چهاردهمین ریس جمهور ایران روز ۱۵ تیرماه ۱۴۰۳، در دور دوم انتخاباتی که بازار چندان گرم و پررونقی نداشت با مشارکت کمتر از ۵۰ درصد مردم انتخاب شد.
از همان ابتدا با رصد کردن جو اجتماعی و سیاسی و نارضایتی و رنجش شدید مردم از وضع موجود، بهراحتی میشد حدس زد که انتخابات در دور اول به نتیجه و حدنصاب نخواهد رسید و همه چیز در دور دوم مشخص خواهد شد.
انتخاب مسعود پزشکیان بهعنوان چهاردهمین رئیسجمهور ایران، بارقهای از امید در دل مردم به وجود آورد. او در همان قدم اول با حجم عظیمی از انتظارات اقتصادی و گرفتاریهای زندگی مردم ...
با انتشار هر شماره از ماهنامه سرمشق، تغییر شرایط کشور بهویژه در ابعاد سیاسی و اجتماعی را نیز حس میکنیم.
سرعت و حجم تغییرات به حدی است که دیگر نیازمند گذر سالها نیست تا دیده شود. اگر بخواهیم تغییرات را در قالب یک نمودار ترسیم کنیم. امید، اعتماد و سرمایه اجتماعی، مدارا، گفتوگو و میل به ماندن روند کاهشی دارد؛ اما این روزها نشانههایی از کند شدن روند نزولی و میل به رشد شاخصهای یادشده دیده میشود؛ اما همچنان تردید وجود دارد.
نقطه تغییر شرایط به فضا و رقابتهای کمجان انتخاباتی و برگزیده شدن دکتر پزشکیان برمیگردد. اگر او یا کسی از ...
زیستن در سرزمینی کم آب و در مجاورت کویر شخصیتی منحصربهفرد را برای مردمان کرمان در گذر زمان شکل داده است، آمیزهای از قناعت، رضایت به آنچه که دست بیسخاوت طبیعت در اختیارشان گذارده و کنار آمدن با شرایط دشوار زندگی به امید ریزش قطره بارانی در طول سال که امید به سرسبز ماندن زراعت و خشک نشدن تنها منبع درآمد زندگی را پایدار میساخت در وجود هر ساکن این دیار از نسلهای گذشته تاکنون به یادگار مانده است امری که در ظاهر شاید برای نسلهای امروزه تا حدودی رنگ باخته است. سیر شگفتیآور توسعه و مدرن شدن جهان و ...
در بخش اول این یادداشت گفته شد مرگآگاهی اگر بههنگام باشد با گشودن افقی از پایان به زندگی روزمره میتواند به کمک زندگی بیاید و به انسان نوعی تفرد و یکپارچگی ببخشد. تأثیری را که مواجهه با مرگ در فردیتبخشی به آدمی دارد میتوان در داستان مرگ ایوان ایلیچ نوشتۀ تولستوی دید، اگرچه مرگآگاهی ایوان ایلیچ بسیار دیرهنگام بود.
داستان با گفتوگوی همکاران ایوان ایلیچ در ساختمان دادگستری آغاز میشود که در زمان تنفس دادگاه سرگرم مباحثه دربارۀ پروندهها بودند. یکی از آنان که بیتوجه به گفتوگوها خود را با خبرنامهای سرگرم کرده بود، ناگهان گفت: «آقایان ایوان ایلیچ مرد.» دیگران ...
چندی پیش بهعنوان یک شنونده علاقهمند اما آماتور آثار موسیقی، به نغمههای ساز بومی و بدوی یک نوازنده سرخپوست از اهالی کوههای آند در منطقه آمریکای لاتین گوش میدادم به گمانم یکی از بومیان کشورهایی همچون بولیوی، پرو و یا اکوادور. سازی که مینواخت، مجموعهای به هم متصلشده از چندین نی بامبو با طولهای متفاوت بودند از شنیدن آن آهنگ دلنشین چنان مجذوب و محسور شده بودم که بارها از شنیدنش دل نمیکندم. بعدها فهمیدم که نام محلی این ساز «زامپونیا» است که در دنیا این نوع سازها اشکال و ساختارهای متفاوتی دارند و «پنفلوت» نامیده میشوند و نواختنش در ...
