دبیر بخش تئاتر
https://srmshq.ir/rl9pyx
نوشتن در مورد کتاب از آن دستنوشتههاست که هیچگاه نه تمام میشود و نه حق مطلب دربارهاش ادا میشود. نوشتن در مورد کتاب مانند دنیای خود کتاب، یک مسیر بیانتهاست، مینویسی ولی هیچوقت تمام نمیشود و هر باز از نو زاده میشود. اینکه در نشریه تصمیم میگیریم ویژهنامهای در مورد کتاب داشته باشیم، انتخاب خوبی است ولی با این آگاهی پیش رفتهایم که این ویژهنامه گوشه کوچکی از مسائلی است که در مورد کتاب مطرح میشود. در بخش تئاتر نیز مسئله به همین شکل است. در روزگاری که تئاتر به خاطر مهمان ناخوانده ناخواسته دوستنداشتنی -کووید ۱۹- خانهنشین شده، شاید برای تئاتریهایی که عادت به بودن روی صحنه دارند، بهترین فرصت برای خواندن باشد. هرچند در همین پنج ماه سکوت و سکون تئاتر، کمابیش اجراهایی کمتر از انگشتهای یک دست با رعایت پروتکلهای بهداشتی، بر صحنه رفته است؛ نمونهاش در کرمان که شاهد اجرای نمایش دودمان به نویسندگی و کارگردانی فرزاد باقری بودیم.
به هر روی، برای اینکه بتوانیم نظم کوچکی به بخش تئاتر نشریه بدهیم، آن را به سه بخش کلی تقسیم کردیم. یک بخش از زبان و زاویه دید دانشجویان تئاتر که هرچند کوتاه اما از اهمیت ویژهای برخوردار است چراکه در همین نوشتههای کوتاه میتوان به برخی معضلات آموزشی پی برد، بخش دیگر روایت دو فارغالتحصیل و مدرس تئاتر را داریم که از تجربه خود میگویند و بخش آخر گفتوگو با دو ناشر کرمانی که در حوزه چاپ آثار نمایشی نیز فعال هستند، فعالیتی پر ریسک اما شاید جذاب. باز هم تأکید میکنم که این موضوع درِ همیشه بازی است که پذیرای ایدههای بسیار و بیانتهاست.
دبیر بخش تئاتر
https://srmshq.ir/v1e5w6
تئاتر، شناسنامه نشر مانیــا هنر است
گفتوگو با مازیار نیسـتانی شاعر، مترجم و مدیر انتشارات «مانیا هنر»
***
خیلی از ما مازیار نیستانی شاعر را میشناسیم، چه با مجموعه شعرهایش مانند «پاشیلیها»، «قرارگاه ناخوشی» یا «آن حیوان» و یا با تک شعرهایی که در نشریات چاپ کرده است. نیستانی دستی بر نقد و نظر نیز دارد و در این زمینه، هم قلم زده و هم زمانی در جلسات شفاهی حضور پررنگی داشته است؛ اما علاقه دیگر او که شاید کمتر از آن بدانیم، تئاتر است. او علاوه بر اینکه پیگیر دیدن اجراهای تئاتر است، خود نیز دستی در نوشتن و ترجمه نمایشنامه دارد و همچنین در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران تئاتر میخواند. ما اما در این شماره به دلیل فعالیتش در زمینه چاپ و نشر با او به گفتوگو نشستیم. نیستانی که چند سالی است ساکن تهران شده، از سال ۹۶ در حوزه نشر نیز با برند انتشارات «مانیا هنر» فعال است و در همین مدت کوتاه چه از نظر کیفی و چه کمی کارنامه خوبی از خود بهجا گذاشته است. یکی از بخشهای مهم و جذاب این نشر، بخش تئاتر است که تا زمان گفتوگوی ما ۱۱ کتاب در این بخش چاپ شده است. انتشارات مانیا هنر با همین تعداد کتاب در زمینه تئاتر، بین اهالی تئاتر شناخته شده است. یکی از دلایل این امر دقت و وسواس نشر در انتخاب آثار است. با مازیار نیستانی گفتوگو کردهایم که کسانی که او را میشناسند میدانند حرف زدن جدی با او اغلب چالشی است، اما گفتوگوی پیش رو این خصلت را ندارد و بیشتر حول و حوش فعالیت او در زمینه نشر آثار نمایشی است.
***
ممنونم از حضورتان در این گفتوگو. بهعنوان اولین سؤال میخواهم بپرسم که چه شد به سمت فعالیت در صنعت نشر رفتید؟
ممنون از لطف شما. حقیقتاً برایم جواب دادن به این سؤال خیلی سخت است، اینکه این من بودم که ناشر شدن را انتخاب کردم یا نشر بود که من را انتخاب کرد؛ اما این را میدانم که از ابتدای شروع کار هنریام احساس کردم باید به کارهای فرهنگی هم بپردازم. چون زمینه و بستر کار فرهنگی که باید بر پایه آن کار هنریام را عرضه میکردم، وجود نداشت؛ یعنی ما شعر مینوشتیم، ولی مجلهای نداشتیم که شعرهایمان را چاپ کنیم. ما شعر مینوشتیم، ولی انجمنی نداشتیم که در آن انجمن بتوانیم نقد کنیم. ما شعر مینوشتیم، ولی ناشر نداشتیم. بهاینترتیب نسل من شاید همراه با کار هنری این احتیاج و این ضرورت را هم درک کرد که باید کارهای فرهنگی هم بکند، باید نهادهای فرهنگی بسازد تا بتواند کار هنریاش را پیش ببرد. بسیاری از دوستان من یا در روزنامهها مشغول شدند یا در نشرها و مجلات. طبیعتاً من هم از این مسئله دور نبودم. من هم ابتدا سعی کردم در روزنامهها صفحه ویژه شعری داشته باشم، آن شعری که مورد نظر و نگاه من بود، نگاه نسل من بود. سعی کردم در «ان جی او» ها به دنبال مکانی باشم برای بحث و جدل بر سر گونههای شعر و توضیح و تشریح آنچه که شعر باید باشد. بالطبع این کار به انتشارات هم گذشت. در کرمان در انتشاراتی کار میکردم که زیاد تجربه خوبی از آن نداشتم. بعدها مسئله برایم جدیتر شد و با دوستانی در انتشارات بوتیمار همکاری کردیم و بهنوعی آن