فرهنگ‌عامه / ولایت سیرجان در گذر تاریخ

کاووس سلاجقه
کاووس سلاجقه
فرهنگ‌عامه / ولایت سیرجان در گذر تاریخ

از آنجا که فرهنگ مردمی (عامه) دامنه‌ای بسیار گسترده دارد و می‌تواند تمامی جنبه‌های زندگی انسان از آغاز تا امروز را دربر بگیرد. بنا داریم در این مقاله به جنبه‌هایی از فرهنگ مردم در سیرجان بپردازیم.

از دیدگاه واژه‌شناسی، سیرجان می‌تواند واژه‌ای دیگرگون شده باشد؛ یعنی این واژه به گمانم از اصل خود دیگرگون شده و دگرگونی‌های آوایی و ساختاری در این نام سبب شده است که به شکل امروزی درآید. در گمان این نگارنده این واژه از دو بخش «سیر» و «جان» ساخته شده است که پسوند جان، خود دگرگون‌شدۀ وند «گان و کان» است.

وندی در معنای جایگاه، مکان و «سیر» دگرگون‌شدۀ واژۀ «شیر» و از اصل (شتر،shatra ) در معنای شهراست. پس می‌تواند در معنای جایی شهری باشد. جایگاهی که امکان شهری دارد. دربارۀ نام‌های این شهر، از واژه‌هایی چون سیرکان، سمنگان، سمنجان و شهریگان در کتاب‌های تاریخ نام برده شده است؛ و در روند دگرگونی در زبان فارسی، به شکل امروزی درآمده است.

و تکواژ «گان یا کان» پس از آمدن عرب‌ها، به جان بدل شده زیرا که در واج‌های زبان عرب‌ها، واج «گ» وجود ندارد؛ و اگر «سمنگان» را بپذیریم. در معنای جایگاه گل‌های یاسمن، سرزمینی که در آن یاسمن می‌روید. تواند بود؛ و اگر «شهریگان» را برشماریم، در همان معنای یادشده، جایی که شهر باشد؛ و این‌همه بیانگر آن است که این شهر، پای بسته به روزگاری دیر و کهن است؛ که مراکز زیست شهری بسیار نبوده‌اند و گردآمدن جمعیت در جایگاهی که بتوانند شهرش بخوانند، کم بوده است.

بنای سیرجان را به دوران پیش ازتاریخ و به روزگار بهمن شاه، پادشاه اشکانی نسبت می‌دهند. ژان گوره، Jan Gore در کتاب خواجۀ تاج‌دار، شرحی بر سیرجان دارد که شرح او نشانگر آن است که آبادانی سیرجان را به دوران پیش از اشکانیان می‌رساند.

او می‌نویسد: سیرجان قدیم به گفتۀ تاریخ‌نگاران گذشته و کسانی چون «سیسرون،Sisroon و کتزیاس، Cetsias» که در دورۀ هخامنشیان می‌زیسته‌اند، ده محلۀ مشخص داشته است.(ژان گوره،،۱۳۸۶، ص ۱۷۲) و بنا بر فرهنگ و شیوۀ تقسیم‌بندی محله‌ها در شهرسازی دیرین ایرانیان که تابع شرایط اقلیمی و جغرافیایی بوده است و ناگزیر بودند در سرزمینی مانند ایران به‌صورت مجتمع آبادی‌ها را برپا کنند.

در چنین ساختار شهری یا آبادی سازی، محله‌ها برای زیست طبقات و قشرهای جامعه در فرهنگ عمومی چنین بوده است که هر محله، مرحله‌ای ویژه از آن شهر را داشته است. تا رسیدن به محلۀ حاکمان و بزرگان که معمولاً در مرکز بوده است؛ و محلۀ سپاهیان و قلعه‌بانان که معمولاً بیرونی‌ترین و پس از باروی شهر بوده است. پس هر طبقه و قشری جایگاه مخصوص خود را در درون شهر داشته است.

در تاریخ کرمان، آمده است که اسکندر در بازگشت از هندوستان از روی قلعه سنگ (یکی از جایگاه‌های دیرین شهر سیرجان) گذشته و از راه بوانات به پاسارگاد رفته است. (احمدعلی وزیری، ۱۳۷۰،)

بنا به نوشتۀ «مقدسی» در سدۀ چهارم، پس از آمدن عرب‌ها به ایران و به دست گرفتن قدرت در این کشور، سیرجان یکی از چهار ولایت بزرگ کرمان بوده است؛ اما باید بدانیم که جای سیرجان درگذر تاریخ خود، بارها بر اثر حمله و هجوم‌ها و پیشامدها، تغییر کرده و مردم آنجا ناگزیر به جابه‌جایی بوده‌اند.

