پیشینۀ اولین مدارس و آموزش نوین در کرمان

مجید نیک‌پور
مجید نیک‌پور

دبیر بخش تاریخ

با سیری در پیشینۀ مدارس کلاسیک ایران، به دوره قاجاریه می‌رسیم و در این ارتباط می‌توان از دبیرستان ادب اصفهان نام برده که توسط یک کشیش به نام دکتر رابرت بروس انگلیسی در حدود سال ۱۲۴۰ ش/ ۱۸۶۱ م. در محله جلفای اصفهان بنیان نهاده و افتتاح شده است و یا از دوران سلطنت محمدشاه قاجار نام برده شده که دومین مدرسه را کشیشی آمریکایی به‌نام پرکینز در ارومیه در سال ۱۲۵۴ ش/ ۱۸۷۵ م. ساخت که در آن افزون‌ بر برخی دانش‌های جدید، قالی‌بافی و آهنگری نیز به کودکان تعلیم داده می‌شد و همچنین از کشیشی فرانسوی به نام اوژن بوره نام آورده شده که در سال ۱۲۵۵ ش/ ۱۸۷۶ م. درتبریز، مدرسه‌ای بنا نهاد. در سال‌های سلطنت ناصرالدین ‌شاه قاجار نیز از مدرسۀ معروف دارالفنون و میرزا تقی‌خان امیرکبیر یاد شده و یا بایستی از تلاش‌های میرزا حسن رشدیه نام برد که از بنیان‌گذاران مدارس نوین ایران محسوب می‌گردد. البته بد نیست از مدارسی چون مدرسه مقدسه تربیت شیراز، دبستان ارفع‌‍‌الدوله، مدرسه شوکتیه بیرجند، مدرسه سعادت بوشهر، مدرسه مبارکه بختیاری شهرکرد، مدرسه احمدیه زابل، مدرسه محمدیه بندرلنگه، مدرسه البرز تهران، مدرسه ملی ناصری خلخال، مدرسه مظفریه رشت و ... نیز به عنوان مدارس اولیۀ ایران یاد کرد.

اما در کرمان نیز به مانند اغلب نقاط ایران، از دورۀ قاجاریه مدارس کلاسیک و به تعبیری آموزش نوین شروع به کار نمود و می‌توان مدارس کرمان را نظر به اهداف مؤسسین به چهار دسته تقسیم نمود:

۱- مدارس تأسیس شده توسط میسیونرهای مذهبی مسیحی در کرمان

لازم به ذکر است این میسیونرهای مذهبی در واقع همان مبلغان پروتستانی انگلیسی بودند که در سال ۱۲۷۶ ش/ ۱۸۹۷ م. - تقریباً کمتر از یک دهه به پیروزی نهضت مشروطیت - به کرمان آمدند و مدرسه‌ای پسرانه که اداره‌اش از طریق مؤسسات خیریه انگلیس تأمین می‌شد، به نام سی ام اس. (C.M.S، مخفف Church Missionary Society) که بعدها به عنوان مرسلین (= فرستاده شدگان) معروف شد، تأسیس کردند.

هدف اولیه و اساسی این میسیونرها، تبلیغ و ترویج دین مسیحیت ذکر شده است. هر چند در این باب نظرات مختلفی وجود دارد و می‌توان نفوذ سیاسی کشورهای اروپایی در ایران، رقابت این کشورها در نفوذ در دربار و قلوب مردم از طریق ارائه خدمات و ... را نیز از اهداف میسیونرها دانست و از همه مهم‌تر میسیونرهای مذهبی در کرمان از طریق مدارس و بیمارستان مرسلین کاملاً زیرمجموعۀ کنسولگری انگلیس در کرمان حمایت و هدایت می‌شدند و این مهم را می‌توان در اسناد محرمانۀ کنسولگری انگلیس در کرمان به وضوح مشاهده نمود.

به هر حال مدرسه اولین مدرسه پسرانۀ آنان در شهر کرمان در سال ۱۲۷۶ ش/ ۱۸۹۷ م. - ابتدا در خانه‌ای استیجاری و سپس در عمارت معروف به خوابگاه - با ریاست آقای بویلند افتتاح شد. مدرسه مرسلین در نهایت به محل کنونی پژوهشکده تعلیم و تربیت منتقل و دانش‌‍‌آموزان علاوه بر پوشیدن فرم متحدالشکل، موظف به رعایت مقررات بودند. در مدرسه علاوه بر دروس، فوق‌برنامه‌هایی چون تئاتر نیز اجرا می‌شد.

