https://srmshq.ir/jrmw3q
به همراه نگاهی کوتاه با رویکرد آسیبشناسی، به آموزش فیلمنامهنویسی در کرمـان و ایران
***
مقدمه
سایه هم به جهان نور و روشنایی سفر کرد و به دو یارِ دیر و دورِ دیگرش: «محمدرضا لطفی» و «محمدرضا شجریان» پیوست. برای من، هر نشانهای از حضورِ او، یادآور آن دو یار دیگرش بود که روزگاری، با محوریت «امیر هوشنگ ابتهاج»، گرد هم آمده و هستۀ مرکزی نیرومندی را در بخشِ موسیقی رادیوی ملی ایران شکل دادند. یکی میسرود؛ یکی مینواخت و آن دیگری با آوای بیهمانندش میخواند. با رفتن لطفی، دلم به بودن شجریان و ابتهاج خوش بود. شجریان هم که رفت، دل به حضورِ سایهوارِ سایه بستم، که هم بود و هم نبود. بود و سایهاش را بر سرِ شعر و فرهنگِ روزگار ما میگستراند؛ و نبود؛ چراکه سالهایی دور و دراز، از این سرزمین، به گوشهای دیگر از این جهان رخت بر بسته و رفته بود؛ تا امروز، که هنگام سفرِ بیبازگشتِ او فرا رسید. با رفتنِ ابتهاج، از هماکنون، نوای تارِ لطفی، آوازِ شجریان و نغمۀ چکامههای ابتهاج، یاد آن همکاریهای تکرارناپذیر را در ذهن و اندیشۀ من، زنده و جاوید نگاه میدارد.
یادشان جاودان!
سالها است که در این شهر، آموزش سینما به شکلی پیوسته، از سوی مراکز آموزشی، آموزگاران، هنرجویان و دانشجویان دنبال میشود. انجمن سینمای جوانان، دانشکدۀ سینمایی علمی- کاربردی و هنرستان هنرهای زیبای پسران (و به تازگی دختران) و سایر آموزشگاههای آزاد یا خصوصی، به کار آموزش فیلمنامهنویسی و فنون مختلف فیلمسازی اهتمام ورزیدهاند؛ اما اگر بخواهیم کمی رو راست باشیم و بیرودربایستی به این آموزشها بنگریم؛ میتوان گفت مقولۀ آموزش سینما در کرمان، هنوز به جریان آموزشی تبدیل نشده است. برای تبیین دقیقتر این موضوع، بگذارید ابتدا مفهوم «جریان» را باز نموده و آن را تشریح نماییم. وقتی از مفهومی به نام «جریان» صحبت میکنیم، در نظر داشتن این نکته لازم است که رخدادی میتواند نام «جریان» به خود بگیرد، که دستکم این دو شاخصۀ مهم را داشته باشد: نخست به دستاوردهایی ملموس و محسوس منتهی شده و نتیجۀ آن به بار بنشیند؛ و دوم اینکه این دستاوردها و نتایج، به گونهای گسترده و چشمگیر، در میان جامعۀ هدف و دنبال کنندگانِ آن مقوله یا موضوع، فراگیر شده و تأثیر عمیق آن، بر دستاورد و خروجی کارشان قابل مشاهده و ارزیابی باشد؛ اما گویا پس از این همه سال، مقولۀ آموزش، هنوز نتوانسته جریانسازی کرده و نتایج خود را در قالب آثار هنری نشان دهد.
