https://srmshq.ir/5gonrf
گیج و مبهوت، خودنویسِ خویش را از درونِ قلمدان خاتمکاری شدۀ ارمغان اصفهان برمیدارم. نوکِ تیز و فلزی آن را درونِ شیشۀ جوهردانِ کوچکام فرو برده و انبانِ مخزناش را از جوهرِ سیاه رنگِ غلیظی انباشته میسازم. بی آنکه بدانم از کجا قرار است آغاز کنم، یا چه باید بنویسم؛ نوک قلم را روی صفحۀ سپیدِ کاغذ به حرکت درمیآورم. نوشتن را به اختیارِ دست و ذهنام وامیگذارم، تا غریزی و ناخودآگاه، قلم راهاش را بجوید و فرآیندِ نگارش انجام پذیرد. هرچه بیشتر مینویسم، درمییابم که نمیتوانم موضوع روشنی را پی بگیرم. پنداری این نوشتار، تنها و تنها، بهانهای برای سبکتر شدنِ آلامِ روانِ سرگشتۀ من است. همین و بس! پس عنانِ خیال و قلمام را رها نموده و آن را به حال خود وامینهم، تا توسنیهای ذهنِ مرا مهار نموده و خیالِ توفانخیزم را آرامش بخشد. شاید بهتر باشد برای رهایی از بارِ سنگینِ بهتزدگی، بکوشم اندیشههای خویش را یکدست و یکپارچه کنم. اندیشههایی که با تکرار رویدادهای ناگوارِ اینچنینی، هر بار به سراغام آمده و گریبانگیرم میشود. بیپرده و رو راست بگویم. هرگاه خبرِ مرگِ خودخواستۀ یکی از دوستانِ (دور یا نزدیکِ) خود را میشنوم؛ تا مدتی اسیرِ بهت و سرگردانی میمانم. رشتۀ اندیشههایم از دستام بهدر شده و سیلِ بدبینیها و تلخنگریها ذهنام را انباشته میسازد. نخستین بار نیست که این حال به من دست میدهد. هر از گاهی چند، خبری اینچنینی مرا در رخوتِ منگآوری فرو میبرد. خبرِ ناگهانی و شوکهکنندۀ سفرِ بیبازگشتِ «کیومرث پوراحمد» هم، برای من از آن دست خبرها بود. راستش را بخواهید، هماینک نیز که قلم در دست گرفته و به یادِ او چند سطری را مینگارم؛ هنوزِ از زیرِ سنگینی بارِ بهت و سرگشتگی این خبر رهایی نیافتهام. این است که نمیدانم چه باید دربارۀ او بنویسم. چند روز پیش از آن رویدادِ نابههنگام، با انگیزه و امیدِ پایانناپذیری، تلفنی سالِ نو را به یکدیگر شادباش گفتیم. آرزویی که نوروزِ امسال، در همۀ تماسها یا دیدارهایام برای طرفِ مقابلام داشتم این بود: «امیدوارم امسال، دستِ کم نسبتِ به پارسال، سالی نکوتر و سرشار از آرامشِ بیشتری برای همگی ما باشد!» پاسخِ پوراحمد به این گفتۀ من، هنوز در گوشام طنینانداز است که (امیدوارانهتر از من) بدونِ کوچکترین تردیدی، امسال را سالی بهتر ارزیابی نمود. زنگِ صدایش هنوز در گوشمام است: «قاعدتاً امسال سالِ بهتری نسبت به پارسال خواهد بود. شک نکن!» همین هم بر حیرانی من از شنیدنِ خبرِ مرگِ خودخواستۀ وی میافزاید! چگونه میتوان با این همه امید، نقطۀ پایانی بر زندگانی خویش نهاد و دفترِ آن را برای همیشه بست؟! پیش و بیش از اینکه از مرگِ او اندوهگین شوم، ناباورانه بدان میاندیشم. شاید اگر آن تماسِ آخر نبود؛ کمی راحتتر میپذیرفتم. اما اکنون... .
بهتر است بیش از این، با این نوشتار شما را در گردابِ سرگردانی اندیشههای خویش گرفتار نسازم و سنگینی این ناباوری را به گذرِ زمان بسپارم. بنا داشتم تا این شماره را به یادبودِ آفرینشگرِ سریالِ همیشه ماندگارِ «قصههای مجید» اختصاص دهم. اما همین سرگشتگی سبب گردید تا نتوانم به گونهای شایسته و بایسته دربارهاش بنویسم. از سوی دیگر، گرفتاریهای ریز و درشتِ پیرامونِ خدمتِ اجباری سربازی، یکپارچگی ذهنیام را به آشفتگی بدل نموده و سبب گردید تا مجالی برای گردآوری پروندهای مناسب برای یادمانِ او دست ندهد. به شرطِ ادامۀ زندگانی، در مجالی مناسبتر، با همیاری قلمِ دیگر دوستاناش، در بخشِ سینمای یکی از شمارههای همین مجله، در گرامیداشتِ یادِ او خواهیم نوشت.
رواناش آرام و یادش همواره سبز!
قطارِ جشنوارۀ ملی فیلمِ کرمان، در ایستگاهِ دوم توقف نمود. قرار بود با راه افتادنِ این رخدادِ سینمایی، سال به سال بر شتاب این قطار افزوده گردد و در هر دوره، آوردههای فرهنگی تازهای را برای سینما در این شهر به همراه داشته باشد. این رویداد، بیش از هر چیز، مجالی بود برای دیدن و دیده شدنِ نیروهای تازهنفس در زمینههای گوناگون. با وجودِ آن، موقعیتی دست میداد تا کارشناسان زبده در کرمان -ای کاش میداشتیم!- به بررسی وضعیتِ سینما در این شهر و استان پرداخته و پیشنهادها و راهکارهایی برای پرورشِ روزافزونِ سینماگرانِ کاردان ارائه نمایند. اما... نشد! یا به بیانی دقیقتر، نخواستند که بشود. اگر مجالی ماند، در مطلبی جداگانه در شمارۀ آتی، در اینباره بیشتر خواهم نوشت. امسال، تنها به مرورِ خاطرههای تلخ و شیرینِ این جشنواره نشستهایم. به همین بهانه، این شماره را با یادی از جشنوارۀ دومِ فیلمِ کرمان، پیشکشِ نگاهتان خواهیم نمود.