از همین روی این شهر چند بار و با نام‌هایی گونه‌گون ساخته و ویران شده است. شهر کهن سیرجان در محل قلعه سنگ در فاصلۀ ۹ کیلومتری سیرجان کنونی بود. خود این نام گویای آن است که این شهر تا چه حد دیرینگی دارد، زیرا بنا به شرایط اقلیمی و فرهنگ مردم، بسیاری از شهرها و آبادی‌ها در آن روزگاران بر بلندی‌ها و با توجه به شرایط دفاعی و ایمنی ساخته می‌شده از همین روی این شهر نیز بر بلندی‌های صخره‌ای و در جایگاهی که توان دید و دفاعی خوبی داشته باشد، ساخته شده بود.

گویا این شهر تا سال ۷۹۶ ق آباد بوده است؛ و در آن سال با حمله و محاصرۀ دوسالۀ کسی به نام «ایدکو، Idkoo» از سرداران تیمور گورکانی ویران شده و ساکنان زنده مانده و رنج‌کشیده و شکست‌خوردۀ آن را به جایی به نام «باغ بمید» می‌برند و در آنجا از نو آبادانی می‌کنند و شهر تازه‌ای ساخته می‌شود. شوربختانه مردم این شهر نیز، بختی نکو ندارند و بار دیگر در پایان دولت یک سویه نگر و ناتوان شاه سلطان حسین صفوی که پس‌ماندۀ اشتباهات گذشتگانی چون شاه‌عباس بود، با حملۀ افغان‌ها، به سرکردگی محمود افغان که از اصفهان رو به‌سوی کرمان نهاده بود، این شهر غارت و ویران شد. و بازهم آنچه برای این مردم به جای ماند، و طبق معمول، مردم تهیدست باید بیش‌ترین دردش رامی کشیدند، ویرانی و بدبختی بود و رنج دوبارۀ که بر سر آنان آوار شده بود. و سیرجان دوباره فقط در نامی زنده ماند، نه در موجودیتی و رنج عامه بود و آنچه می‌ماند، فقط فرهنگ خوگرفته با آنان از سرزمین دوست‌داشتنی‌شان بود.

پس‌ازاین پیشامد ناگوار که دل مردم را پاره‌پاره می‌کرد، در حدود سال ۱۲۰۰ بود که کسی با نام «میرزا سعید کلانتر» در جنوب «باغ بمید» دهی را آباد می‌کند که «سعیدآباد» نام می‌گیرد؛ و این سعید‌آباد همین شهر فعلی سیرجان است که سومین شهری است که در این محدوده و با نام امروزی سیرجان شناخته می‌شود. در پیرامون سیرکان (سیرجان کهنه) و اوضاع این شهر در کتاب‌های سودمند و دارای اعتبار تاریخی مانند احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم و حدودالعالم من المشرق الی المغرب و تاریخ یمینی و آثارالبلاد به مطالبی اشاره شده است که بیش‌تر این نوشته‌ها در آثار گوناگون در سنجش و چگونگی با هم برابری می‌کند و این برابری اعتماد مردم و پژوهشگران را به این نوشته‌ها بیشتر می‌کند.

تقریباً می‌توان گفت پژوهشگران و نویسندگان، همه سیرجان را شهری آباد و بزرگ، زیبا و از دیدگاه مردم‌شناسی و فرهنگ مردمی، خوب، با مردمانی دانا، با بناها، قنات‌های آباد و فراوان و بازارهای خوب معرفی کرده‌اند. اما آن شهر که بعضی از پژوهشگران دیرینگی‌اش را به دوران هخامنشی و برخی آن را از ساخته‌های خسرو از نوادگان هرمز اشکانی دانسته‌اند، در هجده کیلومتری سیرجان امروزی قرار داشته است؛ و پس از حملۀ عرب‌ها، نام آن از سیرکان یا شیرگان و شهریگان به سیرجان دگرگون شده است.

و آثاری از آن در قلعه سنگ باقی است؛ و چنان‌که گفته شد، حملۀ ایدکو سردار مغولی موجب پیدایش شهر بیمید شد که جایی بود، دارای سفره‌های زیرزمینی غنی آب و زمین‌های حاصل خیز و روی‌آوری مردمان بسیار به آنجا به‌زودی آبادان گشت؛ اما سیرجان امروزی در سه کیلومتری بیمید باز هم از این سفره‌های نیرومند آب و زمین‌های حاصل خیز بهره‌مند است؛ که توجه و شناخت کسی از کشکوئیه که نام بردیم؛ یعنی حاج میرزا سعید، اولین تلاش‌ها در جهت آبادانی آن انجام گرفت؛ و از همین روی، آنجا را سعیدآباد می‌نامند. در این باره چنین نوشته‌اند: حاج میرزا سعید، جد بزرگ خاندان سعیدنیا که هنوز در سیرجان امروزی زندگی می‌کنند، در روزگار خویش برای انجام کاری از کشکوئیه به‌سوی کرمان حرکت می‌کند. در میانۀ راه یکی از همراهانش با دیدن آهویی، آن را دنبال می‌کند. و در این تاختن به دنبال آهو، پای اسبش در چاهی فرونی رود؛ و سنگی رها می‌شود. و افتادن سنگ در چاه، صدای برخورد سنگ با آب را به گوش می‌رساند. او به حاج میرزا سعید اطلاع می‌دهد.

