دبیر بخش سینما
https://srmshq.ir/3eab5w
نوشتاری بر احــوال روزگار کرونازده
***
کرونا، همانقدر پدیدهای تازه و ناآشنا مینماید که آشنا و تجربه شده است. شاید پیش خود بگویید که این نوشته، عین تناقض محض است. موافقم! اما این تناقض، جز حقیقت نیست. حقیقتی هولآور که انتهای ترس از آن، آرامشی عجیب خفته است! دستکم برای من. هرچه دقیقتر مینگرم، چیز تازهای در پدیدۀ کرونا نمیبینم. چراکه تجربهای است که بارها و بارها در شکلها و لباسهای گوناگون رخ نموده و بشر را با چالشهای مربوط به زندگی روبهرو ساخته است. این تجربه، امروز رخت و ریختی جدید به خود گرفته تا ثابت کند وارث خلف طاعون، وبا، سل، ایدز و سایر بیماریهای مخوف است. از حق نگذریم و انصاف را شرط بدانیم، ثابت هم کرد! ثابت کرد که انسان، با هر سرعتی که بخواهد، نمیتواند بتازد و بسازد و ویران کند و... . ثابت کرد که همواره نیرویی فراتر از توان و نیروی انسانی هست که گاهگاهی عنان سرکش آدمی را کشیده، او را وادار به اندیشیدن کرده تا (شاید!) جایگاه خود را در پیکرۀ بیکران هستی، بهتر بشناسد. به گمان من اما، هرقدر هم بشر تلنگر بخورد و دچار بلایای زمینی، آسمانی، انسانی، حیوانی و حتی متافیزیکی شود، باز هم همان... هست که بود. خیلی زود یادمان میرود که وقتی گرفتار بحران بودیم، میخواستیم شیوۀ زیستیمان را دگرگون کنیم. همۀ این حرفها برای بشر فراموشکار باد هوا است. من یکی به این باور رسیدهام که:
آدمی در عالم خاکی نمیآید به دست
عالمی دیگر بباید ساخت و از نو آدمی
حافظ
کرونا چیز تازهای نیست؛ جز آنکه مطابق با شرایط روزگار ما است. کرونا، سراسر جهان را مختل نموده و انسان را _از هرکجای جهان_ به کام گرگ گرسنۀ مرگ میکشاند. کرونا، برای من یادآور همان آشپز اهرمنخوی افسانۀ آژیدهاک ماردوش است که انسانها را در آشپزخانۀ مرگ طبخ میکند تا بر سر سفرۀ نیستی، به ضیافت مرگ بنشاند. این، همان بخش دهشتناک قصۀ کرونا است که در آغاز این نوشتار، یادآور شدم. قصهای که در چرخش زندگی آدمی، همواره تکرار شده و خواهد شد و ما همواره اسیر در دایرۀ سرگردان و بیپایان چرخشی پوچ، گرفتار آمدهایم. نمیخواهم فلسفهبافی کنم، اما گمان میکنم که مرگ، در هم شکستن این دایرۀ پرتکرار و رهایی از آن است. بهشرط آنکه پس از آن، گرفتار دایرهای هراسآورتر نشویم!
شاید حالا دلیل هراس و آرامش توأمان مرا بهتر بفهمید. مرا میترساند، نه بدان جهت که ما را به سوی مرگ رهنمون میسازد، بلکه از آن روی که آدمی، به این بحران نیز عادت کرده و با آن کنار میآید و برایش میشود یکی از همان چندین نمونۀ تاریخی که نام بردم و هرکدام بارها و بارها، مرگ را به بشر یادآور شدهاند. برایم آرامشبخش است، بدان دلیل که مرگ را با خود به همراه دارد و این، شاید کلید همۀ رنجهای بیپایان انسان باشد. کلید شکستن قفس بیپایان تکرار و آغاز رهایی؛ شاید...!
سخن به درازا کشید! بگذارم و بگذرم... .
در این شمارۀ سرمشق، به فراخور اهمیت و تأثیر فراگیر کرونا بر بیشتر جنبههای زندگانی انسان، این پدیدۀ آشنا و شگرف، موضوع کلی مجله قرار گرفته است. در بخش سینما نیز کوشیدهایم تا ارتباط این موضوع با سینما و تأثیرهایی که بر جنبههای گوناگون آن داشته است را مورد بررسی قرار دهیم. بیتردید سینما از جنبههایی دچار بحران شده است؛ اما از نگاهی دیگر، کرونا، سینما را بیشاز پیش، به عرصههای فردی و خصوصی زندگی افراد جامعه کشانده است. سینما، بیتردید، از بعد صنعتی و تجاری (نظام تولید و توزیع یا همان عرضه و تقاضا) دچار بحران و چالشهایی جدی شده است. کمپانیهای تولید فیلم در اغلب کشورهای صاحب سینما دچار رکود شده، پخشکنندههای فیلم در جهان بلاتکلیف مانده و چراغ سالنهای نمایش فیلم نیز خاموش گشتهاند؛ اما سینما، (اگر نه همۀ فیلمهایش، دستکم برخی از آنها) کالایی یکبارمصرف نبوده و مخاطبان پروپا قرص و همیشگی سینما، میتوانند باز دوباره و چندباره آنها را ببینند. این مجال در شرایط کرونایی دست داد و خودِ من، چندین فیلم از میان آثار درخشان سینما را دوباره دیدم و روان خستۀ خود را تازه کردم!
برای بررسی تأثیرهای کرونا بر جنبههای گوناگون سینما، در آغاز گفتوگویی با «پرویز جاهد»، فیلمساز، منتقد و مدرس سینما انجام دادهایم و با وی، در رابطه با وضعیت کلی تولید، پخش و نمایش فیلمها در روزگار کرونازده و شرایط پیش آمده برای دیگر بخشهای مرتبط با سینما و همچنین آیندۀ این هنر- صنعت پس از گذار از این بحران، گپوگفت نمودهایم.
پس از این گفتوگو، «حمید عسکری»، فیلمساز و منتقد کرمانی، در نوشتهای با عنوان «کلوزآپ از من و کرونا در یک قاب دونفره» ضمن اشاره به تأثیرهای مخرب و دهشتناک کرونا، از تأثیرهای مثبتی که ممکن است در آینده برای سینما به همراه داشته باشد نیز سخن گفته است. وی در این یادداشت، پیشرفت مسیر سینما به سوی سازوکار دیجیتالی را گریزناپذیر عنوان کرده و در عین حال آن را برای جنبههایی از سینما مضر دانسته است. عسکری همچنین به تلاش فیلمسازی همچون «کریستفر نولان» برای احیای نگاتیو در برخی پروژههای سینمایی پرداخته و امیدوار است که پس از عبور از این بحران، تلاشهای او به بار بنشیند.
آموزش، روندی است که هیچ مانع و محدودیتی نمیتواند آن را متوقف کند. آدمی در بحرانیترین شرایط هم میتواند برای خود مجال یادگیری را فراهم نماید. این یعنی تبدیل تهدید به فرصت! در راستای همین موضوع، در نوشتاری با عنوان «پناهگاهی شیرین در دل توفانی تلخ»، کوشیدهام تا با اشاره به بخشی از تجربههای شخصی آموزشیام، اهمیتِ فرصتِ مقولۀ یادگیری را یادآور شوم.
در ادامه و در پایان مطالب این بخش، گزارشی از «حدیث کریمیفر» با عنوان «گویی سینما مرده است» را خواهید خواند. کریمیفر، در این گزارش کوشیده تا تأثیرهای کرونا را بر سالنهای سینما در شهر کرمان و در خلال گفتمان با دو تن از سینماداران این شهر بررسی کند.