جشنوارۀ پارسال، با جرقههای تازهای در زمینههای گوناگون همراه بود. جرقههایی که خبر از گشودنِ راههایی تازه به سوی افقهایی روشنتر میداد. یکی از این جرقهها، بازنگری در فراخوانِ جشنواره بود که به خودی خود، گامی رو به جلو را در برگزاری هرچه بهترِ آن سبب میگشت. هرچند من آن زمان هم بر سرِ مبلغِ اندکِ جوایز، با برگزارکنندگان و (به ویژه «مجید فدایی»، دبیرِ تخصصی دومین دورۀ جشنوارۀ ملی فیلمِ کرمان) اختلاف دیدگاه داشته و باورم این بود که برای افزایشِ انگیزۀ شرکتکنندگان، بایستی در این مبالغ بازنگری جدی انجام پذیرد؛ اما... هیچ... بگذارم و بگذرم... .
انگار همین دیروز بود که «مجید فدایی» زنگ زد و از من خواست تا پیشنویسِ نخستین نسخۀ فراخوان جشنواره را خوانده، ویرایش کرده و اگر پیشنهادی برای هر بخشِ آن دارم، ارائه نمایم. در فراخوانِ پیشنهادی، علاوه بر بخشهای فیلمنامه و فیلم، بخشِ جذاب و هیجانانگیزی توجهام را جلب نمود: «بخشِ نوشتارِ سینمایی». تا آنجا که من آگاهی دارم، بهجز جشنِ سالانۀ نویسندگان و منتقدانِ سینمایی -که از سوی سندیکای منتقدان سینمای ایران برگزار میگردد- هیچ جشن یا جشنوارۀ سینمایی دیگری را در سطحِ کشور نمیشناسم که دست به چنین اقدامی زده باشد. از همینرو، این نگاهِ دبیرِ تخصصی جشنواره، برایام ستایشبرانگیز بود. چراکه میتواند فرهنگِ نقد، تحلیل، نوشتن دربارۀ سینما و پژوهش در این زمینه را گسترش داده و زمینهسازِ پرورش و بالندگی قلمفرسایانِ این حیطه گردد. مفهومِ ادبیاتِ سینمایی -که از پژوهش، ترجمه، تألیف و مقالۀ علمی گرفته تا گزارش، نقد، تحلیل، جستارنویسی و تاریخِ شفاهی سینما را شامل میشود- در ایرانِ ما مفهومی نوپا است. هنوز شمارِ زیادی از نویسندگانِ سینمایی، در این زمینهها -به شکلی که بتوان آن را «جریانِ ادبیاتِ سینمایی» نام نهاد- پا نگذاشتهاند.
پیش از این، در شمارۀ چهل و دوم همین ماهنامه (اَمرداد ماهِ ۱۳۹۹ خورشیدی)، در پروندۀ محوری ویژۀ کتاب، در گفتوگو با استاد «روبرت صافاریان» و از دریچۀ مطالبی از دکتر «محمد هاشمی» و «مجید فخریان»، به بررسی گوشههایی از آنچه به عنوانِ ادبیاتِ سینمایی میشناسیم و آسیبهایی که با آن دست به گریبان است، پرداختیم. ادبیاتِ سینمایی، مقولهای است که بحث پیرامونِ آن، در یکی دو شماره نمیگنجد. شاید در یکی از شمارههای پیشِ رو، باز به این موضوع برگشته و از دریچهها و زوایایی متفاوت، به واکاوی آن بپردازیم. بازنگری در این مقوله در ماهنامۀ سرمشق -که اغلب در جهت افزایشِ شناخت و ارتقای سطحِ فرهنگی استان گام برمیدارد- بسیار لازم است. چراکه آشنایی کرمانیان با شاخۀ ادبیاتِ سینمایی را موجب گردیده و ایشان را با این زمینۀ گسترده آشنا میسازد. در استانِ ما، ادبیاتِ سینمایی، هنوز مفهومی ناشناخته است. شاید بنا باشد تا سالهای بسیاری را پشتِ سر بگذاریم تا مقولۀ مطالعاتِ سینمایی، به شکلی شایسته و بایسته، در شهر و استانِ ما جا بیفتد. از همینرو، اقدامِ نوآورانۀ فدایی برایم خوشآیند بود و در کامِ من شیرین آمد. چراکه اگر ادامه یابد میتواند آغازگرِ گامی بلند و نتیجهبخش در این راستا باشد. گامی که به فراگیر شدن جدی مطالعاتِ سینمایی در استان و در نهایت کشور خواهد انجامید.
به محضِ انتشارِ فراخوانِ جشنواره، آن را برای تنی چند از دوستان و همکارانام -که در پایتخت یا سایر استانها و شهرها، در زمینۀ نوشتارِ سینمایی فعال هستند- فرستاده و آنها را تشویق و ترغیب نمودم تا در این بخش شرکت کنند. حتّی برای برخی از نویسندگان و پژوهشگران بلندآوازۀ حوزۀ سینما و کنشگران آکادمیک -که دستی به قلم دارند- نیز فرستادم و از ایشان خواستم تا برای اعتبار بخشیدن بیشتر به این جشنواره، در این بخش شرکت نمایند. چند تن از این بزرگواران نیز -که به دلیل فشردگی و ایجاز، آوردنِ نامشان را در این نوشتار شایسته نمیدانم- بنا به لطفی که به نگارنده داشتند؛ آثاری متناسب با زیر شاخههای گوناگونِ بخشِ نوشتارِ سینمایی را به دبیرخانۀ جشنواره ارسال نمودند. از سوی دیگر، بسیاری از دوستان و همکارانِ دور و نزدیکم -حتّی آنان که روزگاری در بخشِ سینمایی همین مجله، همیار این قلم بودهاند- نیز، به دعوتِ من، به این بخش اثر فرستادند. با این همه، شوربختانه شمارِ آثارِ شرکتکننده در این بخش، به نسبتِ آثارِ بخشهای فیلمنامه و فیلم، چندان چشمگیر نبود! در بین آثارِ راه یافته به بخشِ نهایی مسابقۀ نوشتارِ سینمایی، شش اثر از مطالبِ منتشر شده در بخشِ سینمای «سرمشق»، در زیرشاخههای گوناگون، بینِ ۲۴ اثرِ راهیافته به مرحلۀ مسابقۀ نهایی حضور داشتند. از میانِ این شش اثر، دو مطلب (مصاحبۀ «محمد ناظری» با «آرش شفیعی بافتی» دربارۀ فیلم «تکدرختها» و نقد «عطیه حجت» بر کتابِ «چگونه فیلم دوبله کنیم؟» «ابوالحسن تهامی») در زیرشاخههای مصاحبه و نقد، در شمارِ آثار برگزیده شناخته شده و جوایزِ برترِ این بخش را از آنِ خود ساختند. تا بدین دم، مجالی دست نداد در سرمقالۀ سینمایی، شادمانی خود را از این رخداد ابراز نمایم. هرچند دیر، این دستآوردِ فرخنده را، نخست به خودم و سپس به این دو همکار گرامی، همچنین به گردانندگان ماهنامۀ «سرمشق» و جامعۀ مطبوعاتی کرمان، خجستهباد میگویم.
