ماهنامه فرهنگی، اجتماعی سرمشق
ماهنامه فرهنگی، اجتماعی
سال ششم :: شماره پنجاه و دو :: مهر ۱۴۰۰
ماهنامه فرهنگی، اجتماعی سرمشق
[سرمشق]
یادِ ایّام

چو نی به سینه خروشد،دلی که من دارم

به ناله گرم بود،محفلی که من دارم

زشرم عشق خموشم، کجاست گریه شوق

که با تو شرح دهد،مشکلی که من دارم

دکلمۀ آغازین برنامۀ گل‌های تازه،شمارۀ ۲۳، از فخری نیک زاد.با آواز محمدرضا شجریان.

از میان برنامه‌های موسیقی ایرانی می‌توان از برنامۀ« گل‌ها » نام برد که با همت والای زنده‌یاد« داوود پیرنیا » بنیان نهاده شد.این برنامه‌ها هم در آفرینش آهنگ‌های جاوید وهم منبعی گران ارزش از تاریخ ادبیات سرزمین عزیزمان نقشی نکو داشته است.برنامۀ گل‌ها یک مجموعۀ شش‌بخشی است که با نام «گل‌های جاویدان، گل‌های رنگارنگ، گل‌های صحرایی، گل‌های تازه، یک شاخه گل و برگ ...

همیشه کنار مردم

یادداشت

نزدیک به یک سال از مرگ شجریان می‌گذرد و او همچنان در زندگی ما ایرانیان حضور دارد و زنده است. با این امتیاز که حالا دیگر کسی نمی‌تواند با او دشمنی کند یا در تخریب شخصیتش بکوشد. جایگاه شجریان در ذهن مردم آن‌چنان والاست که تخریبش کاری خنده‌دار و بیهوده به نظر می‌رسد. این خاصیت مرگ است.

شجریان جوری زندگی کرد که شایسته نام بلندش بود. مردم و زمان بهترین قاضی هستند و اگر کسی درست زندگی کند در طول زمان جایگاه خودش را پیدا خواهد کرد. جایگاه شجریان اتفاقی و از سر خوش‌شانسی به دست نیامده است.

همیشه به این فکر ...

ثبت است بر جریدۀ عالم دوام او

اگر جهان را همچون یک آکواریوم تصور کنیم که با تعبیۀ دریچه‌های گوناگون بر آن امکان تماشای داخلش فراهم آمده باشد، در حالت عادی آدمی به سبب محدودیت‌هایی گوناگون که او را در بر گرفته است فقط می‌تواند از دریچه‌هایی محدود به نظارۀ جهان بایستد. وضعیتی که «مِری میْجلی» نام آن را «زیست آکواریومی» می‌گذارد. الگوی زیستِ آکواریومیِ انسان مانع از آن است که امکان تماشای همه‌جانبۀ پهنۀ هستی برای نوعِ بشر فراهم آید. علم و هم‌خانواده‌هایش می‌توانند دریچه‌هایی به گسترۀ هستی بگشایند اما تصور اینکه صرفِ وجود چنان دریچه‌هایی، به صورت انحصاری، مجالِ نگریستنی کُل‌نگر را برای انسان فراهم ...

[سینما]
ببار ای بارون... ببار...

مقدمه

نفسِ عمیقی می‌کشم. هوای خنکِ نخستین روزهای فصلِ خزان را به درونِ ریه‌های خسته‌ام می‌فرستم. چشم‌هایم را می‌بندم. مشامم، از بوی نمِ برگ‌های زرد و نارنجی پاییزی، پر می‌شود. هوا را، نرم نرمک، بیرون می‌دهم. یک سال، با شتابِ بی‌امان همین دم و بازدم گذشته است... این یک سال را در اندیشه‌ام مرور می‌کنم. یک سال می‌گذرد که از مرغِ خوش‌آوازِ سحر، دیگر ناله‌ای به گوش نمی‌رسد. هرچند که بی‌راه نیست اگر بگویم، نوای سوزناکِ مرغِ سحر، سالیان سال در کنجِ قفس، خاموش گشته بود. سال‌ها است که مردمانِ ما، چشمان‌شان به سپیدی سحر روشن نگشته. مرغِ سحر، نغمه سر ...

