https://srmshq.ir/rew7tk
از آنجا که در گفتوگوی پیش رو اسامی اشخاص حقیقی و حقوقی به میان آمده، نشریه آمادگی خود را برای انتشار جوابیههای احتمالی این اشخاص در همین بخش اعلام مینماید. این خود دریچهای است برای گفتوگوهای سازنده.
انجمنها و تشکلات مستقل مدنی- صنفی رکن اصلی و اساسی حفظ یک ساختار اجتماعی - اقتصادی منسجم جهت پیگیری مطالبات صنفهای مختلف از دستگاههای اجرایی کشور هستند. در همین راستا باید گفت انجمن هنرهای نمایشی کرمان فراز و نشیبهای بسیاری داشته است، از نبود قوانین مشخص و مدون تا اختلافات در فهم موقعیت اجتماعی و لزوم وحدت در بدنه جامعه تئاتری، تنها بخشی از مشکلات پیرامونی انجمن هنرهای نمایشی استان هستند. قطعاً در این مسیر، دخالت و حفظ تصدیگری دولتی آسیبهای بیشماری بر کیفیت کارکرد این انجمن داشته است، اما این همۀ ماجرا نیست. با میلاد مرادپور بازیگر و بازرس سابق انجمن هنرهای نمایشی کرمان به گفتوگو نشستیم تا از جزئیات مشکلات انجمن آگاه شویم.
قبل از هر چیز میخواهم پیرامون مسائل حقوقی انجمن و سبقه و سابقه این مشکلات و پیچیدگیها بپرسم. چگونه و دقیقاً از چه زمانی ما با قوانین و مقررات متناقضی روبرو شدیم که سالهاست فعالیت انجمن را به بنبست کشانده است؟
به نظر میرسد در اواخر دولت دوازدهم وزارت ارشاد و انجمن هنرهای نمایشی با دستپاچگی و عجله فراوان و فقط در واکنش به طرح ادغام دست بهنوعی خودویرانگری زدند که نه با هیچیک از قوانین موضوعه و بخشنامهها سازگاری داشت نه با عرف ِ جامعه هنری. همانطور که مستحضر هستید در سال نود و هفت به دستور وزیر ارشاد طرحی مبنی بر ادغام مؤسسات و انجمنها در معاونت هنری اعلام وصول شد که بر اساس آن طرح، مؤسسات مرتبط با معاونت هنری به دو مؤسسه کاهش مییافت که این طرح تحت عنوان ساماندهی مؤسسات معاونت هنری مطرح شد که به گفته آقایان قصد اصلی از طرح آن، انضباط مالی و اصلاح ساختار مالی مؤسسات و انجمنها بود. در این طرح انجمنهای تخصصی مانند انجمن نمایش، موسیقی، مُد و لباس، مؤسسه توسعه هنرهای تجسمی، در یک گروه و بنیاد رودکی، مؤسسههای هنرمندان پیشکسوت، مؤسسه توسعه هنر معاصر و بنیاد آفرینشهای هنری نیاوران در یک گروه قرار گرفتند که برای گروه اول یک شرکت مادر تخصصی تشکیل میشد که گرد هم بیایند و گروه دوم زیر نظر بنیاد رودکی بودند. البته حرف آقایان در وزارت ارشاد بر اساس مصوبه ۱۷۹ شورای عالی انقلاب فرهنگی مورخ چهارم بهمنماه هزار و سیصد شصت و هفت و همچنین اختیارات هیئتهای رسیدگی به امور فرهنگی مطابق بند دو تبصره ماده ده و یازده، ضوابط و مقررات در خصوص تعریف انجمنها و همچنین جلسه پانصد و بیست مورخ دهم مردادماه سال هشتاد و دو، موضوع الحاق ماده واحده به مصوبه ضوابط و مقررات تأسیس مراکز - مؤسسات - کانونها و انجمنهای فرهنگی و مصوبه سیصد و هشتاد و پنج مورخ هشتم آبان ماه سال هزار و سیصد و هفتاد و پنج در خصوص تعریف انجمنها تا حدودی درست به نظر میرسید که این طرح به شورای عالی هنر انقلاب فرهنگی فرستاده شد و بخشهایی از آن در سال نود و نه به تأیید شورا رسید ولی با توجه به واکنش هنرمندان به این طرح، این طرح مسکوت ماند و به سرانجام نرسید. بر اساس همین طرح چون وزارت ارشاد دیگر نمیخواست مسئولیت حقوقی انجمنها را بپذیرد و اینکه انجمن هنرهای نمایشی نیز قصد ادغام شدن را نداشت و نمیخواست منحل شود، طرح اساسنامه جدید با شرایط مؤسسات و برای فرار از انحلال در دورههای بعدی را پایهریزی کرد و در اسفندماه سال نود و نه به استانها ابلاغ نمود. بر اساس این اساسنامه، انجمنهای نمایش باید به مؤسسههای فرهنگی - هنری چندمنظوره تبدیل گردند و چون بر اساس آییننامه جدید مؤسسات فرهنگی - هنری با هر عنوانی که تأسیس شوند از ایجاد شعبه و نمایندگی منع شده بودند و میبایست در محدوده ثبت فعالیت نمایند، به همین دلیل دیگر انجمن نمایشی ایران نمیتوانست در شهرستانها نمایندگی یا شعبهای داشته باشد، پس انجمنهای استانی میبایست تحت عنوان مؤسسه ثبت میشدند که این مسئله بهخودیخود مشکلات و ایرادات قانونی فراوانی داشت. البته به نظر میرسد آقایان تا حدودی زیادی به این مشکلات آگاه بودند اما با توجه به اینکه اواخر دولت قبل بود و ممکن بود طرح ادغام در دولت بعد اجرایی شود با عجله و بدون کارشناسی تلاش در ثبت کردند و به قول معروف میخواستند میخ خود را بکوبند و بروند. حالا اگر بخواهیم بر اساس همین انجمن ناقص و نادرست از منظر حقوقی، به انتخابات و ساختار انجمنها نگاهی بیندازیم، سؤالاتی پیش میآید که آیا انجمنهای نمایش میتوانستند ثبت شوند یا نه؟ چه زمانی انجمنهای نمایش بهعنوان انجمنهای نمایش شخصیت حقوقی پیدا میکنند؟ زیرا مستند به ماده یک آییننامه اصلاحی ثبت و تشکیلات مؤسسات غیرتجاری مصوب سیزده اردیبهشتماه سال هزار و سیصد و یازده و همچنین ماده پانصد و هشتاد و چهار قانون تجارت، تشکیلات مزبور در موارد ذکر شده از تاریخ ثبت شخصیت حقوقی پیدا میکند و میتوانند عناوینی از قبیل انجمن، کانون و امثال آن را اتخاذ نمایند و بر اساس ماده بیست و دو همین آییننامه، مؤسسات فرهنگی پس از تأیید صلاحیت مؤسسان و مدیرمسئول و تصویب اساسنامه و صدور مجوز باید نسبت به ثبت آن بر طبق اساسنامه و تأیید هیئت رسیدگی اقدام و نسخهای از اساسنامه ممهور به مهر را به اداره کل ثبت شرکتها و مؤسسات تجاری با ذکر شماره ثبت دبیرخانه تسلیم نمایند. بعد از طی این مراحل شخصیت حقوقی مؤسسه ایجاد میشود و حالا میتوان بر اساس اساسنامه اقدام به تشکیل مجمع عمومی، ثبتنام برای اعضای هیئتمدیره و برگزاری انتخابات کرد. این تاریخچه مختصری است از آنچه تا کنون رخ داده و اینکه چرا ساختار انجمنها تغییر کرد. اینجا رسیدیم به اساسنامه جدید و دوره جدید، اساسنامه دور جدید میگوید که یک هیئت مؤسس انتخاب شوند و مؤسسه را ثبت کنند. طبق ماده چهارده اساسنامه سابق، مؤسسان بهعنوان پایهگذاران انجمن مسئولیت پیگیری و انجام امور انجمن و برگزاری مجمع عمومی و تعیین دستور جلسه و همچنین انجام امور مربوط به ثبت شرکتها یا ثبت مؤسسه را دارند. به این معنا که بر اساس مواد قانونی که پیشتر ذکر کردم مؤسسین باید انجمن را ثبت میکردند، زیرا تا زمانی که انجمن ثبت نشود نمیتوانستند انتخابات برگزار کنند. اگر ثبت میکردند سپس بایستی هیئتمدیره انتخابی را به ثبت شرکتها معرفی میکردند تا رسمیت پیدا کنند. یکی از اشکالاتی که وجود داشت آن بود که مسئولین ارشاد در سال هزار و چهارصد بدون توجه و مطالعه اساسنامه و با ناآگاهی، اول انتخابات برگزار کردند و هیئتمدیره را مسئول ثبت انجمن قرار دادند و در واقع به قول معروف برای بچهای که به دنیا نیامده بود میخواستند شناسنامه بگیرند. لازم به ذکر است ما دو نوع مؤسسه در ارشاد داریم، مؤسسه آزاد هنری تک منظوره و مؤسسه آزاد هنری چندمنظوره. برای مؤسسه تک منظوره، دو نفر و برای چندمنظوره نیاز به سه نفر هیئت مؤسس است. وقتی مؤسسهای ثبت میکنیم یک سری شرایط وجود دارد؛ بهعنوان مثال برای متأهلین حداقل بیست و پنج سال و برای مجردین بیست و هفت سال سن نیاز است؛ داشتن حداقل مدرک کارشناسی یا معادل آن که به تأیید مراجع ذیربط رسیده باشد؛ انجام خدمت وظیفه عمومی برای آقایان؛ نداشتن سوءپیشینه کیفری؛ مهجور نبودن و ورشکسته نبودن و داشتن صلاحیت علمی و تخصصی و تجارب کافی و داشتن فعالیت و امکاناتی که اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی تأیید نمایید از جمله این شرایط هستند. آقایان انتخابات را برگزار کردند و فراموش کردند که برای تأسیس مؤسسه بایستی قانوناً این شرایط وجود داشته باشد. از هیئتمدیرهای که انتخاب شده بودند سه نفرشان بخشی از این شرایطی که ذکر شد را نداشتند و زمانی که ما رفتیم تا مؤسسه را ثبت کنیم با مشکل مواجه شدیم چون شرایط ثبت مؤسسه را نداشتیم. در واقع اعضای مجمع عمومی در روز انتخابات، سه رکن را انتخاب کردند که شامل هیئترئیسه، هیئتمدیره و بازرس انجمن میشد. اشکالی که وجود دارد، آنجاست که اساسنامهای که انجمن هنرهای نمایشی ایران ارائه کرده بود بر اساس قانون تجارت نوشته شده بود که با اساسنامه مؤسسات آزاد هنری مغایرتهای زیادی داشت. در قانون تجارت ذکر شده است که شما وقتی میخواهید یک شرکت را ثبت کنید سه نفر جمع میشوند و مدارکشان را در اختیار ثبت شرکتها میگذارند، ما در قانون تجارت یک سری شرکتهایی داریم که مجمع دارند مثل شرکت تعاونیها یا شرکتهای سهامی آن شرکتها اینگونه تشکیل میشوند که چند نفر بهعنوان مؤسس جمع میشوند، یک اظهارنامه پر میکنند و طرح اساسنامه و طرح اعلامی پذیرهنویسی را انجام میدهند و به ثبت شرکتها درخواستشان را ارائه میدهند. ثبت شرکتها اساسنامه، اعلام پذیرهنویسی و بانک مرتبط برای خرید سهام را تأیید میکند، بعد میروند و عضو میگیرند، پذیرهنویسی میکنند و سهام خودشان را به فروش میگذارند. سهام که فروخته شد اولین مجمع عمومی مؤسس را تشکیل میدهند. در مجمع عمومی مؤسس، هم آن پنج نفر مؤسس اولیه و هم اشخاص (سهامداران) دیگر برای هیئتمدیره کاندید میشوند. در شرکتهایی که ما سهام میخریم، هرچه سهم بیشتری بخریم، حق رأی بیشتری خواهیم داشت (البته بر طبق اساسنامه). بعد از رأیگیری آن هیئت مؤسس کنار میروند.