انتشارات را راه انداختیم که در نهایت آن هم تجربه خوبی برای من نشد، جدای از ضررهای معنوی و مالی که داشتم. در همین گیر و دار بود که به این فکر کردم که چرا خودم بهطور خیلی مستقل وارد این عرصه نشوم و نشر خودم را نداشته باشم، جایی که بتواند ایدههای خودم را نشان دهد. به این ترتیب به فکرم زد که این کار را جدیتر بگیرم و جایی را درست کنم که ایدههای خودم و ایدههایی که نزدیک به من هستند و ایدههایی که فکر میکنم باید منتشر شوند را چاپ و منتشر کنم. جدای از این، یک انگیزه دیگر هم بود. انگیزهای که برای من مهم بود و آن اینکه نشرها در سیطره پول و اقتصاد گیر کرده بودند و این نشرها ادبیاتی که تولید میکردند، ادبیاتی نبود که مورد نظر شخص من باشد. بهنوعی خیلی از نشرها بهطرف ادبیات عامهپسند رو آورده بودند. در ترجمه الیف شافاک چاپ میکردند و در شعر یادداشتهای شاعران درجه چندم را که هیچ کمکی به شعر نمیکرد، نه از نظر اجتماعی و نه از نظر فرمی و شکلی. چرا این کتابها بیشتر چاپ میشدند و بازار را گرفته بودند؟ به این دلیل که این کتابها به نوعی برای نشرها پولساز بودند یا مؤلفان تازهوارد، همان کسانی که در حد فضاهای مجازی مانند اینستاگرام و فیسبوک مینوشتند، نوشتههایشان را جمع میکردند و با پول دادن به ناشر سعی میکردند برای خودشان کتابی دستوپا کنند. یا این که ادبیات عامهپسندی وجود داشت که میتوانست گردش مالی خوبی برای نشرها داشته باشد. برای همین نشرها عموماً در این حوزه کار میکردند. به هرحال این خلأیی بود برای ادبیاتی که من دوستش داشتم. به این ترتیب این هم یکی انگیزههای دیگر من بود که وارد حوزه نشر بشوم.
یکی، دو مورد در صحبتهایتان بود که به نظرم جای بحث دارد و دوست دارم بیشتر در موردشان بگویید. در ادامه سعی میکنم به آنها برگردم، اما قبل از آن لطفاً تاریخچه کوتاهی از نشر مانیا هنر بدهید، این که چند سال است کار می کنید و در چه زمینههایی کتاب چاپ می کنید و تا الان چند عنوان کتاب چاپ کرده اید؟
مجوز نشر برای سال ۹۵ هست. ولی فعالیت نشر از سال ۹۶ بهطورجدی شروع شد و در زمینههای رمان، رمان خارجی بیشتر، شعر، شعر ایرانی و خارجی، فلسفه، جامعهشناسی و تئاتر شروع به فعالیت کرد و تعداد عناوینی هم که تا به امروز چاپ کرده، حولوحوش ۱۰۰ عنوان میشود.
...
دانشجوی رشته بازیگری و کارگردانی دانشگاه شهید باهنر کرمان
https://srmshq.ir/f5ks68
شاید نتوان این نکته را نادیده گرفت که در واقع به تعداد هر مدرس شیوۀ تدریس متفاوتی وجود دارد. این شیوه متفاوت، طبیعتاً راهی متفاوت و مهمتر از آن چراغ راه متفاوتی به هنرجو، دانشجو و یا هر آنکه جویای راهی در این وادی است، نشان میدهد. در حقیقت مطالب تخصصی بهوفور در اختیار این جویندگان وجود ندارد. حال این کمبود، گاهی بهصورت ترجمه نشدن کتابی در آن مبحث است؛ برای مثال در دوران کارشناسیام، بهشدت به در معرض نبودن یا اندک بودن منابع فارسی برای نورپردازی و طراحی نور در تئاتر و همچنین رقص و رقص نگاری برخوردم. گاهی هم به ترجمه نامناسب برمیگردد که البته به گفته مدرسین اینچنین است؛ برای مثال اغلب آنها ترجمههای آثار شکسپیر را ناقص و نزدیک به اصل نمیدانند. گاهی کتابها و منابع بسیار خوبی هم بوده (حداقل اینطور گفته شده) اما دیگر تجدید چاپ نشدهاند.
تجدید چاپ و در واقع تیراژ چاپ یکی از بزرگترین ناکامیها برای دانشجوی تئاتر است، حداقل در بیشتر موارد برای من و دوستانم بوده. تصور کنید یک کتاب خوب و مرجع ترجمه میشود و مطالب بسیار کمیابی از لحاظ تاریخچه مطرح شدن آن موضوع دارد، اما به یکباره دانشجو با مبلغ هنگفتی مواجه میشود که شاید به بهای چند شب خوراک او باشد! و این شاید یکی از اولین سؤالات همراه با ترس دانشجو، بعد از معرفی کتاب باشد که؛ قیمتاش چند است؟
معرفی کتابها در دانشگاه یا در طی تدریس صورت میگیرد که گاه مربوط به واحد درسی و گاه نامربوطاند، یا با مراجعه شخصی فرد به استاد بعد یا قبل از ساعت تدریس است. برای من این معرفیها همیشه مفید بوده و آنچه را که مدنظرم بوده توانستهام بیابم، جز در یک مورد. که من این مورد را اساسی اما دارای پایههای ضعیفی در سیستم آموزش میبینم و آن هم معرفی «رمان»های خوب جهان است. در واقع در ابتدا مسئله مهم این است که اصلاً معرفیای صورت بگیرد. شاید در ابتدا حتی به چشم بسیاری از افراد رمان مرتبط با تئاتر نباشد، اما به همان اندازه که فلسفه و روانشناسی و تاریخ و جامعهشناسی و علومی از این دست نیاز تئاتر هستند، رمان هم نیاز است.
نمیتوان از نکات مثبت رمان چون شخصیتپردازی، قصهگویی، تجربهاندوزی، شخصیت شناسی و صدها نکته دیگری که در خلال مطالعه آن به دست میآید، چشمپوشی کرد. من در دوران تحصیل در دانشگاه، در کلاسِ درس بالغ بر ۲۰ مدرس مختلف شرکت کردهام، اما شاید تنها سه تن از آنها به این مسئله اشاراتی کرده باشند.
