ماهنامه فرهنگی، اجتماعی سرمشق
ماهنامه فرهنگی، اجتماعی
سال سوم :: شماره سی‌ام :: اسفند ۱۳۹۷
ماهنامه فرهنگی، اجتماعی سرمشق
[سرمشق]
اميد حالمان را خوب می‌کند

١- زمان خیلی سریع و باورنکردنی می‌گذرد، سرعت گذشت زمان و گذر روزها آن‌قدر زیاد است كه از چشم بر هم زدن هم پیشی گرفته است، باورم نمی‌شود! به پایان سال ٩٧ نزدیك شده‌ایم، سالی بحران‌زده كه به تعبیر خیلی‌ها سال خوبی نبوده، روزگار سخت و غریبی بر مردم ایران گذشته است و همه مصائب هم از زمانی شروع شد كه ترامپ رئیس‌جمهور امریكا در یك حركت غیراخلاقی و به دور از عرف دیپلماتیك عهدنامه بین‌المللی را نقض و از برجام خارج شد بعد از خروج امریكا از برجام اقتصاد ایران به یک‌ باره با بحران ...

در ارتباط با استانداران کرمان

چو نِی به خوش‌نفسی وقتِ خلق را خوش دار

تـو را کـــه نیسـت میسـر شـکــرستــان باشــی

واقعیت این است اگر توصیه و ابراز محبت سردبیر گرامیِ سرمشق نبود، همان‌طور که در آخرین یادداشت خاطرنشان کرده بودم آن نوشته را آخرین مطلب خود تلقی می‌کردم تا هم رفع زحمت از شما خوانندگان فرهیخته سرمشق شود و خودم نیز سرِ پیری از درگیری راحت شوم. ولی چه کنم پروردۀ دیار کریمانم و بنده محبت که در برابر آن همه بزرگواری سردبیر و تنی چند از عزیزان سر تعظیم فرود آورده و امیدوارم تا زنده هستم و توان دارم از بیان حقایقی که حافظه ...

نوروز دوفضایی شده

رادیو را گذاشته‌اند کنار سفره هفت‌سین و منتظرند تا صدای توپ را بشنوند و نوروز را جشن بگیرند. سفره هفت‌سین را جلوی تلویزیون پهن کرده‌اند تا از جعبه جادو زمان تحویل سال مشخص شود.

سفره، کوچک شده است. نمادهایش اما نشسته‌اند؛ روی طاقچه، روی میز، گوشه اتاق، سبزه را هم از بازار شب عید خریده‌اند.

تلویزیون روشن است اما گویی خاموش است. نقش پس‌زمینه دارد. صفحات اینستاگرام پر شده‌اند از سفره‌های هفت‌سین، آجیل و شیرینی و لایک‌های بی‌شمار.

نوروز تغییر کرده است. شاید بیش از همه سنت‌ها دوفضایی شده باشد. قرار نیست نوروز، همان نوروز گذشته باشد اما سرعت تغییرات چنان تند است ...

[ادبیات]
هر رمان باید تجربه‌ای منحصربه‌فرد برای نویسنده باشد

رضا زنگی‌آبادی؛ در سال ۱۳۴۷ در کرمان به دنیا آمده است و در «زنگی‌آباد» شهر کوچکی در حومۀ کرمان روزگار می‌گذراند. دانش‌آموختۀ حفاظت و مرمت بناهای تاریخی و همچنین ادبیات انگلیسی است.

داستان کوتاه «قبل از تحویل سال» نوشتۀ اوست که عنوان برگزیدۀ دورۀ سوم جایزه هوشنگ گلشیری را از آن خود کرده است. این جایزه در دورۀ دوازدهم هم برای زنگی‌آبادی تکرار و از رمان «شکار کبک» تقدیر شد. شکار کبک این روزها به چاپ دوم رسیده است.

این نویسنده کرمانی؛ عضو هیئت‌داوران جایزه ادبی «احمد محمود» است. حلقه داستان کرمان به همت او و دیگر رمان‌نویس کرمانی، مهدی بهرامی، راه‌اندازی ...

نادیدنی

مرد؛ به سختی پایش را از زیر پای مسافری كه تازه وارد اتوبوس شده بود، بیرون كشید. تازه وارد با حیرت نگاهی به پایین، به پاهایش انداخت و بعد به صورت مرد نگاه كرد و با تعجب پرسید: «پاتو لگد كردم؟»

مرد؛ لبخند خجولانه‌ای زد و گفت: «مهم نیست.»