خوب سؤال اینجاست، چه بر اساس قانون جدید یا قدیم، اگر قرار به تشکیل هیئت مؤسس باشد، چه کسی قرار است این هیئت مؤسس را برگزیند؟ آیا ارشاد تعیین میکند یا اعضای مجمع عمومی که تشکیل شد این هیئت مؤسس را تعیین میکند؟
بگذارید یک قدم به عقب برگردیم. هیئت مؤسس در شرکتهای تجاری، بعد از اولین مجمع عمومی مؤسس برای همیشه کنار میروند و دیگر هیچگونه ادعایی نخواهند داشت، اما میتوانند کاندیدای هیئتمدیره شوند و رأی بیاورند؛ اما در مؤسسات آزاد هنری اعضای هیئت مؤسس مادامالعمر هستند مگر آنکه خودشان بخواهند تغییر کنند. انجمن هنرهای نمایشی ایران برای اینکه با این تناقض روبرو نشود بیان کرد که اعضایی میتوانند عضو هیئت مؤسس بشوند که عضو هسته مرکزی گروهها باشند. الآن با هیئت مؤسسی هم که انجمن نمایش کرمان دارد یک اشکال بزرگ داریم که از سه نفر انتخاب شده دو نفرشان فقط عضو هسته مرکزی گروههای ثبت شده هستند و یک نفرشان عضو هسته مرکزی هیچ گروهی نیست. حتی اگر ما از این ایراد هم بگذریم در مؤسسات آزاد هنری ما چیزی به اسم مجمع عمومی نداریم؛ یعنی مجمع عمومی همان هیئت مؤسس خواهند بود که طبق اساسنامه مؤسسات ماده پانزده که میگوید «مؤسسان از بدو تأسیس مؤسسه و پس از برگزاری مجمع، مسئول سیاستگذاری، تصمیمگیری و تعیین خط و مشی کلی و هرگونه اختیارات میباشند.» اما در اساسنامه مؤسسات آزاد هنری مسئولیت آنها را مادامالعمر میدانند و در اساسنامه انجمن هنرهای نمایشی آورده شده که «مؤسسین آورده خود را بهعنوان هبه واگذار میکنند و کلیه امتیازات و تأسیس انجمن را بعد از برگزاری اولین انتخابات مجمع مؤسس واگذار کرده و بعد از آن هیچگونه ادعا و حقی نسبت به آن ندارند.» این بر اساس قانون تجارت هم هست. ولی بر اساس مصوبات در خصوص مؤسسات، مؤسسان هیئت مؤسس تا پایان عمر هستند و اختیاراتی که گفتیم را دارند. حالا من یک مثال عرض کنم، بهعنوان مثال مؤسسات آزاد هنری که در حال حاضر در استان زیاد هم هستند، آیا آنها مجمع دارند؟! آیا هیئت مؤسس آنها حذف میشوند؟!
به نظر مشکل اساسی اینجاست که وظیفه انجمنها این بود که پیگیر مطالبات هنرمندان از دستگاههای اجرایی باشند اما الآن با قانون جدید و اینکه تبدیل به تشکیلات و مؤسسههای خصوصی شوند که هیئت مؤسسی مادامالعمر هم داشته باشند از خیلی جهات میتوانند از بسیاری وظایف گذشته خودشان دوری کنند و چهبسا در آینده بحث منافع افراد هم مطرح شود و نه منافع عموم اعضای جامعه تئاتری.
در اساسنامه انجمن هنرهای نمایشی ایران این مطلب دیده شده است که همان وظایف قبل و بهتر از وظایف قبل پیگیری شود؛ اما در اساسنامه مؤسسات یا قوانین مربوط به مؤسسات ما چنین موضوعی را نداریم و مؤسسه خصوصی تلقی میشوند و درست میفرمایید تناقض بزرگ دقیقاً همینجاست. اینکه شما در قوانین مؤسسات تنها سه نفر میتوانید داشته باشید نه پنج نفر، البته این سه نفر مخصوص هیئت مؤسس است، هیئتمدیره چون اجرایی هستند هر تعدادی میتوانند باشند. در زمان برگزاری انتخابات گذشته انجمن، آقایان ایدهای دادند که انتخابات را بر اساس اساسنامه گذشته برگزار کنند و بعد از آن اساسنامه جدید را بارگذاری کنند، جالب اینجاست که شمای نوعی وقتی میروید تا مجوز مؤسسه تخصصی بگیرید باید از آن مرجع مربوطه مجوز بگیرید. بهطور مثال ما اگر بخواهیم مؤسسه گردشگری تأسیس کنیم، باید برویم از میراث فرهنگی مجوز بگیریم. در رشتههای هنری هم همینگونه است ما وقتی میخواهیم مجوز تأسیس مؤسسات هنری بگیریم باید برویم از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مجوز بگیریم. وقتی مجوزمان را گرفتیم، میرویم ثبت شرکتها آن را ثبت میکنیم. وقتی وارد وبسایت ثبت شرکتها میشویم بر اساس قانون از ما میپرسند که چه شرکتی هستیم. شرکتهای ماده ۲۰ قانون تجارت؟ میگوییم هیچکدام، بلکه مؤسسه غیرتجاری هستیم و وارد لینک یا فیلد مؤسسات غیرتجاری میشویم. باز دوباره از ما سؤال میپرسند که چه نوع مؤسسه غیرتجاری هستید؟ میگوییم هنری. میگوید بروید به لینک یا بخش ارشاد. وقتی میرویم به لینک ارشاد آن کدی که ارشاد بر اساس آن به ما مجوز داده است را باید وارد کنیم. کد را که وارد میکنیم تنها سه نفر هیئت مؤسس با کدهای ملیشان در سامانه مینشینند و دیگر هیچ دخل و تصرفی در اساسنامه ندارید و اساسنامه تیپ است.
