فرهنگ عامه

کاووس سلاجقه
کاووس سلاجقه
فرهنگ عامه

نیرومندتر با خرد، نیرومندتر شود، پیرایۀ نام از خرد است.

«اندرز بهزاد فرخ پیروز/از متن‌های پَهلَویِ ساسانی»

خرد در فرهنگ ایرانیان از روزگار باستان تا روزگاران نزدیک به ما، همواره مورد ستایش و گرایش بوده است و روی کرد به آن یا سفارش به این که در همۀ کارها و امور زندگی باید از خرد پیروی کرد، در جای‌جای نوشتارها و متن‌های مانده از دوران‌های باستان تا کنون به چشم می‌خورد؛ اما بهتر آن‌که مادر آغاز به باز کردن مفهوم این واژه بپردازیم تا خوانندگان گرم پوی و گرامی با واژۀ خرد در نزد ایرانیان کاملاً آشنا باشند.

واژۀ «خرد» در فرهنگ‌ها، در چند معنای نزدیک به هم آمده است، مانند؛ عقل، دریافت عقلی، ادراک، تدبیر، فراست، هوش، دانش، زیرکی و در نوشتارهای کتاب‌ها از روزگار باستان تا کنون می‌توان این واژه را در مفهوم‌هایی چون؛ عقل، کاردانی، آگاهی و دانایی و...و نمونه‌های یاد شده در فرهنگ‌ها دید؛ و در برخی موارد این واژه درز هم‌نشینی و ترادف با واژه‌هایی که در فرهنگ‌ها برای معنای آن آورده‌اند، آمده است، برای نمونه: دانش و فرهنگ و خرد، خرد و دانش، در تاریخ بیهقی: خرد و تمییز و بصیرت و رویت و باز در همان، دانا و بخرد در مقابل نادان و بی‌خرد آمده است؛ و اسدی توسی معنای آن را بصیرت و دانایی آورده است اما اسدی نخجوانی در فرهنگ خود، برای نمونه شعری را شاهد آورده است که خرد و دانش را یکی نمی‌داند و ثمره و میوۀ ترکیب آن دو را راستی و راستکاری می‌شناسد:

خرد بیخ او بود و دانش، تنه / بدو اندرون راستی را بُنه.

در این جا ما می‌بینیم که خرد ریشه است که پدیدآورندۀ دانش است و راستی میوه‌ای که از آن حاصل می‌شود و نیز اسدی توسی در میان خرد و هوش و دانش تفاوت می‌گذارد ولی جدایی نمی‌شناسد، چنان‌که هوش و دانش در کنار خرد، کار می‌سازند.

خرد شاه را بهترین افسراست / هُش و دانشش نیک‌تر لشکر است.

پس در این جا نیز بادقت در سخن اسدی، می‌بینیم که خرد، در جایگاه تاج که نماد شاهی و بزرگی است آمده و هوش و دانش، در جایگاه لشکریان که زیر فرمانروایی شاه عمل می‌کنند، باز هم در کلیله ودمنه خرد را در هم‌نشینی با دل و جان می‌بینیم که یکی از پایه‌های حکمت ایرانی و حکمت مهریسنی نیز بوده است. در کلیله و... «جان و دل و خرد برسانم به باغ خلد» که حتی خرد چنان جایگاهی دارد که در کنار دل و جان که پدیده‌های اهورایی و آسمانی و بهشتی‌اند، قرار دارد و سخن از رسانیدن هر سه، به بهشت است؛ و در تجسمی که از دل در حکمت ایرانی داشته‌اند، دل مأمنی نُه تویِ تو در توست که جایگاه جان و خرد و آگاهی و دیگر فرایندهای عالی و غیرزمینی است. می‌پندارم بیان مفهوم خرد در فرهنگ‌ها وز کتاب‌های فارسی خود موضوعی است که در مبحثی جدا نگاشته گردد.