در طی سالهایی که خودِ من درگیر آموزش سینما بودهام -چه سالهای دور و درازی که در حال آموختن بوده و هستم؛ و چه سالهای اخیر که قرعۀ فال دیوانگی مرا شامل شده و کوشیدهام بار سنگین امانت آموزگاری را به دوش بکشم- در میان فیلمنامههایی که از دوستان دور و نزدیک و هنرجویانم خواندهام؛ با دریغ و حسرت دیدهام که در زمینۀ فیلمنامهنویسی، با چه ضعفها و کاستیهایی دست به گریبان هستند. مهمترین و گلدرشتترین این ایرادها، در شیوۀ نگارش فیلمنامه است. فیلمنامهنویسی، تخصص و مهارت ویژهای در نوشتن نیاز دارد که آن را از سایر شاخههای نوشتاری چون رمان، داستان، قطعۀ ادبی، دلنوشته، نمایشنامه و... متفاوت و متمایز میسازد. هر نویسندهای، بدون آموختن مهارتهای فنی لازمِ فیلمنامهنویسی، دست به نگارش فیلمنامه زده و خود را فیلمنامهنویس قلمداد میکند. شوربختانه، اغلب نویسندگانی که به نگارش روی میآورند، از اسلوب و شیوۀ نگارش فیلمنامه آگاهی و شناخت کافی نداشته و حتی پس از آموختنِ آن مهارتها، آنها را در نوشتن فیلمنامههایشان به کار نمیبندند. بارها شاهد بودهام که حتی پس از اینکه آموزگاران کارآزموده در زمینۀ فیلمنامهنویسی در این شهر و کشور، ایرادهای نگارشی و حتی ویرایشی فیلمنامهای را -که سبب میشد از استانداردهای فیلمنامهنویسی دور شود- به نویسندۀ آن یادآور شده و گوشزد مینمودند؛ باز هم آن نویسنده، در متون بعدیاش، این ایرادها به چشم میخورد. انگار که این حرفها برای دیوار گفته شده، به گوشش فرو نرفته و سبکسرانه و سهلانگارانه، باز هم همان ایرادهای پیشین را در آثار بعدی خود تکرار میکرد. اینجا بود که بارها از خودم (به عنوان آموزگار) پرسیدم: پس من اینها را برای کی گفتم؟! چرا با وجود اینکه کاستیهای نوشتاری آن فرد -که متن او را از قالب فیلمنامه خارج میکرد- را به او خاطرنشان ساختم، باز هم همان خطاها را در متون بعدیاش تکرار نموده است؟! این چنین مواقعی، احساس کردهام که چقدر معلمی کار بیهوده و پر مرارتی است! به قول «جلال آلاحمد»، انگار کارِ گِل است! شکیبایی میخواهد و پایمردی. بگذارم و بگذرم... همۀ این تجربهها سبب گردیده تا به این استنتاج و دریافت برسم که مقولۀ آموزش، هنوز هم در این شهر به «جریان» بدل نگردیده است.
با استناد به گفتار دو تن از اعضای هیئت انتخاب و داوران بخش فیلمنامۀ جشنوارۀ فیلم کرمان، میتوان گفت که این ایرادها، در اغلب فیلمنامههای رسیده به دبیرخانۀ جشنواره به چشم میخورده است. همچنین با در نظر داشتن این نکته که این رویداد، به شکل ملی برگزار گردیده و بخش زیادی از فیلمنامههای ارسال شده به جشنواره، از نقاط مختلف ایران بودهاند؛ میتوان گفت ایرادهایی که به آنها اشاره شد، در بیشتر فیلمنامهها به چشم میخورد. از این رو میتوان چنین دریافت که ضعفهای نوشتاری، مختص متنهای فیلمنامهنویسان کرمانی نبوده و دامنگیر اغلب فیلمنامهنویسان کشور است. بسیاری از فیلمنامههایی که توسط هیئت انتخاب و بعد هیئتداوران مورد مطالعه قرار گرفته، از دیدگاه ایشان، استانداردهای فیلمنامهنویسی را رعایت نکرده و شکلِ نوشتاری فیلمنامه را نداشتهاند. جدای از بحث شکل نوشتاری، اغلب فیلمنامهها در پرداخت دیالوگها، پردازش صحنهها و خلق موقعیتهای دراماتیکِ پر کشش و جذاب و همچنین نوآوری و خلاقیت در بیان موضوع، دچار ضعف بودند. این موارد سبب برآورده نشدن سطح انتظار داوران، به لحاظ کیفیت آثار شده است.
