گفت‌وگو برای دریا

سید فؤاد توحیدی
سید فؤاد توحیدی

برگزاری جشنوارۀ موسیقی کیش بهانه‌ای شد برای حضور جناب صدری موسیقی‌شناس و پژوهشگر موسیقی اقوام و دبیر چندین دوره جشنواره موسیقی اقوام، در جزیرۀ زیبای کیش. این گفت‌وگو برخلاف عرف رایج در یکی از سواحل جزیره و در کنار آب‌های فیروزه‌ای خلیج‌فارس انجام گرفت

به عنوان اولین سؤال وضعیت امروز موسیقی اقوام را چگونه می‌بینید؟

-با توجه به حجم اجراهای موسیقی نواحی و افزایش چشمگیر آن‌ها هم خوشحالم و هم نگران. خوشحال به سبب توجه به این هنر، چه از لحاظ اجرایی و چه مالی و نگران به سبب آسیب‌های احتمالی. معتقدم قبل از برگزاری هر جشنواره‌ای نخست باید بدانیم به چه کسی هنرمند موسیقی نواحی و یا همان موسیقی اقوام می‌گوییم. آیا هر کس ساز نواحی در دست داشت یا آوازی زمزمه کرد هنرمند این نوع موسیقی است؟ ما باید برای هنرمندان این عرصه طبقه‌بندی داشته باشیم. برای مثال در موسیقی ردیف دستگاهی ما اساتید بزرگی داشته‌ایم و داریم که موسیقی شناسند ولی مجری و هنرمند طراز اولی نیستند؛ مانند استاد برومند. ایشان نوازنده و خواننده درجه یکی نبودند ولی در آموزش و تحلیل ردیف بسیار خبره بودند. اگر کلاس‌های آموزشی ایشان با حضور آقای شجریان را شنیده باشید متوجه شده‌اید که چقدر اجرای ایشان در مقایسه با آقای شجریان متفاوت است ولی وقتی آقای شجریان با کیفیت بالا گوشه‌ای را اجرا می‌کنند جناب برومند ایرادات بسیار دقیقی از ایشان می‌گیرند و گوشزد می‌کنند که حاصل بصیرت و تسلط کامل ایشان بر جزئیات موسیقی ایرانی است. همین مسئله در موسیقی اقوام نیز قابل مشاهده است. افرادی ریزه‌کاری‌های موسیقی نواحی یک منطقه را می‌شناسند ولی خود توانایی اجرا را به صورت حرفه‌ای ندارند. دعوت از این افراد برای اجرای صحنه‌ای کار درستی نیست. اجرای صحنه‌ای مبانی خود را دارد. ژوست خوانی (دقیق خوانی) بر اساس فواصل معین و مطبوع یک منطقه، جزو اصول است. جالب اینکه بعضی از این اصول تابع زیبایی‌شناسی شخصی است. برای مثال اگر چند سه‌تار را برای نواختن به شما بدهند معمولاً پرده‌های آن را بر اساس حس خود کمی جابه‌جا می‌کنید. امکان دارد یک هنرمند دیگر با همان سه‌تار نسبت به حس خود، پرده‌ها را به صورتی دیگر جابجا کند.

منظور شما این است که هنرمندان موسیقی اقوام بر اساس فواصل مطبوع منطقه خود اجرا کنند؟

علاوه بر فواصل مطبوع منطقه بر اساس فواصل مطبوع خود هنرمند اجرا کنند؛ یعنی اگر یک هنرمند یک پرده را پنج سِنت کمتر می‌گیرد همیشه بر همین روال باشد نه اینکه گاهی فاصله‌ای را پنج سنت کمتر بگیرد و گاهی ده سنت اضافه بگیرد.

یعنی بر اساس فواصل مطبوع نهادینه شده در ذهن هنرمند

دقیقاً. مسئله دیگر اینکه هنرمندی دعوت می‌شود که هنوز وسعت صوتی حنجره خود را نمی‌تواند با ساز هماهنگ کند. نه سازش را می‌تواند با وسعت صدایش هماهنگ کند و نه فواصلی را روی ساز بگیرد که با صدایش هم‌خوان باشد. یا این که چه سازی با چه الگویی مناسب همراهی صدای اوست. اصول اولیه موسیقی و فیزیک صوت را هنوز نمی‌داند. جالب اینکه خیلی از آن‌ها حتی نمی‌توانند سازشان را دقیق کوک کنند بعد به عنوان استاد و پیشکسوت موسیقی از آن‌ها تجلیل می‌شود.