کرونا، پدیدهای است که صحبت دربارۀ آن تمامی ندارد. میشود ساعتها دربارهاش گپوگفت نمود و به زاویههای تازهای نسبت به آن دست یافت. از نگاه من، بهتر بود موج طوفان سهمگین کرونا بخوابد تا افق گفتمان دربارۀ آن روشنتر و شفافتر گردد. شاید نتوان در این فضای غبارآلود، تحلیل دقیقی از جنبههای گوناگون این پدیدۀ جهانی ارائه داد.
باری...
مجموع مطالب این شماره پیش روی شما خوانندگان گرامی قرار دارد. امید است از خواندن این مجموعه لذت برده و همگی، قدر سینما را در چنین روزهایی بیشتر بدانیم. به شرط ادامۀ زندگانی... .
دبیر بخش سینما
https://srmshq.ir/qp4gs5
گفتوگو با«پرویـــــــــز جاهد»
دربارۀ پدیدۀ کـرونا و تأثیرهای چندگانۀ آن بر هنر- صنعت سینما
***
صنعت سینما در دورۀ کرونا چه وضعیتی داشته است؟ مشاغل سینمایی دچار چه بحرانهایی شدهاند؟ آیا میتوان گفت کرونا، به هرچه فردیتر و شخصیتر شدن سینما دامن زده و موجب گسترش هرچه بیشتر شیوههای نمایش اینترنتی شده است؟ تصویر کرونا و تأثیرهای آن بر روی مضامین و موضوعهای فیلمهایی که پس از این تولید میشوند؛ چگونه خواهد بود؟ ادامۀ حیات سینما در دوران پساکرونا چگونه خواهد بود؟ این پرسشها مرا بر آن داشت تا در رابطه با این موضوع، با «پرویز جاهد» فیلمساز، منتقد و مدرس سینما به گفتوگو بپردازم.
«پرویز جاهد»، دانشآموختۀ مقطع کارشناسی ارشد رشتۀ سینما از دانشکده سینما و تئاتر تهران و همچنین دانشآموختۀ مطالعات فیلم در دانشگاه وستمینستر لندن و دانشگاه سنت اندروز اسکاتلند است. جاهد را در مجامع و محافل گوناگون، بیشتر برای نقدهای سینماییاش و همچنین کتاب پرآوازۀ «نوشتن با دوربین» میشناسند که نتیجۀ گفتوگوی بلند او با «ابراهیم گلستان» فیلمساز و داستاننویس جریانساز ایرانی است. وی، سردبیر نشریۀ تخصصی سینمایی «سینما-چشم» نیز هست که بهوسیلۀ انتشارات «H&S Media» در لندن منتشر میگردد. کتابهای «از سینماتک پاریس تا کانون فیلمتهران، رودررو با فرخ غفاری»، «دایرکتوری سینمای جهان: سینمای ایران در دو جلد»، «همچون در یک آینه، دیروز و امروز سینمای ایران»، «سینمای مستقل جان کاساوتیس»، «برگزیده یک قرن موسیقی فیلم»، «فرانسوا تروفو، سلطان موج نو» و «پازولینی و سینمای شعر»، تنها بخشی از آثار جاهد در حوزۀ تألیف و ترجمۀ سینمایی هستند. ازجمله دیگر فعالیتهای وی در حوزۀ سینما، میتوان به فعالیت در مقام فیلمسازی و ساخت فیلمهای مستندی چون «چکاوک» (دربارۀ ساز سنتور)، «تعزیه، به روایت دیگر»، «ماریا؛ قراول ۲۴ ساعته صلح»، «سلیمان میناسیان: مردی با دوربین فیلمبرداری»، «مایکل کالور: پرتره یک بازیگر» و «گردباد» اشاره نمود. وی همچنین ساخت فیلمهای کوتاه داستانی «روز برمیآید» و «فال قهوه» را نیز در کارنامۀ خود دارد.
جاهد، در این گفتوگو، کرونا را اتفاقی بیسابقه در تاریخ سینمای جهان عنوان نموده و آن را عامل تعطیلی سینما در سراسر جهان معرفی میکند. وی با اشاره به نقش دولتها و سندیکاهای سینمایی در حمایت از عوامل تولید فیلم، به نبود چنین حمایتهایی از سمت دولت و خانۀ سینما در ایران میپردازد. از دیدگاه جاهد، بیشترین کسانی که در چنین شرایطی از تعطیلی سینما و توقف اجباری تولید فیلم خسارت دیدهاند، عوامل تولیدی بدنۀ سینمای ایران هستند.
وی، به این نکته که سینما همیشه خود را با تحولات مدرن تطبیق داده و راههای رقابت با شکلهای جدید و مدرن نمایش فیلم را پیدا کرده است اشاره نموده و در ادامه کرونا را عاملی میداند که تهیهکنندگان و پخشکنندگان فیلم (بهویژه در کشورهایی مثل ایران) را به فکر شیوههای جدید و متنوع نمایش فیلم انداخت تا تنها به نمایش آن در سالنهای بزرگ سینما اکتفا نکنند. جاهد در ادامۀ این بحث، شیوۀ نمایش و تماشای فیلمها به شکل آنلاین را بهعنوان شیوهای آلترناتیو در برابر تهیهکنندهها و پخشکنندهها عنوان مینماید.
او پیشبینی وضعیت جهان بر اثر وقوع فجایع طبیعی، جنگهای هستهای و شیوع بیماریهای پاندمیک را برای نویسندگان و سینماگران امری جذاب برشمرده و پدیدۀ کرونا را نیز یکی از همین موارد جذاب میداند. این منتقد و مدرس سینما، در پایان این گفتوگو، جهان پساکرونا را جهانی متفاوت با دوران پیشاکرونایی معرفی مینماید.
گفتوگو با این «پرویز جاهد»، در شرایط کرونا زدۀ جهان و بهواسطۀ شبکههای ارتباطی اینترنتی انجام پذیرفت. شما را به خواندن شرح کامل این گفتوگو دعوت مینمایم.
***
اجازه دهید بهعنوان پرسش نخست، از اینجا آغاز کنیم که سینما، بهعنوان یکی از صنعتهای بزرگ و پولساز در جهان شناخته شده است. خواهش میکنم بفرمایید که بحران کرونا، چه تأثیرهایی روی صنعت سینما و چرخۀ تولید، توزیع و زنجیرۀ اکران در سطح جهانی گذاشته است؟
خب کرونا عملاً سینمای جهان را به تعطیلی کشانده است. در همۀ کشورهایی که صاحب صنعت سینما بوده و گرفتار کرونا شدهاند، درهای همۀ سالنهای سینما بسته شده است؛ چرا که توصیۀ دولتها و رسانهها این بوده که مردم در خانه بمانند و وقتی قرار بر این باشد که مردم از خانههایشان بیرون نیایند؛ پس دیگر باز بودن سالنهای سینما بیمعنی است! چراکه عملاً تماشاگری وجود ندارد که به دیدن فیلمها برود. از طرفی به خاطر اعلام وضعیت اضطراری در این کشورها و قرنطینه شدن شهرها، تولید فیلم نیز در همۀ کشورهای کرونازده به حالت معلق درآمده و بسیاری از پروژههای سینمایی و تلویزیونی، نیمهکاره رها شده و فیلمبرداری آنها به زمانی نامعلوم موکول شده است. فیلمسازان، بازیگران و دیگر عوامل سینما، عملاً خانهنشین شدهاند و برای پر کردن اوقات بیکاری خود و حفظ ارتباطشان با هوادرانشان، به نوشتن یادداشتهای روزانه در ایام قرنطینه و انتشارشان در فضای مجازی یا انجام گفتوگوهای لایو اینستاگرامی پرداختهاند.