پس به‌جاست که گذشته از معناهای یادشده برای خرد، به مفهوم روان‌شناسی و زبان‌شناختی آن بپردازیم. خرد را می‌توان یکی از عالی‌ترین فرایندهای عالی ذهن انسان برشمرد. فرایندی که به‌راستی این توانایی را دارد که همۀ فرایندهای عالی ذهن انسان را در راهی درست و سودمند و انسانی به حرکت بیاورد. پس چنین فرایندی فراگیر و کارگشا، هیچ‌کدام از موارد یاد شده، چون دانش یا عقل یا هوش و... به تنهایی نیست. بلکه یک توانایی ویژه در آدمی است که از درآمیختن چندین فرستند سودمند ذهنی پدید می‌آید، در نتیجه هر کسی که دانا باشد، ناگزیر خردمند نیست، یا هر باهوشی، در روند هوشمندی‌اش حتماً به خرد هم دست نمی‌یابد. از این روی ما در زندگی خود به کسان زیادی برمی‌خوریم که درس خوانده و دانایند و در زمینه‌ای دارای تخصص‌اند اما خردمند نیستند. یا هرکدام از خود ما، نیز ممکن است انسان‌هایی اهل دانش یا باهوش باشیم ولی به ناگزیر خردمند نباشیم. پس یکی از زمینه‌های لازم برای رسیدن به خرد علاوه بر زمینه‌های یاد شده، می‌تواند شعورمندی نیز باشد. این است که خردمندی، می‌تواند زمانی حاصل شود که انسانی، در آمیزش هوش خود به تفکر و درآمیختن آن دو به تعقل و علم و تجربه‌های زیستی و دریافتی و گسترش درست و به جای شعور در خویشتن، پیروز و توانا باشد. چنین انسانی است که باید بپذیریم که به توانایی والای خرد رسیده است و ما صفت درست خردمند را به چنین کسی نسبت بدهیم؛ بنابراین نمی‌توانیم بدون تأمل و بررسی آگاهانه این صفت زیبا و پر از مفهوم والا را به هر کسی نسبت دهیم. برای نمونه، کسی که به علمی دست یافته است یا به قدرتی شایست یا ناشایست یا از هوشی بالا یا نسبی برخورداراست یا زمانه جایگاهی به جا یا نا به جا برای او فراهم آورده است و او نیز این دست آورد که نه، بلکه این دست بخش را وسیلۀ بهره‌کشی یا استثمار و سرکوب دیگر انسان‌ها قرار دهد، به هیچ زمینه‌ای از فرایند عالی خرد دست نیافته است؛ و کسی او را خردمند نمی‌شناسد یا کسی که از موقعیتش برای زیر پا نهادن اصول شهروندی، اصول انسانی، اصول اقتصادی، علمی، قانونی، اجتماعی و هرگونه سوء بهره‌ای راه می‌گشاید، هرگز خردمند شمرده نمی‌شود، بلکه راهش خلاف ویژگی‌های خردمندی است.

این جاست که می‌بینیم در همۀ آثار و متن‌های ایرانی و فارسی از کهن تا کنون، چنین خردی است که ستایش می‌شود. هرچند در گذر زمان بر زبان و فرهنگ و هرچند در پیش رفت دانش‌ها و نگاه علمی به پدیده‌های طبیعی و آفرینشی و اجتماعی و اقتصادی و... دگرگونی‌های بسیار ظاهر شده است و روند فرهنگ و زبان بنا به شرایط دگرگون گشته، ولی تا حد زیادی نگاه ایرانیان به خرد و خرداندیشی، چنین نگاه گسترده و بازی بوده است؛ از همین است که این نگاه انسانی و گسترش یافته، توانسته است بر فرهنگ‌های دیگر در پیرامون سرزمین گستردۀ فرهنگ ایرانی نیز مؤثر باشد. برای نشان دادن همین اصل، مادر این مقاله، پس از آوردن نمونه‌های از سفارشگری ایرانیان و شاهان و اندیشمندان ایرانی یا بزرگانی دیگر از هر دست، به نفوذ و اثر این شیوه از نگرش در میان عرب‌های پیش یا پس از اسلام و نمونه‌های پربسامد این اندیشه‌وری در آثار تألیفی یا ترجمه‌ها به زبان عربی می‌پردازیم.

دکتر آذرانداز (پژوهش‌نامۀ تمدن ایرانی، ۱۳۹۷، ش اول) برای پژوهشی در شعر کهن، در زبان‌های ایرانی. به ترجمۀ سه اندرزنامه می‌پردازد که ویژگی‌های منظوم دارند و جالب است که هر سه اندرزنامه، به‌گونه‌ای با خرد و اخلاق و رفتارهای خرد خیز، درآمیخته است. برای نمونۀ درستی از اندیشۀ خردجویانۀ ایرانیان در این جا، نمونه‌هایی از آن را همان‌گونه که ایشان بازگردانده و در مقالۀ خویش آورده‌اند، می‌آورم. نخستین از این سه اندرزنامه، اندرز بهزاد فرخ پیروز است که مانند آن دو اندرزنامۀ دیگر اصل آن به زبان پهلوی (پارسی میانۀ ساسانی) است:

«۱_ چه من آزموده‌ام هر بدی را از آفریدگان و همۀ فراخی و یاری را از خرد.

