ورود به جهـان شگفتی‌ها

محمد علی حیات‌ابدی
محمد علی حیات‌ابدی

معرفی مجموعه فیلم‌های «ارباب حلقه‌ها» و «هابیت»

***

در سال ۲۰۱۷ شبکه تلویزیونی «آمازون» خبر از آماده‌سازی مقدمات برای ساخت سریالی عظیم بر اساس بخشی از داستان‌های مرتبط با دنیای خیالی خلق شده توسط «جی آر آر تالکین» نویسنده نامدار بریتانیایی را داد. انتشار این خبر از دو جنبه باعث شادی زائدالوصف طرفداران این مؤلف بزرگ و آثار نوشتاری خلق شده از سوی وی شد، اول اینکه از زمان پخش دو مجموعه شش قسمتی سینمایی بر اساس کتاب‌های «ارباب حلقه‌ها» و «هابیت» به ترتیب بیش از ۱۹ سال و ۸ سال گذشته بود و با توجه به کیفیت خارق‌العاده این مجموعه آثار سینمایی خیل عظیمی از مشتاقان منتظر ملاقات دوبارۀ شخصیت‌های بی‌نظیر جهان خلق شده توسط تالکین بودند و از سوی دیگر تأکید کمپانی آمازون بر وفاداری تا حد ممکن به اصل کتاب‌ها و اختصاص بودجه هنگفت یک میلیارد دلاری برای ساخت پنج فصل از این مجموعه تلویزیونی خیال همگان را از بابت برآورده شدن خواسته‌های بینندگان مشتاق راحت می‌نمود. تولید سریال به دلیل مشکلات ناشی از شیوع جهانی بیماری کرونا با وقفه و کندی بسیار همراه شد اما در نهایت با پخش اولین قسمت سریال در دهم شهریورماه سال جاری پرونده جدیدی برای بحث و تبادل‌نظر دلباختگان آثار اقتباسی در سطح جهان باز شد.

پیش از ورود به معرفی این شماره بایستی از اهمیت تالکین و دنیای خیالی خلق شده از سوی وی سخن گفت. «جان رونالد روئل تالکین» در سوم ژانویه ۱۸۹۲ در آفریقای جنوبی از پدر و مادری بریتانیایی به دنیا آمد و در مسیر زندگی‌اش به زبان‌شناس، شاعر و نویسنده‌ای بدل شد که او را به بالاترین کرسی‌های مراجع علمی در دانشگاه معتبر آکسفورد به‌عنوان استاد زبان‌شناسی تاریخی رساند و در این زمینه نشان امپراتوری بریتانیا را از ملکه الیزابت دوم در سال ۱۹۷۲ و تنها یک سال پیش از مرگش دریافت نمود. علاقۀ شدید وی به اسطوره‌های عوام و داستان‌های کهن نقل شده سینه‌به‌سینه در کشورهای اروپایی و همچنین استعداد بی‌نظیر در نویسندگی و آفرینش دنیاهای خیالی سرانجام وی را وادار به نگارش اولین کتاب از مجموعۀ داستانی عظیمی نمود که با نام «هابیت، یا آنجا و بازگشت دوباره» در سال ۱۹۳۷ منتشر شد و در قالب ادبیات کودکان به بازار ارائه گردید. در این کتاب که به‌عنوان اولین گام تالکین در خصوص معرفی جهانی کهن و متفاوت از دنیای ما به نام «سرزمین میانه» شناخته می‌شود او توانست مقدمات معرفی تعدادی از شخصیت‌های کلیدی کتاب‌های بعدی‌اش را خلق کند. در سال‌های ۱۹۵۴ تا ۱۹۵۵ کتاب بعدی وی «ارباب حلقه‌ها» در قالب سه جلد با نام‌های «یاران حلقه»، «دو برج» و «بازگشت پادشاه» انبوهی از شخصیت‌های شگفت و جذاب را در گونه‌های متفاوت به خوانندگان شگفت‌زده معرفی نمود. در قاره‌ای عظیم که به نام سرزمین میانه نامیده می‌شود گونه‌های بی‌شماری از موجودات هوشمند در طبیعت بیکرانی در کنار یکدیگر زندگی می‌کنند، انسان‌های میرا و بلندقامت، اِلف‌ها یا همان پریان بی‌مرگ، بابیت‌های کوتاه‌قامت، دورف‌ها یا کوتوله‌های جان‌سخت غارنشین، اُرگ‌های بی‌رحم و وحشی غول‌آسا، اژدهایان و حیوانات غریبی که توصیفشان در قالب جملاتی محدود نمی‌گنجد و آنچه که در این میانه سرنوشت تمامی ایشان را به یکدیگر گره می‌زند ظهور موجودی اهریمنی و باستانی به نام «سائورون» است که برخاسته از غبار و فراموشی نبردی بی‌مانند در تاریخ این سرزمین بازگشته تا تاریکی، نابودی و تباهی را در کل جهان حاکم سازد. نه نفر به نمایندگی از تمامی ساکنین این جهان عظیم مأموریتی مرگبار را آغاز می‌کنند تا حلقۀ قدرتمند ساخته شده از سوی این ابلیس زمانه را به صورت مخفیانه به دنیای سیاه وی برده و در کوه آتش‌فشانی موسوم به هلاکت نابود کنند تا پیشرفت وی را در مسیر تسخیر جهان قطع نمایند. این نه سوار سرنوشت که به نام «یاران حلقه» شناخته می‌شوند چنان ماجراهایی را تجربه می‌کنند که تصور آن در ذهن پیگیرترین علاقمندان داستان‌های فانتزی هم میسر نمی‌بود. در ادامه مسیر زندگی‌اش تالکین هجده کتاب دیگر را در رابطه با معرفی تاریخ کهن و چند هزار ساله این دنیای بی‌نظیر تدوین نمود که عمده آن‌ها پس از مرگ وی توسط پسرش به دنیای نشر ارائه شد.

