https://srmshq.ir/xf1m02
این روزها پیدا کردن کلمات در برای نوشتن متنی و سرآغاز بحثی، بهمثابۀ پیدا کردن سوزنی در انبار کاه است. در این روزها کلمات از معنی تهی شده و دیگر هیچچیز سر جای خودش نیست. نوشتن به مانند کار در معدن است. باید کلماتِ آغشته شده با رنگ سرخ را از لابهلای سنگها و صخرهها بیرون کشید. درست زمانی که جامعه در حال گذراندن شرایط متفاوتتری از روزگار قبلی خود است و جامهای نو بر تن دارد. باید حرف از ریشهکن کردن نهال تازهای در شهر کرمان زد. چه بگویم؟! کدام کلمه قادر به بیان این اتفاق است؟!
حرفم را سریع و بدون مقدمه میزنم. دلم نمیخواهد این لقمه را بیش از اندازه دور سر بچرخانم. کلام اول و آخرِ من دربارۀ «برگزار نشدنِ سومین جشنوارۀ ملی فیلمِ کرمان» است. در اینکه برگزاری هر مراسمی و هر جشنوارهای ملزومات خودش را برای میخواهد شکی نیست. قابلقبول است که شرایط امروز مشابه شرایط پیشین نیست و با جامعهای مواج رو به هستیم؛ اما آیا نبودن سومین جشنوارۀ فیلمِ کرمان، کمکی به بهبود این وضعیت و آرام گرفتم موجهای خروشان میکند؟! به قطع که نه بوده و نه هیچ جشنوارۀ دیگری میتواند تحولی بزرگ را در جامعه رقم بزند؛ اما آیا وجود و برگزاری سومین جشنوارۀ ملی فیلم کرمان، کمکی به جامعه و مردم آن میکرد؟ جواب این سؤال یک بله به وسعت جشنوارهای ملی است. سومین جشنوارۀ فیلم کرمان، میتوانست بهمثابه عملِ قلبِ باز باشد! میتوانست رگهایی از جامعۀ هنری که جریان هنر در آنها متوقف شده بود را به هنر پیوند زده و جانی دوباره بدهد. با برگزار نکردن و کنار کشیدن، هیچچیز تغییر نکرده و نمیکند؛ اما با برگزاری و ادامۀ روند سالهای پیش، میتوانست اتفاقات بزرگی را رقم بزند. مگر نه که هنر و نجاتدهنده است؟! هنر نجاتدهنده است. حال فکر کنید در این شرایط، کسی همین چند قطره امید و آرزوی باقی مانده در شیشه را هم در همان شیشه نگه دارد و نگذارد که زندگی جریان داشته باشد. توقف برگزاری جشنوارۀ فیلم کرمان، بهمثابه همین امر است.
بخشِ سینمای این شماره از ماهنامۀ «سرمشق» پروندهای منباب برگزار نشدنِ جشنوارۀ ملی فیلمِ کرمان است. جشنوارهای که حال نهتنها همچون کودکی، تازه راه رفتن را یاد گرفته و راه خودش را پیدا کرده بود؛ بلکه دست دیگران را هم گرفته و همراه خودش به دنیایی جدید و تازه میبرد؛ اما همین جشنواره میتوانست راهی باشد به سوی نور و نجات. به سوی امید و قدم گذاشتن در مسیری تازه، برای استعدادهایی که حال جرئت رشد در روزهای خاکستری را ندارند. جشنواره میتوانست راهی باشد برای رهایی از روزهای سخت، راهی باشد برای پیدا کردن مسیر امید و رؤیا و نزدیک شدن به استعدادهای خاکخورده. از قدیم یاد دارم که میگفتند: «صلاح مملکت خویش خسروان دانند». جایی برای انکار نیست؛ اما گاهی آنچه صلاح یک یا چند تن باشد، ضرری برای یک لشکر است. شما اگر در رأس یک مثلث و بیرون از یک دایره باشید، هیچگاه نمیتوانید حال افراد طبقات پایینِ مثلث و درونِ دایره را درک کنید. چراکه هیچگاه در جایگاه آنها نبودهاید. گاهی از جانب مراتب بالا تصمیماتی گرفته میشود که برای نسل امروز این طرز فکر قابل قبول نیست. هرچند که فکر میکنند صلاح همین است اما خبر ندارند که این تصمیم نهتنها به صلاح نیست، بلکه میتواند تیشهای به ریشه هم باشد.
برگزاری جشنوارۀ فیلم کرمان میتوانست امیدی تازه برای هنر دوستان و جوانان جویای نام در این عرصه باشد. میتوانست یادآور آن باشد که در روزهایی که هیچچیز مشخص نیست، بزرگان هر عرصه پشت جوانان و هنردوستان قرار دارند و آنها را تحت هر شرایطی حمایت میکنند؛ اما بدون جشنواره، هیچ اتفاق مهمی در جامعه رقم نخواهد خورد. فقط ما، جوانانی که چشم به حمایت بزرگان و پیشکسوتان هم عرصۀ خود در این روزهای تاریک داشتیم، با ناامیدی، استعدادهای خود را درون پوشهای سیاه گذاشته و به خانه برگشتیم. حال بیشتر از پیش فهمیدیم که تنهاییم و هرکدام باید مانند گیاههای بینام و نشانی که از لابهلای شکافهای سنگفرشهای خیابان بیرون میآیند، بیرون آمده و راه خود را دنبال کنیم.
همانطور که پیشتر هم اشاره کردم، این شماره از ماهنامۀ «سرمشق»، پروندهای منباب برگزار نشدن جشنوارۀ ملی فیلم کرمان است. به همین مناسبت، یادداشت و گفتوگوهایی پیرامون این موضوع با اساتید و بزرگان این عرصه تحریر شد که در ادامه به آنها میپردازم.
در ابتدا میخواهم اشاره کنم به یادداشتی از «کورش تقیزاده» با عنوان «نهال نیمهجان سینما در کرمان». او در این یادداشت به مشکلات و موانعی که برای برگزاری دومین جشنوارۀ ملی فیلم کرمان وجود داشته و آن را به نهال نیمهجانی بدل کرده، اشاره داشته است.
در ادامه گفتوگوی «محمد ناظری» با «مصطفیگندمکار» را خواهید خواند. «مصطفی گندمکار» در این بین اشارۀ درستی به تفاوت بین سینمای فیلم کوتاه و سینمای فیلم بلند داشته است. او در این گفتوگو اشاره کرده است: «نباید خودمان را گول بزنیم، برای تهیهکنندگان و دستاندرکاران سینمای بلند، موفقیتِ فیلمِ و فیلمسازِ فیلمِ کوتاه اهمیتی ندارد. این مشکل و ضعف نیاز به آسیبشناسی دارد.» جملهای که پس از خواندن این مصاحبه چندین بار با خودم مرور کردم و حال احساس میکنم که خیلی هم دور از واقعیت نیست.
در گفتوگویی که «امیرحسین جعفری» با «محمد احسانی» (فیلمساز) داشت، اشارهای به اهمیت برگزاری جشنوارههای استانی میشود. به نظر محمد احسانی: «جشنوارههایی که در شهرستانها برگزار میشوند، میتوانند جایی برای شناخت فیلمسازان بومی با یکدیگر و برقراری ارتباط با فیلمسازان ملّی باشند. بالأخره این تعاملها و ارتباطها هستند که باعث رشد آدمها میشوند.»
برای کلام آخر هم میخواهم اشاره کنم به گفتوگوی «محمد صدرا حبیباللهی» با «حسین ریگی»، فیلمساز برجستۀ اهل سیستان و بلوچستان. «حسین ریگی» در این مصاحبه، تجربیات خود پیرو حضور در جشنوارههای بزرگی مانند جشنوارۀ بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان و جشنوارۀ فیلم «فجر» را در اختیار ما قرار داد. او اشارهای به اهمیت آموزش در کنار فیلم دیدن داشت و بیان کرد: «معمولاً نگاهی که در جشنواره و بین فیلمسازان شهرستانها وجود دارد، این است که: «ما باید صرفاً فیلم بیشتری ببینیم.» بله فیلم بیشتر دیدن به کیفیت کارمان کمک میکند، ولی رُکن اصلی برای اینکه بتوانیم فیلمساز بهتری باشیم، آموزش است.»
در این فرصت میخواهم از «عطیه حجت» برای نگاهی که در این پرونده همراهِ ما کرد تا کلمات بهدرستی به گوش مخاطبان برسد، تشکر کنم.
