چند وقتی است از روایت اول، روایت واقعی، روایت جعلی، جنگ روایتها، روایت صداوسیما، روایت ما، روایت دیگران، روایت ایران اینترنشنال، روایت وزیر امور خارجه و ... میشنویم.
ما همه روایتگریم. روایت گر اتفاقات و داستانهای زندگی، تجربههای شخصی، رخدادها، آرزوها، خاطرات و... کافی است به طرز بازگو کردن اتفاقی یکسان از زبان چند نفر که در آن حضور داشتهاند گوش دهیم. آنوقت متوجه میشویم حتی روایت ماجرا توسط شاهدان عینی هم با هم فرق میکند. یکی به جزئیات، دیگری به کلیات، یکی به حواشی، دیگری به شخصیتها، یکی به حالات و عواطف، دیگری به حرکات و رفتارها میپردازد. بخشی از ...
به یاد فیلم «سفر سنگ» محصول ۱۳۵۶
***
از وقتی که به یاد میآورم بازیهای کودکانه ما در کوچههای محله بخش جداییناپذیر از زندگی هم سن و سالان من و بهترین و شاید تنها گزینه موجود برای پر نمودن اوقات فراغتمان بود. در ایام تابستان معمولاً از ساعات آغازین صبح حوالی ساعت ۶ بهاتفاق بچههای هممحله در کوچه جمع میشدیم و تا ظهر زمانی که مادرانمان با عصبانیت به دنبال ما میآمدند در حال انجام بازیهای محلی مختلفی همچون «هفت سنگ»، «وسطی» یا به اصطلاح ما کرمانیها «گو سه»، «خم پلی»، «قایم باشک» و طناببازی بودیم. این روند دقایقی بعد از خوردن ...
«آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا»
حافظ
اجازه دهید که در آغاز نگاهی گذرا به این بیت داشته باشیم که اگرچه فاقد تصویرپردازی است و بیشتر به اندرزنامههای دوران کهن یا سخنان عارفان شباهت دارد اما در بطن و در پس لایۀ ظاهری، مفاهیم متعددی را بیان میدارد.
حافظ، آسایش دو گیتی را به تفسیر دو حرف منحصر میداند؛ که تطبیق و تطابقی نیز میان این جهان و آن جهان و مروّت و مدارا وجود دارد. بدیهی است که خشونت چرخۀ بسته یا دایرهای شوم را به وجود میآورد که در خور قرون گذشته و ...
میآیم میآیم میآیم
و آستانه پر از عشق میشود
و من در آستانه به آنها که دوست میدارند
و دختری که هنوز آنجا
در آستانۀ پرعشق ایستاده، سلامی دوباره خواهم داد
اگر مدرنیته را همچون هابرماس «پروژهای ناتمام» تلقی کنیم، شعر فروغ نیز پروژهای ناتمام است و از مرزهای خود نیز عبور میکند. او فراتر از مدرنیتهای که به تقلیل ایدئولوژیک تن میدهد و از دل آن فاشیسم و کمونیسم بیرون میآید و یا در مقیاسی ملی به روشنفکران حزبی و شعرهای چریکی میرسد، تن به تقابلهای پیشساخته نمیدهد و از هیچ فرد یا گفتمانی اسطوره نمیسازد.
او زنی تنهاست
«در آستانۀ فصلی سرد
در ابتدای درک ...
لازم بود که شیرهای خندانی قدم به میدان نهند،
بنابراین ولتر آمد و با خنده همه چیز را نابود کرد
نیچه
در سرزمینی به سر میبریم که بهویژه در یکصد سال اخیر شهروندانش به دلیل ناهمخوانی میان آنچه هست و آنچه باید باشد، چالشهای درونی و برونی جانکاهی را پشت سر گذراندهاند؛ اما نومیدکنندهتر اینکه همواره از ژرفای این شکاف، روشنفکرانی سر برآوردهاند که با چهرههای عبوس، سازشناپذیر و نومیدشان، دقمرگی، خودکشی، کشتن یا کشته شدن را همچون سرانجام خودآگاهی و اندیشهورزی به این مردم باوراندهاند.
اگر به تماشای فیلمهای مستند و مصاحبههای آخرین نسل این روشنفکران که در دهههای ۳۰ تا ۵۰ بالیدهاند ...