با این توضیح مختصر بخش دوم را با موضوع معرفی آثار سینمایی ساخته شده بر اساس این مجموعه کتب را آغاز می‌کنیم.

مجموعه سینمایی «ارباب حلقه‌ها» در ۳ قسمت

«یاران حلقه» محصول ۲۰۱۱

«دو برج» محصول ۲۰۰۲

«بازگشت پادشاه» محصول ۲۰۰۳

کارگردان: پیتر جکسون

فیلم‌نامه‌نویسان: فرن والش - پیتر جکسون و فیلیپا بوینس

بازیگران: الیجا وود - ایان مک کلن- ویگو مورتنسن-لیو تایلر-کیت بلانشت-شان بین

موسیقی متن: هاوارد شور

مجموعه سینمایی «هابیت» در ۳ قسمت

«هابیت: سفر غیرمنتظره» محصول ۲۰۱۲

«هابیت: برهوت اسموگ» محصول ۲۰۱۳

«هابیت: نبرد پنج سپاه» محصول ۲۰۱۴

کارگردان: پیتر جکسون

فیلم‌نامه نویسان: پیتر جکسون- گیلرمو دل تورو-فرن والش و فیلیپا بوینس

بازیگران: مارتین فریمن-ایان مک کلن-ریچارد آرمیتاژ-ایان هولم

موسیقی متن: هوارد شور

آغاز ساخت یک مجموعه سینمایی با اقتباس از آثار تالکین به مدتی طولانی به چالشی عظیم برای غول‌های تهیه‌کننده تبدیل شده بود، دشواری این امر جدا از قابل پیش‌بینی بودن هزینه‌های هنگفت ساخت به پیش‌نیاز وجود تکنولوژی‌های جدیدی در زمینه جلوه‌های ویژه برای به نمایش درآوردن صحنه‌های عظیم توصیف شده توسط تالکین مرتبط بود، این پروژه در طول دهه‌ها بارها در مرحلۀ پیش‌تولید قرار گرفت اما جز ساخت یک نسخه انیمیشن بلند در دهه هفتاد در سایر موارد توفیقی در این خصوص صورت نگرفت. در سال ۱۹۹۷ پس از تلاشی چند ساله حق اقتباس سینمایی از کتاب ارباب حلقه‌ها توسط پیتر جکسون کارگردان نیوزیلندی خریداری شد، او که به‌عنوان کارگردانی خلاق شناخته می‌شد و با آخرین فیلم خود در آن زمان «مخلوقات آسمانی» به سال ۱۹۹۴ به شهرتی عظیم دست یافته بود به کمپانی‌های متعدد جهت قبول هزینه ساخت مراجعه نمود تا سرانجام توانست موافقت شرکت نوپای «میراماکس» را که به شراکت در پروژه‌های با ریسک بالا شهرت داشت جلب نماید، به دلیل گستردگی داستان و تعدد شخصیت‌ها کار بر روی خلاصه نمودن قصه در یک بازه زمانی مجموعاً نه ساعته و در قالب سه فیلم زمان‌بر بود، لزوم وفاداری به اصل داستان و خودداری از حذف بسیاری از شخصیت‌های دوست‌داشتنی کتاب نهایتاً به فیلم‌نامه‌هایی بسیار دقیق و تا حد امکان وفادار به متن اصلی بدل شد، برای خلق دنیای بکر و ناآشنای سرزمین میانه جکسون به سراغ سرزمین مادری‌اش نیوزیلند رفت و موفق گردید جهانی متفاوت را بر روی پرده سینما خلق کند، ترکیب موفق چهره‌های جدیدی همچون الیجا وود در نقش حامل اصلی حلقه، ویگو مورتنسون در نقش آراگورن در کنار هنرپیشگان کهنه‌کاری همچون ایان مک کالم به نقش گندالف جادوگر و کریستوفر لی در نقش سارامون خائن به راستی رضایت خاطر طرفداران بی‌شمار و پروپاقرص آثار تالکین را جلب نمود.