۲_ چه خرداست که مرد [انسان] را به فراز بزرگ هدایت می‌کند و خرد است که او را از شگفت‌ترین بدبختی می‌رهاند.

۳_ خرد، محافظ و نگهبان جان است، خرد رهاننده و فریادرس است.

۴_ خرد در توانگری بهترین است، در تنگ‌دستی نیز خرد بهترین نگهبان است.

۵_ این جا برای یاری، خرد بهتر، آن جا برای پشت پناهی [پشتیبانی] خرد پناه‌تر.

۶_ نیرومندتر با خرد نیرومندتر شود، پیرایۀ نام از خرد است.

۷_ رادی با خرد سودمندتر شود، نیرومند افروزش خانواده را به یاری خرد بر پای دارد.

۸_ دین‌باوری با خرد پابرجا شود، دانش با خرد، بهتر شود.

۹_ پیمان [اعتدال] با خرد پیدا شود، دانش با خرد کاری‌تر شود.

۱۰_ چه هرکه را خرد است، هنر نیز هست،/ چه هر که را خرد است، خواسته نیز هست،

چه مرد [انسان] بن هر کار نیک را با خرد می‌نهد.»

چنان که در این اندرزنامۀ مانده از روزگار ساسانی می‌بینیم، خرد را واژه‌ای شکوهمند آورده است و صفت خردمندی ستوده شده است. از سویی گویندۀ سخن از آرایۀ تکرار در واژۀ «خرد» بهره گرفته است که خود علاوه بر زینت بخشی و زیبایی‌آفرینی در سخن کارایی بسیار دارد از سوی دیگر در ساختار سخنِ گوینده، این تکرار برای تأکید نیز هست؛ و هنگامی که نویسنده یا شاعری بر واژه‌ای یا بخشی از جمله‌اش تأکید می‌کند، نشان از اهمیت آن دارد؛ و می‌خواهد آن را برجسته‌تر بنماید. چنان تکیه دروازه‌ها و تأکید در عبارت‌ها و جمله‌ها با همین هدف می‌آید. می‌خواهم بگویم این تکراری تا کی دل واژۀ خرد، نشان از اهمیت آن در نزد سخن‌گو دارد و از آن جامه یک نویسنده یا شاعر می‌کوشد، هنجارهای درست زمانه را گسترش دهد، پس بی‌گمان چنین اهمیتی در فرهنگ همگانی (عامه) جامعه روایی داشته است. در اندرزنامۀ دیگری با نام «خیم و خرد فرخ مرد» (مردان فرخ)، می‌توان گفت که همۀ آن نیز با تکیه بر خرد، دانش، تفکر، تجربه و اندوختۀ دانایی پرداخته شده است. چنان که درهمان اندرزها نمونه‌های خردستایی و تأکید بر خرداندیشی آشکاراست، از آن‌گونه است: «۱_ دستور را گزیدار کرده‌ام، هم پرسی را ستوده‌ام/ ۲_ نه آزادۀ دانای خردمند را و نه گزیدار را بی‌چاره ندیده‌ام./ ۳_ نه خوش‌نام را در رنج و نه مرد بخرد را به نیاز دیده‌ام./۴_ انجمن بزرگان را دیدم که در گفتشان تفکر بود و در ویرشان خرد./۵_ دستوران دین را دیدم و پرسیدم که خواسته بهتر یا خیم یا خرد؟ ۶_ آنان با همۀ چاشتۀ (آموزۀ) خود گفتند: نام داری نیروی خرداست./۷_ چه خواسته و گنج بی‌شمار را خیم بپرهیزد و خرد نگه دارد./۸_ برای مرد (انسان) ثروت خرد، بهترین است و اندوختن پیشه ارزشمندترین. چه خواستۀ خیم و هم پرسیِ خرد برترین‌اند».(همان) در این اندرزنامه که بازهم از همان روزگار مانده است و تأکید و تکرار واژه «خرد» و بسامدِ آن گویای هنجاری چنین صفتی در اندیشه و کردار تقریباً همگانی است، نشانگر ارزش والای چنین فرایندی در وجود آدمی است؛ و بیهوده نیست، بر پایۀ نوشتارها و ترجمه‌های انجام شده از زبان پارسی میانه به عربی یا روایی یافته از فرهنگ ایرانیان در فرهنگ و زبان و اندیشۀ آن مردم، این چنین هنجار فرهنگی مردمان و بزرگان ایرانی در فرهنگ همسایگان چون رومیان و عرب‌ها و حتی دورتر از آن در میان یونانیان جای باز کند؛ که در ادامۀ سخن، بیش‌تر به آن خواهیم پرداخت.

...