دیرزمانی است که بشر روایت را کشف کرده و از آن بهره میجوید؛ اما این کشفِ مهم، گاه چنان در زیست آدمی تنیده و با تار و پودِ تمامی جنبههای اندیشه و کردارش در هم آمیخته که وجود و اهمیتِ آن را از یاد برده است. روایت، اساسِ زیستِ همگی ما است. انسان، در بسترِ روایت و بهواسطۀ آن تعریف میشود. روایت، به زندگی آدمی ریتم میدهد. اساسِ این پدیده، حرکت است و حرکت، جریانِ پویایی را به وجود میآورد. انسانِ بدونِ روایت، انسانی مرده است. چرا که از حرکت باز ایستاده و پویندگیاش را از کف داده است. پویایی، ...
نیمروزِ آدینۀ یکی از نخستین روزهای مهرماه است. کاغذها و یادداشتهایم را جمع و جور میکنم. آخرین نگاه را به نکتهبرداریهایم میاندازم. پرسشها و مباحثی که میخواهم به میان بگذارم را مرور و دستهبندی میکنم. خودم را آماده مینمایم تا گپی عمیق اما لذتبخش را رقم بزنم؛ با پزشکی که سوای چهرۀ علمی و حرفهایاش، ویژگیهای دیگری نیز دارد که بسیار متفاوت هستند. اگر اهلِ دل باشی و دمی با او بنشینی، در پسِ پشتِ این چهرۀ شناخته شده و خوشنام در حیطۀ طبابت، ادیبی دانشور و نوازنده و خوشنویسی اهلِ ذوق میبینی که بر شعر و موسیقی، احاطه و ...
به پایان سال ۱۴۰۳ رسیدیم. سالی که بدیهایش، نگرانیهایش و سختیهایش بیشتر از خوبیهایش بود. باید بهار را آغاز کنیم. شاید به رسم روزگار و به آیین بهار و نوروز قدری با مدارا پیش برویم.
زمان به سرعت میگذرد، زمانی که معلوم نیست به کجا میرود. کارلو روولی، فیزیکدان ایتالیایی کتابی دارد بهنام «سیر زمان» از نظر او زمان یک راز است و باید رمزگشایی شود.
«زمان این است، مأنوس و آشنا، ما را با خود میبرد، زمان هجوم ثانیهها، ساعتها و سالهایی است که ما را به سوی زندگانی هل میدهد و سپس به عدم میکشاند. ما همچون ماهیهایی که در ...
پدرم میگفت در اوایل دههٔ ۳۰ یعنی حدود ۷۰ سال پیش که در کرمان زندگی میکردند، خانهشان در محلّهٔ قدمگاه بود. خانهٔ دایی پدرم در کوچهٔ حمّام شورخانه بود. با پنج دقیقه پیادهروی میتوانست به منزل داییاش برود. داییاش مغازهٔ زرگری داشت. وقتی که پدرم شش، هفت ساله شده بود او را فرستاده بودند مکتبخانهٔ ملّا ربابه. گویا خیلی شیطنت میکرده است. ملّا ربابه یک عدد ملاقه به دستش میدهد و میگوید برو توی حیاط، آب حوض را آنقدر بههم بزن که «تیل»(غلیظ) شود. پدرم میرود چند دقیقهای پای حوض مینشیند. سپس ملّا ربابه را صدا میزند که ملّا بیا ...
این از معدود دفعاتی است که کاملاً میدانم چه میخواهم بگویم اما نمیتوانم آن را در قالب کلمات بگنجانم. میتوانم مطلبم را با واژگونی اتوبوس بچههای کرمان و یا سانحۀ اتوبوس تیم واترپلوی آذربایجان غربی آغاز کنم؛ یا گرانی کالاها، یا صعود بهای ارز و زر و یا سقوط ارزش پول ملی؛ یا حتی ۱۱۸ اثر تاریخیای که در مرکز جهان (شهر ری) از دست رفت. یا آن جوانی که در مترو وسط ریلها نشست و میخواست به زندگیاش پایان دهد؛ یا مشکلات محیط زیستی و حرفهای عجیب و غریب در مورد شیرین کردن آب دریا و انتقالش به فلات ...
