دبیر بخش سینما
https://srmshq.ir/ywsloh
درست دو سال پیش بود. دکتر «آرش شفیعی بافتی» زنگ زد تا مثل هر روز -که در مسیر رفتن تا رسیدن به محل کارش، با هم گپی میزدیم و از هر دری سخنی میگفتیم- آن عصر داغ اوایل تابستان را هم فاصلۀ دیر و دور دلتنگیمان را، به لطف شبکههای ارتباط اجتماعی، کم کنیم. آن روز چلۀ تیرماه تابستان، انگار صدایش کمی گرفته بود. میدانستم گریه کرده است و میدانستم چرا. از روزی که ایران و زادگاهش کرمان را به مقصد زندگی در تورنتو رها کرد و رفت؛ زودبهزود دلش شکسته و گریه میکند؛ و هر بار هم به بهانهای... . خدا را سپاس که بهانهها برای گریستن در این روزگار کم نیستند! چند سال پیش پلاسکو فرو ریخت. سانچی در میان شعلههای سرکش و مهار ناشدنی آتش، بر پهنهی دریا، پیش چشمان جهانیان سوخت و غرق شد. صدای فریادها در گلوها به خون نشست. هواپیمایی با سرنشینانی نخبه، در آسمان خاکستر شد و در باد به غبار پیوست و... صدای شورانگیز «محمدرضا شجریان»، به تاریخ پیوست. آب، رؤیای خوزستانِ تشنه شد و این روزهای اخیر هم، جان هممیهنان ما، در رخداد تلخ فرو ریختن ساختمان متروپل آبادان، به شکار مرگ درآمد. هولناکتر از همه، ویروس کووید ۱۹ بود که جانِ نه فقط هموطنان ما، که بسیاری از انسانهای جهان را گرفته و میگیرد. در طی پنج سال گذشته، مرگ از پی مرگ و داغ از پی داغ بود که سهم جگرهای سوختۀ ما گردیده و به سوگمان مینشاند. ما مردمان آموخته با سوگیم! شاید آنگونه که دکتر «اسماعیل خویی» در یکی از سرودههای خویش آورده، ما ملت گریهایم و شادی گُهری است که سهم ما نمیگردد.
باری، بگذارم و بگذرم...
نیک آگاهم که شفیعی بافتی، روزگاری که در غربت زیسته، برای تکتک این رخدادهایی که برشمردم به سوگ نشسته و گاهی هم گریسته است. تردیدی نیست از روزی که رفته، دلش بیشتر برای این سرزمین میتپد. البته که بیشتر کسانی که امروز در این سرزمین نیستند، دلشان بیشتر با این خاک و مردمانش بوده و نسبت بدان، دلتنگترند. آن روزها هم، هر دوی ما، در سوگ استادی عزیز و نازنین بودیم. زندهیاد «خسرو سینایی»، فیلمساز، شاعر و نوازندۀ نامآشنای آکاردئون که کرونا، او را به کام مرگ کشاند. اکنون که برمیگردیم و نگاه میکنیم، میبینیم که کرونا، جان چه انسانهای بی جایگزین و تکرارناپذیری را گرفته است! آن زمان، «فریبرز رئیس دانا» و «خسرو سینایی»، با فاصلۀ اندکی از یکدیگر، اسیر این ویروس گشته و سپس، تسلیم مرگ گردیدند. شفیعی بافتی هم به اندوه هردوی اینها سوگوار بود. حتی این را در همان روزها، در گفتوگویی که گزارشگر ما، به بهانۀ جشنوارهی فیلم کرمان با او داشت؛ در متن گفتوگو آورد. قدری هر دو به یاد سینایی -که فصل مشترک اندوه هر دوی ما بود- گپ زدیم و بیشتر سکوت کردیم. در چنین لحظاتی، هیچچیز همچون سکوت نمیتواند مرهم درد آدمی باشد. به سان آن چکامه که میگوید:
«سكوت سرشار از سخنان ناگفته است؛
از حركات ناكرده،
اعتراف به عشقهای نهان
و شگفتیهای بر زبان نیامده.