تازه‌وارد گفت: «كی اومدی این‌جا؟ كی سوار شدی؟»

مرد با همان لبخند گفت: «من اینجا بودم كه شما تو ایستگاه قبلی سوار شدین.»

تازه‌وارد با حالتی پرخاشگرانه گفت: «تو اینجا بودی؟» بعد بی‌آنكه منتظر جواب بماند، گفت: «چه‌طور ندیدمت؟... ها؟»

- چی بگم؟

- یعنی جدی جدی تو این‌جا بودی؟ از همون اولی كه من اومدم بالا؟

- ...

غریبه‌ای در خانه‌ات

غریبه‌ای در روشنایی پشت سرش، سیاه نشسته است. صورتش را تشخیص نمی‌دهی. انتهای سالن روی مبل‌های استیل، لم داده و سیگاری در دست دارد. به نحوی راحت نشسته، که به صرافت می‌افتی؛ مهمان است و باید سریع‌تر خودت را به او برسانی و بابت این همه تأخیر از او عذرخواهی کنی. با تردید و طرح سؤالی در ذهنت جلو می‌روی؛ او کیست؟

غریبه‌؛ میان‌سال و جاافتاده، با قدی متوسط و لاغراندام است. کت‌وشلواری مشکی و پیراهنی سفید به تن دارد. نزدیکش می‌شوی و در مبل تک‌نفرۀ رو به رویش می‌نشینی. او دستش را از بالای تاج مبل سه نفره رد کرده، ...

[سینما]
سینمای امروز جهان را دوست ندارم

در جوانی اولین فیلم دوبله‌شدۀ ایتالیایی که دیدم، «برنج تلخ» نام داشت. ویتوریو گاسمن در آن بازی می‌کرد. من عاشق سینمای ایتالیا بودم. هنوز هم سینمای ایتالیا و برخی از فیلم‌های سینمای فرانسه مثل «آسانسوری به سوی قتلگاه» و «عشاق» لویی مال یا «دروازه‌های پاریس» رنه کلر و همچنین برخی از فیلم‌های سینمای آمریکا مثل «تعطیلات رمی» ویلیام وایلر برایم جذاب هستند؛ اما آثار فیلم‌سازی مثل برگمن هیچ‌وقت برایم جذاب نبوده است، چون‌که سینمایش ماشینی، خشک و فاقد روح است.

ما انسان را به دو دوره تقسیم می‌کنیم: انسان قبل از سینما و انسان بعد از سینما. سینما معجون همۀ هنرها ...

سینما تابان

- شاید امروز ساکنان کرمان ندانند که اولین سینمای این شهر کی و در کدام محله تأسیس شد. اطلاعات شفاهی حاکی است که نمایش فیلم در کرمان تاریخچه‏ای هم‏قدر تاریخچۀ نمایش فیلم در تهران دارد؛ اما این‌که این فیلم‌ها کجا و با چه شرایطی نمایش داده می‌شد خیلی روشن نیست.

فاصلۀ ایران با جهان در حوزۀ سینما بسیار کم است. شاید این از معدود حوزه‌هایی است که خیلی زود و فقط پنج سال پس از اختراع سینما به‌وسیلۀ برادران لومیر در ایران هم فعال شده است. نخستین سالن سینمای ایران در سال ۱۲۷۹ در شهر تبریز تأسیس و در سال ۱۲۹۵ ...

سینمای مجانی

- اولین خاطرۀ من از سینما به دوران کودکی، سال‌های اولیۀ دهۀ پنجاه برمی‌گردد. با این که خانۀ ما در آن دوران در نزدیکی سینما «دیاموند» (درخشان) بود و هر چند روز یک بار، دقایقی به مشاهده نقاشی بزرگ پردۀ سینما و منتخبی از عکس‌ فیلم‌ها می‌گذشت؛ اما «سینما» عنوان چندان خوشایندی در بین اقشار مذهبی، متوسطِ جامعه و اکثریتِ خانواده‌های سنتی نداشت. با این حال برخی از دوستان و بچه محله‌ها که سن آنان بالاتر بود و توانسته بودند به دور از چشم خانواده‌ها به سینما گریزی داشته باشند؛ از آن مکان تعریف‌هایی می‌کردند. خصوصاً این که سینما در ...