این مجموعه به یکی از برترین آثار سینمایی جهان مبدل شد و مجموعاً با فروشی معادل با دو میلیارد و نهصد ونود میلیون دلار به موفقیت مالی عظیم دست یافت و این در حالی بود که کل بودجه ساخت سه فیلم ۲۸۱ میلیون دلار بود، فیلم‌ها در سی رشته اسکار نامزد شده و ۱۷ جایزه اسکار را در بخش‌های مختلف از جمله بهترین فیلم، بهترین کارگردان، بهترین جلوه‌های ویژه و ... به خود اختصاص دادند.

دقت در جزئیاتی همچون آرایش ریش و سبیل و موهای شخصیت‌ها، طراحی لباس و خلق مناظر بکر و خیالی چنان شگفت‌انگیز بودند که با گذشت بیش از بیست سال از زمان اکران همچنان نوآورانه و جذاب هستند.

متعاقب موفقیت‌های یادشده پیتر جکسون از دنیای ارباب حلقه‌ها فاصله گرفت هر چند که همواره اشتیاق خود را به ساخت آثار دیگری بر اساس این منظومه عظیم فانتزی اعلام می‌نمود، پیگیری‌های مشتاقان سینما نهایتاً جواب داد و این بار کمپانی «متروگلدوین مایر» تهیه‌کنندگی فیلم و ارائه بودجه عظیم مدنظر را بر عهده گرفت، سه‌گانه هابیت به رویدادهای یک صد سال قبل از حوادث کتاب ارباب حلقه‌ها می‌پردازد، این بار محتوای یک کتاب با تفضیل بیشتر در قالب سه فیلم در دستور کار قرار گرفت. هزینه صرف شده برای ساخت رقمی معادل با ۷۴۵ میلیون دلار بود، فیلم‌برداری صحنه‌ها در سال‌های ۲۰۱۱ و ۲۰۱۲ در کشور نیوزیلند انجام شد. شاید بتوان گفت یکی از بزرگ‌ترین برندگان ساخت این دو مجموعه همین کشور بود زیرا به دنبال نمایش فیلم‌ها در سینما و آشنایی انبوهی از بینندگان در سطح جهان با طبیعت بکر و شگفت‌انگیز نیوزیلند آمار جهانگردان بازدیدکننده از این سرزمین دور افتاده چنان رشد نمود که گردشگری به بخش قابل‌توجهی از اقتصاد کشور مبدل گردید.

