در روزگاری بسر میبریم که توئیت یک شخصیت سیاسی، به صدر خبرها میآید و چندین کارشناس مسائل سیاسی، درباره آن نظر میدهند. جملاتی کوتاه که میتواند تأثیرات فراوانی در ابعاد مختلف، به همراه داشته باشد حتی اگر فیلترینگ، دسترسی به آن را سخت کرده باشد راه خود را باز میکند و چشم برهم زدنی فراگیر میشود.
بشر و تحولات جامعه را نمیتوان از رسانه جدا دانست. رسانهها، همواره در متن و قلب رویدادهای مختلف، حضور دارند.
رسانه، در سادهترین تعریف، وسیلهای است که پیام را منتقل میکند و از فرستنده به گیرنده میرساند. با این تعریف، رسانهها در همه جنبشهای اجتماعی و ...
- الآن که این یادداشت را مینویسم سالها از زلزله هولناک بم میگذرد. واقعاً نمیخواهم که با بیان خاطرات غمگین، دل شما مخاطبان عزیز را به درد بیاورم و بنابراین به جنبههای دیگری میپردازم که بعضیشان در مطبوعات یا در رادیو و تلویزیون هم گفته شد.
اجازه بدهید که با ماجرایی مضحک و در ضمن دردناک آغاز کنم:
در لهجه محلی شهر و بهخصوص در روستاهای اطراف بم، مثل خیلی جاهای دیگر به فعل «بود»، گفته میشود «بید» اما در ضمن «بود» نزد مردم بم و نرماشیر به معنای کاملاً، سرتاسر و امثالهم نیز هست. مثلاً: بودِ اتاق را تمیز کرد، یعنی ...
شاعر، نقاش، پژوهشگر، روزنامهنگار، طنزپرداز، نمایشنامهنویس، فیلمنامهنویس و داستاننویس همه و همه عناوینی برای مصاحبهشونده ماست. جواد مجابی!
جالب است که هیچکدام از این عناوین ارتباطی با رشتههای تحصیلی او «لیسانس حقوق» و «دکترای اقتصاد» ندارد. اشتغال او در دادگستری و کارشناسی فرهنگی در وزارت فرهنگ و هنر هم هیچ شباهتی با هم ندارند؛ اما او هر دو فضا را تجربه کرده است.
مجابی؛ نویسندهای گونهگون نویس است. به گفته خودش تا کنون ۸۰ عنوان کتاب نوشته که ۷۰ عنوان آن منتشر شده است. ویژگیهایی که در سطور بالا آمد هرکدام بهتنهایی کافی است تا روزنامهنگاران را به گفتوگوی با او تهییج ...
سخن از جواد مجابی است؛ کسی که حالا در آستانهی ۸۰ سالگی است و با این وجود هنوز هم دست از آفرینش برنداشته. فروغ؛ هنرمند بودن را مترادف با «انسان» بودن میداند و هنرمندی را که «انسان» نباشد، نهتنها از زمره هنرمندان که از زمره آدمیان نیز به دور میداند. میتوان حدس زد که مراد فروغ از «هنرمند»، نهفقط آکتورها و شومنها، که بیشتر از آن نویسندگان، شاعران و اندیشمندان همعصرش بوده است. «عصر فروغ» اما گذشته است، خیلی وقت هم هست که گذشته است؛ اما یکی از همعصریهای جوان او، حالا همعصر ماست و ما این شانس را داریم ...
جواد مجابی را سالهاست میشناسم. او شاعر، نویسنده، نقاش، طنزپرداز و روزنامهنگار است و در همه این رشتهها پروندهای درخشان دارد و چند فیلمنامه را به رشته تحریر درآورده که شاید کمتر به آنها پرداخت شده است. فیلمنامههایی مثل: «دیوانگان بر ساحل»، «مهمان کُش» و «جنایت پنهان» که بیشتر به موضوع زندگی و چالشهای آن در زندگی معاصر برای انسان امروز میپردازد. شخصیت مجابی هم همینگونه است. او در دورانی وارد عرصه هنر شده که دوره درخشانی برای هنر ایرانزمین بوده و هنرمندان بسیاری در این دوره درخشیدند. ولی برخلاف آنها که هر کدامشان در رشتهای خاص به هنرمندی پرداختهاند، ...