قصه داستان سیرجان چندان دراز نیست و در کنج حوصله همه میگنجد ولی محتوایش آنقدر غنی هست که بتوان به عنوان یک اثر ناب به آن بالید. نام این قصه با نام محمدعلی آزادیخواه گره خورده است. در این متن که مدحی است در راستای قامت بلند و ستودنی داستان سیرجان سعی شده است شاهدی بر این ادعا آورده شود و یادی شود از همه کسانی که از گذشته تا کنون برای داستان سیرجان زحمت کشیدهاند. چه نویسندگان محترم و چه مسئولین و دوستداران ادبیات داستانی که وقت و هزینه خود را در این بین خالصانه صرف داستان کردند. هر ...
منظر اول:
اوایل اردیبهشت سال ۱۳۵۶ بود و ما دانشآموزان سال سوم رشته ریاضی/ فیزیک برای امتحانات آخر سال آماده میشدیم و قرار شده بود دبیرمان آقای محمدعلی آزادیخواه برای سنجش میزان آمادگی ما در درس ادبیات یک امتحان مهم اما غیررسمی (امتحان قوه) از ما بگیرد. در آن سالها کلاسهای ما تماموقت بود هم قبل از ظهر مدرسه میرفتیم و هم دو و گاهی سه کلاس در بعدازظهرها. پنجشنبهها فقط تا ظهر کلاس داشتیم. آقای دبیرمان که مراعات فشردگی برنامه درسی مدرسه و ما دانشآموزان را کرده بوده از وقت خودش مایه گذاشته و امتحان ذکر شده را گذاشته بود ...
داستان «هیچ اتوبوسی به گاوخونی نمیریزد» اثر صدرا پاریزی با تمرکز بر مسائل فردی و اجتماعی به بررسی چالشها و تضادهای درونی شخصیتهایش میپردازد. نقد این داستان میتواند از جنبههای مختلفی صورت گیرد، ازجمله ساختار روایت، زبان، مضامین اجتماعی، روانشناختی و استعاری. در ادامه، تحلیلی از ابعاد مختلف این داستان آمده است.
ساختار و روایت داستان
داستان با یک ساختار غیرخطی و پراکنده روایت میشود. زبان و لحن داستان بهگونهای است که خواننده همواره در حالتی میان درک و ابهام قرار دارد، همانطور که شخصیتهای داستان از واقعیتهای بیرونی و درونی خود آگاه نیستند و نمیتوانند بهراحتی پاسخهایی برای سؤالاتشان پیدا کنند. ...
ایران امروز ما فضای زنانهای ندارد. فضای مردانهای هم ندارد. محنث است. هیچ روح و ماهیتی ندارد. جوهرۀ وجودیاش را از کف داده و در گردآبی سرگردان گرفتار آمده است. میخواهید بدانید چرا؟ روشن است! روانِ آنیمایی و آنیموسی خود را گم کرده است. همان سویههایی که دکتر «کارل گوستاو یونگ»، روانشناس برجسته و یکی از شاگردانِ «زیگموند فروید»، برای نخستین بار آن را پیش رو نهاد. هماو که باور داشت هر انسانی از دو سویۀ روانِ مردانه و زنانه در نهادِ سرشتِ خود برخوردار است. سویههای زنانۀ انسان، بار عواطف، احساسات، هیجانها و ذوق او را بر دوش کشیده ...
با نگاهی به تاریخ سینما و بررسی کاراکترهای فیلمهای مختلف درمییابیم که از ابتدای این تاریخ، زنان حضوری پررنگ و مؤثر در هنر هفتم داشتهاند. این حضور در دهههای مختلف و تحت تأثیر عوامل متعدد، اگر چه کمرنگ شده است؛ اما هیچگاه بهطور کامل از میان نرفته است. تا به امروز، به همان اندازهای که مردان در سینما حضور داشتهاند؛ زنان نیز در این مدیوم نقشآفرینی کردهاند. با عطف به این موضوع، میتوان به پرسشی جامعهشناختی و انسانشناختی رسید: زن در سینما چه جایگاهی داشته و دارد؟ پاسخ به این پرسش دشوار است. چراکه نقش زن در سینما میتواند از ...