جشنوارۀ ملی فیلم کرمان، چه نهالی باشد که نیمهجان است، چه درختی که تیشه به ریشۀ آن خورده و چه سینماتوگرافی که آدم تربیت میکند؛ در زمانی که راکد بماند و اجازۀ جاری شدن استعداد در آن را ندهند، هیچ فرقی با تکه سنگ ندارد. در جایی که بینقص و بدون اشکال نیست، حذف کردن جشنوارهای مؤثر فایدهای ندارد. شما نمیتوانید با برداشتن تکهای کاشی از سردر مسجد «شیخ لطفالله» آن را از پا دربیاورید؛ یا بهتر بگویم شرایط را تغییر دهید؛ اما میتوانید با ترمیم آن و گذاشتن یک کاشی، جلوهای تازه به آن بدهید. حکایت برگزار نکردن جشنوارۀ ملی فیلم کرمان هم همین است. کلام کوتاه میکنم چراکه هیچیک از کلمات، دیگر قادر به بیان احساسات نیستند و اگر بخواهم ادامه دهم؛ یادداشتی کوتاه، تبدیل به شکوائیهای بلند و طوماری بیانتها میشود.
https://srmshq.ir/9p8grl
سرآغازِ این نوشتار را با جملهای از «هوشنگ مرادی کرمانی» آغاز میکنم که در ذهنم طنینانداز گشته و اندیشهام را به خود درگیر نموده است. جملهای که او، حوالی دو سالِ پیش، در گفتوگویی که برای سومین بخشِ پروندۀ فیلمِ «تکدرختها» (ساختۀ «سعید ابراهیمیفر») با او داشتم؛ آن را خاطرنشان نمود: «درختِ سینما، در خاکِ کرمان، ریشه نمیگیرد.» وقتی به این جمله میاندیشم، هنوز طنین زنگ صدای گرم و صمیمی، اما خستۀ مرادی کرمانی در بیانِ این حقیقتِ تلخ در گوشم میپیچد. خستگی ناشی از تلاشهایی پیوسته، برای به بار نشستن نهالِ سینما در کرمان. ژرفتر که مینگرم، این گفتۀ مرادی کرمانی، احساسِ همدلی مرا برمیانگیزد. نیمنگاهی به تجربههای خویش میاندازم. تکاپوهایی که بهسان برق و باد گذشتند و به خاطرههایی دور و نزدیک بدل گردیدند. شاید همین دیروز بود. شاید هم نه... نمیدانم...! هرچه بود، در چشم برهم زدنی سپری شد و به خاطرههای دیر و دورِ ما پیوست. راستی این خاطرهها هم حکایتِ غریبی دارند! تنها پلِ پیوندِ ما به گذشتههای دور و نزدیکمان، همین خاطرههایند؛ که گاهی زیرِ گردِ فراموشی مدفون میشوند.
یک سالِ پیش در چنین روزهایی، خسته از بیخوابیهای شبانه و آشفته از همۀ بیبرنامگیهایی که از سوی برگزارکنندگانِ دومین دورۀ فستیوالِ ملی فیلمِ کرمان رخ میداد؛ گوشهای نشسته بودم و برای خودم، به شکلی جداگانه برنامهریزی میکردم؛ تا عواملِ زیرمجموعۀ کارگروهِ رسانه، همانند سایرِ کمیتههای فعال در جشنواره، گیج، سردرگم، بلاتکلیف، حیران و انگشت به دهان نمانند! گزافه نیست اگر بگویم بیشتر مواقع، بیبرنامگیهای دیگرِ کمیتههای برگزاری، مُخلِ پیشبرد برنامهریزیهای من نیز میشد. از آنجا که چنین پیشآمدی را پیشبینی میکردم؛ برای هر گامِ خود و سایرِ اعضای کمیتۀ رسانه، یکی دو برنامۀ جایگزین در آستین داشتم تا هنگامِ رویارویی با بینظمیهای برگزارکنندگان، لَنگ نمانیم. بماند که بسیاری از برنامههایی که در ذهن داشتم، امکانِ پوشیدنِ جامۀ عمل به خود را نیافتند. روزهای منتهی به خردادماه سالِ ۱۴۰۱ خورشیدی، روزهایی پر از درگیریهای ذهنی و جسمانی، برای من و سایرِ اعضای کمیتهام بود. گاهی پیش میآمد که در طولِ ۲۴ ساعتِ شبانهروز، دو ساعت هم نمیخوابیدم. گاهی نگاهی، کنشی، پیشآمدی و یا سخنی، خاطرهای را در من زنده ساخته و به دو سال پیش از آن پرتابم مینمود. به روزهای پر تب و تابِ نخستین دورۀ جشنوارۀ فیلمِ کرمان. یاد درشتی و درشتگوییهای کینهتوزانۀ شماری -که حتی «جان فورد»، «آلفرد هیچکاک»، «جرج اُرسن ولز»، «استنلی کوبریک» و «روبرت برسون» هم در چشمشان نوجوانانی نوآموز در عرصۀ فیلمسازی به شمار میآیند- به خودم و دو تنِ دیگر از داورانِ بخشِ فیلمنامه در من تازه شد. برای من و دو داورِ دیگر (دکتر «آرش شفیعی بافتی» و «علی گنجکریمی»)، از روز هم روشنتر بود که در انتها، گروهی که خودشان به خودشان این وعده را داده بودند که از این نمد کلاهی نصیبشان خواهد شد؛ پس از اتمامِ فستیوال، هنگامی که سرِ خود را بیکلاه بیابند، ما را به آماجِ تازیانۀ ناسزا و نیشِ زخمِ زبان خواهند نواخت. از همینرو پیه شنیدنِ هرگونه دشنامی را به تنمان مالیدیم. وقتی گرد و خاکها خوابید؛ بسیاری گمان میبردند که دیگر محال است دومرتبه خودم را درگیرِ ماجرایی اینچنینی نموده و با دورۀ بعدی فستیوال همکاری نمایم؛ اما... من سرم درد میکند برای چنین کارهایی! هنگامی که دبیری کارگروهِ رسانۀ دومین دورۀ جشنوارۀ ملی فیلمِ کرمان به من پیشنهاد شد؛ بیدرنگ پذیرفتم. از همان ابتدا اطمینان داشتم که کار در کنارِ مجموعۀ برگزاری دومین جشنوارۀ ملی فیلمِ کرمان، هیچ آوردۀ مالی برای من به همراه نخواهد داشت و دستِ آخر، باید چیزی هم از جیب بپردازم -که البته چنین هم شد- اما شعلۀ اشتیاقی درونی سبب گردید که در پذیرشِ این کار، دمی تردید به خود راه ندهم. شاید پیش خودتان بپرسید که چرا با وجود همۀ سنگاندازیها و سرخوردگیها، باز هم پذیرفتم که دومین فستیوالِ ملی فیلمِ کرمان را همراهی کنم؟! راستش را بخواهید؛ همواره جوششی درونی خیالم را قلقلک داده و آرامشم را ربوده است. انگار اگر کاری نکنم؛ احساس پوچی و بیهودگی سرتاپایم را فرا گرفته و سرخوردهام میکند. اگر بنا بود با سنگاندازی و درشتگوییهای تنگچشمانِ این شهر میدان را خالی کنم؛ امروز بایستی کنجِ خانه نشسته، زانوی غم بغل گرفته، انگشتِ دریغ به دندان گزیده و دست به هیچ کاری نمیزدم تا مبادا گروهی را خوش آید و شماری دیگر را هم برآشفته سازد. با خودم عهد بسته بودم که از رو نروم و باز هم واردِ گود شوم. یاد جملهای از «ابراهیم گلستان» در من تازه شد. جملهای که در پی تماسی تلفنی، به یادِ دوستِ دیرینهاش، زندهیاد «همایون صنعتیزاده» برایم گفت. پس از گپ زدن دربارۀ موضوعهای پراکنده، رشتۀ سخنمان به «همایون صنعتی» رسید. کسانی که گلستان را از دور یا نزدیک میشناسند؛ نیک میدانند که به دشواری تحتِ تأثیر قرار گرفته و یا احساساتِ درونی خویش را بروز میدهد؛ اما هرگاه یادِ همایون در او تازه میگردد؛ عنانِ احساس از دستش به در میرود. آن روز جملهای دربارۀ دوستِ قدیمیاش گفت که هرگز از یادم زدوده نمیشود: «همایون کارهای بسیاری در گذر زندگیاش انجام داد. بابتِ این کارها بسیار هم فحش شنید. یادت باشد! هر زمان دیدی که داری فحش میخوری، بدان که داری کاری میکنی و قدم مثبتی برمیداری.» آدمی که کاری نمیکند، در چشم همه عزیز است. من نمیخواهم به بهای از پا نشستن و عزلتگزینی عزیز باشم. انگیزۀ زنده بودنِ من، همان غلیان درونیام است که آرام و قرار را از من ربوده و به تکاپو وامیداردم. شاید بهترین نامی که بتوان برای این خودانگیختگی ذهنی یا آتشِ درونی نهاد؛ این عبارت باشد: «اشتیاقِ سوزان». همانچه مرهمِ همیشگی تاولها و زخمهای من بوده و به یاریام شتافته تا ناملایماتِ راه را از یاد برده، از نو به پا خاسته و استوارتر از پیش، با سماجت و پیگیری افزونتری مسیرم را ادامه دهم. گمان میکردم میتوان در کنار کسانی که دغدغۀ فرهنگ و هنر، با بخشی از زندگانیشان در هم تنیده، فضای رخوتآلود و راکدِ فرهنگی و سینمایی این شهر را در هم شکنیم؛ اما... شاید به گفتۀ حافظ، «خود غلظ بود آنچه میپنداشتیم».
با پایانِ جشنواره، این بار نیز همچون دورۀ گذشته (و به سیاقِ بسیاری از فستیوالهای سینمایی دیگر در ایران) گروهی که نه اثری به جشنواره فرستاده بودند و نه حتی دستی در برپایی آن داشتند؛ سیلِ بد و بیراهها، اعتراضها و سمپاشیها را، روانۀ برگزارکنندگانِ دورۀ دوم جشنواره ساختند. ناگفته نماند، شماری که همیشۀ خدا خود را سرآمدِ سینماگران و پرچمداران پیشگامِ آن در کرمان برمیشمارند؛ گریبان چاک داده، چشم درانده، نعره برآورده و حقِ خود را -که گمان میکردهاند از سوی برگزارکنندگانِ جشنواره به یغما رفته است- خواستار شدند. این گروه، بنا به روالی آشنا، همچون همیشه از پای ننشستند. طومارها نوشتند و امضاها جمع کردند تا این رخداد سر نگیرد. جشنواره اما با سیاستِ محافظهکارانه و مداراجویانۀ یکی به نعل، یکی به میخ و کجدار و مریزِ «مجید فدایی» (دبیرِ تخصصی دومین دورۀ جشنوارۀ ملی فیلمِ کرمان) راهِ خود را دنبال نمود. در میانۀ مسیر، برخی که پای آن طومار را امضا نموده بودند؛ وقتی دیدند جشنوارۀ فیلم کرمان، استوار به راهِ خویش ادامه میدهد؛ رفتهرفته به جریانِ آن پیوسته و با آن همراه گشتند. آنان که سرِ خود را بیکلاه میدیدند تا واپسینِ دم، دست از کینهتوزی برنداشته، به مسموم کردنِ فضای فرهنگی این شهر ادامه داده و همچنان نیز میدهند. شوربختانه، گرد و خاکهایی که این دار و دستهها به پا کردند؛ دامنگیرِ فستیوالِ ملی فیلمِ کرمان گشته و چونان ضربههایی بر پیکرِ تازهجانِ این نهالِ نورستۀ سینمایی زد که آن را از نفس انداخت!