«پیروز کلانتری»، مستندساز، عکاس، نویسنده و پژوهشگر در عرصۀ سینمای مستند، دانشآموختۀ مدرسۀ عالی تلویزیون و سینما است. وی فعالیت حرفهایاش را در مستندسازی از سال ۱۳۶۹ و با فیلم «پناهنده» آغاز کرد. مستندهای مهم او اینهاست: «حکایت باقی» (۱۳۷۱)، «این فیلمها رو به کی نشون میدین؟» (مشترک با «رخشان بنیاعتماد»-۱۳۷۳)، «راویان کوچک روستای غریب» (۱۳۷۵)، «تنها در تهران» (۱۳۷۷) «زندگی همین است» (۱۳۸۰)، «پرسه» (۱۳۸۱)، «غرقاب» (۱۳۸۳)، «تهران، چند درجه ریشتر؟» (۱۳۸۵)، «در خیابانهای ناتمام» (۱۳۸۷)، «سالینجرخوانی در پارک شهر» (۱۳۹۰)، «پیرها اگر نباشند» (۱۳۹۰) و «واریتۀ بلوچی» (۱۳۹۵).
مستند پرترۀ «همایون» -که دربارۀ منش و روش زندگانی و اندیشگانی ...
پیش از هر چیز دوست دارم این نکته را به خوانندگان نوشتهام یادآوری کنم که این متن، نقد فیلم «همایون» ساختۀ آقای پیروز کلانتری نیست. بنده منتقد سینمایی نیستم. در این نوشته از زاویۀ تماشاگری که خود دستی بر ساخت آثار مستند داشته، به پیمایش این اثر پیروز کلانتری پرداختهام. دلیل آن هم علاقه به شخصیت زندهیاد همایون صنعتیزاده و همزمان، کنجکاوی همیشگیام نسبت به سبک و سیاق مستندسازی پیروز کلانتری است.
رابطۀ سینمای مستند با واقعیت
به باور من، رسالت و کارکرد فیلم مستند -برخلاف آنچه بیشتر تماشاچیهای ایرانی فیلمهای مستند میپندارند- بازتاب واقعیت نیست. چراکه اصولاً واقعیت، خود، تعریفی ...
مهدی آگاه»، بیتردید یکی از نزدیکترین دوستان دهۀ آخر زندگی زندهیاد «همایون صنعتیزاده» بوده است که «پیروز کلانتری» برای درک بهتر شخصیت صنعتیزاده، در این فیلم (در کنار چند تن دیگر از نزدیکان همایون)، ما را با او روبهرو میکند. آگاه، ناگفتههای بسیاری دربارۀ همایون دارد، با اینکه خودش میگوید که او را بهخوبی نمیشناسد و نخواسته است در زندگی گذشته وی کنجکاوی کند.
به سراغ او رفتیم تا دربارۀ فیلم «همایون» با او گفتوگو کنیم و دیدگاهش را دربارۀ این فیلم و همچنین منش همایون، بیشتر بدانیم. قرار بود گفتمان با او به دلیل بیماریاش، بسیار کوتاه باشد، اما آنقدر ...
جلال امیرپورسعید؛ نوازنده، مدرس و آهنگساز متولد ١٣٥١ در كرمان و دارای مدرک كارشناس ارشد پژوهش در هنرهای سنتی است. استادانی که او در محضرشان آموزش دیده و با آنها همکاری داشته، فرهاد فخرالدینی، هوشنگ ظریف، حسین دهلوی، شهرداد روحانی، منوچهرصهبایی، حمید متبسم، نادر مشایخی، محمدرضا درویشی، مجید انتظامی، بیژن كامكار، نادر مرتضی پور و هومن خلعتبری بودهاند.
عضویت ثابت در اركستر موسیقی ملی به رهبری فرهاد فخرالدینی، همكاری با اركستر سمفونیك تهران، عضویت در اركستر مضرابی حسین دهلوی، عضویت در اركستر سیمرغ به آهنگسازی حمید متبسم و رهبری محمدرضا درویشی و هومن خلعتبری و به خوانندگی همایون شجریان، سرپرستی و ...
