درام رادیویی رسانه‌ای فراتر از زمان و مکان

شادی حسینی
شادی حسینی

درام رادیویی شکلی از تئاتر است که صرفاً اجرایی صوتی با دیالوگ، موسیقی و جلوه‌های صوتی است و هیچ جنبه بصری ندارد. رادیو تئاتر نیاز به انتخاب صحیح و کافی واژه‌ها و همچنین جلوه‌های صوتی و موسیقی متناسب با خط داستانی و موضوع دارد تا مخاطب بتواند به‌راحتی اجرای تئاتر را درک کند و با آن سازگار شود زیرا منجر به تصویرسازی قابل‌توجهی می‌شود که به مخاطب کمک می‌کند تا ایده‌ها، نظرات، ادراکات و احساسات مربوط به نمایشنامه را بسازد و از همه مهم‌تر با تئاتر درگیر شود. تئاتر رادیویی بین سال‌های ۱۸۸۰ تا ۱۹۳۰ شکل گرفت. گفته می‌شود درام رادیویی انگلیسی‌زبان از ایالات‌متحده آغاز شد و طی یک دهه پس از توسعه اولیه خود در دهه ۱۹۲۰ که به‌عنوان عصر طلایی رادیو شناخته می‌شود، به محبوبیت گسترده‌ای دست یافت و جایگاه بسیار خوبی را در جهان تثبیت کرد. در نتیجه، محبوبیت آن در اواخر دهه ۱۹۲۰ و اوایل دهه ۱۹۳۰ به سرعت افزایش یافت و تا سال ۱۹۳۴، شصت‌درصد از خانواده‌ها رادیو داشتند. در دهه ۱۹۴۰ درام رادیویی یک سرگرمی محبوب بین‌المللی بود. یکی از اولین درام‌های رادیویی نوشته شده در بریتانیا نمایشنامه «خطر» نوشته ریچارد هیوز بود که در ۱۵ ژانویه ۱۹۲۴ از رادیو بی‌بی‌سی پخش شد. در سال ۱۹۳۸ نمایش معروف جنگ جهانی اثر اورسن ولز پخش شد. بعد از آن هم پخش سریال‌های نمایشی شروع شد. محبوبیت درام‌های رادیویی همچنان ادامه داشت تا سال ۱۹۶۰ که مردم شروع به تهیه تلویزیون کردند و باعث کاهش محبوبیت درام‌های رادیویی شد. با این حال، معرفی رادیو و تلویزیون تأثیر عمیقی بر بسیاری از جنبه‌های جامعه و فرهنگ، به ویژه در علوم انسانی داشته است.

رادیو تئاتر امکان برقراری ارتباط ایده‌ها، معناها و تجربیات را تا حد زیادی فراهم می‌کند، اما به دلیل گسترش جهانی اینترنت و دسترسی اغلب مردم به وسایل ارتباط‌جمعی سریع و ارزان و آسان، اساساً این ایده و ایدئولوژی مطرح شده که درام صوتی یک رسانه کور است. این ایده باورمندانی نیز دارد. رادیو درام نشان می‌دهد که چگونه روایت رادیویی مرز بین داستان و واقعیت را محو کرده است. هرچند در این رسانه در برخی موارد، زبان می‌تواند به عنوان یک مشکل برای مخاطبان مختلف بروز پیدا کند، با این حال، اکثر تئاترهای رادیویی با توجه به محل خاص یا مخاطب هدف به چندین زبان ترجمه می‌شوند. از این رو، این شکل از تئاتر می‌تواند با مخاطبان مختلف و جوامع متعدد ارتباط برقرار کند.