پس از لحاظ قانونی نیز اساسنامه جدید نیز قابل ثبت نیست و در واقع این اساسنامه تیپ هست که تأثیر قانونی داشته؟
بله دقیقاً، ماده سی و چهار اساسنامه تیپ مؤسسات میگوید که «هرگونه تغییر و اصلاح مفاد اساسنامه از قبیل تغییر مؤسسان، تغییر فعالیت، تغییر مفاد اساسنامه، صورتجلسه اعضا با تصویب و تأیید رسیدگی مراکز امور فرهنگی صورت میپذیرد و غیرقابل تغییر است. تمامی تغییرات این اساسنامه و تأیید نهایی آن باید به تأیید هیئت رسیدگی به امور فرهنگی و فقط از طریق دبیرخانه رسیدگی به امور فرهنگی به اداره ثبت شرکتها اعلام گردد و غیر قابل تغییر است. درباره مسائلی که در این اساسنامه پیشبینی نشده است قانون حاکم مؤسسات غیرتجاری و مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی میباشد و غیر قابل تغییر است.» حالا آقایان سه نفر رفتهاند این را ثبت کردند، انتخابات برگزار کردند با آن شرایط، چطور میخواهند اساسنامه را ثبت کنند؟ این حرف آقایان زمانی درست است که شما شرکت فرهنگی و هنری تأسیس کنید که آن نیز تعهدات و ساختارش با مؤسسه متفاوت است. شما اگر شرکت نیز تأسیس کنید تغییر اساسنامه در صلاحیت مجمع عمومی است و نه هیئتمدیره.متأسفانه مسائل یکی، دو تا نیست. قابل ذکر است که بیست و سه مورد مغایرت بین اساسنامهای که ثبت میکنند و اساسنامهای که با آن انتخابات برگزار میکنند وجود داشته که ما به انجمن نمایش ایران اعلام کردیم. بعد از این آقایان خیلی زحمت کشیدند دستشان درد نکند، آمدند یک اساسنامه جدید کمی متفاوت با اساسنامه قبل ایجاد کردند که از آن ایرادات اولیه به هجده مغایرت رسیدند. البته در اساسنامه جدید مغایرتها همچنان پابرجاست و هیچ تغییری ایجاد نشده، فقط حواشی کمتر شده و تا این مشکلات حل نشود این انتخابات و باقی قضایا تماماً نادرست است و انجمن شخصیت حقوقی پیدا نمیکند و طبق همان اساسنامه انجمن نمایش که میگوید «در مواردی که اساسنامه ساکت است ما به قانون تجارت و مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی مراجعه میکنیم.» قانون میگوید که «اگر از تاریخ تسلیم اظهارنامه ظرف شش ماه به ثبت نرسد و به تقاضای هر ذینفع (مؤسسان و پذیره نویسان)...اگرچه باطل نیست اما ادامه فعالیت ممکن نیست و غیرقانونی است.»
...
ادامه این مطلب را در شماره ۷۴ ماهنامه سرمشق مطالعه فرمایید
نویسنده و کارگردان تئاتر
https://srmshq.ir/r3tgcf
نیمه دوم دهۀ شصت مصادف است با آغاز فعالیت انجمن نمایش در کرمان. از ابتدای شکلگیری این نهاد دو گروه مرتبط با فعالیتهای انجمن راهبرد و هدف شکلگیری آن را از منظر خود تعریف نمودهاند. گروه اول که اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی آن را نمایندگی میکند، بیان میکند که هدف از تشکیل انجمن ایجاد بازوی اجرایی برای دولت در بخش تئاتر است تا سیاستهای فرهنگی و هنری مورد نظر مقامات کشور را در زمینه هنر نمایش و تئاتر پیاده سازد. از سوی دیگر هنرمندان تئاتر با این نهاد سر و کار دارند و امیدوارند فضایی رسمی برای پیگیری درخواستهایشان شکل بگیرد. اما هنرمندان تئاتر گروهی یکدست و صاحب نظرات همگرا نیستند و در بسیاری از نقاط و نظرگاههای مرتبط با تئاتر از دیدگاههای مختلف و متفاوتی برخوردارند که این تفاوتها موجب اختلافنظر در دامنه خواستها و مطالبات آنها میگردد. این تفاوتها خواهناخواه در تعریف آنها از انجمن تأثیر گذاشته و راهبردی شخصیسازی شده را برای انجمن ایجاد میکند.
باید پذیرفت که راهبردهای اولیه دولت و توقعات هنرمندان از انجمن در سالهایی که از تشکیل آن میگذرد تغییراتی داشته که تابعی از شرایط سیاسی کشور بوده است و با تغییر دولتها، رویکردها به انجمن نمایش نیز دستخوش تحول شده است. کلیات این تغییرات را میتوان اینگونه بیان کرد:
- در دهه هفتاد همراه با دوره ریاست جمهوری آقای خاتمی مفهوم سازمانهای غیردولتی و مردمنهاد (NGO) مطرح میشود و واگذاری تصدی به بخش خصوصی. این یکی از دورانهایی است که اساسنامه انجمن تغییر داده شده، دولت پای خود را از ارکان انجمن بیرون میکشد، مدیران کل و روسای ادارات ارشاد شهرستانها برای تحقق قانون منع مداخلات کارکنان دولت از ترکیب انجمن کنار گذاشته میشوند، انجمن دامنه استانی پیدا میکند و مسیری برای شکلگیری نمایندگیهای شهرستانها مشخص میشود.
- با حضور آقای احمدینژاد مداخله مستقیم دولت در انتخاب ارکان انجمن پررنگتر و بارزتر میگردد. اساسنامه مجدداً تغییر میکند و تزریق منابع مالی به انجمنها قابل توجه میشود. سیاست تشکیل گروهای نمایشی بهعنوان یک راهکار موازی در کنار فعالیت انجمن از سوی اداره کل هنرهای نمایشی پیگیری میگردد؛ اما به نظر میرسد دولت نهتنها به تشکلهای مستقل اعتقاد ندارد، بلکه انجمن را تا حد یک واحد تحت کنترل دولت تغییر ماهیت داده و این مدیرکل ارشاد است که رئیس انجمن را منصوب میکند. باید اشاره کرد تجربه درگیری خانه سینما در کشور موجب گردید که بسیاری از افراد مؤثر در سیاستگذاری انجمنها به این نتیجه برسند که این نهادها نباید از دولت مستقل باشند و تصمیم نهایی در زمینه فعالیت و عدم فعالیت آنها باید توسط دولت و حاکمیت گرفته شود.