سلطان محمد خوارزمشاه «در حالی که از بیماری ذاتالجنب در رنج بود و در تب میسوخت، به کشتی نشست تا به دریا گریزد. در حین فرار از عاقبت شوم و بخت بد خود به گریه افتاد و به همراهان گفت: از چندین زمینهای اقالیم که ملک خود گرفتم، امروز دو گز زمین یافت نخواهد شدی که در آنجا گوری بکاوند و این بدن بلادیده را دفن کنند». ۱
مقطع مطالعاتیِ پایان دورۀ سلطۀ ترکها بر ایران و سرنوشت آخرین شاه سلسلۀ خوارزمشاهی آنقدر به لحاظ فضای عمومیِ پرتشویش و رقّتبارِ آن از آدم انرژی میکشد که باعث میشود گاهی به دانشجویان ...
پروندهای برای سینمای سیاسی، انتقادی و اعتراضی (بخشِ دوم)
***
مقدمه
«دهانت را میبویند
مبادا که گفته باشی دوستت میدارم
دلت را میبویند
روزگارِ غریبیست، نازنین
و عشق را
کنارِ تیرکِ راهبند
تازیانه میزنند
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد
در این بُنبستِ کجوپیچِ سرما
آتش را
به سوختبارِ سرود و شعر
فروزان میدارند
به اندیشیدن خطر مکن
روزگارِ غریبیست، نازنین
آن که بر در میکوبد شباهنگام
به کُشتنِ چراغ آمده است
نور را در پستوی خانه نهان باید کرد»
«ا. بامداد»
هماینک که قلم، این واژگان را بر کاغذپارههای پیشِ روی من مینگارد؛ بیش از هشتاد روز از کابوسهای بیامان و پی در پیِ هر شبِ من میگذرد. راستی چرا نوشتم هر شب؟! نه، نه، نه! برای من ...
تأملی در بابِ سینمای سیاسی، انتقادی و اعتراضی
***
صفت سیاسی در زبان فارسی، از واژۀ مثبتِ سیاست، با معنایی مثبت میآید؛ امّا غالباً از نظر معنایی، درکی منفی از سیاستزدگی عمومیت دارد. سیاستزدگی، سعی برای کسب یا حفظ قدرت و سوگیری به طرفداری و یا علیه قدرت حاکم، در جهت کسب منافع به نفع امورات شخصی را به یاد میآورد. دستهبندی سینمای سیاسی، بیشتر ناشی از گسترش سینما در کشورهای در حال توسعه و همینطور توسعۀ جنگ سرد، میان حامیان تفکر عدالتمحور کمونیستی، با اندیشههای آزادیخواهانۀ غرب است. در نوشتار پیشروی تلاش دارم تا با بررسی واژۀ «سیاسی» به بیان نمونههای ...
نقد فیلم
در ایران، هفتهها میگذرد که یافتن شادی، سختتر از قبل شده است. آزادی، فقط در حد بیان کلمهای مطرح است و پا از این فراتر نمیگذارد. هر چیزی که به آزادی مربوط میشود؛ از جامعه دریغ شده است و فقط در معرض اخبار گُلدرشتی هستیم که از فیلتر ایدئولوژی حکومت عبور میکنند. با این اوضاع، نمیتوانیم از دموکراسی حرف بزنیم. نمیتوانیم از عشق و شادی دم بزنیم:
«مرا رازیست اندر دل به خون دیده پرورده
ولیکن با که گویم راز چون محرم نمیبینم
قناعت میکنم با درد چون درمان نمییابم
تحمل میکنم با زخم چون مرهم نمیبینم»
«سعدی»
در یک قرن گذشته در ایران، هر ...
نقدی بر برگزاری پانزدهمین جشنواره موسیقی نواحی کشور
***
مقدمه
فستیوالها و جشنوارهها نقش مهم و ارزندهای در پویایی جریانات هنری جهان بازی میکنند. به زبانی دیگر کیفیت و کمیت این رویدادها نشان از رشد و ارزش یک رشتۀ هنری در یک جامعه دارد.
با تأسف تعداد و کیفیت برگزاری این رویدادها در کشور ما بسیار پایینتر از میانگین اکثر کشورها است. برای مثال تعداد فستیوالها و جشنوارههای موسیقی معتبر کشور ما در سال کمتر از انگشتان دو دست است در حالی که در کشور آمریکا سالانه بیش از ۸۰۰ فستیوال موسیقی برگزار میشود و بیش از ۳۲ میلیون نفر از این فستیوالها استقبال ...
ای جانم! چی ساخـــــتم!
***
یادداشت
ای جانم! چی ساختم!