نکتۀ دیگری که شنیدناش در لابهلای گپوگفت با «سحر عصر آزاد» (یکی از اعضای هیئت داوران بخشِ نوشتارِ سینمایی) برای من خوشآیند آمد؛ رقابتِ تنگاتنگ و پایاپای میانِ آثارِ نوشتارِ سینمایی استانی و ملی بود. این نشان از این دارد که سینما دوستانِ کرمانی، بیش از پیش اهمیتِ کار در این زمینه را فهمیده و در راستای بهبود کیفی آن کوشیدهاند. آنچه اهمیتِ دارد، پرورش فرهنگِ مطالعاتِ سینمایی در بینِ سینهفیلیاییها و ایجادِ نگرشِ عمیقتر نسبت به سینما در بین مخاطبان است. پیامد گسترشِ چنین نگرشی این خواهد بود که مخاطب، از این اندیشه که سینما تنها سرگرمی است؛ پا فراتر نهد.
در طی روزهای برگزاری دومین دورۀ جشنوارۀ ملی فیلمِ کرمان، «سحر عصر آزاد» و «مهرداد فراهانی»، به نمایندگی از سایرِ اعضای هیئتِ داورانِ بخشهای نوشتارِ سینمایی و فیلم، مهمانِ این دیار بودند. «محمد ناظری» و «محمدصدرا حبیباللهی»، در حاشیۀ جشنواره، با هریک از این دو داور، گفتوگوهایی جداگانه انجام دادند. عصر آزاد، در گفتوگوی خود با عنوانِ «چراغی برای روشنی اندیشهها»، بر گسترشِ فرهنگِ مطالعاتی نقد تأکید کرد و آن را سازنده برشمرد. در این گفتوگو، تلاش شد تا به بهانۀ بررسی آثارِ بخشِ مسابقۀ نوشتارِ سینمایی، اهمیتِ وجودِ این بخش و تأثیری که میتواند بر مخاطب بگذارد؛ به بحث و بررسی گذاشته شود.
«آریانا معتمدیان» نیز، در یادداشتی با عنوان «سینماتوگراف آدم تربیت میکند!»، با نگاهی به اهمیتِ وجود و تأثیر برگزاری رخدادهایی چون جشنوارۀ فیلمِ کرمان، به مرور برنامههای گوناگون آن پرداخته و نقشِ آموزشی نشستهای تخصصی با حضور فیلمسازان مطرح و منتقدان صاحبنام را، در کنار نمایش فیلمهای جشنواره، تشریح نموده است.
در ادامه، گپوگفت با «مهرداد فراهانی»، با عنوان «توقعات برآورده نشده...» را خواهید خواند. فراهانی در این گفتوگو، معیارهای داوری خود و سایرِ داورانِ بخشِ فیلم را بیان کرده است. او، در مهمترین بخش از صحبتهایاش، با اشاره به غنی بودن ظرفیتهای تاریخی و فرهنگی کرمان، از کمکاریهای مستندسازان برای به تصویر کشیدنِ این ظرفیتها، گلایه کرد.
دفترِ بررسی وضعیتِ سینما در کرمان، در این شماره به پایان میرسد. امّا این بدان معنا نیست که دیگر به مقولۀ سینما در کرمان نگاه نخواهیم داشت. این تنها نقطۀ انتهای واکاوی وضعیت فیلمسازی در کرمان، از دریچۀ جشنواره است؛ وگرنه این پایان، خود آغازی است برای پرداختن به فیلمسازانِ گمنام و بینشانی که در جای جای این استانِ کویری، عاشقانه در مسیر سینما میپویند، امّا آنگونه که شایسته و بایسته است دیده نمیشوند. همینجا به شما خوانندگانِ ارجمند، این نوید را میدهم که در شمارههای پیشِ رو، به سراغ آنها رفته و پای گفتهها و ناگفتههایشان خواهیم نشست.
به شرطِ ادامۀ زندگانی... .
https://srmshq.ir/3cw4j5
از روزی که شنیدم در دومین جشنوارۀ ملی فیلم کرمان، بخش نوشتار سینمایی هم اضافه شده، به فکر افتادم که این بخش جدید، شاید کمی شکاف مردم با مطبوعات را تیمار کند. بدون تعارف، حال و روز رسانه و مطبوعات در ایران خوب نیست. این شکاف و حالِ بد مطبوعات، به هنر، جامعه و فرهنگ ما آسیب زده است. انسانهای مختلفی که در کنج اتاق خود اندیشیده و متنی را خلق کردهاند، باید آن اندیشه را در جای معتبری ارائه دهند؛ تا با قرارگیری اندیشهها در کنار هم، تحولی مثبت و سازنده شکل بگیرد. شاید هم وجود این شکاف، همان جلوگیری از اندیشه باشد. کسی چه میداند!
بخش نوشتار سینمایی، همان رویدادی بوده که حداقل شخصِ من، مدتی به دنبالش بودهام. فضایی که در آن دیدگاههایم را بروز داده و خود را محک بزنم، تا ببینم چه اندازه در راه پیشرویم، درست و علمی پیش رفتهام. این بخش به افراد زیادی امید داده، تا در راه خود قویتر پیش بروند. همین موضوع، مهمترین رسالت جشنوارۀ فیلم کرمان است. این مسئله، همان دغدغۀ مهم و اصلی من، برای مصاحبه با «سحر عصر آزاد» بود.
