در سه شمارۀ پیشینِ «سرمشق»، دربارۀ روایت و برخی از کارکردهای آن سخن گفتیم. از این یاد کردیم که روایت، اساسِ زیستِ همگی ما است. گفتیم که انسان، در بسترِ روایت و بهواسطۀ آن تعریف میشود. روایت، به زندگی آدمی ریتم میدهد. اساسِ این پدیده، حرکت است و انسانِ بدونِ روایت، انسانی مرده است. به اصلِ «حرکت کردن» در روایت و «پیشرونده بودنِ» آن پرداختیم. نگاهی به ساختارِ روایتهای خُرد داشتیم و اینکه فردیتِ راوی در روایتهای خُرد اهمیت یافته و نقشِ محوری مییابد. ابعادِ حرکتی روایت را برشمردیم و به «هزار و یک شب»، به عنوان یکی از برجستهترین ...
خورشید اریب بر جاده میتابد. پرتوهای تیز و سوزان آفتاب، مستقیم چشمانِ ما را نشانه رفتهاند. هوای روزهای آخرِ بهار گرم است. هرم داغِ آفتاب، همه را کلافه و درمانده کرده. به سمتِ «رفسنجان» به راه افتادهام. جاده ممتد و بیانتها به نظر میرسد. گویی هرچه میرویم، پایانی ندارد. دستمالی از جیبم درآورده و عرق پیشانی و گونههایم را پاک میکنم. در طول مسیر، به روایتِ تازۀ «سرمشق» میاندیشم؛ و به بحثهایی که قرار است با دکتر «محسن پورمختار» به راه بیندازم. پیشنهادِ گفتوگوی با او برای بخش روایتِ مجله، از سمتِ «سید علی میرافضلی» داده شد. دربارۀ او زیاد ...
«بدان، پسرم، که نقش خرد در حکومت جهان بسیار اندک است.»*
پنجشنبهشب ۲۲ خرداد با پرواز هواپیمایی ماهانایر به کرمان آمدم.
شب عجیبی بود. انگار دلنگران بودم، تا پاسی از نیمهشب خواب به چشمانم نمیآمد. چیزی از ۲ بامداد گذشته بود. بلند شدم کمی قدم زدم، لیوانی آب خوردم و دوباره به رختخواب برگشتم. کمکم چشمانم گرم شد و خواب رفتم.
طبق عادت ساعت ۵/۵ بیدار شدم، موبایلم را روشن کردم.
خبر هولناک حمله اسراییل به ایران صفحه موبایل را پر کرده بود.
بلافاصله تلویزیون را روشن کردم شبکه بیبیسی برنامه زنده داشت.
جهان سیاست بهواقع جهان دروغ و فریبکاری است. به سیاستمداران نمیتوان اعتماد کرد. ...
اگر دست بزنی میسوزی، اگر غذا نخوری از پارک رفتن خبری نیست. اینها معمولاً اولین تجربههای ما از به کار بردن ترس برای انجام دادن یا ندادن کاری است که بزرگترها ما را به آن سمت ترغیب کردهاند. گرچه تجربه ترس به همان روزهای نخستین تولد هم میتواند برگردد بیشتر منظورم استفاده از ترس بهعنوان تکنیک و روش برای اقناع و تأثیرگذاری بود. بزرگتر که شدیم گفتند شکلات نخور، دندانهایت را کرم میخورد، دست مادرت را رها نکن، تصادف میکنی، گم میشوی یا دزد تو را با خود میبرد.
بسته به نوع خانواده و فرهنگ حاکم بر آن به ما گفتند ...
اشاره: «کلیله و دمنه» یکی از سیاستنامههای بازمانده از ایران باستان است که در سه قرن اول هجری از زبان پهلوی به زبان عربی برگردانده و بعدها، در قرن ششم هجری - احتمالاً در سال ۵۳۶ - توسط «ابوالمعالی نصرالله منشی» به فارسی ترجمه میشود. ذبیحالله صفا ترجمه نصرالله منشی را نخستین نمونه از آثار نثر مصنوع فارسی میداند. کلیلهودمنه جدا از ارزشهای ادبیِ و جایگاهی که در تاریخ ادبیات ایران دارد، در تاریخ اندیشه ایران و بهویژه در تاریخ اندیشۀ سیاسی نیز اثری در خور توجه است. «نامههایی درباره کلیلهودمنه»، تأملات و جستارهایی است حاصل پرسه زدنهای گاه و ...