در این سكوت،
حقیقت ما نهفته است.
حقیقت تو
و من…»
سرانجام موضوع اصلی تماس آن روز را پیش کشید: یکی از داوران بخش فیلمنامۀ جشنوارۀ فیلم کرمان استعفا داده است. من در نظر دارم تو را پیشنهاد دهم. اول بگو ببینم، خودت میخواهی همکاری کنی یا نه؟! حرفش که تمام شد، سکوت کردم. نیاز بود فکر کنم و سنجیده تصمیم بگیرم. زمان خیلی کم بود و من هم نمیدانستم در این زمان اندک، چطور باید خودم را به دیگر داوران برسانم. دورادور از احوال جشنوارۀ فیلم کرمان خبر داشتم. فراخوان و اخبارش به من میرسید. حتی در دیدار و گپ و گفت با برخی از دوستان هم میدیدم که شور و شوقی در میان برخی از بچههای فیلمنامهنویس و فیلمساز، برای شرکت در این جشنواره افتاده است. به یاد دارم که چندین و چند مرتبه، تاریخ برپایی جشنواره به تعویق افتاد. آن روزها، ویروس کووید ۱۹، بیرحمانه یکهتازی کرده و جان خُرد و کلان، در پیشگاهش به ارزنی نمیارزید. از سویی ستاد برگزاری جشنواره، پافشاری میکرد تا این رویداد حضوری برگزار شود. از سمت دیگر، ستاد مقابله با کرونا، نگران از اشاعۀ آن، از برگزاری حضوری جشنواره جلوگیری نموده و اجازۀ این کار را نمیداد. سرانجام پس از کشاکش فراوان، «مجتبی دهقانی» (دبیر تخصصی جشنواره) توانست ستاد کرونا را راضی کند تا با رعایت همۀ شیوهنامههای بهداشتی و حفظ فاصلۀ میان افراد، این رخداد سینمایی را در آخرین هفتۀ شهریورماه برگزار نماید. در چنین شرایطی، پذیرفتم که با این جشنواره همکاری کنم. آقای دهقانی، از دبیرخانۀ جشنواره با من تماس گرفت و مرا برای همکاری دعوت کرد. با او و «علی حسینینژاد» (دبیر اجرایی جشنواره) به گفتوگو نشستم. آنجا بود که دریافتم از سه داور بخش فیلمنامۀ جشنواره، «علی گنج کریمی»، «آرش شفیعی بافتی» و «مجتبی صفرعلیزاده»، همین داور سوم، بنا به دلایلی -که من از جزئیات آن آگاه نیستم- مجبور به استعفا گردیده و این استعفا هم، بیدرنگ، از سمت مدیرکل وقتِ ارشاد و مسئولان برگزاری جشنواره، مورد پذیرش قرار گرفت. آقای دهقانی رزومۀ مرا گرفت تا در شورای سیاستگذاری جشنواره، پس از تأیید و جلب موافقت اکثریت اعضا، حکم ابلاغ داوری را، با امضای مدیرکل وقتِ ارشاد «محمدرضا علیزاده»، به نام بنده بگیرد؛ تا من بتوانم کارم را، به عنوان داور جایگزین آغاز کنم. پس از دریافت حکم ابلاغ، ۵۱ متن فیلمنامه به دست من رسید که البته یک مورد، فیلمنامهای بود که با دو عنوان در جشنواره شرکت کرده بود! خواندن یکبهیک متون را، با دقت هرچه تمامتر آغاز نمودم. متنهای نهایی را در پوشهای جداگانه قرار دادم. برخی از فیلمنامهها را دو، یا حتی سه مرتبه خواندم. سرانجام، نتیجۀ آرای خود را، با دو داور دیگر در میان نهادم. دیدگاه هر سۀ ما، بدون اینکه از نتیجۀ آرای یکدیگر خبر داشته باشیم؛ تقریباً به همدیگر نزدیک بود. آخرِ سر، اعلام نتایج به برگزارکنندگان و نگارش بیانیۀ داوران هم تا واپسین لحظات به طول انجامید؛ اما وقتی تمام شد، هر سه داور بخش فیلمنامه، از نتایجی که اعلام نموده و آثاری که به آنها جایزه داده بودیم؛ احساس خشنودی درونی داشتیم. هنوز هم که برمیگردیم و نگاه میکنیم، میبینیم که حضورمان اتفاق مثبتی بود و ما هم تلاش کردیم در طی