مورد دیگر، باز به بحث اقتباس برمیگردد. در این زمینه نیز، گویی غالب فیلمنامههای رسیده به جشنواره، از سطح قابل قبولی برخوردار نبودند. به گواهی داورانی که با ایشان به گفتوگو پرداختیم، آثار اقتباسی قابل ملاحظهای در بین فیلمنامههای کوتاه و بلند به چشم نخورده و گاهی منبع اقتباسی، در جایگاه خود، از نگاه ایشان به مراتب بهتر از فیلمنامۀ آن در بیان موضوع، موفق عمل کرده است. یکی از نکاتی که «علیاکبر قاضینظام» (یکی از داوران بخش فیلمنامه) در گپوگفتهایش بر آن پافشاری داشت، روی آوردن فیلمنامهنویسان به اقتباس از آثار داستاننویسان کرمانی بود. شهر کرمان در حیطۀ ادبیات داستانی، نویسندگان شایسته و صاحبنام کم ندارد. نویسندگانی که آثاری در خور توجه و خواندنی از خود به جا گذاشتهاند. داستاننویسانی چون: استاد «هوشنگ مرادی کرمانی»، «محمدعلی آزادیخواه»، «محمدعلی علومی»، «مهدی محبی کرمانی»، «محمد شریفی نعمتآباد»، «بلقیس سلیمانی»، «رضا زنگیآبادی»، «مجتبی شول افشارزاده»، «مرجان عالیشاهی»، «رضا ذوالعلی»، «علیاکبر کرمانینژاد»، «منصور علیمرادی»، زندهیاد «محمدعلی مسعودی» و... نامهایی آشنا و برخی حتی بلندآوازه به شمار میروند. هر یک از این نامها، داستانهایی را به نگارش درآوردهاند که میتوان ظرفیتهای سینمایی بسیاری را برای تبدیل به فیلمنامه در آنها جست؛ اما فیلمنامهنویسان و فیلمسازان، شوربختانه کمتر به سراغ مطالعه رفته و با آثار این نویسندگان آشنایی دارند. چه رسد به اینکه بخواهند به اقتباس از آنها فکر کرده یا حتی از پسِ آن بر بیایند. بهرهگیری از داستانهای بومی کرمان و یا آثار داستاننویسان کرمانی و همچنین مضامین و دستمایههای نهفته و پنهان در پس آداب و رسوم و باورهای فرهنگ مردمِ این خطه، همچنین سازگار نمودن عناصر فرهنگی- اقلیمی داستانهای ایرانی و جهانی در بافت و بستر فرهنگ کرمان، میتواند فیلمنامههای به نگارش درآمده به دست فیلمنامهنویسان کرمانی را مختص این منطقه سازد. برآیند چنین پیشآمدی، میتواند در نهایت به جشنوارهای با رویکردهای بومی -که ویژۀ کرمان باشد- منجر گردد. به این ترتیب، فیلمنامهنویسان و فیلمسازان سراسر ایران هم -که تصمیم میگیرند در این جشنواره شرکت کنند- چند و چون جشنواره و ساز و کار و سیاستگذاری آن را دانسته و میکوشند تا به اولویتهای جشنواره نیز -که همانا توجه به مضامین بومی کرمان است- توجه بیشتری نشان دهند. این سیاستگذاری سبب میگردد تا جشنوارۀ فیلم کرمان، بیشتر دیده شده و عاملی برای معرفی کرمان و شناساندن بیشتر این استان در بین سینماگران ایران شود. از سوی دیگر، کرمان را، در قالب رسانۀ سینما معرفی نموده و داشتهها و ظرفیتهای بومی آن را، در چهارچوب فیلمنامه و فیلم، به تصویر خواهد کشید.
در ادامۀ سلسله گفتوگوهای جشنواره، در این شماره، «امیرحسین جعفری» و «محمد ناظری»، به سراغ «نسیم محمدی فارسانی» و «نسیم سیفیپور»، از دیگر اعضای هیئت داوری بخش فیلمنامه رفته و با آنها گفتوگویی را ترتیب دادند. محمدی فارسانی و سیفیپور، پیش از داوری، به همراه «رضا زنگیآبادی» (داستاننویس و دیگر داور بخش فیلمنامۀ جشنواره) به عنوان اعضای هیئت انتخاب بخش فیلمنامه، آثار ارسال شده به دبیرخانه را مطالعه کرده و فیلمنامههای محدودی را، به عنوان آثار راه یافته به بخش مسابقۀ جشنواره معرفی نمودند؛ تا باز همین ترکیب، در کنار دو تن دیگر («علیاکبر قاضینظام» و «رضا مقصودی»)، به داوری نهایی آثار بپردازند. به جهت اشراف این دو بانو به تمام آثار فرستاده شده به دبیرخانۀ جشنواره، با ایشان دربارۀ کم و کیف فیلمنامهها (بهویژه فیلمنامههای اقتباسی) گفتوگو شده که در ادامۀ مطالب خواهید خواند.
«محمد ناظری»، در طی روزهای برگزاری جشنوارۀ ملی فیلم کرمان، با یادداشتبرداری از مشاهدات خود و سر و سامان بخشیدن به آنها، پس از اتمام این رخداد سینمایی و با فاصلهای ذهنی -که تنها با گذر زمان دست میدهد- با رویکردی به دور از قضاوتگری و احساس فردی نسبت به جشنواره، دست به نگارش روایتی انتقادی- تحلیلی از این رویداد زده و نقاط روشن و تاریک آن را، از خلال بررسی خویش، به خواننده عرضه نموده است. برای من -که جدای از مسئولیت بخش سینمایی در این ماهنامه، از شهریور ماهِ پارسال تا انتهای برگزاری جشنواره، در جایگاهِ دبیری کمیتۀ رسانه با این رخداد همراه و همگام بودم- جای بسی خشنودی است که ما، نخستین مجموعهای هستیم که در این مجله، به دور از هرگونه غرض و مرضهای رایج در جامعۀ فیلمسازی استان، به تحلیل، بررسی و نقدِ سازنده و کارساز از این رویداد معتبر روی آورده و به انتشار آن همت گماردهایم. امیدوارم این مسیر، به دست دوستداران سینما در کرمان امتداد یافته و برای بسترسازی مناسب به جهتِ برپایی هرچه بهتر این جشنواره و سایر رویدادهای مربوط به سینما در استان، در سالهای آتی، راهگشا واقع گردد.
