دبیر بخش تئاتر
https://srmshq.ir/3xwyu0
میزگردی دربارۀ: نسبت خرد و خردورزی در جامعه و جایگاه تئاتر در این وضعیت
با حضور امیر علمدارزاده، محمد ترابی، محمدکاظم دامغانی، احسان زارع
***
در نسبت خرد و تعقل با تئاتر هیچ شکی نیست. نظریهپردازان و فیلسوفان در اینباره بسیار گفتهند. از بُعد اجتماعی اگر نگاه کنیم، این نسبت آن جا معنا میدهد که بدانی تئاتر در برابر رویدادهای اجتماعی کجا ایستاده و چه نسبتی با جامعه برقرار میکند؟ چه زمان باید فریاد بزند و چه زمان سکوت کند؟ کجا موثر است و باید بر صحنه باشد و کجا باید جا را برای اجتماع باز کند و سد راه نشود و اخلال ایجاد نکند؟ دریافت و تشخیص اینها، دقیقا همان خرد و خردورزی است که پایه و ستون تئاتر است.
سکینه عربنژاد: ممنون از حضور همگی در این جلسه. قبل از شروع گفتوگو لازم میدانم توضیح تقریباً مفصلی بدهم. ما در این شرایط مجله را به مدت یک ماه منتشر نکردیم، چون اصلاً نمیدانستیم چه بنویسیم، مردم جلوتر از ما بودند و هستند و دارند حرف خود را بهطور واضح در خیابان و فضای حقیقی و مجازی فریاد میزنند. ولی بعد از این مدت با مشورت با مدیرمسئول و هیئت تحریریه به این نتیجه رسیدیم که این برههای که در آن زندگی میکنیم، بخشی از تاریخ ماست که باید مکتوب شود و ما که امکان مکتوب کردن وقایع را داریم، وظیفه داریم که این کار را انجام دهیم. در شماره قبل یعنی آبان ماه قرار بود ویژهنامه استاد فرهاد ناظرزاده کرمانی کار شود و مطالب کمابیش آماده بود، اما در مشورت با استاد به این نتیجه رسیدیم که زمان مناسبی برای این کار نیست و این ویژهنامه هیچ نسبتی با وقایع و شرایط امروز ندارد؛ بنابراین تصمیم گرفتیم درباره زن کار کنیم و مطالب بخش تئاتر درباره نمایشنامه ندبه استاد بهرام بیضایی بود. این شماره تصمیم بر این شد که درباره خرد و خردورزی در جامعه صحبت کنیم. نسبت خرد و خردورزی با تئاتر چه میتواند باشد؟ اصلاً تئاتر کجای این قصه ایستاده است؟ و اینکه شما را دعوت به گفتوگو کردم به این دلیل است که صدای متفاوتی در تئاتر استان هستید و بیپرواتر صحبت میکنید و نسبت به مسائل نگاه منتقدانهای دارید و میتوانید دریچه تازهای به این مبحث باز کنید. به نظر من خرد و خردورزی و تئاتر از هم جدا نیستند و در یک نسبت صددرصدی با هم قرار دارند. یک بخش تئاتر نسبتش با احساس آدم است، اما بیشترین نسبتش با عقل و خرد است. به این دلیل که هدفش تغییر دادن است. تغییر نه به معنای خوبی یا بدی، به معنای تأثیر و پدیدآوردن سؤال و ایجاد پرسش. پرسش کردن و سؤال کردن هم با خرد در ارتباط است. حالا این که تئاتر در ایران به چه سمتی رفته است یا مثلاً شاخه تئاتر آزاد چه کار میکند؟ تئاترهای مناسبتی چه کار میکنند؟ یا تئاترهایی که متنهای خارجی دارند آیا در موقعیتی اجرا میشوند که با موقعیت زیستی ما نسبتی دارند یا نه، یک وجه ماجراست، ولی خیلی دوست دارم درباره الآن صحبت کنیم. این که الآن تئاتر چقدر از جامعه عقب است یا چقدر جلوتر از اجتماع حرکت میکند یا همپای اجتماع و مردم است؟ مثلاً اتفاقی که در تئاتر خانم گلاب آدینه میافتد انگار جای مخاطب و اجراگر عوض میشود. انگار تماشاگر جلوتر است و اگر بخواهیم نسبتش را با خرد بسنجیم، انگار او واقعاً بیشتر از اجراگر میفهمد، فهیمتر و باهوشتر و اندیشمندانهتر رفتار میکند و ما باید به دنبالش بدویم؛ ماهایی که ادعای یک شکل دیگر نگاه کردن به پدیدهها را داریم؛ نمیخواهم اسمش را بگذارم هنرمند یا روشنفکر. هرچند خرد جمعی نیز عاری از اشتباه و انتقاد نیست.