آن، گام سازندهای برای فیلمنامهنویسان شهرمان -چه شرکت کرده و چه شرکت نکرده بودند- برداریم. باور درونی من این است که جشنوارۀ فیلم و فیلمنامه، فقط برای کسانی که در آن شرکت کرده و حضور مییابند، نیست. بلکه میتواند روی تمام جامعۀ هدف خود تأثیرگذار باشد. به همین خاطر، وجود چنین رخدادهایی، صرفاً روی کسانی که برای حضور در بخش مسابقه اثر فرستادهاند، مؤثر نبوده و حتی کسانی که از آن به دور بودهاند -یا به هر دلیلی خود را از آن به دور نگاه داشتهاند- از تأثیر غیرمستقیم آن، برخوردار خواهند بود. نمونهاش، سخنرانی کوتاه نگارنده، در شامگاه اختتامیۀ جشنواره که به چند مورد مهم و حیاتی، پیرامون آسیبشناسی آثار بخش مسابقۀ فیلمنامۀ جشنوارۀ فیلم کرمان اشاره نمودم. مواردی چون: عدم توجه برگزارکنندگان جشنواره و فیلمنامهنویسان شرکتکننده به بحث اقتباس، نبودن فیلمنامههای انیمیشن و یا مستند در بخش مسابقه؛ که این مورد آخر، از نگاه سهلانگارانۀ فیلمسازان مستند برمیآید که به اشتباه تصور میکنند مستند، نه نیازی به فیلمنامه دارد و نه نیازی به پژوهش و یا حتی طرح!!! گمان میکنیم میتوانیم خودمان را سر دست گرفته، برویم و تصاویری تهیه کنیم؛ بعد هم به ضرب و زور، سر میز مونتاژ، آنها را سر هم کنیم و چیزکی بیرون بکشیم. اسمش را هم بگذاریم فیلم مستند!
از همۀ صحبتهای من، یکی کارگر افتاد! وقتی فراخوان جشنوارۀ دوم به دست من رسید؛ پی بردم که صحبتهای پارسال ما، تأثیر خودش را گذاشته و دبیر تخصصی این دوره از جشنواره، در بخش فیلمنامهنویسی، مسابقهای را هم برای فیلمنامههای اقتباسی تعریف کرده است. مهمترین ایرادی که خودِ من به برگزارکنندگان سال قبل گرفتم، این بود که چرا در فراخوان جشنواره، بخشی را برای مسابقۀ فیلمنامههای اقتباسی تعریف نکرده بودند؛ که البته با پافشاری هر سه داور، قبول کردند جایزهای هم برای فیلمنامههای اقتباسی در نظر بگیرند؛ اما دریغ که تنها دو فیلمنامۀ اقتباسی در جشنواره حضور داشت و از میان آن دو، هیچکدام شرایط دریافت این جایزه را نداشتند. نکتۀ مثبت این ماجرا این بود که برگزارکنندگان دورۀ دوم جشنواره، از همان آغاز طراحی فراخوان، جایی را برای فیلمنامههای اقتباسی باز کرده و برایش جایزهای در نظر گرفته بودند. همین دستاورد از جشنوارۀ دورۀ اول، برای ما سه داور بخشِ فیلمنامه بس! به لحاظ درونی و اخلاقی، تصور میکنیم قدم مثبتی که باید را، برای فیلمنامهنویسی این شهر برداشته و با حضورمان در داوری دورۀ نخست جشنواره، تأثیر مثبتی که باید را، رقم زدیم. هرچند بر سر مبلغ جایزه، با «مجید فدایی» (دبیر تخصصی جشنوارۀ دوم) اختلاف داشتم. باور من این بود -و هنوز هم هست- که اگر فیلمنامهنویسی کاری تخصصی است؛ اقتباس برای نگارش فیلمنامه، کاری فوق تخصصی به شمار میرود. از همین رو، هر فیلمنامهنویسی، از پسِ اقتباس برنیامده و این کار، دشواریهای ویژۀ خود را دارد. پس هم به این سبب و هم به جهت ترغیب و تشویق فیلمنامهنویسان برای رفتن به سمت اقتباس و یادگیری مهارتهای مربوط به آن، لازم میدانستم که جایزۀ این بخش، بیشتر از سایر بخشهای مسابقۀ فیلمنامهنویسی باشد؛ اما افسوس که گوش فدایی، بدهکار هیچیک از این برهانهایی که آوردم، نبود!
