آموزش هنر امری دشوار، اما ضروری

سکینه عرب‌نژاد
سکینه عرب‌نژاد

دبیر بخش تئاتر

سوده رئیس پور بندری، بازیگر و کارگردان تئاتر، کارشناس ارشد فرهنگ و زبان‌های باستانی و مدیرمسئول مؤسسه فرهنگی هنری چندمنظوره سورا هنر هفتواد است. او در کارنامه حرفه‌ای خود سابقه بازیگری، کارگردانی و تدریس نمایش خلاق را دارد. با او گپ و گفت کوتاهی داشتیم درباره مؤسسه سورا هنر هفتواد. او اکنون در مقام تهیه‌کننده و یکی از چهار کارگردان نمایش «جابه‌جا» (نوشته: محمدکاظم دامغانی و کارگردانی: محمدکاظم دامغانی، سوده بندری، ملیکا میرزایی، احسان زارع) را بر صحنه دارد.

ممنونم از حضورتان در این گفت‌وگو. برای شروع لطفاً یک معرفی کلی از مؤسسه داشته باشید.

مؤسسه فرهنگی هنری چندمنظوره سورا هنر هفتواد با هدف اشاعه فرهنگِ دوستداری هنر و اشتغال‌زایی هنرمندان و هنردوستانِ شهر ادب و فرهنگ، کرمان، در بهمن ۱۴۰۱ موفق به کسب پروانه فعالیت شد. این نهاد غیردولتی با نگاهی نو تمرکز آموزش را بر گروه سنی کودک و نوجوان گذارده و برای این مهم نیز به‌کارگیری مجرب‌ترین اساتید داخل و خارج از استان را در دستور کار خود قرار داده است. در حال حاضر دفتر مرکزی این مؤسسه در خیابان ابوسعیدی (صدوقی۳) نبش کوچه غربی ۳ پلاک ۶۲ واقع گردیده و پذیرای هنرجویان و هنرمندان مشتاق در رشته‌های مختلف هنری می‌باشد.

مؤسسه خصوصی است یا برای راه‌اندازی از جایی کمک گرفته‌اید؟

این مؤسسه صددرصد خصوصی و با هزینه شخصی است. اتفاق خوشایندی که در استقبال از مراکز آموزشی در استان به لطف تلاش‌های اساتید و همکارانمان افتاده، نوید از وجود نسل دوستدار هنر می‌دهد. نسلی که در این حوزه دغدغه‌مند شده‌اند و به هر دری می‌زند تا ذوق هنری خود را بالفعل نموده و از آن چه مادی چه معنوی بهره برد؛ بنابراین در استان به مکان‌های آموزشی بیشتری نیازمندیم که تقاضای هنرجویان را پاسخگو باشد. لازم به ذکر است در این حوزه لطف دولت و یا ارگان‌های غیردولتی که توان سرمایه‌گذاری دارند هنوز شامل حال بانیان این امر نگردیده و تا حد زیادی کار برای شکل‌گیری این دسته از نهادهای آموزشی دشوار شده است. جدای از بحث سرمایه‌گذاری، قوانین و روال‌ سختگیرانه دولت در صدور مجوزها با شعار بالا بردن سطح کیفی مؤسسات آموزشی به‌ویژه در استان کرمان خود مانعی بر پا گرفتن و ارتقا کیفیت شده است. چراکه راه بر رقابت و اشتغال‌زایی و تجربه بسته شده است. رشد و مانایی هنر با وابستگی و محدودیت‌های دست و پاگیر دولتی برای متولیان این امر امکان‌پذیر نیست. باید به بخش‌های خصوصی نگاهی ویژه داشت.

همکارانتان در مؤسسه چه کسانی هستند؟

در حال حاضر هیئت مؤسس آقایان حمید نژادی کارشناس ارشد رشته‌های پژوهش هنر و کارگردانی، هوراد محتشم کارشناس ادبیات نمایشی و خانم‌ها سوده رئیس پور بندری کارشناس ارشد فرهنگ و زبان باستانی، مهربانو نادرنژاد کارشناس ارشد زبان‌شناسی هستند؛ که این دوستان در حوزه نمایش نیز فعالیت می‌کنند. از مدرسین سایر رشته‌ها خانم‌ها مریم میرحسینی، هما بحرینی و آقای مرتضی کاربخش را می‌توان نام برد. البته شایان ذکر است دوستان بسیاری در حوزه‌های گوناگون به‌ویژه نمایش در آینده‌ای نزدیک به خانواده سورا هنر اضافه خواهند شد.

