ماهنامه فرهنگی، اجتماعی سرمشق
ماهنامه فرهنگی، اجتماعی
سال هشتم :: شماره شصت و یکم :: مهر و آبان ۱۴۰۱
ماهنامه فرهنگی، اجتماعی سرمشق
[سرمشق]
بخت خواب‌آلود ما بیدار خواهد شد مگر

زندگی هیچ ارزشی ندارد اما هیچ چیز هم ارزش زندگی را ندارد. «آندره مالرو»

***

سرمقاله

وطن واژه عجیبی است، مقدس است و عشق به آن‌ متفاوت و برتر و بالاتر از هر مهری است، کمتر کسی است که با شنیدن این کلمه بندبند وجودش نلرزد، کمتر کسی است که خاک سرزمینش را سرمه چشم نکند، کمتر کسی است که چهره زرد و غمگین ایران دلش را به درد نیاورد. این روزها چهره ایران هم مثل دل ما شاد نیست.

حوادث متعدد که بی‌تدبیری در آن‌ها اصل مسلم است! همه و همه دست به دست‌ هم داده تا بالاخره بغض در گلو مانده به ...

زیست حکمت‌زا در جـــــامعۀ خردورز

رابطه دوسویه و تعاملی علم و جامعه نشانه‌ای بر زیست‌بوم علمی در جامعه است. پرسشگری، اندیشه ورزی، خردورزی و نگاه انتقادی نباید مخصوص و محصور در مراکز علمی باشد گرچه در همان‌ها نیز همه مقوله‌ها جاری نیست. جامعه منتقد و پرسشگر، از تعصبات و کلیشه‌ها با چراغ دانش به سمت روشنایی می‌رود. در عین حال، زیست گلخانه‌ای برای عالمان و اندیشه‌ورزان نیز سودی به تسهیل این مسیر ندارد و همزیستی چاره کار است.

علم را از مناظر مختلف می‌توان ارزیابی کرد. وقتی از ارتباط علم و جامعه سخن به میان می‌آید علم پدیده‌ای اجتماعی تلقی می‌شود. علم در جامعه توسط مراکز ...

ایستاده بر نقطۀ صــفر

زمین، جایی که «آزادی» گمشده همه ماست

***

«قدرت مطلق، قدرتی است که خود را غیرقابل‌پیش‌بینی جلوه می‌دهد، دیگران را از هرگونه پیش‌بینی معقول محروم می‌کند، آن‌ها را در بلاتکلیفی کامل نگه می‌دارد و هیچ گستره‌ای به ظرفیت پیش‌بینی‌شان نمی‌دهد.»

«بوردیو»

جامعه‌ای را تصور کنید که در آن حکومت، قدرتمند است و مردمان عادی اعدادی هستند مطلقاً بدون قدرت و این عدم تعادل در توزیع قدرت به تکنیک کلیدی حکومت‌داری تبدیل شده است. در این جامعه کنترل بیش از حد حرکت‌ها و خواسته‌ها، امیدها و رویاهای مردم، انداختن آن‌ها در وضعیت برزخ مطلق، روزمره و هدفمند است که سفری خطرناک برای حکومت است به ...

[ادبیات]
جعـــبۀ جادویی آقای رویایی

آن‌ها که نوشته‌های اخیر رویایی را دنبال کرده‌اند یا حتی به تصادف ورقی زده‌اند جابه‌جا به ادعای ربط و نسبت «بیانیۀ شعر حجم» با پدیدارشناسی هوسرل برخورد کرده‌اند. ادعای رویایی آن است که شاعران حجم و خصوصاً خودِ او همان روش هوسرلی را در سرودن شعر به کار می‌گیرند و شعرحجم به جستجوی ذات کلمه است همان‌طور که هوسرل به جستجوی ذات چیزها بود. بیانیۀ شعر حجم در سال ۱۳۴۸ منتشر شد، زمانی که اساساً به نظر نمی‌رسد رویایی با اندیشه‌های هوسرل آشنایی داشته است زیرا در کتاب «از سکوی سرخ» که مجموعه‌ای از مصاحبه‌های او تا سال ۱۳۵۷ و ...

ویس و رامـین

کلاســـیک‌خوانی

***

«گاهی بهترین صورت عشق این است که اجازه دهید آدم‌ها بروند...».