- هنگامی که آقای روحانی رئیسجمهور است، اساسنامه تغییر میکند و انجمنها مجدداً انتخابی میشوند، اما منابع مالی تقلیل یافته و صحبت از جذب حامیان مالی برای تئاتر از سوی بخش خصوصی است. گروههای نمایشی با انجمن در یک نقطه پیوند میخورند، هسته مرکزی گروههای نمایشی در انجمن حق رأی دارند و باید هیئتمدیره انجمن را انتخاب نمایند. در این دوره مشکلات قانونی تشکیل انجمنها خود را بارزتر نشان میدهد و مجدداً اساسنامه تغییر میکند که به ظاهر یک تیم برای بررسی و مشاوره ویژه در این زمینه در وزارت ارشاد پس از مطالعه و تحقیق، شکلگیری انجمنهای فرهنگی و هنری را تعریف میکنند. یکی از دستاوردهای این گروه مشاوره این است که انجمنها قانوناً نمیتوانند ماهیت صنفی داشته باشند و وزارت فرهنگ و ارشاد مرجع تشکیل صنف نیست، بلکه وزارت رفاه، کار و امور اجتماعی است که مسئولیت تشکیل صنف را داراست. بر این اساس و با توجه به مطالبه موجود در جامعه هنری بهصورت شتابزده هیئت دولت مصوبهای را صادر میکند که در آن مشخص میسازد وزارت رفاه به همراه وزارت ارشاد و گروهی از خانه هنرمندان تهران و خانههای مرتبط با چند رشته هنری موظف میشوند دستورالعمل چگونگی تشکیل صنف مرکزی هنری را تدوین نمایند. این گروه کاری بهصورت شتابزده دستورالعملی را تدوین و ابلاغ مینمایند که اشکالات اساسی داشته و در جای خود باید مورد تحلیل و بررسی قرار گیرد.
- دوره حاضر که آقای رئیسی، رئیسجمهور است سیاستهای فرهنگی متفاوتی مدنظر است. اینگونه به نظر میرسد که بود و نبود انجمنها در تحقق این سیاستها چندان تأثیر نداشته و از آنجاکه تولید محتوای مورد نظر حاکمیت و دولت توسط افرادی سازماندهی شده سامان میگیرد و روند مدیریت این تولید محتوا روند خاص خود را دارد، انجمنها چندان جدی نیستند که لازم باشد اصلاحاتی اساسی در اساسنامه و ساختار آنها صورت گیرد و تنها با پالایش افراد فعال در این زمینه میتوان کنترل لازم را بر این نهادها اعمال نمود؛ بنابراین با تغییرات محدودی در اساسنامه تدوین شده در دولت قبل انجمن باید سر و شکل بگیرد.
طرف دیگر این معادله هنرمندان هستند. هنرمندان در این سی و اندی سال نتوانستهاند سرمایه اجتماعی لازم برای تحقق مطالبات خود در زمینه ماهیت انجمن را فراهم سازند. گسست در نظرگاه هنرمندان نسبت به فلسفه مفاهیم و تنوع فرمی هنر نمایش امری طبیعی است، اما گسست در طرح مطالبات گروهی یک آسیب است که هنرمندان فعال در جامعه هنری و هنرمندان نمایش نتوانستهاند برای آن چارهاندیشی کنند؛ با این حال میتوان از گفتهها و نقطهنظرهای آنها در این سالها به سرفصلهایی رسید و آنها را بهعنوان زمینه گفتوگو مطرح نمود:
- مطالباتی که در قالب حمایتهای مالی دولت از هنر نمایش مطرح میشوند.
- درخواست توسعه و گسترش ایجاد فضاهای تمرین و اجرای نمایش
- کسب آزادیهای مدنی در خصوص شیوه تولید و ارائه آثار و عبور از سد نظارتهای فراقانونی
- کسب حقوق صنفی و تحقق رفاه اجتماعی و پایداری اشتغال حرفهای هنرمندان
- کسب جایگاه مداخله در سیاستگذاریهای هنرهای نمایشی
باید پس از گذشت بیش از سی سال پرداختن به تشکیلاتی بهعنوان انجمن نمایش این واقعیت را بیان نمود که هر دو طرف درگیر در این ماجرا از زیانکاران هستند. هم دولت و حاکمیت نتوانسته سیاستهای خود را در زمینه هنر نمایشی در قالب انجمن تحقق بخشد و هم جامعه هنری دستاوردی در زمینه مطالبات خود نداشته است. شاید باید گفته حلاج در زمینه کعبه را نسبت به انجمن نمایش به کار برد.
به نظر میرسد گروهی که آخرین تغییرات در اساسنامه انجمن را تدوین نمودهاند نسبت به مقررات کشور توجه بیشتری داشته و تلاش نمودهاند در دامنه آن حرکت کنند. بستر قانونی شکلگیری انجمن مبتنی به ماده ۵۸۴ قانون تجارت و آییننامه اصلاحی ثبت تشکیلات و مؤسسات غیرتجاری مصوب ۱۳۳۷ و مصوب جلسه ۲۷/۶/۱۳۷۵ شورای عالی انقلاب فرهنگی است و در این زمینه دبیرخانه هیئت رسیدگی به امور مراکز فرهنگی در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی فعال میباشد. کارشناسان این دبیرخانه دستورالعملهای لازم و مدارک و فرایند تأسیس مؤسسات را مشخص ساختهاند. اما محدودیتهایی که حاصل نداشتن برنامه راهبردی توسعه تئاتر است، انجمن را در هر شکلی از تأسیس ناکارآمد میسازد. این عدم وجود سیاست توسعه تئاتر در حاکمیت مسئله اصلی است. انجمنی که نقشش در توسعه تئاتر مشخص نیست چگونه میتواند رابطه هنرمندان با برنامه توسعه تئاتر را تنظیم نماید؟
سیاست خرد تشکیل گروههای نمایشی و گسترش تئاتر خصوصی از آنجا که در یک راهبرد اصلی قرار ندارند یک سرگرمی و یک مسکن موقت برای توسعه تئاتر هستند. اینجاست که طرح مطالبات هنرمندان در قالب انجمن نمیتواند نتیجهبخش باشد. فقدان گفتوگو و همگرایی در بین هنرمندان هنر نمایش موجب میگردد هدف از حضور در تشکلی مانند انجمن به پیگیری خواستههای فردی تقلیل پیدا کند. خواستههایی که حداکثر در سطح جذب کمکهای مالی تولید نمایش و یا اختصاص فضای تمرین و اجرا تقلیل پیدا میکند. شاید بشود گفت اول و آخر این کهنه کتاب افتاده است و در حاشیه یادآوری زیر یک یادگاری تاریخی است.