نهال سینما، در خاک کرمان، ریشه نمی‌گیرد

گفت‌وگو

«هوشنگ مرادی کرمانی»، نیاز به معرفی ندارد. گمان نبرم، کسی باشد که با کتاب‌های او آشنایی نداشته و یا نام او را نشنیده باشد! بااین‌همه، به روال حرفه‌ای پیشۀ روزنامه‌نگاری، در اشارۀ این گفت‌وگو، چند سطری از او می‌نویسم؛ تا خوانندگانی که تنها آوازه‌ای از او به گوش‌شان خورده، قدری بیش‌تر با او آشنا‌ گردند:

«هوشنگ مرادی کرمانی»، چهرۀ ماندگار و عضو پیوستۀ فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی، نویسنده‌ای است که به سبب داستان‌هایی که برای کودکان و نوجوانان به نگارش درآورده، نامی آشنا در این حیطه به شمار می‌رود. اولین داستان وی، به نام «کوچۀ ما خوشبخت‌ها» در مجلۀ «خوشه»، ...

فیلم خوب تا ابد باقی می‌ماند

«سعید ابراهیمی‌فر»، از زمرۀ فیلم‌سازان خوش‌اندیشه و نامدار سینمای آوانگارد در ایران بوده که با ساخت فیلم «نار و نی»، نامش در میان سینمادوستان بر سر زبان‌ها افتاد. فیلمی که در فستیوال‌های وزین داخلی و خارجی، توجه اهالی سینما را به خود و هم‌چنین گونه‌ای متفاوت از سینما در ایران، جلب نمود. این آغاز درخشان، اما، برای ابراهیمی‌فر، به گفتۀ خودش جز سرخوردگی و دوران دوازده‌سالۀ رکود فیلم‌سازی‌اش، نتیجۀ دیگری به همراه نداشت. پس از دوازده سال، ابراهیمی‌فر، به ساخت دومین فیلم سینمایی‌اش با نام «تک‌درخت‌ها»، بر مبنای مجموعه داستان «لبخند انار» به قلم «هوشنگ مرادی کرمانی» روی آورد. این ...

[موسیقی]
مهر و تنهایی

مقدمه

در مقوله برندینگ به دو نوع برندسازی برمی‌خوریم که دست‌کم از نظر واژگان به هم شبیه هستند. یکی برند شخصی و دیگری برند شخصیتی. برند شخصی برندی است که زاییده موفقیت و مقبولیت یک کالاست و به نام صاحب آن کسب و کار در بین توده مصرف‌کنندگان شهره می‌شود؛ اما برند شخصیتی برندی است که نوعی کالا و یا خدمات به واسطه اتصال به شخصیتی محبوب شهره می‌شود. جالب اینکه در مواردی شهرت این فرد هیچ ربطی به کالا و یا خدمات ارائه شده ندارد. اگر از زاویه‌ای دیگر به مسئله نگاه کنیم نمونه عینی این برندینگ را می‌توانیم در ...

سنتورنوازی در خط مقدم

محمدرضا سیدی یکی از هنرمندان قهرمانی است که بیش از ۱۷۵۲ روز در جبهه‌های نبرد ایران و عراق حضور داشته است. او پایش را در عملیات رمضان و در منطقه شلمچه از دست داده است. بعد از قطع پا دوباره به جبهه‌ها برمی‌گردد و در عملیات خیبر شیمیایی می‌شود و در عملیات والفجر هم ترکش می‌خورد. او مدت‌ها فرمانده واحد تخریب و خنثی‌سازی مین لشکر ثارالله کرمان بود.

محمدرضا سیدی متولد روستای ده‌نو شهرستان بم کرمان می‌باشد. این هنرمند علاوه بر سال‌های سال نبرد در جبهه‌ها به سنتورنوازی هم مشغول بود و دل رزمندگان را با آوای سازش شاد می‌کرد. او ...

فالش همیشه فالش نیست

سال‌های بسیاری است که کلمۀ «فالش» از دایرۀ لغاتی که در پروسۀ تدریس بکار می‌برم حذف شده است. تنها زمانی به سراغش می‌روم که خود هنرجو نامی از آن به میان بیاورد و در جوابش توضیح می‌دهم که رویکرد من نسبت بدان چیست و برای چه به آن فکر نمی‌کنم. حال قصد دارم این رویکرد را برای شما نیز بگویم. ناگفته نماند که دیدگاه من از شناخت دنیای موسیقی غربی و ساز گیتار سر برآورده و طبعاً دربارۀ همان فضا هم صدق می‌کند. بدیهی است که در دنیای موسیقی ایرانی و به‌واسطۀ فواصل منحصربه‌فردش، تفسیر می‌تواند به نحو دیگری باشد؛ ...

