https://srmshq.ir/euw5c3
ایران کشوری است آکنده از هنر. اقوام گوناگون ایرانی با نگاه زیباییشناس خود که معجونی ست از اقلیم و فرهنگ و بینش، نسل به نسل هنر آفریدهاند. بوق و کرنا داشتهاند ولی هیچوقت هنرشان را در بوق و کرنا نکردهاند. هنرشان برای خودشان بوده و بس. این هنرریزان اهل کاسبی نبودند. اهل جشنواره و سفر و زد و بندهایش. مشکل از زمانی شروع شد که پایِ از ما بهتران به میان آمد. آدمهای پر ادعای حرّاف که دوست داشتند از هر چیزی حرف دربیاورند و از حرفهایشان پول و شهرت!
قبل از آمدن آنها هنر، هنر بود. موسیقی هم موسیقی. بیتکلف و توضیح. تمام قطعات بینام بودند. سازیها خودشان میدانستند چه میکنند و چه باید بنوازند. کسی تهرانی بلد نبود. همه با لهجۀ خودشان حرف میزدند و در سازهایشان میدمیدند. فیض بیواسطه بود. بیریا و بیآلایش. آدمهایی از بیرون آمدند و لذت بردند و رفتند. مشکل آدمهایی بود که آمدند و به این آسانی نرفتند. ماندند و نام گذاشتند بر آنهمه بینام. ماندند و هنرریزان را به شهرهای بزرگ بردند و در کنار آنها چیزهایی برای خودشان دست و پا کردند. هنرریزان به مرور پیچیده شدند. سختتر مینواختند. لباسهایشان کمکم عوض شد مثل حرفهایشان. مثل هنرشان. باید پول میدادی تا بشنویشان. اهل تاریخ شده بودند و هر نغمهای را به اسطورهای کهن آویزان میکردند تا مهمتر به نظر برسد. سازهای خودشان کمکم از چشمشان افتاد و به فکر نوآوری افتادند. دست کیبوردها را گرفتند و با سلام و صلوات به اقلیمشان آوردند. کیبوردها نیز کنگر خوردند و لنگر انداختند. کمکم سر و کلۀ سازهای دیگر هم پیدا شد و سازهای قدیمی را خانهنشین کرد. دیگر نوازندهها و خوانندهها کمحرف و پر نوا نبودند. پرحرف بودند و کم نوا. تکنیکی مینواختند و سوز را از سازهایشان بیرون میانداختند. به همولایتیها فخر میفروختند. دفترچهای داشتند و به مخاطبانشان وقت میدادند و البته شماره کارت! موسیقی بهمرور کاسبی شد. دیگر نوازندهها کشاورز نبودند. دام دار نبودند. آهنگر و خراط نبودند. آنها فقط نوازنده بودند. خیلیها در خیلی چیزها خودباخته شدند. بعضیهایشان حتی رفتند آن ورِ آب. با هنرشان اسم و رسمی پیدا کردند ولی در ادامه لباس نازک پوشیدند و به جای نیانبان در ساکسیفون فیق فیق کردند و گفتند ما عقب ماندهایم که هنوز در سازهای خودمان میدمیم. همه چیز داشت خراب میشد و خراب شد. تمام دلخوشی دلسوزان به معدود هنرریزانی بود که وارد این بازیها نشدند و اگر هم شدند بازی نخوردند. خودشان و هنرشان را به پول و شهرت نفروختند. جشنواره هم اگر رفتند جشنوارهای نشدند. خارج هم اگر رفتند خارجی نشدند. موسیقی اقوام ایرانی نه در کتاب میگنجد نه در حرفهای گنده گنده. موسیقی اقوام ایرانی برای آهنگهایش اسم ندارد. هنرریزان فقط پایشان را جای پای پدران و مادرانشان میگذارند. این هنر از هزار گردنه گذشته تا به اینجا رسیده. موسیقی اقوام ایرانی حال است نه قال. احساس است نه واژه. کاش برایمان همینگونه بماند.
یاحق
https://srmshq.ir/rb1ulc
در گوشهای از شهر کرمان، در یکی از خیابانهای فرعی، کارگاه کوچکی است که در آن مردی بزرگ کار میکند. در این کارگاه سازهای موسیقی بسیاری متولد شدهاند که نوای آنها سالیان سال، آرامشبخش روح و روان مردم کرمان و ایران است. تارها، سهتارها، سنتورها و کمانچههای بسیاری در این کارگاه متولد و برای ادامۀ حیات به دست نوازندگان و موسیقیدانان سپرده شدهاند، بهراحتی میتوان ردِ آنها را بر اساس مهری که در سینۀ سازها حک شده است، در هرجای این سرزمین پیدا کرد.