این مدرسه تا سال ۱۳۱۵ ش (۱۹۳۶ م) فقط سیکل اول (دوره ادبی) داشت و دانش‌آموزان برای ادامه تحصیل مجبور به عزیمت به تهران بودند. اولین گروه فارغ‌التحصیلان مدرسه شش نفر بودند که در خرداد ۱۳۱۵ ش. امتحانات نهایی خود را با موفقیت به پایان رسانند.

ساختمان مدرسه در زمان ریاست بویلند آغاز و در زمان آیلیف به پایان رسید و به شکل E انگلیسی (نشان از اولین حرف از کلمۀ England) بود. در سال ۱۳۱۷ ش/ ۱۹۳۸ م. بعد از تصویب قانونی مبنی بر لزوم فارسی بودن نام مدارس، به‌واسطه این که محمود جم مدتی حاکم کرمان (۱۳۰۵ ش) و از ناحیۀ پدر نیز کرمانی‌ (روستای قلعه عسکر) بود، نام مدرسه و خیابان روبروی آن به «جم» تغییر نمود.

در راستای جذب و ارتباط بهتر با دانش‌آموزان و از طرفی، پیاده نمودن سیستم حاکم بر مدارس اروپایی در این مدرسه، مسئولان مدرسه علاوه بر دروس، به کلاس‌ها و برنامه‌های فوق‌برنامه، به‌ویژه ورزش دانش‌آموزان توجه جدی و خاصی داشتند.

با توجه به فلسفۀ ظاهری حضور میسیونرهای مذهبی در کرمان مبنی بر انجام خدمت و ترویج دیانت مسیحیت، در واقع اهداف سیاسی به ویژه توسط کنسولگری انگلیس مورد نظر بود. چنان که هر صبح قبل از شروع کلاس‌ها، توسط مدیر و یا ناظم علاوه بر بیان موضوعات معمولی، مسائلی نیز در باب مثبت و مهم بودن نقش انگلیسی‌ها در کرمان و ... به دانش‌آموزان گفته می‌شد.

با بررسی اسناد مدرسه مرسلین می‌توان به‌وضوح مشاهده نمود که اولیای انگلیسی مدرسه، به‌ویژه در سال‌های اولیۀ تأسیس، نوعی خودمختاری در اداره و ضوابط و حتی دروس آموزشی داشتند و به هیچ‌وجه خود را ملزم به اجرای برنامه‌های تعیین شده از طرف وزارت معارف ایران نمی‌دانستند.

یکی از برنامه‌های فوق‌برنامه که به شدت مورد توجه اولیای مدرسه بود، برپایی اردوهای تفریحی و علمی در بیرون از شهر کرمان بود. بی‌شک در این اردوها آنان بهتر می‌توانستند با دانش‌آموزان رابطه عاطفی برقرار نمایند و در این راستا، اهداف تبلیغی و سیاسی خود را به دانش‌آموزان القا نمایند.

مدرسۀ دخترانه مرسلین شهر کرمان نیز بعد از مدرسه پسرانه، در سال ۱۲۸۰ ش/ ۱۹۰۱ م. با نام «دوشیزگان انگلیسی» و بعدها «دوشیزگان اتحادیه» با ریاست خانم «تیورت» تأسیس گردید. البته پس از او، خانم «جانت اف وودراف» به‌عنوان مدیر مدرسه انتخاب و سال‌ها علاوه بر مدیریت مدرسه، تدریس زبان انگلیسی را نیز بر عهده داشت.

مدرسه دخترانۀ مرسلین ابتدا در منزل مستوفی (بازار عزیز) تشکیل و سپس به کوچه قدمگاه و در نهایت به ساختمان دبیرستان پهلوی (آموزش و پرورش فعلی) منتقل گردید. مدرسه دارای مقطع دبستان نیز بود اما در سال ۱۳۱۲ ش. به‌واسطه آن که امکان تحت‌ تأثیر قرار گرفتن دانش‌آموزان این مقطع و گرایش آنان به دیانت مسیحی بود، دبستان تعطیل و تنها دبیرستان به کار خود ادامه داد.

خانم وودراف سال‌ها مدیر و معلم زبان انگلیسی مدرسه دخترانه بود. دکتر بلک وود نیز به عنوان پزشک بیمارستان مرسلین، تدریس برخی دروس مدرسه را بر عهده داشت. شایان‌ذکر است مدرسه روزهای یکشنبه و جمعه تعطیل بود، اما مسئولان مدرسه، اغلب جمعه‌ها دختران را به گردش علمی ‌برده و همچنین آنان را جهت حضور در کلیسا تشویق می‌نمودند.