زندگی داستانی است از تجربههای تلخ و شیرین و هر داستان نیز بازگویی تجربههای دلپذیر و یا ناگوار زندگی است که با قوه خلاقیت و تخیل نویسنده به شکلی زیباتر و هنریتر عرضه میشود. نویسندگانی که از حساسیت بیشتری در تأثیرپذیری از محیط و رویدادها برخوردارند در حفظ و نگهداری تجربههای زندگی نیز تعصب بیشتری دارند بهطور کلی حافظه این نویسندگان بهعنوان گنجینهای بوده است که آنان در موقعیتهای گوناگون برای ثبت وقایع و شرح وضعیتها از آن بهره گرفتهاند. در این میان هنرمندان و نویسندگانی بوده و هستند که نهتنها به مدد ذوق و قریحه خود، مخاطب را در ...
نگرش والدین به موضوع ترس در کتابهای کودک، در طول زمان تحت تأثیر عوامل گوناگونی همچون فرهنگ، روانشناسی کودک و تحولات اجتماعی دستخوش تغییرات فراوانی شده است؛ قبل از قرن بیستم با تأکید روی تربیت اخلاقی و آموزش رفتارهای صحیح، از ترس در داستانها بهعنوان ابزاری برای کنترل کودکان و جلوگیری از رفتارهای نامناسب آنها استفاده میشد.
این داستانها بیشتر همراه با ترسهای شدید و پیامدهای وحشتناک برای کودکانی بودند که از قوانین سرپیچی میکردند. هدف داستانهای ترسآلود این بود که کودکان از ارتکاب اشتباه بترسند و به قوانین احترام بگذارند.
والدین هم معمولاً از این داستانها حمایت میکردند، زیرا معتقد بودند ...
آنچه هوشمصنوعی را در هنر -اگر نگوییم ترسناک- خاص میکند، این است که هوشمصنوعی چندان به اخلاقیات و «حق مالکیتِ معنوی» پایبند نیست. از همین روی بهسرعت -فارغ از کیفیت- به تولیدِ محتوا میپردازد. نه از فردی اجازه میگیرد و نه حتی از کسی میپرسد که آیا اجازه دارد از سبک و خلاقیتهای دیگران استفاده کند یا نه. این رویکرد هوشمصنوعی به کاربرانِ آن، این مسیر اشتباه را نشان میدهد که گویی چیزی «اورجینال» تولید کردهاند! این خود دو بحث را به میان میکشد.
نخست آن که مالکیت معنوی یک اثر تا کجا تحت اختیار یک هنرمند و یا یک نظام ...
در روزگاری نهچندان دور «هوشمصنوعی» برای انسان پدیدهای جذاب و در عین حال ترسناک به شمار میرفت. از طرفی آن را به عنوان مخلوقی عصیان کرده در شمایل «ترمیناتور» و «هال ۹۰۰۰» تصور میکردند و در خصوص نابودی تراژیک انسان در اسارتِ طمع خود بشارت میدادند و از سوی دیگر آن را مرحلۀ مرموز بعدی تکامل تمدن انسانی نیز میدانستند. مرحلهای که «هوشمصنوعی» در آن همچون دستیاری همهچیزدان، قرار است ما را از قید کارهای دشوار -که از انجام دادن آن خسته و ناتوان هستیم- نجات دهد؛ در سریعترین زمان ممکن پیشرفت و آسایش را به زندگیمان هدیه کند و ...
دِنگ در گویش کرمانی همان دَنگ پارسی ست که یکی از معانی آن آوا، هوار و صداست و در مواردی صدای حاصل از برخورد دو شئ سخت به یکدیگر. کرمانیها زخمه زدن به ساز را دِنگ میگویند. یاد خاطرهای افتادم که دوست عزیزم جناب حسین فرهمند تعریف میکردند که یکی از نوازندگان تار که کارش اجرا در محفلها و عروسیها و عیشهای کرمان بوده را به مجلسی دعوت میکنند. او چند دقیقهای ساز میزند و عزم رفتن میکند. صاحب مجلس به او میگوید چقدر تقدیم کنم؟ نوازنده پول بسیار زیادی طلب میکند. صاحب مجلس میگوید دِنگی حساب کن. مگر تو ...