این جملۀ عجیب، واقعی و زیبا، تعبیری است که مفهوم عشق را در سیر تطور خود تا به امروز با تعریفی تازه به بیانیه می‌گذارد؛ معنایی تکامل‌یافته از صورت‌هایی که از «تغزّل‌»های رنگین و شیرینِ شاهدمحورِ قصاید ادبیات فارسی پا گرفته، در دوره‌های بعد به اتفاقی به نام «غزل» منجر شده و ستایش معشوقی بالاتر از سطح شاهدهای شیرین‌کار در دستور کار شاعران قرار گرفته، سپس در قرون بعد، معشوق به جایگاه معشوقی عرفانی و معنوی تغییر هویت پیدا کرده، از آن رد شده و بعد تبدیل شده به معشوقی ...

شعر جهان

لئوپولد سدار سنگور

***

شعر جهان

نقاب‌ها! آه ای نقاب‌ها

نقاب‌های سیه، نقاب‌های سرخ، شماها، ای نقاب‌های سیه و سپید

نقاب‌های چهارگوش که از میانشان ارواح نفس

می‌کشند.

من با سکوتم به شما ادای احترام می‌کنم

و به شما هم ای نقاب‌های پلنگ شکل اجدادم.

شما محافظین این مکان که کشیده شده تا قهقه‌ای زنانه، تا لبخندی مرگبار

شما تطیهرگران شهیق ابدیت، آنجا که تنفس می‌کنم نفس پدرانم را

ای نقابِ صورتان بی‌نقاب، ای صورتتان عاری از چین و شکن.

شما سرایندگان این تمثالید، تمثال خمودگی من بر محراب اوراق سپید.

به نام و یاد تمثال خویش، گوش فرا دهید!

مرگ امروز ِآفریقایِ خودکامگان، بختک شاهزادۀ در حال احتضار است.

همچون اروپایی که از بند ...

[سینما]
بیـــــداد

پرونده‌ای برای سینمای سیاسی، انتقادی و اعتراضی (بخشِ نخست)

***

نوشتن دربارۀ سینمای سیاسی، گام برداشتن بر لبۀ تیغی تیز و برنده است. دمی ناآگاهی همانا و لغزیدن و فرو غلتیدن در پرتگاهی پر از گزن همانا! با این حال، اشتیاقِ بی‌پایان من به این موضوع، پذیرش دشواری‌های چنین چالشی را در چشمانم کوچک می‌شمارد. حالا دیگر پس از انتشارِ شصت‌ویک شمارۀ «سرمشق»، شما هم دیگر بخشی از خانوادۀ این مجله به شمار می‌روید. پس راحت و صمیمانه برایتان می‌نویسم. من از رویارویی با چالش و دست و پنجه نرم کردن با دشواری‌های آن، لذت می‌برم. سرم درد می‌کند برای ورود به ...

سیاســـت زیبایی‌شناسی زیبایی‌شناسی سیاســت

نسبت هنر پست دراماتیک و سیاست از دیدگاه «ژاک رانسیر»۱

***

مقاله

۱. سه رژیم زیبایی‌شناختی از دید رانسیر

«ژاک رانسیر»، فیلسوف فرانسوی، یکی از مهم‌ترین نظریه‌پردازان معاصر است که دیدگاه هوشمندانه‌اش دربارۀ رابطۀ هنر و سیاست، برای فهم ابعادِ هر دو (هم سیاست و هم هنرِ روزگار حاضر) اهمیت فراوان دارد. رانسیر، حین مطالعۀ نسبت میان هنر و سیاست، نحوۀ مواجهه با هنر را در دوره‌های مختلف تاریخ غرب بررسی کرده، آن‌ها را رژیم یا رویۀ هنری نامیده و در سه دسته قرار داده است. رژیم‌های هنری -که راه‌های انجام دادن، ساختن و (در ادامه) در معرض رویت قرار گرفتن هنر را تعیین ...

بن‌بســــــت!