«برخیز که باید به قدح خون رز افگند
کِامد مهِ فروردین تا شد مهِ اسفند
آورد نسیم آنچه همی باید آورد
افگند صبا آنچه همی شاید افگند»
«ایرج میرزا»
در فرهنگ ایرانی، اواخر بهمن و اوایل اسفندماه، زمانهای است که خشونت یخبندان بار سفر بسته و زمین مهربان، آفتاب گرم و خاک بارور میگردد. درخت بیدار شده و جوانه میخندد. به قول «ملکالشعرای بهار» «قدسی بود اسفند که همخانۀ حوت است». نماد یا صورت فلکی آن ماهی (حوت) و گل این ماه اسپند یا سپند، گلی است که تخمۀ آن دفع بلا و چشمزخم میکند. مبارک گلی و مبارک زمانی است اسفند که به شباهت ...
کار هنر و بهخصوص هنر موسیقی وحدت و درک حال و ساحت مشترک است که این وحدت میتواند شامل وحدت هنرمند با مخاطب، هنرمند با محیط و اقلیم، وحدت با سایر جانداران، با اثر هنری و بهطور کلی وحدت با جهان هستی باشد.
درک این ساحت مشترک از وحدت هنرمند با خود او و احساساتش آغاز میگردد. اگر هنرمند نتواند با خودش یکی شود هیچگاه قادر به خلق یک اثر ارزشمند و تأثیرگذار نخواهد شد. بدایت، وحدت با خود است و نهایت، وحدت با خلقت. هر چه یک اثر به فرم و ظاهر تکیه داشته باشد عامهپسندتر و پرمخاطبتر خواهد بود ...
در طول تاریخ، پیروان ادیان مختلف در شهر کرمان، در کنار یکدیگر زندگی کردهاند و وقایع تلخ و شیرینی را رقم زدهاند. جامعۀ زرتشتیان کرمان، یکی از تأثیرگذارترین جوامع بر فرهنگ و هنر کرمان بوده است. اولین مدرسه در کرمان به همت زرتشتیان ساختهشده، همچنین اولین سالن اجرای نمایش، اولین سالن ورزشی سرپوشیده و بسیاری موارد دیگر با کوششِ زرتشتیان در کرمان احداث شده است.
آقای ایرج ثابتی، نوازنده و مدرس ساز ویولن، یکی از پیشکسوتان موسیقی در جامعۀ هنری کرمان و زرتشتیان بیش از شصت سال سابقۀ اجرا و تدریس موسیقی در شهر کرمان دارد. ایشان شاگرد برجستۀ استاد حسین ...
نمایشنامهنویسی هنری است که از تعامل پیچیده میان تجربههای شخصی، تخیل خلاقانه و نگرش نویسنده نسبت به جهان پیرامون شکل میگیرد. تجربههای زندگی، ازجمله محیط خانواده، روابط اجتماعی و اتفاقات بزرگی مانند جنگ، آوارگی و مهاجرت، تأثیر بسزایی بر محتوای نمایشنامه و نحوهی روایت آن دارند. در این مقاله، ابتدا به بررسی نقش تجربیات شخصی در نمایشنامهنویسی میپردازم و سپس نگاهی خواهم داشت به سایر شکلهای تولید متن نمایشی، ازجمله متا درام یا متون نمادین.
چند سال پیش وقتی نمایش «وطنی که بنفشه نبود» را اجرا میکردم متوجه شدم که برخی از تماشاگران آن را تجربهٔ شخصی من تصور و در ...
در سالهای اخیر اجرای عمومی آثار نمایشی در استان کرمان چشمگیر بوده است. اگرچه این افزایش تعداد اجراها از یک روند مدیریت شده و برنامهریزی شده برخوردار نیست و حاصل یک اقدام حاکمیتی در توسعه هنر نیز نمیباشد اما در هرصورت تلاش و کوشش افراد متعددی است که خواست آنها حضور در مقابل مخاطب بوده است. هنگامی که گپ مخاطب پیش کشیده میشود سرفصلهای زیادی جهت تحقیق، بررسی و اندیشیدن پیش روی ما قرار میگیرد. یکی از این سرفصلها جامعه، مردم و اثر هنری میباشد. شاید تا کنون این گزارها را در گپ و گفتهای هنری شنیده باشید؛ این اثر ...