مسابقۀ فیلمنامۀ جشنوارۀ امسال، شامل: بخشهای آزاد، اقتباسی و سرباز وطن بود. از زمان انتشار فراخوان، فیلمنامههای متعدد و متنوعی به درگاه اینترنتی جشنواره ارسال گردیده و ثبتنام نمودند. این قلم، از کم و کیف هیچیک از فیلمنامههای ارسالی به دبیرخانۀ جشنواره باخبر نیست. از این رو، به خود اجازۀ هیچ اظهارنظری در این مورد را نخواهم داد. برای روشنتر شدن این موضوع، به سراغ سه تن از داوران بخش فیلمنامۀ دومین دورۀ جشنوارۀ فیلم کرمان رفتیم تا در گفتوگوی با ایشان، قدری جزئیات کیفیتی فیلمنامههای ارسال شده به دبیرخانه، برایمان روشن گردد.
با «علیاکبر قاضی نظام»، از دوران دانشجویی آشنا شدم. با بچههای ترم بالایی ما، کلاس فیلمنامهنویسی داشت. من -که از همان موقع، تشنه و مشتاق یادگیری بودم- به سراغش رفتم و اجازه خواستم تا در کلاسهای او حضور یافته، گوش کرده و یادداشتبرداری نمایم. قاضینظام -که همچون بسیاری دیگر از آموزگاران دورۀ دانشجویی من، مهربان و خوشخلق بود- نهتنها با حضورم در کلاسهایش مخالفتی نکرد؛ بلکه با اشتیاق و گشادهرویی هرچهتمامتر، مرا پذیرفت. یکمرتبه هم فرصتی دست داد، که یکی از فیلمنامههایم را به او بدهم تا بخواند و نظرش را بگویم. یادم است در راهروی دانشگاه، دربارۀ آن فیلمنامه، با من به گپوگفت ایستاد و دیدگاههایش را، گوشۀ همان متن برایم نوشت. از آن دسته آموزگارانی بود که دلش میخواست دانشجو، نهایت استفاده را از حضورش ببرد. این بار هم که پس از چند سال، او را در جشنوارۀ فیلم کرمان دیدم؛ همان خاطرات برایم زنده شدند. در طی فرصتهایی که دست میداد و با هم به گفتوگو میپرداختیم؛ باز همان مرد مهربانی را دیدم، که از همسخنی با دانشجوها و علاقهمندان به سینما، خسته نمیشود. با شور و شوق وصفناپذیری با همکاران من -که با او مصاحبه داشتند- گپ میزد و سخاوتمندانه، دانش و تجربهاش را در اختیار ایشان میگذاشت.
