تاریخ‌نگاری به سبک محمّد امین منشی کرمانی

محمد خداوردی تاج آبادی
محمد خداوردی تاج آبادی

دوست ارجمند و فرهیخته آقای دکتر محمّد خداوردی بر اساس مطالب مندرج در کتاب «جغرافیای ایالت کرمان در عهد ناصری» تألیف محمّد‌امین منشی کرمانی، مقاله‌ای نوشته و ارسال نموده‌اند؛ اما از آنجایی که نگارنده (مجید نیک‌پور) چند سال پیش توفیق داشتم در راستای دستور و تحت نظارت مستقیم استادم، زنده‌یاد دکتر باستانی پاریزی، این نسخه خطی ارزنده را بازخوانی، تصحیح و تحشیه کنم، لازم دانستم قبل از آوردن مطلب آقای خداوردی، جهت اطلاع بیشتر خوانندگان محترم مجله از این مجموعه، نکاتی از کلیات، مؤلف و دلایل تألیف مجموعه و... را در ابتدا به اطلاع برسانم تا اشراف بیشتری حاصل آید.

در واقع این مجموعه که تحت عنوان «نسخه ناصری» در کاخ موزه گلستان نگه‌داری می‌شود، یکی از منابع مهم و قابل‌توجه کرمان در دورۀ قاجاریه است که تا قبل از انتشار، ناشناخته بود. قابل توجه این که این منبع ارزشمند که اطلاعات بکر و سودمندی از این ناحیه دارد، اولین منبع محلی در عرصۀ جغرافیا، تاریخ و به‌ویژه تاریخ اجتماعی شهر کرمان در دوره قاجاریه محسوب می‌شود که قریب ۲۵ سال قبل از نگارش تاریخ و جغرافیای کرمان (تألیف احمد‌علی‌خان وزیری) به رشتۀ تحریر درآمده است. در توضیح دقیق‌تر باید ذکر نمود، ناصرالدین‌شاه قاجار - در پی توصیه برخی از اطرافیان باسواد و فرهیخته دربار و در راستای شناخت بیشتر از مملکت ایران - به محمّدحسن‌خان اعتمادالسلطنه۱ دستور داده بود تا در تمامی ایالات و ولایات ایران، افراد فرهیخته و مطلعی را شناسایی نموده تا آنان اطلاعات تاریخی و جغرافیایی و آمار هر منطقه را به رشته تحریر درآورده و به دارالخلافه ارسال نمایند که مجموع آن نوشته‌ها، به‌عنوان «مجموعه ناصری» اکنون در کاخ گلستان وجود دارند و این مهم در کرمان نیز توسط خواجه محمّد امین منشی کرمانی نوشته شده است.

زنده‌یاد باستانی پاریزی در بخشی از مقدمه مفصلی که بر این مجموعه نگاشته است، در مورد اهمیت کار «اعتمادالسلطنه» و همچنین «محمّد امین منشی کرمانی» و ابراز لطف به شاگرد خود (مجید نیک پور) آورده است:

«... خوب، چنین آدمی [اعتمادالسلطنه]، که تقریباً در تمام دوران طولانی عمر مفید ناصرالدین‌شاه، ندیم و همراه و هم‌سفر و مترجم و مشاور و روزنامه‌خوان شاه بوده، یک کار بسیار مهم و بزرگ دیگر هم کرده‌است - که هنوز ما به میزان آن پی نبرده‌ایم.

او با استجازه از ناصرالدین‌شاه که خودش اهل قلم و کتابت و خاطره‌نویسی و جهانگردی بود - در اطراف ایران جستجو کرد و اهل قلم را شناسایی کرد؛ و از میان آن‌ها چند محقق برگزیده را در تمام ایران در نظر گرفت و طی دستوری مشابه و متحدالمال از آنان خواست - که هر کدام برای شهر و ولایت خود مجموعه‌ای، شامل اطلاعات تاریخی و جغرافیایی و آمار، به تفصیل و در عین حال دقیق بنویسند؛ و چنین کاری صورت گرفت.