رادیو تئاتر شکل مهمی از تئاتر است که از نظر تاریخی، فردی، فرهنگی و جهانی حائز اهمیت است. با نگاهی به چگونگی آغاز تئاتر در یونان باستان تا زمان شکسپیر و اکنون در عصر تکنولوژی، می‌توان به بافت تاریخی درام رادیویی پی برد، شکلی از تئاتر که به عنوان صنعتی عظیم در دنیای امروزی شناخته می‌شود. لحظه تبدیل تئاتر صحنه‌ای به اجرا فقط با صدا و در قالب درام رادیویی، از نظر تاریخی لحظه مهمی است چرا که نشانگر روند و روشی جدید برای بیان در دسترس انسان است. هرچند در ابتدای کار، درام رادیویی بستر بسیار مؤثری برای انتقال ایده‌ها و تأثیرگذاری در اجتماع بود، اما در طول زمان و با پیشرفت‌های تصویری و تلویزیونی، رسانه‌های اجتماعی دیگر و پلتفرم‌های چند رسانه‌ای، تأثیر نمایش‌های رادیویی و همچنین تمایل مردم به درام رادیویی کاهش یافته است؛ به عبارت دیگر، می‌توان ادعا کرد که پلتفرم‌های این چنینی، اهمیت نمایش‌های رادیویی را تحت‌الشعاع قرار داده است.

دیالوگ در درام رادیویی بسیار حیاتی است زیرا وضوح و اطلاعات را ارائه می‌دهد، شخصیت را آشکار می‌سازد، مسیر توجه را هدایت یا پیش‌بینی می‌کند، موضوع درام را آشکار می‌کند، سطح واقعیت را تعیین می‌کند و در نهایت دیالوگ‌ها به درک ریتم و تمپو کمک می‌کنند.

موسیقی یکی دیگر از عناصر موجود در تئاتر رادیویی است که به ارتباط دو صحنه، به ساختن لحن و حال و هوای درام کمک می‌کند و مخاطب را قادر می‌سازد تا حس و حال و هوای نمایش را درک کند. افکت صوتی ابزاری عالی برای جابجایی صحنه یا انتقال از یک صحنه به صحنه دیگر است. همچنین در جاهایی که پس‌زمینه صدا تکراری می‌شود، افکت‌های صوتی مؤثر هستند، زیرا این صداها می‌توانند به‌راحتی و بدون ایجاد سردرگمی محو شوند.

درام رادیویی نشان می‌دهد که چگونه هنر می‌تواند فراتر از زمان و مکان ارتباط برقرار کند، زیرا یک نمایش رادیویی می‌تواند برای مخاطبان در سراسر جهان پخش شود و در هر زمان و مکانی قابل شنیدن است. اساساً تئاتر هنری است که می‌تواند پیام، تجربه یا ایده‌ای را در سرتاسر جهان، بدون مواجهه با موانع زبان، زمان و مکان، منتقل کند و البته که درام رادیویی از این امر مستثنا نیست.

اهمیت فرهنگی و سیاسی تئاتر کاربردی

محمد شهرابی
محمد شهرابی

تئاتر کاربردی داستانی را نه برای سرگرمی، بلکه به دلایل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی یا درمانی روایت می‌کند. پروفسور ماتیاس وارستات یکی از پژوهشگران حوزه تئاتر کاربردی است که درباره رشد و تأثیر این شکل از تئاتر در سراسر جهان پژوهش‌های بسیاری انجام داده است. او و گروه تحقیقی‌اش به این نتیجه رسیده‌اند که در طی چند دهه گذشته محبوبیت تئاتر کاربردی افزایش داشته است. تئاتر کاربردی می‌تواند در فضاهای مختلفی اجرا شود و اغلب هم توسط افرادی که بازیگر نیستند اجرا می‌شود. از این نوع تئاتر می‌توان برای کمک به افراد در پردازش تجربیات آسیب‌زا، حل تعارضات در جوامع محلی، انتخاب کارکنان و آماده‌سازی نوجوانان آسیب‌دیده برای ادغام مجدد در جامعه استفاده کرد. در حال حاضر تئاتر سنتی بیشتر به سمت چنین موضوعاتی می‌رود.