و ایشان نیز به جای پی‌گیری سفر، بر آن می‌شود که دست به کار بیرون آوردن و استفاده از آن آب‌های زیرزمینی بشود؛ و این پیشامد زمینه‌ساز شروع آبادانی در آن دشت می‌گردد و سرانجام به شهری آباد و کوچ و هجوم جمعیت به آنجا می‌گردد و سیرجان امروزی بر پایۀ این‌چنین پیشامدی ساده در کوباکوب فروپاشی دولت زندیه و اوج‌گیری دامنۀ قدرت آقا محمدخان قاجار شکل می‌گیرد.

ساختمان‌ها و ویژگی‌های آن‌ها

یکی از مواردی که بسیار باید به آن توجه کنیم، چگونگی ساخت خانه‌ها و فضاهای زندگی و ارتباط آن با فرهنگ‌عامه و شرایط اقلیمی و موقعیت جغرافیایی ست. انسان در طول زمان، در هر جایی که زندگی کرده است، همواره کوشیده است که بنا بر شرایط زیستی خود، با توجه به چگونگی آب وهوا و با تکیه بر فرهنگ و دانش خود زیرساخت و بنای ساختمان‌ها را طراحی کرده و به ساختن آن‌ها پرداخته است. برای نمونه اگر نگاهی با دقت به ساختمان مسجدها در هرجایی و هر کشوری و ناحیه‌ای بیندازیم، می‌بینیم که شکل ساختمان آن‌ها، در هر سرزمینی بنا به شرایط اقلیمی و آب و هوایی و فرهنگی همان‌جاست. ازاین‌روست که در سیرجان هم باید بررسی کرد و توجه کرد که ساختمان‌ها چگونه سا خته شده است.

ساختمان‌ها در این شهر بیش‌تر با خشت و گل و نمایی گچی ساخته شده‌اند. حیاط سازی‌ها با سنگ بوده و با سنگ‌فرش می‌شده و ارتفاع آن‌ها از کف، بیش از یک متراست. طراحی دیوارها و سردرها و سردر ایوان‌ها و دالان‌ها با توجه به سلیقۀ معمار و توانایی مالی صاحب‌خانه زیباتر و پرنقش‌تر یا ساده‌تر بوده است. کاربرد آجر در نمای بیرونی خانه‌ها، به‌ویژه خانه‌های اعیانی متداول بوده و هم‌چنین در کف‌سازی‌ها و ساخت سقف‌های اتاق‌های خانه به کارمی رفته. این آجرها بیش‌تر از کوره‌های محمودآباد معروف به محمودآباد سید تولید می‌شده است. گچ‌بری و آینه‌کاری سقف‌ها و دیوارها و جاهایی از اتاق‌ها به‌عنوان جالباسی و جای قرار دادن چراغ‌ها با نام جاچراغی بنا به توان اقتصادی صاحب‌خانه و ذوق معماران انجام می‌گرفته. بادگیر سازی نیز بنا به شرایط جغرافیایی و اقلیمی سیرجان که آب و هوایی مانند یزد و رفسنجان دارد، برای آن محیط مناسب بوده و در تابستان زمینه‌ساز آرامش ساکنان و کاهش دمای هوا می‌شده است.