[تئاتر]
خلق اثر هنری نیازمند زیست هنرمندانه

ممنونم از حضورتان در این گفت‌وگو. با توجه به این‌که می‌دانم مطالعه ویژه و مستمری هم روی ادبیات کلاسیک و حماسی ایران و هم ادبیات نمایشی یونان دارید و در کنار این دو، دغدغه پرداختن به مسئله و جایگاه زن را، می‌خواستم درباره ایده و دغدغه نوشتن نمایشنامه «ژوکاست به روایت زمین» برایمان بگویید.

همان‌طور که می‌دانید ایده‌ها خودشان می‌آیند، ما دنبالشان نمی‌گردیم، قصد نمی‌کنیم که چنین کاری را انجام دهیم. در طی زمان چیزهایی در وجود آدم ته‌نشین می‌شود و جایی خودشان را نشان می‌دهند که خود آدم هم متوجه نمی‌شود که شروع این اتفاق کجا بوده. بین جواب‌هایی که ...

تاریخ انقضا

بی‌مقدمه به سراغ سؤال اصلی می‌رویم؛ آیا باید کنار همۀ کتاب‌های تاریخ جهان، تاریخ هنر و تاریخ تئاتر، یک تاریخ انقضای هنری هم می‌بود؟ تاریخ انقضای نظریه و فرضیه‌های پرطمطراق نمایشی در طول ادوار چه؟ تکیه بر همین روشِ اجراها، سالن‌ها، روش‌ها تا ابد جاودانه است؟ انقراضی نیست؟ کمی عجیب است.

سؤال مهم‌تر که در پایان همین نوشته درصدد پاسخ و رسیدن به نتیجه‌گیری از آن هستیم این است که روش‌های هنری، افکار میلیون‌ها هنرمندِ از یاد رفته و یا انواع نمایش در قرن‌های مختلف در زمانۀ جنگ، ویرانی و یا ممنوعیت «تبدیل شدند یا از بین رفتند»؟ امروزه با ظهور ...

لزوم شـــــــناخت ریشـه‌ها

به نظر می‌رسد که تاریخ تئاتر ایران همیشه مورد مناقشه بوده است. افرادی معتقدند که می‌توان ریشه‌های تئاتر را در آئین‌ها و اشکال نمایشی اقوام ایرانی یافت و تئاتر به معنای امروزی، بدون درنظرگرفتن این ریشه‌ها و سنت‌ها، بی‌معنی و تهی است. در برابر عده‌ای دیگر بر این باورند که اشکال نمایشی هیچ‌گاه از جنبه آئینی خود فراتر نرفتند و اگر هم قدمی پیش گذاشته‌اند تنها در مسیر سرگرمی بوده و تئاتر به معنای امروزی با ورود تئاتر غربی به ایران شکل گرفته و امری است که اساساً بر پایه تفکر، تخیل و پرسشگری بنا نهاده شده، مسئله‌ای که در ...

[هنرهای تجسمی]
شکستن حصار تنهایی

شیوع کرونا، محدودیت‌های ارتباطی ناشی از آن، سوگوار شدن تعداد زیادی از افراد و حزن و یأسی که بر جوامع به‌ویژه جامعۀ ما حاکم شده، طبیعتاً هنرمندان را هم مانند سایر اقشار جامعه به انزوا کشانده و بر روح و روان آن‌ها نیز تأثیر داشته است. از طرف دیگر، هنرمندان همواره روایتگر و متأثر از وضعیت اجتماعی جاری در جامعۀ خود هستند. بسیاری از ارزشمندترین آثار هنری و ادبی در زمان انزوا و پریشانی‌های اجتماعی خلق شده‌اند؛ دو نمونه از معروف‌ترین نمایشنامه‌های شکسپیر، «پادشاه لیر» و «مکبث»، در دوران بیماری طاعون در اروپا نوشته شده‌اند.

با نسرین یعقوبی، دکترای فلسفه هنر، ...