داوران بخش نوشتار سینمایی دومین جشنوارۀ فیلم ملی کرمان، «سحر عصر آزاد»، «نیما عباسپور» و «ناصر صفاریان» بودند. اهالی مطبوعات سینمایی، قطعاً با این سه شخص و قلم آنها آشنایی دارند. از میان این سه، «سحر عصر آزاد» به عنوان نمایندۀ داوران این بخش، در سیر برگزاری جشنواره، در کرمان حضور داشت. با وجود فشردگی زمان در حین برگزاری جشنواره، فرصتی را یافتم تا قبل از اختتامیه، با عصر آزاد گفتوگو کنم. سرانجام روز دوم جشنواره، در لابی «هتل پارس کرمان» این مصاحبه انجام شد.
تأثیر بخش نوشتار سینمایی بر مطبوعات سینما، ارزیابی سطح کیفی نویسندگان و منتقدان سینمای کرمان و معیارهای داوران در داوری آثار این بخش، از جمله سؤالات مهمی بودند که دغدغۀ ذهنی من برای انجام این گفتوگو را شکل دادند. سرانجام با محوریت همین موضوعات، دیگر سؤالاتم را طرح کرده و با «سحر عصر آزاد» به گپوگفت نشستم. در میانۀ این مصاحبه، «کورش تقیزاده»، دبیر بخش سینمای ماهنامۀ «سرمشق» نیز به ما پیوست و همراهیمان کرد.
«سحر عصر آزاد» متولد مردادماه ۱۳۵۲ در شهر تهران است. او فارغالتحصیل کارشناسی رشتۀ میکروبیولوژی از دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال و دانشآموختۀ دورههای مقدماتی و پیشرفتۀ فیلمنامهنویسی مدرسۀ کارگاهی حوزۀ هنری، زیر نظر «فریدون فرهودی» است. آغاز فعالیت مطبوعاتی او از سال ۱۳۷۹ بوده و از سال ۱۳۸۰ نیز، عضو انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی ایران است. عصر آزاد، دبیر برگزاری دورههای سوم و چهارم جشنوارۀ نوشتار سینمایی انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی نیز بوده است. از دیگر فعالیتهای او، میتوان به داوری جشنوارههای «سینما حقیقت»، «فیلم کوتاه تهران» و جشنوارۀ فیلم کوتاه «ترمه» مونیخ اشاره کرد. او دارندۀ نشان ویژه و لوح زرین منتقدِ تأثیرگذار در حیطۀ فیلمنامهنویسی، از کانون فیلمنامه نویسان «خانۀ سینما» است. «سحر عصر آزاد» با نشریههای متعدد سینمایی همکاری داشته که از مهمترین آنها میتوان به ماهنامههای وزین «فیلم نگار» و «صنعت سینما» اشاره کرد.
عصر آزاد در سیر مصاحبه، در مورد ارزیابی خود از سطح کیفی آثار بخش نوشتار سینمایی، لذت آشنایی با قلم نویسندگان استان کرمان، کنار هم قرار دادن سلیقه و دانش سینمایی برای داوری آثار، چگونگی ارتباط با دیگر داوران و نحوۀ داوری تمامی بخشهای «نوشتار سینمایی» صحبت کرد. او بر تأثیر مطبوعات بر مردم و اهمیت خواندن نقد از سمت مخاطبان برای انتخاب فیلمها تاکید کرد. سپس به اهمیت بخش نوشتار سینمایی و کمکی که به فضای مطبوعات سینمایی میکند؛ اشاره نمود. این منتقد سینما استفادۀ صدا و سیما از منتقدی خاص، برای ایجاد تکصدایی را مورد نقد قرار داد. «سحر عصر آزاد» از سالهای فعالیت خود در مجلۀ «فیلمنگار» گفت و در پایان این گفتوگو، در مورد آثار چاپ شده در ماهنامۀ «سرمشق» صحبت کرد. او از سطح کیفی آثار چاپ شده در بخش سینمای «سرمشق» -که در داوری بخش نوشتار سینمایی دومین جشنوارۀ فیلم کرمان نیز حضور داشتند- متعجب بوده و اذعان کرد که با دو داور دیگر («نیما عباسپور» و «ناصر صفاریان») نیز، در مورد سطح کیفی بالای این نوشتهها صحبت کردهاند.
شما را به خواندن این گفتوگو دعوت میکنم.
محمد ناظری: خانم عصر آزاد، ضمن تشکر لطفاً ارزیابی خودتان را از سطح کیفی آثار راه یافته به بخش مسابقه و مرحلۀ داوری بخش نوشتار سینمایی بیان کنید.
بسیار خوشحالم که امسال، به عنوان عضو هیئت انتخاب و داور بخش نوشتار سینمایی، در خدمت دومین دورۀ جشنوارۀ ملی فیلم کرمان هستم. حضور در این جشنواره از چند جهت برایم بسیار جذاب است. من به عنوان منتقدِ سینما، از سال هفتاد و نه تا الآن، مراحل مختلفی را طی کردهام. حتی در دهۀ ۹۰، دبیریِ جشن نوشتار سینمایی انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی را بر عهده داشتم. به نوعی اینگونه تجربهها را در مدیریت کردن داوران سرشناس و داوری آثار، با همکاران تازهکار و یا پیشکسوت داشتهام. پیشنهادِ داوری بخشِ نوشتارِ سینمایی دومین دورۀ جشنوارۀ ملی فیلم کرمان، برایم به گونهای قرار گرفتن در کسوتی بود، که از تجربههای قبلیام نشأت میگرفت. حضور در بخش نوشتار سینمایی، برایم با مُصَما و تجربۀ خوبی بود. آثار رسیده به دبیرخانه را، به جهت کیفی در بخش ملی و بخش استانی، در کنار «ناصر صفاریان» و «نیما عباسپور» مرور کردیم. در کل مواجهه با آثار، برای خودِ من که پیشزمینهای نداشتم، خیلی قابل قبول بود؛ یعنی سطح آثار از استانداردی که در ذهنم داشتم، خیلی بالاتر بود. در بخش ملی، یکسری از همکاران حرفهای و نامآشنا حضور داشتند که افتخار آشنایی قبلی با قلم آنها را داشتم؛ اما افراد جدیدی هم بودند که با قلم و نگاهشان آشنا شدم. این برایم جذاب بود.
ناظری: آثار بخش استانی چطور بودند؟ دوست دارم کمی دربارۀ آنها برایمان صحبت کنید.