محمد ترابی: من این چند روزه خیلی درباره این قضیه فکر کردم. چون که چند ماه با بچهها نشستیم و متنی را تمرین و کامل کردیم که به این شرایط رسیدیم. جلسه گذاشتیم و تصمیم گرفتیم که فعلاً کار را ادامه ندهیم تا ببینیم اوضاع چه میشود. بعد در این زمانی که کار تعطیل شد برایم این سؤال پیش آمد که این اثر من اصلاً چه تناسبی با شرایط حال حاضر جامعه دارد که بخواهم اجرا بروم؟ این اجرا چه چیزی برای مخاطب خواهد داشت؟ اصلاً مخاطب با این کار چه ارتباطی میتواند بگیرد؟ خیلی به این قضیه فکر میکنم که این اتفاق اخیر، اتفاق بزرگی که افتاده برای کسانی که میخواهند بنویسند خیلی شرایط را سخت کرده است. من چه باید بنویسم که شرایط حال حاضر جامعه را جوری نشان دهم که مخاطب درگیرش شود؟ چون فیلمهایی که در فضای مجازی میبینیم، این اتفاقاتی را که میبینیم، این قدر حجم بار عاطفی و فکریشان زیاد است که برای کسی که بخواهد تولیدکننده اثری باشد، نویسنده اثری باشد، به نظرم کار را بسیار سخت کرده است. هنوز در بطن شرایطیم و این که بخواهیم فکر کنیم و مثلاً شکل دیگری، وجه دیگری از قضیه را ببینیم تقریباً ناممکن است. فکر میکنم مخاطب دقیقاً از اجراگر جلو افتاده است. الآن تئاتر کار کردن یکی از مشکلترین کارهاست. من چه حرفی دارم که به مخاطب بزنم؟ چه تأثیری روی مخاطب میتوانم بگذارم با تئاترم؟ در نسبتش با خرد و خردورزی به این فکر میکنم که من خودم به چه خردی رسیدهام که میتوانم به مخاطب عرضهاش کنم و مخاطب را دچارش کنم؟ چون که خرد اتفاق افتاده است. مخاطب - منظورم مردم است - درگیر یک امر بسیار بزرگتر هستند، بعد چه جوری من میتوانم در یک اثر هنری که تئاتر است آن را ارائه دهم و مخاطب بگوید که من بعد تازهای از ماجرا را دیدم و تو چه کردی با من؟ اینقدر ماجرای بیرون بزرگ است که هر کار هم بکنی در مقابلش کوچک هستی و دیده نمیشوی. مثلاً من بازیگرم، کلام آن زن که میگوید «زینب زمانه منم» این کلام را جوری میگوید؟ اصلاً چه بازیگری میتواند آن را بگوید؟ چه جوری باید بگوید؟ با چه تأثیری بگوید؟ واقعاً نمیدانم. به این موضوع خیلی فکر میکنم، ولی جوابی برایش ندارم.
***
ادامۀ این مطلب را در شماره ۶۲ ماهنامه سرمشق مطالعه فرمایید.
https://srmshq.ir/3e4xgl
«شکوه واقعی هر قومی در نویسندگان آن نهفته است.»-ساموئل جانسن
یک هنرمند اصیل چه ویژگیهایی دارد؟
«خیلی چیزها؛ عاشق کلمات بودن، رنج کشیدن بر سر کلمات و جهان.»-سوزان سانتاگ
در این بُرهه از تاریخ معاصر، تولیدکنندگان هنر، در کجای سطح آگاهی نسبت به خود، جهان پیرامونشان، جامعه و اثر هنری خود هستند؟ چند گام از شرایط حاکم بر جامعه خود جلوترند؟ یا احتمالاً چند فرسخ از وضعیت فعلی و اتفاقات پیرامونشان در حال عقبگرداند؟ تمام راز ارتباط با مخاطب وابسته به پاسخ همین چند پرسش است. البته اگر هنرمند نسبت به ارتباط مخاطبش ارزشی قائل باشد.