[موسیقی]
موسیقی‌دان باید بتواند با فکر آزاد و بی‌دغدغه ساز دست بگیرد

نیما نیک‌طبع از هنرمندان شاخص کرمانی است که به‌جای هیاهوهای رایج، بیشتر به ارتقاء سطح هنری و فعالیت‌های موسیقی‌اش پرداخته. او در زمرۀ هنرمندانی ا‌ست که بر خلاف عده‌ای همیشه به کرمانی بودن خود بالیده و اگر گاهی از اسب افتاده، هیچ‌گاه از اصل نیفتاده. یکی از اهداف راه‌اندازی گروه «کاریز» توسط وی، معرفی بیشتر موسیقی نواحی کرمان به مخاطبان است. آنچه می‌خوانید گفت‌وگویی است با نیما در مورد زندگی و فعالیت‌هایش.

ابتدا از خودتان بگویید، از دوران کودکی و اینکه با چه سازی شروع کردید و از محضر چه اساتیدی بهره گرفته‌اید.

متولد دی‌ماه ۱۳۵۹ و فرزند چهارم و آخر ...

هنرمندان با خیال آسوده در شهر اجرا کنند

شما از زمان مدیریت‌تان بر شهر کرمان رویکرد مثبتی به امور فرهنگی و پیوست‌های فرهنگی پروژه‌های شهری داشته‌اید؛ اجرای موسیقی خیابانی را چقدر برای زنده کردن شهر و روحیۀ شهروندان مؤثر می‌دانید؟

اگر می‌خواهیم شهر پرنشاطی داشته باشیم نیاز به تعاملات فرهنگی و اجتماعی داریم؛ قطعاً هنر بهترین وسیله‌ای است که می‌تواند این نشاط را در جامعه ایجاد کند. اینکه هنر در داخل سالن، گالری و موزه ارائه شود، خوب است و جایگاه خود را دارد ولی چه کسی در کنسرت شرکت می‌کند یا به گالری می‌رود؟ کسی که علاقه‌مند موسیقی یا دیدن آثار هنری است؛ اما اگر هنر را در ...

بگوییم موسیقیِ دلی، نه موسیقی خیابانی

قاسم سلاجقه متولد ۱۳۶۵ است و دیپلم الکتروتکنیک دارد. از سال ۸۰ موسیقی را شروع کرده و حدود ۱۵ سال است که گیتار و آواز پاپ تدریس می‌کند. در سال ۸۶ اولین گروه اسپانیش و آنپلاگد را در کرمان راه‌اندازی کرد. دو آلبوم با نام‌های زخمه ساز و سکوت از او منتشر شده است. او همچنین امسال در جشنوارۀ ستاره‌های صحنه کشور موفق به کسب مقام سوم خوانندگی شده است. سلاجقه تجربۀ چند ساله‌ای در اجرای موسیقی خیابانی دارد. با او دربارۀ جذابیت‌ها، دشواری‌ها و محدودیت‌های اجرای خیابانی گفت‌وگو کردیم.

از اولین اجرای خیابانی که داشتید، بگویید؟ با چه انگیزه‌ای این ...

[تئاتر]
خرید هفتگی

(در قسمت میانی صحنه کاناپه‌ای قرار دارد که زنی بر روی آن با چشمان بسته دراز کشیده است. در سمت راست صحنه چند کابینت و میز غذاخوری کوچکی قرار دارد. پسری، حدود ده ساله آوازخوانان از سمت چپ وارد می‌شود. کیف مدرسه‌اش را به گوشه‌ای پرت می‌کند. لحظه‌ای به زن نگاه می‌کند و بعد به سوی آشپزخانه می‌رود. همه جا را سر می‌کشد و غذایی نمی‌بیند.)

پسر: مامان! (زن واکنشی نشان نمی‌دهد. پسر بلند‌تر داد می‌زند) مامان! باز که چیزی درست نکردی. خرید هم که نرفتی. یخچال خالیه. (زن واکنشی نشان نمی‌دهد.) مامان! (پسر به طرف زن می‌رود و او را تکان ...

