https://srmshq.ir/j9sofa
مقدمه
واژۀ اعتراض به نکوهش، نقد و خردهگیری معنا شده است.
کدام جمع را میشناسید که در همه چیز همصدا، همفکر و همرأی باشند؟ وقتی از جمع صحبت میکنیم منظور دو نفر به بالاست. کدام زوج یا دو دوست کاملاً همانندند؟ جالبتر اینکه نقد همیشه شامل جمع نمیشود و در بسیاری مواقع ما منتقد و معترض کردار و رفتار خودمان هم میشویم؛ فقط یک انسان ازخودراضی همیشه از خود، راضی است!
اعتراض نه قابل کتمان و چشمپوشی است و نه رویدادی مٌخل و ویرانگر. در حقیقت کار نقد و اعتراض بیداری و اصلاح است. یکی از شاخصههای کشورهای دموکراتیک باز کردن فضای نقد و اعتراض است. برخلاف حکومتهای تمامیتخواه و توتالیتر انسان در یک جامعۀ دموکراتیک حس زنده بودن و آزادی را به خوبی احساس میکند و نقد و نظر خود را در سیاستهای کلی و جزئی مؤثر میداند. وقتی صدایی شنیده نشود به خشونت و عقده تغییر ماهیت میدهد.
و اما هنر؛ اصل اول هنر، آزادی است. هنرمند در اجرا و خلق اثرش کاملاً مختار است. این رهایی به او کمک میکند که تمام احساس و عواطف خود را در خلق اثرش دخیل کند و اثری بکر را به مخاطبش عرضه کند. در جوامعی که هنرمند با سانسور و سرکوب روبهرو است هنرمندان به دو گروه تقسیم میشوند. افرادی که به فشارها تن میدهند و فقط در مسیری که برایشان مشخص شده گام برمیدارند و به یک هنرمند سفارشی و نوعی عروسک کوکی تبدیل میشوند و یا با شجاعت تن به مصیبتها و فشارها میدهد و ترجیح میدهد هنرمندی آزاده باشد. شخصاً معتقدم به کار بردن واژۀ هنرمند برای گروه اول محلی از اعراب ندارد؛ آنها افرادی هستند نان به نرخ روز خور و همراه باد که برای جلب موقعیت و کسب درآمد و شهرت تن به هر کاری میدهند. این به اصطلاح هنرمندان به راحتی صاحب جایگاه و ثروت میشوند ولی مطمئناً صاحب عزت و جلب احترام قشر بافرهنگ و شعور جامعه نمیشوند.
هنرمند اصلاحگر است. اگر از این رسالت خود چشمپوشی کند دیگر هنرمند نیست.
یا حق
https://srmshq.ir/amfd56
مقاله
۱. مقدمه
زرتشتیان به پیروی از نیاکان آریایی خود و اندیشه پیامبرشان زرتشت، باور دارند که شادمانی از جلوههای نیک و سفارش شده اهورامزدا است؛ بنابراین پیوسته سوگواری و غم را از خود دور میکنند و به شادی و جشن روی میآورند. بسیاری از جشنها و آدابورسومی که اکنون زرتشتیان برپا میدارند، برگرفته از سنتهای چند هزار ساله ایران است که پارهای از آنها به پیش از اشوزرتشت باز میگردد. زرتشتیان برگزاری این مراسم را به صورت امانت پاسداری کرده و همچنان برپا میدارند. اینگونه مراسم، از جشنهای ملی ایرانیان به شمار میآید که برجستهترین آنها جشن نوروز، سده، مهرگان، تیرگان و گاهنبار هستند. پارهای دیگر از جشنها و آیین مانند سدرهپوشی، زناشویی، مراسم ویژه درگذشتگان و نیایشها، ریشههای مذهبی و اجتماعی در بین زرتشتیان دارند (نیکنام، ۱۳۸۵: ۴۰).