مجموعه فیلم مزبور این بار به سراغ داستانی از گذشتۀ سرزمین و با محوریت دو نژاد کوتوله‌های دورف و هابیت‌های کوتاه‌قامت رفت و در قالب روایتی از نبردهای بی‌شمار موجودات دنیای میانه با نیروهای سیاه و شر به موضوع حرص و آز مخلوقات هوشمند و دست‌درازی ایشان به منابع طبیعی پرداخت. با مطالعه کتاب‌های تدوین شده توسط تالکین به راحتی خواننده متوجه این موضوع می‌شود که علیرغم بهره‌گیری فراوان وی از داستان‌های اسطوره‌ای و حماسی اروپای کهن اما کلیت قصه فاقد هرگونه برداشت مذهبی می‌باشد، تالکین با دید یک انسان معتقد به حفظ طبیعت خدادادی قهرمانان روایت را برحسب نگرش ایشان به محیط پیرامونشان به دو گروه اصلی تقسیم می‌کند، نیروهای تباهی که در راستای نیت پلیدشان به تخریب جنگل‌ها و چشمه‌ساران و کوه‌ها می‌پردازند و دیگرانی که حیات و سرنوشت خویش را تنها در بقای تمامیت جهان پیرامونشان یافت نموده‌اند. عظمت جهان خلق شده از سوی وی چنان می‌باشد که به تصویر کشیدن آن در قالب یک فیلم و حتی یک فصل از یک مجموعه سریالی بلند ناممکن می‌باشد و این در حالی است که او با استادی هر چه تمام‌تر با دقتی همچون یک تاریخ‌دان مسلط اقدام به نگارش گذشته چند هزار سالۀ دنیای میانه و سرزمین‌های اطرافش نموده است، تاریخ شاهان، ملکه‌ها و امپراتوری‌های کهن با چنان دقت و جزئیاتی نگارش شده‌اند که مخاطب را از این قدرت تخیل شگفت‌آور حیرت‌زده می‌سازد، بدون شک بلندا و عمق این نوشته‌ها آن‌چنان است که تا سالیان طولانی می‌تواند به‌عنوان منبعی لایزال از ایده برای خالقان فیلم و سریال مورد استفاده قرار گیرد. اهمیت تالکین و نوشته‌های او در دنیای امروز نیز نقصان نیافته است، «جرج ریموند ریچارد مارتین» خالق بزرگ شاهکار فانتزی «بازی تاج و تخت» همواره در مصاحبه‌هایش خود را وام‌دار تالکین دانسته و از عظمت دنیای خلق شده توسط وی به‌عنوان منتها آرزوی یک نویسنده نام می‌برد.

در خاتمه این یادداشت با دعوت از علاقمندان به تماشای مجدد این مجموعه شش‌گانه پیش از مشاهده سریال «ارباب حلقه‌ها» به این نکته اشاره می‌نمایم که تعدادی از مجموعه کتاب‌های تالکین با ترجمۀ فوق‌العاده عالی آقای «رضا علیزاده» به همت «انتشارات روزنه» در ایران منتشر شده است که خواندن آن‌ها به درک بسیار عمیق‌تری از کلیت حوادث منجر خواهد شد. در این ارتباط در سالیان اخیر و با راه‌اندازی اپلیکیشن‌های مختص به عرضه و فروش کتاب‌های صوتی، سه‌گانه ارباب حلقه‌ها با صدای دل‌نشین «آرمان سلطان‌زاده» و جمعی از گویندگان خوش‌صدا تهیه شده که با قیمت‌هایی نازل از این طریق قابل خریداری و استفاده می‌باشند. شخصاً بخشی از مفیدترین ساعات فراغتم را در چند ماهه اخیر به بازپخش این مجموعۀ بی‌نظیر اختصاص دادم و ساعاتی شگفت‌انگیز را برای خود رقم زدم که اطمینان دارم برای سایر علاقمندان نیز بازخوردی چنین مثبت به همراه خواهد داشت.