فکر نمی‌کنید دلیل این مسئله سنگینی گوش آن‌ها به دلیل کهولت سن باشد؟ من یادم است یکی از اساتید تنبورنوازی در جشنواره‌های نخستین موسیقی نواحی بسیار کوک می‌خواندند ولی در جشنواره سال پیش نه توانایی کوک کردن ساز داشتند و نه خواندن هماهنگ با فواصل تنبور.

صد درصد این مسئله هم هست ولی دلیل ندارد وقتی توانایی لازم اجرا را از دست داده‌اند بخوانند و یا بنوازند. جدا از این افراد من شاهد بوده‌ام کسانی برای اجرا به جشنواره دعوت شده‌اند که اصلاً نوازنده و یا خواننده خوبی نبوده‌اند و فقط به‌واسطه کهولت سن به آن‌ها لقب استاد داده‌اند و مورد تجلیل قرار گرفته‌اند. وقتی که یک هنرمند را از بستر اصلی خود جدا می‌کنیم برای مثال یک کلام خوان را از جم خانه یارسان به روی صحنه می‌آوریم مسلماً صحنه‌گردان مناسبی نخواهد بود. هنرمندی که به جشنواره دعوت می‌شود باید صحنه‌گردان باشد و بتواند با مخاطب ارتباط برقرار کند مانند هنرمندان آذری که اجرای آن‌ها نوعی پرفورمنس است.

و حتی بخشی‌ها

دقیقاً. متأسفانه به خیلی‌ها لقب استاد و هنرمند را می‌دهیم که در حدّ آن نیستند. شما یادتان هست وقتی حاج قربان سلیمانی اجرا می‌کرد نمی‌شد تفکیکی بین ساز یا آواز او قائل بشویم. آن‌قدر دقیق و در هم تنیده بودند. مشکل دیگر این است که بعضی افراد قطعاتی را سر هم می‌کنند و اجرا می‌کنند که جزو رپرتوار موسیقی آن منطقه نیست و جالب اینکه برای قطعات این چنینی تاریخ‌سازی هم می‌کنند و آن‌ها را دارای سابقه طولانی معرفی می‌کنند که در اصل این چنین نیست.

اتفاق دیگری که در دو دهه اخیرافتاده بحث سوشیال مدیا و آی تی است؛ یعنی آی تی هویت را به چالش کشیده است. هویت به دو عامل زمان و مکان وابسته است؛ یعنی در جغرافیای معین و زمان طولانی یک رفتار به یک سنت تبدیل می‌شود. البته یک سنت با حفظ ساختار ثابت می‌تواند خود را به‌روز کند. ما قائل به این هستیم که موسیقی اقوام بازتاب زندگی و نیازهای اوست. برای مثال در قهوه‌خانه‌ها یک محیط مردانه داشتیم که در این محیط پرده‌خوانی و نقالی شکل می‌گرفت که حال و هوایی حماسی داشت. در حال حاضر جای قهوه‌خانه را چه چیز گرفته است؟

کافی‌شاپ

فضا چگونه است؟

هم مردانه و هم زنانه

طبیعی است دیگر در این فضا آن موسیقی جوابگو نیست. اینجاست که آی تی ورود می‌کند. انقلابی که تمام شئون زندگی را به چالش کشیده است. وقتی که ایزوله هستیم خودمان با خودمان روبرو هستیم ولی وقتی بحث سوشیال مدیا پیش می‌آید قضیه متفاوت می‌شود. الآن بعضی از عشایر برای تولید برق از پَنل‌های خورشیدی استفاده می‌کنند. گروهی از آن‌ها دارای تجهیزات دریافت شبکه‌های ماهواره‌ای هستند و از این طریق با تمام دنیا در ارتباط هستند. آیا با این شرایط موسیقی بومی آن‌ها باید نابود شود؟

می‌تواند مبتنی بر شرایط تغییر کند.