علیاکبر جعفری در کتاب زرتشت و دین بهی مینویسد:
زرتشت روی هم رفته پنجاه بار واژههای یَسن، وَهُمَه، نَمَه، سْرَوَه و ستوت را به شکل اسم یا فعل به کار برده که معنیهای ویژه آنها به ترتیب گرامی داشتن، دوست داشتن، سر خم کردن و نماز گزاردن، سرودن و ستودن است. او همه این واژهها را برای اهورمزدا آورده و تنها در یک جای گاتها (هات ۴۳ بند ۹) است که میبینیم که «ارمغان نماز خود را» به آتش مزدا پیشکش میکنند. همچنین او برای مزدا چکامه و شعر تازه به تازه و نو به نو میسراید. در دو جای دیگر گاتها (هات ۲۸ بند ۱ و هات ۵۰ بند ۸) دستها را بلند میکند و در دو جای هم از منشنیک (هات ۲۸ بند ۲) و چکامههای ویژه (هات ۵۰ بند ۸) دور اهورمزدا میگردد (جعفری، ۱۳۸۵: ۱۶۱).
زرتشتیان در طول یک سال، ۳۲ بار جشن، رسم و آیین دینی برگزار میکنند. برخی از این جشن، رسم و آیین مربوط به اعتقادات و باورهای دینی بوده و برخی دیگر مربوط به باورهای ایرانیان است. موبد کورش نیکنام در کتاب از نوروز تا نوروز، آیینها و مراسم سنتی زرتشتیان ایران جدولی از جشنها، آیینها و مراسم دینی زرتشتیان در طول یک سال ارائه داده است:
جشنها، مراسم و آیینهای زرتشتیان را میتوان در پنج دسته اصلی تقسیمبندی کرد. جشنهای ماهانه، جشنهای میهنی، گاهنبارها، مراسم ویژه درگذشتگان و آیین دینی، پنج بخش اصلی جشنها، مراسم و آیینهای زرتشتیان هستند که در طول سال به ترتیبی که در جدول شماره یک ارائه شد، برگزار میگردند. برخی از آنها باشکوهتر و برخی با رونق کمتری برگزار میشوند. گفتنی است که به جز زرتشتیان، ایرانیان غیر زرتشتی نیز به برخی از این جشنها، مراسم و آیینها اعتقاد داشته و آنها را برگزار میکنند. جشن نوروز، جشن شب چله (شب یلدا)، جشن سده و جشن مهرگان، از جمله جشنهایی است که ایرانیان غیر زرتشتی نیز به آنها اعتقاد داشته و هر ساله آنها را جشن میگیرند.
۲. جشنهای ماهیانه
زرتشتیان از تقویم و گاهنمای ویژه خود پیروی میکنند. در گاهنمای زرتشتی هر ماه ۳۰ روز تمام و هر روزِ آن نام ویژهای برای خود دارد. به این ترتیب هر سال شامل ۱۲ ماه ۳۰ روزه میشود که شامل ۳۶۰ روز است. تا ۳۶۵ روز سال، پنج روز میماند که این پنج روز آخر سال را با نام ماه گاتابیو نامگذاری میکنند و پنج روز این ماه را بر اساس پنج بخش گاتها، اهنود، اشتود، سپنتمد، وهوخشتر و وهیشتوایش نامگذاری کردهاند. همچنین هر چهار سال یک بار، به دلیل سال کبیسه، یک روز به تقویم اضافه میشود که آن روز را با نام اَوَرْداد به معنی روزِ افزودهِ خداداد نامگذاری میکنند (مهر، ۱۳۸۸: ۱۷۸).
نام و معنی سی روز ماه به ترتیب زیر میباشد:
۱. اورمزد، هرمزد: نام خداوند
۲. وهمن، بهمن: اندیشه نیک
۳. اردیبهشت: بهترین اشویی
۴. شهریور: شهریاری مینوی
۵. سپندارمذ: آرمان مقدس
۶. خورداد: رسایی
۷. امرداد: جاودانگی
۸. دی به آذر: آفریدگار روشنایی
۹. آذر: آتش
۱۰. آبان: آب
۱۱. خور، خیر: خورشید
۱۲. ماه: مهر
۱۳. تیر، تشتر: سمبل باران
۱۴. گوش: حیوانات
۱۵. دی به مهر: آفریدگارِ مهر
۱۶. مهر: پیمان
۱۷. سروش: ندای درونی
۱۸. رشن: دادگستری
۱۹. فروردین: نیروی پیشرفت
۲۰. ورهرام: پیروزی
۲۱. رام: رامش
۲۲. باد: باد
۲۳. دی به دین: آفریدگارِ دین
۲۴. دین: وجدان
۲۵. ارد: توانگری
۲۶. اشتاد: راستی
۲۷. آسمان: آسمان
۲۸. زامیاد: زمین
۲۹. مانترسپند: گفتارِ پاک
۳۰. انارام: روشنایی بیپایان
اسامی ۱۲ ماه سال نیز در بین نامهای ۳۰ روز گنجانده شده است. بنابرین در هر ماه روزی فرامیرسد که نام همان ماه را دارد و نام روز و ماه با هم برابر میشود، زرتشتیان این روز را جشن گرفته به این جشنها، جشنهای ماهانه میگویند (نیکنام، ۱۳۸۵: ۴۳).