با کنارهگیری «محمدرضا علیزاده» از مدیریتِ ادارۀ کلِ فرهنگ و ارشاد و آغاز به کار دولت جدید، سیاستهای این اداره در قبالِ برپایی فستیوالی محلی و ملی، دستخوشِ دگرگونیهای فراوانی شد. زمزمههایی مبنی بر عدمِ برگزاری و ادامۀ این جشنواره، در فضای فرهنگی کرمان پیچید. مدیرانِ جدید، بهتر میدیدند تا سرشان را از آسیبِها و آتشِ درگیریهای درونصنفی دور نگاه داشته و به کارهای بیدردسرتری بپردازند. بدینسان، جشنوارهای که میتوانست گامی در جهتِ پویندگی فضای راکد و بستۀ سینما در استان برداشته، چراغی را در مسیرِ شناساندن فیلمسازانِ استان روشن نموده و خود نیز در ادامه، سال به سال، با رفعِ کاستیهای هر دوره، به رخدادی معتبر و پرآوازه در فضای سینمایی کشور بیانجامد؛ به خاطرهای زودگذر در اذهان جمعی اهالی فرهنگ و هنرِ کرمان بدل گردید.
بازگردیم به جملۀ استاد مرادی کرمانی که در آغازِ این نوشتار آوردم. همانکه دیری است ذهنِ مرا به خود مشغول نموده: «درختِ سینما، در خاکِ کرمان، ریشه نمیگیرد.» مرادی کرمانی، به سببِ سبقۀ ادبی و نویسندگیاش، به زیبایی این مفهوم را با تمثیل و استعاره درآمیخته و بیان نموده است. نمودهای فرهنگی و قالبهای هنری و ادبی، عناصری هستند که هوای فرهنگی جامعه را قابل تنفس میسازند. بهویژه در کرمان که هوای فرهنگیاش بسیار سنگین و مسموم است. همین نکته، لزومِ وجود و استمرارِ جشنوارۀ ملی فیلمِ کرمان (و هر رویدادِ دیگری از این دست) را دو چندان میکند؛ اما... شوربختانه باید اذعان داشت که در خاکِ شورهزارِ کرمان، با خونِ دلِ بسیار، گیاهی فرهنگی خواهد رُست. جوانهای هم اگر بزند، در هوای مسمومِ این شهر، میپژمرد و میخشکد. اگر هیچیک از اینها هم کارش را یکسره نکند؛ با تیشه و تبرِ بدخواهان و کژاندیشان -که بیش از همه داعیهداران فرهنگ و هنرند- پیش از آنکه ریشه بگیرد، از پای خواهد افتاد. این همان مقولهای است که مدیرانِ فرهنگی استان و شهرِ کرمان، بیتوجه و بیتفاوت بدان، چشم به رویش بستهاند و با بیمبالاتی هرچه تمامتر از زیرِ بارِ کاشت، داشت و برداشتِ نهالهایی همانندِ جشنوارۀ ملی فیلمِ کرمان شانه خالی نموده و خود را از دردسرها و پیامدهایی که میپندارند دامنگیرشان گردیده و کرسی مدیریتشان را به لرزه خواهد افکند؛ دور نگاه میدارند. بدینسان، به جای مراقبت و نگهداری از این نهالِ تازهجان، حمایتهایشان را از آن دریغ داشته و بیتفاوت نسبت به خون دلهایی که سینهسوختگانِ سینما نسبت به راهاندازی و ادامۀ آن خوردهاند؛ به حالِ خود رهایش نموده تا همانند بسیاری دیگر از نهالهای فرهنگی در این شهر، بپژمرد و به مرگی تدریجی، بخشکد.
من در اوجِ برنایی، با نشدنهای همیشگی، راههای نیمهتمام و بنبستهای پیدرپی خو گرفتهام. پاهایم پر است از تاولهای راههایی که رفتهام و در مسیرِ پر از سنگلاخشان، بارها زمین خوردهام. گاهی در پیچ و خمِ گردنههایشان، در برابرِ خویش، بنبستی یافتهام که درهای آن، اغلب به رویام گشوده نشدند. دمی آرمیدم تا تاولها و زخمهای بیشمارم به پینه بدل گردند. همین هم سبب گردید تا پوستم (کرگدنوار) کلفت شده و بیاموزم که هرگز، نبایستی از پای بنشینم. در قاموسِ من، از پای نشستن و انفعال جرمی است نابخشودنی! درِگوشی میگویم؛ بینِ خودمان بماند. گاهی اوقات هم شرمسار تاولها و زخمهای بیشمارم شدهام. حکایتِ راههایی که رفتهام و به کامیابی نینجامیدهاند، سبقهای دراز دارد. شاید ردِ پای آن را بتوان در سالهای نوجوانیام جست. سالهایی که هنرجوی هنرستانِ هنرهای زیبای کرمان بودم. هرگاه بر آن میشدیم تا گروهی گرد هم آمده و رخدادی -کوچک و بزرگ بودنش اهمیتی ندارد- را رقم زنیم؛ آن سبو میشکست و آن پیمانه میریخت. قصۀ این ناکامیها، تنها گریبانِ مرا نگرفته است. من نه نخستین و نه آخرین فردی هستم که سیزیفوار، پای در راههای بیسرانجام مینهد. پیش از من نیز، بسیاری در تلاش برای رقم زدنِ ورقی نو از دفترِ فرهنگ و ادب در این شهر برآمدند و دستِ آخر، خسته از همۀ نامهربانیها، این شهر را برای کوتهقامتان فرهنگی گذاشتند و رهسپارِ دیاری دیگر گردیدند. برجستهترین نمونۀ چنین ننگی بر پیشانی این شهر، کوچیدنِ خواجوی کرمانی است که با پریشانی هرچه تمامتر، خطۀ کرمان را گذاشته، راحتِ جان طلبیده و از پی جانان برفت:
«خرم آن روز که از خطۀ کرمان بروم
راحتِ جان طلبم وز پی جانان بروم»
حکایتِ این کوچیدنها، خود قصهای دور و دراز دارد. تا همین دم، دوستانِ دور و نزدیکِ بسیاری را میشناسم که دست از کوششهای جانانه شسته، این شهر را رها کرده، در پی شکوفایی و بالندگی خویش رهسپارِ غربتِ پایتخت گردیده و یا رحلِ اقامتِ خویش، آن سوی مرزهای جغرافیایی ایران افکندهاند. گویی به تعبیر زندهیاد دکتر «احمد ناظرزاده کرمانی»، این خاک، خطۀ عافیتطلبان نیست. دیوانگی میخواهد که بمانی و برای این شهر کارِ فرهنگی بکنی:
«گرت هواست که هرگز به عافیت نرسی
غریبپرور و خودکش چو اهلِ کرمان باش»
نقلِ این ناکامیها تا به امروز نیز ادامه دارد. بارها، بارها و بارها، همینکه زخمهای کهنه را به مرهمی بهبود بخشیدم؛ دومرتبه برخاستم و راهی تازه را در پیش گرفتم. نهالی نو را (به تنهایی و یا با همیاری چندی دیگر) در شورهزارِ کویرِ فرهنگی زادگاهِ خود کاشتم و از آن به جان و دل نگهداری نمودم؛ اما... دریغا که بار و بر نیافت و باز خشکید! نیما چه زیبا حرف دلِ مرا در سرودۀ خویش آورده است:
«نازك آرای تن ساقِ گلی
كه به جانش كشتم
و به جان دادمش آب
ای دریغا به برم می شكند»
جشنوارۀ ملی فیلمِ کرمان، یکی از همین نازک نهالهایی بود که در دومین سالِ کشتِ خویش خشکید. نهالی که شماری از تازهنفسهای نوپا در حوزۀ رسانه، آن را «نهالِ تازهجانِ سینمای کرمان» نام نهادند و با ذوق و شعفِ پایانناپذیری، از وقوعِ این رخداد خشنود و خرسند گردیدند. بیتردید جای خشنودی و خرسندی هم داشت؛ اما... ماندهام بگویم شوربختانه یا نیکبختانه، خوشبینی شورمندانۀ همکاران نو قدم و نو قلمِ من در حوزۀ رسانه را، باید پای ناپختگیشان گذاشت. هنوز خاماند و پایشان به قلوهسنگهای مسیرِ پر از سنگلاخِ این گردنههای پر پیچ و خم بند نشده تا سکندری خورده و با سر، نقشِ زمین گردند. هنوز با پاهایی زخمی از تاولهای بیشمار، پس از پیمودنِ راهی دور و دراز، بنبستی ناگشودنی را پیشِ روی خویش نیافتهاند تا بدانند برای هیجانزده شدن از برپایی رخدادی فرهنگی- هنری، شتاب نکنند. نیاموختهاند که شادمانیِ شیرینیِ این قبیل رویدادها زودگذر بوده و نبایستی سادهانگارانه آن را بروز داد و بر زبانِ قلم جاری ساخت. هنوز تلخکامی ناملایماتی که از سالها پیش دامنگیرِ فرهنگ در این شهر بوده را نچشیدهاند. هنگامی که شور و هیجانِ ایشان را در هنگامۀ برپایی جشنواره (و حتی پیش از آن) میدیدم؛ دیروزِ خودم را در ایشان مییافتم. امروز، میتوانستیم برای سومین سالِ پیاپی، باز به بهانۀ این رخدادِ نوپای سینمایی در استانِ کرمان، گردِ هم آییم؛ اما چه باید کرد که کارشکنیها و تنگچشمیهای گروهی از مدعیان سینما در این شهر، همپای عافیتطلبی برخی مدیرانِ فرهنگی، سبب گردید تا این رویداد، همانندِ بسیاری از رخدادهای فرهنگی، هنری و بهویژه سینمایی دیگر، در نطفه خفه شده و نهالِ نوپای آن بخُشکَد. در تمامی این مدت، همواره دو نگره، اندیشۀ مرا به خود مشغول میساخت: بهتر است جشنوارهای با تمامی کاستیهایش به کار خود ادامه دهد؛ یا اینکه اجرا نشود، مگر همهچیز با نظم، دقت و کیفیتی مطلوب انجام پذیرد؟ بخشی از درونِ من -که از مایههای عملگرایانهتری برخوردار است- بر گزارۀ نخست تأکید کرده و صدایی دیگر در ذهنم -که سویههایی از کمالگرایی مرا بازمینماید- گزارۀ دوم را درستتر میانگارد.