یادش رفته بود چقدر این بار سنگین است

زهره جابری‌نسب
زهره جابری‌نسب

۱. واسه خودم خوشحال وبی هوا تو خیابون سنگ‌فرش شده قدیمی محله بازار گوشی به دست و طبق معمول چرخ زدن تو اینترنت بودم که یهو در یک آن به کله خوردم تو شونه یه آدم نقش زمین شدم و گوشیمم پرت شد رو سنگ‌فرش بلند شدم داد زدم هوووو حواست کجاست؟ اما نه تقصیر خودم بود حواس خودم کجا بود؟ رفتم گوشی رو برداشتم طوری نشده بود برگشتم به سمتش گفت خوبی طوری نشدی؟ دست‌پاچه شده بود عصبانی بودم اما یهو به خودم اومدم خجالت کشیدم از دیدنش... یه کارگر ساده بود و یه چرخ‌دستی که روش کلی بار و جعبه بود خودمو مرتب کردم و گفتم خوبم ببخشین منو تقصیر شما نبود اون که سرش پایین بود و داشت چرخ سنگینش رو می‌کشید تقصیر من بود جلومو ندیدم و خوردم بهش... راهش رو کشید و رفت اما چه رفتنی باری رو می‌کشید چندین برابر وزن خودش... چرخ‌ها اختراع شدن که کارها راحت‌تر پیش بره اما انگار بعضی آدم‌ها چه باچرخ چه بی‌چرخ کلاً تو فشار و اذیت زندگی می‌گذرونن از خودم خجالت کشیدم آدم‌هایی مثل این مرد با چه سختی نون درمیارن هر روز کلی بار این‌ور و اون‌ور جابه‌جا می‌کنن با یه چرخ‌دستی کهنه که اونم خسته است از این‌همه فشار هرروزه... نگاش می‌کردم سرش پایین بود اون لحظه‌ها به چی فکر می‌کرد؟ اصلاً این بار سنگین مجالی می‌داد بهش که فکر کنه و هر چی قدرت داشت گذاشته بود رو کشیدن بارش... باری که به مقصد برسه و پولش بشه هزینه هزارتا گرفتاریش هر روز همین بساطه بشینه و انتظار تا باری بهش بخوره و جابه‌جا کنه تهش هم نه دست داره نه شونه نه کمر و پا... آدمیزاد چقدر می‌تونه قوی باشه و صبور

۲. نه بچه پول‌دار بود نه پدر مادر آن‌چنانی داشت و نه تحصیلات این‌چنینی نه اندام تراشیده داشت نه برو رویی که آدم غش کنه برا‌ش. اونقدر ساده هست که میشه تو چهره‌اش سادگی‌ رو به خوبی دید اونقدر کاری هست که از سختی کار نمی‌ترسه اونقدر غیرت داره که نمی‌ذاره آب تو دلم تکون بخوره از بی‌پولی... با همین چرخ زهوار دررفته روزی کلی پول در میاره اون‌قدری هست که شب‌ها با اون همه خستگی تن و بدنش آسوده به خواب بره و خیالش راحت باشه که منم خیالم راحته از دخل و خرج خونه... به جز یه دل مهربون و دوتا دست کاری و یه دریا عشق چیزی نداشت که عاشقم کنه اما عاشقش شدم... اونقدر تو این چند ساله شاهد زحمت و تلاشش بودم که بتونم دردهاش رو به جون بخرم... می‌بینم چطور خودش رو به آب و اتیش می‌زنه می‌بینم دلش اونقدر با دلم گره‌خورده نگران اخمم باشه که نکنه یه وقت نگران بی‌پولی بشم... اون بازوهای پرقدرتش که این‌همه وقته این چرخ سنگین رو، که با جابه‌جایی بارهای سنگین و زیاد گذران زندگی می‌کنه رو باید طلا گرفت... عاشقشم چون عشقم سرپا نگهش می‌داره که کم نیاره تو سختی‌ها... من و این چرخ کهنه شدیم دنیاش و مهم‌ترین دارایی‌هاش

۳. نشسته بودم زیر سایه یه درختی مشغول نگاه کردن به آدم‌ها گاهی میام خیابون فقط می‌شینم و آدم‌ها رو نگاه می‌کنم بعضی‌ها‌شون سوژه‌های جذابی برای داستان و شعر می‌شن... عجیب بود که روز خلوت و آرومی بود از شتاب و عجله آدم‌ها خبری نبود صدای چرخ یه چرخ‌دستی میومد و یک‌نفری که داشت دسته‌هاش رو می‌کشید داشت به چیزی هم آروم زمزمه می‌کرد گوش تیز کردم ببینم چی می‌گه انگار داشت با خودش حرف می‌زد بیشتر که دقت کردم دیدم داره یه چیزی رو آهنگین می‌خونه رو ریتم و وزن چه شعر قشنگی بود صداش کردم گفتم آقا چقدر شعرت زیباست از کیه گفت از خودم گفتم جدا؟ چه طوری هم شعر می‌گی هم این چرخ سنگین رو می‌کشی گفت شعر می‌گم که یادم بره سنگینی این چرخ که یادم بره این آفتاب داغ و که یادم بره درد دست‌هام رو گفتم دمت گرم بابا کارت درسته چشمکی زد و گفت برم تا گرمم وایستم سرد می‌شم صد چندان می‌شه این بار سنگین... رفت و بلندتر شعرش رو خوند...