چه فعالیت‌هایی تا الآن در مؤسسه انجام داده‌اید؟

فعالیت‌های مؤسسه در چندین بخش متفاوت از دوره‌های آموزشی گرفته تا تولید محصولات فرهنگی هنری توسط هیئت مؤسس برنامه‌ریزی شده‌اند. البته با توجه به نوپا بودن مؤسسه و نظام بروکراسی اخذ مجوز فعالیت‌های مذکور، اجرایی کردن ایده‌ها مشمول گذر زمانی خارج از زمان برنامه‌ریزی‌ها شده‌اند. طراحی و راه‌اندازی سایت، برگزاری دوره‌های کوتاه‌مدت از قبیل بازیگری، گریم، نمایش خلاق در حوزه نمایش و خط تحریری، کالیگرافی، فیروزه کوبی و همچنین تولیداتی چون پادکست نیز در سایر حوزه‌ها در حال انجام هستند و پیشرفتی بیش از ۹۰ درصد داشته‌اند. البته مؤسسه به‌منظور حمایت از فعالان عرصه هنر سرمایه‌گذاری و تهیه‌کنندگی اجراهای نمایشی را در دستور کار خود قرار داده است.

استقبال از برنامه‌هایتان تا الآن چطور بوده؟

زمانی استقبال درخور صورت می‌گیرد که مسئولینِ در رأس از ایده‌ها و برنامه‌های هنرمندانِ حسابگر حمایت کنند. متأسفانه رسیدن به این مهم در کرمان زرهی فولادین و قلبی آکنده از صبر می‌طلبد. همان‌طور که پیش‌تر نیز اشاره کردم برای اخذ مجوزها همکاری و حمایت‌های لازم صورت نمی‌گیرد و تبلیغات و جذب هنرجو نیز دشوار می‌شود.

چه برنامه‌ها و چشم‌اندازی برای آینده مدنظر دارید؟

در نقطه‌ای که الآن هستم آن‌قدر موانع و مشکلات در مسیر می‌بینم که تنها به نوک دماغ بسنده کرده‌ام. با این حال ما در مؤسسه با چشم‌اندازی فرامرزی به آینده نگاه کرده‌ایم؛ ارتباط با جهان هنر و جهانی شدن به‌واسطه برقراری و استحکام روابط با هنرمندان داخلی در اقصی نقاط ایران و به‌طور کلی با توجه به ارتقاء سطح فکری و علاقۀ روبه رشد مردم به رشته‌های فرهنگی -هنری مطمئنم با پیگیری و جسارت به اهدافی که پیش‌تر اشاره شد خواهیم رسید.

چه مشکلاتی در اداره مؤسسه دارید؟

طبعاً داشتن تمکن مالی بخشی از پایداری و نظم دهی یک نظام محسوب می‌شود و مهم‌تر از آن داشتن و حفظ سرمایه انسانی است. ما با دستی خالی ولی مغزی پر با هدف جذب هنرمندان و اشتغال‌زایی آن‌ها آغاز کردیم و امیدواریم طبق قوانین و ضوابط حاکم بر مؤسسات فرهنگی هنری بتوانیم در اداره امور موفق عمل کنیم.

با همه مشکلاتی که اشاره کردید، چه شد که فکر کردید باید به سمت تأسیس و راه‌اندازی چنین مرکزی بروید؟

نه‌تنها علاقه بلکه جمع‌بندی حدود ۲۵ سال تجربۀ حضور در فضاهای هنری و از آن مهم‌تر ایجاد بازار کسب و کار برای کسانی که تمام هم و غمشان هنر است و نان آن به دلشان می‌چسبد نه جبر روزگاری که هر روز آن‌ها را به فرسایش نزدیک و نزدیک‌تر می‌کند؛ بنابراین فراهم نمودن فضایی که حاشیه امنی برای دغدغه‌مندان هنریِ بااراده باشد بنده را به این سمت سوق داده است.

باز هم ممنونم که برای گفت‌وگو وقت گذاشتید، حرف دیگری اگر هست و من نپرسیده‌ام، می‌شنویم.

روی صحبتم با دوستانی است که سال‌ها در حوزه هنر با سابقه‌ای درخشان فعالیت می‌کنند. دوستانی که جسارت بنده را چند برابر کردند و موفقیت آن‌ها قوت قلبی شده به‌ویژه برای ما که تازه راه رفتن در این مسیر را آموخته‌ایم. ما فریاد می‌زنیم که هنرمندیم لطفاً منصفانه و هنرمندانه رفتار کنیم. ثابت کنیم اکنون زمان اجرای تمام ارتباط، دوستی و همدلی‌ای است که سال‌ها آن را تمرین کرده‌ایم. به جرأت می‌گویم با وجدانی بیدار این ما هستیم که بی‌غل و غش می‌توانیم در کنار هم و حتی در زمان تقابل، چشم در چشم هم متمرکز بر رشد و تعالی فرهنگ و هنر باشیم. یکدیگر گریز و ترسان نباشیم، تنگ‌نظرانه به دستان هم خیره نمانیم، این سفره آن‌قدر گسترده است که تنهایی بر آن نشستن اسرافی بیش نیست.