یادداشتهای کوتاهی که تحت عنوان «کرمانیّات» عرضه میشود، حاصل نسخهگردیهای من است؛ نکاتی است که هنگام مرور و مطالعۀ کتابها و رسالههای خطی و چاپی یا برخی مقالات مییابم و به نحوی به گذشتۀ ادبی و تاریخی کرمان پیوند دارد و کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
۴۴) قصیدۀ اصحّ کرمانی در وصف هرات
پیش از این در بخش پنجم کرمانیات (شمارۀ ۶۳ سرمشق)، ذکر محمد مؤمن کرمانی معروف به اصحّ به میان آمد. وی شاعر و خوشنویس عصر صفوی است که در قم به خدمت حسینخان شاملو پیوست و منصب کتابداریِ او را بر عهده داشت و هنگامی که حسینخان، به ...
شمارۀ گذشته را به «سینمای آزاد» کرمان پرداختیم. در سرمقاله دربارۀ تأثیر نامگذاری آن جنبش نوشتم و به این مسئله پرداختم که نامگذاری، شکلی هویتی برای یک جنبش ایجاد کرده و بیانگر جدیت اِرادۀ متولیان آن برای دستیابی به هدفی بوده است. برای آگاهی از اینکه «سینمای آزاد» به چه معنایی است و چه تعریفی میتواند داشته باشد، خواننده را به شماره گذشتۀ ماهنامه ارجاع میدهم. در این جا ارزش هویتبخشی دستاندرکاران را از نگاه پژوهشگر، در رویکرد تاریخنگاری مورد توجه قرار خواهم داد. ارزش نامگذاری یک جریان اجتماعی و آموزشی (و تجربی مانند «سینمای آزاد») در هدف نامگذاری و ...
در تعریف مفهوم «جنبش» در اصطلاح دانش جامعهشناسی آمده است: «هرگونه کوشش جمعی برای پیشبُرد منافعِ مشترک یا تأمین هدف اصلی خارج از حوزۀ نهادهای رسمی و دولتی». از این روی، میتوان تشکیلات «سینمای آزاد» در اواخر دهۀ چهل خورشیدی را نیز جنبشی در نتیجۀ جوشش فکری جمعی از دغدغهمندان سینماشناسی دانست که در تلاش برای رسیدن به نوع دیگری از سینما بودند. صحبت از قیامی فکری علیه سینمای تجاری نازلی است که علیرغم عامهپسند بودن، توهمی را برای علاقهمندان و سینماگران نوپا یا پیشکسوت ایجاد کرده بود که سینمای مقبول، سینمای محدود «فیلمفارسی» است؛ اما جنبش «سینمای آزاد» توانست ...
«سینمای آزاد» را میتوان بهعنوان سینمای آماتوری، غیرتجاری و غیرحرفهای تعریف کرد که در دوران خود به جریانی فرهنگی در سینمای غیرحرفهای تبدیل شد. «سینمای آزاد» در اواخر دهۀ چهل خورشیدی شکل گرفت و آغاز به کارکرد و تا سال ۱۳۵۷ خورشیدی به حیات خود ادامه داد. فعالیت آن حدود یک دهه به طول انجامید، اما تأثیرات این جریان فرهنگی، سالها بازتاب مثبتی در سینمای روشنفکری و حرفهای داشت.
در رابطه با این موضوع، ضروری است که به یکی دو نکته اشاره گردد. در دهۀ چهل خورشیدی، مراکزی تحت عنوان «مراکز فرهنگی» در استانها شروع به کار کردند. وظایف این مراکز ...
همه چیز در سال ۱۳۷۸ و از سفر آقای مرادخانی به کرمان شروع شد! آن وقتها انجمن موسیقی کرمان حقیقتاً انجمن موسیقی بود و نسبت به سایر استانها پیشرو. بهترین و باکیفیتترین کلاسهای موسیقی با شهریه پایین در انجمن موسیقی برگزار میشد. هفتهای نبود که شب موسیقی با حضور هنرمندان شاخص و علاقمندان برگزار نشود. دعوت از بهترین اساتید کشور مثل استاد پایور، استاد بهاری، استاد مجید کیانی از دیگر کارهای شایسته انجمن موسیقی بود. تا اینکه روانشاد علی مرادخانی که آن زمان ریاست انجمن موسیقی کشور را بر عهده داشتند به کرمان آمدند و از نزدیک با فعالیتهای انجمن ...
