دبیر بخش تاریخ
https://srmshq.ir/2z6w7q
خوشبختانه چندی پیش کتاب «هزار سال با مسجد ملک کرمان» تألیف آقای سید محمدعلی گلابزاده توسط انتشارات مرکز کرمانشناسی، با همکاری انتشارات ولی منتشر و در اختیار علاقهمندان قرار گرفت. موضوع کتاب در مورد بنایی باعظمت است که احداث آن به دورۀ سلطه سلجوقیان بر کرمان و چهارمین حاکم این عصر یعنی «ملک توران شاه سلجوقی» (۴۹۰ - ۴۷۷ ق/ ۱۰۹۷ - ۱۰۸۴ م.) برمیگردد. البته این مسجد جزئی از آن مجموعۀ احداثی این دوره است که شامل: مسجد، محلۀ سهشنبهی، چند حمام، چند بازار، دارالشفا، خانقاه، مدرسه علمیه، سربازخانه و ... بوده و با گذشت زمان، تنها همین مسجد ملک - که جزو بزرگترین مساجد ایران محسوب میشود - وجود دارد و بقیه طافیه شدهاند.
البته قبل از پرداختن به معرفی این کتاب، بر خود لازم و فرض میدانم چند سطری را نیز اختصاص به محقق و نویسندۀ این مجموعه یعنی سیدمحمدعلی گلابزاده دهم. در واقع چندی بود میخواستم به نوعی نسبت به ایشان ادای دین نمایم؛ نخست در مورد نقش و تأثیر ایشان بر فعالیت پژوهشی نگارنده و دیگر، نقش و تأثیر مهم وی بر تاریخ و فرهنگ کرمان.
سید محمدعلی گلابزاده، متولد سال ۱۳۲۵ ش/ ۱۹۴۶ م. اولین فرزند ذکور روحانی و واعظ معروف کرمان، مرحوم «سید اسدالله گلاب» است. او ازجمله واعظین کرمان بود که بهواسطه صوت خوش، از اشتهار زیادی برخوردار بود، تا جایی که مرحوم حجتالاسلام «حاج سید جواد نیشابوری» تعریف میکرد: «علاوه بر این که مجالس وعظ و روضهخوانی مرحوم سید اسدالله گلاب، در هر محله و برزن مورد استقبال اغلب اهالی قرار میگرفت تا حدی که بعضاً بسیاری از مستعمین، بعد از اتمام منبرش، از جلسه خارج و به دنبال وی، به تکیه و حسینیه دیگر میرفتند تا در آنجا نیز از روضهخوانی او بهرهمند شوند. حتی بهخوبی در خاطر دارم در اواخر حیات آیتالله حاج میرزا محمدرضا مجتهد کرمانی که ایشان - به دلیل ناراحتی از اقدامات رضاشاه - خانهنشین شده بود و تنها به اصرار اهالی و برای مراسم خاص از خانه بیرون میآمد، به طور معمول ظهر عاشورا در مسجد جامع حاضر میشد، چرا که اوج عزاداری شهر کرمان محسوب میگردید و از این رو، بهترین و خوشصداترین روضهخوان شهر نیز، در جلوی آیتالله کرمانی و خیل جمعیت، روضۀ ظهر عاشورا را میخواند. تا جایی که یاد دارم این مهم هر ساله به سید اسدالله گلاب سپرده میشد و آیتالله کرمانی نیز بدین واسطه احترام خاصی برای او قائل بود».۱
سید محمدعلی گلابزاده از ناحیه مادر نیز به خاندان «سادات تیغبند» محلۀ میدان قلعه شهر کرمان منسوب و پدربزرگ مادریاش معروف به «سید حسین تیغ بند»، از معاریف منطقه و از برگزارکنندگان مهم و مؤثر عزاداری تکیه میدان قلعه بود.۲
همانگونه که ذکر شد، محمدعلی گلاب زاده در محلۀ میدان قلعه و در کوچهای معروف به کوچه دیوانخانۀ امام جمعه متولد و رشد یافت. در توضیح وجهتسمیۀ «کوچه دیوانخانه» باید گفت؛ «آیتالله سید جواد شیرازی» (جد خاندان جوادی) که امام جمعه معروف کرمان در دوره قاجاریه بود و بعدها دو پسرش «آیتالله میرزا جلالالدین» و «آیتالله میرزا حسین امام جمعه» و همچنین نوهاش، «آیتالله میرزا محمدعلی امام جمعه»، که بعد از ایشان به ترتیب امام جمعه کرمان شدند، در خانهای در این کوچه به حل و فصل و قضاوت میان مردم مشغول بودند و بدین واسطه این خانه و کوچه، به دیوانخانه معروف گردیده بود.۳
سید محمدعلی گلابزاده در این محله متولد و رشد و نمو یافته و در ادامه بعد از انجام تحصیلات ابتدایی و متوسطه در مدارس اسلامی، پهلوی و شهاب، در سال ۱۳۴۳ ش/ ۱۹۶۴ م. به عنوان انباردار آسایشگاه مسلولین (بیمارستان شفا) مشغول به کار شد. در ادامه وی در سال ۱۳۴۷ ش/ ۱۹۶۸ م. با قبولی در کنکور سراسری، در رشته روانشناسی دانشگاه اصفهان تحصیل نمود و سپس مدتی در بهداری کرمان فعالیت داشت و سپس به استانداری کرمان منتقل شد و عهدهدار سمتهای متعددی چون فرمانداری جیرفت، معاون اجتماعی استاندار و ... بود.