در ادامۀ این پرسش اجازه دهید قدی بیشتر به وضعیت مشاغل سینمایی در جهان و بهویژه ایران بپردازیم. کسانی که از راه سینما امرارمعاش میکردند، امروز چگونه گذران زندگی میکنند؟
در بحث قبلیمان به بخشهایی از سینما که بیشترین آسیب را از کرونا دیدهاند، اشارهای کردم. در کشورهای اروپایی و آمریکایی، دولت وظیفه دارد در زمان بحرانها، تعطیلی اجباری مشاغل و بیکار شدن شهروندان، از آنها حمایت کند و این حمایتها به شکلهای مختلف ازجمله اختصاص دادن بیمۀ بیکاری انجام میگیرد. علاوه بر این، اتحادیهها و سندیکاهای سینمایی نیز وظیفه دارند که در این شرایط از اعضای خود حمایت کنند؛ اما در ایران تا این لحظه که من این حرفها را میزنم، هنوز عوامل و فعالان حوزۀ سینما، هیچ کمک و حمایتی از طرف سازمان سینمایی یا خانۀ سینما دریافت نکردهاند. در چنین شرایط بحرانی تنها کسانی میتوانند دوام بیاورند و از گرسنگی نمیرند که ثروتمند باشند یا از حقوق و مزایای دولتی برخوردار باشند!
در ایران که سینما تعریف صنعتی ندارد و توزیع و پخش فیلم، وابسته به کمپانیهای سینمایی نیست و زنجیرۀ تولید، توزیع و نمایش، به شکل درهمتنیدهای تعریف نشده، این وضعیت به چه شکل است؟ وضعیت سینمادارهای ایرانی در این میان چگونه است؟
سینمای ایران نیز وضعیت مشابهی پیدا کرده و مثل سینمای همۀ کشورهای کرونازدۀ دیگر، در وضعیت تعلیق قرار گرفته است؛ اما از آنجا که سینمای ایران تا حد زیادی، سینمایی وابسته به دولت است و بسیاری از فیلمها با کمک دولت و بخشهای دولتی مثل سازمان امور سینمایی، بنیاد فارابی، موسسه اوج، حوزۀ هنری و نهادهای مشابه تهیه میشود و بخش خصوصی سهم اندکی در این میان دارد؛ بیشترین آسیب مالی را در واقع دولت و نهادهای دولتی متحمل شدهاند. این شامل سالنهای سینما و سینمادارها نیز میشود؛ چراکه بیشتر سالنهای سینما در ایران متعلق به وزارت ارشاد، شهرداریها و حوزۀ هنری است و بنابراین بیشترین زیانهای مالی در شرایط کرونایی متوجه دولت شده است. البته در این میان تهیهکنندگان و سرمایهگذارانی هم بودهاند که در تولید فیلمها مشارکت داشته و منتظر اکران عمومی فیلمهایشان بودهاند و با به وجود آمدن چنین شرایطی، از این بابت خسارت دیدهاند؛ اما خسارت و زیان اصلی در واقع به کارگردانها، فیلمبردارها، صدابردارها، بازیگران، تدوینگران و دیگر عوامل سینما رسیده که به خاطر کرونا، عملاً در قرنطینه قرار گرفته و خانهنشین و بیکار شدهاند. همینطور بخشهای دیگر سینما مثل بخش آموزش و مؤسسات سینمایی که آنها هم بهاجبار تعطیل شده و لطمۀ مالی شدیدی خوردهاند.
اجازه دهید قدری به مقولۀ تولید فیلم بپردازیم. در چنین شرایطی حضور افراد بیرون از خانه و تجمع آنها ممکن است خطرآفرین باشد و این هم در تعارض با پروسۀ تولید قرار میگیرد که مبتنی بر حضور اعضای تیم تولید در کنار هم، برای شکلگیری یک پروژه است. به نظر شما وضعیت تولید در این میان چه سرنوشتی خواهد داشت؟
خب الآن با فروکش کردن میزان شیوع کرونا در کشورهای اروپایی مثل ایتالیا، اسپانیا و فرانسه، گروههای فیلمبرداری دوباره اجازه یافتهاند که با رعایت پروتکلهای ویژۀ بهداشتی، پروژههای سینمایی خود را بهصورت محدود و در گروههای فیلمبرداری کوچکتر از سر گیرند؛ ولی تا عادی شدن وضعیت و بازگشت به وضعیت نرمال، فاصلۀ زیادی داریم.
بسیاری باور دارند که سینما یعنی تجربۀ فیلم دیدن به شکل جمعی. در سالهای اخیر (حتی پیش از شیوع کرونا) شاهد این بودهایم که تجربۀ فیلم دیدن به شکل جمعی در سالنهای سینما کمرنگتر از پیش شده و بیشتر شکل فردی و خصوصی به خود گرفته است. سالنهای بزرگ و باشکوه سینما اگرچه تعطیل نشدهاند، اما در رقابت تنگاتنگی با سیستمهای نمایش و پخش فردی همچون لپتاپها و کامپیوترهای خانگی و بهویژه ساختارهای نوین نمایش فیلم همچون نت فلیکس (Netflix) قرار گرفتهاند. اینها را گفتم تا به این موضوع برسیم که پدیدۀ کرونا، فیلم دیدن به شکل فردی را بیشازپیش گسترش داده و خواهناخواه به این مقوله دامن زده است. خواهش میکنم کمی در این رابطه توضیح دهید. آیا میتوان گفت که مفهوم و ماهیت سینما دچار بحران شده و وجود کرونا، به هرچه فردیتر و شخصیتر شدن سینما دامن زده است؛ یا اینکه سینما پس از گذار از این دوره، تعاریف تازهای خواهد داشت و هویت جدیدی به خود خواهد گرفت؟
سینما به مفهوم سنتی و کلاسیک آن، همیشه خود را با تحولات مدرن و تکنولوژیک تطبیق داده و راههای رقابت با شکلهای جدید و مدرن نمایش فیلم را پیدا کرده است. مثلاً وقتی تلویزیون آمد، همه فکر میکردند سینما از بین خواهد رفت؛ اما سینما با توسل به پردههای عظیم سینمااسکوپ یا سینهراما، توانست دوباره تماشاگران خود را به دست بیاورد و آنها را از خانههایشان به درون سالنهای سینما بکشاند. وضعیتی که امروز در آن قرار گرفتهایم، وضعیتی استثنایی است و احتمالاً موقتی خواهد بود؛ اما کرونا باعث شد که تهیهکنندگان و پخشکنندگان فیلم بهویژه در کشورهایی مثل ایران، به فکر شیوههای جدید و متنوع نمایش فیلم باشند و تنها به نمایش آن در سالنهای بزرگ سینما اکتفا نکنند. خب در این شرایط خیلی از سینماهای کوچک و مستقل در جهان ورشکست شده و درهایشان برای همیشه بسته شد. مالتیپلکس سینماها و سینماهای زنجیرهای هم زیان مالی فراوانی دیدند.