بخش دوم از مطالب مربوط به جشنوارۀ فیلم کرمان، در این شماره منتشر گردیده است. در بخش سوم و پایانی از این سلسله مطالب، به سراغ دو تن از داوران بخشهای فیلم و نوشتار سینمایی جشنواره رفته و در خلال گپوگفت با ایشان، نگاهی کلی به آثار هرکدام از این بخشها خواهیم انداخت.
به شرط ادامۀ زندگانی...
https://srmshq.ir/613wfv
گفتوگو با: «نسیم سیفی پور»
فیلمنامهنویس و داور بخش فیلمنامۀ دومین جشنوارۀ ملی فیلم کرمان
***
سینما هنری میانرشتهای است؛ یعنی رد پای اکثر هنرها در آن پیدا خواهد شد. ادبیات، یکی از مهمترین آنها است که تأثیر زیادی در تاریخ سینمای جهان داشته است. در دیدگاه عامه، ادبیات فقط بر فرم نگارش فیلمنامه تأثیر گذاشته، در صورتی که علاوه بر فرم، بر محتوای آن نیز تأثیر به سزایی داشته و مفهومی با عنوان اقتباس را به وجود آورده است. فیلمنامه همچون نقشۀ راهِ فیلم عمل میکند. خلق درست فیلمنامه، میتواند تأثیر به سزایی در خروجی اثر بگذارد.
فیلمنامهنویس حرفهای، اصول درست فیلمنامهنویسی ملکۀ ذهنش شده و جدا از اصولی کار کردن، تمرکز زیادی روی درست و کامل پروراندن ایده دارد. اصولی و قانونمدار نوشتن، از خیلی جهات بسیار کمک میکند. چرا که این اصول جهانی هستند. حال اگر فیلمنامهای با اصول درست نوشته شود؛ کارگردان و همۀ عوامل، داستان را بهتر درک کرده و میتوانند کار خود را دقیقتر انجام دهند.
حال با توجه به اهمیت فیلمنامه در سینما، به سراغ یکی از داوران بخش فیلمنامۀ دومین جشنوارۀ ملی فیلم کرمان رفتیم. «نسیم سیفی پور»، فارغالتحصیل رشتۀ سینما از مؤسسۀ آموزش عالی سپهر اصفهان و کارشناسی ارشد ادبیات نمایشی از دانشگاه هنر و معماری تهران است. فیلم «پرسه در شهر لاجوردی» به کارگردانی «محمدعلی نجفی»، اولین فیلمنامهای است که او، به عنوان نویسنده در آن حضور داشته است.
سیفیپور در این گفتوگو، به نکات مهمی دربارۀ فیلمنامهنویسی و فیلمنامههایی که داوری کرده، اشاره نمود. او در سیر گفتوگو، به بالاتر بودن سطح کیفی آثار بخش آزاد نسبت به دیگر بخشها، یکدست نبودن آثار ارسالی از لحاظ کیفیتی در بخش فیلمنامه، تأثیر سلیقه در داوری و شیوۀ اقناعی مجموعۀ داوران پرداخت. این داور جوان، معیارهای خود در داوری و همچنین ظرفیتهای آثار جشنواره را برشمرد و از کم بودن تعامل میان هنرمندان با یکدیگر انتقاد کرد. سیفیپور دربارۀ نگاه داوری در بخش اقتباسی، نحوۀ درست اقتباس و رابطۀ استمرار جشنوارهها با اعتبار آنها صحبت کرد و در آخر، تداوم برگزاری نشستها و کارگاههای آموزشی بعد از اختتامیه را، برای برگزاری دورههای بعدی جشنواره پیشنهاد کرد. شرح کامل صحبتهای «نسیم سیفیپور» را در ادامه خواهید خواند.
این گفتوگو، در یکی از روزهای بهاری، در لابی هتل پارس کرمان (محل برگزاری جشنوارۀ فیلم کرمان و محل اقامت سیفیپور) صورت گرفت. شما را به خواندن این گفتوگو دعوت میکنم.