نداشتن شهامت آموزش‌پذیری آسیبِ بخش آموزش حرفه‌ای هنر است

سکینه عرب نژاد
سکینه عرب نژاد

از جلیل امیری کارگردان، نمایشنامه‌نویس و سرپرست گروه تئاتر «شهرایران» که به‌تازگی مدرسه هنرهای نمایشی «شهرایران» را نیز راه‌اندازی کرده، خواستم تاکمی درباره این مؤسسه آموزشی، مشکلات، موانع و برنامه‌های آینده بگوید.

امیری در پاسخ به این پرسش‌ها، مطلبی که در ادامه می‌خوانید را نوشت. نوشته او در این قالب، جامع‌تر و جذاب‌تر بود و به همان شکلی که او نوشته، منتشر می‌شود.

با درود و سپاس بسیار از وقتی که به من دادید.

مدرسۀ هنرهای نمایشی شهرایران، پدیدۀ تازه‌ای نیست، ما از همان آغاز در گروه هنرهای نمایشی شهرایران هم‌راستا با فعالیت‌ها و تولیدات گروه، همواره به‌موازات، بخش مهمی از نگاه و تلاشمان معطوف به آموزش و به‌ویژه آموزش مدرسه‌ای با فرجام اجرا بود. نگرش من از آموزش مدرسه‌ای هم آموزش بلندمدت، پایه‌ای و همراه با حوصله و شناخت است. گواه این ادعا نیز درخواست مجوز آموزشگاه توسط من است که سال‌هاست در اداره کل ارشاد خاک می‌خورد و گویا صلاحیت من در آنجا برای دادن مجوز آموزشگاه احراز نمی‌شود.

نکتۀ دارای اهمیت در این روند و آن چیزی که بیشترین تأثیر را در راستای فعالیت‌های ما داشته، دست‌یابی به مکانی مستقل و متعلق به گروه هنرهای نمایشی شهرایران است. وجود مکان امکانی فراهم آورده تا ما بتوانیم فارغ از چارچوب‌های اداری ایده‌های خود را کم و بیش اجرایی کنیم. ایده‌هایی که همیشه بوده‌اند ولی نخستین شرط برای اجرایی نمودن آن‌ها دارا بودن مکانی در اختیار است.

مدرسه هنرهای نمایشی شهرایران که بخشی از گروه هنرهای نمایشی شهرایران است که، بدون هیچ‌گونه یاری و همکاری دولتی سازمان یافته و مجموعه‌ای خصوصی است که تنها پروانۀ فعالیتش را از ارگان‌های دولتی گرفته است. ناگفته نماند که همانند گذشته و سال‌های پیشین، پشتیبان اصلی و مالی گروه شهرایران، مجموعۀ مهندسی و ساخت سازه‌های فولادی شهرایران که مجموعۀ خصوصی است و به‌صورت تخصصی در گسترۀ ساخت سازه‌های فولادی کار می‌کند.

دیگر پشتیبان ما در مدرسه و گروه هنرهای نمایشی شهرایران، مجموعۀ مهندسی و معماری فروردین است. داستان پیوستن دفتر مهندسی و معماری فروردین به مجموعۀ پشتیبانی مدرسه نیز داستان ساده ولی جالبی دارد. در سال ۱۴۰۰, روزی که من بسیار از سر و کله زدن با بزرگواران مجموعۀ ارشاد برای تنظیم برنامه‌ها و گرفتن مکان تمرین خسته و کلافه بودم، از اقبال بلند در دیداری که برای همکاری در انجام پروژه‌ای عمرانی با دوست سال‌های دیر و دورم آقای میثم ماهان داشتم مشکل گروه را عنوان کردم و ایشان که خود از هنرمندان به نام و با سابقۀ استان و کشور هستند، بدون درنگ مکانی را در اختیار گروه شهرایران قرار داده و به همین سادگی همکاری خود را با ما آغاز کردند.

آن شد که مکان یاد شده را تجهیز و پس از آن نیز مجوزهای مدرسه را از سازمان آموزش فنی و حرفه‌ای کشور گرفتیم و این شد که اکنون هستیم.