بنابراین، در دین زرتشتی، ۱۲ جشن ماهانه داریم که هر کدام در یک ماه قرار دارند. البته در حال حاضر، شکوه و بزرگی همه این ۱۲ جشن با هم برابر نیست و برخی از آنان با شکوه بیشتری برگزار میشود. در ادامه نام و تاریخ دقیق هریک از این ۱۲ جشن آورده شده است.
۱. فروردینگان: ۱۹ ام فروردینماه خورشیدی
۲. اردیبهشتگان: ۲ ام اردبیشت گاهنامه کنونی ایران و ۳ ام اردیبهشت گاهنامه زرتشتی
۳. خوردادگان: ۴ ام خورداد کنونی و ۶ خرداد زرتشتی
۴. تیرگان: ۱۰ تیر کنونی و ۱۳ تیر زرتشتی
۵. امردادگان: ۳ امرداد کنونی و ۷ امرداد زرتشتی
۶. شهریورگان: ۳۰ امرداد کنونی و ۴ شهریور زرتشتی
۷. مهرگان: ۱۰ مهر کنونی و ۱۶ مهر زرتشتی
۸. آبانگان: ۴ آبان کنونی و ۱۰ آبان زرتشتی
۹. آذرگان: ۳ آذر کنونی و ۹ آذر زرتشتی
۱۰. دِیگان: ۲۵ آذر، ۲ و ۹ و ۱۷ دی کنونی و ۱ و ۸ و ۱۵ و ۲۳ دی زرتشتی
(دی به معنی دادار و خداوند است و در اسامی ۳۰ روز ماه، چهار روز با نام خداوند است، پس در ماه دی، چهار جشن دیگان است)
۱۱. بهمنگان: ۲۶ دی کنونی و ۲ بهمن زرتشتی
۱۲. اسفندگان: ۲۹ بهمن کنونی و ۵ اسفند زرتشتی
۳. جشن مهرگان
جشن مهرگان، در روز مهر از ماه مهر برابر با ۱۰ ام مهرماه تقویم کنونی ایرانیان یا ۱۶ ام مهرماه تقویم زرتشتیان برگزار میشود. این جشن، از جشنهای ماهانه زرتشتیان است، اما مناسبتهای ملی میهنی هم دارد و به همین دلیل در دسته جشنّهای میهنی هم قرار میگیرد. جشن مهرگان جزو مهمترین و بزرگترین جشنهایی است که ایرانیان و زرتشتیان برگزار میکرده و میکنند.
واژه مهر، پیمان و دوستی معنی میدهد. در گاهشماری و فرهنگِ ایران باستان، جشنِ مهرگان پس از نوروز دارای اهمیت برجستهای بوده است. دلیل آن این بود که در گاهشماری کهن ایران، سال، تنها شامل دو فصل بزرگ میشد و این هر دو جشن، آغاز این دو فصل سال را نوید میدادند. به بیان دیگر، نوروز آغاز فصل نخست و مهرگان آغاز فصل دوم به حساب میآمد. فصل اول، تابستان بود که از جشن نوروز شروع میشد و هفت ماه ادامه داشت و فصل دوم، زمستان که از جشن مهرگان آغاز میشد و پنج ماه طول میکشید. جشن مهرگان که از روز مهر شروع میشد و تا شش روز پس از آن ادامه مییافت، زمینه برپایی جشنهای بزرگ و شادی بسیار در سرزمین بزرگِ ایران بود. به گزارش شاهنامه فردوسی، انگیزهای که به پیدایشِ جشنِ مهرگان در تاریخ ایران نسبت میدهند، پیروزی ایرانیان بر ضحاکِ ستمگر به رهبری کاوه آهنگر است که پس از تلاش و پایمردی فراوان، او را به بند آوردند و فریدون را به عنوانِ رهبرِ خود برگزیدند (نیکنام، ۱۳۹۲: ۹۲).