«آزادی، یعنی حق دروغ نگفتن.» «آلبرکامو»
ابتدا سعی میکنم دو سؤال مطرح کنم که خودم با آن مواجهام: نوشتن، برای نویسنده چه میتواند باشد؟ آیا نویسنده، مینویسد یا نوشته میشود؟
اگر کسی توی محیطی زندگی کند که همیشه خود را یک بیگانه یا یک تبعیدی، یک مازاد احساس کند، آنوقت زندگی او به هزارتویی ناپیدا بدل میشود. جهانی که در آن خود را همیشه یک «دیگری» میپندارد. من در چنین محیطی تنفس کردهام و این مسئله، همیشه مثل داغی سوزان با من بوده و خواهد بود. ولی این داغ به زودی بدل میشود به مسئلهات. بدل میشود به چیزی که همیشه خشمت ...
چگونه عکس میتواند هم «موضوع» خود باشد و هم «دشوارۀ» خود؟ پرسشی که نخستین بار هنرمندان هنر مفهومی مطرح کردند و در واکنش به آن از عکس نه به مثابۀ هنر بلکه به مثابۀ ماده استفاده کردند. بازاندیشی در ماهیت رسانۀ عکاسی و امکانهای مادی آن در سالهای ۱۹۶۶ تا ۱۹۷۲، یعنی همان ششسالی که «لوسی لیپرد» از آن با عنوان «ششسال: مادیتزدایی از ابژه هنری از سال ۱۹۶۶ تا ۱۹۷۲» یاد میکند، یکی از کلیدیترین تمهیدات هنرمندان هنر مفهومی بود. در چنین نگرشی عکاسی نه به رسانه_ویژگی خود متکی بود و نه به زیباشناسی وفادارانهای که به بازنمایی واقعیت ...
«رضا باباجانی» اهل مشهد؛ طراح گرافیک و هنرمند تصویری عضو رسمی «انجمن صنفی طراحان گرافیک ایران» است.
فعالیت حرفهای خود را از سال ۱۳۷۷ با تصویرسازی برای مجلات و روزنامهها آغاز کرده است و امروز بهعنوان هنرمند مستقل، طراح و مدیر هنری با پروژههای فرهنگی هنری متعدد، گالریها و انتشارات معتبر داخلی و خارجی همکاری میکند. عمده فعالیت او براساس مطالعه و بررسی «خط فارسی» در بستر فرهنگ و هویت ایرانی در حوزۀ «تایپوگرافی»، طراحی و ساخت کتاب و هویت دیداری است. کارگاهها و سخنرانیهای متعددی در زمینۀ تایپوگرافی، طراحی تجربی و ارائۀ آثار در دانشگاهها و شهرهای مختلف برگزار کرده ...
شاید کلمۀ کارتپستال برای متولدین دهۀ هفتاد به بعد و بخصوص دهههای نود کمی غریب باشد ولی مسلماً برای همۀ ما دهه شصتیها و دهه پنجاهیها و ماقبل از آن دنیایی بود پر از خاطره؛ اشک و لبخند، تلخ و شیرین، جوانی و پیری...
دنیایی که هنوز هم خیلی از ما در گوشۀ کمدی، طاقچهای، گنجهای در لابهلای کاغذ پارههای قدیمی، دفاتر مشق فرسوده، دیوان حافظ و سعدیای که اگرچه جلد و ورقهایشان رنگ کهنگی بهخودگرفته اما اشعارشان همچنان ناب و خواندنی است یا در دفتر خاطراتی از گذشته میتوان آن را کشف کرد و برای لحظاتی به درونش سفر کرد. ...
رودکی، رود خروشان شعر و ادب پارسی و جهانبینی بینیاز از چشم سر بود که با چشم دل «آنچه نادیدنی است، آن میدید»
ابوعبدالله جعفر بن محمد بن حکیم بن عبدالرحمن بن آدم، فرزند خلف «بَنُج» از توابع «رودک» از یک سو شهد و شیرینی کلام را از زادگاهش «سمرقند» و از سوی دیگر، کمال آدمیت را از نیاکان خود ابن آدم، به ارث برد.