ماجرای زینب؛ نسخۀ ویران

صحنۀ اوّل

(همه‌جا تاریک است. صدای مرنوی یک گربه شنیده می‌شود، بعد صدای چرخیدن کلید در قفل و باز و بسته شدن در. سپس صدای قدم‌های پا؛ شمرده راه می‌رود. باز هم صدای ناله‌ی گربه از جایی می‌آید. با آمدن صدای گربه، قدم‌ها از حرکت می‌ایستند، بعد وقتی دوباره صدای پا شنیده می‌شود از جایی صدای افتادن چیزی به گوش می‌رسد. نور صحنه را روشن می‌کند. صحنه؛ پر از کارتن‌های روی همِ بسته‌بندی شده است. یک میز و صندلی و یک لپ‌تاپ روی آن در نیمۀ راست، به‌علاوۀ یکی دو صندلی دیگر در نیمۀ چپ صحنه دیده می‌شود. هیچ‌کدام مرتب چیده ...

بازگشت

یک:

(خواکین پیر روی قایقی نشسته است. خواکینِ پسر در ساحل با اسبی بازی می‌کند. خواکین پیر او را صدا می‌زند. پسر می‌آید. او خسته است.)

پیرمرد: خوب بازی کردی؟

پسر: تو بازی نمی‌کنی؟

پیرمرد: من باید بنویسم.

پسر: چی می‌نویسی؟

پیرمرد: یه داستان.

پسر: درباره چی هست؟

پیرمرد: بگو درباره کی هست؟

پسر: درباره کی هست؟

پیرمرد: درباره تو.

پسر: من؟

پیرمرد: اینکه از کجا اومدی؟ کجا بودی؟ کی بودی؟ بیا.

پسر: کجا می‌ریم؟

پیرمرد: مهمه؟

پسر: آره. اگه جای خوبی نیست شاید دوست نداشته باشم.

پیرمرد: مطمئنی؟ چرا نشستی؟ خیلی خب. جایی که می‌ریم رو دوست داری.

پسر: کجاست؟

پیرمرد: خونه پدرت.

پسر: پس تو کی هستی؟

پیرمرد: من؟ من تو هستم.

پسر: من و تو یکی هستیم؟

پیرمرد: آره. گریه می‌کنی؟

پسر: چرا من زود پیر شده‌ام؟

پیرمرد: بیا بریم. اسبت منتظره. بیا. تو حالا باید بری خونه. خوابت میاد، بعد از کلی ...

[هنرهای تجسمی]
بازتاب نگارگری در تصویرگری معاصر ایران

اگر نیم‌نگاهی به سیر تاریخی هنر تصویرسازی معاصر ایران و دستاوردهای آن بیندازیم، مشاهده می‌کنیم که چگونه شماری از برترین تصویرگران معاصر، تمام هم و غم خود را مصروف ابداع سبک‌هایی کرده‌اند که در عین مدرن بودن، ایرانی و آن‌طور که طی این سال‌ها مداوماً گفته شده است، اصیل نیز باشند. در واقع با آغاز دهۀ ۱۳۴۰ ه.ش، بنا بر ضرورت‌های تاریخی و اجتماعی‏، هویت ایرانی و انعکاس آن در آثار ادبی و تصویری کودکان به یکی از عمده‌ترین دغدغه‌های جامعۀ فرهنگی و روشنفکری ایران مبدل شد. به‌طوری که با تأسیس شورای کتاب کودک در سال ۱۳۴۱ ه.ش و کانون ...

معمای برج آجری مسجد ملک...

آنچه که تا به امروز در مورد مسجد ملک کرمان ذکر شده، علیرغم آنکه جملگی بر بنیان سلجوقی آن پای می‌فشارد، هرگز به ارائۀ دقیقی از تاریخ معماری آن نینجامیده است و افقی روشن از روند شکل‌گیری آن را نمایان نمی‌سازد. از هم پاشیدن ساختار بافت پیرامون مسجد و به‌تبع آن از دست رفتن پیوند و ارتباط اثر با بسترِ تاریخی‌اش (تصویر ۱)، الحاقات و تعمیرات ادوار متأخر به ویژه دورۀ قاجار و مداخلات و برخی مرمت‌های غیرحرفه‌ای معاصر، درمجموع، ساختاری به شدت مغشوش و مبهم از معماری را عیان ساخته است که خوانش طرح و عرصۀ اولیۀ مسجد را ...