نگارنده و ایشان ریشه در محلۀ قدیمی «میدان قلعه» داشته و از این رو در هر دیدار و صحبت، خواسته و ناخواسته، گریزی به آن محله و ذکر خاطراتی از افراد قدیمی آنجا و ... میکنیم، بیش از سه دهه نیز ارتباط مستمر و همکاری با ایشان دارم. فارغ از این که از زمان افتتاح مرکز کرمانشناسی در سال ۱۳۶۸ ش/ ۱۹۸۹ م. با وی در ارتباط بودم، از سال ۱۳۷۳ ش/ ۱۹۹۴. با فعالیت در سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران، مدیریت کرمان - که ایشان اولین مدیر و به تعبیری بنیانگذار این مجموعه در استان کرمان بود - به طور مستمر تا کنون با ایشان، ارتباط و همکاری داشته و فارغ از ریاست ایشان و کارمندی نگارنده در آن دوران و بعضاً گله و گلایههای مرسوم مابین رئیس و مرئوس و ... از آنجایی که ایشان به دلیل تعلق خاطر وافر به تاریخ و فرهنگ کرمان، در جوار مدیریت کارهای معمول سازمان اسناد، با ایجاد تمهیداتی، زمینه رشد و پیشرفت کلیۀ کارمندان مجموعه را جهت انجام تحقیق و پژوهش در این وادی فراهم نموده بود و همچنین با تشویق و ترغیب به پژوهش و تحقیق به ویژه در حوزه اسناد مربوط به کرمان و برپایی چندین نمایشگاه بزرگ و ... موجب شد تا نگارنده که همواره بضاعت اندک علمی خود را وامدار تحصیل در رشته تاریخ دانشگاه تهران و نزد بزرگانی چون دکتر باستانی پاریزی، دکتر احسان اشراقی، دکتر عبدالحسین زرینکوب، دکتر منصوره اتحادیه، دکتر شیرین بیانی و ... میدانستم، در این مقطع زمانی و در جوار کار کارمندی، فرصت مغتنمی به وجود آمد تا بتوانم تعلق خود در عرصه پژوهشهای تاریخی را نیز به شدت دنبال نمایم. الحق و الانصاف اگر محمدعلی گلابزاده تعلقی به تاریخ و فرهنگ ایران و کرمان نداشت و در آن مقطع زمانی، ریاست سازمان اسناد کرمان را بر عهده نداشت، هیچگاه فردی چون من، موفق به انجام تحقیقات و نگارش در این عرصه نمیشدم و از این بابت، ایشان حقی بزرگ بر گردن نگارنده دارند و بدین واسطه همواره به وی احترامی خاص دارم.۵
اما در باب دوم و حقی که فکر میکنم ایشان بر گردن تاریخ و فرهنگ کرمان در طول چند دهه اخیر و آینده داشته و دارند، باید بگویم، این همه را گفتم تا به این گفته برسم؛ از آنجایی که نگارنده چه از نظر پیشینه خانوادگی، شخصیتی و همکاری پژوهشی و ... کاملاً «سید محمدعلی گلابزاده» را در طول بیش از سه دهه همکاری و همراهی میشناسم و تقریباً از تمامی پژوهشها و فعالیتهای وی اطلاع دارم، بر خود لازم میبینم - جدا از مسائل همکاریهای مشترک که بارها همراه با نقد و بعضاً تنشها و حتی دعواهای مفصل در حوزه تاریخ و فرهنگ کرمان بوده و احتمالاً به شرط حیات ادامه خواهد داشت - در برابر سالها تلاش مستمر و خستگیناپذیر وی در عرصه پژوهش و نگارش تاریخ و فرهنگ منطقه، سر تعظیم فرود میآورم.