تئاتر کاربردی - علیرغم اهمیت فرهنگی و سیاسی برجسته‌اش- عمدتاً در مطالعات تئاتری نادیده گرفته شده است. پروفسور وارستات برای مطالعه تطبیقی بین‌المللی در درک چگونگی تعامل جنبه‌های زیبایی‌شناختی، سیاسی و اخلاقی تئاتر کاربردی در آفریقای جنوبی، خاورمیانه، آمریکای مرکزی و اروپا یک گروه پژوهش راه‌اندازی کرد و خود رهبری آن را به عهده گرفت. اهداف کلیدی این پروژه اندازه‌گیری فرصت‌ها و خطرات موجود در تئاتر کاربردی بود در حین تلاش برای ارزیابی توسعه بلندمدت آن و همچنین بررسی مسائل اخلاقی که این نوع تئاتر درگیرش است.

پروفسور وارستات توضیح می‌دهد: «از دیدگاه اروپایی، دیدن این که تئاتر کاربردی در جاهایی خارج از اروپا، مانند آفریقای جنوبی، اغلب سنت طولانی‌تری دارد و بسیار متفاوت‌تر و مفصل‌تر از اروپاست، مسئله تأثیرگذاری بود. این بدان معناست که تجربیات زیادی در دنیای تئاتر کاربردی وجود دارد که ما در اروپا می‌توانیم از آن‌ها بیاموزیم.»

این گروه دریافت که برخی از اشکال تئاتر می‌توانند با تماشاگران در سراسر جهان و فراتر از مرزهای فرهنگی ارتباط عمیق پیدا کند. با این حال، استفاده از تئاتر کاربردی با خطراتی همراه است، به‌ویژه هنگام کار با بیماران، زندانیان و سایر گروه‌های آسیب‌پذیر. ادعای آن‌ها این است که هیچ‌کس نمی‌تواند بداند که تقابل بین بازیگران و مخاطبان چگونه شکل می‌گیرد و به چه سمت و سویی خواهد رفت؛ بنابراین، تنش هر پروژه تئاتری این قابلیت را دارد که هم جذاب و هم خطرناک باشد.

پژوهشگران این گروه مشتاق بودند تا گفت‌وگو بین نظریه و عمل را تقویت کنند. آن‌ها از طریق کارگاه‌ها، مصاحبه‌ها و پژوهش‌های میدانی دریافتند که دست‌اندرکاران و هنرمندان تئاتر درباره کار خود و تأثیر آن بر گروه‌های هدف چه فکر می‌کنند. آن‌ها با استفاده از این یافته‌ها، مدلی را برای تحلیل پروژه‌های تئاتر کاربردی ابداع کرده‌اند که اکنون برای تدریس آکادمیک مورد استفاده قرار می‌گیرد. مدلی که آن‌ها برای تحلیل به کار برده‌اند، روش‌شناسی پیچیدگی این شکل از تئاتر و تفاوت آن با اجراهای اصلی را در نظر می‌گیرد.

وقتی صحبت از پروژه‌های تئاتر در کار با جوانان، زندانیان یا در جایی مانند بیمارستان می‌شود، اجرای نهایی اغلب مهم‌ترین عنصر نیست. پروفسور وارستات می‌گوید در برخی موارد اصلاً اجرا وجود ندارد، زیرا کار تئاتر درباره موضوعاتی است که محرمانه است یا برای مخاطبان بیشتر و بزرگ‌تری در نظر گرفته نشده است؛ بنابراین، تجزیه و تحلیل جامع این‌گونه پروژه‌ها باید بسیاری از ابعاد دیگر از جمله چارچوب نهادی را در نظر بگیرد. پس در چنین مواردی آن چه که مهم است فرآیندهای تمرین، بحث‌های همراه با این فرایند و بحث عمومی بعد از اجرای احتمالی است. هدف این گروه یافتن راه‌های نوآورانه برای انتقال نتایج بود. به عنوان مثال، جانینا موبیوس، فیلمساز که از ابتدا بخشی از این پروژه بود، فیلمی درباره تئاتر در زندان‌های مکزیک ساخت که در سطح بین‌المللی نمایش داده می‌شود تا گفت‌وگو بین پژوهشگران، تئاتری‌ها، زندانیان و مقامات زندان را ترویج کند.