فرهنگ مهر در مورد جشن مهرگان در کتاب دیدی نو از دینی کهن مینویسد:
دومین جشن بزرگ ملی - دینی ایرانیان «مهرگان» بود که در روز ۱۰ مهر، روزی که نام روز و ماه یکی بود، جشن گرفته میشد و مانند نوروز سه جنبه نجومی (طبیعتی)، تاریخی و دینی داشت. از نظر نجومی، مهرگان چند روز پس از اعتدال پاییزی جشن گرفته میشود (اعتدال پاییزی اول مهر صورت میگیرد) و جشن برداشت محصولات کشاورزی است. از نظر تاریخی، در این روز نیروی داد و راستی به سرکردگی کاوه آهنگر بر ارتش دروغ و ستمگری آژیدهاک (ضحاک) پیروز شد و فریدون به پادشاهی رسید. مبارزه راستی و دروغ، داد و ستم در ایران ریشه دینی دارد و همه جشنهای ملی هم به گونهای این مبارزه و پیروزی نهایی حق بر نا حق را نشان میدهد. ولی در تاریخ مهرگان این جنبه درخشندگی ویژهای دارد. از نظر دینی، در فرهنگ ایرانی مهر یا میترا به معنای فروغ خورشید و مهر و دوستی است. همچنین مهر نگهبان پیمان و هشدار دهنده به پیمانشکنان است (مهر، ۱۳۸۸: ۱۸۹-۱۸۸).
اکنون نیز، زرتشتیان در روز مهر از ماه مهر به آتشکده و نیایشگاهها میروند و با خوراکهای سنتی از یکدیگر پذیرایی میکنند. آنان با انجام نیایش و اجرای برنامههای فرهنگی مانند سخنرانیهای ملی و آیینی، سرود، شعر و دکلمه جشن مهرگان را با شادی برپا میدارند. در برخی از روستاهای زرتشتی نشین شهر یزد، جشن مهرگان در تقویم غیر فصلی برگزار میشود. تقویم غیرفصلی، تقویم بدون در نظر گرفتن کبیسه است که پس از ساسانیان تا به امروز، عدهای از زرتشتیان در اجرای برخی از مراسم، این گاهشماری را به کار میبرند. در این باور و در حال حاضر، جشن مهرگان، در ماه بهمن (طبق تقویم رسمی کشور) برگزار میگردد.
***
ادامۀ این مطلب را در شماره ۶۱ ماهنامه سرمشق مطالعه فرمایید
آهنگساز، رهبر ارکستر و کر، پژوهشگر و نویسنده
https://srmshq.ir/bmwxgq
یادداشت
ببین عزیز دلم ما دو نوع نقش داریم:
وقتی من نقش اصلیام، تو و بقیه عقبتر وایسین و حمایتم کنین، وقتی تو نقش اصلی شدی ما هواتو داریم.
یه جاهایی هم با هم میریم جلو و انگار یه نفر میشیم و با وحدتمون جامعه آواییمونو میسازیم.
یه جاهایی لازمه همهمون همصدا بخونیم و بیشتر وقتها چندصدا میشویم، هر دو جورش خوبه و باعث تنوع میشه.
یه وقتهایی شعر میخونیم و گاهی جای بخشهای ارکسترال ملودیها رو با آواهای غیر شعری اجرا میکنیم.
جعبهابزار تو بگذار کنارت ببین از چه امکاناتی می تونی استفاده کنی و نقش تو هر خط کر چیه؟ ملودی اصلی هستی؟ پدالی؟ وکالی؟ در نقش کوبهای هستی؟...