بله. من همیشه تأکید دارم ساختار موسیقی بومی باید از ضمیر ناخودآگاه ارادی به ضمیر خودآگاه ارادی تغییر جهت دهد؛ یعنی راجب به ساختار یک موسیقی کنکاش کنیم و شاخصه‌های آن را تعریف کنیم. برای مثال بگوییم شاخصه موسیقی لُری چیست؟ چه خصوصیاتی باعث می‌شود که با شنیدن یک قطعه بگوییم آن لُری است؛ مسلماً شیوه اجرا، وزن با سه متغیر و مُد با دوازده متغیر یک اتمسفر موسیقایی می‌سازد که به آن لُری می‌گوییم. ضرورت دارد در دوره معاصر به ضمیر خودآگاه ارادی برسیم. کاری که فردی مثل درویش خان انجام داد. او یک قطعه ارمنی را در هاضمه موسیقی و فرهنگی خود حل می‌کرد و آن را به قصه‌ای دیگر تبدیل می‌کرد. اگر موسیقیدان‌های ما هم این بارش فرهنگی بیگانه را در هاضمه فرهنگی خودمان حل کنند می‌توانند برای هر کاری یک موسیقی مناسب و در خور ایجاد کنند. چیزی که متناسب با فرهنگ خودمان و موسیقی خودمان باشد.

یعنی یک موسیقی نو را با فرهنگ موسیقایی خودمان بازتعریف کنیم

دقیقاً. همین امروز در تنبورنوازی خود شما کاملاً می‌شد حال و هوای موسیقی یارسان را شنید با اینکه به صورت آزاد و بداهه ساز می‌زدید. یا در موسیقی فیلم لاک‌پشت‌ها پرواز می‌کنند حسین علیزاده در آن لالایی می‌شد شاخصه‌های موسیقی کردی را کاملاً حس کرد آن هم با ابزار غیر کردی و سازهایی مثل پیانو و ویلن سل

بله. البته دقیقاً برعکس آن را هم شاهدیم. با سازهای یک قوم اصواتی را می‌شنویم که هیچ تعلقی به آن قوم ندارد.

آفرین. همین گونه است. امروزه با تغییر ابزار می‌توان قطعات با هویت موسیقی را به نوعی جدید ارائه داد. کاری که امثال استاد صبا انجام دادند. دیلمان گیلان را با ترجمانی نو به موسیقی کلاسیک ایرانی اضافه کردند.

به نوعی یک تأویل موسیقایی

دقیقاً. متأسفانه این گرته‌برداری در موسیقی به شکل زننده‌ای امروز پیاده می‌شود. برای مثال قطعه نوایی را همان‌گونه که هست با ارکستر اجرا می‌کنند بدون آنکه فضای موسیقی آن را درک کرده باشند. یک موسیقی چوپانی هم می‌تواند ماده خامی باشد برای تولید یک اثر جدید مثل موسیقی یک فیلم. شما بهتر می‌دانید موسیقی اقوام یک موسیقی پُلی فونیک نیست ولی می‌توان با یک گسترش نغمگی آن را به یک نغمه جدید تبدیل کرد. مثلاً آن را برای زنگ گوشی و یا یک موسیقی کودک و یا یک کانسپت جدید تعریف و اجرا کرد. چرا در حال حاضر ما یک موسیقی معین به نام موسیقی کودک نداریم؟ ساز نداریم یا ملودی؟

خلاقیت نداریم.

دقیقاً. نرفته‌ایم ساختار این موسیقی را کشف کنیم و آن را در کارکرد جدید به کار ببریم با ابزاری مثل کامپیوتر. ترکیب یک شعر زیبا با یک ملودی مناسب و اجرای یک خواننده خوب می‌تواند یک شاهکار را در این ژانر خلق کند. شاید به نظر ناعادلانه بیاید ولی به نظر می‌آید بعضی چیزها وقتی کارکردش تغییر می‌کند از بین می‌رود و این بدیهی است.