در اداره بیوتات قدیم، کتاب‌های بزرگی به عنوان «مجموعه ناصری» هست - که حاوی گزارش‌های عمده از شهرستان‌ها در باب شهرها و روستاها و ایالات ایران است - گزارش‌های مفصلی که هنوز ما از چاپ همه آن‌ها نیز عاجزیم ...

اگر همه ولایات، دستور‌العمل اعتماد‌السلطنه را یکنواخت عملی کرده بودند - امروز ما یک مجموعه کامل تاریخ و جغرافیایی در گنجینه بیوتات داشتیم، ولی چنان به نظر می‌رسد که بعضی ولایات کوتاه آمده‌اند، بعضی مثل تبریز، شاهزادگان - امثال نادر میرزا - این مهم را به سلیقۀ خود عهده گرفته‌اند - و بعضی در اصفهان نتوانسته‌اند از نفوذ و دخالت ظل‌السلطان در امان بمانند - و چون بر اساس خاطرات اعتمادالسلطنه، او نظر خوشی به «شازده» نداشته است۲. این كار در اصفهان - كه می‌بایست از همه جا چشمگیر‌تر باشد - مجمل و پراکنده ماند و در بعضی ولایات هم آن را جدی نگرفته، یا افرادی علاقه‌مند، پشت کاردار وارد - مثل وزیری یا میرزا حسن فسائی - پیدا نکرده‌اند. با همه این‌ها این مجموعه ناصری، کاری کارستان است.

چنان به نظر می‌رسد که در بعض ولایات، چند تن به این کار دست یازیده‌اند - و از آن جمله کرمان است - که علاوه بر مرحوم احمد علی‌خان وزیری - که کتاب کم‌نظیر تاریخ و جغرافیای کرمان را تألیف کرده و در تألیف جغرافیا خصوصاً به شکل میدانی کار کرده و بیشتر نقاط کرمان را در آن روزگار (۱۵۰ سال پیش) با آن وسایل ابتدایی و در آن سنین، خود به قدم ارادت و همت پیموده و نقشه برداشته و آمار گرفته و به جزئیات پرداخته است - و این بخش، شامل بلوچستان نیز می‌شده‌ که آن را به صورت رساله جداگانه‌ای تدوین نموده است۳. آری، علاوه بر این‌ها یک شخصیت مطلع، خوش‌‌قلم و دقیق دیگر کرمان نیز به این مهم دست زده و خوشبختانه قسمت عمده کار او در بیوتات سلطنتی - مجموعه ناصری - باقی‌مانده است.

خواجه امین‌الدین نویسنده این رساله از خاندان خواجگان و منشی‌های کرمانی است که اصلاً در بردسیر سکونت داشته‌اند؛ و زن و مرد در امر کتابت و انشاء وارد و صاحب‌نظر بوده‌اند و نام امین‌الدوله نیز در خانواده آن‌ها تکرار شده و نسب آن‌ها می‌رسد به خواجه امین‌الدوله پسر سلطان ابوسعید پسر سلطان اولجایتو پسر سلطان ارغون‌خان پسر سلطان اباقاخان، پسر سلطان هولاکوخان، پسر تولی‌خان پسر چنگیزخان پیشوای مغولان و این که خواج پاریز و بیدخان و بید خواب و بافت و نگار و قلعه عسکر نسب خود را به چنگیزخان می‌رسانند - از این طریق است ... با این ‌مراتب، این مجموعه دومین کتاب مربوط به تاریخ و جغرافیای کرمان است که توسط خواج مشیزی و بردسیری نوشته می‌شود:

کتاب اول یادداشت‌های میر محمّد سعید مشیزی است که در دوران شاه سلیمان و اواخر صفویه می‌زیست و من آن یادداشت‌ها را تحت عنوان «تذکره صفویه کرمان» سال‌ها پیش به چاپ رسانده‌ام.

و کتاب دوم همین مجموعه ناصری است که توسط خواجه محمّد امین‌الدین منشی کرمانی تحریر شده و دوست و همشهری فاضل آقای مجید نیک پور، اینک آن را بازنویسی کرده با حواشی و تعلیقات لازم به چاپ رسانده‌ است. چنان می‌نماید که سنت تاریخ‌نگاری نیز - مثل طب، درین خاندان موروثی بوده است ...