اگر تا بدینجای نوشتار مرا دنبال نمودهاید، بایستی روشن و بیپرده بگویم که این سلسله واژگان، به هیچ وجه، سوگنامهای در رثای عدمِ استمرارِ جشنوارۀ فیلمِ کرمان نبوده و قرار نیست آه و فغان سر داده، مویه کرده، جامه بر تن دریده و موی پریشان کنیم. مگر دیوانهایم؟! چنین کارهایی شایستۀ کسانی است که دل بستنِ به ادامۀ هر رخدادِ فرهنگی را در این شهر امیدی پوچ و بیهوده تلقی میکنند. من اما همچنان (هوده یا بیهوده) دلِ به از سرگیری دوبارۀ این جشنواره و استمرارِ آن خوش دارم. خودم نیکوتر از هرکسِ دیگر میدانم که این دل بستن، دلخوشکُنک کودکانهای است که در گوشِ خویش میخوانم. همینجا، از هویدای جان آرزومندم که در پی افزایشِ بینش و درکِ فرهنگی مسئولانِ شهر، استان و کشور، این دست رویدادهای فرهنگی، با همپایی و همیاری دلسوختگانِ وادی سینما، از سر گرفته شده و نهالِ نیمهجانِ سینما در کرمان، جانی دوباره گیرد. جا دارد که در همین مجال، از سکانداران فرهنگی و اجرایی چون استاندار، فرماندار و به ویژه کمیسیون فرهنگیِ شورای شهر خواستار شویم که با نگاهی ژرفتر، کارکردِ فرهنگی این دست رویدادها را باز شناخته و به تأثیرِ آنها بر فضای هنری و سینمایی استانِ کرمان بیندیشند. شاید سبب شود که در تعطیلی این رویدادِ مهم بازنگری کرده و در راستای از سرگیری آن، بکوشند. باشد که از نو، شاهدِ جوانه زدنِ این نهال در کرمان باشیم.
به امیدِ آن روز... .
https://srmshq.ir/jk3d2u
باید پذیرفت که بخشی از حیات سینما در ایران، به وجود جشنوارهها بستگی دارد. با برگزاری جشنوارهها، قاعدتاً میان فیلمسازان تعاملی ایجاد میشود که رشد و پویایی را به دنبال خواهد داشت. در مورد برگزاری جشنواره در شهرستانهای دور از تهران، بحث به کلی متفاوت میشود، چراکه انگیزه، پویایی و شوق فیلمسازی در شهری دور از تهران به وجود میآید و این موضوع، برخلاف دیدگاه حاکم بر فضای سینمای ایران بوده است. تفکر رایج، تمامی کنترل را در نقطۀ مشخص جغرافیایی پایهگذاری میکند و پیشرفت سینما در مکانی دور از این نقطه را محدود میکند.
به دلیل اهمیت برگزاری جشنواره و پتانسیلهای زیاد کرمان در حوزۀ سینما، تصمیم گرفتم در مورد برگزاری جشنواره در کرمان با یکی از فیلمسازان فعّال سینمای ایران به گفتوگو بنشینم. جشنوارۀ فیلم کرمان دو دورۀ خود را پشت سر گذاشت و هیچ خبری از برگزاری دورۀ سوم آن نیست؛ همین موضوع مرا واداشت تا با «مصطفی گندمکار» مصاحبهای داشته باشم و در مورد مسائل مختلف برگزاری جشنواره در استان کرمان صحبت کنیم.
گندمکار متولد ۱۳۶۵ از همدان است. او فارغالتحصیل کارشناسی ارشد سینما، گرایش کارگردانی از دانشگاه هنر تهران است. گندمکار بهعنوان استاد مشغول تدریس رشته سینما در دانشگاه و انجمن سینمای جوانان تهران نیز میباشد. از جوایز وی میتوان به جایزه بهترین فیلم کوتاه پانزدهمین دوره جشنواره Eberswalde آلمان ۲۰۱۸ برای فیلم کوتاه «آلان» اشاره نمود. همچنین میتوان به حضورش بهعنوان تنها نمایندۀ ایران در بخش مسابقه بینالملل سی و نهمین دوره جشنواره کلرمونت فرانسه ۲۰۱۷ اشاره کرد.
گندمکار در سیر این مصاحبه، در مورد اهمیت برگزاری جشنواره در شهرستانها، کمک برگزاری اینچنین جشنوارههایی به سینمای بدنۀ ایران و پتانسیلی که جشنواره ایجاد میکند صحبت کرد. او در ادامه، در مورد انتظارات خود از جشنوارهها گفت و بحث اسپانسرینگ و ارتباطش با جشنواره را بررسی نمود.
این مصاحبه در اسفندماه ۱۴۰۰ خورشیدی، از طریق فضای مجازی انجام شد. امیدوارم از خواندن این مصاحبه لذت ببرید.
از دیدگاه شما، نفس برگزاری جشنوارههای سینمایی-مثل جشنواره فیلم کرمان- در استانها و شهرستانها چگونه است؟
به ضرس قاطع، بخش مهمی در هنر (چه در سینما و در سایر هنرها) بحث تأثیر گرفتن و تأثیر گذاشتن است؛ مخصوصاً وقتی که به صورت تخصصی دربارۀ حوزۀ فیلم کوتاه صحبت میکنیم. زمانی که در شهرستانهایی مانند کرمان چنین جشنوارههایی برگزار میشود، چند اتفاق میافتد. تعامل میان فیلمسازان پایتختنشین با فیلمسازان جوان و باتجربه شهرستانها، اوّلین اتفاقی است که رُخ میدهد. مسئله دوم اینجاست که فیلمسازان جوان شهرستانی، با حضور در جشنواره و تماشای فیلمهای متفاوت، میتوانند نبض جریان فیلمسازی بهروز یا پیشرو را ببینند و تجربه کنند. از طرف دیگر، دمخور شدن، همکلام شدن و شرکت در نشستهای پیرامونی جشنواره، مهمترین کلاسهای آموزشی برای فیلمسازان جوان و مخصوصاً فیلمسازان دور از پایتخت است.
سومین و مهمترین مسئلهای که رخ میدهد نیز بحث ایجاد انگیزه، شور و نشاط در بین فیلمسازان است. در شرایط فعلی که رخوت و بیانگیزگی در همه جا حضور دارد، این جشنواره باعث میشود که فضای تشویقی و در کنار آن فضای رقابتی ایجاد شده و اینگونه فیلمسازانی که شاید بنا را بر این گذاشتهاند که دیگر فیلم نسازند، دوباره مجاب شوند که بازگردند و فیلم بسازند. قطعاً این اتفاق جذاب و کارایی است. شهر کرمان، از آن دسته شهرهایی است که پتانسیل خیلی بالایی دارد و برگزاری جشنواره، نیروی محرکی برای تشویق فیلمسازان تازهکار میشود.
به نظر شما، برگزاری جشنوارههای سینمایی در استانها و شهرستانها تا چه اندازه به سینمای بدنۀ کشور کمک خواهد کرد؟
بیایید واضح و شفاف باشیم. سینمای کوتاه، عموماً و رسماً برای اهالی بدنه سینمای بلند یا حرفهای کمترین محلی از اِعراب را ندارد. نباید خودمان را گول بزنیم، برای تهیهکنندگان و عوامل سینمای بلند، موفقیت فیلم و فیلمساز فیلم کوتاه اهمیتی ندارد. این مشکل و ضعف نیاز به آسیبشناسی دارد. جشنواره فیلم کوتاهی برگزار میشود و فیلمسازی فیلمش را میسازد و در میان دیگر فیلمسازان فیلم کوتاه تشویق، دیده و شناخته میشود، اما متأسفانه تاکنون هیچ بده و بستانی میان سینمای کوتاه و بلند شکل نگرفته است.
ولیکن، باز هم برگزاری جشنواره در سادهترین حالت خودش تحرک و انگیزه را با خود میآورد. از نظر من، جشنواره فیلم کوتاه و فیلم بلند به یکدیگر مرتبط نیستند، مگر اینکه جشنواره فیلم بلند و حرفهای در شهرستانها برگزار شود که ما اصلاً نمونهاش را در ایران هنوز نداریم. تنها جشنوارۀ فیلم بلند در کشور، جشنواره «فجر» است که همزمان در چندین استان برگزار میشود، اما آن هم صرفاً جنبه فرمالیته دارد.