چیزی که در بحث ما میتواند مهمتر، جذابتر و موردِ نظر شما هم باشد، بخش استانی است. در بخش استانی (به خصوص در بخش نقد و مقالۀ تحلیلی) من با مقالههایی آشنا شدم که باکیفیت، پخته، تئوریک، علمی و دقیق بودند. بسیاری از مقالهها از مباحث میانرشتهای بودند که باید به آن بها داده شود؛ تا بتوان باب ارتباط سینما را با منظرهای دیگر مثل جامعهشناسی، فلسفه و علوم دیگر باز کرد. در واقع مقالهها و نقدهای بخش استانی، برایم جذاب بودند. خواندن آن مطالب، به دانستههایم اضافه میکرد. در مقالات، استانداردهایی که در مقالهنویسی یا تحلیل وجود دارد را جستوجو میکردم. در کل، این بخش برایم جذابیت داشت و از حد انتظاری که داشتم، خیلی بالاتر و قابلقبولتر بود!
ناظری: معیارهای شما برای داوری و امتیازدهی به آثار نوشتار سینمایی چگونه بوده است؟
هر فردی در جایگاه داور، باید علم و تخصص لازم را نسبت به موضوع و حیطهای که داوری میکند؛ داشته باشد. پس من داوری را پذیرفته و به خودم اجازه دادم که وارد این حیطه شوم. برایم مهم بود تا تجربۀ مستقیم نوشتن در حیطۀ سینما را با علم، در بخش نوشتار سینمایی تلفیق کرده و در داوری منظور کنم. بهعنوان منتقد، طبیعتاً ما نمیتوانیم از سلیقه و نگاهِ سینمایی خود مُبّرا باشیم. من سلیقهای دارم و ممکن است، ژانر یا مضامینی مشخص برایم جذاب باشند. پس این مورد را نمیتوان حذف کرد؛ اما تا جای ممکن سعی میکنم به سلیقۀ سینمایی خودم، از کانال تجربه و دانش سینماییام راه پیدا کنم. مثلاً قرار نیست که من بهعنوان منتقد، چون ژانر جنگی، اکشن و یا دفاع مقدس را دوست ندارم؛ کلاً این فیلمها را جدی نگیرم، به آنها نپردازم و در داوریام نسبت به آنها منصفانه برخورد نکنم. بسیاری از منتقدان، سلیقه و نگاه شخصی یا حتی نگاه ایدئولوژیک آنها، بر نگاه سینماییشان غالب میشود. من این موضوع را نمیپسندم. در نگاه اول، همیشه سعی میکنم سلیقهام در کنار نگاهِ سینمایی، علم و تجربه باشد.
ناظری: در ارتباط با دیگر داوران و در سیر داوری آثار، چالشی هم پیش آمد؟
من در گذشته، با «ناصر صفاریان» و «نیما عباسپور» آشنایی داشته و در حیطههای دیگر همکار بودهایم. سلیقهها مختلف هستند؛ اما فکر میکنم پایۀ استانداردی را میتوانیم در حیطه رسانه و مطبوعات در نظر داشته باشیم. همچنین به واسطۀ کار در رسانهها، مطبوعات و دنبال کردن جشنوارههای مختلف، مثل: جشنوارۀ «فیلم کوتاه تهران» و جشنوارۀ «فجر»، پایۀ مشترکی داشتیم و نظراتمان از هم دور نبود. اگر مطلبی یا اثری از چشم من یا داور دیگری دور مانده بود، به یکدیگر پیشنهاد میدادیم که آن مبحث را مرور کرده و ببینیم، میتوانیم آن نظر را به اشتراک بگذاریم یا نه. ما میتوانستیم یکدیگر را مجاب کرده و به نقطهای برسیم که انتخاب آثار، مورد نظر هر سه نفر ما باشد. در عین حال باید این نکته را ذکر کنم که گزینههای زیادی داشتیم و انتخاب واقعاً سخت بود. آثاری که بتوانند در رتبۀ قابل قبول و ارائه (چه به عنوان نامزد، چه برگزیده) قرار بگیرند؛ کم نبودند. این موضوع به جهت کیفی برای ما دلگرم کننده بود.
ناظری: در نتیجه، اشتراک نظر میان شما و دیگر داوران وجود داشت؟
بله.
ناظری: از بین آثاری که مطالعه کردید -به دلیل اینکه اعضای بخش انتخاب و داوری جدا نبوده و هرچه اثر به دستتان رسید را داوری کردید- کدام یک از بخشهای مصاحبه، ترجمه، نقد، مقالۀ تحلیلی، گزارش، خاطره و سرمقالۀ سینمایی قویتر بودند؟
نکتهای را باید در اینجا عرض کنم. در بخش ترجمه، به دلیل اینکه آثار اصلی در اختیار ما نبود و ما سه داور هم، در حیطۀ ترجمه صاحب تجربه نبودیم؛ همچنین به دلیلِ معدود بودنِ آثارِ بخشِ ترجمه و اهمیت تخصصی بودن این بحث، آثار این بخش واردِ داوریِ نهایی ما نشد. ضمن اینکه شرکتکنندگان هم، اثر اولیه را در اختیار ما قرار نداده بودند.
کورش تقیزاده: یعنی اثر مبدأ، به زبان اصلی در اختیار شما قرار نگرفت؟
بله. از نظر ما این کار تخصصی و حرفهای نبود که بخواهیم همان معدود آثار بخش ترجمه را داوری کنیم. پس سعی کردیم برای خودمان چالش ایجاد نکنیم. هرکسی در حیطۀ کاریاش، با وجدان خود درگیر است. به همین دلیل، خودمان را درگیر داوری این آثار نکردیم تا بگوییم آیا نظرمان در مورد این اثر درست بوده یا نه! در بخش خاطره و گزارش نیز تعداد آثار کم بود. بخش گفتوگو هم آثار معدودی داشت؛ اما توانستیم از میان همان معدود آثار، اثری را بین نامزدهایمان قرار بدهیم. به این شکل یک گفتوگو بالا آمد. به ترتیب، بخشهای مقالۀ تحلیلی و نقد، از لحاظ کیفی پربار بودند. به خصوص مقالههای تحلیلی در بخش استانی خیلی پربار و غنی بودند. برای خود ما بسیار جذاب بود که با این آثار مواجه شدیم. خوشحال کننده بود که در سطح استان این اتفاقات در حال انجام است. این رقابت به شکلی نبود که بخش استانی کممایه باشد. بخش استانی، بسیار غنی و پرقدرت جلو آمد و رقابت پایاپای بود.