کرونا شکلهای گوناگون اکران فیلم _که البته پیشازاین هم وجود داشتند_ را بیشتر گسترش داده است. امکان نمایش فیلم به شکل Online و سینما- خودرو (Cinema- Drive) یا بهاصطلاح دقیقتر Drive-in Cinema _که اتفاقاً شیوهای قدیمی است_ بیشازپیش فراهم آمده و امروز، با رواج کرونا، به اصلیترین شکل نمایش فیلم بدل شده است. کمی در رابطه با این شکلهای اکران در دورۀ شیوع کرونا صحبت کنید و در ضمن توضیح دهید که حتی در دوران پساکرونا، آیا این شیوههای نمایش و اکران، دگرگونی مهمی در سیستم ارائه، پخش و نمایش فیلمها (بهویژه در کشور ما) به دنبال خواهد داشت؟
نمایش فیلم بهصورت آنلاین و همزمان با اکران فیلم در سینماها، همانطور که اشاره کردید، پدیدۀ تازهای در غرب نیست و با کرونا ایجاد نشده، بلکه چند سال است که سینماهای کشورهای اروپایی و آمریکایی، امکان تماشای فیلمهای سینمایی را در خانه برای مردم فراهم کردهاند. حتی تئاترها و سالنهای نمایش تئاتر نیز اقدام به این کار کرده و مردم میتوانند به جای رفتن به تئاتر، اجرای زندۀ آنها را در خانههایشان تماشا کنند. خب الان به خاطر شیوع کرونا، این شیوۀ نمایش و تماشای فیلمها بهعنوان یک شیوۀ آلترناتیو در برابر تهیهکنندهها و پخشکنندهها قرار گرفته است. هرچند هنوز هستند تهیهکنندگان و فیلمسازانی که حاضر نیستند فیلمهایشان را به این صورت عرضه کنند و منتظر عادی شدن وضعیتاند و ترجیح میدهند مردم فیلمهای آنها را بر روی پردههای بزرگ و در سالنهای تاریک تماشا کنند تا در خانه و بر روی صفحههای تلویزیون یا مونیتور کامپیوتر یا لپتاپ یا موبایل. خب حق هم دارند! چراکه سینما اصولاً برای پردههای بزرگ و سالنهای تاریک ساخته شده و هیچ تجربۀ دیگری نمیتواند جای تجربۀ تماشای فیلم در این مکانها را بگیرد.
البته میبینیم که شکلهای سنتی و فراموش شدۀ نمایش فیلم مثل درایو-این سینماها یا سینماهای ماشینرو _که در سالهای دهۀ شصت و هفتاد میلادی در جهان رونق زیادی داشت_ امروز دوباره رونق گرفتهاند و تعداد این نوع فضاهای سینمایی در جهان رو به افزایش است. در ایران هم بعد از چهلوچند سال، به آن رو آوردهاند و حالا ایرانیها نیز این امکان را یافتهاند که تماشای فیلم در داخل اتومبیل را در کنار خانواده یا پارتنر خود تجربه کنند. هرچند این شیوهها بهتنهایی نمیتوانند خلاء وجود سالنهای متعارف سینما را پر کنند؛ بلکه باید بهعنوان شیوههای مکمل نمایش فیلم به آنها نگاه کرد.
مضامین و موضوعهای مربوط به بیماریهای همهگیر، بارها دستخوش خلق آثار هنری گوناگون همچون نوشتن رمانها و نمایشنامهها و ساخت فیلمهای گوناگون قرار گرفته است. برای نمونه تنها به آوردن نام رمانهای «طاعون» اثر «آلبرکامو» و «کوری» از «ژوزه ساراماگو»، نمایشنامۀ «کرگدن» از «اوژن یونسکو» و فیلم «شیوع» ساختۀ «استیون سودربرگ» بسنده میکنم. به نظر شما پدیدۀ کرونا، چه تأثیرهایی را بر روی مضامین و موضوعهای فیلمهایی که پس از این تولید میشوند، خواهد داشت؟
ژانر فیلمهای فاجعه یا دیزستر موویز و فیلمهای بهاصطلاح آخرالزمانی یا پست آپوکالیپتیکی، ژانری قدیمی و تقریباً به درازای عمر سینما است و سابقۀ آن به عصر سینمای صامت میرسد. همیشه پیشبینی وضعیت جهان بر اثر وقوع فجایع طبیعی، جنگهای هستهای و شیوع بیماریهای پاندمیک برای نویسندگان و سینماگران جذاب بود و هست. پدیدۀ کرونا هم قطعاً برای این دسته از سینماگران و نویسندگان جذاب است. خیلی از فیلمها و رمانهایی که نام بردید، کم و بیش چنین وضعیتی را پیشبینی کرده بودند. همچنین سرعت شیوع ویروس در ایران و شهرهای اروپایی و آمریکایی و آمار بالای مبتلایان و میزان مرگومیر ناشی از آن، شباهت زیادی به صحنههایی از فیلمهای «شیوع» سودبرگ یا «۲۸ روز بعد» دنی بویل دارد. همینطور، قرنطینه کردن شهرها، کمبود مواد غذایی و هجوم مردم به سوپرمارکتها، مغازهها و داروخانهها و غارت آنها نیز بیشباهت با وضع کنونی نیست.
شما درگیر مقولۀ آموزش سینما نیز هستید و کلاسهای تحلیل فیلم را پیش از شیوع کرونا در دست داشتید و اکنون هم به روش مجازی و بهاصطلاح Online این کلاسها را دنبال میکنید. بفرمایید که آموزش سینما در این موقعیت، وابسته به چه شرایطی خواهد بود؟ آیا شیوۀ آموزش مجازی را شیوۀ مؤثری میدانید؟ لطفاً بهطورکلی یک مقدار در این مورد توضیح دهید.
آموزش سینما هم وضعیتی مشابه وضعیت نمایش فیلم دارد. قطعاً تجربۀ آموزش حضوری با آموزش آنلاین متفاوت است؛ اما کرونا نشان داد که میتوان بهصورت جدیتری به آموزش آنلاین فکر کرد. چراکه آموزش آنلاین، بسیاری از مشکلات و کمبودهای برگزاری کلاسها و جلسات حضوری را ندارد و مهمترین مزیت آن این است که محدودیت مکانی ندارد و به مدد اینترنت و شبکههای اجتماعی و نرمافزارهای جدید آموزشی مثل زوم و تیملینک، همزمان افراد زیادی از نقاط مختلف جهان میتوانند در این کلاسها شرکت کنند.
بخشهای جنبی مرتبط با سینما هم در این میان با چالشهایی روبهرو شدهاند؛ بهعنوان نمونه، برای نخستین بار در طول تاریخ سینما، ما شاهد این هستیم که بسیاری از فستیوالهای سینمایی همچون فستیوال فیلم کن، به دلیل شیوع پدیدۀ کرونا، اصلاً برگزار نشدند. لطفاً نظرتان را در رابطه با این مقوله بفرمایید.
به دنبال شیوع ویروس کرونا و تعطیلی جشنوارههای معتبر سینمایی، بیست جشنوارۀ مهم دنیا ازجمله جشنوارههای کن، ونیز، ساندنس، برلین و تورنتو اعلام کردند که با همکاری یوتیوب، قصد دارند یک جشنوارۀ دیجیتالی در فضای مجازی و یوتیوب برپا کنند. قطعاً چنین کوششهایی، جای تماشای فیلم در یک جشنواره زنده را نخواهد گرفت! زیبایی و لذت جشنوارهها در گردهمایی بزرگ سینماگران، منتقدان و تماشاگران جدی عاشق سینما است. این حس و میل حضور در فضای جشنواره است که با تماشای فیلمها در یوتیوپ و فضای آنلاین ارضا نمیشود. با این حال، این یک تصمیم جهانی و تلاش مدیران جشنوارهها برای زنده نگه داشتن فرهنگ فیلم و نجات سینما است. این اتفاقهایی که کرونا در رابطه با سینما با خود به دنبال داشته، در تاریخ سینمای جهان بیسابقه است و بعید نیست که بعد از پایان دوران کرونا نیز به یک سنت و رویداد سالانه سینمایی تبدیل شود.