برای آینده امید دارم که بتوانم در همکاری هماهنگی با انجمن هنرهای نمایشی و دیگر گروه‌های آموزشی و نمایشی به اجماعی برسیم که برآیند تلاش گروهی‌مان بتواند تئاتر نیمه‌جان کرمان را جانی ببخشد. از ریز برنامه‌ها نیز بهتر آن است که چیزی نگویم تا هرکدام را که توانستیم اجرایی کنیم، برای گام نخست تنها می‌توانم به نگارش تفاهم‌نامه‌ای با مجموعۀ خانۀ هنر اشاره کنم که گروه و مدرسۀ هنرهای نمایشی شهرایران می‌تواند از امکانات آن مجموعه بهره ببرد.

در این دورۀ اندک شروع فعالیت‌های زیر درفش مدرسۀ هنرهای نمایشی شهرایران، خوشبختانه رویکرد مثبت و استقبال خوبی به‌ویژه از بخشی از بدنۀ فرهنگی کرمان شده است، ولی آنچه که شاید باید کمی صریح‌تر به آن اشاره کنیم وجود صلبیت و اینرسی ذهنی بدنۀ کارکردۀ تئاتر در برابر آموزش پذیری است. اینکه ما نیاموخته‌ایم که تمام عمر باید بیاموزیم. این ربطی به آموزش‌های دارای شهریه و همچنین گرانی و ارزانی آموزش هم ندارد. شما این آسیب را در بازخورد فروش کتاب‌های تئوریک، استقبال از کارگاه‌ها، نشست‌ها و مستر کلاس‌های درجه یک هم می‌بینید.

آموزش دارای دو بخش است، نخست آموزش‌های پایه و شناختی و دوم آموزش‌هایی برای ارتقا و افزایش سطح دانش، تجربه و گسترش دیدگاه بدنۀ تئاتر. بخش نخست که ویژۀ آدم‌های تازه‌وارد به حوزۀ تئاتر است همواره از یک متوسط اقبالی برخوردار است. ولی بخش دوم شوربختانه در رکود است. از دیدگاه من این بخش که مهم‌ترین بخش نیز هست نیاز به شهامت دارد. ممکن است این گفته کمی گنگ باشد پس بگذارید آن را باز کنم.

این شهامت در دو بخش باید وجود داشته باشد. نخستین بخش آنجاست که من این شهامت را دارا باشم که از استادی دعوت کنم که بیاید و در مدرسۀ من رویکرد و دیدگاهی را آموزش دهد یا از آن داد سخن برآورد که ۱۸۰ درجه با آنچه من آموزش می‌دهم زاویه رویکردی و نگرش دارد، این شهامتی می‌خواهد که خوشبختانه من همیشه این شهامت را داشته‌ام و در همین اندک زمانی که از کار مدرسۀ ما می‌گذرد هم تلاشم در همین راستا مشهود است.

اما این شهامت سویۀ دیگری نیز دارد. از دیگر سو باید در بدنۀ تئاتر هم باشد تا بیایند و خود را در بوتۀ سنجۀ دانسته‌های خود بگذارند. آدم‌هایی که حلقه‌هایی پیرامون خود ساخته‌اند و سالکانی گرد آورده‌اند نیز باید شهامت داشته باشند که یا خود گام بردارند و یا شاگردان خود را بفرستند تا چیزی بشنوند وارون آنچه سال‌ها استاد فرموده.

داستانی در جامعۀ موسیقی کرمان هست که گویا روزی استاد بزرگ تار زنده‌یاد محمدرضا لطفی را برای مستر کلاسی به کرمان دعوت می‌کنند. کلاس در باغ شاهزاده برگزار می‌شود و وارون دیدگاه همه که بی‌شک چنین فرصتی نباید از دست برود و بزرگ و کوچک موسیقی باید در آن حضور یابند، روایت است که بسیار اندک در آنجا گرد می‌آیند و آن هم بیشتر از هنرجوها و تازه‌کارهای موسیقی. چرا؟ روشن است.

این واقعه در رویکرد تئاتری‌اش هم رخ می‌دهد، به فرض منی که سال‌هاست دم از فلان مکتب برای حلقۀ پیرامونم زده‌ام، بودن در مستر کلاسی که پرده از ندانسته‌هایم برمی‌دارد شهامت می‌خواهد که امیدوارم همه آن را به دست آوریم.

فارغ از فرصتی که برای غر زدن یافتم و آن را از دست ندادم تا مگر ترک عادت مألوف نکرده باشم خوشبختانه ما در مدرسه‌مان با آگاهی از همۀ این کاستی‌ها در تلاشیم مسیری را برویم که دست‌کم اشتباهات سال‌های گذشتۀ خودمان را در خود نداشته باشد.