پیشگفتار
با نگاهی به تفاوتهای «خانواده موسیقی» و «تیم و گروه موسیقی» میتوان به تفاوت عمیق آنها پی برد. در خانواده موسیقی شما مجبور هستید افراد ضعیف خانواده را که یا (هم) از نظر فیزیکی، عملکردی، ... ضعیف و ناکارآمد هستند بپذیرید، حمایت کنید و سطح خانواده را به دلیل عدم امکان انتخاب اعضای خانواده موسیقی خود تحمل نمایید و اگر همکاری نمودند تا حدی سطح آن را ارتقا دهید اما در تیم و گروه موسیقی شما در عضوگیری و انتخاب نخبگان مختار هستید و میتوانید با تشکیل یک تیم قوی و یکدست به اهداف خود نزدیکتر شوید. این تفاوت ...
دو نکته که شاید قبل از خواندن متن بخواهید بدانید:
۱. جانور موسیقیشناسی یعنی موسیقیشناسی حیوانات این رشته نه جانورشناسی است نه زیستشناسی، نه هیچیک از سایر رشتههای علوم طبیعی، بلکه، هرچند شاید عجیب به نظر برسد، یکی از رشتههای به اصطلاح علوم انسانی به شمار میآید، یعنی همانهایی که با هنر، فرهنگ و فلسفه سروکار دارند. پس از قبول این نکته، راحتتر میتوان درک کرد این رشته چقدر بدیع است.
۲. جانور موسیقیشناسی یک رشتۀ پژوهشی هم تجربی و هم نظری است، دستکم نه به معنای سنتی کلمه بدین معنا که هر کسی میتواند از مواد صوتیای که شخصاً گردآوری کرده ...
غیر از آنچه پیش روی شما است، با علیرضا هاشمینژاد چند گفتوگوی کوتاه دیگر انجام دادهام، اما هر بار احساس کردهام، بحث ناتمام، و پرسشهایی باقی مانده که مجال طرحش نشده است.
این بار اما فرصتی دست داد تا با او به شکلی مفصلتر گفتوگو کنم و درباره خیلی چیزها با او گپ بزنم؛ از صحبت درباره خودش گرفته تا نقدها و دیدگاههای کارشناسانهاش درباره خوشنویسی، تا موضع شخصیاش درباره برخی ویژگیهای اخلاقی. البته هنوز هم احساس میکنم پرسشهای طرح نشده زیادی باقی ماند!
باری، این مصاحبه را بخوانید تا این هنرپژوه اندیشمند را بهتر بشناسید؛ اما اجمالاً در معرفیاش بگویم:
اولین مقالاتش ...
پس از سقوط ساسانیان و با آغاز دوران اسلامی، تحولات هنر و معماری ایران وارد مرحله تازهای گردید و طولی نکشید که هنر خوشنویسی (در عرصه کتابآرایی و بعد معماری) ازجمله مهمترین دستاوردهای هنرمندان در سرزمینهای اسلامی شد. هرچند اگر منصفانه به تاریخ هنر ایران و دیگر سرزمینهای اسلامی بنگریم، ایران کانون بیشترین تحولات و نوآوریها در انواع اقلام خوشنویسی و محل تولد خطوط نستعلیق و شکستهنستعلیق بود.
در همین راستا، دهههاست که بسیاری از پژوهشگران غربی و ایرانی توجه و تمرکز خود در مطالعات هنر، معطوف به بررسی تاریخچه خوشنویسی، تحولات ساختاری خطوط و سبکهای مختلف و زندگی و آثار ...
چندی پیش کتاب «از صفا تا شأن» اثر ارزشمند هنرمند و پژوهشگر عزیز علیرضا هاشمی نژاد به دستم رسید. با توجه به شناختی که از ایشان داشتم میدانستم که دانستنیهای بسیار مفید، بخصوص برای کسانی که در زمینه پژوهش و خلق هنرهای اسلامی و ایرانی کار میکنند در این کتاب وجود دارد. با شوق شروع به خواندن کردم اما از همان صفحه اول فهمیدم این کتاب فقط مجموعهای از مطالب گرداوری شده نیست. اندیشه مستقل و پخته آقای هاشمینژاد به شکلی مؤثر و هدفمند گفتهها و نظریههای بزرگان عرصه اندیشه و فلسفه را به خدمت بیان نظرات و دیدگاههای خود ...
به بهانۀ هفدهم دیماه، مقارن با اجرای طرح کشف حجاب زنان رضاشاهی، در این شماره مجله، نگاهی گذرا به چگونگی اجرا و نتایج این طرح در کرمان خواهیم داشت.