بله؛ مانند احیای موسیقی نوبت نوازی بازار کرمان که به نتیجه نرسید و حتی به اصل آیین هم ضربه زد.

بله ولی همان ریتم‌ها می‌تواند در صدا و سیما و قبل از پخش اذان اجرا شود و کاملاً مناسب باشد. باید شکل کارکردها را به‌روز کرد. متأسفانه اکثر موسیقیدان‌های ما اهل تفکر نیستند. چون اندیشیدن، نوآوری و خلاقیت دشوار است. وقت گذاشتن که هیچ جان گذاشتن است. ایجاد نوآوری گاهی علاقه و هدف شخصی است و گاهی می‌تواند سفارشی باشد؛ یعنی یک نهاد و حتی یک بنگاه اقتصادی می‌تواند سفارش کار بدهد در ازای پرداخت هزینه‌ها و دستمزد آن وقت است که شاهد کارهای خلاقانه‌تری خواهیم بود. متأسفانه در حال حاضر اکثر مدیران فرهنگی ما اصلاً فرهنگی نیستند. بیشتر سیاسی هستند و تخصص فرهنگی یا هنری ندارند. مشاور فرهنگی هم یا ندارند و یا اگر دارند به گفته‌های آن‌ها بها نمی‌دهند و یا اعمال سلیقه می‌کنند. اگر باغ شازده ماهان این‌گونه زبانزد خاص و عام است به این دلیل است که فرمانفرما کار را به کاردان سپرد و اعتماد کرد.

درست است. کمی برگردیم به اجراهای صحنه‌ای موسیقی اقوام. از نظر من بعضی از قسمت‌های موسیقی اقوام به طور کلی برای اجرا در برابر مخاطب طراحی نشده است. برای مثال موسیقی چوپانی اغلب در تنهایی چوپان و گله اجرا می‌شود برای همین توقع ما از یک اجرای با حس و واقعی در برابر مخاطب توقع درستی نیست. آن پرفورمنس موسیقایی که شما فرمودید فقط می‌تواند در مجریان موسیقی شادیانه، روایی و حماسی وجود داشته باشد که همیشه ارتباط مستقیم و رویارویی با مخاطب داشته‌اند.

بسیار نکته دقیق و درستی گفتید. دقیقاً همین جاست که آی تی می‌تواند ورود کند و از این موسیقی‌ها بهره‌ای نو ببرد. بردن این هنرمندان به جشنواره‌ها معمولاً پُر از استرس و اضطراب است چون از محیط واقعی و بستر اصلی موسیقایی دور می‌افتند و تجربه اجرا در مقابل مخاطب را هم ندارند.

...

ادامه این مطلب را در شماره ۷۲ ماهنامه سرمشق مطالعه فرمایید

تنهاییِ صدا

سعید رضادوست
سعید رضادوست

خواندن در میانِ دوتارزن‌های خراسان در چنان مرتبه‌ای از اهمیّت قرار داد که اگر کسی دوتار دست گرفته و فقط بنوازد به او «لال‌بخشی» می‌گویند. دوتارزن باید بتواند با لحنی خوش، سازش را همراهی کند. تأثیرِ صوتِ آدمی بر دیگران آن‌چنان بوده که اعجازِ داودِ نبی (ع) نیز الحان خوش او به شمار می‌آمده؛ و مگر خسروِ خوبان در روزگارِ ما بر بلندایِ اریکۀ گلبانگِ آزادی و آزادگی، تکیه نزده است؟

استاد ابراهیم شریف‌زاده را عمومِ مردمان پس از انتشارِ آلبومِ «خون‌پاش و نغمه‌ریز» شناختند. آلبومی که نامش برگرفته از قصیدۀ استوارِ اخوان ثالث در ثنایِ استاد غلامحسینِ سمندری بود:

خون‌پاش و نغمه‌ریز؛ حسینِ سمندری

پُر از کدام چشمه و دریا کنی سبو؟

آغازِ این آلبوم برخلاف آمدِ عادت، تنظیم شده است. ابراهیمِ شریف‌زاده می‌خواند یکی از کهن‌ترین نغماتِ مقام‌های موسیقی جنوبِ خراسان را: «نوایی نوایی نوایی نوایی...». وجه تمایزِ این خوانش با دیگر خوانش‌ها آن است که هیچ سازی با آوازِ او همراه نیست و البتّه هیچ نقصانی نیز به گوش نمی‌آید. صدایِ او به‌تنهایی یک ارکسترالِ بزرگ را شکل داده. سمفونیِ وجود را می‌نوازد با حنجره‌اش. آن لرزشی که در انتهایِ هر نغمه‌اش جاری است، زخمه می‌زند بر جانِ مخاطب. بی‌آلایشیِ اجرایِ اوست که بر صدرش می‌نشاند در زمانه‌ای که پرطمطراق ساختنِ صحنه‌ اجرا و ترافیکِ ساز و ملودی، «مُد» شده است. شریف‌زاده، همگان را دعوت می‌کند به بازگشت به خویشتن. خویشتنی که «بی‌گِره» است و «صافی» همچون آب. شصت سال صدای او و دوتارِ سمندری در هم تنیده شده بودند. این تزویجِ مبارک، فرزندِ هنرِ ناب را نتیجه داد. تکرار می‌شود گوش فرادادن به «خون‌پاش و نغمه‌ریز»، تکراری نه.

یکی از بنیان‌هایی که برای تحقّق زیستِ معنوی برشمرده می‌شود، وجود صداقت و جدیّت در فرد است. به این معنا که فرد، همان‌گونه رفتار کند که گمان می‌کند درست است و راست. دوتارزن‌های خراسان، همچون موسیقیِ بی‌تکلّف و صادقانه‌شان، روزگار می‌گذرانند. در ساده‌ترین وجه ممکن. پیرانِ چنگیِ خراسان، ساده‌زیست‌اند امّا گاه‌وبیگاه، آوار محرومیّت نیز بر سرشان آوار شده و می‌شود. گاه محرومیّت از حدّاقل‌های معیشتی و گاه محرومیّت از آن‌چه که باید به تناسب و فراخورِ تخصّص و پاسبانی‌شان از فرهنگ و هنر به ایشان پیشکش می‌شد.

این روزها گفت‌وگویی از استاد محمّدرضا درویشی که یک تنه، بخشی مهم از فرهنگِ فولکلور و موسیقیِ نواحیِ ما را از نابودیِ مطلق نجات داده درباره استاد ابراهیم شریف‌زاده دست به دست می‌چرخد. نقل خاطره از روزی که شورای عالی موسیقی پس از پافشاری و تبیین استاد درویشی، نشانِ درجه یک هنری (معادل دکتری) را در آستانۀ ۱۰۰ سالگی و در روزگارِ ابتلا به آلزایمرِ ابراهیمِ شریف‌زاده اعطا می‌کند و به تعبیرِ جناب درویشی، اعطای این نشان در واقع احترام اهالی شورای عالی موسیقی به خودشان بوده و امّا پس از آن‌که اعضای شورای مذکور متوجّه می‌شوند حرفۀ روزمرّۀ ابراهیمِ شریف‌زاده، مرده‌شویی و غسل و کفن میّت بوده، امضای خودشان را پس گرفته و از اعطای نشان منصرف می‌شوند.

این بار به‌راستی، مشت نمونه‌ خروار است. نادیده گرفتنِ پیرانِ چنگیِ خراسان، نمونه‌ای مهم از نادیده گرفتنِ هویّت و میراثِ کهن ملّی این سرزمین به شمار می‌آید. استاد غلامحسینِ افگاری و استاد محمّد درپور در چه وضعیّت معیشتی چشم از دنیا فروبستند؟ امروز استاد محمّد یگانه که به تعبیر خودش، جانبازِ فرهنگی است، چگونه زندگی می‌گذراند؟ استادی که پس از ۴۰ سال آموزشِ بی‌دریغِ موسیقیِ شمال خراسان، هنوز از حقّ بیمه برخوردار نیست همچنان که گفتنی‌ها در این زمینه اندک نیستند.

