https://srmshq.ir/zeysqx
اگر کمی سرمان را درون تاریخ فرو کنیم درمییابیم موسیقی رزمی جزو کهنترین شاخههای این هنر در ایران است.
«گزنفون» تاریخنگار یونانی نقل میکند که کورش کبیر در هنگام رزم سرود جنگی میخوانده و سپاهیان با صدای بلند او را همراهی میکردند و با صدای کرنا و کوس وارد کارزاری میشدند. جالب این است که یکی از کرناهای فلزی آن دوره هنوز باقی است و در موزه تخت جمشید فارس نگهداری میشود. این سازها با کمی تغییر در جنگهای اشکانیان و ساسانیان نیز رایج بوده است و تاریخنویسان از آنها یاد کردهاند.
فردوسی نیز در شاهنامه از سازهای رزم بهوفور نام برده است. این رویه تقریباً در دورههای اسلامی نیز ادامه داشته است ولی نه به شکوه گذشته. دورۀ قاجار نقطۀ عطفی است در تاریخ این نوع موسیقی.
در این دوران بود که گروههای موزیکی برای دستههای نظامی ایجاد شد. موسیقی نظامی اولین نوع موسیقی بود که از غرب وارد ایران شد و بهنوعی دروازۀ ورود موسیقی علمی به ایران. معلمان موسیقی غربی آن دوره همگی مدرس موسیقی نظامی بودند. ترانۀ حماسی و اجتماعی برای اولین بار در همین دوره شکل گرفت. ترانههای حماسی عارف در دورۀ قاجار باعث تهییج مردم و بالا بردن حس وطنپرستی آنها برای رسیدن به آرمانهای مشروطهخواهی بود.
در دوران پهلوی نیز موسیقی نظامی بیشازپیش تقویت شد. حس انقلاب و حال و هوای خاص آن را نمیتوان بدون زمزمه سرودهای حماسی آن دوران متصور شد.
با شروع جنگ نیز موسیقی یار همیشه لحظات ناب پیروزیها و حماسهها بود. فکر میکنم همه بر این باورند که جنگ همیشه پدیدهای است شوم و ویرانگر ولی از دل همین پدیدۀ شوم لحظات و خاطراتی بیرون میزند که تا همیشه جاودانه است و دلیل و برهانی بر شجاعت مردان و زنانی که جان عزیز را سرمایۀ آرمانهای طلایی خود کردهاند؛ موسیقی نغمهگر همین لحظات و همین افراد است.
یا حق
https://srmshq.ir/e2dby8
محرم طی قرنها در همهجای زندگی ما ازجمله شعر، نمایش و موسیقی نمود پیدا کرده است. نوحهخوانی و تعزیه از جمله آیینهای عاشورایی هستند که در هر جای ایران به شکلی اجرا و برگزار میشوند. گذشته از اینکه امروز نوحهخوانیها و تعزیهها یک اسلوب و قالب تقریباً واحد و عامپسند پیدا کرده و مثل همۀ عرصههای دیگر، تا حد زیادی از اصل خود دور شده و گاهی حتی حالت ابتذال به خود گرفته، اما هنوز صداها و اجراهای متفاوت، پرمحتوا و در عین حال سوزناک که از عمق جان خواننده بیرون آید در گوشه و کنار کشور شنیده میشود؛ این نواها را باید بهعنوان بخشی از فرهنگمان حفظ کرده و استمرار دهیم.
«عباس افضلی نَنیز» عضو هیئتعلمی و مدیر گروه هنرهای نمایشی دانشگاه باهنر که اصالتش به روستایی در رابر کرمان با نام «نَنیز» میرسد، با دلبستگی خاصی که به روستای آبا و اجدادیاش و آیینهای آن دارد، نوحههای این منطقه را در قالب یک کتاب و سیدی گردآوری کرده و درواقع نوحههای در حال فراموشی ننیز را احیا کرده است. با او در مورد آیینهای محرم ننیز، جایگاه ساز و آواز در نوحه و تعزیه و نیز آسیبهای فرهنگی و آموزشی نوحهخوانیها و عزاداریهای بیاصالتی که امروز رایج شده است، گفتوگو کردیم.