سرکار خانم سیفیپور، ارزیابی کلی شما از سطح کیفی آثار راه یافته به بخش داوری چیست؟
به طور کلی در سه بخش آزاد، اقتباسی و سرباز وطن فیلمنامههایی ارسال شده بود. میتوان گفت در بخش آزاد، کارها از سطح کیفی بهتری برخوردار بودند و استانداردهای بهتری داشتند. در این بخش، چند کار شاخص داشتیم که در داوری، بین داوران بحث و چالش اتفاق افتاد. بخش اقتباسی هم نیازمند اشراف در زمینۀ ادبیات است. وقتی به سمت متنی میرویم تا از روی آن نوشتهای اقتباس کنیم؛ باید در این زمینه اشراف داشته باشیم.
ادبیات را بشناسیم؟!
بله. ادبیات را بشناسیم. لازمهاش این است.
***
ادامۀ این مطلب را در شماره ۵۹ ماهنامه سرمشق مطالعه فرمایید
***
عکس: پارسا شیخ محمدی
https://srmshq.ir/7v0oud
بررسی تحلیلی-انتقادی دومین جشنوارۀ ملی فیلمِ کرمان
***
در این گزارشِ تحلیلی -همانطور که اخلاق حرفهای روزنامهنگاری هم حکم میکند- مبنا را بر این گذاشتهام که هیچگونه موضعگیری نداشته و بیطرفانه برگزاری جشنواره را مورد نقد و تحلیل قرار دهم. در همین راستا، به دلیل عضویت در کمیتۀ رسانۀ این جشنواره و داشتن اطلاع نسبی از جزئیات شروع تا پایان آن، متن تحلیلیام را، با نگاهی به مراسم رونمایی از پوستر جشنواره شروع کرده و تا مراسم اختتامیه ادامه خواهم داد. در طول این متن، به مصاحبههای کمیته رسانه با فیلمسازان سراسر استان، نقاط ضعف و قوت عوامل اجرایی از ابتدا تا انتها، اهمیت برگزاری جشنواره و حضور سینماگران مطرح کشور در کرمان، وجود فضای از هم گسیختۀ جامعۀ سینمایی کرمان و در نهایت، به کمّ و کیّفِ چهارِ روز برگزاری جشنواره خواهم پرداخت.
حدوداً شش ماه قبل از افتتاحیۀ دومین دورۀ جشنوارۀ ملی فیلم کرمان، کار کمیتۀ رسانۀ این جشنواره، به من و چند تن از دوستان نزدیکم پیشنهاد شد. من با آگاهی به این موضوع که دبیر این کمیته «کورش تقیزاده» است، بیدرنگ این کار را پذیرفتم؛ چراکه میدانستم در کنارِ این مجموعه، بسیار خواهم آموخت. از طرف دیگر، این کار را بهانهای دانستم که با فیلمسازان شهرستانها و مناطق محروم استان به گپ و گفت نشسته و از تجربۀ آنها در ساخت فیلم با بودجۀ کم (Low-Budget Film) بیاموزم. من و دیگر دوستانِ تیمِ رسانه، با جدول برنامهریزی مشخص و معَیّنی از طرف دبیر کمیته، شروع به تهیۀ مجموعه مصاحبهها و گزارشهای نوشتاری و تصویری از سینماگران سراسر استان، فیلمسازان غیربومی (ملی) و مسئولان سینمایی استان کردیم. گاهی با وجود برنامهریزی معیّن و مدون از سمت تیم رسانه، با بیبرنامگی از سمت عوامل اجرایی، بهخصوص دبیر تخصصی جشنواره («مجید فدایی») مواجه میشدیم. در نتیجه، فعالیت کمیتۀ رسانه دچار خلل میشد. به همین دلیل، فعالیت رسانهای مجموعۀ ما، به تهیۀ مصاحبهها و گزارشهای نوشتاری و تصویری (در حد عکس) محدود شد. این بیبرنامگی تا جایی ادامه داشت، که بدونِ اطلاعِ تیمِ رسانۀ جشنواره، کار تهیۀ بولتن و تولید محتوای تصویری (ویدئویی) جشنواره به دو مجموعۀ دیگر سپرده شدند. به همین دلیل، با تصمیمِ دبیرِ کمیتۀ رسانه، با عوامل اجرایی جشنواره قطع ارتباط کرده و در نهایت، به صورت مستقل، شروع به تهیۀ خبر از رویدادهای چهار روز جشنواره، برای رسانههای کشوری مانند سایت «سینما سینما» کردیم؛ تا جشنواره را در سطح ملی و خارج از فضای مطبوعات و رسانههای کرمان هم انعکاس دهیم. تهیۀ گزارشها و خبرهای لحظه به لحظه و روزانه از رخدادهای جشنواره، توسط «امیرحسین جعفری» و «پارسا شیخ محمدی» انجام شده و به واسطۀ ارتباطات فردی «کورش تقی زاده» (دبیر کمیتۀ رسانه) با «کیوان کثیریان» (سردبیر سایت «سینما سینما»)، به دست او رسیده و در این سایت انعکاس یافت. کثیریان، در طی روزهای برگزاری جشنواره، در جهت انعکاس این رخداد استانی در سطح ملی، همکاری و همیاری صمیمانهای داشت.