قالی کرمان بهار گذشته، خزان امروز

قالی کرمان در ذهن مردم ایران و علاقه‌مندان جهانی قالی ایران همواره نماد کیفیت، زیبایی و دوام بوده تا جایی که در مثل‌های ایران نیز جایی برای خود باز نموده و به فرهنگ و ادبیات عامه نیز وارد شده. مراد از به‌کارگیری اصطلاح «فلانی مثل قالی کرمان است»، نشان از اهمیت و ارزش فرد و یا عدم تأثیر منفی گذر سالیان بر ظاهر فرد در مورد موضوع مورد نظر است که قیاس آن با قالی کرمان، تلویحاً اشاره به کیفیت و ارزشمندی قالی کرمان دارد؛ اما زمانی که از منظر تاریخی و در بستر زمان نگاهی به تحولات قالی کرمان ...

[تاریخ]
باستانی پاریزی به روایت باستانی پاریزی

جناب آقای مجید نیک‌پور لطف نموده و در آستانۀ پنجمین سال درگذشت زنده‌یاد باستانی پاریزی تصمیم به تهیه ویژه‌نامه‌ای برای ایشان در مجلۀ وزین سرمشق گرفته‌اند. از این بابت خانواده باستانی پاریزی صمیمانه تشکر می‌نماید.

من هم در حد توان محدود خود و با توجه به احترام فراوانی که برای ایشان ـ که شاگرد قدیمی و همکاران سالیان اخیر پدرم و همواره با ایشان در ارتباط بودند ـ سعی می‌کنم به برخی سؤالات ایشان پاسخ مختصری بدهم...

«این موهبتی برای من، همسر و فرزندانم بود که تقریباً تمامی فصل مشترک زندگی ما و پدر و مادرم در کنار هم گذشت. این هدیه ...

بازخوانی مقاله «چاه عمیق یا تنوره دیو»

دکتر محمدابراهیم باستانی پاریزی مورخی گران‌قدر و پژوهشگری زبردست بود که خمیرمایه نوشته‌های خود را از متن اجتماع و گفتار و کردار مردمی که در گوشه و کنار این سرزمین کهن‌سال و پهناور زندگی می‌کنند، می‌گرفت و با استناد به مدارک تاریخی و آثار مکتوب پیشینیان، سعی در طرح نظریات و ایده‌های خود داشت. او در واقع از تاریخ‌نگارانی بود که اساس مطالب خود را تنها از مطالعات کتابخانه‌ای استخراج نمی‌کرد بلکه معتقد بود که بسیاری از ناگفته‌های تاریخ اجتماعی این سرزمین در سینه مردمان ایران پنهان است و لازم است این نکات یادداشت و نوشته شده و ریشه‌یابی تاریخی ...

اینجا اسمش آینده است

«گاه یک جمله، فقط یک جمله یا کلمه بجا مسیر زندگی‌ات را تغییر می‌دهد». من این جمله مهم را از استادم باستانی پاریزی شنیدم.

نخستین دیدارها

در دوران دبیرستان کتاب‌هایش را می‌خواندم و از آن میان چاپ پیش از انقلاب پیغمبر دزدان را در کتابخانه مجلس خواندم و برای خریدن آن به خیابان جمهوری رفتم، اما متوجه شدم که در چاپ جدید بخش‌هایی از آن، ازجمله معراج نامه منسوب به ذبیح بهروز حذف شده است. در جستجو برای یافتن چاپ پیش از انقلاب کتاب گذرم به کتابخانه مستوفی افتاد، داخل شدم و سراغ کتاب را گرفتم، موجود نبود. پیرمردی که ...

[جامعه ]
ای سال برنگردی..!

بارها و بارها صدای مرتضی احمدی را در یکی از اجراهای ریتمیکش شنیده بودم که می‌خواند "ای سال برنگردی... بری دیگه برنگردی..." شاید تم فانتزیک این آهنگ و همین فراز پایانی آن را بارها زیر لب زمزمه کرده بودم اما باید به جرئت بگویم در سالی که گذشت به‌خوبی برایم کُنه چنین آرزوی ریتمیکی روشن شد! شاید سختی و اتفاقات تلخ همراه جدایی‌ناپذیر زندگی باشد اما سالی که در آن شوک‌های متعدد اقتصادی و کم‌رنگ شدن امیدهای جمعی وضعیت مبهمی را برای بسیاری از افراد یک جامعه به وجود می‌آورد می‌تواند از آن سال‌هایی قلمداد شود که کسی آرزوی برگشتنش ...