این روزها هر بار که نغمۀ ابراهیم شریف‌زاده از رسانه‌های رسمی پخش می‌شود، عرقِ شرم بر پیشانی‌ام می‌نشیند. شرم از اینکه چه آمده بر سرِ این قوم. رسمِ جوانمردی است که افراد، بارِ دیگران را نیز به دوش بکشند. ما مردمانِ عادی نیز به جایِ مدیرانِ حوزۀ فرهنگ و هنر، خجالت می‌کشیم این روزها...

موسیقی آوازی زنان در عصر قاجار

شهاب جعفری
شهاب جعفری

مدرس موسیقی و پژوهشگر هنر

جامعه دوران قاجار جامعه‌ایدهقانی، وابسته به زمین و کشاورزی که از منظر طبقه‌بندی اجتماعی شامل طبقات اقلیت حاکمه و طبقه اکثریت مطیع و فرمانبردار است، سخن می‌گوید. بیش از نود درصد مردم در روستاها ساکن بودند و ده درصد باقی مانده که در شهرها زندگی می‌کردند نیز آشنایی چندانی با فرهنگ و دستاوردهای جوامع مدرن و پیشرفته نداشتند. (شمیم ۰۹۷۹: ۹۶۲) از ویژگی‌های فرهنگی این جامعه می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد: وجود خرافه، آیین‌های برجامانده از دوران‌های کهن و آمیختگی آن‌ها با رسوم و سنن هر قوم و قبیله، جمعیت کثیر بی‌سواد چنان که در منابع مختلف این رقم بین ۵۲ تا ۵۹ درصد است. (شمیم ۰۹۷۹:۹۶۶). عدم وجود نظام دیوان‌سالاری و اداری که مناسبات اجتماعی مردمان را رسمی نمایند، عدم وجود قوانین رسمی و دولتی که در تمام مناطق به‌صورت یکسان و یکپارچه قابل اجرا باشد، عدم هویت رسمی و اجتماعی برای ساکنان کشور که شرط اولیه حیات اجتماعی آن‌ها در تبادلات اقتصادی و اجتماعی را رقم می‌زد، مانند عدم اطلاع از تعداد نفوس و جمعیت ساکن در مناطق مختلف و نبود هویت شناسایی اولیه و رسمی نظیر شناسنامه که نظام مناسبات جاری فرد را قانونی و رسمی می‌نمود از دیگر ویژگی‌های این جامعه بود (ملک‌زاده، ۰۹۵۹: ۶۲). شکل‌گیری روابط اجتماعی و فرهنگی بر اساس عرف‌های منطقه‌ای و عادات فرهنگی و مذهبی که در هر منطقه بنا بر تفسیر برخی روحانیون متفاوت ارائه می‌شد، عدم نابرابری جنسیت‌ها (زن و مرد) بر اساس برداشت‌های مذهبی و عرفی در هر منطقه جغرافیایی که سبب می‌شد در وهله اول حقوق مردان در طبقه رعیت و فرمانبردار کاملاً در تصدی فرمانروایان و حاکمان منطقه‌ای قرار بگیرد مانند آنچه که امروزه شهروند درجه دوم نام‌گذاری شده است باعث می‌شد در این میان زنان به‌طور کلی و عمومی در مرحله‌ای پایین‌تر از این طبقه و شاید بتوان این طبقه را شهروندان درجه سوم نامید.(تاجبخش، ۰۹۷۷: ۴۰۲). پیوند دربار و روحانیون در زمینه حفظ منافع شاه و دربار با استفاده از برداشت‌های دینی و صدور فتواهایی که حقوق اکثریت جامعه را ضایع کرد (آدمیت ۰۹۶۰: ۴۹۲)، ویژگی‌های چنین جامعه‌ای بود که اثرات خود را تا به امروز نیز بر جای گذاشته است. چنانچه در وصف این پیوند نظریات صادر شده روحانیون که آلوده به اوهام و خرافات و تبلیغات واهی و سست بودند بسیاری از پژوهشگران اشاره نموده‌اند. ازجمله محدودیت در زندگی سیاسی و اجتماعی که همراه با خشونت و عقاید خرافی و جهل و ناآگاهی بود که گاه‌گاه شورش‌های محلی در مناطق مختلف را رقم می‌زد (واتسن ۰۹۴۲: ۰۲)