هنرمندانی بیش از دیگران در شرایط کنونی برای جامعه حائز اهمیتاند که: «آگاهی»، «همدردری» و «شناخت جامعه» را افزایش دهند. با توجه به اینکه یک هنرمند واقعی نماینده هیچکس و هیچچیز جز خودش و البته هدف والای هنر نیست. وظیفه اصلی هنرمند، تولید یک اثر هنری خوب است. هنر، نوعی شناخت است. البته در عالیترین شکلش هم شناختی ناقص -مثل تمام شناختها- است. پیش از هر چیز هنرمند باید به خودش متعهد باشد؛ به وجدانش، به شرافتش و به هنرش. اگر با خودش روراست و آگاه باشد، تعهد به اجتماع و محیط پیرامونش در ذات اثر خود را نشان خواهد داد. مهمترین عنصر پرسشبرانگیز تولید اثر هنری این است که «این اثر برای کیست؟» مخاطب آن قرار است چه کسی باشد؟ پاسخ به این پرسش وضعیت و نحوۀ تولید اثر هنری و تاریخ مصرفش را تعیین خواهد نمود. مخاطب سالهاست که عنصر گمشده آثار هنری برای جشنوارههای مناسبتی است و تبدیل به تکرار بیخود، خود در خود شده است.
-هنر نوعی مسئولیت است- نسبت به خود هنر و اثر هنری و نسبت به جامعه. منظور از هنر در اینجا هنری است که مدافع و مظهر معیارهای والا باشد و جامعه در اثر هنری، همان مخاطب به عنوان یکی از ارکان اصلی هنر است که بدون آن اثر هنری ابتر خواهد ماند. مخاطب در اینجا به معنای تماشاگر اثر هنری نیست، بلکه مخاطبی است که پیش از تولید اثر هنری، آگاهانه توسط هنرمند انتخاب میشود و به فراخور موقعیت زیستیاش، برای همذاتپنداری و رسیدن به تزکیه روحیاش، تولید میشود.
تئاتر، هنر بازندهی این روزهای جامعهی ملتهب ایران است؛ چه با اعتصاب و توقفش، چه با تولیداتش. در هر دو حالتش عقبمانده، واپسگرا، ابتر و تهی از خاصیت شده است؛ چه سکوت و اعتراضش، چه تولیدات اجراییاش. تا چه اندازه توانستهایم با سکوتمان، یا با نگارش اثری صادقانه دربارۀ جامعهای که در آن زندگی میکنیم، معیارهای برتر عدالت و صداقت را تجسم بخشیم؟ معیارهایی که حق داریم برایشان در جوامع لزوماً ناقصمان مبارزه کنیم. هنرمندان نمایندگان اخلاقیات جامعهاند، کسانی که لزوماً برای تولید اثرشان به مسائل اخلاق میاندیشند: اینکه چه چیزی عادلانه یا ناعادلانه است، کدام بهتر و کدام بدتر است، چه چیزی مشمئزکننده یا تحسینبرانگیز است، چه چیزی تأسفبار و چه چیزی مایهی شادی و رضایت است؛ و البته این مسائل به معنای التزام به هیچگونه اخلاقیسازی و موعظه اخلاقی به شکل خام و مستقیم هنر نیست. هنرمند اصیل به دنبال راهحلهای عملی برای مسائل اخلاقی است. او وظیفه دارد خوی انسانی مشترک ما انسانها را در روایتهایی که با آنها احساس همذاتپنداری میکنیم، برانگیزد؛ هر چند که شخصیتهای روایت او ممکن است با زندگی ما تفاوت بسیاری داشته باشد. او تخیل ما را به حرکت وامیدارد، حس همدردی ما را گسترش میدهد و پیچیده میکند و در نهایت موجب پیشرفت آن میشود. او ظرفیت ما برای قضاوت اخلاقی را پرورش میدهد.