دوران سلطنت رضاشاه (۱۳۲۰ ـ ۱۳۰۴ ش/ ) دوران پر نشیب و فرازی در تاریخ ایران محسوب میگردد. تلاش وی برای متحول نمودن ایران و نزدیک نمودن به اروپا در تمامی ابعاد اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی بهشدت پیگیری میشد. طرح متحدالشکل نمودن لباس مردان و وضع لباس روحانیون و در نهایت طرح کشف حجاب زنان، از پرهیاهوترین مسائلی بود که در داخل ایران، بازتابهای متفاوتی را به دنبال داشت.
او در راستای ...
طی روزهای پنجم و ششم دیماه، به همت سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران مدیریت کرمان، کارگاه حافظه جهانی در کرمان برگزار شد و تعداد زیادی از علاقهمندان و اساتید در این کارگاه شرکت نمودند. نظر به پیشینه تاریخی و آثار موجود و ویژگیهای خاص استان کرمان که باعث شده بیشترین اثر ثبت شده در فهرست یونسکو را از آن خود کند و همچنین میتواند آثار ملموس و غیرملموس دیگری را به ثبت ملی و جهانی برساند، ضمن اشارهای به پیشینه و برنامه حافظه جهانی در جهان و ایران، گزارشی از چگونگی برگزاری این کارگاه در کرمان را خواهیم داشت.
معرفی ...
الف – اهمیت و دلیل محبوبیت این نوع لطیفهها و قصهها در فرهنگ مردم چیست؟ یک علت اصلی این است که در این لطیفهها و قصهها، ما با اولین رگههای طنز مواجه میشویم، به عبارتی این نوع مطالب در واقع نقد و طعنه و طنز به روابط اجتماعی، رابطه میان مردم و به روابط حاکم و محکوم دارند.
ب – لطیفهها ساختار سادهای دارند که از یک مبتدا و یک منتها تبدیل میشوند. در مبتدا و قسمت آغاز لطیفهها با اشخاص و با فضای غالب مواجه میشویم اما بلافاصله در بخش انتهایی با تضادی روبهرو میشویم که قسمت ابتدایی را رد ...
دیر نیست روزی که دوستی عزیز از من پرسید، چرا به فرهنگعامه میپردازید و این پرداختن به فرهنگعامه چه فایدهای دارد؟ اگر نگویم به تمامی، اما پرداختن به این موضوع تا حد زیادی وسوسۀ پرسش آن دوست است؛ و شاید پاسخی به این پرسش که شاید در ذهن خیلیهای دیگرهم ایجاد شده باشد.
به همین دلیل، ممکن است، برخی بپندارند که جای این مقاله درجایی بوده است که هنوز به مبانی و نظریهپردازیها در پیرامون فرهنگعامه میپرداختم؛ اما میپندارم، شاید پس از ۲۶ مقاله در این زمینه، جا داشته باشد که به شکل قصیده در سبک خراسانی، تجدید مطلعی لازم باشد؛ ...
یکی بود یکی نبود، غیر از خدا هیشکی نبود. در قدیم شاهعباس عادت داشت بعضی شبها لباس درویشی میپوشید و کشکولش را پر از پلو میکرد و راه میافتاد توی کوچهپسکوچههای شهر تا ببیند ملتش چکار میکنند، کی خوب است و کی بد و آنها را یا مجازات میکرد و یا تشویق.
یک شب شاهعباس لباس درویشی پوشید و کشکولش را هم پر از پلو کرد و از در مخفی قصر بیرون رفت، توی کوچه و پسکوچهها راه افتاد و رفت و رفت تا به یک خانهای رسید که نظرش را جلب کرد، جلو رفت و در زد. پیرزنی دم ...
«همه چیز از تابستان و بعد دیماه ۹۶ شروع شد؛ اولین سیگنال، ممنوعیت واردات خودرو در تابستان ۹۶ و بعد دیماه بود که به خاطر خروج امریکا از برجام و تحریمهای جدیدش علیه ایران، تصمیم گرفتند در مبادلات و صادرات خارجی بهجای دلار، یورو گرفته شود تا از ترامپ انتقام بگیرند!» این را دکتر شکیبایی میگوید و معتقد است این اقدام سیاستگذاران، تصمیمی ناآگاهانه و ناشی از تعصب و اولین سیگنال به بازار بود که موجب کمیاب شدن دلار و زمینهساز افزایش قیمت آن شد. هرچند از آن تاریخ تا امروز اقدامات اشتباه دیگری هم از سوی دولت و سیاستگذاران ...