چه شد که تصمیم به انجام چنین پژوهشی گرفتید؟
من کرمان به دنیا آمده و بزرگ شدهام ولی اصالتاً ننیزی هستم و به ننیز خیلی وابستهام، حتی روی پسوند «ننیزی» فامیلم تعصب دارم. از قدیم هر جا از من میپرسیدند اهل کجایی میگفتم ننیزی هستم. یکی از چیزهایی که همواره توجه مرا به خود جلب کرده، آیینهای ننیز است از آیینهای سوگ تا عیش. البته به هر چیزی که مربوط به گذشته است علاقۀ زیادی دارم و درمجموع آدم نوستالژیکبازی هستم؛ در زمینۀ فرهنگ و هنر هم گرایش زیادی به گذشته دارم. عمویم سرپرست و از دستاندرکاران اصلی تعزیۀ ننیز است و من از بچگی همراه عمو به مجالس عمومی تعزیه و حتی جلسات شورای تعزیه میرفتم و در جریان کار آنها بودم. عموی پدرم مشهور به قاسمِ کریم (اسم پدرشان کریم بود) تعزیهخوان خوشصدایی بود و جدّ ما معروف به کریم خوشخوان بود؛ کریم دو پسر به اسم قاسم و عباس داشت که عباس پدربزرگ من است و هر دو ذاکر بودند. عموی پدرم فوقالعاده خوشصدا بود و با اینکه آموزش موسیقی ندیده بود، ملودی نوحهها را بهخوبی اجرا میکرد. وقتی که از دنیا رفت ضربۀ روحی بزرگی به من وارد شد؛ با فوت ایشان یک گنجینۀ بسیار عظیم از موسیقی، ملودی، شعر، فرهنگ و تاریخ از دست رفت. در حال حاضر فرزندان ایشان شاه نسخهخوان تعزیههای ننیز هستند اما خودشان هم میدانند و میگویند که نمیتوانند مثل او اجرا کنند. متأسفانه اطلاعاتی که عموقاسم داشت، ثبت نشد. بعد از ایشان، فوت دوست عزیزی به نام حبیبالله نعمتاللهی مرا بهشدت متأثر کرد؛ ایشان بسیار آگاه بود و نقش کاریزماتیکی در محرم ننیز داشت. معمولاً هر کس سؤالی از تاریخ تعزیه و دیگر آیینهای ننیز داشت از ایشان میپرسید؛ آقای نعمتاللهی هم بر اثر تصادف فوت کردند و من حس کردم برای ثبت آیینها و پژوهش دربارۀ آنها ممکن است دیر شود؛ این بود که تصمیم گرفتم اطلاعات موجود را جمعآوری کنم. حدود سال ۸۵ بود و من در تهران دانشجو بودم. با خانواده در میان گذاشتم و گفتم که نیاز به یک سیستم صوتی خوب دارم که بعداً بتوانم اطلاعات ضبطشده را منتشر کنم؛ یک دستگاه ضبط صدای حرفهای و دو میکروفون خریدم و شروع به کار کردم.
نوحههای ننیز یک ویژگی منحصربهفرد دارند که مربوط به موسیقی آنهاست، نوع اجرا ممکن است منحصربهفرد نباشد. البته من چون در عزاداری جاهای دیگر شرکت نکردهام، نمیتوانم در این مورد نظر دهم. دوستانم اصرار میکنند که در مراسم محرم شهرشان شرکت کنم و برای عکاسی به آنجا بروم، ولی هنوز نتوانستهام حتی یک سال در ایام محرم جایی بهجز ننیز باشم؛ به همین خاطر آیینهای جاهای دیگر را ندیدهام فقط از طریق پژوهش، اطلاعاتی دارم.
گفتید پژوهشهایتان را از سال ۸۵ آغاز کردید، تا کی ادامه پیدا کرد؟
تا همین سال گذشته که کتاب منتشر شد درگیر آن بودم. البته در این مدت جریان پژوهش وقفههای طولانیمدتی هم داشت. واقعیتاش این است که برای انتشار مردد بودم و نمیدانستم علاقۀ شخصی من به این میراث آیا میتواند برای دیگران هم جذاب و ارزشمند باشد یا نه. با چند نفر از اهالیِ موسیقی مشورت کردم. جناب آقای توحیدی که از پژوهشگران موسیقی آیینی و نواحی هستند به من اطمینان دادند که کار ارزشمندی است و تشویقم کردند که حتماً انجام دهم. بعد از آن دلم را یکدله کردم و پس از تکمیل مطالب، کتاب منتشر شد.