تنهایی‌ام را با عکاسی فریاد زدم

هر بار که می‌خواهم از عکاسی بنویسم، پر از شوق و تناقضم و اولین چیزی که به ذهنم می‌رسد این است که عکاسی برایم فریاد بوده؛ فریادی برای دیدن؛ این‌که ببینم و ببینید. دوربینم را برداشته‌ام و تنهایی‌ام را فریاد زده‌ام که مردم اینجا را ببینید، این زیبایی، این زشتی، این خوبی، این بدی؛ دیده‌اند یا ندیده‌اند، من حرفم را گفته‌ام و این راضی‌ام کرده. این بار می‌خواهم از تنهایی بگویم، از هنر و تنهایی و رابطه‌شان یا تأثیر گرفتن این دو مقوله از یکدیگر. من همیشه حرفم را با عکس‌هایم گفتم، برای همین بهتر دیدم از تجربۀ عکاسی‌هایم بگویم. ...

بی‌خبری از گنجینه

در جنوب‌شرقی شهر کرمان، نرسیده به باغ‌ملی، باغ‌موزۀ مصفایی قرار دارد که بیش از ۱۲۰۰ اثر نفیس، مجسمه‌های برنزی، گچی، مرمری و چوبی، تابلوهای موزاییک و سنگ، نقاشی‌های سیاه‌قلم، رنگ‌روغن و آبرنگ از استادان علی‌اکبر صنعتی، سهراب سپهری، کمال‌الملک، محمد حیدریان، ژازه طباطبایی، رسام ارژنگی، پرویز تناولی و هنرمندان معاصر خارجی چون آگوست رودن، هنری مور، امیل نولده و واسیلی کاندینسکی را در خود جای داده است.

بنای این موزه به دلیل قدمت زیاد (بیش از ۸۰ سال) و وقوع چند زمین‌لرزه و هم‌چنین مجاورت با خیابان اصلی که محل عبور و مرور فراوانی است، فرسوده شده و نیاز به مرمت ...

[تاریخ]
درس معلم ار بود زمزمۀ محبتی

سال گذشته کتاب «گنجینۀ از زراوند تا زرند (جلد اوّل) توسط مرکز کرمان شناسی منتشر شد. این مجموعه که در واقع وامدار یادداشت‌ها و تحقیقات اولیۀ مرحوم حسن سهرابی زرندی است، توسط فرزند وی، مهدی سهرابی زرندی، با تحقیقات دیگر و افزودن مطالب جدید، تکمیل و منتشر گردیده است.

کتاب دارای پنج فصل و هر فصل نیز مشتمل بر بخش‌های متعدد است که از جمله می‌توان به سرفصل‌هایی چون: پیشینه مکتب‌خانه‌های قدیم در شهرستان و برخی روستاهای منطقه زرند، پیشینۀ تأسیس آموزش و پرورش زرند از ابتدا تا حال حاضر، پیشینه تربیت‌بدنی، نمایندگان و مدیران آموزش‌وپرورش زرند از بدو تأسیس ...

[فرهنگ]
دلا خو کن به‌تنهایی

دلا خو کن به‌تنهایی، که از تنها بلا خیزد

سعادت آن کسی دارد، که از تن‌ها بپرهیز

به راستی تا چه اندازه می‌توان به این شعار دیرین پای بند بود؟ تا چه حد می‌توان آن را درست شمرد و در زندگی خود به کار بست؟ آیا واقعاً بر پایه‌ی چنین شعاری برخاسته از درون و شرایط حال یک شاعر ریزبین و حساس، بر پایه‌ی زمینه‌ای که مایه‌ی رنجیدگی خاطر او شده است و این‌گونه در فرهنگ‌عامه و حیات اجتماعی ما جا افتاده است، می‌توان زندگی و ماهیت آن و هم‌زیستی و کرامت آن را به چالش کشید و از نیاز به یکدیگر، ...

[جامعه ]
تنهایانِ میان جمع

ما آدم‌ها از زمان تولد تا مرگ وابستگی‌های مختلفی را به اطرافمان و آدم‌هایش تجربه می‌کنیم. دوران طفولیت که دوره وابستگی مطلق قلمداد می‌شود ا نوجوانی و جوانی و میان‌سالی و در پیریِ احتمالی هر فرد هم باز ممکن است به همان نقطه وابستگی مطلق طفولیت بازگردیم. در حقیقت انسان موجودی است که با توجه به اقتضائات زندگی مدنی و جمعی و لزوم تأمین انواع احتیاجاتش توسط دیگران مجبور به پذیرش حضور دیگران است و نمی‌تواند مطلقاً به‌تنهایی و بدون وابستگی به دیگران زندگی کند؛ اما انسان صرفاً احتیاجات مادی و جسمی ندارد و شرایط روحی و روانی او اقتضا ...