در یک روز گرم تابستانی به دیدار این کارگاه رفتم. وقتی که در پیادهروی خیابان به دنبال کارگاه میگشتم، ناگهان صدای موسیقی سنتی ایرانی توجه من را به خود جلب کرد و من را به سوی دری نیمهباز کشاند، روی در نوشته شده بود «کارگاه امانالله محمدی». کارگاه پر از سازهای نیمه تولید و تولید شدهای بود که هنوز در آغوش نوازندهای قرار نگرفته بودند. برخی از سازها فقط تکه چوبی بریده شده بودند که طرحی از ساز در آنها نمایان بود؛ اما برخی دیگر آماده بودند تا محل تولد خود را رها کنند و به دستان نوازندهای سپرده شوند.
انواع ابزارهای قدیمی و جدیدِ نجاری و سازسازی در گوشه و کنار کارگاه به چشم میخورد که نشان از عمر دراز و طولانی کارگاه داشت. بر روی یکی از دیوارهای کارگاه، تابلویی نصب بود که مدرک مهمی در دل آن جای داشت. مدرکی که نشان میداد مرکز سرود و آهنگهای انقلابی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در سال ۱۳۷۲ به آقای محمدی اجازۀ فعالیت در زمینۀ ساخت سازهای ایرانی را داده است.
پس از بازدید از کارگاه سازسازی، برای ساعتی نزد جناب آقای امانالله محمدی نشستم و با ایشان پیرامون زندگی و هنر سازسازی گفتوگو کردم که در ادامه میخوانید:
با عرض ادب، لطفاً خودتان را معرفی کنید و از نحوۀ آشنایی با هنر و حرفه سازسازی برایمان بگویید.
«با سلام و تشکر از شما و مجله سرمشق، من متولد سال ۱۳۳۰ در شهر کرمان و دارای مدرک کارشناسی مدیریت بازرگانی هستم. از کودکی دنبال کارهای فنی بودم و به کار کردن با ابزار و چوب علاقه داشتم. در سال ۱۳۵۶ با زندهیاد استاد مسعود آشنا شدم، ایشان سازندۀ ساز در شهر تهران، اما اصالتاً کرمانی بودند. با استاد مسعود صحبت کردم و گفتم که علاقهمند به سازسازی هستم، ایشان من را تشویق کردند و راهنماییهایی به من دادند.
در تابستان سال ۱۳۶۳ چند روز در تهران نزد استاد زندهیاد مسعود بودم. ایشان مقدمات را بهصورت تئوری و تا حدی عملی به من آموزش دادند و ضمن ارائۀ الگوها، اندازههای تار و سهتار و نحوه استفاده از ابزار، آهنگر و هنرمندی به نام «اوس ماشالا» که متخصص ابزارِ ساز سازی در کرمان بود را به من معرفی کردند و توصیه نمودند که بقیه کار را مثل ایشان به صورت خودجوش با آزمون و خطا انجام دهم تا نتیجه بهتری به دست بیاورم و همین طور هم شد. در پایان سال ۱۳۶۳ اولین ساز سهتار را با استفاده از الگوی استاد عشقی ساختم. از آن سال تا کنون، چهل سال است که مشغول ساخت سازهای تار، سهتار، کمانچه، سنتور و تنبور هستم و همینطور کلیه خدمات مربوط به ساز و انجام تعمیرات تخصصی سازها را انجام میدهم، همچنین در حال ساختن ساز عود هستم و تصمیم دارم در آینده سازهای دیگری همچون قیچک بسازم.
در سال ۱۳۷۲ در نمایشگاه رهآورد انقلاب در شهر کرمان در غرفۀ وزارت ارشاد، چهار عدد از سازهای من به نمایش درآمد. در آن جشنواره آقای جعفری، مدیرکل ادارۀ فرهنگ و ارشاد استان کرمان، من را تشویق کرد و پیشنهاد دادند که برای گرفتن مجوز رسمی برای کارگاه سازسازی به تهران بروم.