آیین رونمایی از پوستر جشنواره، نوزدهم بهمنماه ۱۴۰۰ خورشیدی، در سالن کنفرانس ادارۀ کل فرهنگ و ارشاد اسلامی کرمان برگزار و همزمان فراخوان جشنواره نیز منتشر شد. در این متن قصد ندارم در مورد نحوۀ برگزاری آیین رونمایی از پوستر و افراد حاضر در این جلسه صحبت کنم. گزارش این اتفاق، همان روزها، توسط همکاران من در کمیتۀ رسانه، تهیه شده و انعکاس یافت. در اینجا، قصد دارم که این قدمِ اول (آیین رونمایی از پوستر و انتشار فراخوان) را، از دید دیگری بررسی کنم. طراحی پوستر، فراخوان، گرافیکِ سایت، صفحۀ اینستاگرام و سایر آگهیهای تبلیغاتی مربوط به جشنواره، با وجود «محمد علیزاده» (دبیر کمیتۀ گرافیک و تبلیغات جشنواره)، اصولی و استاندارد انجام گرفت. فراخوان جشنواره نیز در همان تاریخ منتشر شد. سایت جشنواره هم، از بیستم بهمنماه، شروع به ثبتنام و دریافت اثر کرد؛ اما متأسفانه در گفتوگو با چند تن از داوران و شرکتکنندگان، متوجه شدم که انتشار فراخوان با ضعف همراه بوده و بهدرستی، انتشار و خبررسانی انجام نشده است. آنها اذعان داشتند که با وجود تعدادِ قابلِ توجه آثار رسیده به دبیرخانه، بازهم افراد زیادی (به دلیل ضعف در اطلاعرسانی فراخوان) از ارسال اثر جا ماندهاند. این موضوع بسیار مهم است. قطعاً فراخوان باید بهصورت گستردهتری منتشر میشد. امیدوارم با تداوم جشنواره، عوامل اجرایی، سالهای بعد نیز به این موضوع مهم دقت کرده و کار انتشار فراخوان را، با حساسیت و توجه بیشتری انجام دهند.
در سیر برگزاری جشنواره، بیش از پیش به این نتیجه رسیدم که گسست بزرگی میان جامعۀ سینمایی کرمان وجود دارد. بدون تعارف باید بپذیریم که همانند دورۀ اول جشنواره، سینماگران کرمانی به دو دسته تقسیم شده بودند. عدهای از جشنواره حمایت کرده و عدۀ دیگری، جشنواره را با تمام توان میزدند. وجود چنین گسستی، قطعاً مانع پیشرفت و تداوم جشنواره میشود. اگر جشنوارهای را فقیرانه برگزار میکنیم؛ باز هم وجودش بهتر از نبودش است. میان نقدِ مخرب و مغرضانه و نقدِ سازنده، فاصله وجود دارد. این اتفاقِ سینمایی در کرمان، با وجود نقدهای سازنده به سطح بالای خود خواهد رسید. وجود جشنوارهای که به تازگی به آن دست یافتهایم؛ قطعاً در پیشرفت سینمای استان تأثیرگذار است. آیا برگزاری چنین رویدادی -که باعث حضور افراد معتبری همچون «پیروز کلانتری» (مستندساز)، «علیاکبر قاضی نظام» (فیلمنامهنویس)، «سحر عصر آزاد» (منتقد)، «مهرداد فراهانی» (مستندساز) و... در کرمان میشود- تأثیرگذار نیست؟! آیا گپوگفت هنرجویان و دانشجویان سینما با این اساتید، به واسطه جشنواره، نمیتواند تأثیرگذار باشد؟! من بهعنوان هنرجوی سینما، در سیر برگزاری جشنواره، در کنار این اساتید آموختم و این بستری بود که با وجود جشنواره مهیا شد. نبودِ جشنواره، دردی را از ما دوا نخواهد کرد؛ اما با برگزاری درست و اصولیاش، کرمان هم صاحب جشنوارهای معتبر و مستقل میشود.