برای جمعآوری این نوحهها چند بار به ننیز سفر کردید، برخورد و همکاری اهالی چطور بود؟
من خودم ننیزی هستم و با توجه به شناخت و اشرافی که به این موضوع داشتم قرار نبود بروم بپرسم شما چه نوحههایی دارید؟ فقط باید ذاکران را دور هم جمع میکردم و از آنها میخواستم فلان نوحه را بخوانند. شاید خود من یک منبع باشم برای پرسش یک پژوهشگر، چون از بچگی با این آیینها بزرگ شدهام. بخش قابلتوجهی از این نوحهها و آیینها دارند از بین میروند و بهجز سه، چهار مورد دیگر کسی آنها را نمیخواند. برای این پژوهش حدود ۲۰ نوحه ضبط و منتشر شد؛ وقتی ذاکران دور هم جمع میشدند یکمرتبه یادشان میآمد که فلان نوحه هم بود، بعد میرفتند آن را میآوردند و اجرا میکردند. بعضی از نوحههایی که در این کتاب و سیدی آورده شده، بعد از گذشت ۳۰ سال اجرا شده است. خوشحالی من از این است که توانستم این نوحهها را جمع کرده و احیا کنم؛ این نوحهها فقط بهصورت کتبی و صوتی ثبت و ضبط نشدند، بلکه بهصورت واقعی هم احیا شدند. امروز دیگر جوان و میانسال ننیزی میدانند که فلان نوحه هم هست و به مداح میگویند آن را هم بخوان؛ این خیلی باارزش است.
...
آهنگساز، رهبر ارکستر و کر، پژوهشگر و نویسنده
https://srmshq.ir/i8skup
در سراسر این کره خاکی و برای هر ملت و هر سرزمین، سرودهای ملی، آئینی، مذهبی، حماسی، انقلابی و شادیانهها بیانگر نوع فرهنگ و میزان همبستگی و کیفیت آن بیانگر میزان رشد فرهنگی و اجتماعی آن منطقه است که از هزارههای گذشته تا کنون به شیوههای گوناگون به تکامل رسیده است. در عصر حاضر با نگاهی ساده به سرود ملی کشورها میتوانیم با بخش عمدهای از آرمانها، دیدگاههای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، پیشینه و اصالت آن ملت آشنا شویم. بهعنوانمثال سرود ملی فعلی ایران از نظر ملودی و تنظیم شباهت بسیار زیادی به سرود ملی کشور کره جنوبی دارد که جای تأمل دارد که چگونه این شباهت به وجود آمده است. ممکن است تکنولوژی خودروسازی کشور کره جنوبی فاصله بسیار زیاد و دستنیافتنی با صنعت خودروسازی ایران داشته باشد و ایران از این تکنولوژی برتر تبعیت کند اما در سرود ملی یک کشور که باید بیانگر اصالتها و هویت و نغمههای همان کشور باشد این اقتباس غیرمنطقی است زیرا میلیونها نفر باید آن را هر روز و در تمامی رویدادهای فرهنگی، سیاسی، ورزشی بشنوند و زمزمه کنند. در خصوص محتوا و شعر یک سرود ملی باید اصالت و هویت و پیشینه و اعتقادات یک ملت در کنار هم و با تأکید بر نام آن کشور نمایان گردد و شنوندگان سایر کشورها با آغاز شعر بتوانند حدس بزنند سرود ملی کدام کشور است. در سرود ملی کشور عزیزمان ایران، کلمه «ایران» که اصل مطلب است تنها یک بار و آن هم در انتهای سرود آورده شده است که از صلابت و قدرت نام بزرگ ایران کاسته شده است. این تحلیل اولیه این نکته را به ما گوشزد میکند که اگرچه عمدی در این خصوص وجود نداشته است اما دقت چندانی هم صورت نگرفته و با عجله و با کمترین تحلیل فنی این قطعه ساخته شده است. همین موضوع بیانگر این است که سرود در ایران علیرغم تلاشهای صورت گرفته هنوز به جایگاه اصیل و صحیح خود دست نیافته است. ضمن اینکه در هر دوران و دهه نوسانات زیادی در خصوص تولید و اجرای سرود به چشم میخورد که برخی سازنده و برخی مخرب بوده و گاهی سردرگمی در این هنر اصیل آن را از مسیر اصلی منحرف نموده است. در این گفتار به بررسی سرود و انواع و سبکهای آن و راهکارهای عملی خروج از بحران در عین سادگی کلام و پرهیز از اصطلاحات پیچیده فنی پرداخته خواهد شد تا تمامی علاقمندان سرود حتی کسانی که موزیسین نیستند بتوانند در تعالی این هنر فعالیت مؤثر داشته باشند و با ایجاد شور و شعف در میان نوجوانان و جوانان، سرودها و آوازهای شاد و پویا و سازنده بخوانند و لذت ببرند.