اگر سید محمدعلی گلابزاده دارای مدرک کارشناسی و کارشناسی ارشد، روانشناسی و مدیریت است، اما در سایه استعداد خدادادی و با مطالعه و بررسی دقیق منابع قدیم، جدید و اسناد، مصاحبه و معاشرت با اساتید برجسته این حوزه، فهم و درک صحیح رویدادها و وقایع تاریخ و ... با صراحت و بدون لکنت معتقدم؛ اکنون بیش از بسیاری از افراد تحصیلکرده در این حوزه، در باب تاریخ و فرهنگ منطقه، اطلاعات و تجربه دارد و گواه این مدعا، نگارش دهها کتاب و مقاله است.
نکته دیگر در مورد سید محمدعلی گلابزاده که برخی حتی این عیب را متوجه استاد باستانی پاریزی نیز میدانستند، این است که آن استاد فقید و همچنین ایشان، کرمان را دل عالم دانسته و به نوعی سعی بر این داشته و دارند، تمامی خوبیها و اقدامات مثبت و مطلوب طول تاریخ را جوری با کرمان قرین ساخته و از سوی دیگر، هر عیب، نقص و وجوه منفی را از حیطه کرمان و کرمانیان بزدایند.
آری، درست است این نوع نگرش با تدوین تاریخ تحلیلی همخوانی و قرابت ندارد، اما از آنجایی که با هر دو بزرگوار سالها معاشرت و مجالست داشته و با زوایای فکری آنها تا حدودی آشنا هستم، نیک میدانم هر دو نفر - بیش از دیگران - به تمامی جنبهها و زوایای تاریخ کرمان اشراف داشته و دارند، اما بنا بر نیت خود مبنی بر اعتلای هویت تاریخی و فرهنگی کرمان، بیشتر بر جنبههای مثبت و روشن تمرکز دارند.
از طرفی بنده بیش از دیگران واقفم که حتماً نقدهایی بر مرکز کرمان شناسی وارد است و با آن مجموعۀ آرمانی، فاصله دارد؛ اما وقتی به این نکات و زوایا اندیشید که این مرکز در سالهایی که هیچ حمایتی از آن نمیشد و حتی صحبتهایی از عدم ضرورت آن و تعطیل کردن آن بود، چگونه حیات خود را ادامه داد و به عنوان اولین مرکز در ایران تا کنون روی پای خود ایستاده است. مگر غیر از این است که سید محمدعلی گلابزاده، بانی حیات آن بود و بیش از سی سال - مرکز کرمانشناسی را همچون یکی از فرزندان خود پنداشته - چراغ آن را روشن نگه داشته است؟ به عنوان مثال خود شاهد بودم چند سال پیش، برای انتشار یک کتاب، با چند نفر مسئول، خیّر و متمول تماس گرفت و بعد از کلی رو زدن و خواهش، توانست هزینه انتشار آن کتاب را تهیه کند.
از سوی دیگر، یقیناً نواقصی در آثار منتشره سید محمدعلی گلابزاده وجود دارد، اما مگر نوشتههای ما و دیگران، عاری از خطا و نقصان است؟ مگر استاد فقید باستانی پاریزی با تواضعی مثالزدنی، کتاب «خود مشتمالی» را جهت اعتراف و اذعان بر اشتباهات و نواقص دیگر آثارش چاپ ننمود؟ بیشک تنها دیکته ننوشته، غلط ندارد؛ اما مطمئناً این آثار و دیگر انتشارات مرکز کرمانشناسی - در مقایسه با انتشارات دیگر مراکز ایرانشناسی، چه از نظر کمی و چه کیفی - میتواند مایه مباهات استان باشد. به تعبیری اگر چه آثار مرحوم محمود همت و یا مرحوم محمد دانشور با معیارهای تدوین علمی و دانشگاهی مطابقت کامل ندارند، اما حاضرم دهها مدرک ارائه دهم تا مشاهده کنید که بسیاری از اساتید دانشگاهی و پژوهشگران، در تحقیقات علمی و دانشگاهی خود از کتابهای این افراد استفاده کردهاند. چرا که تنها همت، وقایع اواخر قاجاریه و پهلوی کرمان را به رشته تحریر درآورده و مرحوم دانشور نیز نخستین کسی است که به طور جامع به تاریخچه محلههای کرمان و ... پرداخته و یا گلابزاده، اولین شخصی است که واقعه مشتاق را به طور مستقل و یا تاریخچه مسجد صاحبالزمان، لقبها و کنیههای جالب افراد، تاریخ هزار سالۀ مسجد ملک و ... را بررسی و نگارش نموده است.