غیر تو با شمع دل، پروانه‌واری نیست نیست

دل به جان آمد، بیا صبر و قراری نیست نیست

بارها گفتم که با من نغمه خوانی پیشه کن

یاورم باش عاشقانه، مهربانی پیشه کن

سینه‌ام را وجود سوزها تسخیر کن

بهترین آغاز و انجام مرا تقدیر کن

آه اگر شهر وجودم از غمت ویران شود

چشم‌هایم فرصت یک آسمان، باران شود

زیر تیغ ستارۀ جبّـــــار

مهدیه جیرانی
مهدیه جیرانی

برای رژیم‌های توتالیتر کار سختی نیست که مردم را نادان نگه دارند.

وقتی برای «درک ضرورت‌ها» از آزادی‌ات دست می‌کشی، یا به خاطر انضباط حزبی برای تطبیق دادن خودت با رژیم، برای عظمت و شکوه میهن یا هر گزینۀ دیگری که به انجام دادن آن مجاب شده‌ای، دیگر از تلاش برای مطالبۀ حقیقت صرف‌نظر می‌کنی. آرام‌آرام، قطره‌قطره، زندگی‌ات، مثل زمانی که رگ دستت را زده باشی، می‌چکد و هرز می‌رود؛ و تو خودخواسته خودت را از پا درمی‌آوری.

از همان اول از واژۀ «توده» متنفر بودم، واژه‌ای که از خلال هر جزوه‌ای که می‌خواندم بیرون می‌زد. هر جا این واژه را می‌شنیدم یا به گوشم می‌خورد، گلۀ گوسفندان در نظرم می‌آمد. دریای مواج، پشت‌های خمیده و سرهای آویزان و حرکت یکنواخت فک‌ها موقع جویدن. متنفر بودم از چاپلوسی و تملق اغراق شده‌ای که نثار استالین می‌شد.

تمامی بی‌عدالتی‌ها، تبعیض‌ها، فلاکت و جنگ از این حقیقت نشأت گرفته است ‌که تنی چند از آدم‌ها که قدرت را در دست دارند ناخواسته تسلیم زیاده‌خواهی‌شان می‌شوند، طبقۀ کارگر را استثمار می‌کنند و حرص و آزشان برای سلطه بر جهان بیشتر می‌شود‌.

به محض اینکه طبقۀ کارگر، خالقان همۀ ارزش‌ها، دریابند که چه باید کرد، استثمارگران و پیروانشان را سرنگون می‌کنند و آن‌ها را همچون خودشان از نو تربیت می‌کنند و بدین‌سان زمین گلستان خواهد شد.(از متن کتاب)

«زیر تیغ ستارۀ جبار»، داستان زندگی از دست رفتۀ هدا مارگولیوس کووالی است که اگر دیکتاتورها و نظام‌های خودکامه نبودند و این‌قدر شعارهای جورواجور و وعده‌های سر خرمن نمی‌دادند و اجازه می‌دادن آدم‌ها خیر و صلاح زندگی‌شان رو خودشان انتخاب کنند، خیلی خیلی بهتر سپری می‌شد. این زندگی‌نامه فاصلۀ بین سال‌های ۱۹۴۱ تا ۱۹۶۸ را روایت کرده و فجایعی که به بار آمده و نحوۀ مواجهۀ آدم‌های این دوران سخت و سیاه، با‌ مشکلاتی که به اجبار با آن‌ها دست‌وپنجه نرم می‌کنند و به بهتر شدن اوضاع هم امیدوارند. جالب اینکه آدم‌ها گاهی برای رستگاری به راهی قدم می‌گذارند و تا آخر هم ادامه می‌دهند، حتی اگر در پایان آن چیزی نشود که انتظارش را داشته‌اند.

ملموس‌ترین بخش‌های کتاب تغییراتی است که ناگهان در شخصیت و ایدئولوژیک افراد رخ می‌دهد و به همان میزانی که «هدا» از این دگرگونی‌ها حیرت می‌کرد، خواننده هم متأثر و متعجب می‌شود و به اتفاقاتی که ممکن است در اطرافمان شاهدش باشیم فکر می‌کنیم.

باید بگویم این کتاب از بهترین سرگذشت نامه‌هایی است که تا به حال مطالعه کرده‌ام و مطالعه آن را به دیگران نیز توصیه می‌کنم.