نظری به آواز در جهان و ایران
آوازهای اولیه انسانها شامل آواها و مصوتهایی بود که ریشه در بیان احساسات داشته است. در طول هزارهها و قرنها و در جغرافیای پهناور زمین، به تعداد اقوام و فرهنگها، آوازهای بیشماری پدید آمد و تکامل یافت و برخی به فراموشی سپرده شد. بهمنظور شناخت بهتر انواع آوازهای اولیه تا آوازهای امروزی نمونههایی از این آوازها آورده شده است:
• آواز ملل: هر سرزمینی آوازها و فرهنگ و گویش مربوط به خود را دارد و این تنوع فرهنگ و لهجه آوازهای متعددی برای ملل مختلف پدید آورده است.
• گوسانها و آوازهای باستانی: اجداد چند هزارساله ایرانیان آوازهای فردی و گروهی بسیاری میخواندند که امروزه نشانی از آنها نیست و گمان بر این است که نقالیها، حماسهخوانیها، مرثیهها و آوازهای ملی از نشانههای همان آوازها باشند.
• آوازهای اولیه مذهبی: از زمانی که بشر در کشف و شهود خود به آفریدگار یکتا پی برد آوازهای مذهبی با آواها و صداهایی شکل گرفت که عمدتاً از مصوتها تشکیل شده بود و سپس اشعار مذهبی جایگزین آواهای بیکلام گردید. اگرچه پیش از این آوازهای یکتاپرستی، وردها و آوازهایی برای پرستش شرک گونه نیز وجود داشته است اما این موضوع مورد بحث این کتاب نیست.
• آوازهای مذهبی تخصصی: در سیر تکامل آواز گروهی بهتدریج آوازهای چندصدایی در کلیسا با فرازهایی از انجیل به اجرا درآمد. در آوازهای مذهبی ایران نیز به شکلهای مختلفی این همآوایی وجود داشته و امروزه بهصورت تکامل یافتهتری در حال اجراست اما مشکل اینجاست که عمدتاً این آوازها با تقلید از انواع موسیقیهای غیرمذهبی در جریان است که محتوا را نیز تحتالشعاع خود قرار داده است.
• آواز دورهگردها: از دوران باستان تا امروز آوازهای دورهگردها با و بدون ساز وجود دارد و با محتوایی سرگرمکننده، افسانه گونه و قصه گونه و گاهی برگرفته از موسیقی ژانرهای مختلف شنیده شده در جامعه اجرا میشود. این نوع موسیقی عمدتاً بر پایه موسیقی و لهجه و گویشهای محلی است و این تنوع مخاطبان را به خود جذب مینماید.
• کارآواها: بسیاری از آهنگها و آوازها در اصل آواهای کار و زندگی هستند و ریشه در آواهایی که هنگام کارهای روزمره بوده شکل گرفته است و از دوران باستان تا کنون وجود داشته است و بسیاری از آنها با از بین رفتن آن مشاغل، هماکنون به فراموشی سپرده شده است.
• لالایی، شادیانه، منظومه خوانی، موسیقی حماسه، نقالی: این آوازهای گروهی و فردی از آوازهایی هستند که از دوران باستان شکل گرفتهاند و بیانگر اصالتها و شیوه زندگی مردم قدیم هستند.