در هر حال، تئاتر کاربردی نیز مانند انواع دیگر تئاتر، دریچه تازه‌ای از تجربه‌ها و دیدگاه‌های متفاوت به روی مخاطب باز می‌کند. مسائلی که ممکن است از آن‌ها آگاه نباشیم یا اصلاً به آن‌ها فکر نکنیم. این نوع تئاتر علاوه بر تفکر، همدلی مخاطب را نیز به‌شدت برمی‌انگیزد؛ به عبارت دیگر، به ما کمک می‌کند تا بفهمیم انسان بودن به چه معناست و باز این ویژگی را یادآور می‌شود که قدرت برانگیختن اندیشه، قدرت بزرگ تئاتر است.

تئاتر برای تغییر جهان

عرفان حسین زاده
عرفان حسین زاده

تئاتر در طول تاریخ همواره ابزاری قدرتمند برای تغییرات اجتماعی بوده است. از تراژدی‌های یونان باستان که مضامین جهانی اخلاق و انسانیت را بررسی می‌کنند تا نمونه‌های مدرن‌تر تئاتر که برای افزایش آگاهی در مورد مسائل اجتماعی و ترویج تغییر استفاده می‌شوند، قدرت تئاتر در تأثیرگذاری بر جامعه غیرقابل‌انکار است. تئاتر چه برای سرگرمی استفاده شود، چه برای آموزش یا الهام بخشی این توانایی را دارد که در سطح عمیقی به مردم دسترسی پیدا کند و تغییری پایدار ایجاد کند. تئاتر قرن‌هاست که وجود داشته و با گذشت زمان در حال تحول و تغییر است. انعکاسی از جامعه‌ای است که در آن پدید آمده و اغلب به‌عنوان آینه‌ای عمل می‌کند که باورها، ارزش‌ها و دغدغه‌های جامعه را منعکس می‌کند و می‌تواند نیرویی برای تغییر، راهی برای به چالش کشیدن وضعیت موجود، پیشبرد جامعه و ابزار قدرتمندی برای تغییرات اجتماعی باشد؛ می‌تواند آگاهی را در مورد مسائل مهم افزایش دهد؛ بحث‌های عمومی را برانگیزد و مردم را ترغیب به کنش کند. همچنین می‌تواند نیرویی برای تغییر شخصی باشد و به ما کمک کند تا جهان را به شیوه‌های جدید و متفاوت ببینیم و تجربیات خود را در پرتو فهمی جدید دریابیم. چه نمایشی باشد که ما را بخنداند، چه یک تئاتر موزیکال که اشک ما را جاری سازد، یا تئاتری خلاقانه که ما را به فکر کردن درباره دنیای اطرافمان وادار کند، تئاتر این قدرت را دارد که ما را و هم‌زمان دنیا را تغییر دهد.

هنگام بازیگری، حس وحدت و هماهنگی ایجاد می‌شود. اجرای تئاتر بدون بازیگری غیرممکن است. در بازیگری، همه ما یک هدف مشترک برای رسیدن به وحدت و هماهنگی داریم. توانایی بازیگری برای تولید تئاتر لازم است، اما بی‌شک این نمایشنامه است که بنیان ارتباط و تغییر را می‌سازد، حتی با مضامین ساده و نه‌چندان پیچیده و فلسفی. درک قدرت و توانایی تئاتر در انتقال پیام‌های مهم تاریخی و اجتماعی، برای درک نهاد تئاتر مهم است. تئاتر به عنوان نمادی از امید، چراغ امیدی برای کسانی خواهد بود که نیازمند حفاظت از ویرانگری شخصی، تباهی و ناامیدی هستند. نمایشنامه نویسان با تأکید بر تجربیات واقعی در آثارشان، در انتقال پیام خود مؤثرتر عمل می‌کنند. وقتی ویلیام شکسپیر نمایشنامه مکبث را شروع می‌کند، بر اهمیت مکبث به‌عنوان چیزی بیش از یک نمایشنامه تأکید می‌کند. درک مخاطب از جنبه‌های مختلف شخصیت‌های اصلی اجازه می‌دهد تا تأثیر دراماتیک‌تری از نمایشنامه بگیرد. تئاتر علاوه بر ارتقای آگاهی اجتماعی، مخاطب را در معرض مسائلی مانند فقر، مسائل زیست‌محیطی و تفاوت‌های فرهنگی قرار می‌دهد. از طریق همین درس‌هاست که مخاطب درکش را از ادبیات، اجرا و بیان بهبود می‌بخشد.