چنان به نظر می‌رسد که در هر ولایت چند تن از نویسندگان و محققان صاحب‌نظر برای این منظور انتخاب شده بوده‌اند و به همین دلیل در آرشیو وزارت مالیه - که همان بیوتات باشد - نسخه‌ای در باب تاریخ و خصوصاً جغرافیای تاریخی کرمان هست - که در همان برنامه معهود اعتماد‌السلطنه تألیف شده و در جزء كتاب‌های اعتمادالسلطنه به بیوتات منتقل شده است - و بنابراین هم‌اکنون سه کتاب جغرافیای کرمان داریم که تقریباً در یک برهه از زمان تألیف شده‌اند و بالنتیجه می‌توانند هر سه مکمل هم باشند.

- اول جغرافیای وزیری است که هم‌زمان با تاریخ وزیری و در مقدمه آن کتاب نوشته شده و تحقیقات آن کاملاً میدانی است. نسخه‌های خطی آن متعدد است.۴

- دوم، فهرست دهات کرمان از مؤلفی ناشناس‌- که احتمالاً به اشاره مرحوم مستوفی‌الممالک تألیف شده و نسخه خطی منحصر به فرد آن در کتابخانه استاد محترم مرحوم دکتر علی‌اصغر مهدوی فرزند مرحوم حاج امین الضرب باقی است.۵

- و بالاخره سوم، همین رساله است که در مجموعۀ بیوتات است و دوست همشهری فاضل و همکار تاریخ‌شناس و تاریخ‌دان ما، آقای مجید نیک پور‌ - که از محققین و فضلای صاحب‌کمال کرمان هستند - آن را به چاپ رسانده‌اند ...

خوانندگان و همشهریان ما می‌دانند که تصحیح و چاپ متون قدیم، علاوه بر آشنایی به خطوط و رموز نویسندگی قدما در مورد جغرافیا، خصوصاً، یک اشکال بزرگ دارد و آن این است که بیشتر آمار و ارقام آن با سیاق نوشته می‌شود و خط سیاق، در پنجاه ساله اخیر تقریباً به کلی فراموش شده و در حکم خطوط از میان رفته از نوع خط پهلوی و اوستائی و امثال آن شده است و کم مانده‌اند از استادان و یا اهل بازار و اقتصاد که خواندن این خط برای آن‌ها بدون اشکال باشد.

مجید نیک پور که در لباس اهل تاریخ از هیچ کوشش و تلاشی خودداری ندارد، با فحص کامل و مراجعه به اهل فن، مشکلات کتاب را رفع و توضیحات لازم را بر آن افزوده‌اند و اینک اثری به خوانندگان تقدیم کرده‌اند که از هر جهت مورد اعتنا و استفاده آنان می‌تواند بود.

موجب خوشوقتی من است که یک کتاب مرجع مهم دیگر به مجموعه کتب مراجع و مآخذ تاریخ کرمان اضافه می‌شود و موجب خوشوقتی بیشتر، آن است که این کار توسط یکی از کرمانیان صاحب‌کمال و آشنا به فن تاریخ‌نگاری، تنظیم شده است - که استناد بدان برای هرکس موجب اطمینان خاطر است ...»۶

اما در تکمیل مطالب استاد باستانی پاریزی در باب معرفی بهتر و بیشتر نسخه خطی اصلی و نویسندۀ «جغرافیای ایالت کرمان در عهد ناصری» باید اضافه نمایم؛ این مجموعه، برگرفته از یک نسخۀ خطی به نام جلد هشتم «مجموعۀ ناصری» به شماره ۸ است که در کاخ موزۀ گلستان تهران نگه‌داری می‌شود و نسخّ دیگری از آن در دست نیست.

اصل نسخه خطی با طول ۵/۳۲ سانتی‌متر، عرض ۵/۲۰ سانتی‎متر، ضخامت: ۸ سانتی‌متر، به خط شکسته نستعلیق نوشته شده که در بسیاری از صفحات خطوط درهم و نامرتب است. در نگارش آمار و ارقام نیز از خط سیاق استفاده شده است.

