خوكيانه‌ها

حمید نیکنفس
حمید نیکنفس

- کاش یک سال سال آدم بود.

سالِ خروس‌جنگی هم به پایان رسید اما متأسفانه هنوز هم در هر گوشه از این جهان ِ پهناور آدم‌ها مثل خروس‌جنگی به هم می‌پرند، از افغانستان، عراق و سوریه گرفته تا شاخ آفریقا همه با هم سرشاخ شده‌اند! حتی در فرانسه زادگاه خروس (همچنین ویکتور هوگو) جلیقه‌زردها ادای خروس لاری را درمی‌آورند که البته به خودشان مربوط است و ما در مسائل سایر کشورها کوچک‌ترین دخالتی نمی‌کنیم ... و از آنجا که هر آمدنی را رفتنی است جناب خروس جای خودشان را به خوک داده‌اند که یقیناً با همه‌ی مخالف‌هایی که این حیوانِ زبان‌بسته دارد و حتی حضرت نوح نیز ایشان را به کشتی‌شان راه نداده‌اند! باری‌تعالی از خلقتشان منظوری داشته‌اند. امّا ما در سالی که گذشت به جای جنگیدن با شما جُنگیدیم که شاید خنده‌ای بر لبانِ مهربانتان بنشانیم، جوال‌دوزی به خودمان بزنیم و سنجاق ته گردی به دیگران و تذکری و تلنگری در قالب طنز نوشته‌هایمان که به طور قطع از وصله زدن به این و آن بهتر است و اکثراً حاصل ذوق و طنازی هم استانی‌های عزیز و خوش‌ذوقمان بوده‌اند و صد البته نه قصدِ رنجاندن خاطری را داشته‌ایم و نه خدایی ناکرده اهانت و تحقیر فرد یا گروهی. امید آنکه در سال پیش رو نیز افتخار این همراهی را داشته باشیم و همکاریِ همه طنزپردازان استان را که بیش از گذشته یاری‌مان نمایند. برای ما سرمشق باشید تا مشق شبمان را زیباتر بنویسیم.

سال نو مبارک

گوشت خوک

مهدی ایرانمنش پورکرمانی
مهدی ایرانمنش پورکرمانی
گوشت خوک

گویا امسال سالِ خوک هسته. راستش اولی که اِشنَفتَم خیلی خنده‌ام گِرُفت و به یاد نَنجانم افتادم البته بد به روحش نِرِسه و شِمامَم شُغذَمّه مَ باشِن اگر فکر بُکنِن مَ قَصتی دارَم. ماجرای ما وخوک و نَنجان یه ماجرای قِدیمی هسته که هر وَخ مَ اسم خوکِ مِشنِوَم به یادش می‌اُفتَم. پیش از اونکه بِخوام وَشِتون تعریف بُکُنَم می‌خواستم پیشاپیش سال جدیدِ خوکه به آقای تِرامپم تبریک بِگَم. بازم شُغزَمّه مَ باشِن اگر فکر کُنِن مَ می‌خوام خدای نِکِرده مَخسره‌اش بُکُنم. چون ما که خودِ مردم آمریکا مشکلی نِداریم. دُشمنی ما خود آمریکا خودِش هسته نه مَردمِش. البته اونامَم هرتاشون خوبَن و کاری به کار ما نِدارَن خیر از عمرشون ببینَن اونایی مَم که کارشون به کار ما و کشورمون هسته سِرِکارِشون دِرِ خونه ابِوالفضل. اِلهی اِشکَم آمریکا روسیا شده مَم دِپَرک بِشه.

و اما بعد از تبریک و شعار سیاسی بِئلِن وَشتون بِگَم ماجِرا نَنجانوم چی بوده. چند سال پیش که مَ هَنو دومات نِشدِه بودَم خونوادگی خودِ نَنجانَم یه جا زِندگی می‌کِردیم؛ یعنی راستِشه بِخوایِن ما تو خونه نَنجانِمون بودیم. اونَم پیرزالی کارش به خیر و شر هِشکی نِبود و وَر کنارِ ما لِخی می‌کشید و یه لغمو نونی می‌خورد.