در پایان این بحث، خواهش میکنم بفرمایید که سینما و ادامۀ حیات آن را پس از گذار از دوران کرونا، چگونه ارزیابی میکنید؟
کرونا به ما نشان داد که بشر امروز بهرغم پیشرفت علم، تکنولوژی و دانش، چقدر آسیبپذیر و درمانده است! کرونا، نگاه ما به زندگی، به روابط اجتماعی، به هنر و سینما را تغییر داد. جهان پس از کرونا، قطعاً تفاوت بسیاری با دوران پیشاکرونایی خواهد داشت. باید منتظر ماند و دید.
https://srmshq.ir/4v9sac
سال ۱۹۳۸ میلادی در نیویورک است. «اورسن ولز» در سن ۲۳ سالگی، روز سیام اکتبر، در اقدامی جسورانه و متفاوت، یکی از غریبترین حوادث رسانهای جهان را رقم میزند. «اورسن ولز» جوان با همکاری اعضای گروه نمایش «مرکوری»، یک تئاتر رادیویی علمی-تخیلی را در شبکۀ CBS اجرا میکنند. نمایشنامۀ رادیویی «جنگ دنیاها» که «هاوارد کاچ» متن آن را بر اساس قصهای از «هربرت جرج ولز» نوشته است. این نمایش دربارۀ حملۀ دستهای از اهالی مریخ به سیارۀ زمین است و به دنبال پخش زندۀ آن، جنجال و هرج و مرج و وحشتی بزرگ، سراسر بندر نیویورک را فرا میگیرد. در طول نمایش، ولز جوان با یک اجرای موفق در نقش یک گویندۀ خبر، شنوندگان را در جریان چگونگی حملۀ موجودات فضایی به ایالت نیوجرسی آمریکا قرار داده و از همگان دعوت میکند که به هر شکل ممکن پناه گرفته و جان خودشان را نجات بدهند! البته پیش از اجرای نمایش به شنوندگان هشدار جدی داده بودند که همهچیز تخیلی است؛ اما ناگهان به شکلی باورنکردنی ترسی بزرگ سراسر شهر را فرا گرفته و بیش از چندین میلیون شهروند آمریکایی _که ابتدای برنامه را نشنیدهاند_ با وحشتی غیر قابل تصور از منازل خود خارج شده و به محیطهای امن و دوردست پناه میبردند! گروهی اندک هم خودشان را برای مبارزه و جنگی تمامعیار با دشمنان مهاجم ناشناخته مریخی آماده میکنند! هرج و مرج به مفهوم واقعی، سراسر ایالت را فرا میگیرد و ساعتهای طولانی زمان پشت سر گذاشته میشود تا همهچیز به خیر گذشته و آرامش به شهر و ساکنانش برگردد!
این تجربۀ عجیب «اورسن ولز» و همکاران تئاتریاش، تا سالهایی طولانی در خاطرهها مانده و در تاریخ رسانههای جمعی از آن بهعنوان یک آزمون بزرگ و بهشدت مؤثر از به نمایش گذاشتن قدرت رسانه نام برده میشود. وقوع چنین حادثهای و اجرای نمایشی از این دست، یک جورهایی پردهبرداری از حقیقتی آشکار و غیر قابل انکار از ترس همیشگی جامعۀ بشری از مورد تهاجم قرار گرفتن از سوی دشمنی ناشناخته و قدرتمند در ابعاد جهانی است. دشمنی که ناگهان و بهطور گسترده، نسل بشر و زندگیاش را بهطور همزمان در سطح کرۀ زمین به نابودی کشیده است. هراسی که قدمتی بس طولانی دارد و از بدو خلقت با بشر همراه بوده و پابهپایش آمده است! در طول همۀ دورانها، این تهدید خودش را در قالب نقشها و چهرههای متفاوت و با گریمهای متنوع به نمایش گذاشته است! طاعون، وبا، تیفوس، آنفولانزاهای گوناگون، زلزلههای مهیب، آتشسوزیهای بزرگ، جنگهای داخلی و طوفانهای مخرب، تنها نمونههای کوچکی از این هراسها بهشمار میروند که از گذشتههای خیلی دور تا آیندۀ دوردست نیز همچنان با ما خواهد بود!
با کشف امکان بزرگ و هیجانانگیزی بهنام رسانههای قدرتمند جمعی (چه دیداری و چه شنیداری)، انگار روزنه و دریچهای مناسب برای بشر گشوده میشود. چراکه از طریق نمایش و انعکاس این ترس و آثار مخرب آن در قالب رسانه، مقداری از بار و حجم سنگین وحشت بزرگ بشر کاسته شده و آرامشی هرچند نسبی و پیش از طوفان حاصل میآید! چیزی شبیه به همان اجرای نمایش رادیویی «جنگ دنیاها»ی «اورسن ولز» که شرحش به اختصار آمد.
وقوع پدیدۀ نو، کاملاً شگفتانگیز و البته بهشدت ترسناکی بهنام «کرونا» یا همان «کووید ۱۹»، تازهترین چهرۀ متفاوت و اصلاً دیده نشده، از همان تهدیدهای همیشگی است! تجربهای عجیب که هیچ نمونۀ مشابه قبلی و احتمالاً بعدی هم نداشته و نخواهد داشت. ویروس «کووید ۱۹» ترسناک، عجیب، بد و تلخ است و هرآنچه تاکنون دربارۀ زشتیها و در مذمت آن گفتهاند، حتماً درست است؛ اما چرا من یکی ناگهان تصمیم گرفتم دست از تنفر نسبت به کرونا برداشته و آن را دوست داشته باشم؟! خدا کند کرونا هرچه زودتر دست از سر ما بردارد و همانطوری که شبحگونه آمده، شبحوار نیز برود؛ اما واقعیتش این است که اگر برود _که مطمئنم میرود_ من یکی دلم برایش تنگ میشود! علت این دلتنگی عجیب، به چند چیز برمیگردد:
کرونا، حادثهای کاملاً متفاوت، ناشناخته و تجربه نشده است. کرونا یک ابرسوپر استار در حد و اندازۀ جهانی است و حتی اگر از آن متنفر هم باشیم، نمیتوانیم در محبوبیت و شهرت جهانیاش کمترین تردیدی به خودمان راه بدهیم! کرونا بسیاری از قواعد و بازیهای رایج زندگی بشر امروزی را در ابعاد جهانیاش تحت تأثیر آشکار خود قرار داده و تحولات بزرگی با خودش به همراه داشته است. یادمان باشد این کرونا بود که به ناگهان تمامی ساکنان سیارۀ زمین را میهمان تجربهای مشترک ساخت و بسیاری از تصورات ناممکن را کاملاً ممکن نمود! شیوههای رایج زندگی را دچار دگرگونیهای بزرگ ساخت و تعریفی دوباره و نو از همهچیز ارائه کرد! صنعت بزرگ سرگرمیساز و رسانۀ قدرتمندی چون «سینما»، که تا پیش از این بارها و بارها در ترسیمسازی و به نمایشگذاشتن وحشتها، بیمها و ترسهای جامعۀ بشری در ابعاد جهانیاش، به درستی عمل کرده و دست بر قضا، «کرونا» یا «کووید ۱۹» را نیز بر پردۀ بزرگ و عریض منعکس ساخته بود؛ به ناگهان مورد خشم و غضب همین تهدید قرار گرفته و برای نخستین مرتبه، به طور ناگهانی چرخۀ زندگیاش دچار مشکل شده و عملاً از دور خارج میگردد! نه اینکه این حادثه اتفاق درستی باشد که بزرگترین و عمیقترین فاجعۀ ممکن به شمار میرود؛ اما یکی از همان مأموریتهای غیرممکن بود که ممکن گردیده است! حتی قدرتمندترین ذهن خلاق از نوع تخیلی و ژولورنگونهای هم نمیتوانست چنین حال و فضایی را تصور کند که روزی روزگاری سالنهای نمایش، پردههای بزرگ، کمپانیهای تولید فیلم و جمع بزرگی از خانوادۀ سینما در سطح جهانیاش، در چنین سکوت، تعطیلی و سکون غیرقابلباوری فرو بروند!