همین مناسبت مایۀ دست‌یابی به طرح‌های تازه و نویی در این زمینه شده است. چنان‌که شاید بتوان گفت در برخی موارد، خلاقانه‌ترین و بی‌بدیل‌ترین نمونۀ بادگیرها در خانه‌هایی از این شهر ساخته شده است. ساخت بادگیرهای بلند با طرح‌های جالب، که از پراستفاده‌ترین جاهای تابستانی در خانه‌ها بوده است، به نسبت وسعت خانه‌ها، از پدیده‌های موردنیاز به شمار می‌رفته و کم‌تر خانه‌ای بدون بادگیر ساخته می‌شد؛ زیرا تابستان‌ها با نداشتن وسایل سرمایشی امروزی مانند کولر و پنکه و... نیازمند جایی بوده‌اند که به دور از گرمای جان‌گداز هوا، بتوانند به استراحت بپردازند یا در تابستان در آنجا سکونت داشته باشند. و در چنین مناطقی علاوه بر زیست خود ساکنان، نیاز به جایی بوده که بتوانند مواد غذایی، کوزه‌های آب و حتی گاهی گوشت تازه را نگه دارند. و بدیهی است که چنین جاهایی در زمستان نیز بی‌استفاده نمی‌مانده است. در خانه‌های بزرگ‌تر و گسترده‌تر، معمولاً بادگیرها را به دو اتاق راه می‌دادند که یکی از آن‌ها را اتاق زیر بادگیر و دیگری را اتاق پشت بادگیر نام می‌نهادند و معمولاً ایوانی که بیرون ساحتمان و به حیاط خانه می‌رسید، در پیش بادگیر ساخته می‌شد که پیش بادگیر یا تالار نامیده می‌شد. در خانه‌های کوچک‌تر، اتاقی به مساحت بیست تا بیست‌وچهار متر یا کمی بیش و کم، مرتبط با بادگیر می‌ساختند.

خانواده‌ها از آغاز خیزش آفتاب تا پایان روز، یعنی تا غروب آفتاب، در اتاق زیر بادگیر یا پشت بادگیرمی ماندند و هنگام پسین به بخش بیرونی یعنی تالار پیش بادگیرمی رفتند تا شب را در هوای آزاد و خنک و طبیعی بگذرانند؛ و شب‌ها نیز یا در پشه‌بندها و یا روی تخت‌های چوبی بزرگ درهمان جا می‌خوابیدند که آن نیز به دست چوب گران و چوب کاران سیرجانی ساخته می‌شده. نمونه‌های از آثار و ساختمان‌هایی به شیوۀ سنتی و مردمی باقی مانده است، بناهایی است که اکنون در اختیار میراث فرهنگی است و با نظر آنان مرمت و نگه‌داری می‌شود.

۱- بادگیر چپقی: این بادگیر بر بالای خانۀ شادروان دکتر سید علی‌اصغر مجد رضوی ساخته شده است. ساخت این بنا نشانگر آن است که معماری خوش‌سلیقه و چیره‌دست سازندۀ آن است. این معمار، سیدمحمد شجاع بوده و با الهام از دودکش‌های کشتی این طراحی را انجام داده و شاید حدود شصت سال پیش آن را ساخته است؛ و ازاین روی که بسیار شبیه چپق است، به نام بادگیر چپقی معروف است.

۲- بلندترین بادگیر معمولی بر بلندای خانۀ شادروان حاج سید ابراهیم رضوی است که به خانۀ حاج رشیدی شناخته می‌شود و از شاه کارهای ساحتمانی درصد و پنجاه سال گذشته است. علاوه بر این در کوچه‌ها و پس‌کوچه‌های این شهر و محله‌های آن نمونه‌هایی بر پشت‌بام‌ها دیده می‌شود.

زیباسازی دیوارهای خانه‌ها و سردرها با استفاده از مصالح ساختمانی در دسترس تأمین می‌شده که امکان تهیۀ آن آسان باشد و نمونه‌ای از هنر و سلیقۀ معماران این دیاراست. معماران با بهره گرفتن از آجر و سنگ‌ریزه و گچ، طرح و نقش آفریده‌اند. طرح و نقش‌هایی که بسیار زیبا و برجای ماندنی است و در مقابل عوامل محیطی چون باران و آفتاب تاب توان دارد. برای نمونه استاد معمار، آقای محمود معماریان در سال ۱۳۲۶ خورشیدی در ساختن خانۀ حاج علی‌اصغر حسابی و استاد غلام عباس معماریان در ساختن خانۀ سعید نیا (ناظم)، زیباترین طرح و نقش را از همین مصالح موجود در منطقه آفریده‌اند. بالای درهای خانه‌ها و دالان‌های ورودی (سردرها) را با سبک‌های زیبای معماری می‌ساختند؛ و با نقش‌ها و آیه‌های قرآن زینت می‌داده‌اند که نشانۀ امنیت و میمنت باشد و گاهی برای زینت و دور کردن بلا و چشم‌زخم از سر آهو و سر بز کوهی و خشک‌شدۀ بدن جغد برای قرار دادن در سردر خانه‌ها استفاده می‌کرده‌اند. یا حتی خانواده‌هایی، تکه‌هایی از نمک و زاغ را به‌گونه‌ای که در دیدراه گذران باشد، بر سردر آویزان می‌کردند؛ و بدین گونه خویشتن و خانواده را از چشم‌زخم به دور می‌داشتند.

پرداختن به فرهنگ فولکلور سیرجان را به زمانی دیگر وا می‌گذاریم.