شاید یکی از مهم‌ترین هدف‌های تئاتر، ایجاد تغییر اجتماعی باشد؛ تغییر نگرش؛ ارتقای روحیه شهروندان؛ تغییر جامعه و تأمین منافع جامعه؛ اما تئاتر چگونه بر تغییرات اجتماعی تأثیر می‌گذارد؟ از آنجا که تئاتر نوعی بیان است، همیشه برای بیان عقاید از آن استفاده می‌شده است. حتی زمانی که مسائل بحث‌برانگیز وجود دارد، اجرای تئاتر می‌تواند نظرات را تغییر دهد. این تغییرات در محیط‌های غیرسنتی محسوس‌تر هستند. تئاتر به‌عنوان ابزاری قدرتمند برای شفا و تغییر، می‌تواند در دنیایی که خشونت و بی‌عدالتی بسیار رایج است مورد استفاده قرار گیرد و با فراهم کردن فضایی امن و دلپذیر برای ابراز وجود، می‌تواند کمک کند تا تراژدی‌هایی را که در اطراف خود می‌بینیم پردازش کنیم و برای ساختن دنیایی بهتر یکدیگر را یاری دهیم. می‌توانیم با تماشای تئاتر از دل روایت‌های شخصی، معنا بسازیم. تئاتر علاوه بر اینکه بر نحوه تفکر و احساسمان درباره زندگی شخصی تأثیر می‌گذارد، می‌تواند منجر به بحث‌های مهم در مورد جامعه نیز بشود. برای تئاتر اجتماعی بسیار مهم است که مردم را به حمایت از تغییر تشویق کند زیرا یکی از مؤثرترین راه‌ها برای ارتقای آگاهی اجتماعی است. تئاتر به‌عنوان یک شکل هنری هم ماهیت ابزاری و هم زیبایی‌شناختی دارد. عمل به تصویر کشیدن تکامل جامعه و تغییرات رخ داده جزء ابزاری تئاتر است. داستانی که معنادار باشد و در ذهن و زندگی مخاطبانش منعکس شود، با آن‌ها ارتباط برقرار می‌کند. این راز نفوذ اجتماعی بی‌حد و حصر تئاتر است. همان چیزی که برای نمونه در نمایشنامه‌های شکسپیر وجود دارد.

در نگاهی بسیار کلی به تاریخ تئاتر جهان می‌توان به این نقشه راه رسید که؛ تئاتر از همان دوران کلاسیک یونان و روم علاوه بر نمایش مهارت‌های بازیگران، مکانی برای بحث‌های اجتماعی و سیاسی نیز بود (البته اگر از استثنائاتی مانند قرون‌وسطی بگذریم)؛ به عبارت دیگر تئاتر ابزار قدرتمندی است که نه‌تنها سرگرم‌کننده است، بلکه تغییرات اجتماعی و سیاسی را نیز ترویج می‌کند. پس می‌تواند پدیده‌ای آموزشی باشد، به‌ویژه اگر هدفی غیر از آموزش ارزش‌های اخلاقی را پیش ببرد. همچنین ابزار بسیار مؤثری برای غلبه بر موانع زبانی و فرهنگی و تقویت تعامل اجتماعی است که داستان‌ها و روایت‌های شخصی و فردی را به نمایش‌هایی عمومی و جمعی تبدیل می‌کند. تئاتر که همیشه بخشی از جامعه بشری بوده می‌تواند افراد را دور هم جمع کند و به آن‌ها کمک کند تا یکدیگر را درک کنند. می‌تواند به ما کمک کند تا دنیا را از منظری متفاوت ببینیم و با دیگران همدردی کنیم. از سوی دیگر انجام یک بازی نمایشی، تشویق به مشارکت مخاطب، تمرین و اجرا، همه این‌ها مراحل یادگیری گوش دادن و مشاهده است که مثل خودشناسی به ما کمک می‌کنند تا به یاد بیاوریم که چگونه می‌توانیم با هم کار کنیم تا جهان را به مکانی بهتر تبدیل کنیم. تئاتر مردم را در تغییرات مثبت اجتماعی درگیر می‌کند و آموزش می‌دهد. اساساً یکی از کاربردهای تئاتر، ایجاد تغییرات اجتماعی است، به چالش کشیدن هنجارها، کلیشه‌ها و ترویج تنوع است. در هر حال، تئاتر به ما نگاهی کلی به برخی از سخت‌ترین لحظات زندگی‌مان می‌دهد و می‌تواند بازتابی باشد از تاریخ، باورها و آداب و رسوم ما و پیشینیانمان. تئاتر نه تنها می‌تواند آموزشی و سرگرم کننده باشد، بلکه می‌تواند یک تجربه اجتماعی و فرهنگی نیز ارائه دهد. تئاتر راهی برای جمع شدن افراد از هر طبقه و ایجاد جوامعی است که بر اساس ارزش‌ها و تجربیات متقابل استوار است. ما به‌شدت به صحنه واکنش نشان می‌دهیم و شناخت قدرت تئاتر اکنون و در این زمانه بیش از همیشه مهم است.