معرفی کتاب در دانشگاه گاهی بسیار در دورِ تکرار میافتد و شخص با مدرسین کمی روبرو میشود که دست بر آن بخشهای گذاشته باشند که کم دیده شده یا در اثر غفلت نادیده گرفته شده بود.
من بهعنوان یک دانشجو، همیشه نقطه قوت کار خود را در آن قسمت دیدم که هرگاه قصد بر اجرا کردن سوژهای داشتهام، پیش از آن به مطالعه در باب آن پرداختهام که یکی از مهمترین فواید آن برای من، شناخت تاریخچه آن مهم و چگونه انجام شدن آن توسط افراد مختلف بوده. در واقع کسب تجربهای بیگزند. این روش هم من را از تکرار اشتباهات گذشتگان مصون میدارد و هم باعث پدید آوردن چیزی متفاوت با آنچه از قبل بوده شده، که یکی از معیارهای مهم و لاینفک خلاقیت است.
https://srmshq.ir/rmpbdj
در جهان امروز، علوم انسانی بر پایه شناخت و دانش بنا شده است، شناختی که از مجموعه نگرش و جهانبینی هر فرد بازتاب میشود و دانشی که اکتسابی و بهتناسب مطالعات تئوریک و آموزش پذیری است.
وقتی مشخصاً در مورد هنر تئاتر بحث میکنیم با دو بال فن و تکنیک و کشف و شهود برای خلق و تولید یک اثر روبروییم، فن و تکنیک همان دانش و سواد اکتسابی است و کشف و شهود هم نوعی بینش است که بدون شک مطالعه هم در گستردگی آن دخیل است.
در روزگاری نهچندان دور یعنی حدود دو یا سه دهه گذشته میزان نشر و دسترسی به منابع مطالعاتی در حوزه تئاتر، در کشور ما محدودتر بود، اما امروزه بهتناسب رشد فضای ارتباطات مجازی و تسهیل در دسترسی و همچنین رشد کمی نظریهها و تولید منابع جدید در دنیا، این امر بهصورت چشمگیری فضای مطالعاتی علاقهمندان را آسانتر کرده است.
در گرایشهای بازیگری و کارگردانی تئاتر که هر دو اموری عملی و کاربردی (practical ) هستند، ممکن است این سؤال پیش بیاید که مطالعه و کتاب تا چه اندازه تأثیرگذار است؟
در پاسخ به این پرسش میخواهم از دو منظری که در بالا گفته شد وارد بررسی شوم؛ فن و تکنیک، کشف و شهود.
این دیدگاه که به دلیل کاربردی یا عملی بودن حرفههای بازیگری و کارگردانی مطالعه منابع تئوریک تأثیر زیادی نمیتواند داشته باشد صحیح نیست، چراکه هرچه که یک کارگردان و یا بازیگر بهعنوان تولید کننده و خلق کننده، نسبت به تئوریها، نظریهها و منابع علمی جدید اطلاعات داشته باشد در واقع دایرهالمعارف فنی گستردهتری برای تولید خود در دست دارد.
بررسی و شناخت تئوریهای تخصصی در هر زمینه و حرفهای باعث عملکرد بهتر فرد میشود. این موضوع میتواند محور فن و تکنیک هنرمند را (بهعنوان تولید کننده) قدرت بخشیده و ارتقا دهد.
اما حالا این مسئله مطرح میشود که آیا با مطالعه منابع تئوریک و یا حتی آموزش دیدن در یک پروسه آکادمیک مانند دانشگاه پس از اتمام آن دوره فردی که این مسیر را طی کرده قطعاً بازیگر یا کارگردان هست یا خیر؟ در اینجا به نظر من پاسخ نمیتواند قطعی باشد اما تجربه نشان میدهد که با در نظر داشتن امر نسبیت جواب این پرسش به خیر نزدیکتر است. همانطور که گفته شد در خلق یک اثر در حوزه هنر تئاتر و در هر گرایشی از آن، هنرمند نیازمند هر دو بال: فن و تکنیک و کشف و شهود است. پس آموختن فن و تکنیک صرفاً نمیتواند ما را در رسیدن به مقصود خود موفق کند. حالا این کشف و شهود چگونه به دست میآید؟ یکی از اساسیترین رفتارها برای بازیگران و کارگردانان مشاهده گری است، این امر به تقویت شناخت محیط پیرامون کمک میکند؛ اما تنها نمیتوان به این موضوع تکیه کرد. شاید تفاوت ذهن هنرمندانه و یک ذهن عادی در همین شناخت و کشف محیط پیرامون باشد، مسئلهای که هنرمند را نسبت به رویدادهای جامعه خودش (از کوچکترین شکلش مانند خانواده، تا جامعه گستردهتری مانند تمام آنچه که کائنات مینامیم) حساس میکند و در نهایت به قصد تأثیرگذاری دست به خلق میزند.
اینجاست که هنرمند باید ذهن آگاه برای خودش تربیت کند و یکی از مهمترین چیزهایی که میتواند شرایط مطلوبی برای جذب و کشف آنچه به زبان عامیانه به چشم عادی قابلرؤیت نیست را فراهم کند مطالعه در دایره مسائلی فراتر از علوم تئوریک و تخصصی حرفه خود است.
برای تربیت و حساس کردن ذهن مشاهدهگر با جهانبینی و نگرشی گسترده، مطالعه علوم انسانی بسیار مؤثر است، ادبیات در هر زمینهاش میتواند تأثیر ژرف اندیشگانی بگذارد. ادبیات ملل مختلف ما را به شکلی با بخشهای مهم و قابلتوجهی از جوامع مختلف آشنا میکند، حتی مرور ادبیات غنایی و داستانی سرزمین خودمان در ادوار مختلف تاریخی میتواند عمیقترین مرجع تاریخی برای ما باشد. همه اینها حلقههایی از زنجیره اطلاعاتی مورد نیاز ما برای آگاهی بهتر و شناخت عمیقتر نسبت به هر آنچه که در پیرامونمان رخ میدهد میباشد و به هنرمند در خلق یک اثر نوین و ماندگار کمک میکند.