تنوع توی هر بخش احساس مهم بودن به آدم میده، اعضای گروه آدمهای باهوشی هستند، وقتی یک نقش تکرارشونده بهشون میدی احساس میکنند داری تنبیهشون میکنی یا اینکه خطشون سرکاریه حواست باشه سرسری ننویسی که گروه اینو زود میفهمه و اون قطعه نمیتونه با کیفیت خوبی در بیاد، البته گاهی تو گروه شما فقط یک نقش داری و اون عمدتاً تداعی یک موضوع و یک الگوی ثابته که نقش اصلی که باید از ابتدا تا انتها اصلی باشه رو حمایت میکنه. این نوع قطعات گاهی در ظاهر ثابت و خستهکنندهاند اما در باطن ایجاد کرم مغزی میکنند و الگوها را برای همیشه تو ذهن مخاطب میکارند و اونها ناخواسته اینها را زمزمه میکنند. کلمه استیناتو یا سرسخت هم در این نوع تکرارها کاربرد زیادی داره که در باس خیلی استفاده میشه که معروفه به باس استیناتو. یادمون باشه که علامتگذاری دینامیکی روی فراز و فرودها مشخص میکنه که این جملهها پرسشی اند؟ خبریاند یا تعجبی و... گاهی این علامتها تقریبا به اندازه نتهایی که نوشتیم اهمیت دارند.
خواننده کُر:
بعد از قبول شدن توی تست آوازم و شروع کردن کلاسهای خصوصی بالاخره بعد از یک سال تونستم وارد یک گروه کر بشم. از اینکه تونستم با تلاشهای خودم به آرزوم برسم خیلی خوشحال بودم. با اعضای گروه آشنا شدم و پارتهایی که قرار بود کار کنم را گرفتم. حسابی کارشون کردم که یک وقت اشتباه نخونم و گروه رو به هم نریزم. از نظر خودم که ساده بودن و میتونستم از پسشون بر بیام.
سر ساعت سر تمرین حاضر شدیم و همگی بعد از گرم کردن صداهامون پارتها رو بیرون آوردیم تا تمرینشون کنیم. با اشاره استاد خواندن رو شروع میکنیم. من همیشه عاشق این بودم که صدام شنیده بشه و دیده بشم بنابراین با تسلطی که به قطعه داشتم شروع به خواندن کردم و کل قطعه رو یه تیکه تا آخر خوندم ولی نمیدونم کجای کارم اشتباه بود که همگروهیهام زیاد ازم راضی نبودند. هی ازم ایراد میگرفتند که چرا موقع خوندن بهشون گوش نمیدادم و با ناکوکیهایی که داشتم بیش از حد بلند میخوندم. مخصوصاً جاهایی که ملودی اصلی با خط ما نبود.
من واقعاً گیج شده بودم و متوجه منظور هیچکدوم از همگروهیهام نمیشدم. نمیدونستم این نکاتی که بهم گفتن رو چه جوری انجام بدم. استاد من رو از گروه بیرون آوردند و ازم خواستند که مقابل گروه بایستم و اعضای گروه یک بار برای من اجرا کنند. همان قطعه دوباره آغاز میشه و من با دقت به تمامی خطها گوش میدم. تازه متوجه میشم که این گروه چقدر یکدست است. تمامی اعضای گروه هنگام خواندن به صدای همگروهیهای خود گوش میدهند و به خطهای همدیگر احترام میگذارند. هرزمان که ملودی اصلی برای خط آنها نباشد صدای خود را بیدلیل بالا نمی برند و زیبایی کار را حفظ میکنند. همیشه سعی میکنند صدای خود را در گروه حل کنند تا همزمان چندین صدای جدا شنیده نشود. این یک کار گروهی است. پس کار من اشتباه بود که بدون درنظر گرفتن همگروهی هام قطعه را تا آخر خواندم. برمیگردم به جای خودم و با رعایت تمامی نکات به خواندن ادامه میدهم.
یادگیری:
بایید بریم رختشور خونه و با خط آلتو که مادر خانواده است و داره رختها رو میشوره همراهی کنیم.
سپرانو دختر کوچولوی خانواده است و میخواد به مادرش کمک کنه. تنور نوجوانیه که وقتی باباش خونه نیست مرد خونه است و همراه مادرش به پایاب میاد تا تنها نباشه و باس تداعیکننده رعب و ترس محیط نیمهشب پایابهای قدیمه و البته ابزارهای رخشتشوری را هم یادآوری می کنه.
حالا ببینم شما چطوری خط آلتو را حمایت میکنین...
