ترفندهایی برای پژوهش در موسیقی

سید فؤاد توحیدی
سید فؤاد توحیدی

در کشور ما پژوهش و خصوصاً پژوهش در موسیقی علم جدیدی به حساب می‌آید. به همین دلیل مبانی اصولی آن هنوز نهادینه نشده است. شوربختانه میراث فرهنگی و سایر نهادهای فرهنگی و هنری هیچ برنامه‌ای برای بالا رفتن کیفیت پژوهش نداشته و ندارند. تقریباً هیچ کارگاهی برای آشنایی علاقمندان با بحث پژوهش و بالا بردن سطح کیفی پژوهشگران و آشنایی آن‌ها با شیوه‌های نوین آن برگزار نمی‌شود. حتی یک گردهم‌آیی ساده برای پژوهشگران در نظر گرفته نمی‌شود تا در گفتمان بین آن‌ها تجربیات و اطلاعاتی مفید رد و بدل شود. پژوهشگران موسیقی و خصوصاً پژوهشگران موسیقی اقوام افرادی عاشق‌اند که بر حسب علاقمندی، موسیقی اقوام ایرانی را ثبت و ضبط می‌کنند و مطمئناً کار ارزشمند آن‌ها خالی از خطا و ایرادات فنی و ماهوی نیست. معمولاً اکثر آثار پژوهشی فاقد کیفیت ضبط، طبقه‌بندی مناسب و شناسنامه لازم می‌باشند. مشکل دیگر این است که به دلیل کمبود پژوهشگر بررسی مناطق وسیع و موضوعات گسترده توسط یک شخص و یا افراد معدودی انجام می‌شود که معمولاً سطحی، کم محتوا و در مواردی اغراق‌آمیز و متعصبانه می‌باشند.

پژوهش کار دشواری است و در این راه هیچ درآمد و برگشت هزینه و حتی یک قدردانی ساده در انتظار پژوهشگر نیست. از پژوهش سخت‌تر یافتن اسپانسر برای انتشار آثار پژوهشی است. معمولاً کمتر نهاد و ارگانی در این زمینه سرمایه‌گذاری می‌کند. با این همه مشکلات فقط عشق به حفظ میراث گرانبار موسیقایی است که باعث ادامه کار یک پژوهشگر می‌شود. انتخاب موضوع پژوهش مسئله مهم دیگری است که باید در این راه با وسواس انتخاب شود. هر قدر دایره پژوهش کوچک‌تر باشد کار تخصصی‌تر پیش خواهد رفت و به جزئیات بیشتری توجه می‌شود و معمولاً کمتر نکته‌ای از قلم می‌افتد. پس محدوده پژوهش چه از لحاظ جغرافیایی و چه از لحاظ موضوع مورد بررسی باید محدود باشد.