میخوام خوب شروع کنم، خوب ادامه بدم و خوب تموم کنم
وقتی مینویسم اون جاهایی که فاصله باس از بقیه خطها بیشتره و پرشهای باس به نسبت بقیه خطها بیشتر، انگار بهتر صدا میده، تازه اگر حرکت باس مخالف حرکت بخشهای دیگه باشه که خیلی جذابتر میشه. خب بقیه خطها رو چکار باید بکنم؟ گیج شدم...
شنیدم میگن باز و بسته بنویسم اما گفتنش آسونه چون هر وقت میخوای باز بنویسی میترسی خطها از هم عبور کنن و وقتی بسته مینویسی خصوصاً بین باس و تنور و خطهای میانی، احساس میکنی خوب صدا نمیده. پس این ...
در گذر تاریخی موسیقی کلاسیک جهان
***
موسیقی ملّی، زبان یا مجموعهای از پردهها و نغمهها نیست که بهطرزی خاص کنار هم قرار گرفته باشند، به ملتی ویژه تعلق داشته باشند و ملتهای دیگر نتوانند آنها را درک کنند. این موسیقی، اساساً از آثار موسیقایی، ترانههای مردمی، رقصها و آهنگهای پردامنهای تشکیل میشود که مردم در جریان مبارزات خود در راه ترقی اجتماعی، آنهم به دست آهنگسازانی که پیوندهای فشرده با همین مردم دارند، میآفریند. این آثار ملّی که بخشی از تاریخ فرهنگی زنده و گنجینۀ هنری هر ملت هستند، میتوانند ملتهای دیگر را نیز شدیداً تحت تأثیر قرار دهند.
فرهنگ ملّی، همراه ...
میزگردی دربارۀ: نسبت خرد و خردورزی در جامعه و جایگاه تئاتر در این وضعیت
با حضور امیر علمدارزاده، محمد ترابی، محمدکاظم دامغانی، احسان زارع
***
در نسبت خرد و تعقل با تئاتر هیچ شکی نیست. نظریهپردازان و فیلسوفان در اینباره بسیار گفتهند. از بُعد اجتماعی اگر نگاه کنیم، این نسبت آن جا معنا میدهد که بدانی تئاتر در برابر رویدادهای اجتماعی کجا ایستاده و چه نسبتی با جامعه برقرار میکند؟ چه زمان باید فریاد بزند و چه زمان سکوت کند؟ کجا موثر است و باید بر صحنه باشد و کجا باید جا را برای اجتماع باز کند و سد راه نشود و اخلال ...
«شکوه واقعی هر قومی در نویسندگان آن نهفته است.»-ساموئل جانسن
یک هنرمند اصیل چه ویژگیهایی دارد؟
«خیلی چیزها؛ عاشق کلمات بودن، رنج کشیدن بر سر کلمات و جهان.»-سوزان سانتاگ
در این بُرهه از تاریخ معاصر، تولیدکنندگان هنر، در کجای سطح آگاهی نسبت به خود، جهان پیرامونشان، جامعه و اثر هنری خود هستند؟ چند گام از شرایط حاکم بر جامعه خود جلوترند؟ یا احتمالاً چند فرسخ از وضعیت فعلی و اتفاقات پیرامونشان در حال عقبگرداند؟ تمام راز ارتباط با مخاطب وابسته به پاسخ همین چند پرسش است. البته اگر هنرمند نسبت به ارتباط مخاطبش ارزشی قائل باشد.
هنرمندانی بیش از دیگران در شرایط کنونی برای ...
نگاه اجمالی به جغرافیا و تاریخ شهرستان رابر
***
رابر؛ با تاریخی کهن و فرهنگی غنی که همواره در منابع و مآخذ از آن به ناحیهای خوش آب و هوا با مردمانی شهره به صباحت منظر، معروف و مشهور بوده است. چنان که احمدعلی خان وزیری در کتاب ارزندۀ «جغرافیای کرمان»، هم ضمن اذعان به این مهم ـ همانگونه که در کتابهای تاریخ و جغرافیای کرمان، در برخی موارد، قضاوتهایی نادرست و بعضاً بر پایۀ اغراض شخصی بیان نموده است، در خصوص مردان رابر نیز به همین شیوه عمل نموده است.۱ هر چند که محمدامین منشی کرمانی، سی سال قبل از تألیف ...