در موسیقی کلاسیک ایرانی، ردیف، بالاترین جایگاه را دارد. از دوران قاجاریه تا به امروز، مهمترین شیوه آموزش موسیقی کلاسیک ایرانی، استفاده از ردیف موسیقی و دستگاههای موسیقی ایرانی بوده است. آواز در موسیقی ایرانی، از قدیم جایگاهی والا داشته است. موسیقی ایرانی همیشه یک موسیقی با کلام بوده و آواز عنصر اصلی موسیقی ایرانی است. ردیف دارای دو نوعِ آوازی و سازی است. از ردیفهای سازی، برای آموزش نوازندگی ساز و از ردیف آوازی برای آموزش آواز ایرانی استفاده میشود. استاد عبدالله دوامی، از راویان اصلی ردیف آوازی موسیقی کلاسیک ایرانی بودند که این ردیف را به شاگردان خود ...
جز، ژانری منحصر به فرد، قانونشکن و نامآشنا در دنیای موسیقی است… از موسیقیدانان کلاسیک تا گیتاریستها و درامرهای پرشور راک، همگان پیچیدگی، آزادی و رهایی نتهای جز از قید خطوط پنجگانه را ستودهاند. این موسیقی، فریادِ صداهای خاموش است؛ فریادی که از دل مزارع تاریک و خفقانآور بردگان برخاست و مرهمی شد بر ظلمی که در شبهای سیاه بر آنان روا میشد. موسیقی جز، بردگان را به سوی آزادی رهنمون شد و نتها را از اسارت خطوط پنجگانه رها ساخت.
جز، تمامی عواطف و احساسات مختلف را بیدار میکند گویی روحی آزاد است که در یک قصه به دنبال روشن ...
چرا انسان به دیدن ترس میرود؟ چه لذتی در مواجهه با کابوس، با خشونت، با وحشت، در قالبی هنری نهفته است؟ تئاتر، از آغاز شکلگیریاش، نه فقط مکانی برای سرگرمی که عرصهای برای بازنمایی ژرفترین رنجها، دردها، ترسها و فقدانهای انسانی بوده است. از تراژدیهای یونانی که مرگ، جنون، سرنوشت و خدایان خشمگین را به صحنه میآوردند تا تعزیههای شیعی که شهادت، اندوه و فاجعه را در قلب آیینی جمعی زنده میکنند، از درامهای اکسپرسیونیستی تا پرفورمنسهای تجربی معاصر که مرزهای واقعیت و خیال را در هم میشکنند، صحنه تئاتر همواره بستری برای مواجهه با ترسهای عمیق انسانی بوده است.
اما ...
در تاریخ تئاتر، صحنه همواره قلمروی کنش، گفتار، حرکت و انرژی بوده است و از تئاتر یونان باستان و شکوه خطابههای تراژدینویسانی چون سوفوکل تا نمایشهای واقعگرای چخوف و ایبسن، زبان و کنش همزاد نمایش محسوب میشدهاند؛ اما از میانه قرن بیستم به بعد، نوعی چرخش سکوتمحور در تئاتر پدیدار شد؛ چرخشی که بهتدریج سکوت را نه بهمنزله غیاب، بلکه حضور بدل کرد. رویکردی متفاوت که به جای تمرکز بر دیالوگهای پرکشش، حرکات پیاپی و جلوههای آشکار، به آنچه غایب است، به آنچه گفته نمیشود و رخ نمیدهد، اولویت داد. این تغییر پارادایم، بهویژه در تئاتر مدرن و پسامدرن، به ...
نوشتن نمایشنامه، عملی است میان سکوت و فریاد. میان ندانستن و دانستن. میان خودِ پنهان و اجتماعِ قضاوتگر. در این فاصله، چیزی جریان دارد که میتوان آن را «ترس» نامید: ترسی خاموش اما عمیق. ترسی که گاه قلم نویسنده را میلرزاند و گاه در صدای بریدهبریده شخصیتها طنین مییابد. ترس دراماتیک فقط در دل داستانها نیست، بلکه در فرآیند خلق، در ساختار دیالوگ، در چینش سکوتها و حتی در انتخاب نکردن یک موضوع خاص حضور دارد. این نوشتار در پی آن است که نسبت میان ترس و نوشتن نمایشنامه را از سه منظر بررسی کند: ترس نویسنده، ترس شخصیتها و ...
ترس از برهنه شدن؛ ترس از بیمعنا بودن؛ ترس از نقد و تحقیر؛ ترس از تکرار، تقلید یا بیاصالتی؛ ترس از ناتمام ماندن و...