در این شماره، «امیرحسین جعفری»، «محمدصدرا حبیباللهی» و «محمد ناظری»، با «علیاکبر قاضینظام»، فیلمنامهنویس برجستۀ سینمای کودک و نوجوان و عضو هیئتداوران بخش فیلمنامۀ دومین دورۀ جشنوارۀ ملی فیلم کرمان، دربارۀ سطح کیفی آثار به بحث و گفتوگو پرداختند. قاضینظام، دربارۀ مشکل نگارشی- ویرایشی و رعایت اصول ابتدایی نگارش فیلمنامه، از فیلمنامهنویسان گلایهمند بود. او، جایگاه اقلیمی و فرهنگی کرمان را در فیلمنامههای بخش مسابقه خالی دید و فیلمنامهنویسان را به اقتباس از آثار داستاننویسان کرمانی و یا بومیسازی آثار نویسندگان جهان، متناسب با شرایط اقلیمی و فرهنگی کرمان ترغیب و تشویق نمود. مهمترین بخش سخنان وی در این گفتوگو، که شنیدنش برایم تلخ بود، عدم استقبال فیلمنامهنویسان از اقتباس بود. البته با توجه به جایزهای که از سوی دبیر تخصصی جشنواره برای این بخش در نظر گرفته شد، این عدم استقبال، چندان هم جای تعجب نداشته و (دستکم برای من) قابلانتظار بوده است. گویا همان تعدادی هم که اثر فرستاده بودند، از کیفیت و ارزش قابلتوجهی در بحث داوری برخوردار نبوده و بنا به گفتار قاضینظام، محمدی فارسانی و سیفیپور، نظر داوران را به خود جلب نکردند. با این وضعیت، باید بگویم که باز هم جای اقتباس، در جشنوارۀ امسال خالی بود. دورۀ پیش به شکل دیگری و این بار هم به گونهای دیگر!
بخش نخست از مجموعۀ مطالب با موضوع بررسی جشنوارۀ فیلم کرمان، پیش روی دیدگان شما همراهان همیشگی و نازنین قرار دارد. امیدوارم خواندن آنها، به جان و دلتان بنشیند. بخشهای دوم و سوم این سلسله مطالب، در دو شمارۀ آیندۀ ماهنامۀ «سرمشق»، پیشکش نگاه گرمتان خواهد گردید.
به شرط ادامۀ زندگانی...
https://srmshq.ir/pw9szi
امیرحسین جعفری
محمدصدرا حبیباللهی
محمد ناظری
عکس: پارسا شیخ محمدی
سالانه رویدادهای فرهنگی_هنری بسیاری در سراسر جهان اتفاق میافتد که میتوان گفت ایران، در مقایسه با کشورهای دیگر، سهم کمتری در برگزاری این رویدادها و استقبال از آنها دارد. حال در مقیاس کوچکتر، کرمان -بهعنوان پهناورترین استان ایران و با ظرفیتهای غنی که دارد- نسبت به شهرهای بزرگ دیگر (بهخصوص تهران) سهم کمتری در برگزاری چنین رویدادهایی داشته و دارد. اکنون اتفاقهای فرهنگی_هنری مهمی در کرمان، به صورت ملی و در عرصههای مختلف (ازجمله سینما) افتاده است که ضرورت آن، میتواند یکی از نیازهای جامعۀ سینمایی کرمان باشد. اگر این رویدادها درست اتفاق بیفتد؛ اعتبار آنها بالاتر رفته و بهموازات آن، استقبال از آن بیشتر خواهد شد.