۲. مدارسی که توسط تعدادی از روشنفکران کرمان و به تعبیری نیروی سوم، در مقابله با مدارس میسیونرهای مذهبی انگلیسی راه‌اندازی شدند.

قبل از پرداختن به این مدارس جهت اطلاع بیشتر خوانندگان محترم باید عنوان نمود در واقع شکل‌گیری این نیروی سوم به بعد از تشکیل دو خاندان ابراهیمی و وکیلی - اسفندیاری کرمان برمی‌گردد. چراکه بعد از حملۀ ددمنشانۀ آقا محمد خان قاجار به کرمان در سال ۱۲۰۹ ق. جهت دستیابی به لطفعلی‌خان زند، گذشته از نابودی بسیاری از اهالی و کور شدن و تبعید، بخش اعظمی از زیرسازهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کرمان از بین رفت؛ اما در دوره فتحعلی شاه قاجار برخی معتقدند به واسطه آن که سنبل باجی، زن رابری فتحعلی شاه باعث شد تا شاه نظر خوبی نسبت به کرمان پیدا کند اما گذشته از این روایت و همچنین خودسری‌های حکام یزدی کرمان در اوایل حکومت قاجاریه در منطقه و غیره، عمق جنایات خان قجر خطر انتزاع کرمان و سیستان در این برهه را به شدت متحمل شده بود و از این رو فتحعلی‌شاه پسر عموی خود، یعنی ابراهیم‌خان ظهیرالدوله را مأمور به حکومت کرمان کرد و او مأموریت داشت تا با انجام اقدامات عمرانی و زدودن خرابی‌های ناشی از حملۀ آقا محمدخان قاجار، با دلجویی از کرمانیان، از امکان جدا شدن این منطقه از ایران جلوگیری کند.

او در طول ۲۲ حکومت مقتدرانه توانست منشأ اقدامات عمرانی و سیاسی و اجتماعی مطلوبی گردد. البته باید به این نکته توجه نمود که ابراهیم‌خان ظهیرالدوله با تیزهوشی و ذکاوت به خوبی دریافته بود با توجه به شاهزاده‌های بسیار زیاد وابسته به خاندان سلطنت که هر کدام در پی بسط نفوذ خود و تشکیل امپراتوری کوچک هستند، کرمان، بهترین جایگاه و مأمن برای اوست تا به دور از هیاهو و کشمکش‌ها و منازعات درباریان و ... جای پای خود را در این منطقه مستحکم نماید و امپراتوری ظهیرالدوله را برای خود و خاندانش پی‌ریزی نماید. در همین راستا، او که توانسته بود بانی عمران و آبادی مطلوبی در کرمان گردد، با ایجاد ثبات نسبی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی که فراهم آورده بود، هم‌زمان با ازدواج خود و فرزندانش با خاندان‌های مختلف و متنفذ کرمانی، خاندان ابراهیمی را نیز در کرمان ایجاد نماید. شاید بخشی از نیت ابراهیم‌خان، از زدن مُهر خود بر بلندای بادگیر مدرسۀ ابراهیم‌خان، به تعبیری به ثبت رساندن و اعلام تشکیل خاندان خود در صحنۀ قدرت کرمان بود. کاری که بعدها، محمداسماعیل‌خان وکیل‌الملک به تقلید از وی انجام داد

از سوی دیگر محمد اسماعیل‌خان نوری ملقب به وکیل‌الملک اول که اصالتاً اهل مازندران و روستاهای نور و یوشچ از خاندان بزرگ اسفندیاری آن منطقه - خاندانی که افرادی چون علی اسفندیاری یا همان نیما یوشیچ معروف و یا آیت‌الله شیخ فضل‌الله نوری نیز از این خاندان هستند - بود.