همان‌گونه که پیش‌تر ذکر شد، نویسندۀ این مجموعه «خواجه امین‌الدین منشی» است. البته او به طور مرسوم نام خود را در ابتدا و یا انتهای مجموعه، نیاورده است و تنها جایی که می‌توان به طور روشن به این مهم پی برد، در بین سطور متن و جایی است که مؤلف در ذکر اشراف و اعیان «محلۀ بازار عزیز» شهر کرمان - تنها به صورت موجز - اشاره نموده است: ... «خواجه محمّد امین منشی، مؤلف این كتابچه.»۷

نکته قابل‌توجه دیگر دربارۀ سال نگارش مجموعه است که - آن نیز مانند نام نویسنده - در ابتدا و یا انتهای مجموعه نیامده است و تنها با توجه به نوشته‌های متن و اشارات نویسنده به شاه زمان خود و حاکم وقت کرمان و همچنین وقایع سال‌های قبل از خود، می‌توان تاریخ دقیق تألیف این مجموعه را به دست آمده است.

مؤلف در ابتدای متن، ضمن ذکر مهم‌ترین وقایع تاریخی گذشته، اشاره‌ای مستقیم به زمان خویش دارد و از شاه دوران خود، ناصرالدین‌شاه قاجار (۱۲۶۴ - ۱۳۱۳ق/ ۱۸۴۸ - ۱۸۹۶م) یاد نموده۸ و همچنین در ادامۀ متن، مدحی نیز در باب حاکم وقت کرمان، یعنی «طهماسب میرزا مؤیدالدوله» گفته۹ و آنجا که به طور دقیق می‌توان سال نگارش مجموعه را دریافت، شرحی است که مؤلف در خصوص «نصرت‌آباد سیرجان» داده، بدین مضمون:

«... در بیست، سی سال قبل از این سلالۀ‌السادات، فخرالحاج حاجی سید ابوالمعصوم باعث آبادی او شده تا اكنون كه به قدر یك صد و پنجاه باب خانه در آن جمع شده، یك دو عمارت عالی و یك حمام و مسجد و حسینیه هم در آنجا ساخت. یك قبه یخچال ساخته و به اتمام هم رسانیده، ولی حال [كه سال] ۱۲۶۷ [است]، چهار، پنج سال است كه او را ساخته ...»۱۰

پس با توجه به این متن، می‌توان به طور یقین، تاریخ تألیف مجموعۀ را سال ۱۲۶۷ هجری قمری (۱۲۳۰ شمسی/ ۱۸۵۱ میلادی) ذکر نمود.

زنده‌یاد باستانی پاریزی به درستی در مقدمۀ مفصل خود بر این مجموعه، هدف از تألیف مجموعه را از منظر اولیای حکومت مرکزی (ناصرالدین‌شاه قاجار، اعتمادالسلطنه و ...) را ذکر نموده و در همین راستا، مؤلف مجموعه یعنی منشی کرمانی نیز در ابتدای مطالب خود، هدف از تألیف مجموعه را این گونه بیان نموده است:

...

ادامه این مطلب را در شماره ۷۹ ماهنامه سرمشق مطالعه فرمایید

حیرت و عبرت (۱)

مجید نیک‌پور
مجید نیک‌پور

دبیر بخش تاریخ

در راستای ارائه بخش‌هایی از تاریخ غنی، پر نشیب و فراز و در عین حال، به‌رغم تلخی یا شیرینی، عبرت‌آموز کرمان، از این شماره به بعد مطالبی تحت عنوان «حیرت و عبرت» تقدیم خوانندگان محترم مجله خواهد شد. ارائه و بیان برخی وقایع و رخدادها که بعضاً تعجب، حیرت، تأسف و یا خنده‌ای تلخ را به دنبال خواهد داشت اما در نهایت، امید که آن هدف اصلی تاریخ؛ یعنی تدبّر و عبرت‌آموزی را به همراه داشته باشد

فرمانفرمای عالم و فرمانفرمای کرمان

سلطان عبدالحمید میرزا ناصرالدوله فرمانفرما (۱۳۰۹ - ۱۲۵۶ ق)، پسر ارشد فیروز میرزا و برادر بزرگتر عبدالحسین میرزا فرمانفرما است که از ناحیه پدر به عباس میرزا نایب‌السلطنه و از ناحیه مادر به مستوفی‌الممالک منسوب بود. پدرش دو نوبت، خودش یازده سال، برادرش سه نوبت و پسر برادرش (نصرت فیروز) نیز یک نوبت بر کرمان حکمرانی نمودند و به تعبیری «خاندان فرمانفرما» تقریباً بیش از هفتاد و پنج سال، كمابیش، مستقیم یا غیرمستقیم، حكومت كرمان را به عهده داشتند۱.