اقتصاد رکن اساسی و مهم برای یک کشور است که میتواند در صحنۀ بینالمللی نشاندهنده قدرت یا ضعف و زوال آن کشور باشد. وجود مشکلات گوناگون اقتصادی در داخل یک کشور میتواند جایگاه آن کشور را در عرصهی جهانی بهمرور زمان با مشکل مواجه کند. از آنجایی که جرم مهمترین دشمن امنیت اجتماعی است و عوامل اقتصادی میتواند در وقوع آن مؤثر باشد، میتوان یکی از مهمترین این عوامل را عوامل اقتصادی برشمرد که در وقوع جرم بهعنوان یک پدیدۀ نامطلوب اجتماعی تأثیرات قابلتوجهی دارد.
با این مقدمه میتوان اینگونه مطرح کرد که عوامل اقتصادی رابطۀ مستقیم با افزایش نرخ بزهکاری ...
چند ماهی میشود که بساط زندگی همهمان آشفته است. از بازاری و کاسبکار تا دانشجو و معلم و استاد دانشگاه، از فروشنده و حسابدار تا روزنامهنگار و نویسنده و هنرمند از هر قشر و سن و صنفی نمیدانیم فردا و فرداهایمان چه خواهد شد. نه اینکه قبل از آن، یعنی قبل از متلاطم شدن عجیب و غریب بازار ارز طی ماههای گذشته، زندگی گلها چه گل و بیدغدغهای داشتیم، اما لااقل بلاتکلیفیمان کمتر از امروز بود؛ میدانستیم که اگر در یک دورۀ زمانی مقدار مشخصی از درآمدمان را پسانداز کنیم، میتوانیم فلان گوشی و لپتاپ یا وسیلۀ برقی مورد نیازمان ...
یه رو سِرِپَسین دُشتم خود ماشینو لِخ لِخ میرفتم که یهو دیدم یه کسی سی قدرت اوس ماشالله گِلکار وَرقِدِ خیابون زِریسف داره میره و خود خودِش حرف میزِنه. اولش فکر کِردم داره خود تِلِفون حرف میزنه ولی دیدم گاهی میخنده، گاهی شعر میخونه، گاهی گِرگه میکنه ... تو آینه که نِگا کردم دیدم خودِ خودشه فقط نمیدونستم چِرِ ایقِدَر لاغر شده که عینهو پراید هرماشینی از کنارش رد میشد باد میبُردِتِش کنار دیوار دِواسَر خودش کیغاج کیغاج وَر میگشت سرِخیابون. دِنده عقِب گِرُفتم. حالو هر چی بِشِش میگم بیا بالا مثل ای بچووا حاجت مرادی ناز میاُوُرد. وَختی بِشِش ...
چند روز پیش در سالگرد مرحوم ریزعلی مراسمی در بادآباد گذاشتند تا جوانها هم فداکاری را از ریزعلی یاد بگیرند؛ اما یکدفعه سر و کله آتشزبان هم پیدا شد.
مهندس آتشزبان چهل سالی بود که آلمان بود و از این طایفه دیگه کسی در بادآباد نبود. این طایفه از هوش بالایی برخوردار بودند اما امان از زبان آنها که آتش میریخت. آن روز هم مهندس آتشزبان اجازه صحبت خواست. امکان نداشت که به این دانشمند اجازه ندهند. همه میدانستیم که او حال مقامات بادآباد را میگیرد. آتشزبان گفت: شنیدم ریزعلی هم مانند همه ایرانیان در فداکاری سنگ تمام گذاشته است و ...
۱- شخصی؛ آتش میگیرد. دوستانش او را نزد پزشک میبرند. پزشک میپرسد: «چه شده؟» میگویند: «سوخته!» پزشک؛ شگفتزده میپرسد: «چرا دست و پایش شکسته و خونین است؟» میگویند: «با بیل خاموشش کردهایم!»
۲- شخصی؛ انگور به دست از باغی بیرون میآید. خوشهانگوری را به مرد پرهیزکاری تعارف میکند. مرد پرهیزکار میپرسد: «خریدهای؟» میگوید: «نه! چیدهام!» میپرسد: «صاحبش راضی بود؟» میگوید: «اول راضی نبود؛ آنقدر با بیل زدمش تا راضی شد!»
...