البته حضور محمد اسماعیل‌خان وکیل‌الملک سال قبل از حکومت او بر کرمان برمی‌گردد چنان که شیخ یحیی احمدی در فرماندهان کرمان در ذیل ذکر وقایع سال ۱۲۵۶ ق. از مسافرت او به کرمان یاد نموده و در دوره حکمرانی فضلعلی‌خان بیگلربیگی نیز مشاور او بوده و حتی در کتاب جغرافیای ایالت کرمان در عهد ناصری نوشته محمدامین منشی کرمانی، در سال ۱۲۶۷ ق. از او به‌عنوان یکی از شخصیت‌های معروف ساکن در محلۀ بازار عزیز یاد شده است،

به هر حال محمد اسماعیل خان وکیل‌الملک در سایۀ تیزهوشی و درایت، با رصد نمودن اوضاع و شرایط منطقه و اقدامات حکام قبل، به این نتیجۀ مهم رسیده بود که از میان حدود بیست حاکم قبلی در دوره قاجاریه، تنها ابراهیم‌خان ظهیرالدوله، دارای کارنامه‌ای متمایز و ویژه است و آن نیز به دلیل اقدامات عمرانی، وصلت با خاندان‌های کرمانی و تشکیل خاندان و رونق بخشیدن به وضعیت اقتصادی، تجاری و فرهنگی کرمان، ضمن کسب محبوبیت در بین تمام اقشار جامعه، سال‌ها با اقتدار کامل بر ایالت کرمان حکومت نمود و پس از گذشت سال‌ها، فرزندان و اعقابش نیز بر قدرت سیاسی و منابع مالی منطقه تسلط دارند. لذا محمد اسماعیل‌خان وکیل‌الملک نیز همین شیوه و مسلک را سرلوحۀ حکمرانی خود قرار داد و در منابع از عمران و آبادی گسترده او در کرمان سخن رفته است.

به هر تقدیر، وکیل‌الملک در این زمینه توانست با ابراهیم‌خان ظهیرالدوله برابری نماید و برای آن که به کرمانیان و خاندان ابراهیمی نشان دهد که رقیب نیرومندی پا به صحنه گذاشته است، به مانند ابراهیم‌خان که پس از ساخت بناهایش، امضای خود را بر بادگیر مدرسه ابراهیم‌خان زده بود، او نیز دستور داد به بلندای بادگیر مدرسه ابراهیم‌خان، بادگیری در کاروان‌سرای وکیل برپا کنند و بنا به لقبش «وکیل‌الملک»، بخشی از آیه‌ی ۱۷۳ سوره آل‌عمران، یعنی «حَسْبُنا اللهُ وَ نِعْمَ الْوكِیلْ» را به عنوان امضای خود، بر آن بادگیر رقم زنند.

محمد اسماعیل‌خان وکیل‌الملک و پسرش مرتضی قلی خان وکیل‌الملک نیز که چندی بعد از پدر، به مدت ۹ سال حاکم کرمان بود، توانستند مؤسس خاندان اسفندیاری و وکیلی شوند؛ خاندانی که در سایۀ نام و اعتبار این دو نفر، مدت‌ها یکه‌تاز عرصه‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کرمان شدند.

البته ظهور این دو خاندان بزرگ یعنی ابراهیمی و اسفندیاری - وکیلی باعث شد تا همواره درگیری و کشمکشی مابین افراد این دو خاندان در تصدی مقامات مهم سیاسی و کسب منافع اقتصادی تا پایان دوره قاجاریه و حتی پهلوی باشیم و از این گذر می‌توان مثلاً به دو درگیری فرقه‌ای و شورش کارگران شال‌باف اشاره نمود.

به هر حال تا انتهای دوره قاجاریه، از طرفی کرمان تحت سیطرۀ دو خاندان ابراهیمی و وکیلی بود و از سوی دیگر، کنسولگری انگلیس در تمامی عرصه‌ها اعمال نفوذ داشت، بعد از انقلاب مشروطیت و تشکیل احزاب مختلف، برخی از اندیشمندان و مبارزان کرمانی چون: احمد بهمنیار، ناظم‌التجار، آقا میرزا شهاب، میرزا غلامحسین، ابوالقاسم کرباسی، علی کاکو، میرزا حسن چرب و ...( که نمی‌خواستند زیر بار هیچ‌کدام از این خاندان‌ها باشند و با دخالت‌های انگلیس هم موافق نبودند، با تأسیس مدارس، روزنامه و ... جبهه‌ای جدید گشوده و مبارزات وسیعی نیز برپا نمودند که در تاریخ منطقه به «نیروی سوم» مشهور شدند.

حال از اولین و مهم‌ترین مدرسه آنان در این دوره می‌توان به «مدرسه ملی» یا «نصرت ملی» که بعدها به «مدرسه شهاب» نام گرفت، اشاره نمود.

...

ادامه این مطلب را در شماره ۷۶ ماهنامه سرمشق مطالعه فرمایید