یکی از عوامل بالا رفتن اعتبار این رخدادها و بهخصوص جشنوارهها، تداوم و پیوستگی در برگزاری آنها است. عوامل زیادی میتوانند این تداوم را از بین ببرند. اگر مدیران و مسئولان عوض شوند؛ شاید سلیقه و افکار مسئولان جدید، با برگزاری اینچنین رویدادهایی موافق نباشد. ممکن است مدیر جدید، به خاطر عدم توافق نظر با مدیر قبلی، نخواهد دیگر این رویداد برگزار شود. برعکسِ عقیدۀ جا افتاده در جامعه، فقط مدیران نمیتوانند باعث تداوم یا عدم تداوم رویدادهای فرهنگی باشند. بلکه عوامل بسیارِ دیگری نیز میتواند باعث استمرار و یا تداوم نداشتن جشنوارهها بشوند. این موضوع باید آسیبشناسی شود تا رویداد مهمی همچون جشنوارۀ ملی فیلم کرمان ادامه پیدا کند. چرا که این رویدادهای فرهنگی، میتوانند به جامعۀ هنری کرمان و حتی به وجهۀ فرهنگی استان کرمان کمک کرده و در پیشرفت افراد مستعد، نقش مهمی داشته باشند.
استان بزرگی مثل کرمان -با همۀ ظرفیتهایی که در خود جای داده است- نیاز به جشنوارهای ملی داشت که بتواند این قابلیتها را در قالب هنر سینما شکوفا کند. قابلیتهایی که کمتر شکوفا شدهاند! هر موضوعی که در قالب هنر رشد کند، میتواند زوایای دیگر و بهتری از آن مسئله را به مخاطب نشان داده و حتی، بیشتر در ذهن مخاطب بماند. اگر تداوم در برگزاری رویدادی وجود داشته باشد، سطح کیفی آثار آن رویداد هم بالاتر خواهد رفت.
فیلمنامه، مهمترین بخش سینما است و وجود چنین بخشی در جشنوارۀ فیلم کرمان، موضوع قابلتوجهی است. به دلیل اهمیت بالایی که فیلمنامه دارد؛ به سراغ «علیاکبر قاضی نظام» رفتیم؛ تا بخشی از تجربیات خود را در این گفتوگو با ما به اشتراک بگذارد. او بهعنوان یکی از داوران بخش فیلمنامۀ دومین جشنوارۀ ملی فیلم کرمان، در هنگام برگزاری این رخداد، در این شهر حضور داشت.
«علیاکبر قاضی نظام»، فعالیت خود را در جوانی با تئاتر آغاز کرد و بعد از گذراندن تحصیلات خود در رشتۀ فیلمنامهنویسی در دانشگاه صدا و سیما، عضو بنیاد سینمایی فارابی شد. بعد در صدا و سیمای جمهوری اسلامی، به عضویت شورای طرح و برنامۀ کودک و نوجوان درآمد؛ اما همچنان به کار فیلمنامهنویسی پرداخت. فیلمنامۀ «نیاز» (ساختۀ «علیرضا داوودنژاد») یکی از کارهای او است که در جشنوارۀ فیلم فجر، نامزد سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه بوده است. از فیلمهای دیگر -که قاضی نظام نویسندگی آنها را بر عهده داشته- میتوان «پایان کودکی» و «پنج ستاره» را نام برد. فیلم «پایان کودکی» در بین آنها، برندۀ جوایز بسیاری از جشنوارههای مختلف بوده است.