یه بار اَ پا فِلِکه مشتاق نیم کیلو کالباس سیر دار خوشمزه اِستوندَم. از اوجوئی که تو خونه ما همه عاشق کالباس بودَن و نصرتو خوارَم نِمی‌تونِس وَر کالباس جلو اِشکِمِشه بِگیره ترسیدم تا مَ بیام به سَروَختِش بیُفتَم کِلِکِشه بِکِنه. یه فکری کِردَم و نَخشه‌ای کِشیدم؛ که لااقل کالباسا تا شب تو یخچال دِوام بیاره. اولی که به خونه اومدم خوارِمه صِدا زِدَم و دِرِ گوشِش گفتم: کارِت به هِشکی نِباشِه مَ یه پورو کالباس خوکی اَ یه جایی اِستوندَم می‌گذارم تو یخچال. پَسین قِرار هَسته خود منصورو رِفیقم بِریم جنگل قائم. حواسِت باشه دَس وَشِشون نِزِنی که دَستات نِجِس می‌شه. اولش نصرتو می‌خواس رسوا بازی به در بِیاره مِنَم گوشِشه گِرُفتم وگفتم به خدا قسم اگر به یه تایی بِگی مِنَم به بابا می‌گَم اوروز جلو آینه دُشتی پُتا زیر ابروتِه می‌کَندی.

ما خیلی برابرتر هستیم

یاسر سیستانی‌نژاد
یاسر سیستانی‌نژاد
ما خیلی برابرتر هستیم

امسال؛ سال خوک است. از همین رو بخش جُنگ به «خوک نامه» تبدیل شده است. من از مطالب همکاران در این بخش هیچ اطلاعی ندارم؛ اما می‌توانم حدس بزنم که همه در باب خوک اشعاری سروده‌اند و نثرهایی را به رشته تحریر درآورده‌اند.(حال کردید دُرّ لفظ دَری را؟) اما مطمئنم تا کنون به عقل جنّ هم نرسیده که با خوک به گفت‌وگو بنشیند. (نتیجه می‌گیریم که من از جنّ باهوش‌ترم.) این شما و این هم گفت‌وگوی اختصاصی جُنگ با «خوک». هر چه از این گفت‌وگو فهمیدید به ما هم بگویید.

سلام جناب آقای خوک!

سلام و زهرمار!

ببخشید این چه طرز گفتگوست؟

همین که هست! به من میگی آقا، باید هم منتظر این جواب باشی!

اما من به شما احترام گذاشتم.

بی‌خود! غلط می‌کنی به یه خانم میگی آقا!

آهان! ببخشید. دقت نکرده بودم که شما هم خانم و آقا دارید.

حالا چرا اومدی با من گفتگو کنی؟

خوک

سرمشق
سرمشق
خوک

خوک حیوان نجیبی نیست؛ از آنجا که سهراب سپهری، سیصد بار خودش را به زمین زد، جیغ کشید، موهای خودش را کشید، التماس کرد تا پدرش برایش خوک مادیانی بخرد تا از او سواری بگیرد، اما پدرش این کار را نکرد. پدر سهراب به دوستی پسرش با اسب اعتماد بیشتری داشت تا خوک. خوک حیوان نجیبی نیست، دقیقاً به همان دلیل که در قفس هیچ‌کسی کرکس نیست.۱ به نجابت و اصالتش کاری ندارم، اما چون سال آتی سال خوک است به بقیه چیزهایش فکر می‌کنم. یادم هست معلم پرورشی‌مان می‌گفت: خارجی‌ها از بس گوشت خوک خورده‌اند، مثل خوک خیلی پرشهاوت۲ هستند. شاید به همین خاطر است که با شنیدن نام خوک، مردان وزنانی را تصور می‌کنم که به زنان و مردان متعدد علاقه زیادی دارند. البته در طالع بینی چینی، متولدین سال خوک را تپلی محبوب می‌دانند. به نظر من، همین دو ویژگی محبوبیت و تپلیت عامل انحراف احتمالی این موجود است. دیدم که می‌گم.

میدان خوک!