گاه حس میکنیم خطی دقیق دو جبهۀ مخالف را که به دو مفهوم اجتماعی متضاد اشاره دارند از یکدیگر جدا کرده است. یکی از این دو جبهه مصرانه بر این باور است که ارزش فرایند آموزشی ما بر اساس محصولاتی سنجیده میشود که نحوه تولیدشان به انسانها آموزش داده میشود. جبهه مخالف نیز اعتقاد دارد هدف از آموزش، پرورش انسانهایی است که از قدرتِ داشتنِ یک زندگیِ سرشار و غنی برخوردار باشند.
در صورت نادیده گرفتن ویژگیهای هنری در اجرای موسیقی، اهداف اجتماعی میتوانند آسیبهایی بسیار جدی را با خود به همراه داشته باشند. برخی از حامیان پرشورِ ارزشهای اجتماعی به ...
هرکدام از ما به عنوان انسانهای اجتماعی در حال زیست در جهانی هستیم که در دوران پستمدرن قرار دارد؛ جهانی که به لطف سرمایهداری، سطح رفاه مردم جهان را بهخوبی بالا برده و زندگی را برای ما آسان و دلانگیز کرده است. طبیعتاً مانند هر وضعیت دیگری، این دوران خوشایند و پر رفاه ویژگیهای اجتنابناپذیر خود را نیز دارد.
یکی از مهمترین و کلیدیترین ویژگیها و خصوصیّتهای زندگی در جهان پستمدرن، بیگانگی است.۱
موضوع بیگانگی احتمالاً ردّی در گذشتههای دور انسان داشته باشد، اما پرداختن به آن و هشدار دربارۀ آن بهطور اختصاصی در دوران مدرن و توسط هگل۲ و بعداً توسّط ...
درام از زمان احیای نو- ارسطوییاش در قرن هفدهم، یکی از معتبرترین ژانرهای ادبی در اروپا بود و چه در دربار و چه در شهرها و میان مردم یکی از برجستهترین نهادهای فرهنگی به شمار میآمد. هابرماس از تماشاخانه بهعنوان نمونه فضاهایی یاد میکند که در آن چیزی شبیه حوزه عمومی و افکار عمومی در اروپای قرن ۱۷ و ۱۸ شکل میگیرد. تئاترها زمینه دیدار و رویارویی بیطرف و غیردولتی/ حکومتی را برای افراد فراهم میکنند تا در محیطی خلاق و غیررسمی با یکدیگر درآمیزند، در فعالیتهای اوقات فراغت یکدیگر سهیم شوند و در یک رابطه و تعامل اجتماعی غیرخصوصی ...
در واکنش به جنگ جهانی و پیامدهای آن، طبیعی است که سلیقه و ذائقه فرهنگی نیز تغییر کند. این امر در بریتانیا در طول دهه ۱۹۲۰ نمود آشکاری داشت. از سال ۱۹۲۴ برای حدود سی سال، نوئل کوارد به نوعی سلیقه تئاتری بریتانیا را تعریف کرد. دهه ۱۹۵۰ نیز با چهرههای دیگری مانند سامرست موام و سپس ترنس راتیگان بعد دیگری به تئاتر اضافه شد، اما پس از آنها ظهور نمایشنامهنویس برجستهای به نام جان آزبورن با نمایشنامه «با خشم به گذشته بنگر» بلافاصله فرصتهای جدیدی را برای درام بریتانیایی پس از جنگ پدید آورد. البته بدیهی است که در ...