کرونا تصور محال و غیرقابلباور جهان بدون سینما را دقیقاً ترسیم و تصویر کرد و در ساختاری کاملاً واقعنگارانه در جلوی دیدگان ما قرار داد! تصویر عبور و مرور مردمان شهر و عموم شهروندانی که تا دیروز جزو مخاطبان، مشتریان و دوستداران پر و پا قرص تالارهای نمایش فیلم بودهاند و حالا کاملاً بیتفاوت، بیهیچ نگاهی، از مقابل ساختمانهای متروک، تنها و تعطیلشدۀ سینماها میگذرند؛ شاید تلخترین نمای تکاندهندۀ این روزها و روزگار کرونازدۀ ما است!
اما بشنوید از آن روی دیگر سکه و ماجراهای در حال وقوعی که جهان سینما به مدد حادثۀ بزرگی همچون بروز پدیدهای بهنام «کرونا» در حال تجربه و مزه کردن آن است! «کریستفر نولان» سینماگر بزرگ و پدیدهای که در سالهای اخیر به خوبی اثبات کرده که هم ایدههای درخشانی دارد و هم حرفهای مهم و عمیق و تأثیرگذاری برای گفتن و در برگرداندن آن حرفها به زبان سینما و انتقال آن به مخاطبین پرشمارش از تبحر و استادی بیمثالی برخوردار است؛ بهشدت مشغول فعالیت و تلاشی ستودنی برای احیای مجدد و با شکوه سالنهای بزرگ سینما در دوران پس از کرونا است تا تماشاگران و مخاطبان جهانی سینما را آمادۀ بازگرداندن به سالنهای سینما کرده و زندگی باشکوه را به عالیترین روشهای ممکن به آن تالارهای بزرگ بازگرداند.
اما گام بزرگ و بهشدت بلندپروازانۀ دیگر جناب «کریستوفر نولان» نامدار، مربوط به بازگشت قطع نگاتیو و فیلمبرداری، برای حداقل بخشی از پروژههای سینمایی به روش نگاتیو هفتاد میلیمتری و سیوپنج میلیمتری و عرضۀ نمایش آنها به همان روشها، البته با امکانات فنی بهروز و با کیفیت فنی عالی و مناسب است. چند سالی میشود که استانداردهای فنی تولید پروژههای سینمایی در جهان به سمت دیجیتال تغییر کرده و دیگر کمتر اثر و نشانههایی از ساخت فیلم به روش نگاتیو یافت میشود! بروز تغییرات تازه و بهروز شدن تکنولوژیهای فنی و ارائۀ تجهیزات و امکانات متفاوت، جزو ذات و ماهیت صنعت بزرگ و سرگرمیساز سینما محسوب میشوند! هیچکس هم نه میتواند و نه میخواهد کمترین مانع و اشکالی در این زمینه ایجاد نماید و انگیزه و هدف سینماگر مستعد و خلاقی همچون «کریستفر نولان» نیز هرگز چنین چیزی نبوده و نخواهد بود؛ بلکه کاملاً برعکس، او با جسارت و شهامتی ستودنی، تلاش میکند تا بخشی از عظمت و شکوه سینما را مجدداً به آغوش سینما برگرداند. واقعیت غیرقابلانکار این است که تکنولوژی دیجیتال و حذف نگاتیو، ساختار و نوع جنس تصویر عرضه شده را در جاهایی بهشدت تنزل داده و فیلمها حالت و شکل و شمایل تلویزیونی پیدا کردهاند! معضلی که گریبان بسیاری از آثار سینمای جهان را گرفته است. حاصلش هم آن است که ما دیگر کمتر با سینما به مفهوم واقعیاش سر و کار پیدا میکنیم و لذت تماشای تصاویر با شکوه از جنس و نوع «لورنس عربستان»، «دکتر ژیواگو»، «بنهور»، «جویندگان»، «پرندگان» و صدهای اثری که شکوه جادویی تصویر را به رگ، خون، قلب و روحمان منتقل مینمودند؛ را دیگر بهندرت تجربه میکنیم. حالا «کریستفر نولان» و «کوئنتین تارانتینو» شگفتانگیز دارند توان و جسارت بالایشان را به کار میگیرند تا ببینند برای بازگرداندن این حلقۀ مفقوده چه میتوانند بکنند؟ شاید «چارلی چاپلین» بزرگ هم اگر امروز در میان ما بود، به این جمع اضافه میشد. همینطور «دیوید لین»، «جان فورد»، «آکیرا کروساوا» و «آلفرد هیچکاک» نامدار!
اگر چاپلین موفق نشد که عنصر صدا را از سینما حذف کرده و آن را در دوران صامت نگه دارد، شاید چندان دور از انتظار نباشد که «کریستفر نولان» و «کوئنتین تارانتینو» موفق بشوند تا ایدههای ناب و بزرگشان را ممکن ساخته و اگر نه بهطور کامل، اما حداقل بخشی از دوران نگاتیو را مجدداً احیا نمایند! شاید همین تعطیلی چندماهه و غیرقابلتصور سالنهای سینما و کمپانیهای بزرگ سازندۀ فیلم در سطح جامعۀ بینالمللی، انگیزه و بهانۀ خوبی باشد تا سینما بخشی از هویت دورافتاده و گمشدۀ خودش را مجدداً بازیابد. تصورش را بکنید که در صورت به واقعیت پیوستن چنین رؤیای دور از انتظاری، ما تا چه اندازه مدیون ویروس بهظاهر ترسناکی بهنام «کرونا» خواهیم بود! به قول فیلم باشکوه «آوای موسیقی» اثر جاودانۀ «رابرت وایز»: «در زندگی هیچوقت... هیچچیز... هرگز اتفاقی نبوده است!» «کرونا» هم اتفاقی و بیحکمت نیست.
حالا متوجه شدید چرا این شهروند، به ناگهان تصمیم گرفت که دست از تنفر نسبت به ویروس «کووید ۱۹» برداشته و در یک نمای نزدیک و دو نفره در کنارش ظاهر بشود و هرگز با وحشت از آن فرار نکند؟!
دبیر بخش سینما
https://srmshq.ir/3z72vd
روایتِ تجربهای شخصی از آموزش در عصر کـــرونا
***
بهترین مجالی که کرونا، این مهمان ناخوانده _دستکم برای من_ فراهم آورده، فرصت یادگیری بیش از پیش است. همواره کوشیدهام تا این مجال را از دست ندهم. در هیچ شرایطی! کرونا، در کنار همۀ تهدیدهایی که داشته، مجال آموزش را بیشتر کرده است. آن هم با استفاده از ابزار مدرن و تکنولوژیک امروزی که محدودیت جغرافیا را حل کرده و مرزها را برداشته است. آنچه ما را در دهکدهای کوچک، به وسعت جهان جمع کرده و فرسنگها دور از یکدیگر، در کنار هم قرارمان داده است. همینجا بگویم، شاید روزی که «مارشال مکلوهان»، نظریهپرداز کانادایی در حوزۀ رسانهها و ارتباطات، وقوع این رخداد را در زندگی بشر و در میان شبکههای پیچیده و درهمتنیدۀ رسانهای پیشبینی نمود؛ بیشتر به داستانی علمی- تخیلی از دست داستانهای «ژولورن» میمانست تا نظریهای علمی! اما امروز، نظریۀ او به وقوع پیوسته و اکثر افراد جامعۀ بشری، اسیرِ تارهای در هم تنیدۀ عنکبوتوار رسانههای گسترده، گرفتار آمدهاند و در آن دست و پا میزنند. کمی هم منصف باشیم! از این تارهای در هم تنیده میتوان بهره برد تا به هم نزدیکتر شد. همانگونه و که من و چندی از دوستانم در کرمان را به فرسنگها دورتر، در شهر تورنتوی کانادا برده و بر سر کلاس دکتر «آرش شفیعی بافتی» نشانده است.