دبیر بخش سینما
https://srmshq.ir/p6dgzr
گفتوگو با «حامد انوشه» دربارۀ وضعیت چاپ و نشر کتاب در حوزۀ تئاتر
***
«حامد انوشه» نامی آشنا در بین دوستداران کتاب و اهالی فرهنگ در کرمان است و از زمانی که انتشارات و همچنین کتابفروشی مانوش را راهاندازی نموده، به چهرهای فعال در این حوزه نیز تبدیل شده است. وی در اواخر دهۀ گذشته از تهران به کرمان بازگشته و در صدد چاپ کتابهایی که خود تألیف و ترجمه نموده است، برآمد. به تشویق «محمدعلی جوشایی»، معاون سابق هنری- سینمایی ادارۀ کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان کرمان، به سمت کار چاپ و نشر کشیده شد که البته به گفتۀ خودش با روحیهاش سازگارتر است.
شاید برای بسیاری از کسانی که آثار چاپ شده توسط نشر مانوش را دنبال نمودهاند؛ جالب باشند بدانند ناشری چون او _که بیشتر در دیگر زمینههای هنری همچون تصویرسازی، عکاسی، موسیقی و طراحی صنعتی کتاب منتشر نموده_ چطور شد که به نشر کتابهای حوزۀ تئاتر نیز رو آورد. این خود، اساس بحث ما و نخستین پرسش من بود. برایم جالب بود بدانم که با اینکه کتابهای تئاتر، مخاطبان خاص خود را دارند، چه چیز باعث شد تا او ریسک کرده و دست به انتشار کتابهایی در این حوزه بزند!
نشر مانوش، با چهار عنوان نمایشنامۀ ترجمه شده، به این حیطه ورود کرد که البته به گفتۀ انوشه، بین هریک از این عناوین، فاصلۀ زیادی افتاد. دلیلی که وی برای این مسئله عنوان میکند، اولویت چاپ کتابهایی در دیگر زمینههای هنری است که به دلیل بازار دورهایشان، او (و البته هر ناشر دیگری) را ترغیب به چاپ میکنند. به همین دلیل او، چاپ کتابهای تئاتری که در دست داشته را، بارها و بارها به تأخیر انداخته است؛ اما او بیش از همۀ اینها، دغدغۀ کیفیت را داشته و باور دارد که «خیلی از کتابهایی که به وسیلۀ خیلی از ناشران کار شدهاند، ریزش داشتهاند.» به گفتۀ وی «گاهی و نه همیشه، کمیت، مانع کیفیت میشود.»
انوشه، در آغاز صحبتهایش، «رفیقباز» بودن خود را عامل گسترش ارتباطاتش عنوان نموده و آن را عاملی برای ورود به کار نشر در حیطههای گوناگون هنری، ازجمله تئاتر برمیشمرد. از سویی، به گفتۀ خودش، دنبال جمع کردن بچههای دانشکدۀ هنرهای زیبا و راهاندازی مکتبی در حیطۀ نشر با جمع دانشجویان همدورۀ خودش بوده است. از این رو، به دنبال تحقق این رؤیا، برای بخشهای گوناگون، دبیرهایی را انتخاب نموده و در ابتدای مسیر کارش هم، نخستین کتاب را از دبیر هر بخش (بهجز عکاسی) به چاپ رسانده است.
انوشه، به استقبال بیشتر نمایشنامههای ترجمه شده اشاره کرده و آن را دلیل جذب بیشتر مخاطب میداند. از دیدگاه او، کار ترجمۀ نمایشنامه نسبت به رمان بسیار دشوارتر بوده و تعداد مترجمانی که بتوانند در این حیطه کار کنند، بسیار اندک است. از دید او، نمایشنامههای ایرانی بیشتر به جهت اجرا نوشته میشوند و در بین مخاطبانی که با روحیۀ توریستی با این نمایشنامهها برخورد میکنند، نمایشنامههای خارجی، جذابیت بیشتری دارند.
انوشه، بحران مالی در انتشارات خود را عاملی برای ورود نکردن به چاپ و نشر آثار تئوری در حوزۀ تئاتر میداند. از دیدگاه او، انتشار کتابهای تئوری در حوزۀ تئاتر، منجر به تجدید چاپ آن کتابها شده و ناشر نوپا را برای چاپ دیگر عناوین در دیگر زمینهها از پای درمیآورد.
او با ذکر خاطرهای در باب خرید حق انتشار کتابی در حیطۀ موسیقی، مسئلۀ کپیرایت را در ایران مسخره و مضحک عنوان نموده و در ادامه، برگزاری نشستهایی برای رونمایی کتاب یا نمایشنامهخوانی در فضای کتابفروشیاش را در کرمان بینتیجه دانسته و انجام این کار را در تهران مؤثرتر میداند.
گفتوگو با این ناشر کرمانی، در پسین یک روز گرم تابستانی، در محل کتابفروشی نشر مانوش و با حضور «سکینه عربنژاد»، (دبیر بخش تئاتر مجلۀ سرمشق) انجام شد. متن کامل این گفتوشنود، پیش روی شما مخاطبان گرامی قرار دارد.
***
سپاسگزارم که این گفتوگو را پذیرفتید. اگر موافق باشید، از اینجا آغاز کنیم که چطور شد شما به سمت کار چاپ و نشر کتاب رفتید؟
همیشه دوست داشتم که در زمینۀ فرهنگی و بهخصوص ترجمه و تألیف کتاب کار کنم، اما راستش خودم هم فکر نمیکردم که به سمت کار نشر بیایم! کتابی را ترجمه و مجموعه کتابهایی را هم تألیف کرده بودم و برای چاپ هر دو دنبال ناشر بودم. اتفاقاً کتابهای تألیفی من در زمینۀ کودک بود. سال ۱۳۸۹ بود که تازه به کرمان آمده بودم. برای این کار به ادارۀ ارشاد و پیش آقای «محمدعلی جوشایی» معاون هنری و سینمایی وقت رفتم و گفتم که به دلیل اینکه ناشر پیدا نکردهام، میخواهم ناشر مؤلف شوم؛ هزینه کنم و کتابهای خودم را چاپ کنم. از من پرسید چرا خودت ناشر نمیشوی؟! تصورم این بود که کار نشر خیلی عجیب و غریب است و نمیدانستم آیا به من مجوز این کار را میدهند یا نه! گفت درخواست بده، بعد از شش ماه تا یک سال این مجوز برایت صادر خواهد شد. مجوز انتشارات را گرفتم و تیمی برای کار تشکیل دادم و کمکم انتشارات پا گرفت. هرچند آن دو مجموعه از کتابهای خودم هنوز چاپ نشدند، همچنان در پی چاپ کتابهای کودکم هستم. مجموعه کتابی که برای کودک تألیف کرده بودم، یکسری به سمت انیمیشن رفت، که باز هم نشد و الآن هم دنبال تصویرگری برای این کتاب هستم تا به شکل کتاب موزیکال و مصور آن را عرضه کنم.