اما نکته آخر که بارها در خصوص سید محمدعلی گلابزاده در محافل دوستانه گفته و بدین واسطه، وی را لایق تقدیر و تحسین دانستهام، عشق و علاقۀ وافر وی به تاریخ و فرهنگ کرمان است که این امر باعث تلاش خستگیناپذیر او در این عرصه شده است. صادقانه اعتراف میکنم، به رغم آن که نگارنده حدود دو دهه از نظر سن و سال از ایشان کوچکتر هستم، اما همواره از تلاش خستگیناپذیر وی، متعجب و شگفتزده بودهام. در حالی که بهرغم این که خوشبختانه ایشان از نظر مالی در مضیقه نیست و فرزندانش نیز در گوشه و کناری مشغول تحصیلات عالیه و یا ساکن هستند و بیتردید اگر بعد از سالها تلاش و عهدهدار بودن سمتها و مناصب و دهها تألیف و ... دمی به فکر آسایش و آرامش خاطر خویش باشد، هیچ ایرادی بر او وارد نیست، اما با این حال، هنوز از صبح زود تا اواخر شب و حتی روزهای تعطیل، مشغول تحقیق و نگارش است و یقیناً کتابخانۀ مرکز کرمانشناسی و یا کتابخانۀ خانهاش، بهترین مکان دنیا برای او و تحقیق و نگارش در تاریخ و فرهنگ کرمان، بهترین و دلپذیرترین کار و تفریح اوست.
بر این مدعا میتوانم به آخرین ملاقاتم با اوی اشاره کنم. چند روز پیش که مطلع شدم به دلیل مشکلی جسمانی، در بیمارستان بستری و عمل جراحی نیز داشته، تلفنی ضمن احوالپرسی، از وی خواستم تا اگر از نظر جسمی در وضعیت مناسبی است، دیداری حضوری داشته باشم. ایشان گفتند من فردا مرکز کرمانشناسی هستم و مشتاق دیدار شما. روز بعد در مرکز حضور یافتم و دیدم به دلیل جراحات ناشی از عمل هنوز به شدت در راه رفتن و نشست و برخاست دچار مشکل است و لذا گفتم: بهتر نبود چند روزی در منزل استراحت میکردید و بعد به مرکز میآمدید؟! با لبخندی جواب داد: فلانی، شنیدهای میگویند «آدمی چو پیر شود حرص جوان میگردد»، حال هر شخص بنا بر نوع زندگی، افکار و آمالش به نوعی؛ یکی در عرصه مقام، دیگری جهت کسب ثروت بیشتر و ... و من هم هر چه سنم بالا میرود، نسبت به انجام چند تحقیق و تألیف بیشتر، حریص شدهام» و در ادامه با علاقه و ذوقی خاص، بخشهایی از تحقیق جدید خود در زمینه «عمادالدین کرمانی» را برایم خواند و گفت: میدانی شأن و مقام واقعی این عمادالدین کرمانی نیز مانند اغلب کرمانیها، به واسطه نجابت، چندان روشن نشده است و دارم در این زمینه مقالهای آماده میکنم ...
در نهایت با آن که یقین دارم در سالهای آینده، تلاشها و کوششهای سید محمدعلی گلابزاده در زمینه معرفی و اعتلای بیشتر فرهنگ و تاریخ کرمان، بیشتر و بهتر روشن و جایگاه واقعی دلسوزان و خادمان، مشخص خواهد شد، ضمن آرزوی سلامتی و موفقیت بیشتر برای ایشان - در همین چند سطر مختصر - خواستم ادای دین قلبی خود را نسبت به پیشکسوت، همکار و دوستی لایق و شایسته ادا نمایم.
اما در ادامه و بعد از این مقدمۀ ضروری، نظری خواهیم داشت به کتاب «هزار سال با مسجد ملک کرمان» که بالغ بر ۲۷۰ صفحه به صورت رنگی و کیفیتی مطلوب منتشر گردیده است و بعد از مقدمۀ مؤلف، دربرگیرنده موضوعاتی چون: بانی مسجد کیست؟ کرمان قبل و بعد از توران شاه، فرهنگ مسجد و معماری در تاریخ ایران و فرهنگ، عملکرد فرهنگی مسجد، بازسازی و تعمیرات، یادی از ائمه جماعت مسجد ملک، خدمتگزاران نقشآفرین، مسجد ملک در سفرنامهها است و در نهایت نیز منابع و نمایه کتاب آمده است.