گذر سالم‌تر از دوران سـوگ

در این روزهای سرد و سیاه کرونایی، گویی همۀ ما عزاداریم؛ عزادار هم‌وطن، همسایه، دوست، خویشاوند و عزیزترین‌هایمان. روزی نیست که خبر مرگ کسی از آشنایان خود را نشنویم؛ کوچه و خیابانی نیست که از آن بگذریم و پارچۀ سیاه عزا و حجلۀ جوانان آرزو به دل را نبینیم. گویی از آسمان و از در و دیوار برای ما خبر مرگ و اخبار ناگوار می‌بارد. انگار مرگ، سوار بر اسب تندپایی شده و به‌تاخت می‌تازد؛ حتی شمار مرگ‌های غیرکرونایی به‌ویژه در میان جوانان، این روزها بیش از حد تصور و تحمل ما شده است. در این میانۀ ماتم و حیرت، ...

خودی و غیرخودی

طرد اجتماعی رویکردی جدید در ادبیات علوم اجتماعی است که از سال ۱۹۷۰ وارد گفتمان علمی و سیاست اجتماعی اروپا شده وسپس در دیگر کشورها مورد توجه قرار گرفته است.طرد اجتماعی با ناتوانی گروه‌ها یا افرادی خاص برای مشارکت کامل اجتماعیمرتبط است که به دلیل نابرابری‌های ساختاری دسترسی آن‌ها به منابع ارزشمند سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کاهش یافته است.

نابرابری اجتماعی که پیامد تقسیم ناعادلانه منابع مستمر افراد و فرصت‌های موجود جامعه است زمانی ایجاد شده که گروه و افراد غالب جامعه نسبت به موقعیت و روابطشان به طور منظم سهم بیشتری از کالاها و خدمات باارزش جامعه را دریافت ...

[جُنگ]
کودک درون

دختروم که تازه سرش از تخم مرغو بِدَر اومده بود یه چند روزی وَشَم سِرِهُج گِرُفته بود که چرا تو و مادرم هَمِش مرافه دارِن مِنم که وَر دُمبال دِتا گوش مُف می‌گشتم. دستِ مریمو رِ گِرُفتم و از خونه بِدَر رفتیم. تو پارک خواجو که رسیدیم دِگه گِرگِه اَ دستم کَند و یه پاره‌ای به یاد بدبختیا خودم اشک رِختَم. بعدشم راه دردِ دلَم وا شد:

- مَ از هَمو اولش خود مادرِت آبِمون تو یه جو نمی‌رَف. مِن و مادِرت پِسر خاله و دختر خاله بودیم. از پیشونی مَ تو یه روزی مَم به دنیا اومدیم و از او ...

اولین باری که اسمِ ما رِ پیج کردن

سالای اولی که تیم فوتبال مس کرمون رف به لیگ برتر (سال ۸۴) اولین مسابقه رِ خود تیم پاسِ تهرون وَرگزار کردیم و همه مَم فکر می‌کردن چون تازه از لیگ یک اومدیم و میبا یه اَ دِواسر سقوط کنیم به دسته پایین‌تر هَف هَش تو گل اَ تیم پاس می‌خوریم. اوَختا هَنو تیم پاس مُنحل نشده بود و تیم سوم پایتخت بود و کُلّی مَم ملی‌پوش و برو بیا دوشت ...

وَرعکس روزگار نود دَقّه رو دروازۀ مس حمله کردن و اَ بد شانسیشون توپی تو گُل ما نِرف و دَقّه نود و سه که داور اومد سوتو رِ بزنه ...

یادداشت‌های یک پزشک عمومی

شنبه: بیمار پسر ۴-۵ ساله‌ای بود که با پدرش آمده بود، پرسیدم سرتم درد می‌کنه گفت آره وقتی بابام می‌زنه تو سرم.

یکشنبه: بیمار خانم نسبتاً مسنی بود، گفت چند روزه مریضم، هر چی دوا خوردم خوب نشدم، گفتم بیام پیش شما هر چی نباشه شما بهتر از من می‌فهمین.

دوشنبه: دختر نو رسیده‌ای با مادرش آمده بود، مادر نگران بود که دخترش شب‌ها توی خواب راه می‌رود، می‌گفت هر شب ما باید برویم او را از خانۀ همسایه بیاوریم.

سه‌شنبه: مریض را معاینه کردم و می‌خواستم نسخه بنویسم اما او همچنان با صدای بلند از بیماریش می‌گفت، ناچار شدم تب‌گیر را بگذارم ...