بگذارید کمی شما را به عقبتر ببرم. به سالهایی در اواخر دهۀ پیش. چندی از بچههای هنرستان هنرهای زیبای پسران کرمان _که دیگر درسمان تمام شده بود_ جلوی مرکز کانون هنر گردآمده بودیم تا با «آرش شفیعی بافتی» استاد قدیمیمان در هنرستان _که دانشجوی دکتری بود و پس از سالها به ایران آمده و ما هم دلمان خیلی برایش تنگ شده بود_ دیداری داشته باشیم. خوب است بدانید این فقط ما نبودیم که برای دیدارش گرد آمده بودیم. تعداد بچههایی که از دورههای قبلی انجمن سینمای جوان برای دیدنش آمده بودند، بیشتر بود. فکر میکردیم تنها رفع دلتنگی باشد و بس! اما دیدارهامان کشید به سلسله نشستهایی در همان دورۀ کوتاهی که او در ایران بود. با هم مبحثی را آغاز نموده و پیش بردیم. آخر آن دوره هم کلی دربارۀ آن مبحث دانشمان بیشتر شده بود!
آن سال گذشت و سالهای بعد هم، به همین منوال شفیعی بافتی هر زمان به ایران و کرمان میآمد، بچهها را دور هم جمع میکرد و پیش از هر چیز تشویقمان میکرد به پرورش روحیۀ کار گروهی، کتاب خواندن، فیلم دیدنِ دستهجمعی، نوشتن و فیلم ساختن و غیره و غیره. راستش را بخواهید، روحیۀ کارِ گروهی، در بین بچههای کرمان هیچگاه بهدرستی پرورش نیافت. تقریباً در همۀ دورهها بیشتر بچهها، اغلب به احترام استاد دور هم جمع میشدند و پس از رفتن دوبارۀ او از ایران، دیگر تا مدتها هیچیک از دیگری خبری نداشت، مگر اینکه بیهوا و در خیابان یا فروشگاهی به هم برسند، سلاموعلیک کوتاهی داشته باشند و بعد هم خداحافظ! همین و تمام!
شفیعی بافتی، بعدها کلی روی مباحث فیلمنامهنویسی، دیالوگنویسی، زیر متن در فیلمنامه و فیلم و بسیاری مباحث دیگر برایمان وقت گذاشت. برای هیچیک از این دورهها هم از هیچکداممان پولی نگرفت! این را ادای دین خودش به شهر و استان کرمان میداند و هنوز هم، از فرسنگها آنسوتر، هر هفته یکبار کلاسی مجازی برپا مینماید تا بچههای سینمایی کرمان را به حال خود رها نکرده باشد. همیشه به نحوی، هر کجای این جهان که باشد، حواسش به بچههای کرمانی هست.
شاید برایتان جالب باشد بدانید که در همین کارگاه مجازی، بچههایی از سایر شهرها مثل بندرعباس و اصفهان هم حضور دارند. قرار است همگی رمان «سووشون» اثر جاودانۀ بانو «سیمین دانشور» را خوانده، با یادداشتبرداری به کلاس مجازیمان آمده و هریک دربارۀ ویژگیهای شخصیتپردازی در این اثر گپوگفت نماییم. چی از این بهتر؟! در شرایطی که کرونا، شهر ما _کرمان_ را هم در دستۀ شهرهای قرمز و پر خطر قرار داده، میتوان در خانه ماند، یکی از آثار درخشان ادبیات ایران را خواند و در کلاسهای مجازی، فرصت یادگیری را غنیمت شمرد.
پیش از این برنامه، «نازنین طاهری» _که شاید گاهگاه مطالبش دربارۀ برخی فیلمها و کتابهای سینمایی را در همین مجله خواندهاید_ پیشنهاد گروهی چند نفره در واتسآپ را داد تا در آن، هر یکهفته ده روز یکبار، یکیمان فیلمی را معرفی کرده تا همه ببینیم و بعد هم در یک روز مشخص دربارهاش گپوگفت کنیم. پذیرفتم! برای من که عالی بود. چون خودم را درگیر هزار و یک چیز کردهام و کمتر از چند سال پیش وقتی برای فیلم دیدن میگذارم. اینگونه مجبور میشدم برای پایبند ماندن به عهد خودم با گروه هم که شده، برنامهای برای فیلم دیدن خودم در نظر بگیرم. چه فرصت درجه یکی! اولین فیلم را هم «حمید بکتاش» یکی از استادان اصفهانیمان پیشنهاد داد: «خاکسترها و المالسها» از «آندره وایدا». فیلم بعدی را من _تنها کرمانی در آن گروه چهارنفرۀ اصفهانی_ پیشنهاد دادم: «یک روز بهخصوص» اثر «اتوره اسکولا»ی ایتالیایی. نخستین بار تعریف این فیلم را از «احمدرضا احمدی» نازنین شنیدم. وقتی که قرار بود برای نوروز ۱۳۹۸، یادداشتی دربارۀ بهیادماندنیترین تجربۀ فیلمدیدنش برای من بنویسد. در آن یادداشت باز هم از این فیلم گفته بود و این مرا ترغیب کرد تا به دنبال این فیلم بروم و ببینم چیست؟! نوروز همان سال یادداشت او به چاپ رسید؛ اما تا یک سال بعد از آن، مجال دیدن این فیلم برای من فراهم نشد. این گروه و پیشنهاد طاهری، بهانهای شد این فیلم را برای دیدن پیشنهاد کنم. همگی این فیلم را دیدیم، بعد از دیدنش، چند ساعت با هم در موردش گپ و گفت نمودیم. بعد از آن هم چند فیلم خوب دیگر، مثل «هجوم» از «شهرام مکری» و «ایدا» به کارگردانی «پاوِو الکساندر پاولیکوفسکی» لهستانی _که دیگر دوستان پیشنهاد داده بودند_ را دیدم و کلی بحثهای آموزنده پیرامون این فیلمها داشتیم.
همۀ این مجالها، در زمان شیوع کرونا برای من رخ داد. پیش از این چندین و چند بار برایم ثابت شده بود که شعار تبدیل تهدید به فرصت، امکانپذیر است. این دو مورد، مصداقهایی بود بر این مدعا در دورۀ توفان توفندۀ کرونا. توفانی که خاص ما هم نیست و همۀ جهان را در نوردیده است. هر کس باید مأمنی در برابر این توفان برای خود بیابد. بهترین مأمنها هم، آنگونه که پزشکان گفتهاند، ماندن در خانه است. شاید این حوصلۀ خیلیها را سر ببرد. نمیدانم؛ اما من یکی، از وحشت این توفان تلخ، به پناهگاه امن و شیرین یادگیری رفته و در خنکای سایهسارش آرام میگیرم. شما هم اگر توانستید به این پناهگاه بیایید. مطمئن باشید ایمن خواهید ماند!
https://srmshq.ir/vek3xl
گزارشی دربارۀ تأثیر کرونا بر ســــــینما
***
از زمانی که مهمان ناخواندهای با نام کرونا پا به دنیا گذاشته، روال زندگی و بسیاری از حرفهها تغییر کرده است. دوران قرنطینگی روی خیلی از مشاغل تأثیر گذاشته است. در این میان شاید کارهای فرهنگی بیشترین آسیب را دیدهاند! و سینما بهعنوان یکی از مهمترین مظاهر فرهنگی جامعۀ مدرن، به دلیل سرپوشیده بودن و قرار گرفتن گروهی از آدمها در کنار هم خیلی زود بسته شد.
بعد از گذشت چندین ماه از شروع شیوع کرونا در ایران و باز شدن بسیاری از ادارهها و اماکن و موزهها، هنوز درِ سالنهای سینما بسته است! در چنین شرایطی سینما رونق و بازدهی اقتصادی نخواهد داشت. به همین دلیل سعی کردیم با سینماداران کرمان گفتوگویی دربارۀ تأثیر این ویروس ناشناخته بر کسب و کارشان داشته باشیم. کرمان بااینکه چند سینما دارد اما تنها سه سینما دایر و فعال هستند: سینما شهرتماشا، مهتاب و آسیا.