لطفاً سپرانو و تنور و باسش را بنویسین
عنوان: برگرفته از کتاب «آهنگسازی به شیوه خودم» نوشته مسعود نکوئی
https://srmshq.ir/mpj9n3
یادداشت
طفلک موسیقی. موسیقی زیبا و دوستداشتنی. موسیقی که همچون شمشیر آخته در دستان خام جوانان میچرخد و بر جان و روح این و آن فرو میرود. چطور میشود با پدیدهای به این زیبایی روح آدمها را از دم تیغ گذراند؟ مدتی است هرگاه که میخواهم دست به قلم شوم ناخودآگاه به یاد هنرمندان جوانی میافتم که آنچنان خود را گم کردهاند که خود را در مقصد میبینند. به یاد کبودیهای دردناک فکر و روحشان میافتم. دلم میسوزد. غصه میخورم. مشتمشت غصه میخورم. حتی نمیدانم چطور این رنجهای پراکنده را سر یک جا کنم و به حلق نوشتهام بریزم. من نمیفهمم. من شما را نمیفهمم. چرا کبودیهایتان را دوست دارید؟ چرا از اینکه پوست و گوشت و جان شیرینتان کبود است و بنفش شده است خوشحالید؟ چرا از اینکه فکر، اندیشه و عقیدتان کبود و بنفش شده است خوشحالید؟ چرا کبودیهایتان را در دست میگیرید و با افتخار به دیگران هم نشان میدهید؟ چرا فکر میکنید حسن شما به کبودی اندیشهتان است؟ چرا اگر آدمی را بدون کبودی اندیشه ببینید چکشی در دست میگیرید و به جانش میافتید. شیشۀ شاد هنرش را میشکنید. به او میگویید که اصلاً اندیشه درست کبود است. نه عزیزانم! اگر که مسئله «هنر» است اندیشه درست از خطا کردن نمیترسد. اندیشه درست رو به تکامل است و نه در نقطه کمال. اندیشه درست عقیم نیست. اندیشه درست ایستا و دگم نیست. اندیشه درست سر تا پای هر اثر هنری را با یک خطکش کوتاه شکسته اندازه نمیگیرد. نه! اندیشه درست از ماجراجویی و پرسشگری هراس ندارد. اندیشه درست هنر را غیرممکن نمیداند. اندیشه درست در التهابی دردناک به سر نمیبرد. درد درد درد. چرا کورید؟ چرا نمیشود مستقیماً به شما گفت که چشمهایتان را باز کنید! مغزتان را به کار بیندازید. فکر کنید. چرا نمیبینید. کجای عقل سلیم این را حکم میکند که اگر جراحتی بر روح و اندیشه دارید بجای معالجه و درمان خود، به جان انسانهای دیگر بیافتید و آنها را در کام تلخ شدۀ خودتان شریک کنید.
جوانان عزیز! ای جانهای پاک. ای خشتهای خام. این کار نامش دگرآزاری است. این کار نامش خشونت خاموش است. شاید نمیدانید. شاید تا به حال به رفتارتان فکر نکردهاید. مسئله همین است. چرا فقط به گوشتان رجوع میکنید و هر قطره لجنی را که در گوشتان بچکد به صورت دیگران تف میکنید؟ این کار نامش بیحرمتی است. این کار نامش توهین است. باید یک جایی این را به شما بگویند. نکنید! چرا اندیشه را از مدار خارج کردهاید؟ چرا در پس هر عقیدهای که در باب هنر، هنرمند و اثر هنری دارید چیزی به نام «اندیشه» جایی ندارد؟ چرا هیچگاه از خود پرسشی نمیکنید؟ چرا خود را بازنگری نمیکنید؟ چرا چشمهای لجن بستهتان را آب نمیزنید؟ نه! دنیای هنر، گودال نمور و حقیر گوشۀ حیات یه خانۀ ویرانه نیست که رویش را با توری مرغی پوشانده باشند.
بلند شوید و بروید هشتکتاب بخوانید.
سهراب با شماست وقتی که میگوید:
چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید
واژهها را باید شست
واژه باید خود باد، واژه باید خود باران باشد
چترها را باید بست
زیر باران باید رفت
فکر را، خاطره را، زیر باران باید برد