ناظری: گفتید یک مورد مصاحبه بالا آمد. اگر آن مصاحبه حائز رتبه و مقام شود، در رقابت با چه اثری برگزیده شده است؟
زمانی که میخواستیم آن مصاحبه را بین بیست و پنج نامزد قرار دهیم، طبعاً رقابت با آثار حیطۀ خودش، (با گفتوگوها) بود. وقتی آن اثر بالا آمد، از خودمان پرسیدیم که این مطلب، چه چیزی را به واسطۀ گفتوگو به ما اضافه میکند؟ برای ما گفتوگوی چالشی بسیار مهم بود و به دنبال چنین گفتوگویی بودیم.
...
https://srmshq.ir/c14jfo
وجود جشنوارههای سینمایی، همیشه سبب ایجاد انگیزه و اشتیاق میان سینماگران و سینمادوستان بوده است. بسیاری از سینماگران، به بهانۀ حضور در جشنوارهها -و فضای رقابتی درستی که ایجاد میکنند- انگیزهای برای ساخت و تولید اثر پیدا کرده و میخواهند به هر شکل اثر خود را به جشنوارهها برسانند. پیش از اینها، جشنوارۀ بینالمللی فیلمهای کوتاه تهران، این شور و اشتیاق را ایجاد کرده و ریشهای را دوانده بود. حال جشنوارۀ ملی فیلم کرمان، با تمام مشکلات بر سر راه، همچون عدم وجود سالنهای مناسب برای نمایش فیلمها و غیره، توانست ریشهای را که پیشتر جشنوارۀ بینالمللی فیلم کوتاه تهران دوانده بود؛ محکمتر کند. تفکر و تصور بسیاری از فیلمسازان و سینماگران، تهران، همیشه پلۀ پرتاب به عرصۀ سینمای حرفهای بوده است. بسیاری از فیلمسازان جوان تصور میکنند که اگر جایگاهی را در تهران داشته باشند؛ همیشه ماندگار خواهد بود و نقطۀ پیشرفت آنها است. این نکتهای است که نمیتوان آن را منکر شد؛ اما از طرفی نمیشود به تهران، آن هم در دنیای امروز و عصر ارتباطات، جایگاهی متمرکز و تکبعدی داد. با برگزاری جشنوارههایی در وسعت ملی، در استانهایی به غیر از تهران، میتوان این امید را داشت که شما در هر نقطهای که باشید، میتوانید همانجا را به نقطۀ ترقی و پیشرفت تبدیل کنید.
دومین جشنوارۀ ملی فیلم کرمان، پس از دو سال وقفه (به دلیل شیوع ویروس کرونا) از ۳۱ اردیبهشت تا ۴ خرداد ۱۴۰۱ در شهر کرمان برگزار شد. این جشنواره شامل سه بخش فیلمنامه، فیلم و نوشتار سینمایی میشد. فیلمهای کوتاه بخش مسابقۀ جشنواره، در این چهار روز، در تماشاخانۀ پارس به نمایش درآمدند. در کنار نمایش این آثار، نشستهایی پیرو نقد و بررسی فیلمهای جشنواره، نمایش و بررسی فیلمهای سینمای آزاد و نشستهایی تخصصی با موضوع سینمای مستند و مستند پرتره (چهرهنگار)، به همراه گپوگفتی با بزرگان سینمای کرمان و ایران برگزار شد. نکتۀ حائز اهمیت در جشنوارۀ فیلم کرمان این است که با تمام محدودیتها و ناملایماتی که هر جشنوارهای به همراهِ خود دارد؛ توانست جشنوارهای در قالب ملی و استاندارد را در این شهر برپا کند. جشنوارهای که در یک شهر برگزار شد؛ اما توانست ملی شود! گسترده شدن جشنواره، آن هم در سطح ملی و بعد از دو سال وقفه، کارِ آسانی نیست! اما میتوان گفت در دومین جشنوارۀ ملی فیلم کرمان، این کار توانست به نحو درست و شایستهای صورت بگیرد.
فیلمسازان جوانِ سراسر ایران -که در دو سال اخیر، به دلیل شیوع ویروس کرونا و مشکلات اجتماعی که در پی داشت؛ انگیزۀ خود را از دست داده بودند- دوباره کمر همت بربسته و برای حضور در این رویداد، چه به عنوان صاحب اثر و چه به عنوان مخاطب، اشتیاق پیدا کردند. برگزاری نشستهایی با حضور بزرگان سینمای آزاد کرمان همچون «منوچهر مشیری»، «احمد امین عدالتی» و حضور مستندساز برجستهای مثل «پیروز کلانتری» و همینطور منتقدان و پژوهشگران سینمای ایران نظیر «سحرعصرآزاد» و «هادی علی پناه» در این جشنواره، توانست بار فضای آموزشی و اطلاعاتی سینمای کرمان را برای جوانان و علاقهمندان بالا ببرد. به عقیدۀ من هر فیلم و هر نشست با اساتید بزرگ، کلاس درسی است. بدترین فیلمها هم همیشه نکتهای برای گفتن داشته و تجربهای شهودی به حساب میآیند. حال جشنوارۀ کرمان با توجه به همۀ محدودیتها، توانست در چهار روز، دانشگاهی سینمایی را در فضایی محدود، در کنار اساتیدی با کارنامههایی پربار راه بیندازد؛ که بعدها میتوان تأثیر آن را در سینماگران، فیلمسازان و سینمادوستان، به خصوص قشر جوان دید. چراکه در دنیای امروز، بسیاری از سینماگران جوان، شوق و ذوق زیادی برای ساخت اثر دارند؛ اما بنا به تصور بسیاری، فکر میکنند که سینما یعنی تصویر؛ و همین تصور منجر میشود که بسیاری از ساز و کار واقعی فیلمسازی و ادبیات سینمایی دور شوند. در نهایت مخاطب با اثری روبهرو است که نه تصویرِ آن بارِ پیام را میرساند و نه کلام آن.