اما هنرمندان استان کرمان تجربه حرکت در مسیر ایجاد یک تشکل صنفی بر اساس ضرورت تاریخی را در کارنامه خود دارند. بنیاد مطالبه ایجاد خانه هنرمندان استان کرمان یک درخواست مدنی بوده که سعی بر ایجاد فضای حقوقی و قانونی جدیدی در زمینه فعالیت تشکلهای صنفی هنرمندان داشت. این حرکت قانونهای موجود در این زمینه را ناکارآمد و در بسیاری از زمینهها فقدان مقررات و قانون را ارزیابی و مشخص نمود. باید پذیرفت که حضور و مشارکت در چنین سطحی از درگیری اجتماعی، سیاسی و مدنی نیاز به طی دورانی دارد تا گفتوگو، موجب شکلگیری خرد جمعی و حرکت جمعی در مسیر درخواست حقوق حقه شود. پویایی و رشد اتفاقی است که ایستایی ندارد و در صورت توقف در یک دوره زمانی تبدیل به دیدگاه و اندیشه شده و در زمان مناسب دوباره رخ مینماید.
نویسنده و کارگردان تئاتر
https://srmshq.ir/xkbwde
۱. از آغاز نخستین دموکراسی که در سدههای پیش از میلاد در یونان برای حکومتداری پایهریزی شد و به مدت صد سال ادامه داشت و به اعتقاد بعضی از جامعه شناسان و سیاستمداران بهترین نوع دموکراسی محسوب میشود، متفق بر اینکه ریشه در تراژدیهای یونان دارد، چندین قرن میگذرد. اینکه هر نوع حکومتداری بعد از آن که نگاهی به دموکراسی داشته، اما بهنوعی حکومت از بالا به پایین تلقی میشود مورد مناقشه است و باعث شکلگیری انواع حکومتداری شده تا ثابت کند که حکومت مردم بر مردم است، اما ناکام مانده است. چراکه این واژه یونانی و نوع حکومتداری در زمان خود تصمیماتش واقعاً بر مبنای تصمیمات مردم شکل گرفته بود، نه بر مبنای قدرت.
۲. با افزایش جمعیت و گسترش شهرها در طول تاریخ، ضرورت اجتماعی و سیاسی گروههای مختلف مردمی منجر به تشکیل انجمنها گردید تا بتوانند از منافع مشترک خویش در حکومت دفاع کنند و در تصمیمگیریهای حکومت سهیم باشند. این گروهها در قالبها و تشکلهای متنوع با اهداف مختلف ولی مشابه با نامهایی چون سندیکا، اتحادیه، انجمن، صنف، تشکل، جنبش، حزب، نهاد و... شکل گرفت که هرچند تفاوت ماهوی دارند اما اصل آن اصالت وجودی گروهی از اجتماع است که میخواهد بر قانونگذاری حکومت مؤثر باشد این مشارکت یک جمع در یک امر واقع چهبسا باعث بسیاری از تصمیمات شده است. شکلگیری این اجتماعها و انجمنها حتی منجر به پیدایش مکانهایی برای گردهماییهایی به جهت هماندیشی و رایزنی برای پیشبرد اهداف و برنامههایشان گردیده است.
۳. در طول تاریخ همیشه تشکلها و انجمنها باعث توسعهیافتگی در ابعاد مختلف شدهاند. این تشکلها علاوه بر مشارکت در تصمیمگیریهای کلان جامعه، در بسیاری از مواقع سد راه تصمیمهای حکومتها شدهاند تا مانع از نگاه دیکته شده از طرف آنها باشند. ازجمله مهمترین عامل و حتی مؤثرترین آن که باعث تشکیل انجمنها و گروهها شده وجه اقتصادی و مالی است و همیشه چون حکومتها نتوانستهاند دموکراتیک عمل کنند، با نگاه از بالا به پایین و در خیلی از موارد با نگاهی ایدئولوژیک، مقاومت خود را در برابر این وجه نشان دادهاند تا بتوانند با فشل کردن اقتصاد تشکل یا انجمن از قدرت آن کاسته و حتی زمینه حذف آن را فراهم سازند.
۴. فعالیتهای فرهنگی و هنری یکی از ارکان اصلی دولتها و حکومتها بوده و همیشه حکومتها سعی در حمایت از آنها داشتهاند تا بتوانند چهره مناسبتر و موجهتری از خود نشان دهند. پرواضح است که حکومت های غیردموکراتیک و حکومتهایی با نگاه ایدئولوژیک، با اعمال قدرت سعی در سوق دادن فعالیتهای فرهنگی و هنری در راستای اهداف، برنامهها و منافع خود دارند.
با مقدمه کوتاهی که ذکر شد میتوان درباره «انجمن نمایش» بهعنوان یکی از تشکلهای مؤثر با پیشینه چندین دهه فعالیت مستمر، مسائلی را عنوان کرد.
انجمن نمایش که زمان شکلگیری آن به دهه شصت برمیگردد، هرچند یک پیشنهاد از طرف بالا بود نه خود جوش-تحت نظارت وزارت فرهنگ و ارشاد- تا حدودی توانسته بود به اهداف تشکلی خود برای هنرمندان شاخه نمایش نزدیک شود. این انجمنها در سطح شهرستانهای کشور با مرکزیت هنرهای نمایشی تهران اداره میشدند. تصمیمگیرندگان انجمنها -هیئتمدیره - طی یک فرایند انتخاباتی توسط هنرمندان همان شهرستان انتخاب میشدند و قطعاً سطوح مختلفی از انجمنها شکل میگرفت که خواستههای متفاوتی داشتند و این به دموکراتیک بودن عمل انجمن نزدیک بود.
با تغییر دولتها این انجمنها دستخوش تغییرات زیادی گردیدند. چراکه ماهیت واقعی انجمن از بالا و در دست تصمیمگیرندگان دولتی و حکومتی بود. ابتدا انجمن نمایشهای استان شکل گرفت که باعث کمرنگتر شدن انجمن شهرستانها شد، هرچند در فرایند انتخاباتی انجمن استان نقش داشتند. سپس همین انجمن استان به شکل و در قالب موسسه فرهنگی - هنری استان توسط تصمیمگیرندگان دیگری معرفی شد. در این شکل دیگر به نظر نمیآید بتوان نام انجمن را بر آن گذاشت، چراکه تصمیمهای گرفته شده در پروسهای که میخواهد دموکراتیک باشد عملاً نوعی نگاه از بالا به پایین دارد در صورتی که ماهیت انجمن نمایش برعکس این روند است. انجمن نمایش میخواهد - یا میخواست، یا باید - تصمیمهایش را بر وجه اقتصادی و به نفع گروه هنرمندان بنا کند، اما در شکل جدید این خلأ همچنان باقی است. ماهیت انجمن نمایش این است که از بدنه دولت فاصله بگیرد تا خصوصی باشد، اما نگاه نظارتی و ایدئولوژیک سایهاش همچنان بالای سر این تشکل است. انجمن نمایش باید دامنه اختیارات هنرمندان را گسترش دهد، اما عملاً خیلیها را حذف کرده است.