او در سال ۱۲۹۹ ق - در نوبت دوم حکمرانی پدرش - گویا به‌واسطه ناسازگار بودن آب و هوای کرمان بر بیماری پدرش، با اجازه ناصرالدین‌شاه قاجار، به حکومت کرمان منصوب و یازده سال - تا زمان فوت - بر این اریکه تکیه نهاد.۲

در اغلب منابع از او به عنوان حاکمی مستبد یاد شده است و حتی او را «شاهزاده کله‌کن» نیز نامیده‌اند و در کتاب فرماندهان کرمان (شیخ یحیی احمدی)، شخصیت وی این‌گونه توصیف شده است:

«حالات این شاهزاده غریب است و نگارش آن در حیز اشکال است ... لکن در بزم جلف و متهور: گاه سلام کننده را دشنام دادی و فحش‌دهنده را خلعت بخشیدی، وقت بود بی‌گناه محرمی را بکشتی؛ و گاه از خطای مقصری در گذشتی ...» لابد این وضع حکومت سبب وحشت و دهشت و خشیّت رعیت می‌شود.»۳

حال آن اگر نگاهی به این روایات اندازیم که تنها دو سال بعد از شروع حکومتش، اهالی کرمان عریضه‌ای به مجلس تحقیق مظالم فرستاده و درخواست رفع ظلم کردند۴، یا این که او و کارگزارنش، مبلغی بر مالیات بلوکات کرمان به اسم استصوابی افزود و کلی حقوق و وظایف فقراء و اهل دعا را قطع کرد یا کم کاست۵، یا بدعتی که در خصوص گرفتن سرباز نهاد، یا گاهیبی‌جهتیک نفررا عزلو اسباب ‌ضرر و زحمتبربیچارگان،واردمی‌آوردو روزی آنچه کشت دروید۶، یا ظلم و ستم او باعث فرار شخصی چون میرزا آقاخان کرمانی از دیارش و آوارگی او شد و وی بعدها در آثارش به این موارد اشاره و یا رمان ارزنده و انتقادی با عنوان مستعار «سوسمارالدوله» - كه نمایشگر مظالم حكمرانان در دوره قاجاریه است - را می‌نویسد که بیشتر تصویرگر خوی و خصلت و كردار ناصرالدوله است۷.

گرچه ازجمله اقدامات مثبت ناصرالدوله در مدت یازده سال حکمرانی‌اش، به احداث عمارت باغ ناصریه، تعمیر ارگ حکومتی، باغ شاه هرمز زرند و باغ شاهزاده ماهان اشاره شده است، اما باید این را هم بدانیم که او بنا به روحیات مستبدانه و همچنین تصمیمش در خصوص مهیا شدن سریع باغ شاهزاده ماهان، جهت استفاده از آن محل جهت تفرج و تفریح، در جریان ساخت ساختمان و کاشت درختان، مردم کرمان را به زحمت انداخت تا جایی که دستور داده بود درختان چند ساله را از روستاها و مناطق دیگر کرمان، از زمین درآورده و به باغ منتقل و کاشته شود تا باغ با داشتن درختان چندین ساله و برگ و بار، خوش‌منظره و صورت باغ به خود گیرد. از این رو عمال حکومتی او در اجرای این دستورش، از هیچ‌گونه ظلم و ستمی فروگذار نبودند. کار به جایی رسید که مردم از ترس این که قاطر و الاغ آنان توسط مأمورین حکومتی جهت حمل درختان به باغ شاهزاده مصادره نگردد، آنان را از طویله‌ها به میهمان‌خانه و اتاق‌های مسکونی خود منتقل نموده تا در صورت حضور سرزده مأمورین، داشتن الاغ و قاطر را کتمان نمایند. این حکایت باعث شد تا بعدها مردم به طنز از این سال به عنوان سال «خر تالاری» یاد نمایند.۸