فرا گرفتن روش‌های تحقیق بسیار ضروری است. مسلماً در موسیقی اقوام پژوهش‌های میدانی در کنار مطالعات کتابخانه‌ای می‌تواند در اولویت باشد. فراهم کردن ابزار پژوهش دغدغه دیگر پژوهشگران است. هرقدر دستگاه‌های ضبط‌صوت و تصویر باکیفیت‌تر باشد مستندات بهتر و ماندگارتری خواهیم داشت. با توجه به گرانی این لوازم می‌توان با استفاده بهینه از ابزار معمولی‌تر آثار باکیفیتی در صدا و تصویر ثبت کرد. برای مثال با داشتن یک گوشی هوشمند هم می‌توان کار را به نتیجه رساند. ترفندهایی برای ثبت آثار باکیفیت‌تر وجود دارد. برای نمونه اگر در محیط باز به ضبط‌صوتی می‌پردازیم می‌شود گوشی را رو به نوازندگان درون یک محفظه مقوایی مثل یک جعبه کفش گذاشت. همین کار ساده کیفیت آثار را بیشتر حفظ می‌کند و معمولاً صداهای اضافی مثل صدای هوا و یا صداهای اضافی محیط خدشه‌ای در صوت ایجاد نمی‌کنند یا تصویربرداری در قبل از ظهر و یا نزدیک غروب آفتاب باعث می‌شود کیفیت عکس و فیلم بهتر شود. نور شدید ظهرگاهی و یا نور کم بعد از غروب بسیار به کیفیت تصاویر لطمه می‌زند. برای گفت‌وگو با هنرمندان باید سؤالاتی را از قبل تهیه کنیم تا چیزی از قلم نیفتد و در وقت هم صرفه‌جویی کنیم. سؤال‌ها به‌گونه‌ای باید باشد که هیچ تأثیری در روند پاسخگویی نداشته باشد و به نوعی حرف در دهان مصاحبه‌شونده گذاشته نشود. برای مثال واژه مقام در خیلی از مناطق اصلاً کاربردی نداشته است و با تأسف توسط پژوهشگران ناآگاه در مناطق مختلف رایج شده است و جای واژه‌های اصلی را گرفته است. برای همین نگاه یک پژوهشگر باید اُبژه باشد و همانی که هست و اجرا می‌شود و گفته می‌شود را ثبت کند. بدون دخالت و کم و کاست و ادعای فضل! کلیه اطلاعات باید در چند منبع ذخیره شود. چون امکان دارد با یک اتفاق ناخواسته تمام آن‌ها از بین برود و یا مخدوش شود. قید کردن تاریخ و ساعت دقیق و مکان دقیق پژوهش و شناسنامه کامل مجریان قطعات و خود قطعات باید با وسواس فراوان انجام گیرد. هرقدر این موارد کامل‌تر باشد کاراتر خواهد بود. برای ثبت و ضبط، چه بهتر که از افراد متخصص استفاده شود؛ مانند یک صدابردار، یک عکاس و یک فیلمبردار حرفه‌ای. در صورت نبود این افراد پژوهشگر باید در حد نرمال با مبحث استفاده از ابزار ثبت و ضبط و مبحث نور و صدا و کادربندی درست آشنایی پیدا کند. مورد بعدی مشورت با پژوهشگران با تجربه و استفاده از راهنمایی‌های آن‌هاست. در کنار تمام این‌ها یک پژوهشگر باید از تعصبات قومی، قضاوت کردن و حکم دادن دوری کند.

تجزیه و تحلیل آثار، کار هر کسی نمی‌تواند باشد. کسی می‌تواند ابراز نظر کند که بر انواع موسیقی اقوام مشرف باشد و ویژگی‌ها و ریزه‌کاری‌های آن‌ها را درک کرده باشد و بتواند با مطابقت آن‌ها نظریات درستی را بیان کند. نکته مهم دیگر این است که یک پژوهشگر از فرهنگ دیگری پژوهش کند که خود جزئی از آن نباشد به نوعی پژوهشگر غیربومی باشد. نگاه برون فرهنگی می‌تواند حقایق بیشتری را نمایان کند. چون نگاه او متعصبانه نیست از طرف دیگر افرادی که درون فرهنگی هستند به خیلی از جزئیات بی‌تفاوت‌اند چون در آن‌ها غرق‌اند. به قول دکتر احمد صدری مانند کسی که به آیینه چسبیده است تصاویر کمی از محیط را در آینه مشاهده می‌کند ولی کسی که از آینه فاصله دارد تصاویر بیشتری را می‌بیند. یک فرد وقتی برای پژوهش به یک فرهنگ جدید وارد می‌شود باید با زبان و گویش و آداب و رسوم آن‌ها آشنا شود و به نوعی مدت‌ها با آن‌ها زندگی کند. این کار باعث می‌شود علاوه بر آشنایی با فرهنگ آن‌ها با افراد محلی اُخت‌تر شوند و نظر مساعد آن‌ها را در امر پژوهش جلب نمایند. مسلماً هرقدر پژوهشگر بی‌ادعاتر و بی‌ریاتر باشد بهتر می‌تواند در یک فرهنگ رسوخ کند و اطلاعات بیشتری را به دست آورد. یک پژوهشگر بعد از سفر پژوهشی باید تمام اطلاعات به دست آمده را طبقه‌بندی کند و کلیه جزئیات را قید کند تا بعداً با حجم زیادی از اطلاعات پراکنده صوتی و تصویری و نوشتاری روبه‌رو نشود. در هنگام انتشار آثار پژوهشی باید مکان و زمان پژوهش و شناسنامه قطعات و مجریان کاملاً قید شود تا مخاطب بداند مولف دقیقاً درباره چه منطقه‌ای شرح می‌دهد. مسلماً یک پژوهشگر نمی‌تواند تمام نواحی را کاوش کند و چه‌بسا در آن مناطق نوع دیگری از موسیقی جریان داشته باشد. قید این جزئیات این خطاها را به حداقل می‌رساند. تمام مواردی که گفته شد چکیده‌ای از تجربیات من و البته درس‌هایی است که از اشتباهات و خطاهای خودم گرفته‌ام.