اگر جشنوارۀ فیلم کرمان بتواند گسست میان جامعۀ سینمایی را، به هر شکل ممکن از میان بردارد؛ رسالت خود را انجام داده است. این موضوعِ مهم، نیازمند حضور فرد و یا افرادی متخصص و باسواد است که از این دست آدمها، در کرمان کم نداریم! شاید دیدگاه من برای برخی رؤیایی به نظر برسد؛ اما با جلب اعتماد افراد متخصص و دغدغهمند و حضور آنها در مقام عوامل اجرایی، قطعاً میتوان به جای فرار از غرضورزانی که از ابتدا، با جمعآوری طوماری از امضاها، به دنبال انحلال جشنواره بودند؛ آنها را برای پیشرفت جشنواره (و به طور کلی فیلمسازی استان) در کنار هم جمع کرد. این موضوع، فقط کمی زیرکی و جدیّت میطلبد؛ که تا امروز آن را ندیدهام! در ضمن، این را هم نباید نادیده گرفت که افرادی، فقط در پی تخریب جشنواره و دنبال کردن منافع خود به جهت سهم خواهی هستند. این دسته از افراد در کرمان، با اصلاحات مثبت نیز راضی نخواهد شد؛ در صورتی که افراد مهم و تأثیرگذار جامعۀ سینمایی کرمان، در پی برگزاری جشنواره و اصلاح نقاط ضعف هستند. از دیدگاه من باید نقد مخرب و بیمنطق را نادیده گرفت و با نقد سازنده به جلو حرکت کرد.
***
ادامۀ این مطلب را در شماره ۵۹ ماهنامه سرمشق مطالعه فرمایید
***
عکس: پارسا شیخ محمدی
https://srmshq.ir/a83xyw
گفتوگو با: «نسیم محمدی فارسانی»
فیلمنامهنویس و داور بخش فیلمنامۀ دومین جشنوارۀ ملی فیلم کرمان
***
هر اتفاق و موضوعی تفسیرپذیر است. هر کسی هم میتواند تفسیر خود را داشته باشد. چراکه هیچچیز مطلق نبوده و این امری منطقی است؛ اما زمانی وجود این تفسیرها بحثبرانگیز و غیرمنطقی میشود که برخی سعی میکنند با اجبار، تفسیر شخصی خود را به عنوان امری مسلم (Fact) به جامعه بقبولانند، که اغلب همین مسئله، باعث و بانی بسیاری از مشکلات حل نشده و اتفاقات جبرانناپذیری در طول تاریخ شده است.
یکی از حیطههایی که تفسیرخیزی زیادی دارد، سینما است. برخورد تفسیرها از آغاز سینما وجود داشته و تا به امروز هم ادامه دارد. برای مثال، کسانی میگویند سینما فقط تصویر است. این را اصلاً نمیتوان امر مسلم دانست؛ چراکه سینما ابزارهای متفاوت زیادی برای بیان مفاهیم دارد و باید به اندازۀ مناسب از آنها استفاده شود. درست است که سینما با گذر از دوران صامت -و در برههای دیگر با گذر از دوران سیاه و سفید- ضربه خورد؛ اما با گذشت زمان، سینماگران توانستند خسارت این ضربهها را جبران کنند. با آمدن پدیدههایی که باعث سهولت در کار کردن شد، به طور خودکار نوآوری هم کم شد؛ اما وقتی هنرمندان نحوۀ درست انتقال مفاهیم را، با استفاده از آن پدیده یاد گرفتند؛ دیگر نمیتوان گفت که آن مسئله به سینما ضربه میزند.
وقتی مسئلهای مثل دیالوگ -که این همه با آن آزمون و خطا شده و ما میتوانیم با کمی تأمل بفهمیم چه موقع باید از آن استفاده کنیم و چه موقع نیاز نیست- میتواند به شکل ابزاری نیرومند به بیان مفاهیم در سینما کمک کند؛ چرا باید آن را کنار گذاشته و کورکورانه رهروی عقیدهای باشیم که یکی از ابزارهای مهم سینما را از آن میگیرد؟! البته این به معنای آن نیست که آثار بدون دیالوگ به خوبی مفهوم را نمیرسانند. نه؛ در واقع به این معنا است که دیالوگ، باید بهجا استفاده شود تا به پیشبرد داستان کمک کند. حال با اینکه دیالوگ عنصر مهمی در داستانگویی است و اضافه یا کم بودن آن روی داستان تأثیر میگذارد؛ هستند کسانی که هنوز به طور افراطی، از این نوع امکانات استفاده نمیکنند! کم و زیاد استفاده کردن از دیالوگ، یکی از ضعفهایی است که در ایران زیاد دیده میشود. فقط هم دیالوگ نیست. حتی دیده میشود که سکانسی (سکانسهایی) اضافه یا کم است. این به اصلی به نام جامع و مانع بودن اثر برمیگردد.