از زمان یونانیان، ناسیونالیسم جنبه مهمی از بیان نمایشی بوده است. اولین نمایشنامه یونانی موجود، ایرانیان اثر آیسخولوس، تاکتیکهای مبتکرانه یونانیها را در شکست دادن ایرانیها در نبرد سالامیس نشان میدهد و بسیاری از تراژدیهای یونانی بر برتری دولت - شهر آتن بر سایر شهرها تأکید میکند. ناسیونالیسم فرهنگی بهویژه در قرن نوزدهم، پس از انقلابهای آمریکا و فرانسه، تجزیه لهستان و تهاجم ناپلئون به بخش زیادی از اروپا، شکوفا شد. جنبشهای ملیگرایانه در بسیاری از کشورهای اروپایی شکل گرفت که در برخی موارد خواستار استقلال از یک سرکوبگر خارجی بودند. تئاتر بهعنوان ابزاری مفید برای شکلدهی و تثبیت مفاهیم ...
موضوع این شمارۀ مجله «ماندن و ساختن» است وقتی قرار شد با این دیدگاه بخش تجسمی کار شود؛ جملۀ معروف «بودن یا نبودن» اولین تلنگر بود برای پرداختن به موضوع. شاید در سایر بخشهای مجله پرداختن به ماهیت موضوع راحتتر باشد ولی بهجرئت میتوان گفت در حوزۀ هنرهای تجسمی در ایران آنقدر موقعیت اورژانسی است که باید به «بودن و نبودنِ جایگاه هنر در ایران» پرداخت تا واکاوی «ماندن و ساختنِ آن توسط هنرمندان ایرانی»؛ گفتوگویی با چند تن از هنرمندان تجسمی در خصوص این موارد صورت گرفت که در نهایت میتوانید ماحصل آن را در زیر بخوانید.
«علیرضا مهدیزاده» متولد ...
تقریباً همۀ ما روزهای عجیبی را پشت سر میگذاریم؛ این روزها وقتی احوال دوستان قدیم را میپرسی یا پای صحبت دوست و آشنا و همکار مینشینی اکثریت بین حرفهایشان یک حرف مشترک دارند و آنهم مهاجرت از کشور است. درواقع خیلیها رفتهاند و نسلی هم که نتوانسته برود تلاش میکند فرزندش را بفرستد. تقریباً در هر خانوادهای یکی دو نفر مهاجرت کردهاند یا قصد مهاجرت دارند؛ وقتی نگاهی به دور و برمان میکنیم کاملاً در حال خلوت شدن است و تقریباً کسی باقی نمانده؛ آدم نمیداند باید برایشان خوشحال باشد یا اندوهگین.
در زمانهای نهچندان دور افراد زیادی برای ادامۀ تحصیل ...
خوشبختانه چندی پیش کتاب «هزار سال با مسجد ملک کرمان» تألیف آقای سید محمدعلی گلابزاده توسط انتشارات مرکز کرمانشناسی، با همکاری انتشارات ولی منتشر و در اختیار علاقهمندان قرار گرفت. موضوع کتاب در مورد بنایی باعظمت است که احداث آن به دورۀ سلطه سلجوقیان بر کرمان و چهارمین حاکم این عصر یعنی «ملک توران شاه سلجوقی» (۴۹۰ - ۴۷۷ ق/ ۱۰۹۷ - ۱۰۸۴ م.) برمیگردد. البته این مسجد جزئی از آن مجموعۀ احداثی این دوره است که شامل: مسجد، محلۀ سهشنبهی، چند حمام، چند بازار، دارالشفا، خانقاه، مدرسه علمیه، سربازخانه و ... بوده و با گذشت زمان، تنها همین مسجد ...
سال هفتادونه بود... برای دومین بار درس آزمایشگاه مقاومت مصالح را افتاده بودم. به مهندس ضیایی که استاد آن درس بود و بسیار برای من عزیز و همچنان دوستداشتنی است گفتم دیگر نمیخواهم به تحصیل در رشته مهندسی عمران ادامه دهم. شاید تصور کرد شوخی میکنم... گفت تو که فولاد و بتن را پاس کردهای چرا...؟
روزهای بعد به آموزش دانشگاه کرمان رفتم و تمام شد. دلم نمیخواست بازنده مطلق تحصیلاتم باشم. مهندس بشو نبودم. استعدادش را نداشتم. به خودم دروغ نگفتم.
همان روزها امکان رفتن به مرکز مطالعات و تحقیقات رسانهها برای آموختن روزنامهنگاری را یافته بودم. به مرحوم پدر گفتم ...