وجود فضای رقابتی در جشنوارههای فیلم تا چه اندازه بر ایجاد پتانسیلهای جدید و افزایش تولیدات باکیفیت اثر میگذارد؟
به ضرس قاطع، هر فضای رقابتی-اگر رقابت سالم اسمش را بگذاریم- انگیزه ایجاد میکند. به عقیدۀ من مقولۀ رقابت، از دو جنبه و منظر قابل بررسی و تحلیل است. یکی آن که فیلمساز یا هنرجویی که در مرحلۀ یادگیری است، سعی کند با این رقابت خودش را به فیلمسازی برساند که فیلم خوب ساخته، میسازد و دیده میشود. از یک بخش دیگر، شاید بسیاری از عذرها و بهانهها برای عدۀ زیادی از فیلمسازان مسدود میشود. در این شرایط سخت تولیدی، افراد زیادی هستند که در شهرها و استانهایی که محروماند با شرایط بدی فیلم میسازند و دیده میشوند. به نظر من، این رقابت جنبه انگیزشی نیز دارد.
نکته بعدی اینجاست که باید ما خارج از بحث رقابت، اجازه دهیم فضای تعامل نیز شکل بگیرد. این تعاملات بسیار مهمتر از رقابت هستند. برای مثال فیلمساز جوان شهرستانی، ۵ فیلم از فیلمسازان شهرهای دیگر را دیده که در عرصۀ بینالملل و داخل کشور موفق بودهاند و سپس با آنها صحبت میکند و در نهایت، احساس میکند که این فاصله شاید خیلی هم دور نباشد و با کمی دقت، تلاش و مطالعه میتواند این موفقیت را برای خودش نیز رقم بزند.
به نظرم دعوت از سازندگان آثار در جریان آن فستیوال نیز موضوع خیلی مهمی است. نکته دوم، برگزاری نشستها و جلسات تحلیلی است که میتواند در حوزههای آموزشی تأثیرگذار باشد. وقتی فیلمساز در فضای جشنواره قرار میگیرد، فضای داوریها را میبیند، خیلی راحت میتواند مسیرش را پیدا کند، تعامل داشته و ارتباط بگیرد؛ قطعاً مهمترین بستر و فرصت اینچنین رخدادهایی در جشنوارههایی است که جنبههای آموزشی در کنارشان وجود دارد.
به نظر شما، بحث آموزش در جشنوارههای فیلم کشور تا چه اندازه جدی گرفته شده و تأثیرگذار بوده است؟
تقریباً در سه پاسخ گذشتهام تأکید من بر امر آموزش بود. آموزش، میتواند مستقیم و غیرمستقیم باشد. آموزش مستقیم همان آموزش در حاشیه و همزمان با جشنواره است که به شکل یک سری ورکشاپ، میتینگ و کارگاهها شکل میگیرد و حول آموزش اموری مانند تدوین، فیلمبرداری و... برگزار میشوند. این اتفاق خوبی است اما به نظر من مهمترین بخش آن، دیدن بدون واسطه فیلمها و تبادل اطلاعات است. شاید رخی از فستیوالها یک سری اقدامات جذابتر و خودمانیتری را هم طراحی کنند که فیلمسازان بیشتر آموزش ببینند.
نظیر این چنین اقداماتی را در سال ۲۰۱۶-۲۰۱۷ در جشنواره «کلمون فرانسه» -به عنوان معتبرترین و مهمترین رخداد فیلم کوتاه جهان شناخته میشود- تجربه کردهام. در جشنواره «کلمون» میتینگها و نشستها و مخصوصاً گردهمایی بسیار برایشان حائز اهمیت بود. امیدوارم این فضای دوستی و تعاملات هم به این فضاهای آموزشی اضافه شود و صرفاً ورکشاپی ثبت نامی نباشد. به طورکلی، این جریان مستقیم و غیرمستقیم باید وجود داشته باشد. بهعلاوه، هر جشنوارهای میتواند برای ایجاد صمیمیت میان فیلمسازان-چه فیلمسازان مهمان و چه فیلمسازان بومی- بهواسطۀ پیشینه شهرش اقداماتی انجام دهد.
از دیدگاه شما، برگزاری جشنوارههای فیلم در استان و شهرستانها تا چه اندازه به ارتباط و تعامل میان سینماگران شهرهای مختلف با سینماگران مرکز (تهران) کمک میکند؟ در صورت تمایل، از تجربه خود در این مورد صحبت کنید.
من تجربهای بسیار خاص داشتهام. بنده در جشنواره «کلمون فرانسه» سال ۲۰۱۷ شرکت داشتم. در ۹ روز جشنواره، حدود ۳۰ فیلم در عرصه بینالملل از کشورهای مختلف مانند آمریکا، اروپا و... حضور داشتند. بعدازظهرها این ۳۰ تا فیلمساز را باهم جمع میکردند و در یک قالب میتینگهایی به تورهای شهری و سینمایی میبردند و فضای بین این افراد را صمیمی کرده و رقابت بسیار دوستانه بین همه فیلمسازانی که در جشنواره حضور داشتند ایجاد شد. در فستیوالهای دیگر نیز میبینیم که فیلمسازانی از سراسر ایران میآیند، اما در پنج روزی که جشنواره برگزار میشود، شما هیچکدام از آنان را نمیبینید که حتی یک ساعت هم به فستیوال بیایند. بعضی از آنها دم آخر به اختتامیه میآیند. منظور من ایجاد فضایی صمیمی است که مثلاً این ۲۰ یا ۳۰ فیلمساز شرکتکننده با دانشجویان، فیلمسازان و علاقهمندان آشنا و صمیمی شوند، این ارتباط حفظ و پایدار شود و در ادامه، بتواند برای بعضی از فیلمسازان و یا هنرجویان آن شهر کارآفرینی کند. این بسیار مهم است که اگر روزی یکی از آنها خواست فیلم بسازد، بتواند از مشاوره، تجربیات و همکاری بقیه بهواسطه آن ارتباطی که شکل گرفته است، کمک دریافت کند.
به نظرم، آن تدابیری که اتخاذ میشود تا این دورهمی و حضور فیلمسازان در برنامههای جمعی جشنواره چگونه باشد، میبایست جزء سیاستهایی باشد که جشنواره در موردشان فکر کند و برنامهای را تعریف کنند. برگزارکنندگان به فکر این نباشند که فقط برویم به میهمانانمان بازار، حمام یا باغشازده را نشان دهیم، بلکه میتوانند تدابیر بسیار زیرکانه اتخاذ کنند که آن فیلمساز در کنار دیگر فیلمسازان و هنرجویان حضور پیدا کند، تعامل و ارتباطی صمیمی داشته باشد.
برگزاری جشنوارۀ فیلم کرمان تا چه اندازه به استفاده سینماگران مطرح کشور، از پتانسیلهای غنی استان کرمان کمک خواهد کرد؟
واقعاً نمیتوانیم جشنواره فیلم کوتاه را به فیلم بلند ربط دهیم. استان کرمان پتانسیلها و فیلمسازان خوبی دارد، اما نمیتواند با فیلم بلند ارتباطی داشته باشد؛ بنابراین، برگزاری جشنواره فیلم کوتاه نمیتواند ظرفیتها را کشف بکند، چون سینمای حرفهای و بلند ما با سینمای کوتاه قهر و دور است. فیلمسازی کوتاه و فرهنگی آسیبشناسی جدی نیاز دارد. شما یکسری برنامهها و حرفها را میشنوید و میبینید، اما در عمل -چه مسئولین و چه دستاندرکاران سینمای بلند حرفهای از بازیگران، تهیهکنندگان و...- از این خبرها نیست. در کنار جشنواره میتوان بزرگداشتی برای تجلیل از فیلمسازان پیشکسوت داشته باشید و در کنار آن نیز نشستهایی با حضور همان فیلمسازان پیشکسوت ترتیب دهید تا فیلمسازان بومی و غیربومی جوان با آنها آشنا شوند.
به نظر شما، چه عواملی موجب افزایش تمایل سینماگران کشور، به حضور در جشنوارههای استانی میشود؟
عوامل زیادی در این امر دخیل هستند و یکی از آنها اعتبار جشنواره است. اگر اشتباه نکنم حدود سال ۸۶ بود که جشنوارهای در کرمان برگزار میشد که تعطیل شد. قدمت جشنواره، قطعاً برگزارکنندگان آن اصطلاحاً عظمت بیرونی جشنواره و پروپاگاندا جشنواره است که تأثیر مهمی دارد. نکته دوم، برگزاری جشنواره و فیدبکهایی است که داده میشود. فرض کنید فیلمسازی که در دورۀ پیشین جشنواره شرکت داشته است و از برگزاری جشنواره، کارگاههای آموزشی، نشستها، برنامههای تفریحی و کیفیت فرهنگی و توریستی جشنواره راضی بوده است، برای من از تجربه خود صحبت کند و درنتیجه، من متقاعد میشوم تا سال دیگر در جشنواره حضور داشته باشم و فیلم ارسال کنم. اینها عواملی هستند که میتوانند تأثیر بسزایی داشته باشند و امیدوارم که با انتخاب داوریها و نگاههای منصفانه، ایجاد فضای فرهنگی و مخصوصاً جاذبههای توریستی و جذاب کرمان، این اتفاق بیفتد؛ اگر چنین شود، بسیاری تلاش میکنند که در جشنواره حضور داشته باشند.