پس کاملاً اتفاقی شد؟
بله. از آن اتفاقهای خوب هم بود. ضمن اینکه روحیۀ ما هست که در شغلمان به ما کمک میکند. من یک روحیهای هم دارم که در این کار به من کمک کرد. من از آن دسته آدمهایی هستم که خیلی نمیخواهم بهاصطلاح توی چشم باشم و ترجیح میدهم که کار خودم را انجام دهم. انتشارات این خوبی را دارد که یک عنوان حقوقی است و تو میتوانی پشت این اسم خودت را به دور از چشمها پنهان کنی و کاری را که دنبالش هستی انجام دهی! هم میتوان اغنا شد و هم پروژه را به جاهای خوبی رساند. این شغل خیلی با هویت شخصی من سازگار است. من شغلهای زیادی داشتم و احتمال این بود که اگر کار نشر و چاپ کتاب با روحیهام سازگار نباشد، مجوز را بگیرم و بعد هم این کار را رها کنم؛ اما همین که بر سر این کار ماندهام، فکر میکنم یکی از دلایلش همین قایم باشک بازیهای من باشد.
چطور شد که وارد حیطۀ نشر کتابهای تئاتر شدید؟
واقعیتاش این است که همانطور که رفیقبازی مرا به سمت بخشهای دیگری مثل گرافیک، عکاسی، تصویرسازی، موسیقی و... کشید، باعث شد من به سمت تئاتر هم بروم. دلیل دیگر هم به حیثیتی بودن قضیه برمیگشت که همه از یک دانشگاه بودیم. من در میان آن جمع، تنها ناشری بودم که از دانشکدۀ هنرهای زیبا بیرون میآمدم؛ بنابراین خواستیم مکتبی با عنوان هنرهای زیبای دانشگاه تهران را در فضای نشر ایجاد کنیم. من به دلیل اینکه خیلی فضول و کنجکاو بودم، کسی نمیدانست رشتهام چیست! سر کلاس همۀ رشتهها میرفتم. از طراحی صنعتی و معماری و گرافیک، تا تئاتر و مجسمهسازی و موسیقی و... . حتی در اردوهایشان هم با آنها همراه بودم. در جریان همین اتفاق یکسری دوست از هر رشتهای پیدا کردم که طنز مشترکی داشتیم. همخوابگاهی و همخانهای بودیم، همسفر بودیم و بعد هم همکار شدیم. یکی از این دوستان «نریمان افشاری» از بچههای تئاتر بود. من در انتشارات خودم برای هر بخش دبیری را مشخص کردم. «نگار اورنگ» دبیر بخش تصویرگری، «علی بهرامیفرد» دبیر بخش موسیقی، «سلیمه مردانی» دبیر بخش طراحی صنعتی و «علی مرادی» دبیر بخش گرافیک هستند که علی مرادی طراحی جلد و صفحهآرایی ما را هم بر عهده دارد. دبیر بخش تئاتر انتشارات هم «نریمان افشاری» شد. بعدها بخشی مثل شعر هم اضافه شد که البته من چندان تمایلی به آن نداشتم و بعد از یکی دو کتاب هم کنسل و بعد هم تمام شد. ما اول جلسهای گذاشتیم و در مورد هر کدام از همین رشتهها بحث کردیم. قانونی گذاشتیم که اولین کتاب هر بخش هم از دبیر آن بخش منتشر شود. این اتفاق برای همۀ بخشها بهجز عکاسی افتاد. چون آرتبوک بود و نمیتوانستم از همکلاسی و رفیق خودم کتاب منتشر کنم.
به چه دلیل این قانون را وضع کردید؟
به دلیل اینکه اکثر این افراد آدمهای مهمی بودند و وقتی کتاب خودشان توسط انتشارات مانوش منتشر میشد، دیگران را هم ترغیب میکردند که کتاب خودشان را برای چاپ به انتشارات ما بدهند.
چرا تعداد انتشار عنوان کتابهایی که در زمینههای دیگری کار کردهاید، نسبت به تئاتر بیشتر است؟
من هر وقت هر کجا ماندم، از تئاتر زدم! به طور مثال برایت میگویم. تابستان، دو گروه کتاب هستند که به اقتصاد نشر کمک میکنند. یک گروه از این کتابها، کتابهای مربوط به طراحی و گروه دیگر کتابهای موسیقی هستند. به دلیل اینکه در زمان تابستان، در فضای آموزشگاههای خیلی کاربرد دارند. تابستان هم که تمام شد، هنرجویانی که این فصل خود را با این کلاسها پر کردهاند؛ کتاب را در گنجههایشان میگذارند و تمام! ناشر برد خودش را کرده و کتابش را فروخته است. اگر هم آن هنرجویان این مسیر را ادامه دهند، ناشر جلد دوم همان کتاب را به همان هنرجویان میفروشد. به همین دلیل چاپ کتابهای موسیقی ما رشد کرد.
تا جایی که من اطلاع دارم، کارهایی که شما در حوزۀ تئاتر منتشر کردهاید، بیشتر ترجمه هستند تا تألیف؛ دلیلش چیست؟
چند دلیل دارد. یک دلیلش این است که رویکرد دبیر تئاتر ما این بود که بیشتر به این سمتوسو برویم. از طرفی تئاتر و نمایشنامه، نسبت به رمان، استقبال کمتری دارد.
...
دانشجوی رشته بازیگری و کارگردانی دانشگاه شهید باهنر کرمان
https://srmshq.ir/4y1gfs
ما متولدین دهه هفتاد انسانهای عجیبی هستیم؛ میتوان گفت تربیت ما تحت تأثیر اعتقادات و سبک زندگی دهههای قبلی و در سایۀ تغییر و جنبشهای دهه هفتاد و هشتاد است. اینکه کدامیک بر زندگی ما تأثیر بیشتری گذاشته غیر قابل بیان است. ما نوستالژیهای دهه شصت همراه با نظام آموزشی بهاصطلاح جدید ارائه شده در دهه هشتاد را با هم تجربه کردیم.