هرچند این همه تلاش و ظلم و ستم او جهت استفاده از این باغ به جایی نرسید و به قولی «هنوز ساخت باغ تمام نشده بود که عمر ناصرالدوله به پایان رسید و روزگار شاهزاده تمام شد»؛ و این حکایات در افواه مردم به یادگار ماند که چون خبر مرگ ناصرالدوله به ماهان رسید، بنایی که مشغول ساخت سردر باغ بود، با شنیدن این خبر، مسرور از مرگ ظالم، آخرین کاشی سردر را نصب نکرد و با کوبیدن تغار گچ به دیوار و ناتمام گذاشتن کار ساخت سردرب باغ، از آن محل رفت.

شاید برای برخی آن روایت کتاب فرماندهان کرمان در باب ناصرالدوله (... گاه سلام کننده را دشنام دادی و فحش‌دهنده را خلعت بخشیدی، وقت بود بیگناه محرمی را بکشتی؛ و گاه از خطای مقصری در گذشتی ...) این شائبه را پیش آورد که مؤلف در توصیف شخصیت او، غلو و مبالغه‌ای کرده است، اما اگر به برخی از روایات دیگر توجه کنیم، می‌توان بر صحت نظر و عقیده مؤلف فرماندهان کرمان گواهی داد. از جمله این که اعتمادالسلطنه در یادداشت‌های روزانه خود (۱۶ صفر ۱۳۰۷) آورده؛ در اراک مابین رعایای دو ده مجاور هم که به ناصرالدوله فرمانفرما و قوام‌الملک تعلق دارند، اختلاف ملکی و مختصر درگیری پیش آمده است؛ اما شاهزاده ناصرالدوله با شنیدن این خبر، با خشم بسیار از کرمان به رعایای خود در اراک تلگراف زده که بروند و ده قوام‌الملک را خراب کنند و از قرار معلوم به دنبال این دستور، چهار هزار رعیت ناصرالدوله با بیل و گلنگ به ده قوام‌الملك رفته، آنجا را ویران كرده‌اند و این موضوع سبب تغییر خاطر مبارک شاه شده و پیرو آن، تلگراف سختی به ناصرالدوله در کرمان زده شده است.۹

حال همین ناصرالدوله‌ای که به‌واسطه اندک اختلاف ملکی و مختصر درگیری رعایای دو ده در اراک، دستور به خرابی و ضرب و شتم رعایای طرف مقابل می‌دهد، چند سال قبل کلیۀ املاک موروثی خود در منطقه اراک را وقف نموده و از او به عنوان یکی از واقفان مهم منطقه یاد شده است.

او در سال ۱۳۰۰ و ۱۳۰۱ ق. در دو وقف‌نامه، نخست چندین روستا و مزرعه را در ناحیۀ «شَرّاه» (شامل: شش دانگ قریه ده چال، شش دانگ مزرعه کوکیر، شش دانگ مزرعه امامزاده، شش دانگ طاحونه [= آسیاب] ده چال، یک درب کاروان‌سرا در قریه ده چال، پنج دانگ و یک طسوج از قریه علی توتل، شش دانگ رشته قنات قراسو) از روستاهای اراک (سلطان‌آباد) وقف کرد تا درآمد و عایدات آن همه ساله به مصرف خرید و اهداء قرآن به مؤمنین، تأمین احتیاجات ضروری زائرین نیازمند مرقد امامان معصوم در کربلا و نجف همچون خرید لباس و کفش، انجام حج به نیت واقف، روضه‌خوانی و قرائت قرآن و از همه مهم‌تر حفظ و نگه‌داری عین موقوفه برسد. او در وقف‌نامه دوم (۱۳۰۱ ق) نیز، نصف مُشاع کامل از کل شش دانگ مزرعه و قنات ناصری واقع در شهر اراک و بخشی از درآمد حاصله را برای رسیدگی به حرم حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) و پاک‌سازی و تعمیر نهر فرات، جهت استفاده زوّار تعیین نمود و نیز عُشری از این موقوفه را جهت امور خیر دیگر قرار داد.۱۰

...

ادامه این مطلب را در شماره ۷۹ ماهنامه سرمشق مطالعه فرمایید