شما بهعنوان یک فیلمساز، از جشنواره فیلم کرمان چه انتظاراتی دارید؟
انتظار خاصی نیست. امیدوارم که امتداد داشته باشد. مهمترین انتظار من از جشنواره این است که تحت هر شرایطی استمرار و ادامه داشته باشد. همه شرایط سخت را میدانند، ولیکن به هر جهت برگزارکنندگان اعتبار جشنوارهشان را باید به برگزار کردن پیوستهاش بدانند و سعی کنند بهروز باشند، بهروز بودن بسیار مهم است. بهروز بودن یعنی اینکه از شخص دبیر جشنواره تا انتخاب اعضای هیئت انتخاب آثار در دست فردی باشد که با نبض فستیوالهای روز دنیا همگام باشد یا نزدیک به آنها حرکت کند. آدمی که آخرین فسیتوالی که در زندگیاش رفته است حدود بیست سال پیش بوده است و صرفاً به اعتبار جایگاه فرهنگی، اداری و تعهدی که دارد، میآید و مسئولیت جشنواره را به عهده میگیرد و تفاوتی بین جشنواره فیلم و جشنواره عادی قائل نیست، در واقع چیزی به غیر از هدر رفت پول، بودجه و سرمایه نیست. آن کسی که به عنوان دبیر انتخاب میشود، باید بیشتر به تخصصاش و تجربهاش اعتماد کرد تا به موارد دیگر و آن دبیری که با سیاستها، سیلابسها و عدالت خود از آدمهایی بهروز در برنامهها استفاده میکند، میتواند در بهروز بودن این جشنواره تأثیرگذار باشد. در غیر این صورت شما بودجه هنگفتی میبینید که به شکل بسیار بدی هزینه شده است و آن جشنوارهای که برگزار شده است هم اصلاً در حد و اندازه یک جشنواره فیلم استاندارد نیست.
از دیدگاه شما، چه عواملی باعث میشود تا بحث اسپانسرینگ و حمایت مالی در استانهای مختلف کشور جا بیفتد؟
هرچقدر آن جشنواره بزرگتر باشد و از تشعشعات خبری بیشتری برخوردار باشد، قطعاً تأثیرگذاری فرهنگی خودش را به مرور زمان میگذارد و میتواند برای اهالی آن شهر و با اعتبار بخشی که به واسطه حضور میهمانان و فیلمسازان متفاوت کسب کرده است، باعث شود در بخش خصوصی آن شهر، بسیاری از شرکت یا هولدینگهای کوچک و بزرگ به اسپانسرینگ تمایل پیدا کنند؛ اما اگر جشنواره، فرسوده باشد و شانه به شانۀ نگاههای دولتی و سفارشی حرکت کند، هیچوقت به آن هدفی که باید نمیرسد. امیدوارم که برگزارکنندگان جشنواره در کرمان، از هردوی این ظرفیتها استفاده کنند تا جشنواره بتواند آن شور و نشاط فرهنگی - آموزشی را برای استان کرمان به ارمغان بیاورد.
https://srmshq.ir/b5sc9q
برای برگزاری جشنوارهای سالم، باید به وظایف یک جشنواره توجه کنیم؛ برای این کار نیاز است که بدانیم نظر متخصصان چیست. هرکس بر اساس دانش و تجربیات خود، دیدگاهی دربارۀ چگونه برگزار کردن و تأثیرگذار بودن رویدادی فرهنگی دارد. برای مثال، بعضی میگویند: «مگر جشنواره آموزشگاه است که بخواهد آموزش بدهد؟» اما اگر دقیقتر بنگریم، خواهیم دید که جشنوارهها با ایجاد رقابت باعث یادگیری و آموزش میشوند؛ وجود بستری برای یادگیری یکی از مهمترین فواید جشنواره مخصوصاً در ایران است که فقدان آموزش تخصصی، مفید و تأثیرگذار بهشدت احساس میشود.
از نظر من، تحلیل فیلم در جشنواره میتواند از یک کلاس آموزشی معمولی تأثیرات بیشتری بگذارد؛ با توجه به این که بین هنرمندان تبادل تجربه نیز صورت میگیرد و اگر نسل جدید فیلمسازان و هنرمندان پیشرفت کنند، این یعنی سینمای حرفهای یا بدنه نیز پیشرفت خواهد کرد و درنتیجه، سلیقه مخاطب نیز میتواند ارتقا یابد. متأسفانه، میان سینمای بدنه و رویدادهای فرهنگی-هنری ارتباط متقابلی وجود ندارد.
با پیشرفت سینماگران در استانهای مختلف و با مطرح شدن یک شهر یا استان، به عنوان مکانی که پتانسیل و موقعیت خوبی برای فیلمسازی دارد، تمرکز تولید و امکانات از روی شهر تهران برداشته شده و میان استانهای دیگر تقسیم میشود. درنتیجه، هر منطقه دست به تولید فیلمی با توجه به فرهنگ و پتانسیلهای سینمایی خود خواهد زد و سینمای ایران نیز از تکصدایی و تکرار خارج خواهد گشت.
برای بررسی بهتر و بیشتر فضای جشنوارههای کشور تصمیم گرفتم با «محمد احسانی» بهعنوان فیلمسازی فعال در سطح ملّی درباره اهمیت برگزاری جشنواره در استانها گفتوگویی داشته باشم. «محمد احسانی» مستندساز ایرانی متولد ۱۳۵۲ خورشیدی است. وی دانشآموختۀ ادبیات انگلیسی از دانشگاه آزاد تبریز است و اولین فیلم مستندش را با عنوان «رخش بر نقش» در سال ۱۳۸۲ ساخته است. او تاکنون ۱۷ فیلم مستند و داستانی ساخته است که میتوان به آثای چون: «کارون»، «ایدز ایران ۱۳۸۲»، «تبریز: تصاویر فراموششده»، «گنبد مینا»، «بانوی ارومیه» و «روزگاری هامون» اشاره کرد.
وی تاکنون جایزه جشنواره فیلمهای محیطزیستی «اکوتاپ» اسلواکی را برای فیلم «روزگاری هامون» و جایزه بزرگ «سیاره سبز» را برای ساخت مستند «کارون» از بیست و سومین جشنواره بینالمللی «رد آیلند» آ«ریکا دریافت کرده است.
ایشان علیرغم مشغلهای که داشتند صمیمانه تقاضای گفتوگو با ما را پذیرفت؛ احسانی در این مصاحبه به مواردی چون اهمیت رویدادهای فرهنگی، ارتباط بین جشنوارهها و سینمای بدنه اشاره نمود. در ادامه وی، نحوۀ برگزاری جشنواره و عملکرد برگزارکنندگان را در افزایش تمایل سینماگران کشور برای حضور در جشنوارههای استانی مؤثر دانست. در پایان نیز با اشاره به معضل عدم وجود آموزش در جشنوارهها بر اهمیت تعامل میان فیلمسازان جوان تأکید کرد.
این گفتوگو، در یکی از روزهای فروردینماه سال هزار و چهارصد و یک خورشیدی از طریق یکی از شبکههای اجتماعی انجام شد.
از دیدگاه شما، نفس برگزاری جشنوارههای سینمایی-مثل جشنواره فیلم کرمان-در استانها و شهرستانها چگونه است؟
به نظر من، برگزاری هر رویداد فرهنگی (بزرگ یا کوچک) روی رشد فضای فرهنگی جامعه تأثیر خود را میگذارد اما بیشترین بهرهوری از آن جشنوارههای استانی است چراکه باید روی فیلمسازان آن استان تأثیر مستقیمی داشته باشد و امکانی را برای دیده شدن فیلم کسانی که در ابتدای این راهشان هستند فراهم کرده تا باعث دلگرمی آنها شود؛ مانند من در دهه ۸۰ که این چنین اتفاق دلچسب و پذیرایی رُخ داد. اکنون جشنواره بایستی جان تازهای بگیرد؛ برگزاری فستیوالها در بین علاقهمندان و جوانان استان کرمان شور و شوقی را ایجاد کند. فکر میکنم بیشترین تأثیرگذاری را بایستی در خود آن استان جستوجو کنید و سپس به موضوعات ملّی رسیدگی شود.
به نظر شما، برگزاری جشنوارههای سینمایی در استانها و شهرستانها تا چه اندازه به سینمای بدنه کشور کمک خواهد کرد؟
برگزاری جشنواره در شهرستانها، هیچ کمکی به سینمای بدنه نمیکند؛ اصلاً این دو، مقولههایی جداگانهای هستند و نبایستی در کنار هم قرار داده شوند چراکه سینمای بدنه، سینمایی بر پایه داد و ستدها است و بحث سرمایه در آن مطرح است. چرخۀ سرمایه و تولید بایستی پیش برود و این ارتباطی به فستیوالها ندارد. فستیوالها بیشتر محافل هنری و فرهنگی هستند؛ همه جای دنیا هم اینگونه است. اینطور نیست که محافل فرهنگی و هنری، وابسته به سینمای بدنه باشند اما تغذیهکنندۀ فکری جامعۀ خودشان هستند.
وجود فضای رقابتی در جشنوارههای فیلم تا چه اندازه بر ایجاد پتانسیلهای جدید و افزایش تولیدات باکیفیت اثر میگذارد؟
نمیتوانم بگویم که وجود فضایی رقابتی میتواند بسیار تأثیرگذار باشد اما میدانم که چگونگی برگزاری رویداد مهم است؛ بسیاری از رویدادهای دیگر وجود دارند که رقابتی هم هستند اما تأثیرگذاریشان بیشتر است. آن چیزی که یک جشنواره را برجسته میکند، کیفیت برگزاری و فیلمهایی است که به نمایش گذاشته میشوند.