خلاقیت و استعداد کمنظیر او ورد زبان تاریخ است، به قول «محمد عوفی» صاحب لبابالالباب «چنان ذکی و تیزفهم بود که در هشت سالگی قرآن را به تمامت حفظ کرد و قرائت بیاموخت و شعر گفتن و ...
در بیشتر ادیانی كه در طول تاریخ چند هزار ساله ایران، در این سرزمین رواج یافتهاند، نوعی عرفان را میتوان یافت. به بیانی كلی عرفان عبارت است از تلاش برای نیل به ارتباط مستقیم، شخصی و بیواسطه با خداوند.۱ بنابراین تجربه عرفانی شاید بهاندازه قدمت و دیرینگی نوع بشر است و به هیچ قوم و مذهبی محدود نمیشود. این البته عرفان در معنی عام آن است؛ اما عرفان در مفهوم اسلامی آن نیز بخشی از مجموعه عرفان بشری است. باید گفت یكی از دانشهایی كه در دامن فرهنگ اسلامی زاده شد و رشد و تكامل پیدا كرد، عرفان است. عرفان ...
شاه کریم الحسینی (۱۳۱۵_ ۱۴۰۳) برابر با (۱۹۳۶_ ۲۰۲۵) که به «کریم آقاخان» یا «آقاخان چهارم» نامآور است، چهل ونهمین پیشوای شیعیان اسماعیلی نزاری در جهان است که درسن هشتاد وهشت سالگی با جهان بدرود کرد. او در تاریخ بیستم تیرماه ۱۳۳۶، در سن بیست سالگی، پس از درگذشت آقاخان سوم که پدربزرگ او بود، به پیشوایی (امامت) شیعیان اسماعیلی نزاری رسید و از آن روز تا هنگام مرگ، این مسئولیت را داشته است. پس از مرگ او که چهل ونهمین پیشوا بوده، رحیم آقاخان در زینۀ (آقاخان پنجم) جانشین اوست.
اسماعیلیه یکی از فرقههای شیعه است که نام خود را ...
یکی از جنبهها و جلوههای مطالعات فرهنگی، مطالعه در تاریخ تمدن و دیرینههای فرهنگی و دستاوردهای مدنی و اندیشهورزیهای مردمان در هر کجای جهان است. اسطورههای یک سرزمین، بیانگر چگونه نگاه کردن و چگونه اندیشیدن آن مردم به خود وجهان پیرامون خویش است. بهویژه تلاش برای شناخت چرا و چگونه و از کجا آمدن است. بسیاری پژوهشگران یا جویندگان دانش، اسطورهها را، زیرمجموعهای از افسانهها پنداشتهاند ولی هرچند که اسطوره پنداری کاملاً بر پایۀ خردورزی بنا نشده است، به گمانم هیچچیز، در دستاوردهای انسان، واقعیتر از اسطوره شکل نگرفته است. بهویژه در اسطورههای ایرانی، چنان داستانپردازیهای زیبا و تفسیرهای دلکشی ...
برگزاری نمایشگاه هنری در یک کافه همیشه برایم اتفاقی جذاب تلقی میشود. آن هم وقتی که با آثاری مواجه هستیم که هویت دارند و برگرفته از ایدههایی متفاوت با آنچه تاکنون دیدهایم. گفتوگو با«فرناز پورسپهری»از این جهت برایم اهمیت داشت که از زاویهای متفاوت به ارائه هنر خود در کافه ریتون کرمان پرداخته بود. نمایشگاه انفرادی نقاشیهای او به نام «خونه» با تأکید بر «ارتباط با هنر ایرانی» در فضای زندگی امروز. میگوید: انتخاب کردم که آثارم در یک کافه به نمایش دربیاید چون از قشرهای مختلف شهروندان در آنجا حضور پیدا میکنند و فضای کافه فضای بحث و تبادل ...