مروری بر ماهیت دوم خرداد

***

با بررسی محوری فیلم «بلوغ»، ساختۀ «مسعود جعفری جوزانی»

***

نقد فیلم

مقدمه

در تاریخ معاصر ما روزهایی به چشم می‌خورند که یادآور حوادث مهمی هستند. روزهایی که اغلب با خون نگاشته شده‌اند، گویی که خون، ترجیع‌بند تاریخ ما است. از انقلاب مشروطه تا انقلاب پنجاه‌ و هفت، آن‌چه همواره ذهن جامعۀ ایرانی را به خود مشغول ساخته بود، همانا جایگزین کردن ساختار جدیدی برای ادارۀ کشور، مبتنی بر خواست و مشارکت مردم در عرصۀ سیاسی یا به بیانی دیگر، حاکمیت ملی به‌جای نظم استبدادی کهن بود. ساختاری که به افراد، به‌سان شهروندانی با حقوق برابر و مشخص می‌نگریست که ...

[موسیقی]
هــــنرمندِ خوب معترض است!

مقدمه

واژۀ اعتراض به نکوهش، نقد و خرده‌گیری معنا شده است.

کدام جمع را می‌شناسید که در همه چیز هم‌صدا، هم‌فکر و هم‌رأی باشند؟ وقتی از جمع صحبت می‌کنیم منظور دو نفر به بالاست. کدام زوج یا دو دوست کاملاً همانندند؟ جالب‌تر اینکه نقد همیشه شامل جمع نمی‌شود و در بسیاری مواقع ما منتقد و معترض کردار و رفتار خودمان هم می‌شویم؛ فقط یک انسان ازخودراضی همیشه از خود، راضی است!

اعتراض نه قابل کتمان و چشم‌پوشی است و نه رویدادی مٌخل و ویرانگر. در حقیقت کار نقد و اعتراض بیداری و اصلاح است. یکی از شاخصه‌های کشورهای دموکراتیک باز کردن فضای نقد ...

جـــــایگاه موسیقی در جـشن مهرگانِ زرتشــتیان ایران

مقاله

۱. مقدمه

زرتشتیان به پیروی از نیاکان آریایی خود و اندیشه پیامبرشان زرتشت، باور دارند که شادمانی از جلوه‌های نیک و سفارش شده اهورامزدا است؛ بنابراین پیوسته سوگواری و غم را از خود دور می‌کنند و به شادی و جشن روی می‌آورند. بسیاری از جشن‌ها و آداب‌ورسومی که اکنون زرتشتیان برپا می‌دارند، برگرفته از سنت‌های چند هزار ساله ایران است که پاره‌ای از آن‌ها به پیش از اشوزرتشت باز می‌گردد. زرتشتیان برگزاری این مراسم را به صورت امانت پاسداری کرده و هم‌چنان برپا می‌دارند. این‌گونه مراسم، از جشن‌های ملی ایرانیان به شمار می‌آید که برجسته‌ترین آن‌ها جشن نوروز، سده، مهرگان، تیرگان ...

اندیشــه کبود

یادداشت

طفلک موسیقی. موسیقی زیبا و دوست‌داشتنی. موسیقی که همچون شمشیر آخته در دستان خام جوانان می‌چرخد و بر جان و روح این و آن فرو می‌رود. چطور می‌شود با پدیده‌ای به این زیبایی روح آدم‌ها را از دم تیغ گذراند؟ مدتی است هرگاه که می‌خواهم دست به قلم شوم ناخودآگاه به یاد هنرمندان جوانی می‌افتم که آن‌چنان خود را گم‌ کرده‌اند که خود را در مقصد می‌بینند. به یاد کبودی‌های دردناک فکر و روحشان می‌افتم. دلم می‌سوزد. غصه می‌خورم. مشت‌مشت غصه می‌خورم. حتی نمی‌دانم چطور این رنج‌های پراکنده را سر یک جا کنم و به حلق نوشته‌ام بریزم. من نمی‌فهمم. ...

[تئاتر]
نوشــــــــتن از آزادی و زنــــــــــدگی

مقدمه

یکم:

این که به ما گفته‌اند در ادبیات، هنر، تاریخ، سیاست، اقتصاد و همه وجوه تمدنی بر شانه‌های بزرگان ایستاده‌ایم، امری گزافه نیست، اما مهم‌تر از آن فهم این بزرگان و گذر از آن‌ها برای رسیدن به امری نو، به‌روز و معاصر است و این امر جز در سایه نقد و انتقاد به واقعیت نمی‌پیوندد.