به نظر شما، بحث آموزش در جشنوارههای فیلم کشور تا چه اندازه جدی گرفته شده و تأثیرگذار بوده است؟
آموزش مهم است اما جایی در جشنواره ندارد. از نظر من، جشنوارهها محلی برای نمایش فیلم هستند؛ میدانم که مدتی است در جشنوارههای ایران بخشهایی به نام ورکشاپ و... به راه افتاده ولی آنچه که در طی سالها دیدهایم، این است که چندان این بخش مورد استقبال واقع نشدهاند. به عقیدۀ من تا به اکنون نشست با فیلمسازها و صحبت کردن درباره فیلمهایشان، خیلی مؤثرتر و مهمتر از ورکشاپهای حاشیۀ جشنواره بوده است. باید برنامههای دیگری برای آموزش در نظر گرفته شود. فستیوال جای برگزار کردن کارگاه آموزشی نیست.
از دیدگاه شما، برگزاری جشنوارههای فیلم در استان و شهرستانها تا چه اندازه به ارتباط و تعامل میان سینماگران شهرهای مختلف با سینماگران مرکز (تهران) کمک میکند؟ در صورت تمایل، از تجربه خود در این مورد صحبت کنید.
جشنوارههای استانی میتوانند جایی برای شناخت فیلمسازان بومی با یکدیگر و برقراری ارتباط با فیلمسازان ملّی باشند. بالأخره این تعامل و ارتباطها هستند که باعث رشد آدمها میشود. جشنوارهای که بتواند فرصت شناخت را برای هنرمندان ایجاد کند، یک کار خیر و درست انجام داده است. البته همۀ مسائل در درجه اوّل به خود شخص برمیگردد؛ مثلاً اینکه چقدر سینما برای این فیلمساز جدّی است؟ برای کسی که به سینما نگاه جدّیای دارد، اصلاً شهرستان و غیرشهرستان معنایی ندارد. همه ما شهرستانی هستیم، من از تبریز آمدهام، دیگری از کردستان، یکی از شمال کشور و یکی از جنوب آمده است. به نظر من، این واژۀ «شهرستانی» صحیح نیست و اصلاً ما نباید اینگونه همه را تفکیک کنیم. متأسفانه در ایران، فعّالیتهای سینمایی در تهران متمرکز شده است و این باید شکسته شود.
برگزاری جشنوارههای فیلم کرمان تا چه اندازه به استفاده سینماگران مطرح کشور، از پتانسیلهای غنی استان کرمان کمک خواهد کرد؟
شخصاً با این دیدگاه که یک جشنواره بخواهد پتانسیلهای فرهنگی استانی را به فیلمسازها معرفی کند، موافق نیستم. این اصلاً وظیفه جشنواره نیست که نقش یک «تورگاید» را داشته باشد و تور استان گردی برگزار کند؛ این رویکرد تمرکز را از روی جشنواره برمیدارد؛ برگزاری حرفهای و مؤثر، نمایش فیلمهای خوب و ایجاد فضای دیالوگ تخصصی وظیفه یک جشنواره است؛ نه این که بخواهد فیلمسازان را سوار مینیبوسی کند و در اطراف بچرخاند!
به نظر شما، چه عواملی موجب افزایش تمایل سینماگران کشور، به حضور در جشنوارههای استانی میشود؟
برای اینکه شما بخواهید جشنوارهتان را ملّی کنید تا این انگیزه ایجاد شود که فیلمسازان از شهرهای دیگر در جشنواره شما شرکت داشته باشند، باید به سابقه جشنواره، برگزارکنندگان، جوایز، هیئت انتخاب، هیئت داوری و اصل قضیه یعنی بودجه توجه کنید. هر چقدر که جشنوارهای، تیم قویتر و بودجه بیشتری در اختیار داشته باشد میتواند آدمهای بیشتری را به خودش جلب کند وگرنه شدنی نیست.
به نظر شما، چه عواملی به جشنوارههای سینمایی اعتبار میبخشد؟
جشنوارههای سینمایی از شرکتکنندگان خود و فیلمهایی که به نمایش میگذارند اعتبار دریافت میکنند یا اعتبار خود را افزایش میدهند.
شما بهعنوان یک فیلمساز، از جشنواره فیلم کرمان چه انتظاراتی دارید؟
از جشنوارۀ کرمان انتظار دارم برگزاری منظمی را داشته باشد و فیلمهای خوبی را به نمایش بگذارد تا امکانی را برای دیده شدن خود در سطح ملّی فراهم کند.
از دیدگاه شما، چه عواملی باعث میشود تا بحث اسپانسرینگ در استانهای مختلف کشور جا بیفتد؟
درباره اسپانسرینگ و... تجربهای ندارم.
https://srmshq.ir/9cw6k3
یکی از لازمههای رشد هر جامعۀ هنری برگزاری رویدادهای فرهنگی-هنری است. جشنواره، محلی برای آشنایی هنرمندان با جهانبینی و تجربیات یکدیگر و فرصتی برای یادگیری تکنیکهای بیشتر است. اعتبار جشنواره، برای هنرمندان رزومه میشود. اگر امکان شرکت در جشنواره، برای فیلمسازان بیشتری- مانند یک جشنوارۀ ملّی- فراهم باشد، باعث ارتقا سطح استاندارد شرکتکنندگان میشود چراکه هرکدام از آنها میتوانند کیفیت اثر خود را در قیاس با آثار بیشتری محک بزنند و درنتیجه، پیشرفت صورت میگیرد.
کرمان بهعنوان پهناورترین استان کشور، با پتانسیلها و فرهنگهای گوناگونی که در خود جای داده است، متأسفانه سینماگران آن -نسبت به دیگر مناطق کشور- از حمایت کمتری برخوردارند و پتانسیلهای فرهنگی این خطه مورد بیتوجهی قرار گرفته است. برگزاری جشنواره، تنها راه برونرفت از این رخوت حاکم بر فضا است اما گویا دیگر برای کسی وجود چنین رویدادی اهمیت ندارد؛ حتی بعضی چنین دغدغههایی را جز نیازهای ثانویۀ جامعه نیز نمیدانند.
امیدوارم در سالهای آینده این مسئله که حل شدنش مستلزم زمان است، برطرف شود. بر اساس همین دغدغه، تصمیم گرفتم مصاحبهای را با فیلمسازی ترتیب دهم که جشنوارههای استانی تأثیر بسزایی در رشد حرفهای او داشتهاند؛ پس به سراغ «حسین ریگی» یکی از فیلمسازان مطرح در سطح ملّی رفتم تا دیدگاه خود را در این باره با ما به اشتراک بگذارد. ریگی فعالیت فیلمسازی خود را از سال ۱۳۷۴ با گذراندن دوره فیلمسازی در «انجمن سینمای جوانان ایران» آغاز کرد و تا کنون در زمینه فیلمکوتاه داستانی، فیلمهای: «فراموشی»، «جاده مرزی»، «ناکو»، «نال»، «جاده قدیم»، «کودکی من» و «دان» در کارنامۀ خود دارد. همچنین از ساختههای او در زمینۀ مستند میتوان به فیلمهای: «فصل بادهای گرم»، «عروسی رحمت»، «هفتاد ملا»، «پیرمرد و قلعه»، «پیرگل»، «کپال»، «بجار»، «در رکاب نگین فیروزهای»، «دوار» و «سلام آقای بل» اشاره نمود. او اوّلین فیلمساز بلوچ در عرصۀ سینمای حرفهای ایران میباشد که سال ۱۳۹۹ با فیلم سینمایی «لیپار» در سی و نهمین جشنواره فیلم «فجر» حضور داشته است.
«حسین ریگی» تقاضای گفتوگو با ما را صمیمانه پذیرفت و درباره موضوعات مختلفی صحبت کرد. ریگی به اهمیت تبادل اندیشه در جشنواره و تأثیر جشنوارهها بر روی سینمای ایران اشاره کرد و توضیحاتی را نیز در خصوص اهمیت روحیه رقابتی بر روی پیشرفت، اهمّیت آموزش در رویدادهای فرهنگی، مرکزیت سینما در تهران و پتانسیلهای شکوفا نشده منطقه مطرح کرد.
این مصاحبه به صورت مجازی از طریق یکی از شبکههای اجتماعی انجام شده است که در ادامه متن کامل گفتوگو را خواهید خواند.
از دیدگاه شما، نفس برگزاری جشنوارههای سینمایی-مثل جشنواره فیلم کرمان-در استانها و شهرستانها چگونه است؟
به طور معمول، اوّلین حُسن جشنوارهها این تبادل اندیشهای است که درون آنها شکل میگیرد. در این جشنواره -بهویژه در سطح ملّی- فیلمسازان از استانهای گوناگون میتوانند با یکدیگر ارتباط برقرار کنند، تبادل اندیشه داشته باشند و به بحثهای تخصصی بپردازند؛ سرانجام، وجود این فضا تبدیل به فرصتی میشود تا سطح کیفی کارشان را ارتقاء دهند و همچنین، با دیدگاهها، فیلمسازان و آرتیستها جدیدی در زمینههایی مثل فیلمبرداری، صدا، تدوین و... آشنا شوند و دایره دوستان خود را گسترش دهند یا حتی با مشاوره گرفتن از یکدیگر، فیلمهای بهتری را بسازند.
به نظر شما، برگزاری جشنوارههای سینمایی در استانها و شهرستانها تا چه اندازه به سینمای بدنه کشور کمک خواهد کرد؟
جشنواره فیلم «فجر» سال ۱۴۰۰ (چهلمین جشنواره) نشان داد که فیلمسازانِ فیلمِکوتاهی که برآمده از همین جشنوارههای استانی بودند در تمامی جشنوارههای ایران(چه در شهرستانها و چه در تهران) توانستهاند بخش قابلتوجهی از فیلمهای شرکت یافته را به خودشان اختصاص بدهند و حرفی برای گفتن داشته باشند. این خود گواهی است بر اینکه برگزاری جشنوارههای استانی میتواند نخبگانی را به سینمای ایران معرفی کند که این توانایی را دارند تا سطح کیفی و کمّی جشنوارهها و سینمای بدنه بالا ببرند.