محقق و مؤلف مجموعه در مقدمه خود آورده است:
«یکی از نخستین نامهایی که در روزگاران کودکی همواره میشنیدم و بر زبانم جاری میشد، «مسجد ملک» بود. مسجدی که شکوه و عظمت آن برایم تازگی داشت و انگار همه راههایمان به مسجد ملک ختم میشد؛ زیرا خانه مادربزرگم «بیبی بیگم طیّب» (مادر شادروان سید جلال طیّب) درست رو به روی مسجد قرار داشت و او خود را موظف میدانست که حتماً دو نوبت نمازهای یومیه را در این مسجد اقامه کند. گاهی که در منزل ایشان بودیم، از ما میخواست تا او را همراهی کنیم و در مسجد بمانیم تا نمازش را برگزار کند و دوباره با هم به خانه برگردیم، کودک بودم که روی سنگهای لب ایوانها مینشستم و منتظر او میماندم. مادربزرگم اصلاً رضایت نمیداد تا پس از رساندن او به مسجد، برگردم و دوباره به دنبال او بیایم، شاید دلیلش این بود که میخواست از همان روزگار کودکی به مسجد و نماز و عبودیت دلبسته شویم و این امر مهم را بر لوح ضمیر روشن و پاک کودکی خود، نقش بزنیم.
خانه پدری ما هم تا مسجد ملک دو سه راه کوتاه داشت، کوچه دیوانخانه امام جمعه و عبور از کوچهای که منزل کربلایی صفر کاشیگر و رو به روی آن، منزل عباس سینمایی قرار داشت، کمی بالاتر، منزل آسید مصطفی سجادیان، در همان محدوده، منزل حاجآقا فرقانی تا میرسیدیم به فالوده فروشی و سمت راست آن مطب شادروان دکتر علی ایرانی و سرانجام درِ شمالیِ مسجدِ ملک. راه دوم، پس از عبور از منزل میرزا مهدی و آقا حسن نظریان و سیدالعراقین، در مسیر مستقیم از منزل آراسته و صرّافزاده میگذشتیم، به مسجد ملک دینار میرسیدیم به سمت جنوب، منزل مقصودی و ... را پشت سر میگذاشتیم و به مسجد ملک میرسیدیم. همه این راهها با کمتر از ده دقیقه پیموده میشد. مسافت کوتاه و خانههای یک طبقه و فضای باز آن روز زمینهای را به وجود آورده بود که صبحهای تابستان، صدای اذان «کربلایی اکبر اذانگو» را به خوبی میشنیدیم. خدایش بیامرزاد، پیرمرد عجب حجم صدایی داشت! ...»۶
سید محمدعلی گلابزاده در ادامه به خاطرات خود از مسجد ملک در دوران نوجوانی و جوانی پرداخته و در این زمینه به یکی دیگر از کارکردهای مساجد در گذشته اشاره نموده است:
«... به هر حال، ایّام فروردین تا خرداد که ماههای نزدیک امتحانات بود، مسجد ملک برای ما نقش مدرسه داشت، زیرا ایوانها و شبستانهای خنک و سایهسار سقفهای بلند، بهترین جا برای درس خواندن بود چراکه آن روزها کرمان کتابخانهای نداشت تا در آن به مطالعه بپردازیم. این سنّت از دیرباز در مسجد ملک وجود داشت، دلیلش هم دیوارنوشتههایی بود که متأسفانه روی آنها گچ کشیدند و بخشی از تاریخ معاصر را از بین بردند. ازجمله کسانی که نامشان را به دیوار شبستان غربی نوشته بودند، استاد باستانی [پاریزی] - دریادار مدنی - مرحوم سید محمود طیب و ... که در دهه ۱۳۲۰ و کمی پیشتر و بعد از آن، ذکر تاریخ کرده بودند ...»۷
مؤلف در مقدمه به نکته مهمی درباره «نام» مسجد اشاره نموده و دلیل این که در تمام مجموعه، به نام «ملک» اکتفا نموده است، اینگونه توضیح داده است:
...
ادامه این مطلب را در شماره ۷۸ ماهنامه سرمشق مطالعه فرمایید