عنصری که در جشنوارۀ ملی فیلم کرمان به خوبی به چشم میخورد، توجه به فیلمهای کوتاه و مستندها بود. به یاد دارم که «سهراب شهیدثالث» در جایی گفته بود: «فیلمهای کوتاه ما، بیشتر از فیلمهای بلندمان به سینمای این مملکت خدمت کردهاند.» فیلمهای کوتاه عنصرهای اصلی سینما و پایههای شکلدهندۀ فیلمهای بلند هستند. اغلب فیلمسازهای جوان این نکته را نادیده گرفته و فیلمهای کوتاه را فقط تجربه میدانند! در چند سال اخیر، جشنوارهها و برنامههایی مانند جشنوارۀ فیلم کوتاه دانشجویی «سایه»، جشنوارۀ بینالمللی «فیلم کوتاه تهران»، پاتوقهای فیلم کوتاه انجمن سینمای جوانان و بسیاری از ویدیوها، تلاش داشتهاند تا شأن فیلمهای کوتاه را در حد فیلمهای بلند سینمایی حفظ کرده و آنها را از جایگاه تجربی بیرون بیاورند. حال جشنوارۀ فیلم کرمان، با برگزاری نشستهای متعدد پیرو فیلمسازی و به خصوص فیلمِ کوتاه، نمایش فیلمهای کوتاه خوب، فرصت ایدهپردازی و نمایش ایدههای نو و همینطور نمایش ایدههای تکراری اما با روایتهای متفاوت را برای فیلمسازان ایجاد کرد. این حرکت، خود قدم بزرگی برای استان کرمان، فیلمسازان کرمانی و سینماگران سراسر ایران محسوب میشود.
https://srmshq.ir/kw8rhl
بخش انتخاب و داوری در جشنوارههای مختلف، اهمیت زیادی داشته و به شرایط مختلفی از جمله سیاستگذاری محوری جشنواره برای توجه به موضوع، سبک و یا ژانری خاص بستگی دارد. میتوان گفت این مسئله، به نوعی ذاتِ آن جشنواره را شکل داده و نوع آثار و حتی مخاطب آن را نیز تعیین میکند.
سلیقه، عقبۀ علمی و زیباییشناسی، دیدگاههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی داورها، از دیگر عواملی است که بر روی کیفیت انتخاب و داوری آثار تأثیر میگذارند. در بعضی مواقع، نظر مخاطبی که فیلم را دیده، با نظر داوران یکی نیست. مخاطبها به چند نوع تقسیم شده و سطح آگاهی آنها باهم متفاوت است. یکی از عقایدی که در بین مخاطبان جا افتاده، این است که اگر عنصری در اثری زیادی خودنمایی کند؛ آن را نقطۀ قوت آن اثر به شمار میآورند. از نظر من، مجموع عناصر اثر، باید یکدست باشند و هر عنصر، کارکردی در جهت پیشبرد داستان داشته باشد. برای مثال، وقتی بازی بازیگری زیاد به چشم مخاطب میآید، او (بر اساس این تفکر) آن را نقطۀ قوت اثر میبیند؛ اما به نظر من، این ضعف بازیگری یا حتی کارگردانی است. یا هرچه فیلم پر سر و صداتر باشد، میگویند که صداگذاری فیلم خوب است؛ اما این نوع عناصر، باید بهجا و درست استفاده شوند. پس ارزش اثر، در بهرهبرداری درست از امکاناتی است که در اختیار دارد تا بتواند مفهوم خود را بازگو کند. همین باعث میشود که اختلافی بین نظر داوران جشنواره و انتظارات مخاطب پیش بیاید.
در جشنوارۀ ملی فیلم کرمان، دو بخش برای آزمایش آثار وجود داشت. ابتدا فیلمها برای هیئت انتخاب ارسال شده تا از بین آنها تعدادی انتخاب گردیده و به هیئتداوران تحویل داده شوند. هیئتداوران، از بین آثار انتخابی، بر اساس معیارهایی ارزشگذاری کرده و مقام آنها را مشخص کردند. حال برای دانستن معیارها و روال داوری، به «مهرداد فراهانی» (مستندساز و یکی از اعضای هیئت انتخاب و داوری فیلمها) درخواست گفتوگو دادیم و او نیز با روی باز، درخواست ما را قبول کرد. با توجه به اینکه او، در هر دو بخشِ انتخاب و داوری آثار حضور داشته، میتواند نحوۀ انتخاب و داوری آثار و چالشهایی که با آن مواجه بودهاند را، برای ما تشریح کند.
«مهرداد فراهانی» کارشناس ارشد سینما از دانشگاه هنر تهران، مدرس و پژوهشگر سینمای مستند ایران، منتقد و همچنین نویسندۀ سینمایی است. او در جشن نوشتار سینمایی انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران، در سالهای ۱۳۹۵ و ۱۳۹۶، برندۀ جوایزی بوده است. این فعال حوزۀ مستند و نقد فیلم، تحقیق مستندهایی چون: «یک قرن کتاب»، «چیزهایی که زمان با خود برد» و «سدۀ سعادت: دارالفنون جنوب» و نگارش مدخل «صداپیشگی» در دانشنامۀ جهان اسلام و همینطور ده مدخل از کتاب «راهنمای فیلم سینمای ایران» اثر «حسن حسینی» را بر عهده داشته است. وی سابقۀ تدریس دروس مستندسازی و تاریخ سینما را در دانشگاه سورۀ تهران و کارگاهِ آزاد فیلم (مدرسۀ فیلمسازی «مسعود کیمیایی») و برگزاری شانزده دورۀ پیشرفتۀ مستندسازی تلویزیونی در مراکزِ استانی صدا و سیما را در کارنامۀ خود دارد. «مهرداد فراهانی»، در هیئت انتخاب مستندهای ایرانی برای ارسال به فستیوال بینالمللی A.B.U (اتحادیۀ رادیو و تلویزیون آسیا و اقیانوسیه- سال ۱۳۸۸) نیز حضور داشته است.
«مهرداد فراهانی» در این گفتوگو، به تفاوت معیارهای خود در انتخاب و داوری آثار اشاره کرد و دلیل آن را، به طور مفصل توضیح داد. او حمایت از فیلمسازان جوان، برای اینکه زیر سایۀ فیلمسازان صاحبنام قرار نگیرند را، به عنوان یکی از معیارهای داوری در این جشنواره عنوان کرد. فراهانی، با اشاره به اینکه تجربۀ حضور در جلسات انتخاب و داوری جشنواره را، به چشم کارگاه آموزشی نگاه میکرده، از به اشتراک گذاشتن تجربۀ دیگر داوران، در زمینههای تخصصی خودشان گفت. این مستندساز برجسته، به جشنوارۀ فیلم کرمان پیشنهاد داد تا در مسیر یادگیری حرکت کند. از نظر من یکی از مهمترین صحبت او در طول این مصاحبه، این بود که استانهای فارس و کرمان، نسبت به ظرفیتهای غنی که از نظر وسعت، پیشینۀ تاریخی و... دارند؛ از نظر مستندسازی دچار کمکاری هستند که نباید اینطور باشد. اینها تنها بخشی از موضوعاتی بودند که «مهرداد فراهانی»، در این گفتوگو به آنها اشاره کرد.