حال به خاطر اینکه بفهمیم فیلمنامههایی که به جشنواره ارسال شدهاند، به طور کلی چه ضعفهایی داشتند؛ به سراغ یکی از افرادی رفتیم که تمامی آثار ارسالی را خوانده است. «نسیم محمدی فارسانی»، عضو هیئت انتخاب و داور بخش فیلمنامۀ دومین جشنوارۀ فیلم کرمان و نویسندۀ سینما است؛ که با نوشتن فیلمنامۀ آثاری همچون فیلم «پرسه در شهر لاجوردی» به کارگردانی «محمدعلی نجفی» و سریال «نیکان» ساختۀ «علی سرآهنگ» شناخته شده است. ما در حاشیۀ جشنوارۀ فیلم کرمان با او گفتوگو کردیم، تا تجربیات خود را با ما در میان بگذارد.
در طی این گفتوگو، محمدی فارسانی، به مسائلی همچون شیوۀ داوری و معیارهایش در ارزشیابی آثار و دستهبندی متون راهیافته به بخش مسابقه پرداخت و دربارۀ هرکدام از این دستهها توضیح داد. او از عدم ایجاد پیوند بین سینما و ادبیات توسط فیلمنامهنویسان و همینطور ضعف در پرداخت ایدهها و طرحهای خوبی که ارسال شده بودند؛ انتقاد نمود. این داور و فیلمنامهنویس جوان، ابزارهای سینما را فقط متکی به تصویر ندانسته و در معرفی کتابهای فیلمنامهنویسی برای علاقهمندان، کتاب «داستان» «رابرت مککی» را به نقل از یکی از استادانش، برای فیلمنامه نویسان همچون «قرآن» نامید. از دیدگاه محمدی فارسانی، با این که کرمان شهر زیبایی است، اما تعامل بین بچههای جوان و سینماگران کم است. او فیلمنامههای بخش اقتباسی را کارهای خوبی عنوان کرد که البته جای پیشرفت دارند. محمدی فارسانی، مهمترین ضعف فیلمنامههای ارسالی را پرداخت کم دانست و پیشنهاد خود مبنی بر تمرین کردن برای رفع کمبودها را، در پایان صحبتهای خود مطرح کرد.
این مصاحبه در یکی از روزهای بهاری، در حاشیۀ برگزاری دومین دورۀ جشنوارۀ فیلم کرمان، در لابی هتل پارس این شهر (محل اقامت محمدی فارسانی) صورت گرفت. شما را به خواندن این گفتوگو دعوت میکنم.
خانم محمدی فارسانی، در ابتدا از شما تشکر میکنم که برای این مصاحبه وقت میگذارید. برای شروع، بگویید که معیار شما برای داوری چگونه بود؟ برای انتخاب هر اثر چه معیاری داشتید؟
ما سه بخش اقتباسی، آزاد و سرباز وطن را داوری کردیم. هرکدام از این موارد دو بخش بلند و کوتاه داشتند. در هرکدام از این زمینهها، یکسری پارامترها و مؤلفههایی وجود دارد، که رعایت آنها کمک خواهد کرد اثر خوبی به وجود بیاید. ابتدا طرح و ایدۀ هر اثری اهمیت دارد. در داوری این بخشها، با طرحهای بسیار درخشانی روبهرو بودیم؛ اما وقتی به فیلمنامه و پرداخت آن توجه میکردیم، میدیدیم که طرح را خراب کردهاند.
بخشی از معیارهای من طرح، ایده و شیوۀ نگارش بود. اینکه چگونه توانستند محتوا و قصۀ خود را تعریف کنند و چقدر در آن قصه گرهگشایی و تعلیق وجود دارد که میتواند من را (خصوصاً در فیلمنامۀ کوتاه) غافلگیر کند؛ برای من معیار بود. وقتی همۀ این موارد را در نظر بگیرید، میتوانید اثری را قضاوت کنید.
متأسفانه خیلی از بچهها وقتی دست به قلم میبرند، فکر میکنند میتوانند فیلمنامه هم بنویسند. در صورتی که فیلمنامهنویسی امری کاملاً تخصصی است و نیاز به آموزش دارد! خیلی از کارها، حتی مبتدیترین موارد در امر نگارش (از فاصلۀ خطوط تا چگونگی نوشتن دیالوگ) را هم رعایت نکرده بودند!
***
ادامۀ این مطلب را در شماره ۵۹ ماهنامه سرمشق مطالعه فرمایید
***
عکس: پارسا شیخ محمدی