اگر به تمامی برنامهها و اهداف انجمن نمایش نظری بیندازیم، انگار همه آنها در مسیری معکوس در حرکتاند. اساسنامههای جدید، شیوههای جدید انتخابی، برنامههای نو برای وجه اقتصادی این تشکل و... هیچکدام نهتنها نتوانسته است پاسخگوی نیازها و منافع این گروه باشد، چهبسا باعث حذف و دور شدن از اهداف و خواستههای هنرمندان نیز شده است. البته باید همین جا اشاره کرد که این مسئله گریبانگیر دیگر انجمنهای هنری نیز است.
انجمن نمایش در قالب موسسه فرهنگی در استانها شکل گرفت و در آییننامه جدید امتیازات فرهنگی، مؤسسات با هر نام و عنوانی از ایجاد شعبه و نمایندگی منع شدهاند. قانون بالادستی برای این تشکل بدون مشورت و خواست و مشکلات طبقههای مختلف وضع گردیده است. برای ساماندهی گروههای نمایشی درگاه ورودی ثبت گروه تشکیل گردید. حق رأی را به گروهبندی گروههای نمایشی به درجات الف، ب، ج، د تقسیم کردند؛ اما در هیچکدام از موارد هیچگونه شفافیت و معیار قابل قبولی تعریف نشده است. ساز و کار آن طوری بنا شده که گروههای شهرستانی دخالت کمتر و کمتری در تصمیمها دارند. اختیار سالنهای نمایش به مؤسسهها واگذار میشود تا آنها تصمیم بگیرند که سالن را به چه گروه نمایشی بدهند. سالنهایی که قبلتر دولتی بودند و وجه اقتصادی آن برای گروهها مهم بود، اکنون به بخش بهاصطلاح خصوصیتری واگذار میگردد تا تصمیمگیری کنند.
عدم اطلاعرسانی شفاف، نحوه ساز و کار اداری و مالی و نحوه پرداخت آن به گروهها، هزینههای تشریفاتی و بسیاری از موارد دیگر با این ساختار، این تشکل را از خواستههای پایین از بالا به برعکس آن از بالا به پایین سوق میدهد. در این جا، این پرسشها پیش میآید که؛ چرا همه این برنامهها که میتوانست در قالب همان انجمنهای نمایش شهرستان شکل بگیرد، برای متمرکز شدن در مرکز استان شکل گرفت، آنهم با این ساختار که دسترسی به خواستها و تأثیر در تصمیمگیریها را مشکل و مشکلتر میکند؟ آیا غیر از این است که با تغییر نامها سعی در کنترل و تضعیف این تشکل فرهنگی در جهت اهداف خاصی شکل گرفته است؟ آیا این روش هنرمندان را محدود و محدودتر نکرده است؟ آیا تشکلی که شاکله آن به کمک اقتصادی دولت متصل است زمینه را برای رانت فراهم نکرده است؟ و از کجا که تصمیمگیرندگان بعدی همین وجه ناچیز اقتصادی را با عنوان اینکه موسسه خصوصی است، نه دولتی دریغ نمایند؟
بدیهی است که هر حرکتی که از طرف گروه و تشکل هنری در جهت منافع خویش و از پایین صورت بگیرد بهتر میتواند نواقص و معایبش را برطرف کند تا اینکه تصمیمی از بالا بخواهد آن را دیکته کند. نمود آن را میتوان در این تصمیمگیری برای هنرمندان عرصه نمایش مشاهده کرد. عملاً هنرمندان شهرستانها از برنامهها و اهدافی که برای آنها اتخاذ میشود نهتنها بیخبرند بلکه هیچگونه دخالتی هم در آنها ندارند. برای اینکه اصالت این تشکل حفظ گردد باید ساز و کار آن دوباره به قالب انجمنهای نمایش شهرستان برگردد تا تصمیمگیرندگان اصلی خود هنرمندان باشند و بتوانند خود را دخیل بدانند و این واکنشی است به همان ضرورت اجتماعی.
https://srmshq.ir/ht4wvl
آنچه که تئاتر خصوصی یا خصوصیسازی تئاتر مینامیم بیشتر از هر چیز مقولهای اقتصادی-اجتماعی است. اواسط دهه هشتاد میلادی برنامهای اقتصادی در جهان شروع به پیادهسازی شد که میتوان به آن «اقتصاد آزاد» گفت. مؤلفههای اقتصاد آزاد عمدتاً و کمابیش شامل خصوصیسازی، حذف یارانهها، کاهش تصدیگری دولت و تن سپردن به ساز و کار عرضه و تقاضا است. چارچوبهای نظری اقتصاد آزاد و مؤلفههای جامعهشناسیک و همچنین تحول در علوم انسانی و هنر در اوایل قرن بیستم، هنر و فعالیتهای هنری را نیز تحت تأثیر خود قرار داد و باعث تغییرات بزرگی در عرصه هنر و تولیدات هنری در سراسر جهان شد. ایده اصلی تئاتر خصوصی را میتوان در جریانهای مختلف تئاتری قرن بیستم بهوضوح دید، جایی که سالنهای خصوصی و مؤسسات و شرکتهای غیرانتفاعی مستقل از دولت بهعنوان نهاد اجرایی دست به سرمایهگذاری و حمایت از تولیدات جسورانه و بعضاً پیشرو تئاتر زمانه خود زدند. طی قرن بیستم، تئاتر خصوصی خود را تئاتری جریان ساز و خارج از جریان اصلی تئاتر تعریف کرد، تئاتری که از لحاظ فرم و محتوا پیشرو و تجربهگراست و تن به قواعد گیشه نمیدهد و دائماً در حال بازاندیشی و بازتعریف در مفاهیم مختلف حوزه تئاتر است.