دوم:

و این‌که در ادبیات نمایشی ایران تعداد «قهرمانان» زن کمتر از مردان است-مثل همه جای دیگر- به تاریخ و جغرافیا و فهم و اندیشه درباره مرد و زن برمی‌گردد که انگار زن را همیشه در سایه مرد می‌توان شناخت. هرچند بیان این امر به معنای طرح مسائل ...

اســـتعارۀ «تن‌پوشی» و «بــــدل‌پوشی»

نگاهی کوتاه به نمایشــنامه «ندبه»:

***

یادداشت

مقدمه:

برهنگی، تاریخی دارد. تن‌پوشی هم تاریخی دارد. تن‌پوشی همان‌قدر قدمت دارد که برهنگی ما. ما چه وقت برهنه‌ایم و چه وقت پوشیده؟ انسان بادکنکی نیست که در آن روح دمیده باشند. روح ما همیشه برهنه است، برهنه و نادیدنی. فرهنگ هر کشوری نیز نادیدنی است اما فهمیدنی. تن‌پوش‌های ما و برهنگی ما، روح و جسم فرهنگ ماست. ما در طول تاریخ خود آدم‌های خوش‌پوش و خوش‌قواره‌ای نبوده‌ایم بس که مدام مجبور بوده‌ایم تن‌پوش‌های رنگارنگ بر تن کنیم تا ژنده‌پوشی‌مان را پنهان کنیم. اتاق مشاطه تاریخ ما از این دست‌بازی‌ها و مشاطه‌گری‌ها بسیار داشته و دارد. ما ...

نگاهی کوتاه به فیــــلم‌نامۀ ماهی نوشتۀ بهرام بیضایی

چه کـــــار کنم که بشم مثل تو ولی خـــودم بمونم؟

***

یادداشت

شاید این جملۀ فیلم‌نامۀ «ماهی»، گفتار ذهنی و گاه عینی همۀ دوستداران و شاگردان باواسطه یا بی‌واسطۀ بهرام بیضایی باشد؛ کسانی که می‌خواهند چون او باشند ولی بسیاری‌شان حاضر نیستند مسیر پرخطر و پرکنش و دشوار او را بپیمایند و دربارۀ هستی و عناصر آن بسیار بخوانند و چون او بسی بیندیشند. شاید راه عملی برای این کار سترگ از جایی آغاز شود که همانند استاد به پرسش و نقد راستین و ریشه‌دار پدیده‌های پیرامون بپردازیم و بکوشیم که دریابیم چگونه چنین شده‌اند؟ و چرا؟

برای من که شاید حجت کتاب‌خوانی‌ام و ...

[هنرهای تجسمی]
در جُست‌وجوی تاریـــخ عکاسی کرمان

اخلاق پژوهشی، در کرمان کم‌اهمیّت شده است

***

گفت‌وگویی با:

«عباس افضلی ننیز»مدرسِ دانشگاه و پژوهش‌گر تاریخِ عکاسی کرمان

***

تنظیم: امیرحسین جعفری

عکس: محمدهادی جلال‌پور

***

بیش‌تر از یک ماه است که شاعر شعرهایی که در گفت‌و‌گوهای دونفره‌مان می‌خواندیمشان، درگذشته و با «هفت هزار سالگان سر‌به‌سر» است. نمی‌دانیم چه زمان این گفت‌و‌گو به دستتان می‌رسد؛ اما همین حالا که این متن را سَر و سامان می‌دهیم، هنوز در خلوت‌مان با شعرهایش زندگی می‌کنیم. به خصوص که این روزها، با اوضاع جامعه، بیش از پیش بغض در گلوهایمان مانده و فقط جلوی اشک‌هایمان را می‌گیریم. سایه چه زیبا در مورد آزادی سروده است:

«ای شادی!

آزادی!

ای شادیِ آزادی!

روزی که تو ...

[تاریخ]
مسجد جامــع کرمان

از محمد مظفّر تا قتل مشتاق و درویش جعفر

***

یادداشت

بنای مسجد جامع به روایت تاریخ

مسجد جامع قرن‌هاست با قامتی به صلابت ایمان، پایگاه معنویت و زیب دیار کریمان است، معبدی که هر بامداد بر پیشانی بلند ایوانش، آفتاب را به استقبال می‌رود. اینجا مأمن دل‌سوختگان، مجمع ایمان و مظهر پایداری روزگاران به شمار می‌رود. اثری که در طول صدها سال، و به شهادت ده‌ها حادثۀ تلخ و شیرین تاریخی، همچنان استوار و پا بر جا ایستاده و میعادگاه عابدان و خداجویان است.