سكانس اول مهر ٨٣ تهران، خیابان شریعتی، نرسیده به پل رومی
عصبانی از اتفاقات صبح و شلوغی و ترافیک فقط در دلم میگویم کمی دیگر تحمل کن بهزودی راحت میشوی. از تاکسی پیاده میشوم. چند لحظه بعد ... وكیل دفتر مهاجرت: خانم فقط نتیجه آیلتس را به دستم برسانید تا پروسه درخواست ویزا را شروع کنیم. من به جای آسانسور پلهها رو یكی دو تا پایین آمدم از خوشحالی و میروم تا به مامان زنگ بزنم و بگویم تمام!! امامامان! صدای مامان را كه میشنوم گویی به ته یك دره پرتم میشوم؛ رویم نمیشود هیچی بگویم و دنیایی فكر در سرم ...
...من اینجا بس دلم تنگ است
و هر سازی که میبینم بدآهنگ است
بیا رهتوشه برداریم
قدم در راهِ بیبرگشت بگذاریم...۱
رفیقانم همه رفتند هر یاری به اقصایی...۲
موضوع مهاجرت سالها است که در کشور ما محل بحث بوده است. اینکه ما در چه وضعیتی گرفتار آمدهایم که حدود ده درصدِ مردمانِ سرزمینمان در خارج از مرزهای ایران زندگی میکنند و بخشی از آنان در هنگام تصمیم به مهاجرت این عبارت را بارها در ذهن خود تکرار کردهاند؛ «کجا؟ هرجا که اینجا نیست»۳ تأسفبار است و با بررسی آن میتوان دریافت که انتخاب و ترجیحِ رفتن بر ماندن، فارغ از اینکه یک تصمیم شخصی و ...
بیشک هر انسانی در زندگی خود فقدانهای بیشماری را تحمل خواهد کرد، از دست دادن عشقی در جوانی ، مرگ ناگهانی عزیزی از بیهمتایان زندگی، انتخابی اشتباه که منجر به فرصتسوزی عظیمی در آینده میشود و بیشمار مثالهای دیگر که یا خود تجربه نمودهایم و یا از زبان دیگران بارها و بارها شنیدهایم. در این میانه آنچه بیش از تابآوری و تحمل این درد و رنج مهمتر است پیدا کردن سرچشمه امیدی برای سیرآب نمودن عطش ماندن و بقا میباشد و در این راستا نقش دیگرانی که در کنارمان ایستادهاند هیچگاه فراموششدنی نیست. معرفی سریال منتخب این شماره را اختصاص ...
«آتابای» را تماشا کردم به کارگردانی نیکی کریمی. فیلم لطیف و در عین حال خشن، عمیق با دیالوگهای تأثیرگذار و البته بازیهای دلچسب بود.
بعد از فیلم شیفت شب فکر نمیکردم نیکی کریمی «آتابای» را خوب از کار درآورده باشد.
داستانهای پیچیده در هم با درونمایه عشق و مرگ و البته به زبان ترکی با زیرنویس فارسی.
من عاشق یادگرفتن زبانهای غیرفارسی و فهمیدن کلمات و ربط ریشههای کلمات به یکدیگر هستم مخصوصاً زبانهایی که در ایران صحبت میشود مثل کردی، لری، ترکی، با همه ادعای یادگیری زبانم ترکی را خیلی کم میفهمم و با آن غلظتش که عصبانی هم مینماید کمتر ...
«شیندلر بهعنوان یک نازیِ بانفوذ، حق انتخاب داشت. میتوانست بارها و بارها ما را رها کند، پولش را بردارد و فرار کند. میتوانست تا حدِ مرگ از ما کار بکشد، اما این کار را نکرد.
من فیلسوف نیستم، اما معتقدم اسکار شیندلر مشخصات یک قهرمان را دارد. او ثابت کرد که حتی یک نفر میتواند جلوی شر بایستد و تغییر ایجاد کند.
اسکار شیندلر فکر میکرد زندگیام اهمیت دارد. او فکر میکرد ارزش نجات یافتن دارم... حالا نوبت من است که هر کاری میتوانم برای او انجام دهم و دربارهٔ اسکار شیندلری که میشناختم به همه بگویم.
این نوشته، داستان ...