اگر نگاهی مختصر به تحصیل اهل این دهه بیندازیم میبینیم دبستان را به شوق رفتن به راهنمایی سپری کردیم و راهنمایی را به شوق دبیرستان و در دبیرستان تمام امید زندگیمان دانشگاه و رشته مورد علاقهمان بود. با این همه به رشتهای که تنها با رتبه کنکورمان هماهنگ بود راضی میشدیم. فرقی نمیکرد، با علاقه خود تعیین رشته کرده بودیم یا با توجه به رتبه. هرچند سرنوشتها یکسان نیست ولی الگوهای ارائه شده در نظام آموزشی تمام تلاش خودشان را میکنند تا همه را به سوی یک سرنوشت سوق دهد.
اگر شما دختر بودید و اهل یکی از شهرهای شمال غرب کشور، احتمالاً با دیدن صفحه مانیتور کامپیوتر، که نشان میدهد شما در رشته بازیگری پذیرفته شدهاید و باید شمال غرب را تا مرکز کشور طی کنید تا به دانشگاه شهید باهنر کرمان برسید هم خوشحال میشدید هم ناراحت. خوشحال از بابت قبول شدن در رشته مورد علاقه و ناراحتی برای فاصله زیادی که باید تا کرمان طی کنید. با این حال قبولی در رشته بازیگری تمام آن چیزی است که میخواهید بنابراین فرقی نمیکند کرمان باشد یا قله قاف.
شما وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشوید که تا به حال نرفتهاید، با خود رویا میسازید و مطابق با آن مکان انتظاراتی دارید، اما محیط دانشگاه با آنچه که انتظار دارید تفاوت زیادی دارد. برخی از اساتید که از ترم اول ملاقاتشان میکنید بسیار باسواد و خوشبیاناند اما خیلی زود متوجه میشوید یک دانشگاه برای رشته بازیگری نیازمند امکانات مهم دیگری هم هست؛ که از همه مهمتر هیئتعلمی است که در مواقع ضروری بتواند پشت دانشجو بایستد تا دانشجو بتواند مطالباتش را در بستر راحتتری پی گیری کند. هر رشتهای در مرحله اول باید هیئتعلمی داشته باشد. این مسئله احتمالاً برای یک دانشجو رشته بازیگری در دانشگاههای تهران حتی ابتداییترین نیاز هم نباشد آنها از این مسائل عبور کردند. این مورد بسیار مهم پنجاه درصد ماجرا است، پنجاه درصد دیگر خود دانشجو است. تلاش دانشجو، نوع نگاه او به مسائلش و هوشیاریای که باید به خرج دهد. آینده خود و دانشگاهش را تعیین میکند.
در تمام طول این هشت ترم کلاسهای تئوری و عملی زیادی را میگذرانید و در هرکدام از کلاسها کتابی و یا مقالهای توصیه میشود. حرف همیشگی اکثر دانشجویان در مورد منابع معرفی شده این است که تا صفحه چند باید بخوانیم؟ و پاسخ اولیه همه اساتید بدون استثنا این جمله است؛ هیچوقت برای نمره درس نخوانید. ما چگونه میتوانیم برای نمره درس نخوانیم در حالی که برای قبولی آسان در ارشد قانونی به اسم شرط معدل و جود دارد؟ و چگونه میتوانیم با وجود سهمیهها به عدالت تحصیلی اعتقاد داشته باشیم؟ پس ترجیح همه دانشجویان استفاده از کتاب بهعنوان کالای امتحانی است.
زمانی که هم دهههای من دانشجو شدند انتظار نداشتند که گذر زمانِ اندک، در قیمت کتاب تأثیر بگذارد، ولی این اتفاق به طرزی رخ داد که خود اساتید برای کم شدن هزینه دانشجویان حاضر میشدند قسمتی از منابع درسی که مجال تدریس داشتند را برای تکثیر در یک انتشارات معلوم به امانت بگذارند. کتابهای الکترونیک که میتوانیم در سایتها با قیمت مناسبتر خریداری کنیم فقط برای عده کمی کارایی دارد و در مطالعه طولانیمدت به چشم آسیب میرساند.
سؤالی که همیشه پیش میآید این است که یک دانشجوی تئاتر چه فرقی با شخصی که بهصورت آکادمیک وارد تئاتر نشده دارد؟ در اصل هر کسی با مطالعه کتابهای تئاتری و تمرین و ممارست و پیگیریهایی که در دنیای تئاتری شهر خود داشته باشد میتواند تبدیل به یک بازیگر، کارگردان و... شود و بعضاً خیلی بهتر از دانشجویان تئاتر فعالیت کند. فرق یک لیسانسیه تئاتر با فرد غیرآکادمیک بیشتر شاید در حواشی و مشکلاتی که بر سر راه دانشجو در حین تحصیل است عیان میشود. یک دانشجوی تئاتر اگر بخواهد در یک دانشگاه ملی تحصیل کند باید مسافت زیادی را طی کند و از محل زندگی خود دور شود و در سن کم وارد فرهنگ دیگری شود. یک دانشجوی تئاتر برای پیدا کردن کتاب مورد نظرش شاید کل ایران را زیر و رو کند تا کتابش را پیدا کند. البته اگر کتاب را بهمثابه یک شیء مورد نیاز برای امتحان نداند و پول کتابش هم آنقدر زیاد نباشد که منصرف شود. فردی که غیر آکادمیک وارد دنیای تئاتر میشود به تجربه خود روی صحنه بیشتر بها میدهد. با این حال نمیشود گفت افرادی که غیر آکادمیک به تئاتر میپردازند اصولاً مطالعهای ندارند بلکه آنها محدودیت زمانی در مورد مطالعه ندارند و هیچوقت کتاب را یک کالای امتحانی تصور نمیکنند و با این پیشزمینه به مطالعه کتاب میپردازند که احساس ضرورتی در آنها وجود دارد تا بهتر به تئاتر ورزیشان کمک کند.