بعد از نمایشگاه، به همراه چهار ساز (تار، سهتار، کمانچه و سنتور) توسط ادارۀ فرهنگ و ارشاد اسلامی کرمان به مرکز سرود و آهنگهای انقلابی وزارت ارشاد در شهر تهران معرفی شدم و پس از بررسی سازها توسط اساتید مرکز سرود، موفق به اخذ مجوز شدم و در حال حاضر سازها در موزۀ موسیقی تهران نگهداری میشوند. پس از آنکه مجوز کارگاه صادر شد، از طریق ارشاد کرمان به ارگانهای ذیربط جهت واگذاری زمین مناسب برای احداث کارگاهِ بزرگ و مجهز معرفی شدم اما متأسفانه نتیجهای حاصل نشد».
شما در زمینۀ نوازندگی ساز نیز فعالیت دارید؟
«متأسفانه به دلیل اینکه با ابزارهای متفاوت کارهای سنگین انجام میدهم، دستهای من برای نواختن ساز مناسب نیستند و نمیتوانم بهصورت حرفهای نوازندگی کنم؛ اما به طور مختصر برای تست صدای سازهایم، تار و سهتار مینوازام.
علاقۀ بسیاری به موسیقی سنتی ایرانی دارم و همیشه در حال گوش دادن موسیقی هستم. هرچند که نوازندۀ خوبی نیستم اما مخاطب خوبی برای موسیقی سنتی هستم. کل مجموعۀ موسیقی فاخر ایرانی قبل و بعد از انقلاب را دارم و مرتب در حال کار، موسیقی پخش میشود. از موسیقی الهام میگیرم و گوش دادن به موسیقی در کارم تأثیر دارد. وقتی که در حال ساخت سازِ سهتار هستم، گوش کردن به نوازندگی استاد عبادی، استاد علیزاده، استاد ذوالفنون حس متفاوتی به من میدهد و از آن الهام میگیرم. گاهی موسیقیهای بیکلام و موسیقی از ملل دیگر نیز گوش میکنم».
اصول و روش سازسازی را چگونه و نزد چه اساتیدی آموختید؟
«از آموزشهای استاد مسعود استفاده کردم و در طول زمان به طرق مختلف کسب اطلاعات کردم. نظر هنرمندان موسیقی را جویا شدم و از هرجایی که توانستم اطلاعات دیگری نیز کسب کردم، از هر کسی که در این زمینه فعالیت داشت سؤال پرسیدم، اطلاعات گرفتم و بهصورت خودجوش شروع کردم. در واقع من بهصورت خودساخته ساز ساختم».
در حرفۀ نجاری و کار با ابزارِ چوب چقدر تخصصی داشتید؟
«قبل از شروع حرفۀ سازسازی، چند سالی نجاری میکردم و کارهای هنری نجاری انجام میدادم، روی چوب طراحی میکردم و با دستگاهها و ابزارهای نجاری آشنا بودم و بعد به حرفۀ سازسازی روی آوردم».
در مورد تاریخچۀ سازسازی و استادان این حرفه توضیح دهید.
«از زمانهای بسیار قدیم همیشه موسیقی بخشی از زندگی مردم را شکل میداده و قطعاً حرفۀ سازسازی هم همراه با آن موجود بوده است اما بهجز معدود مواردی، نامی از سازسازان و این حرفه در تاریخ نیامدهاست. پس از دوران صفویه، در دوران قاجار، سازندگان خوبی در حرفۀ سازِ تار در کشور ایران مطرح شدند همچون استادان یحیی، فرجالله، شاهرخ، ملکوم، برادران صنعت و قنبری مهر.
در استان کرمان تا جایی که من خاطرم هست آقای نوحی یکی از تارسازان قدیمی و بسیار ماهر بودند، بدون الگو، با دو ابزار ساده ساز تار را میساختند. آقای مخترع نیز از سازسازان قدیمی کرمان هستند. آقای حاجیزاده از همدورههای خودم هستند که اکنون در شهر تهران مشغول به کار هستند. استاد مسعود نیز متولد کرمان بودند که به تهران رفته و در شهر تهران کارِ سازسازی انجام میدادند و فقط در اواخر عمرشان به کرمان برگشتند. آقای هنرپیشه هم در کرمان در زمینه ساختِ سازِ تار و سنتور فعالیت داشتند».