شاید هر هنرمند تجسمی در طول زندگی هنری و حرفهای خود، درزمان خلق اثر یکیدو تا یا همۀ این ترسها را تجربه کند.
درواقع هر هنرمندی با خلق اثرش در برابر دیگران لخت میشود.
برهنگی افکار و هر آنچه در درونش میگذرد به هنرمند حسی دوگانه و متناقض میدهد. حسی که شاید نتوان بهراحتی با کلمات آن را توصیف کرد.
اما هنرمند درروند خلق اثرش بهجای فرار از ترس، باید با آن مکالمه کند؛ و از خودش بپرسد: «دقیقاً از ...
ترس در هنرهای تجسمی، احساسی دوگانه است؛ مرزی ظریف بین «خلاقیت و بازدارندگی»؛ از یکطرف میتواند هنرمند را فلج کند و از وجه دیگر، سوختی نیرومند برای خلق آثاری عمیق و اثرگذار باشد.
بسیاری از هنرمندان در مسیر خلق اثر، با ترسهایی مواجه میشوند که بازدارنده هستند؛ مثل:
ترس از قضاوت دیگران_اگر کارم خوب نباشد؟ اگر نفهمند چه حرفی را میخواهم بگویم؟_
یا ترس از شکست_خلق این اثر من را به هدفم میرساند؟ اصلاً ارزشش را دارد؟_
و حتی ترس از ناتوانی_میتوانم ایدهام را درست پیاده کنم؟_
هرکدام از این ترسها بهتنهایی هم میتوانند باعث کمالگرایی فلجکننده، بهتعویق انداختن یا حتی رها کردن مسیر ...
ترس یکی از اولین احساساتی است که جنین در رحم مادر آن را تجربه میکند؛ با آن بهدنیا میآید و در کنارش تا لحظۀ مرگ زندگی میکند. بسیاری از ترسهایی که در بزرگسالی بیدلیل به سراغت میآیند، همان ترسهای دوران جنینی است که در روند زندگی فرد تبدیل به «فوبیا» میشوند؛ مثلاً ترس از گربه که در افراد زیادی وجود دارد، وقتی بهدنبال دلیلی میگردند، خیلی مواقع به نتیجۀ منطقی و قابل استنادی نمیرسند؛ حال آنکه شاید در دوران جنینی برای مادر اتفاقی افتاده که جنین ترس و اضطراب زیادی را در آن لحظه دریافت کرده باشد؛ حتی نه صرفاً ...
مجید نیکپور
دبیر بخش تاریخ
دکتر «عیسی شهابی» - فرزند «شیخ محمدحسن سیرجانی»، یا همان «شیخالملک» - از جمله چهرههای برجسته علمی کشور است که بهرغم خدمات ارزنده و اشتهار در بین فرهیختگان و دانشگاهیان، متأسفانه در بین اقشار جامعه و به ویژه در کرمان، چندان مورد توجه قرار نگرفته و تا کنون ندیدهام حتی در فهرست مشاهیر کرمان نیز نامی از او برده شده و یا زندگینامهای مستقل از وی منتشر گردد. ۱
خوشبختانه این مهم به همت آقای «جمشید شهابی» (فرزند موسی شهابی، نوۀ شیخالملک و برادرزادۀ دکتر عیسی شهابی) انجام گرفته و ایشان افزون بر پرداختن به زندگی عموی خویش ...
سال ۱۳۶۸ ش؛ که به استخدام شرکت آب منطقهای درآمدم، مطابق ضوابط آن ایام که به طور معمول از هر متقاضی در بدو استخدام آزمون گرفته میشد، در زیر برگه آزمون بنده نوشته شده بود: «ایشان برای کار در بخش مطالعات منابع آب مناسب است» و بدین ترتیب کار خود را در دفتر مطالعات شرکت آب منطقهای کرمان آغاز نمودم.
از نظر سازمانی وظیفه این دفتر مطالعه و بررسی وضعیت منابع آب استان (توانمندیها، امکانات، ضعفها و ...) بود. در آن دفتر، کتابخانه کوچکی نیز بود که به آن مرکز اسناد میگفتند و در این مرکز، گزارشهای مختلف راجع به ...
جنگ شد... به همین راحتی. بدون مارش و آژیری و بدون اعلام برای دعوت از جوانان وطن برای پیوستن به نیروهای نظامی. جنگی از دل آسمان. با موشک و بمب و پهباد. همه چیز اما در این جنگ متفاوت پیش رفت. متفاوت و شاید شگفتانگیز. کمتر کسی بهجز وطن و مردمش به چیزی فکر میکرد. کمتر کسی به فکر خریدهای آنچنانی آذوقه از فروشگاهها فکر کرد و آنهایی هم که فکر کردند بعداً از خریدهایشان جوک ساختند!