هر سال آمارها و بررسیها نشان میدهند کشورهایی مثل فنلاند و نروژ شادترین مردم جهانند. نمیدانم در آن برف و سرما و تاریکی چه چیزی در کشورشان وجود دارد که باعث میشود مردمان این کشورها خوشحالترین باشند، آنها چه اکسیری در کشور همیشه سردشان دارند که ما در ایران چهار فصلمان نداریم و در همین رتبهبندی در جایگاه صد و چهل به بعد قرار میگیریم. حتماً یکجای کار ایراد دارد یا شاید در بین محققین پارتی دارند که هر سال جزو خوشحالترینها میشوند و ما با این تنوع آب و هوایی منابع و معادن در ردیفهای آخر رتبهبندی هستیم. حالا ...
اکنون که چشم به راه طبیعت هستیم میخواهم از امیدمان به بازگشت و فرا رسیدن بهار ریاضیات بگویم زیرا که به گفته یکی از اساتید، «ما هماکنون در زمستان ریاضیات به سر میبریم...». زمستانی که همه چیز در آن بهمثابه تابعی ثابت و گاهاً نزولی درآمده است بدون هیچ رشد و رویش و شکوفایی. جامعه ریاضی ایران بهارهای بسیار داشته است و اکنون زمان آن رسیده بار دیگر در آینده نه چندان دور بهاری زیبا لایق «ملکه علوم» را تجربه کنیم.
آنچه در شماره قبل نوشتم مشتی بود از خروار دردهایی که ریاضی میتواند درمان آن باشد اما از دید ...
شگفتی بزرگ زمستان سال جاری در رابطه با نمایش سریالهای جدید به اثری فوقالعاده و تأثیرگذار با پیشزمینه روایت قصههایی ناشنیده از دنیای غرب وحشی اختصاص داشت. سریال آمریکای بدوی اثری خشن با داستانی حماسی و بر اساس اقتباسی آزاد از رویدادهای واقعی رخ داده در سرزمین نوبنیاد ایالاتمتحده آمریکا توانست در همان روزهای نخست انتشار علاقمندان خاص خود را پیدا نموده و خیلی زود از همین ابتدای سال جایگاهی معتبر بهعنوان یکی از چند اثر برتر ۲۰۲۵ را به خود اختصاص دهد.
«آمریکای بدوی»
مجموعه ۶ قسمتی
خالق اثر: مارک ال اسمیت
بازیگران: تایلر کیش - بتی گیلپین- دین دِهان-جو تیپت- سائورا لایت ...
زمانی طولانی بر فضای کرمان رنگ اندوه و غم پاشیده بودند، گویی شهر دوباره به همان گورستان زندگانی تبدیل شده بود که ابراهیمخان ظهیرالدوله را برای احیایش بهعنوان والی فرستاده بودند.
کرمان فراموش نمیکرد که یادگار همان کله منارههایی است که نادر در آخرین سفرش برایش ساخته بود و با آنکه دارلامان بود و پناهگاه ولی صدای فریاد امانخواهی دختران و زنانش در هجوم ازبک، مغول، قاجار و افغان به سوی آسمان بلند بود.
حتی وقتی از هوش مصنوعی میپرسیدی که اگر کرمان یک انسان بود به چه شکلی نمایان میشد، پیرمردی تکیده را نشان میداد با قامتی خمیده و کتشلواری مندرس ...
برعکس ذبیحی؛ ناظم شیفت صبح، که همۀ ما را امیدهای آینده و فرزندان ایران مینامد، پدر و مادرهایمان ما را دنبال دخترمدرسهایها، توپ پلاستیکیها و دنبال رمبو و بروسلی میدانند.
چیزی که امشب همه را باز از کور و کچل و ریز و درشت توی کوچه جمع کرده، در حقیقت یک چیز نیست، چهار چیز است:
بیبرقی، باطری ماشین عمو حبیب، جنگجویان کوهستان و آقای چنگیزنژادِ سابق و مطهریِ امروز که قرار است از مکه بیاید.
برقها را میدانند کِی باید قطع کنند تا مردم پدر و مادرشان را یاد کنند؛ وقتی که خلقالله خیال دارند بنشینند و نیم ساعت جنگجویان کوهستان تماشا ...