چماه کوهبنانی
چماه کوهبنانی
میدان خوک!

از پدربزرگ نود ساله‌ام پرسیدم که از سال‌های خوک خاطره‌ای دارد؟ پدربزرگ عینک خود را جابه‌جا کرد و گفت: من هم که به سن و سال شما بودم فکر می‌کردم نام حیوان‌ها مهم است؛ اما سال‌ها می‌آمد و باز هم اختلاس و بیکاری و تورم عوض نمی‌شد یک سال قرار شد برای سال آینده که سال خوک است میدانی به نام میدان خوک بسازند تا بهانه‌ای برای جلب جهانگرد و سیاح بشود همین میدانی که مردم اسم آن را «اگر» گذاشته‌اند ساخته شد و هنوز هم به میدان اگر معروف است شهردار طی سخنرانی مبسوطی در جمع مردم گفت که باید کار ابتکاری انجام دهیم و هر سال یک مجسمه که نام سال است بسازیم و از سال خوک شروع می‌کنیم. مشکل آنجا بود که کسی خوک را ندیده بود.

خوک هستم! ۱۴ سال دارم...

مرضیه محمدی
مرضیه محمدی
خوک هستم! ۱۴ سال دارم...

حیوان‌های نخستین ما بودیم!

یعنی اول حیوانِ نخست برادرم «پا» بود،

بعد من به دنیا آمدم که «سزار» هستم...

خانۀ ما خیلی لوکس است، از در و دیوارهایمان انواعِ میوه‌های پلاسیدۀ خشک‌شدۀ دست‌سازِ مادرم آویزان است!

ما خیلیییی لوکس و امروزی هستیم!

این را از خرابکاری‌های زیر پاهایمان می‌توانید بفهمید!

هر که خرابکاری‌اش بیش_نانَش بیشتر!

من شاغل هستم، برایِ خودم هم جایِ تعجب دارد که بعد از پا من چگونه توانستم شاغل شوم!

زیباییِ شغلِ من همین است که آذوقۀ بچه خوک‌های منزل کناری‌مان را می‌دزدم و می‌آورم با پا می‌خوریم!

البته دزدی محسوب نمی‌شود، نون بازویمان است!

هر بار هم که پدر بچه خوک‌های آن‌سو ما را می‌بیند، می‌گوید: به‌به چقدر بزرگ شده‌اید...

آقای خوک

سرمشق
سرمشق

آقای خوک

حمید نیک‌نفس

چنان توپم ز بی‌دردی که گیرد

مرا هر نارفیقی جای خوکم

ژنم خوب است و آقازاده هستم

چه حالی می‌کند بابای خوکم...

به قربانم رود این عمّه جانم

ز من بُزغاله‌تر، کاکای خوکم

۰۰۰

مسلم حسن شاهی

المنه لله که درِ میکده باز است

داروغه خطاپوش و خدا بنده‌نواز است

رفتم بروم نزدِ مدیری به ارادت

گفتند برو، صبح بیا، وقتِ نماز است!

با بالغة نابغه‌ای رابطه دارم

او محرم من نیست ولی محرم راز است

۰۰۰

مرتضی کردی - زرند

از اون روزی که گفتی سالِ خوکه

نگاهم دائماً دنبالِ خوکه

خبر دادی که حالت خوبه، باشه ...

ولی این حالِ من چون حالِ خوکه

شنیدم کشته داده آنفلوآنزا

اونیکه پشتِ این جنجالِ خوکه

۰۰۰

سعید زینلی

به شاهین و عقابا یا چُغوکا۱

به هشیارا، زرنگا یا گُنوکا۲

به کی میبا۳ بدم سالَم رِ بی تو

همین بهتر بیفته دست خوکا

۰۰۰

«خوکسال»

گرازالملک کرمانی

وقتی ک جهان نو بشود با سگ با خوک

گیرد سگ او پاچه و این حالِ مرا خوک

نو گشته اگر سابق از این رویِ بسا شیر

گردیده کنون نو به نظر روی بسا خوک!

با اینکه شریف است تنِ حضرتِ آدم

دارد دو قدم بنده خدا، فاصله تا خوک