قدرت تئاتر سیاسی

نوشته: تارا براکو/ ترجمه: سیما مهرابی
نوشته: تارا براکو/ ترجمه: سیما مهرابی

من به عنوان یک هنرمند، همیشه بر این باور بودم که ساخت و تولید تئاتر سیاسی یک کنش راهبردی است. هنرمندانی که کار سیاسی می‌کنند درواقع ریسک می‌کنند. آن‌ها داستان‌هایی را تعریف می‌کنند که اجتماع همیشه و در هرحال آماده شنیدن آن‌ها نیست. این هنرمندان آینه‌ای را برای انعکاس واقعیت‌ها - چه خوب و چه بد - در جامعه در دست دارند. آن‌ها تصمیم می‌گیرند که جامعه چه داستان‌هایی را ببیند و بشنود. آن‌ها به طور فعال فرهنگ پیرامونشان را شکل می‌دهند، زیرا تئاتر درجه آگاهی اجتماعی و سیاسی مردم را بالا می‌برد.

پیتر هال کارگردان انگلیسی در کتابش به نام تئاتر ضروری می‌نویسد: «تئاتر همچنان دقیق‌ترین راه هر جامعه برای برگزاری مناظره زنده با خودش است. اگر به چالش نکشد، تحریک نکند یا مسیر را روشن نکند، کارکردش را انجام نمی‌دهد.»

تئاتری مهم است که اندیشه را برانگیزد، راه را برای گفت‌وگو باز کند و ساعت‌ها، روزها و حتی سال‌ها بعد مردم را رها نکند و تا مدت‌ها درباره نمایشنامه صحبت شود. نمایشنامه نویسان بزرگی مانند شکسپیر، برشت، میلر و... همگی نمایشنامه‌هایی سیاسی نوشتند و تماشاگران را به تفکر واداشتند. کارهای سیاسی همچنان روی صحنه نمایش داده می‌شوند زیرا تئاتر مکانی ایده آل برای داستان‌های متقاعدکننده درباره پیچیدگی‌های دنیایی است که در آن زندگی می‌کنیم.

برخلاف فیلم یا تلویزیون که مخاطب فعال ندارد، تئاتر از مخاطب می‌خواهد که با شخصیت‌هایش رودررو شود. تئاتر عمق این شخصیت‌ها، انگیزه آن‌ها و شرایطشان را برای کنش‌های خاص نشان می‌دهد. من هرگز درگیری اسرائیل و فلسطین را درک نکردم تا زمانی که نمایش‌های بالکن گلدا نوشته ویلیام گیبسون و اسم من اثر راشل کوری است نوشته راشل کوری را دیدم. کتاب‌های تاریخ فقط رویدادها و نتایج عینی را به من ارائه می‌کنند، این دو نمایشنامه عوامل انسانی که این کشمکش را هدایت می‌کنند و چرایی تنش‌ها را نشان می‌دهند.