بیم‌ها و امیدها برای سال پیشِ رو

سالی که گذشت سال رنج و بیم و تردید و البته کورسویی از امید بود. هروقت به آنچه در این سال بر همۀ ما گذشت فکر می‌کنم یاد این شعر شاملو می‌افتم؛ «سال بد... سال باد... سال اشک... سال شک... سال روزهای دراز و استقامت‌های کم... سالی که غرور گدایی کرد...» اما ۹۷ دارد به پایان می‌رسد و ای کاش با خودش ببرد همۀ هراس و بلاتکلیفی که آورده بود را.

برای ویژه‌نامۀ نوروزی سرمشق از کسانی که امسال در بخش جامعه با ما همکاری داشتند، پرسیدیم سال ۹۷ برای‌شان چگونه گذشت و ۹۸ را چطور می‌بینند؛ آن‌ها هم از ...

قاضی نباید خود را ایزوله کند

کی از رویدادهای قابل‌توجه در سالی که گذشت، مورد توجه قرار گرفتن بیش از پیش مجازات‌های جایگزین حبس در دستگاه قضایی بود. قضات زیادی آرایی در این زمینه صادر کردند و صدها و شاید هزاران نفر به جای رفتن به زندان با احکام صادره توانستند کاری عام‌المنفعه و تحت نظارت نهادهای عمومی و خیریه‌ها انجام دهند. در این میان قاضی شعبه ۱۰۸ کیفری دو کرمان به نوعی پرچم‌دار صدور چنین آرایی بود که این موضوع مورد توجه رسانه‌ها نیز قرار گرفت و به این موضوع پرداخته شد. حالا دیگر به نظر می‌رسد این موضوع بیش از همیشه جا افتاده است ...

[جُنگ]
گوشت خوک

گویا امسال سالِ خوک هسته. راستش اولی که اِشنَفتَم خیلی خنده‌ام گِرُفت و به یاد نَنجانم افتادم البته بد به روحش نِرِسه و شِمامَم شُغذَمّه مَ باشِن اگر فکر بُکنِن مَ قَصتی دارَم. ماجرای ما وخوک و نَنجان یه ماجرای قِدیمی هسته که هر وَخ مَ اسم خوکِ مِشنِوَم به یادش می‌اُفتَم. پیش از اونکه بِخوام وَشِتون تعریف بُکُنَم می‌خواستم پیشاپیش سال جدیدِ خوکه به آقای تِرامپم تبریک بِگَم. بازم شُغزَمّه مَ باشِن اگر فکر کُنِن مَ می‌خوام خدای نِکِرده مَخسره‌اش بُکُنم. چون ما که خودِ مردم آمریکا مشکلی نِداریم. دُشمنی ما خود آمریکا خودِش هسته نه مَردمِش. البته اونامَم ...

ما خیلی برابرتر هستیم

امسال؛ سال خوک است. از همین رو بخش جُنگ به «خوک نامه» تبدیل شده است. من از مطالب همکاران در این بخش هیچ اطلاعی ندارم؛ اما می‌توانم حدس بزنم که همه در باب خوک اشعاری سروده‌اند و نثرهایی را به رشته تحریر درآورده‌اند.(حال کردید دُرّ لفظ دَری را؟) اما مطمئنم تا کنون به عقل جنّ هم نرسیده که با خوک به گفت‌وگو بنشیند. (نتیجه می‌گیریم که من از جنّ باهوش‌ترم.) این شما و این هم گفت‌وگوی اختصاصی جُنگ با «خوک». هر چه از این گفت‌وگو فهمیدید به ما هم بگویید.

سلام جناب آقای خوک!

سلام و زهرمار!

ببخشید این چه طرز گفتگوست؟

همین که ...

میدان خوک!

از پدربزرگ نود ساله‌ام پرسیدم که از سال‌های خوک خاطره‌ای دارد؟ پدربزرگ عینک خود را جابه‌جا کرد و گفت: من هم که به سن و سال شما بودم فکر می‌کردم نام حیوان‌ها مهم است؛ اما سال‌ها می‌آمد و باز هم اختلاس و بیکاری و تورم عوض نمی‌شد یک سال قرار شد برای سال آینده که سال خوک است میدانی به نام میدان خوک بسازند تا بهانه‌ای برای جلب جهانگرد و سیاح بشود همین میدانی که مردم اسم آن را «اگر» گذاشته‌اند ساخته شد و هنوز هم به میدان اگر معروف است شهردار طی سخنرانی مبسوطی در جمع مردم گفت که ...