امیدوارم که برای علاقمندان مفید باشد.

یا حق

گذر از روی پل

میرعلیرضا میرعلی نقی
میرعلیرضا میرعلی نقی

این یادداشت را چه پیش از شنیدن این آلبوم بخوانید و چه پس از آن، نباید کمترین مانعی برای لذت بردن از «عشق نوازی» ِ پیانو و کلارینت ایجاد کند. صدایی که از این مغازله لذت‌بخش برآمده، چنان تأثیر گرم و مستقیمی دارد که جز این عبارت، توصیف دیگری برای آن نتوانستم یافت. در واقع، تأثیر آن بیشتر شبیه کیفیت اجراهای زنده است تا آلبومی از فرآیندهای استودیویی. حتی نگاه کردن به نام قطعات نیز شاید لازم نباشند، هرچند که نام‌گذاری، به هر حال، بازتاباننده بخشی از خواست‌های پدیدآورنده است و شاید توضیح‌دهنده. گرچه موسیقی هنری توصیفی نیست و توضیحی نیاز ندارد. صدایی که به دل شنونده، درست اصابت کند، توضیح خود را داده است.

هر منتقدی برداشت و تفسیر خود را از واژگان تخصصی موسیقی دارد، نویسنده این یادداشت، با تعریف‌های روشن و مرزبندی شده در نگرش و نگارش خود، مایل است عنوان «آهنگسازی» را بی‌محابا بر این شیار (تراک)ها الصاق نکند و توضیحی افزون‌تر برای آن ارائه کند: آقای شهاب جعفری، آمیزه‌ای از تحقیق و تألیف را در این آلبوم ارائه کرده است. در سه تا از این شیارها، آشکارا نواهایی را می‌شنویم که هویتی رسماً ایرانی دارند.‌در باقی شیارها، تعیین مرز بین تألیف و تحقیق، نه میسر است و نه لازم. کل آن‌ها را با درنظرگرفتن ریشه‌هایشان می‌توان برداشت هنری ِآقای جعفری دانست: برگرفته‌هایی از موسیقی «کلزمر» که میراث مصّوت امت موسی (ع) در بلاد اروپای شرقی است و نوازندگانش کلزموریم نام دارند. موسیقی‌ای که ترکیبی غریب از غم و شادمانی است و از مختصات کهن فرهنگ و هنر «اشکنازی»های آن سامان که به زبان در حال انحلال «ییدیش» سخن می‌گویند و نماد ادبی آنان، نویسنده جهانگیری به نام «ایزاک باشویس سینگر» است. کلزمرها در بیشتر ساحَت‌های اجرایی موسیقی حضوری فعال دارند و در سال‌های طلایی موزیک پاپ سنگین ایرانی، سال‌های ۱۳۳۵ تا ۱۳۵۶، نغمه‌هایی از آنان، فارسی خوان شده و در حافظه‌ها نشسته است. تا جایی که برخی می‌پندارند که این‌ها شاید از اصل ایرانی بوده‌اند. شباهت دلنشین بسیاری از فراز و فرودهای آن‌ها با موتیف‌های ردیف کلاسیک و یا نغمه‌های نواحی، چنین تصور همدلانه‌ای را پدیدار می‌کند. به‌ویژه در فضاهایی که یاد آورنده چهارگاه و شوشتری و همایون است. موسیقی به‌عنوان هنری که درهم شکننده مرزهای سیاسی است، در همین جا ظهور می‌کند.

گذشته از گرمی اجرا، رنگارنگی ملودی‌ها و تنوع ریتم‌ها، تقدیری اختصاصی باید داشته باشیم از هنر کمیاب کلارینت نوازی استاد مصطفی قناعت که مهارتشان یادآور هنرمندان عصر زرین «گل‌ها» و موسیقی رادیوی تهران در سال‌های ۱۳۲۰ تا ۱۳۴۵ است.‌ذائقه انباشته شده و دل‌زده از اشباع صداهای زخمه‌ای در فضای صوتی امروز، خیلی بیش از گذشته، مشتاق چنین بیان گرم و زنده‌ای از موسیقی ایرانی با صداهای کششی و به‌ویژه سازهای (کلیددار) بادی چوبی است.