علیرغم بینش‌هایی که تئاتر سیاسی ارائه می‌دهد، این تصور غلط وجود دارد که این نوع تئاتر ذاتاً بد است. من بارها با چنین واکنش‌هایی مواجه شده‌ام که از من پرسیده‌اند؛ «چطور تئاتر سیاسی را از تریبون بودن و پند و نصیحت دور نگه داریم؟» پاسخ من همیشه یکی است، «با داستان پیش بروید.» داستانی که تجربه مشترک انسانی را برجسته می‌کند، مهم‌ترین عنصر برای جذب مخاطب است. به همین دلیل است که در طول فرایند نوشتن نه به انتقال پیام، بلکه باید بر سفر شخصیت تمرکز کرد. طوری که مخاطب با داستان نمایشنامه به‌عنوان یک داستان انسانی ارتباط برقرار کند. نشانه یک تئاتر سیاسی خوب، یک داستان با ساختار خوب و درست است و نه موعظه و خط‌مشی حزبی.

درباره قدرت روایت‌ها بسیار نوشته و گفته شده است. روایت‌ها - اعم از تخیلی و واقعی - در انتقال اطلاعات سیاسی و جلب نظر مخاطبان مؤثر هستند. روایت‌ها در سخنرانی‌های سیاسی، تبلیغات و کمپین‌ها به دلیل کارآمدی‌شان استفاده می‌شوند؛ اما مؤلفه‌های اساسی خلق یک نمایشنامه سیاسی موفق، همان اصول اولیه برای هر نمایشنامه است. برای نمونه، ساختار باید به‌راحتی قابل درک باشد، باید یک قهرمان و یک ضدقهرمان وجود داشته باشد و اثر از نظر احساسی به یاد ماندنی باشد. در نمایشنامه سیاسی، روایت‌ها به استدلال‌ها خط سیری می‌دهند که هم مخاطب را با خود همراه می‌کند و هم درک و دریافت او از موضوع اثر را گسترش می‌دهد. در حالی که سیاستمداران از روایت‌های واقعی برای فراخواندن احساسات و تأکید بر اهداف و آموزه‌های خود استفاده می‌کنند، نمایشنامه‌نویسان از داستان‌های خلاقانه برای بیرون راندن مخاطب به خارج از منطقه امن خود استفاده می‌کنند. این به چالش کشیدن وضعیت موجود یکی از مهم‌ترین وظایف تئاتر سیاسی و در وجه کلی‌تر تئاتر، ادبیات و هنر است. مخاطب با نمایشنامه‌ای که افکار جریان غالب را زیر سؤال می‌برد و به چالش می‌کشد، بیشتر از یک مقاله یا خطابه سیاسی ارتباط برقرار می‌کنند.

سیاست بخش بزرگی از زندگی ما را تشکیل می‌دهد؛ از جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنیم تا غذایی که می‌خوریم تا نحوه تحصیل ما و منابعی که به آن‌ها دسترسی داریم یا نداریم. پس کاملاً منطقی است که داستان‌های روی صحنه این واقعیت‌ها را منعکس کنند. هنرمندانی که وجه سیاسی در آثارشان پررنگ است، معمولاً داستان‌هایی خلق می‌کنند و ارائه می‌دهند که پرسش‌هایی سخت و اساسی درباره دنیای پیرامون ما می‌پرسند و البته آن‌ها با این کارشان به جامعه خدمت می‌کنند. من به جسارت، بی‌باکی و هدفمندی در تئاتر سیاسی بسیار احترام می‌گذارم. هنرمندان سیاسی به‌شدت از نقش خود در جامعه آگاه هستند و علاقه‌مند به استفاده از هنر برای ترویج تفکر و گفت‌وگو هستند. آن‌ها از صدای خود برای جلب‌توجه به مشکلات اجتماعی و سیاسی روزگار خود استفاده می‌کنند. آن‌ها مظهر استعداد، خوش‌بینی و احساس مسئولیت شخصی هستند که قابل تحسین است.