قاضی نظام در گفتوگو با ما، در مورد مسائل مهمی صحبت کرد. از نظر او، جا افتادن جشنوارهای فرهنگی- هنری و پیدا کردن جایگاه مناسبِ آن در بین مخاطبان و هنرمندان، مستلزم زمان بوده و این امر، نیاز به نقشه راهی دارد که عملی کردن آن (نقشۀ راه) الزامی است. قاضی نظام، این رویدادهای هنری را بستری برای کشف و رشد استعدادها معرفی کرد و تبعات جایگزینی مدیران و مسئولانی -که دغدغهمندی این مسائل در آنها دیده نمیشود- را، آسیب اصلی برای این رویدادها عنوان کرد. این فیلمنامهنویس باسابقه، دربارۀ روشهای ترغیب نمودن فیلمنامهنویسان و فیلمسازان حرفهای برای شرکت در این جشنواره صحبت کرد و افراد علاقهمند به رشتههای هنری همچون سینما را، به کشف استعدادهای نهفتۀ خود و پرورش آنها تشویق کرد. او برای این کار روشهایی را پیشنهاد کرد که یکی از آنها مثلث «ب» است و دربارهی آن در متن مصاحبه، توضیحات کافی را ارائه کرده است. او، دربارۀ داوری جشنواره نیز متناسب با پرسشهای ما توضیحاتی را عرضه کرد که از میان آنها، میتوان به برآورده نشدن انتظارات هیئت انتخاب دربارۀ سطح آثار ارسالی، ملاک و روش او (بهعنوان داور بخش فیلمنامه) برای ارزشگذاری و کیفیتسنجی آثار، تأثیر سلیقۀ داوران روی امتیازدهی به آثار و چالشهایی که طی داوری آثار، با داوران دیگر پیش میآید و ... اشاره کرد. وی از دیدگاه خود در رابطه با اقتباس در سینما و آثار اقتباسی جشنواره گفت و مفهوم نگاه ویژۀ هنرمند در دیدن توانمندیها را تشریح کرد. او با دیدگاه فراگیری که ضعف سینمای ایران را در فیلمنامه میبیند، مخالفت کرد و در آخر، پیشنهاد خود را برای برگزاری بهتر این رویداد فرهنگی-هنری در سالهای آینده مطرح نمود.
این مصاحبه، در بعدازظهر روز دوم جشنوارۀ فیلم کرمان، در لابی هتل پارس، به صورت میزگرد صورت گرفت. در این گفتوگو، «امیرحسین جعفری»، «محمد صدرا حبیباللهی» و «محمد ناظری»، با «علیاکبر قاضی نظام» عضو هیئتداوران بخش فیلمنامۀ دومین جشنوارۀ ملی فیلم کرمان، بهطور مفصل به گپ و گفت نشستند. شما را به خواندن متن کامل این مصاحبه دعوت میکنیم.
محمد ناظری: جناب آقای قاضی نظام؛ ضمن تشکر، برای شروع بفرمایید ارزیابی شما از برگزاری دومین دورۀ جشنوارۀ ملی فیلم کرمان و نقاط ضعف و قوت آن در این شهر چگونه است؟
اصولاً برگزاری جشنوارههای فرهنگی و هنری، در هر کجای جهان، کمک به اعتلای فرهنگ و هنر خواهد بود. زمان بسیار زیادی لازم است تا جشنواره به اتفاق شایسته و بایستهای در زمینۀ تخصصی خود تبدیل گشته و بتواند جایگاهی در بین مخاطبان خاص خود -که اهل آن رشتۀ فرهنگی و هنری هستند- پیدا و آنها را جذب نماید و در میان آنها به عنوان جشنوارهای شاخص، با کیفیت عالی از هر حیث شناخته شود. این امر میسر نیست، مگر با توجه دقیق به چندین امر مهم، از جمله استمرار جشنواره، مشخص و مدون نمودن اهداف کوتاه و بلندمدت آن، برنامهریزی صحیح و جامع و ارائه آموزش لازم به استعدادهایی که در جشنواره کشف میشود.
توجه به موضوعی خاص در مقولۀ فیلمسازی و فیلمنامهنویسی -که در هیچ جشنوارۀ دیگری در سطح ایران وجود نداشته باشد- میتواند جشنوارۀ فیلم و فیلمنامۀ کرمان را شاخص نموده و جایگاه خاصی در میان اهل این حرفه برای آن بازنماید. تفاوتهای محرز و ایدههای نو در هر زمینهای، میتواند راهگشای خوبی برای خاص شدن این جشنواره باشد و کرمان، بهعنوان پایگاهی خوب برای انجام این امرِ خاص شناخته شود.