فرآیند سازسازی چگونه است و برای ساخت یک ساز باید چه مراحلی طی شود؟
«اول از همه انتخاب چوب مهم است. برای ساخت تار و سهتار از چوب درخت توت و گردو استفاده میشود. برخی از سازندگان از چوب درختان دیگری هم استفاده میکنند ولی طبق تجربۀ من و استادان قدیمی، بهترین چوب برای کاسۀ تار و سهتار، چوب درخت توت و ترجیحاً شاهتوت است و برای دستۀ سازهای تار و سهتار چوب درخت گردو مناسب است. برخی با چوبِ تر (چوب آبدار) کار میکنند، چون کار با این چوب راحتتر است، اما بعدها این سازها مشکلاتی پیدا میکنند. من همیشه با چوب خشک کار میکنم. حداقل پنج سال طول میکشد تا یک چوب، خشک و آمادۀ سازسازی شود. چوب هرچه کهنهتر و خشکتر باشد، نتیجه کار بهتر است.
پس از انتخابِ چوب مناسب، برش اولیه زده میشود و سپس الگو میگذاریم و از روی الگو میبریم. سپس کمی صبر میکنیم تا اگر چوب بهواسطۀ دفعِ رطوبت میخواهد تغییر شکل دهد، مشکلی پیش نیاید. بعد از آن ماشینکاری و رندهکاری میکنیم و الگو میگذاریم و دالبری انجام میدهیم. پس از آن با دست و ابزار مُغار، قسمت بیرون ساز را قرینهسازی میکنیم و سپس داخل کاسۀ ساز را طبق فرمول و الگوی یحیی خالی میکنیم. استاد یحیی تار سازی را تمام کرد و شیوه و الگوی کار را به بهترین شکل ممکن به دست آورد و به نسلهای بعد منتقل کرد. همه بر اساس اندازهها و الگوهای یحیی تار سازی را انجام میدهند. برای رنگآمیزی ساز از رنگ طبیعی لاک و الکل استفاده میکنیم و به هیچ عنوان پلیاستر و رنگهای شیمیایی به کار نمیبریم».
...
ادامه این مطلب را در شماره ۷۹ ماهنامه سرمشق مطالعه فرمایید
https://srmshq.ir/jdo7br
موسیقی خیابانی، با تمام سادگی و بیتکلفیاش، پتانسیل آن را دارد که به مرزهای اصالت و فرهنگ پیوند بخورد. وقتی این نغمههای آزاد و بیقید، در آغوش موسیقی آیینی جای میگیرند، تولدی تازه از هنر و هویت شکل میگیرد.
از طرف دیگر حفظ سلامت روانی مردم با استفاده از اجراهای گوناگون هنری در سطح شهر میتواند یکی از مهمترین عناصر زندگی در شهرهای مدرن باشد؛ که تا حدودی باعث کاهش فشارها و استرسهای زندگی روزمره است.
موسیقی خیابانی قدمتی بسیار طولانی دارد و در نقاط مختلف جهان با نامهای گوناگون و اشکال متنوعی ظهور کرده است. این نوع موسیقی در بسیاری از فرهنگها بهعنوان یکی از شیوههای اصلی اجرای موسیقی به شمار میرفته است. این موسیقی از دوران کهن در ایران رایج بوده و کولیان و دورهگردانی خنیاگر در مکانهای عمومی و بدون حمایت یا دخالت حکومت بدون واسطه برای مردم به اجرای موسیقی میپرداختهاند.
موسیقی خیابانی نهتنها یک شیوه بیان هنری است، بلکه پلی است میان فرهنگهای مختلف، ارتباطی زنده میان مردم و هنرمند و یک روایت بیپرده از زندگی واقعی. این هنر که همواره چالشها خود را داشته، نشاندهنده تلاش بیوقفه انسان برای خلق زیبایی در هر شرایطی است، موسیقی خیابانی داستانی است که از دل تاریخ، با ریتمی تپنده و نوایی پر از احساس، به گوشهای ما میرسد و از تجربههای مشترک انسانی سخن میگوید.
در دوره قاجار اجراهای خیابانی در قالب آیینی با تلفیق نمایش و موسیقی تحت عنوان تعزیه اجرا میشد و تا به امروز که با اشکال مختلف مورد استقبال عموم مردم ایران قرار گرفته است.
موسیقی خیابانی بیشترین تأثیر بر قوه شنوایی انسان دارد و محملی برای پیوند اقشار مختلف و ایجاد خاطره جمعی در دو بخش موسیقی اصیل و موسیقی آیینی بهصورت محدود به زمان و مکان است.(در این یادداشت دیگر سبکهای موسیقی مد نظر نیست)
مخاطبی که فراغت کافی برای گوش دادن به موسیقی در گوشهای از خیابان حتی برای چند ثانیه در مکانی مملو از شور و احساس دارد؛ سرزندگی و لذت هنر در خلال روزمرگی نصیبش میشود. در واقع میتوان گفت فضای ایجاد شده فضای مردمگراست.