از دل این جنگ گویی زندگی برمیخاست و نوای مردم کمک به هموطنانشان و تلاش برای حفظ خاک وطن بود. گویی که دشمن قصد ...
با من تماسی گرفته میشود مبنی بر اینکه آیا دوست داری در مورد ترسهایت در زندگی مطلبی بنویسی؟
کمی فکر میکنم و میپرسم کدام نشریه؟
جواب میگیرم: «سرمشق»
با خودم فکر میکنم در مورد ترسهایم چه بنویسم؟ و بعد متوجه میشوم چقدر جالب! همین الان دچار ترسی هستم که شاید آنقدر آشکار نباشد ولی قطعاً وجود دارد؛ ترس از اینکه برای چاپ نوشتههایم در نشریه میترسم، از اینکه باید و نبایدهایی دارد یا نه؟ میترسم. ترس همیشه از رگ گردن به ما نزدیکتر است و از کودکی به ما میآموزند که نترس؟
فکر میکنم اینهم یکی از بلاهای بدی است که سرمان میآید، خانواده، ...
زهرا رمضانی پور را خیلی وقت است که میشناسم. نقاشی که دانشآموخته دانشکده هنر دانشگاه کرمان است و در این سالها آثارش مورد توجه بسیاری قرار گرفته است. در ماهنامه سرمشق نیز مطالبی را در تفسیر و توضیح آثار مشهور تاریخ نقاشی جهان به نگارش درآورده است. تلاطمات زندگی، او را برای ادامه مسیر و بروز هنر خود مصممتر کرده است و اتفاقاً گفتوگوی من با او به این بحثها نیز کشیده شد. بعد از برگزاری نمایشگاه «همزاد خاموش» که بهنوعی زنان محور آثارش بودند به سراغ او رفتم تا در مورد کارهای جدیدش و تغییراتی که در دیدگاههای هنری ...
نامههای عاشقانه همیشه سرشار از کلماتی هستن که درونیات آدمها و احساسشون رو نسبت به آدمی دیگه که وجودشون رو به غلیان درآورده نشون میدن و میتونن جملاتی ساده اما در عین حال سرشار از شوق و ذوق درونی باشن.
یکی از معروفترینها کتاب «خطاب به عشق» آلبر کامو که شامل نامههای این نویسنده به ماریا کاسارس هست و نمونه ایرانی هم نامههای عاشقانه احمد شاملو به آیدا در کتاب مثل خون در رگهای من...
اما آنتوان چخوف هم با معشوقۀ خودش به اسم اولگا کنیپر نامهنگاریهای جالبتوجهی داشته که در کتاب «دلبند عزیزترینم» منتشر شده. این کتاب، دربردارندۀ نامهنگاریهای چخوف و ...
پولیکوشکا خودش را به دار آویخت چون نتوانست کاری که به او سپرده شده بود را به انتها برساند. تمام طول داستان فکر میکردم پولیکی پولی که مأموریت داشت از تاجر بگیرد و به خانم ارباب برساند را برای خودش بردارد. ولی او این کار را نکرد. پولیکی قبلاً دزدی کرده بود؛ زنش را کتک زده بود؛ بدمستی هم کرده بود اما خانم ارباب به توبهاش اعتماد کرده و سپردن کار به این مهمی اوج اعتمادش به این برده بود.
پولیکی وقتی پول را گرفت تمام طول مسیر به خود مغرور بود که کار به این مهمی به او سپرده شده ...
شاید بهترین توصیف از تجربه کار ریاضیم، سفری به یک عمارت ناشناخته و تاریک باشد. به اولین اتاق عمارت که وارد میشوی و قطعاً تاریک است به در و دیوار و مبلمان و اتاق میخوری اما کمکم جای هر تکه از اشیا را میشناسی. در پایان، پس از چندین ماه تکاپو کلید چراغ را مییابی و ناگهان همه جا روشن میشود و میتوانی ببینی دقیقاً کجا بودهای... سپس به اتاق بعدی میروی و چند ماه در اتاق تاریک دیگری به سر میبری. پس هر یک از دستاوردها که گاهی در یک لحظه به دست آمده و گاهی در طول یک ...