چندی پیش شهردار فوقاصولگرای تهران در حضور دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی حرفی زد که اگر امثال او در هیئت ادارهکنندگان کشور پای آن میایستادند قطعاً تحولات بزرگی در کشور روی میداد و امروز نیازی به تکرار مکررات در این مورد نبود. علیرضا زاکانی گفته است که باید برای نوسازی انقلابی و تحقق قانون اساسی و تحول همه جانبه قیام کنیم و «باید بدانیم ما بدون مردم هیچ هستیم». او البته با یک «اما» به سراغ جمله بعدی رفته و ادامه داده است: «اما مردم آنهایی هستند که حرفشان را به صورت رسا میگویند و حرف دیگران را میشنوند و با ...
مقاله
پیشگفتار:
پلاستیسیته از مفهومهای مهم در علوم زیستی است. در این مقاله میخواهم آن را با زبانی ساده شرح دهیم. باید گفت که پلاستیسیته هنوز تئوری کاملی نیست. بدین معنا که در محافل علمی مختلف مورد بحث است و بسیاری از زیست شناسان، روانشناسان، عصب شناسان، جامعهشناسان و فیلسوفان دربارۀ وجوه مختلف آن میاندیشند و بحث میکنند. من در این مقاله از ذکر موارد مورد اختلاف چشمپوشی میکنیم و به آن جنبههایی از بحث میپردازیم که تاکنون همه پذیرفتهاند. همچنین تا آنجا که ممکن است از آوردن مثالها و اصطلاحات بسیار تخصصی میپرهیزیم و هر جا که ناگزیر از به کار ...
آیا «خرد» همان هوش و ذکاوت است؟
اگر پاسختان به این سؤال «خیر» است، شما را دعوت میکنم که در ادامه این سفرِ کوتاه با من همراه شوید.
هوش و ذکاوت، قوهِ تمرکز و تخیل است؛ دقیق شدن بر روی مسئلهای و خلق و نوآوری، در ترسیمِ مسیری و یا راهحلی. «خرد» اما حکایت دیگری است، که بهتر از گوهر آمد پدید. چه تعریفی از خردمندی داریم که پیوسته راه گشای اندیشه و عمل باشد؟ بیایید خیال کنیم که هیچ! بیایید از نو به خردمندی نگاه کنیم. بیایید لباسهای خردمندی را از تنش بدر کنیم و عریان نظارهاش کنیم.
خردمندی یک وضعیت (attitude) ...
یکی بود یکی نبود و غیر از خدای مهربون هِشکی هِشوَخ وَر هِجّا نبود. یه روزی روزگاری تو یکی از دهات اطراف کرمون یه قربونویی بود که چوپونِ گوسفندا کدخدا بود. قربونِ قصتۀ ما معروف بود به قربونو نیزن. اینم وَر ای خاطر بود که خوب نی میزد و همطو که لب ور لب نی میگذشت تمام دهات گوش به تئوار میشِدَن. یه وختایی مم اهل روستا دعوتش میکردن که وَشِشون بزنه. البته هشکی هِشوَخ ور عارسون و جشن و عیش قربونو رِ خبر نمیکرد چون سازش یه سوز عجیبی دُشت و یه غِمی توش بود. البته ناگفته نِباشه که ...
«دندل» در گویش کرمانی به هستۀ میوههایی مثل هلو، زردآلو و...گویند. «دندلو» که واو تصغیری به انتهای واژۀ دندل اضافه شده است به هستۀ کوچکی مثل هستۀ گیلاس و آلبالو گویند.
بسیاری از افراد که زلال و بیشیلهپیله هستند، در گویش کرمانی، دندلو ندارند و مردم میتوانند بی هرگونه تردیدی به آنها اعتماد کنند. این قبیل انسانها به مصداق زبانزد دیگری - به جهت خوشحسابی و امنتداری- شریک مال مردم میشوند و در اندک مدتی خود به سرمایهداری قابل وثوق و معتمد بدل میشوند.
کسی که بنا به این زبانزد کنایی ما، شخصیتی غیرقابلپیشبینی و سودجو داشته باشد، هر لحظه به شکلی ...
شوخی عملاً خندهانگیز است، اما هر خندهای از شوخی زاده نمیشود. خنده ذاتی انسانی دارد. همچنان که گریه و اندوه. ظاهراً خنده و اندوه را انسان بیشتر و بهتر از جانوران دیگر نمایان میکند. با شوخی ما به خنده هدایت میشویم و این علاوه بر شادیهایی است که از راههای دیگر نصیب ما میشود. نتیجه شنیدن شوخی خنده است (به شرط این که خوب تعریف شود) اما در بطن این شادی اندوهی نهفته است، ملالی از نابسامانی و جابجایی و وارونگی وضعیتی که ما را به خنده واداشته است.
وقتی چاپلین گلی را که برای دلدار برده است از شدت گرسنگی ...