از آنجا که محور اصلی بحث حاضر به حیات اجتماعی زنان آوازخوان در دوران قاجار می‌پردازد، شرح ویژگی‌های فرهنگی و نگرش به موسیقی در این دوران که در نهایت شأن و منزلت موسیقی و موسیقی‌دانان را به‌عنوان پایه‌ای از حیات اجتماعی آنان نشان می‌دهد، ضروری می‌نماید. موسیقی در دوران قاجار از منظر فرهنگی، عرفی، باورهای دینی و ارزش‌های اجتماعی از قدر و منزلت مناسبی، چنان که در جوامع امروزی شاخه‌ای از هنر متعالی به شمار می‌آید، در نظر گرفته نمی‌شد. براساس برخی منابع، موسیقی‌دانان این دوره در هر سطحی حتی موسیقی‌دانان دربار موجوداتی در حد بردگان و اشیاء شخصی صاحبان قدرت به شمار می‌آمدند. (کاظمی، ۰۹۲۵: ۴۶). شاهد بر این مدعا حکایت اعزام شعاع‌السلطنه به شیراز بود که هنگامی که وی می‌خواست تمام خدمتکاران دربارش را به‌عنوان اشیاء و ابزارآلات شخصی با خود به شیراز ببرد و غلامحسین درویش معروف به درویش خان که با توجه به آگاهی‌های مدنی‌ای که از طریق آموزش در دارالفنون و معاشرت با روشنفکران مختلف کسب کرده بود از رفتن با وی به شیراز سرباز زد، شعاع‌السلطنه دستور دارد تا پنجه‌های او را قطع کنند. اگر درویش خان به سفارت انگلیس پناه نبرده بود و همسر سفیر انگلیس که خود نوازنده پیانو بود و قدر و منزلت هنری درویش خان را درك کرده بود. وساطت نمی‌کرد، پنجه‌های وی قطع می‌شد و نسل پس از آن هیچ‌گونه اثری از ساز و زخمه‌های این استاد مسلط موسیقی ایرانی را نمی‌شنیدند. در نمونه دیگری سید احمدخان ساوه‌ای خواننده موسیقی ایرانی و تعزیه خان تکیه دولت در دربار ناصری بود که اگر در هر سرزمین دیگری با این توانایی‌ها به دنیا می‌آمد، مجسمه او را در مکان‌های هنری به نمایش می‌گذاشتند در حالی که در خاطرات ملیجک (غریرالسلطان) آمده، چنان رفتار ناشایستی با وی انجام شده است که تنها نشان از قدر و منزلت هنر موسیقی و موسیقی‌دان در آن زمان دارد. در خاطرات ملیجک (غریرالسلطان) چنین آمده: «سه‌شنبه ۵ رجب ۱۳۲۳ سوار شده آمدیم به شهر به منزل علاءالدوله. علاءالدوله می‌گفت که در چند روز قبل، سید احمد آوازه‌خوان آمد اینجا با چتر، خیلی خودش را قشنگ ساخته بود، خیلی به‌طور بی‌احترامی نشسته و با من گفت‌وگو می‌کرد. باری علاءالدوله چوب و فلک خواسته، سیداحمد را چوب زیادی می‌زنند، بعد پسر کوچک علاءالدوله واسط می‌شود»(کاظمی ۰۹۲۵: ۴۲) این گزارش نمونه بارزی از ارج و منزلت موسیقی‌دانان در آن عصر را نشان می‌دهد. از آنجا که هنر موسیقی در جامعه مردسالار قاجاری در حیطه امور مردانه قرار می‌گرفت و زنان موسیقی‌دان و اهل طرب به‌عنوان زیرمجموعه و عضوهایی از دسته موسیقی‌دانان مرد به شمار می‌آمدند، در اینجا لازم است که به طبقه‌بندی هنری و اجتماعی موسیقی‌دانان مرد اشاره شود تا پس از آن وضعیت زنان در این موسیقی مردسالار مشخص گردد.