این گفتوگو، در غروب یکی از روزهای بهاری، در حاشیۀ برگزاری جشنوارۀ فیلم کرمان، در «لابی هتل پارس کرمان» صورت گرفت که در ادامه، نتیجۀ آن را خواهید خواند.
جناب فراهانی، با سپاس از شما لطفاً ارزیابی خودتان از سطح کیفی آثار راهیافته به بخش مسابقه و مرحلۀ داوری بخش فیلم دومین جشنوارۀ ملی فیلم کرمان را برایمان بگویید.
سؤال شما را باید در دو بخش پاسخ دهم. در بخش ملی، کارهای بسیار خوبی داشتیم. به دلیل اینکه تخصصم سینمای مستند است، ابتدا از مستندها مثال میآورم. فیلمهایی مثل «خیابان» از «ابوالفضل سروش مهر»، «عشق در نمای نزدیک» ساختۀ «ایمان بهروزی» -که اخیراً در جشنوارۀ کرۀ جنوبی حضور داشت- و فیلم «میبرد تا به کجا» از استاد «پیروز کلانتری»، در این جشنواره حضور داشتند. در بخش داستانی هم فیلمهای تحسینشدهای چون «سفیدپوش» و ... را داشتیم. این موضوع دو معنا دارد: اول سطح بالای آثار جشنواره و دوم اعتبار این رخداد که توانسته کاری کند تا در دورۀ دوم، فیلمسازان شاخص حوزۀ داستانی و مستند، فیلمهای خود را ارائه کنند.
تا اینجا در مورد بخش ملی صحبت کردید. میخواهم بدانم وضعیت فیلمهای استانی را چگونه میبینید؟
خب، در بخش استانی ماجرا فرق میکند. کارهای خوبی در بخش استانی داشتیم؛ اما به تعداد کارهای خوب بخش ملی نبودند. ولی به نظر من این جشنواره، بچهها را تشویق میکند که سال به سال، کارهای بهتری ارائه دهند. حتماً روزی این وضعیت در بخش استانی نیز متفاوت خواهد شد.
معیارهای شما برای داوری و امتیازدهی به آثار بخش فیلم چگونه بوده است؟
هر داور شخصیت حقیقی و حقوقی متفاوتی دارد و معیارهای او نیز متفاوت است؛ اما در نهایت، در گفتوگوها و تبادل نظرات، داوران به اشتراک در معیارها میرسند. ما به دلیل کرونا و پسلرزههای آن، امکان دیدار حضوری نداشتیم؛ اما توانستیم جلسات آنلاین خوبی داشته باشیم و از نظرات یکدیگر اطلاع پیدا کنیم. دوست دارم جملهای از «معین کریمالدینی» را نقل کنم. او -که یکی از هماستانیهای شما و از مستندسازان خوب ایران است- در آخرین جلسۀ داوران گفت: «من در چندین جشنوارۀ دیگر نیز داور بودهام؛ اما هیچکدام از آن تجربهها، به اندازۀ این تجربه خوب و دلچسب نبود!» هرکدام از داوران، در عین حال که موضع، دیدگاه و سلیقۀ خود را داشت؛ اما با داوران دیگر جدل نمیکرد و همه چیز با گفتوگو پیش میرفت.
معیار مشترک و جمعی داوران بخش فیلم، چه مواردی بوده است؟
یکی از معیارهایی که همۀ ما داوران روی آن متفقالقول بودیم؛ این بود که تصویر، تدوین و کارگردانی، خود را به رخ نکشد و در خدمت فیلم باشد. ممکن است بینندۀ عادی سینما فکر کند فیلمی که سر و صدای بیشتری دارد، صداگذاری بهتری هم دارد. همانطور که زمانی تصور میشد موسیقی فیلمِ خوب، موسیقیای است که بیننده هنگام خروج از سالن سینما، ملودی آن را زمزمه کند؛ اما اینطور نیست. ما در بخش استانی، جایزۀ صداگذاری را به فیلم «دستها هم میگریند»، ساختۀ «رضوان بوستانی» دادیم؛ که کاراکتر اصلی آن در سکوت، خلوت و آرامش کار میکند و این سکوت و آرامش، در صداگذاری به ما انتقال داده شده است. چگونه؟ اینطور که «گیسو آزادروش» (صداگذار فیلم) با حذف صداهای زائد، سکوت را برجسته ساخته بود و بیننده را وادار میکرد تا صداهای ریز و جزئی -که گویی موسیقی متن زندگی کاراکتر اصلی فیلم هستند- را بشنود. این نکته را در دیگر بخشها هم مد نظر داشتیم. برای نمونه، در بخش پژوهش، نگاه ما این بود که پژوهش موفق، لزوماً به معنای رجوع به کتابها و مقالات متعدد نیست. نه اینکه این موضوع ایراد داشته باشد؛ نه. منظور این است که این فقط شاخهای از پژوهش است. از قضا اغلب آثار من در مقام پژوهشگرِ فیلمِ مستند، در همین ردیف میگنجند؛ اما میل داشتیم با جایزۀ پژوهشی که در بخش استانی میدهیم؛ بگوییم گونههای دیگر پژوهش نیز حائز اهمیتاند؛ بنابراین جایزۀ پژوهش را به فیلم «زیورک»، ساختۀ «مهدی میرزایی» دادیم که پژوهش میدانی دقیق و خوبی داشت. یکی دیگر از معیارهای ما این بود تا جایی که امکان دارد، از فیلمهایی که معمولاً در زیر سایۀ فیلمهای فیلمسازان صاحب نام قرار میگیرند؛ حمایت کنیم. دوست داشتیم فضاها و آدمهای جدید نیز -که آثار خوبی خلق کردهاند- معرفی شوند. یکی از دشواریهای داوری این جشنواره این بود که به علت مضیقۀ مالی، جوایز فنی (تدوین، صداگذاری، تصویربرداری) بین بخشهای مستند و داستانی شناور بودند.
...