نمیتوان گفت کدام راه برای موفقیت و ضرورت تئاتر بهتر است. این مسئله به تعریف فرد از موفقیت و روحیه او بستگی دارد. شخصیت فردی و امکانات موجود مشخص میکند که از کدام راه میتوان وارد دنیای تئاتر شد. این مسئله در مورد ضرورت مطالعه مستمر نیز صدق میکند هرچند زیست پر چالش ما در این منطقه از جهان دراماتیکترین وضعیت موجود است با این حال مطالعه مستمر، زیست ما را بهگونهای آگاهانهتر جلو میبرد. مگر تئاتر چیزی غیر از زیست انسان بر صحنه است؟
همانطور که گفتیم دهه هفتادیها انسانهای عجیبی هستند. چنان با تکنولوژی انس گرفتهاند که همه آرزوها را بهصورت هر چه تمامتر در آغوش خود میخواهند. پس اگر با کسی روبهرو شدید که با کتابهای صوتی راحتتر یاد میگیرد تعجب نکنید. ما نسل سرعت و تکنولوژی هستیم. با وجود تمام بیعدالتیهای تحصیلی که وجود دارد و مشکلاتی که برای خرید کتاب در پیش روی دانشجو هست میتوان گفت شخصی که بهصورت غیر آکادمیک وارد عرصه تئاتر میشود در صورتی که شخصی کنجکاو و اهل علم باشد بهتر از هر دانشجوی تئاتری است که نتواند مدیریتی در حین تحصیل خود داشته باشد و کنجکاو و علم پذیر نباشد.
https://srmshq.ir/3senr6
جستاری پیرامون مبنا، متون و مواد آموزشی تئاتر
***
به یاد استاد غلامحسین فرنود که بینش آموخت.
روزی غلامحسین فرنود سر کلاس گزارشنویسی پای تخته نوشت؛ هنر از حذف به وجود میآید!
شاید تا آن روز اسمی هم از آندره مالرو نشنیده بودیم چه برسد به تحلیل فلسفه حذفیاتش؟
مگر نه آنکه هنر جز زیبایی نیست! پس چگونه حذف زیبایی، هنر ساز میشود؟
حالا مسئله ذهنمان نوشتن گزارشی با تمام جزئیات و محتویاتش نبود بلکه نوشتن از امری برگرفته از زدودن زوائد و مواجهه با کنه رویدادها بود.
برای درک بهتر این درس باید حقیقت و زیبایی بابک احمدی را ورق میزدیم، سینمای شاعرانه کیارستمی را میشناختیم، سرکی هم به مینیمالیسمهای روسی میکشیدیم یا گوشه چشمی میداشتیم به هر رویکرد هنری زادۀ کمینهگرایی که با کاستن تجلیات واهی به نفع ایجاد مفهوم گام برمیداشتند.
دیری نگذشت تا بفهمیم انتخاب هوشمندانه از دل حذفیات، زاده بلوغ اندیشه هنری است که همانا بینش یک پیکرهتراش است در برابر سنگ، گمان یک نقاش انتزاعی است در برابر طبیعت، پندار یک شاعر است در برابر موقعیت اجتماعی، تصور و تجسم یک بازیگر است در برابر کاراکتر، انگاره یک کارگردان است در برابر ایدۀ نمایشی و یا حتی طرح و شیوه یک معلم است در برابر قوه فهم و درک شاگردانش.
شاید هنر دیدن نادیدنیهای دنیای پر زرقوبرق و هنر شنیدن نتهای سکوت فضای پرطمطراق پیرامون ماست که از فرد هنرمند میسازد و در برابر قدرت وسیع خلاقانهاش دست به انتخاب منحصربهفردی میزند تا زیبایی از حذف تجلی گردد، درست همان هنر حذف و انتخاب در فلسفه مالرو و اندیشه همعصرانش که بعدها در تحلیل آثار هنری بسط و گسترش پیدا کرد.
در باب درام و درامپردازی فرایند خلق خلاقانه از حذف و انتخاب نمود بیشتری پیدا میکند زیرا درام در ذات خود حاصل فرایندی است از ایده نگری تا اجراگری که تنها یک کنش اصلی یا رویدادی واحد از دل کنشهای زنجیرهوار به هم متصل را انتخاب و در زمان حال بازنمایی میکند، این فرضیه بیشباهت با تعریف ارسطو از درام در فن شعرش نیست.
پس هدف از این نوشته صرفاً چگونگی بهبود رویه آموزش درام نیست چون امروزه درام به خودی خود فرایند علمی طراحی شدهای در علم آموزش شناخته میشود؛ از پیگیرترین نظریههای پیدایش درام همچون خاستگاه آئینی که اجرای آئینها را ابزاری برای انتقال دانش و سنن یک قوم به نسلهای بعدی خود میدانستند گرفته تا بهروزترین تئوریهای درامپردازانه و پارادایمهای دراماتورژی که همگی بر جنبه پداگوژیکی یا آموزشی درام صحه میگذارند دلیل این مدعاست.
بسیاری از الگوهای آموزشی بر پایه الگوی عمومی طراحی آموزشی بنا شدهاند، این الگو از پنج عنصر اصلی همچون تحلیل، طراحی، تهیه، پیادهسازی (اجرا) و ارزشیابی تشکیل شده که به باور من فصل مشترک فرایند آموزشی با فرایند درامپردازی را همین پنج گام اصلی شکل میدهند که بدون در نظر گرفتن اندیشه حذف و انتخاب در آنها نتیجه مطلوب دست نمیدهد، بنابراین انجام یک مطالعه تطبیقی بین فرایند نمایشی و فرایند طراحی آموزشی شناخت بهتری از جنبه پداگوژیکی (آموزشی) درام و کارکردهای اثربخش آن در پی خواهد داشت:
Analysis تحلیل
در امر آموزش یک مدرس در وهله اول تحلیلی از نوع آموزندگان و تواناییهایشان، نیازهای یادگیری آنها، امکانات و محدودیتهای موجود را در دستور کارش قرار میدهد درست همانگونه که یک درامپرداز در آغاز راهش متناسب با شرایط زمانی و مکانی خود بهترین ایده اجرایی ذهنش را جهت ارتباط پذیری بهتر طرحریزی میکند یا از بین متنهای متعدد، درام متناسبتری نسبت به شرایط موجود جامعه و نیاز جامعه آماری مخاطبینش برمیگزیند و با توجه بهضرورت اجرای آن، دست به انتخاب هوشمندانهای میزند.
Design طراحی
حذف و انتخاب عمدهترین فعالیتی است که در مرحله طراحی آموزشی هم انجام میگیرد، صحبت از انتخاب مناسبترین محیط آموزشی و متناسب با اهداف، انتخاب روشهای تدریس و رسانههای آموزشی مرتبط با آن در میان است، همانطور که معلمان بدون در اختیار داشتن طرح آموزشی علمی نمیتوانند تدریس اثربخشی داشته باشند یک کارگردان نیز بدون در نظر گرفتن شیوه مناسب تمرین و بدون در دست داشتن طرحی اندیشیده و منسجم برای اجرا نمیتواند ساختار نمایشش را به اسلوبی اصولی بنا کند و از ارائه اثربخش تجربه جمعیاش عاجز میماند.