وجود فضای رقابتی در جشنوارههای فیلم تا چه اندازه بر ایجاد پتانسیلهای جدید و افزایش تولیدات باکیفیت اثر میگذارد؟
بهطور معمول، رقابت باعث میشود که فیلمسازان با مطالعه، تمرین و شرکت در کارگاههای آموزشی بتوانند کیفیت کار خود را بالا ببرند. وقتی ما در جشنوارهای استانی شرکت میکنیم که فقط محدود به یک استان باشد و شرکتکنندگان آن در حدی مشخص با یکدیگر رقابت میکنند، این فضا چندان به ارتقاء سطح کیفی و تخصصیشان کمک نمیکند امّا وقتی جشنوارهای در سطح ملّی است و شرکتکنندگانی از چندین استان دارد؛ آن موقع، من بهعنوان فیلمسازی که در نقطهای دورافتاده فعّالیت دارد باید آنقدر به تخصص خود بیفزایم تا با فیلمسازی که در تهران یا آذربایجان و... با امکانات خوب فیلم میسازد، بتوانم رقابت کنم. اینگونه است که فضای رقابتی جشنواره میتواند به بالا رفتن و بهتر شدن کیفیت فیلمها کمک کند.
به نظر شما، بحث آموزش در جشنوارههای فیلم کشور تا چه اندازه جدی گرفته شده و تأثیرگذار بوده است؟
متأسفانه، مقولۀ آموزش در جشنوارههای استانی جدی گرفته نمیشود؛ ما چند سالی است که شاهدیم در جشنواره فیلم کوتاه «تهران» بحث آموزش خیلی جدی گرفته میشود و یکی از بخشهای جدی جشنواره است که در مواردی شاید از بخش نمایش فیلمها شلوغتر باشد. معمولاً نگاهی که در جشنواره و بین فیلمسازان شهرستانها وجود دارند، این است که: «ما باید صرفاً فیلم بیشتری ببینیم» بله بیشتر فیلم دیدن به کیفیت کارمان کمک میکند ولی برای اینکه بتوانیم فیلمساز بهتری باشیم، آموزش رکن اصلی است.
از دیدگاه شما، برگزاری جشنوارههای فیلم در استان و شهرستانها تا چه اندازه به ارتباط و تعامل میان سینماگران شهرهای مختلف با سینماگران مرکز (تهران) کمک میکند؟ در صورت تمایل، از تجربه خود در این مورد صحبت کنید.
باید بپذیریم که مرکزیت سیستم تولید سینمای ایران در تهران قرار دارد و بهترین کلاسها و ورکشاپها در آنجا برگزار میشوند؛ مثل «انجمن سینمای جوان»، «حوزۀ هنری» و بسیاری از شرکتها و مؤسسههای خصوصی و دولتی در زمینه تولید فیلم نیز در آنجا فعّالیت دارند. اگر در جشنوارهها تمرکز و نگاه ویژهای بر روی دعوت کردن از مهمانها وجود داشته باشد به ایجاد تعامل کمک میشود. زمانی که در سیستان و بلوچستان سینما را فرا میگرفتم، اگر در جشنوارهها دوتا یا سه تا استاد از تهران میآمد (هر سال یا هر دو سال که این اتفاق میافتاد) همه احساس میکردیم چیز جدیدی یاد خواهیم گرفت؛ بخشی از این مسئله به دلیل محدودیت دسترسی به اینترنت و شرایط بسیار سخت آمورش در آن زمان بود. اکنون اینترنت و فضای مجازی، در همه جا برقرار است و بهراحتی میتوان به مطالب کلاسها و کتابهای خوب دسترسی داشته باشیم اما مسئلۀ مهم، مسئلۀ انتقال تجربه است. وقتی فیلمسازی به سیستان و بلوچستان میآمد و از تجربیات خودش برایمان میگفت، به چشم میدیدم که یک کلاس یا ورکشاپ انتقال تجربه چقدر میتواند روی فضای تولید فیلم تأثیرگذار باشد و به هنرجویان کمک کند.
برگزاری جشنوارههای فیلم کرمان تا چه اندازه به استفاده سینماگران مطرح کشور، از پتانسیلهای غنی استان کرمان کمک خواهد کرد؟
قطعاً برگزاری جشنواره باعث میشود که نخبگان و پتانسیلهای یک منطقه شکوفا شود؛ وقتی جشنوارهای در استانی مثل کرمان، سیستان و بلوچستان یا هرمزگان که به دور از مرکز هستند برگزار شود، میتواند دو اتّفاق مهم را رقم بزند، اوّل، میتواند استعدادها و پتانسیلها را به مرکزنشینها نشان دهد و دوّم، برای نیروهای خفته در این استانها شرایط و انگیزهای تازه ایجاد میکند. برگزاری جشنواره، شور و شوقی به وجود میآورد تا فیلمسازان حس کنند اگر درست کار کنند و مسیر را درست بروند میتوانند دیده شوند و قطعاً هم دیده خواهند شد.
به نظر شما، چه عواملی موجب افزایش تمایل سینماگران کشور، به حضور در جشنوارههای استانی میشود؟
با تجربهای که دارم، وقتی بهعنوان یک فیلمساز مرکزنشین میبینم یک استان دغدغه دارد (چه فیلمساز چه مسئول)، جذب میشوم تا به آنجا سفر کنم؛ بسیاری از فیلمسازانی که در تهران کار میکنند از شهرستانها آمدهاند و قطعاً این نگاه را دارند که باید به بچههای شهرستان (مخصوصاً آنهایی که به دور از مرکز هستند) کمک کنند. یکی از عواملی که میتواند فیلمسازان ساکن مرکز را برای حضور و شرکت در چنین جشنوارهای تشویق کند، شور و شوقی است که فیلمسازان تازهکار آن استان در سالهای قبل نسبت به فیلمسازی نشان دادند. وقتی چنین چیزی وجود داشته باشد آن موقع است که به خود میگویم: «استان کرمان فضایی دارد که بچههای آن دغدغه دارند و وظیفه دارم به آن جا بروم».
به نظر شما، چه عواملی به جشنوارههای سینمایی اعتبار میبخشد؟
چینش هیئتداوران و عوامل برگزارکننده میتواند به یک جشنواره استانی اعتبار دهد و مهمتر از آن انتخاب دبیر مناسب است. البته، نباید فراموش کرد که شورای سیاستگذاری، شورای انتخاب، هیئت انتخاب و داوری و... تأثیر زیادی روی اعتبار جشنواره دارد. اگر سال اوّل برگزاری جشنواره باشد این عوامل میتوانند به جشنواره اعتبار دهند ولی بعد از سال دوّم، سیاستهایی که در دورههای قبل در جریان بوده است، جوایزی که داده شده است و بازخورد شرکتکنندگان پیشین میتواند جشنوارهای معمولی را تبدیل به جشنوارهای برجسته کند.
شما بهعنوان یک فیلمساز، از جشنواره فیلم کرمان چه انتظاراتی دارید؟
به عنوان یک فیلمساز، از جشنوارۀ فیلم کرمان و همۀ جشنوارههایی که در سراسر کشور در حال برگزاری هستند، درخواست دارم تا در این مدت چهار یا هفت روزۀ برگزاری جشنواره، استعدادهای نهفته، هنرمندان و هنرجویان که کشف میشوند را رها نکنند و آنها را به قول امروزیها فالو کنند. جشنوارهها نباید فقط بهانهای برای هزینه کردن یک بودجه باشند و یا اینکه صرفاً گفته شود: «ما میخواهیم استان کرمان را نشان دهیم» و «میخواهیم یک عدد فیلمساز را به استان کرمان دعوت کنیم» این مسائل بخشی از جشنوارهاند ولی مهمترین وظیفۀ جشنواره، پیگیری شرکتکنندگانش است (چه بهعنوان هنرجو، فیلمساز و یا صرفاً علاقمند به سینما)، باید آنها را پیگیری و به سینمای ایران معرفی کند. جشنواره، باید کارکردی مثل مراکز «انجمن سینمای جوان»، «حوزه هنری» و... داشته باشد و برای فیلمسازان شرایطی ایجاد کند تا بتوانند حرفۀ خود را ادامه بدهند.
از دیدگاه شما، چه عواملی باعث میشود تا بحث اسپانسرینگ در استانهای مختلف کشور جا بیفتد؟
متأسفانه، بحث جذب اسپانسر یکی از مهمترین مشکلات جشنوارههای فرهنگی-هنری است و البته طبیعی است که حضور چهرههای سینمایی و سلبریتیها، میتواند این فضا را برای جشنواره ایجاد کند؛ حتی در سطح ملّی هم با حضور سلبریتیها، هنرمندان و چهرههای شناخته شده، جشنوارهها در جذب اسپانسرها موفقتر هستند ولی برای جشنوارههای استانی، جذب اسپانسر به مراتب سختتر است. آنها باید اسپانسرهایی پیدا کنند که واقعاً دغدغۀ فرهنگی و یا دغدغۀ معرفی منطقه و استان خود را دارند. این یکی از سختترین مسئلههایی است که میتواند گریبانگیر برگزارکنندگان یک جشنواره بشود؛ بنابراین، بسیاری از جشنوارههای استانی، چهرههای شناخته شده را (چه به عنوان داور چه به عنوان دبیر چه به عنوان عضو شورای سیاستگذاری و...) دعوت میکنند تا هم فضا برای جذب اسپانسر محیا شود و هم بتوانند از بُرد رسانهای برای دیدهشدن جشنواره استفاده کنند. فعلاً این ترفند در همه جای دنیا استفاده میشود.