تاریخ ساختِ این مسجد آن‌طور که در کتیبه‌های سر درِ ورودی آمده، سال ۷۵۰ ق/ ۱۳۴۹ م. است و بانی ...

[فرهنگ]
فرهـنگ‌عامه

تجددپذیری یا تجددگریزی در فرهنگ‌عامۀ مردم و نقش خرد... (بخش دوم)

***

خرد را همیشه تو دستور دار

دو جانت از ناسزا دور دار

خرد رهنمای و خرد دل گشای

خرد دست گیرد به هر دو سرای

فردوسی

در بخش نخستین این مقاله در شمارۀ پیش، به مواردی چون هدف از فرهنگ‌عامه در این نوشتارهای فرهنگی و هدف از تجدد و نوگرایی و نیز به عنصرها و زیرساخت‌هایی که خمیرمایه و گوهر واقعی نوگرایی و نواندیشی (تجدد) را شکل می‌بخشند، پرداختیم؛ با تکیه بر این‌که باید امروزه، نگاه خود را نسبت به پدیده‌های پیرامونمان تغییر دهیم و نه‌تنها سنت‌ها و فرهنگ گذشته را دور نیندازیم، بلکه از ...

[جُنگ]
گُربو شَـــــــــل

گُربو شَـــــــــل

یکی بود یکی نبود غیر خدای مهربون هِشکی وَر هِجا نبود. یه روزی روزگاری یه گربوئی تو کرمون بود که تو خونه «ایران توپچی» زندگی می‌کِرد البته نه ایران کشور بود و نه توپچی یعنی جنگ و توپ و تفنگ بلکه یه زن بیوه‌ای بود که اسمش ایران بود و توپچی مَم فامیلش. از روزی که بچه‌های ایران عاروس و دوماد شده بودن یه گربویی تو خونه پاش وا شده بود و همدم و مونس ایرانو بود. از اوجویی که ایرانو ذاتش بالا رفته بود دِگِه خورد و خوراکش باب دل گربو نبود. ظهرا که همه‌اش یا کاسویی دوغ ...

قصۀ ضرب‌المثل‌های کرمانی

آخورش وَر بُرزه

***

در زبانزد «آخورش وَر بُرزه» واژۀ «آخور» کوچک شدۀ آبشخور است. سازه‌ای برای ریختن غذای گاو، اسب، خر، قاطر و ... با ارتفاعی نزدیک به دهان حیوان. عرض این سازه ۴۰-۳۰ سانتیمتر و طول آن متناسب با تعداد حیوانات موجود در طویله از یک متر تا ۱۰ متر متفاوت است.«بُرزه» از واژه‌هایی است که در گویش کرمانی زیاد به کار می‌رود. آب ور بُرز نمی‌رود. «موقع رفتن ور بُرزی، نفسم وَر خس‌خس میفته»

همان‌طور که بارها متذکر شده‌ام، گویش مردم کرمان از قدیمی‌ترین گویش‌های زبان فارسی است و اگر بخواهیم، واژه‌های ناب فارسی داشته باشیم بایستی در روستاهای دورافتادۀ ...

بهــــرامِ گور در قلمروِ هفت‌پیکر

نظامی در پایانِ منظومۀ هفت‌پیکر دو بیت دارد که نشان می‌دهد طرحِ داستانِ خود را با کم و زیاد کردنِ بخش‌هایی از روایت‌های پیشین برساخته است:

آنچه کوتاه جامه شد جسدش

کردم از نظمِ خود دراز قدش

وانچه بودش درازی از حد بیش

کوتهی دادمش به صنعتِ خویش

وی در مقدمه هم این نکته را گفته است و حتا برخی منابعِ خود را بر شمرده و یادآوری کرده که مدتی در کارِ جمع‌آوریِ منابع کوشیده و یافته‌هایش را در پوشه‌ای فراهم آورده تا-از سرِ غفلت- پراکنده نشوند:

باز جُستم ز نامه‌های نهان

که پراکنده بود گردِ جهان

زان سخن‌ها که تازی‌است و دری

در کتابِ بخاری و طبری

وز دگر ...