رفسنجان در سالهای گذشته تجربه موسیقی خیابانی (با مجوز) در چندین شب را داشته است. با وجود پتانسیلها در شهر رفسنجان چرا موسیقی خیابانی منفعل و کمرنگ شده است.
وقتی موسیقی خیابانی با روح موسیقی آیینی در هم میآمیزد، صدایی نو و اصیل خلق میشود که نهتنها خیابانها را زنده میکند، بلکه ریشههای فرهنگی و تاریخیمان را نیز حفظ میکند.
در ایام محرم، صفر، رمضان و حتی در دیگر مناسبتها موسیقی خیابانی در قالب موسیقی آیینی میتواند بهخوبی نقش خود را ایفا کند. لازم به ذکر است که موسیقی مناسبتی پر از مفاهیم اجتماعی و اعتقادی و نظام ارزشی است.
در دیگر مناسبتها موسیقی محلی و یا اصیل ایرانی پیشنهاد خوبی برای فضای هنر مردمگراست؛ که در قالب رفتار اجتماعی مشترک است و تلاش برای این رفتارها در قالب فرهنگ و فرهنگسازی بسیار سازنده خواهد بود.
برای اجرای موسیقی خیابانی یا بهنوعی هنر خیابانی در دو بخش کلان و خرد بایستی به این موضوع توجه داشت:
در بخش کلان: شهرداری با در نظر گرفتن مکانهایی در کنار کاربریهای مختلف بهویژه تفرجی و ایجاد حفظ امنیت از طریق فضای کالبدی مناسب مانند چیدمان جایگاه، سیستمهای صوتی، نورپردازی و پناهگاههای کوچک در فضاهای باز و ... نظارت، برنامهریزی و حمایت کند.
شهرداری میتواند نقاط پرتردد مانند پارکها، میادین و پیادهروهای خاص و ایجاد فضای مکث در مسیر پیادهروها، تغییر کفسازیها و تورفتگیها در کالبد بناها به هنر خیابانی کمک شایانی کند. (این اقدام به هنرمندان خیابانی فضایی قانونی و امن برای اجرا میدهد.)
صدور مجوزهای آسان و رایگان: تسهیل فرایند صدور مجوز برای اجرای موسیقی خیابانی میتواند انگیزهای برای هنرمندان باشد. شهرداری میتواند سیستم صدور مجوزهای رایگان یا با هزینه کم را راهاندازی کند تا هنرمندان بدون نگرانی از مشکلات قانونی به اجرا بپردازند.
برگزاری جشنوارهها و رویدادهای موسیقی خیابانی: شهرداری میتواند جشنوارهها و رویدادهای ویژهای برای موسیقی خیابانی برگزار کند. این رویدادها میتوانند بهعنوان فرصتی برای معرفی هنرمندان محلی و جذب گردشگران عمل کنند.
در بخش خرد: گروههای کوچکتر بهصورت دورهای در زمان و مکانهای متغیر با استفاده از سایهاندازهای طبیعی یا فضاهای روشن و پرتردد فضای هنر خود را با مردم به اشتراک بگذارند.
آموزش و کارگاههای آموزشی: برگزاری کارگاههای آموزشی برای ارتقای مهارتهای هنرمندان خیابانی و آشنا کردن آنها با اصول موسیقی اصیل و آیینی، میتواند به بهبود کیفیت اجراها و حفظ فرهنگ موسیقی کمک کند.
برای نظارت بر اجراها و زمانبندیها و حتی دریافت ایدهها تا اجراهای نوین؛ ارگانهای مربوطه میتوانند در هر دو بخش کلان و خرد همراه و در کنار هنر خیابانی باشند.
موسیقی خیابانی، با تکیه بر ریشههای عمیق موسیقی آیینی، میتواند مسیری تازه را در پیش گیرد، مسیری که همزمان با حفظ هویت خود، نغمههای اصیل و پرمعنا را در دل جامعه به جریان اندازد.
در پایان هنر خیابانی میتواند فضای مناسب و با کیفیتهای مشخص تحت عنوان فضای جمعی باشد که جذابیت آن زمینهساز جذب گردشگران از دیگر نقاط کشور و جهان در رفسنجان شود. موسیقی خیابانی اگر در آغوش موسیقی آیینی جای بگیرد، نهتنها میتواند صدای مردمی امروز باشد، بلکه پژواکی از اصالت و هویت گذشته نیز باشد.