در ایران از اواسط دهه هشتاد و بعد از دوران اصلاحات با تعداد کثیر هنرجویان و فارغالتحصیلان تئاتر و کمبود زیرساختها در این حوزه، آموزشگاهها درصدد برآمدند تا فضایی را به اجرای کارها اختصاص دهند تا بدینوسیله بتوانند با مجوز از مرکز هنرهای نمایشی و خارج از چرخه سالنهای دولتی تولیدات هنرجوها و دانشجویان را به اجرای عموم برسانند. با گذشت زمان گروههای حرفهایتر به دلایل مختلف ازجمله هزینه تولید پایینتر و فعالیت خارج از چارچوب محدود سالنهای دولتی، رو به اجرا در این سالنهای کوچک آوردند. بعد از آن، مرکز هنرهای نمایشی به دلیل تقاضای فراوان و در راستای سیاستهای خصوصیسازی آن دوره و کم کردن از هزینههای جاری دولت، با ارائه و صدور مجوزهای مؤسسات تک منظوره و چندمنظوره هنری، راه تأسیس تماشاخانهها و سالنهای خصوصی را باز کرد. از ابتدای دهه نود با موجی از تأسیس سالنها و تماشاخانههای خصوصی روبرو هستیم که تاکنون بسیاریشان همچنان به فعالیت مشغول هستند.
در کنار این تحولات، جشنوارهها و فستیوالهای خصوصی نیز شکل گرفتند که با حمایت بخش خصوصی و بدون کمک یا تصدیگری دولت پیرامون برگزاری این فستیوالها نقش مهمی در تجربههای متفاوت تئاتری داشتند، از آن جمله میتوان به فستیوال مونولوگلیو یا مونولیو به سرپرستی حسن معجونی و یا کمی متأخرتر فستیوال تئاتر سالن شهرزاد اشاره کرد. با این همه با شکلگیری و قدرت گرفتن تورم فزاینده که بیماری دائمی اقتصاد متلاطم ایران است هر چه به امروز نزدیکتر میشویم شاهد از بین رفتن و ضعیفتر شدن این بخش مهم از تئاتر کشورمان هستیم. به این موضوع باید تمایل دولتهای مختلف در کارشکنی و کنترل گری و سانسور بر همه ارکان زیست اجتماعی، فرهنگی و هنری را نیز اضافه کرد. از محدودیتها و سرگردانیهای قانونگذاری پیرامون مسئله انجمنها و تشکلهای مستقل حوزه تئاتر تا سانسورهای بعضاً عجیب و غریب همگی تنها بخشی از مشکلات لاینحل حوزه تئاتر تاکنون بودهاند.
موضوع دیگری که در بین مسائل کمی و کیفی تولیدات تئاتر رخ نموده، مسئله تورم در بافت اقتصادی است. بهگونهای که با بالا رفتن تورم و کاهش ارزش پول ملی و بهتبع آن تمایل دولتها به چاپ پول بیشتر و دامن زدن به افزایش نقدینگی و در نتیجه پایداری بیشتر تورم، شاهد افزایش هزینههای روزافزون دولت و اوج گرفتن کسری بودجه هستیم. با بالا رفتن تورم، هزینههای جاری دولتها افزایش مییابد و ما هر سال شاهد کاهش بیشتر سهم حوزه فرهنگ و هنر در برنامههای بودجه سالیانه هستیم. در نتیجه آن زیرساختهای موجود فرهنگ و هنر کشور روزبهروز فرسودهتر میشوند و دولت نیز به دلیل مسائلی که بیان شد تمایلی به بهبود و گسترش زیرساختهای جدید حوزه فرهنگ و هنر و یا تجهیز و بهروزرسانی زیرساختهای فرسوده ندارد، البته گرایشات ایدئولوژیک پیدا و پنهان در دورههای مختلف و تأثیر آن بر حوزه فرهنگ و هنر هم در منطقیتر کردن این عدم تمایل دولتها نقش مؤثری داشته است. بهتبع مسائلی که پیشتر عنوان شد هزینههای تولید اثر افزایش چشمگیری داشته است و در نبود زیرساخت مناسب شامل سالنهای اجرا و تمرین و و امکانات سخت افزاری دیگر و همچنین نبود سیاستهای قانونگذاری بهینه شاهد در تنگنا قرار گرفتن تولیدات بخش خصوصی تئاتر هستیم. به همه این مسائل بایستی سیاستهای مبهم مالیاتی و تمایل شدید دولت به برقراری مالیات بر تولیدات فرهنگی و هنری را نیز اضافه کرد، خصوصاً پیرامون تولیدات بخش خصوصی که بخش اعظمی از آنها در شهرستانها و استانهای کشور تولید میشوند که بهمراتب گیشه و هزینههای متفاوتی از پایتخت دارند. این مسائل میتواند آسیبی جدی بر بدنه تئاتر کشور وارد کنند.
بعد از گذشت تقریباً دو دهه از شکلگیری خصوصیسازی در پروسه تولید و ارائه اثر نمایشی، دیدگاههای متفاوتی نسبت به موفقیت این امر وجود دارد. از طرفی بخشی از جامعه تئاتر بر این گمان است که با بال و پر دادن به بخش خصوصی و اهمیت یافتن گیشه و میزان فروش برای بقای فعالیتهای بخش خصوصی در این حوزه، از کشف و ابداع شیوههای جدید اجرا در فرم و محتوا و در یک کلام تجربهگرایی هراس دارند و به ورطه سنجش سلیقه مخاطب در جهت تولید روی آوردهاند. از طرف دیگر عدهای اعتقاد دارند با رشد فزاینده تورم در اقتصاد ایران و بالا رفتن هزینهها و خارج شدن خرید بلیط تئاتر از سبد خانوار و همچنین بالا رفتن هزینههای تولید اثر، بخش خصوصی کمکم توان بقای خود را از دست داده است.
در این برهه کنونی و با توجه به شرایط پیچیده سیاستهای فرهنگی و هنری داخل کشور، بیشک موضوع ساختارمند و نظاممند بودن گروههای مستقل تئاتری و بخش خصوصی تئاتر خصوصاً در شهرستانها از اهمیت بیشتری برخوردار است. از دقت در طراحی ساختار مدیریتی گروهها تا نحوه مدیریت هزینهها و در نهایت داشتن شیوهنامه مشخص و مدونی جهت تبلیغ و جذب تماشاچی بیشتر، بخشی از موارد کلیدی هستند که میتوان از آنها نام برد.
پینوشت:
برای مطالعه جامع تر درباره تئاتر خصوصی میتوانید به این مقاله مراجعه کنید: «تئاتر خصوصی ایران از منظر فعالان عرصه نمایش»؛ محمد روزخوش، فرشته رزاقی؛ نشریه مطالعات فرهنگ- ارتباطات؛ سال بیستم، شماره چهل و پنجم، بهار ۱۳۹۸