طبقه‌بندی هنری و اجتماعی موسیقی در عصر قاجار

در طول تاریخ ایران دربار و مذهب دو مأمن ناخواسته موسیقی ایرانی بودند، زیرا موسیقی‌دانان در زمره بی‌پناه‌ترین ستم دیدگان آن جامعه به شمار می‌آمدند. (کاظمی، ۰۹۲۵: ۰۹) با توجه به آنکه یکی از مفاهیم موردنظر بحث حاضر آواز و زنان آوازخوان است لازم است اشاره شود که منشأ و ساختارهای تشکیل دهنده موسیقی آوازی، صرف‌نظر از تأثیرات موسیقی‌های اقوام ایرانی، در گذشته و زمان حاضر چهار منبع را دربرمی گیرد که سه منبع آن مذهبی و منبع چهارم در بخش‌هایی از خود خصلتی غیرمذهبی (نه ضدمذهب) دارد و برای این بخش نیز نمی‌توان ساختاری مستقل و مجزا از مذهب فرض کرد

این چهار منبع عبارتند از ۱) موسیقی روضه ۲) موسیقی نوحه ۳) موسیقی تعزیه ۴) موسیقی مطربی (کاظمی، ۰۹۵۲: ۰۲) از نیمه دوم سلطنت ناصرالدین‌شاه تا زمان مورد نظر این نوشتار شرایط موسیقی‌دانان در دربار یکسان بود به این معنی که از نظر فرهنگ عمومی مردم، موسیقی‌دانان را عمله طرب می‌دانستند و بر اساس نیازهای مردمان در مناسبت‌ها و جشن‌های عروسی و شادمانی‌های مختلف از آنان دعوت می‌کردند تا در مجلس آن‌ها راه یابند. این مطرب‌ها نیز خود در سلسله مراتبی قرار می‌گرفتند که شامل لودگی و الواطی و مطربی و حتی فاحشگی می‌شد. چنانچه در خاطرات اعتمادالدوله چنین نقل می‌شود: «در منزل عضدالدوله عروسی دعوت بودم... میرزا علی آوازه‌خوان که از الواط شهر است و روی صندلی نشسته بود را به عبدالله خان خواجه معرفی کردم». (کاظمی ۰۹۵۲:۹۰-۹۰) در فراز دیگری در مورخه چهارشنبه ۲ ذی‌القعده سال ۰۹۲۰ قمری اشاره شده: «آقاعلی اکبر خواجه که حالا فراش خلوت است آمد که فرموده‌اند حکما حاضر شوم، رفتم. پناه بر خدا از مجلسی که دیده شد. عمله طرب در اتاقی نشسته، ملیجک دوم صدر مجلس جلوس کرده، دو سه دختر که یکی از آن‌ها ۱۴ ساله به نظر می‌آمد یمین و یسارش را گرفته، ده پانزده غلام و خواجه پس و پیشش را داشتند به این حالت جلوس نموده، محمدصادق سنتورچی که حالا محمدصادق خان و خان رئیس به او می‌گویند چراکه رئیس نقاره‌خانه است تشریف داشت و آنچه لازمه رذالت بود می‌نمود و الی‌آخر». مرتبه‌ای پایین‌تر از این گروه موسیقی‌دان، در نمونه‌ای‌ است که در تاریخ دوشنبه ۱۳ جمادی‌الاخری ۱۳۱۳ ص ۱۰۴۸ به آن اشاره شده. «ادیب‌الممالک و احتساب‌الملک و منوچهر میرزا را در اسماعیل‌آباد مهمان کردم. یک شب و یک روز مهمان من بودند. احتساب‌الملک اصراری می‌کرد که مطربی بخوانیم. چون عید حضرت امیر علیه‌السلام بود و شش ماه تمام هم از عزاداری من گذشته بود فرستادم میرزا آقای سنتورزن را بیاورند، پیدا نکرده بودند، دسته علی خوان را آوردند. علی خوان پسره‌ای است که سنتور می‌زند اما اتباعش زن هستند و فاحشه. معلوم می‌شود که دسته علی خوان مطرب نیست». (کاظمی، ۰۹۲۵: ۶۰).

...

ادامه این مطلب را در شماره ۷۲ ماهنامه سرمشق مطالعه فرمایید