همهی ما میدانیم که هنرمندان قادر نیستند به تمام دردهای بشری جامعه بهطور همزمان در اثر خود بپردازند. باید یک موضوع را انتخاب کنند. یک داستان اصلی. باید تصمیم بگیرند. هنر هنرمند اصیل، در تصمیم انتخاب درست است. معیار درست و غلط، افراد جامعهاند که تا چه میزان با داستان اثر همسو و همراستا میشوند و از آن استقبال میکنند، یا چقدر آن را دور از واقعیت میپندارند و تحریمش میکنند. هنرمند اصیل و همسو با جامعه، با انتخاب یک داستان درست، میتواند داستانهای زیادی بگوید که نوعی ضرورت نهفته در داستان اصلی ایجاب میکند. هنگام قضاوت اخلاقی از یک اثر هنری، بحث بهتر بودن اثر با آثار ماقبل خود مطرح نیست. چیزی که ارزشمندش میکند در میزان مهمتر بودن ارائه آن نسبت به آثار ماقبل خود یا تولید نشده است و ضرورت تولید آن در جَو جامعه فعلی. در واقع این عمل نوعی نظمدهی به وضعیت و همزمانی رویدادهای اطرافمان، به قیمت پشت کردن به بخش اعظم اتفاقاتی است که در جهان پیرامون جامعه رخ میدهد.
انفعال، انزوا و سکوت، سادهترین و دمدستترین راهحل برای نیاندیشیدن و عدم همراهی با شرایط روز زمانه است؛ زیرا تولید اثر هنری مطابق با شرایط جامعه، هزینهبَر است و تنها هنرمندان بزرگ تاب پرداخت هزینههای بزرگ را دارند. بدتر از آن تولید اثر هنری ابتر است؛ گاهی سکوت شرافتمندانهتر از تولید اثر هنری پَرت، خنثی و فارغ از محتوای دغدغههای روز جامعه است. طبیعت قضاوت اخلاقی بستگی به ظرفیت ما برای توجیه کردن دارد -ظرفیتی که به ناچار محدودیتهایی دارد- اما مرزهای این محدودیت را میتوان گسترش داد. همه چیز به اصالت هنرمند بستگی دارد، هنرمند هر چه اصیلتر، با جامعهاش همراهتر، هنرش متعهدتر و محتوای اثرش چالشبرانگیزتر است.
بیاصالتی، بیریشگی به همراه دارد؛ چنگ زدن به شرایط پیرامون برای حفظ بقای نام. چیزی مغایر با رسالت هنر. اثر هنری در این شرایط پیش از آنکه زبان جامعه باشد، تریبون تبلیغاتی معرفی خالق اثر است. ولتر با شنیدن خبر زلزله یکم نوامبر ۱۷۵۵ لیسبون، جمله معروف را نوشت: «لیسبون با خاک یکسان شده است و ما اینجا در پاریس میرقصیم.» این که ما اینجا، خوشبخت و ایمن هستیم و بعید است شب سر گرسنه بر بالش بگذاریم یا بر اثر انفجاری قطعهقطعه شویم، درست در همین لحظه در جهان پیرامون ما، جنگ، درگیری، نزاع، شورش و... جان تعداد زیادی از انسانها را دارد میگیرد؛ به همان پارادوکس مخوف «اکنون» و «اینجا»، «آنجا» است که به کدام بیندیشیم! شکرگزار لحظه آسایش «اینجا» ی خود باشیم یا غصهدار و پریشان ناامنی و پریشانی «آنجا». همه چیز به ارزشها و اصالت هنرمند بستگی دارد، اینکه هنرمند در این لحظه به کدام دارد میاندیشد؛ هنرش را باید دید. هنر هنرمند گویای اندیشهی درون اوست که در ذات اهداف تولید اثرش، مسیری برای تأمین آسایش «اینجا» هویداست یا دردمند شرایط ناامن «آنجا» ست.
***
ادامۀ این مطلب را در شماره ۶۲ ماهنامه سرمشق مطالعه فرمایید.