حسین ذوالعلی _که خود اهل هنر است_ با رعایت نکات بهداشتی (پوشیدن ماسک) در لابی سینما شهرتماشا قرار گذاشت و صادقانه و صمیمانه از شرایط سینما (شهرتماشا) گفت.
مجید پرندهافشار، مسئول سینما آسیا به بهانه سفر همکاری نکرد و داریوش افراشته _که بیش از ۴۰ سال مدیریت سینما را به عهده دارد_ به شکل تلفنی و مختصر و مفید از اوضاع سینمایش (سینما مهتاب) گفت.
فرهنگ و هنر نیاز این روزها است
سینما غذای روح است
حسین ذوالعلی: از اول اسفندماه و با شیوع کرونا، سالنهای سینما تعطیل شده است. در این مدت ضربههای سنگین و احتمالاً غیر قابل جبرانی به سینما وارد شده است، در چنین شرایطی هیچ حمایتی از دولت نداشتهایم جز وام ۱۰ میلیون تومانی با بازپرداخت ۶ ماهه که عملاً حمایتی نیست. ما هم اصلاً پیگیر این وام نبودهایم! البته تا قبل از کرونا هم سینما مثل بسیاری از فعالیتهای فرهنگی دچار بحران و رکود بوده و خود بحث مفصل و دامنهداری دارد؛ در مجموع، سال گذشته، سال پررونقی برای سینما نبوده است! امّا در طی این سالها برای اولین بار تعطیلی طولانیمدت داشتهایم. پیشتر هم سینما به مناسبتهای مختلف تعطیل شده است، اما حتّی بعد از یک تعطیلی کوتاه مدت هم زمان میبرد تا سینما به رونق قبل برگردد. حساب کنید بیش از سه ماه سینما تعطیل است! حتّی بعد از بازگشایی به دلیل فضای روانی که کرونا در میان مردم بهجا خواهد گذاشت و ترسی که مردم از فضای بسته دارند، آینده روشنی در انتظار سینما نیست. البته قرار بوده که در روز عید فطر سینما باز شود، امّا بعد اعلام شد که فقط شهرهایی که وضعیت سفید دارند میتوانند دست به بازگشایی سالنهای سینما بزنند! از آنجا که کرمان جز مناطق سفید نیست، هم چنان سینما تعطیل است و هیچچیز قابل پیشبینی نیست!
در نظر بگیرید که در حوزۀ سرگرمی، ما قابل مقایسه با کشورهای آمریکایی و اروپایی _که ابزارهای سرگرمی فراوانی همچون برنامههای فرهنگی، هنری، موسیقی، اینترنت و فضای مجازی دارند_ نیستیم. در آنجا علیرغم اینهمه فضای فرهنگی و سرگرمی سینما جایگاه خودش را دارد. در اروپا به سینماها یارانه دولتی داده میشود و در تولید، پخش و نمایش، -حتّی برای رقابت با آمریکا هم که شده باشد- از صنعت فیلم و سینما حمایت میکنند. در شرایط کنونی، فیلمها با پخش آنلاین نمایش داده میشوند و تلویزیون و شبکههای کابلی هم وجود دارد.
از نظر من پروتکلهای بهداشتی را اتفاقاً در سینما بهتر از جاهای دیگر میتوان رعایت کرد. چنانکه میبینیم در بازار و پاساژ و حتّی ادارات و سوپرمارکتهای بزرگ، فاصلۀ اجتماعی رعایت نمیشود! امّا در سینما این امکان با دادن شمارۀ بلیط و نشستن در صندلیهایی با فواصل مختلف (همچنین با استفاده از ماسک) وجود دارد. این روزها در بسیاری از کشورها با رعایت پروتکلهای بهداشتی سینماها باز شدهاند. مثلاً سینمایی با ۴۰ درصد ظرفیتش بلیط فروخته است.
ذوالعلی اضافه کرد: همۀ زندگی که خوردن و پوشیدن نیست! فرهنگ و هنر نیاز این روزها است؛ سینما غذای روح است. اگر جنبههای فرهنگی و هنری از زندگی انسانها حذف شود، انسانها بهگونهای دیگر بیمار میشوند و تبعات سنگینتری باید بپردازند. حذف فرهنگ و هنر از جامعه لطمات سنگینی دارد. بسیاری از مردم خاطرات دستهجمعی از سینما دارند. احساسات مشترک در سینما شکل میگیرد و نیاز روحی روانی و معنوی انسانها است. سینما جایگزین ندارد؛ اتفاقی که در سینما میافتد بسیار منحصربهفرد است. این روزها که تجربۀ تلخی در حوزههای مختلف سلامت جسمی، روحی و روانی پشت سر گذاشتهایم؛ شاید تنها با هنر بتوانیم احیا شویم؛ بهنظرم در این شرایط فضاهای فرهنگی و هنری التیامبخش هستند.
سینما در دوران پساکرونا هم امکان تعطیل شدن دارد
سینما رفتن امنیت و آرامش میخواهد
داریوش افراشته: بعد از ۴۰ سال سینما داری باید بگویم متأسفانه وضعیت سینما تا قبل از کرونا هم اسفبار بوده است! این بیرونقی را پیشتر هم تجربه کرده بودیم. دو سال پیش، آنفولانزا تنها در کرمان باعث شد سینما در حدود یک ماه تعطیل باشد؛ در ماههای اخیر هم به دلایل گوناگون رونقی در سینماهای کرمان نبوده است و ویروس کرونا هم تیر خلاص را زده است! درست است برخی از جاهای دنیا مانند چین سینما باز شده است؛ امّا به دلایلی مثل بسته بودن فضای سینما کسی استقبال نکرده است، به نظر من رعایت پروتکلهای سلامت در سینما بسیار دشوار است! سینما مثل تاکسی و اتوبوس نیست که در یک زمان کوتاه مسیری عوض شود. در زمان حداقل دو ساعت آدمهایی که هم دیگر را نمیشناسند در کنار هم مینشینند. با حضور بوفه و فضای بسته و تاریک سینما، رعایت فاصلۀ اجتماعی دشوار است. فیلم دیدن و سینما رفتن آرامش میخواهد. یک خانواده در صورت احساس امنیت و آرامش است که به سینما میآید. صادقانه بگویم! در این اوضاع خودِ من خانوادهام را به دیدن فیلم در سینما دعوت نمیکنم. به نظرم در چنین شرایطی بایستی هر ایرانی یک تلویزیون اینترنتی داشته باشد.
افراشته اضافه کرد که در چنین اوضاعی از نظر اقتصادی ضررهای زیادی کردهایم؛ هیچ کمکی از طرف دولت صورت نگرفته است. سینما در دوران پساکرونا هم امکان تعطیل شدن دارد. در این شرایط اقتصادی کسی از سینما استقبال نمیکند. ما هم بهعنوان سینمادار نمیتوانیم پول آب و برق و حقوق کارگر را بپردازیم.
در آخر لازم است بگویم زمانی که با «حسین ذوالعلی» قرار گذاشته بودم، چون زودتر رسیدم؛ خاطرات همۀ فیلمهایی که با دوستان و عزیزانم در شهر تماشا دیده بودم، از ذهنم گذشت... باور نمیکردم که یک روز تنها سرگرمی و لذتمان از ما دریغ شود! جلوی سینما، بنر تبلیغ یکی ازفیلمها وارونه شده بود و داخل لابی، همۀ صندلیها جمع شده بود. گویی سینما مرده است! درست است که مسئول سینما شهرتماشا آیندۀ روشنی برای سینما متصور نبوده و افراشته نومیدانهتر فاتحۀ سینما را حتی پس از کرونا خوانده است! ولی من و شاید عاشقان این پردۀ جادویی، به حضور دوباره و صدبارۀ آن امیدواریم.