Development تهیه
فرایند تولید، پروسه حذف محتوای آموزشی نخنما شده و ناکارآمد و همچنین انتخاب هوشمند و تدارک رسانهها و مواد آموزشی مورد نیاز در ارائه محتوای جدید آموزشی است، اگر مدرس بنا بهضرورت کارش رسانههای مکتوب، رسانههای دیداری یا شنیداری، اسلایدهای آموزشی یا نرمافزارهای تعاملی را در دستور کار خود قرار دهد میتواند از مشارکت دانشآموزانش بهتر در پرورش خلاقیت و درک مسائل پیچیده سود جوید، در ذهن جستجوگرشان مسئله ایجاد کند و راهکار لازم را بدون بمباران اطلاعاتی به آنها ارائه نماید، درست به مانند وقتی که یک کارگردان به جای اینکه بازیگرش را با تحلیل همهجانبه از کاراکتر به روی صحنه بفرستد و راه خلاقیت ذهنی او را مسدود کند او را در مسیر کشف کاراکتر و کنش نمایشی قرار داده تا خلق هنری صورت پذیرد.
Implementation پیادهسازی (اجرا)
گاهی یک مدرس یا مربی در زدودن داشتههای غلط و اطلاعات هرزگونه ذهن شاگردانش در مختصات کلاس درس و تزریق بهاندازه مواد و محتوای لازم همان رویکرد اجرایی را پیاده میسازد که یک کارگردان با پیراستن صحنه، کاستن دانستههای بیشمار ذهن خلاق بازیگر، تراشیدن فرمهای جسمانیاش در فضای صحنهای و هدایتش در جریان نقش، اجرایی هنرمندانه میآفریند.
Evaluation ارزشیابی
ارزشیابی فرایند پیوستهای است که از آغاز مرحله تحلیل تا پایان مرحله پیادهسازی و اجرای طراحی آموزشی باید در دستور کار قرار گیرد، امتحان و آزمونهای نهایی تنها گواه عملکرد طرح آموزشی و حاصل اثربخشی تدریس نیست بلکه توجه به بازخورد مرحلهبهمرحله فرایند آموزشی است که میتواند نتیجهبخش باشد و نقصانها و محدودیتهای پیش پای مدرس را گامبهگام از میان بردارد، با علم به الگوهای درامپردازی در فرایند نمایش خلاق نیز آموزش علوم/ فنون و پرورش تواناییها اصل و اساس است تا برآیند تلاشهای گروهی درامپردازان.
در عصر هجوم فناوری، علمزدگی و اطلاعات زدگی بشر، انفعالات ذهنی و از هم گسیختگی روابط انسانی و معنا گریزی، تکنیک حذف است که از تجربه جمعی نمایش قالبی برای اندیشه، روندی برای شناخت، ابزاری برای اطلاعرسانی، روشی برای تحقیق و شیوهای برای آموزش و آموختن برمیگزیند
اینگونه برمیآید که شناخت عمیقتر درام هم ما را در مسیر آموزش هنرهای دراماتیک یاری میرساند و هم بهعنوان یک هنر بینا رشتهای و بیانافرهنگی دست ما را در طراحی یک مدل جامع آموزشی باز میگذارد.
از این رو اگر بگوییم درام سنگ بنای معماری آموزشی است پر بیراه نگفتهایم.
دانشجوی رشته بازیگری و کارگردانی دانشگاه شهید باهنر کرمان
https://srmshq.ir/eun2hz
یادداشت
در دوران دبیرستان که بودیم آموزش بیشتر بر اساس کتابهای درسی بود. در واقع درصد بالایی آموزش ما حول محور خواندن کتاب، درک و حل تمرین مطالب داخل کتابها میگذشت. با گذشت از این مرحله وارد دانشگاه شدیم، وارد مرحلهای مهم و سرنوشتساز. تغییری که ایجاد شد ما از دانشآموز به دانشجو و دنبال دانش بودن تغییر کردیم، اما این تغییرات بهصورت محسوس در رشته هنر به نظر من دیده شد. حال چگونه؟
همه میدانیم در کتاب ریاضی نوشته شده ۴=۲+۲ این معادله در تمام جای جهان همین است و اگر کسی خواسته باشد ریاضی را بفهمد باید قوانین پایه را خوب یاد بگیرد تا پیشرفت کند؛ یعنی همان چیزی که در کتابها نوشته شده است. این موضوع در اغلب رشتههای غیر هنری مانند رشتههای انسانی، تجربی و ریاضی و فنی دیده میشود؛ یعنی اگر آنچه در کتابها گفته میشود خوب درک کنید، بفهمید و اجرا کنید، موفق میشوید؛ اما آیا در رشتههای هنری هم این قوانین صدق میکنند؟
در کلاسهای هنری به ما میگویند این کتابها را بخوانید، اما آیا تا آنچه در کتابها نوشته شده است را انجام ندهیم میتوانیم بگوییم که مطلب را به خوبی درک کردهایم؟ اساتید به ما میگویند بخوانید در کتابها که هنرمندان چه کردهاند تا شما هنر خود را خلق کنید. ذات درس خواندن در رشتههای هنری در عمل است، برخلاف رشتههای دیگر. کوزهگر با خواندن کتابهای مختلف کوزهگری یک کوزهگر حرفهای نمیشود و اگر حتی بتواند کوزهگر شود، هنرمند خلاق نمیشود. در رشتههای هنری به نظر من، کتاب آن رودخانهای است که راه را به ما نشان میدهد برای وصل شدن به دریا.
ما در دنیای قوانین میخوانیم که گریه کردن نشان دهنده این است که فرد ناراحت است، اما آیا در دنیای هنر و مخصوصاً دنیای هنرمند گریه کردن نشانه ناراحتی است؟ قطعاً همیشه اینطور نیست. همین تفاوتهاست که باعث میشود در دانشگاه به نظر من باید روی شاخه عملی رشتههای هنری تمرکز کرد؛ یعنی بگوییم کتاب بخوانید بدانید بقیه چگونه راه ساختند، حال شما راه خودتان و دنیای هنری خودتان را بسازید.