نگاه خاص به شرایط بومی و اقلیمی استان کرمان و منطقه در جشنواره، میتواند یکی از موضوعاتی باشد که مورد توجه قرار گیرد. چه در زمینۀ فیلمسازی و چه در زمینۀ فیلمنامهنویسی، ما صرفاً به آثاری بها بدهیم که به شرایط ذکر شده پرداخته باشند. حتی در زمینۀ اقتباس، چقدر خوب است که این جشنواره (چه در فیلمنامههای کوتاه و چه در فیلمنامههای بلند) به این امر مهم، توجه ویژهای مبذول داشته باشد. چهبسا به خاطر توجه به این امر، آثار نویسندگان کرمانی بیشتر شناخته شده و مورد استفاده قرار گیرد. حتی اگر از قصههای خارجی استفاده میشود، مختص همین فضا قرار گیرد و بتوانیم به مسائل بومی و اقلیمی منطقه بپردازیم.
در زمینۀ فیلمسازی هم به مشاهیر، آداب و رسوم، میراث فرهنگی و مسائل اجتماعی جامعۀ کرمان نگاهی بیندازیم. اگر نگاهمان را در این جشنواره به این موضوعات معطوف کنیم، خواهیم دید چه موضوعات بکری در همین منطقه داریم که مورد غفلت واقع شدهاند. فیلمسازان و فیلمنامهنویسان میتوانند به دنبال آنها رفته و کشفشان نمایند. متأسفانه بهایی ارزشمند به آنها ندادهایم.
امیرحسین جعفری: وجود جشنوارۀ فیلم کرمان، چه کمکی به کشف و پرورش استعدادهای تازه میکند؟
جشنوارههای فیلم و فیلمنامه، همواره محملی هستند تا بتوانیم استعدادهای نو را در منطقه کشف و آنها را شکوفا نماییم. باید بستری مهیا گردد تا این استعدادها، آموزش لازم را از اساتید برجستۀ فن یاد گرفته و در آینده، هنرمندان شاخص این سرزمین گردند. خیلی از کارگردانان، نویسندهها و فیلمبرداران برجستۀ کشور و دیگر رشتههای سینمایی، شروع کارشان از همین جشنوارهها بوده که باعث کشف آنها گردیده است و الان در رشتۀ مورد نظر خود، حرفهای محسوب میشوند. اولین امر مهم، استمرار جشنواره است. با نگاهی آماری متوجه خواهیم شد که چهبسا جشنوارههای متعددی، در زمانهای مختلف، در گوشه و کنار کشور برگزار گردیده و بعد از چندین دوره برگزاری، متأسفانه دیگر هیچ اثری از آنها نیست.
محمدصدرا حبیباللهی: شما دلیل این ظهور و افول جشنوارهها متعدد در سراسر کشور را چه چیز میدانید؟ و برای اینکه جشنوارۀ فیلم کرمان، به این آسیب دچار نشود؛ چه راهکاری پیشنهاد میدهید؟
مدیری دلسوز و علاقهمند به برپایی جشنواره و کشف استعدادهای نو بوده و آن را برگزار نموده است. لیکن با تعویض او، مدیریت جدید این برنامه را مفید تشخیص نداده و آن را تعطیل کرده است. این آسیبی جدی است که به نظر میرسد برای رفع آن، باید این جشنواره را در راستای برنامههای فرهنگی و هنری استان، با اهداف کوتاه و بلندمدت دید و در مجامع مشخص و تأثیرگذار، آن را تثبیت نمود؛ تا با تغییر هر مدیریت، برگزاری جشنواره دستخوش تلاطم نگردد و استمرار آن در هر شرایطی انجام پذیرد. استمرار برگزاری جشنواره باعث میشود که جایگاه خود را در میان اهالی فرهنگ و هنر پیدا کند؛ آنوقت هر سال شاهد شکوفایی و حرفهای شدن بیشتر آن خواهیم بود و کسب جوایز آن برای شرکتکنندگان، از ارزش و اهمیت خاصی برخوردار خواهد گردید.
ادامۀ این مطلب را در شماره ۵۹ ماهنامه سرمشق مطالعه فرمایید