• آوازهای محلی: این آوازها با گویش محلی و با جملهبندی موسیقی محلی همراه هستند و وجه تمایز موسیقی هر سرزمین با سرزمین دیگر هستند که بر همان اساس میتوان آنها را از انواع دیگر موسیقی تشخیص داد.
• آوازهای کوچهبازاری: قدمت کمتری به نسبت سایر آوازهای اصیل دارد و هم در گویش و لهجه و لحن و همچنین در محتوا و مضامین آن تفاوتهایی با موسیقی محلی و ملی دیده میشود و عمدتاً موسیقی سرگرمی حین کار با محتوایی اجتماعی و اعتراضی و گاهی هجو است تا بتواند منظور خود را بهطور غیرمستقیم و بهصورت طنز تلخ بیان نماید.
• آوازهای سبکهای روز: آوازهایی که بعد از نیمه دوم قرن بیستم تا به امروز شکل گرفته و برخی بدون همراهی ساز هستند نگرش جدیدی در خصوص جایگزینی صدای انسان بجای صدای سازها بودند. اگرچه اینگونه آوازهای سازگونه قدمتی چندصد ساله دارند اما در دهههای گذشته رشد چشمگیری داشتهاند و مخاطبان بسیاری به خود جذب نمودهاند.
...
مدرس موسیقی و پژوهشگر هنر
https://srmshq.ir/t57z4d
بخش سوم: موسیقی در حملهی نادر به هندوستان
زمانی که نادر بر اریکهی قدرت نشست و خود را شاه ایران خواند محمدشاه گورکانی (ح. ۱۱۳۱- ۱۱۶۱/ ۱۷۴۸-۱۷۴۸) هفده سال بود که بر هندوستان حکومت میکرد. نادر در این زمان کماکان احساس میکرد که خطر از جانب افغانها او را تهدید میکند. او به دفعات از محمدشاه درخواست کرده بود که مرزهای هند را بر روی افغانها ببندد و محمدشاه نیز قول مساعدت داده بود، ولی هیچگاه اقدامی جدی در این زمینه نکرده بود. عاقبت نادر در بهار سال ۱۱۵۱/۱۷۳۸ به فکر حمله به هندوستان افتاد و به طرف کابل و پیشاور حرکت کرد.
نادر ابتدا به سمت کابل حرکت کرد و پس از مدتی این شهر را تصرف کرد. سپس دوازده هزار سپاهی را به فرمانده حاجیخان بیک افشار به سوی تنگهی خیبر پیش فرستاد. طنبوری آرتین که در این سفر جزو خدمه و حشمهی اردوی نادر به هند رفته است می-نویسد:
از ایران تا تنگه خیبر چادر سازندگان را دور از چادر طهماسبقلی میزدند، به فاصلهای به قدر فاصله اسکدار بشیکتاش (یعنی حدود نیم کیلومتر). سراپرده شاه را در میان و چادرهای بستگان او را در سه سوی آن برپا میکردند و رو به روی آن محوطه بازی بود، مثلاً چادر شاه نظير "ستون سنگی" بود در استانبول که در برابر آن میدان اسب قرار دارد. از تنگه خیبر به آن سوی را همیشه با هم بودیم و چادر سازندگان را نیز جزو چادرهای بستگان او میزدند (طنبوری کوچک آرتین ۱۳۶۸: ۱۴۴-۱۴۵).
نادر در تنگۀ خیبر به مصاف ناصرخان فرماندار کابل و پیشاور رفت و او را در این محل شکست داد. ناصرخان مدت کوتاهی در بند بود ولی بالأخره مورد عفو قرار گرفت و سپس به پیشاور رفت و شهر را برای ورود نادر آذین بست و با تشریفات زیاد به استقبال او در آمد. در مراسم استقبال از نادر به گفتهی مروی تا دو فرسنگ راه را پاانداز دیبا و مخمل زرتار انداختند و سازندگان و شعبده بازان به شیوهی هندوستان به اجرای «سرود راک» و «نغمههای کابلی» پرداختند (محمدکاظم مروی ۱۳۶۹: ۶۴۱).
نادر عاقبت در هفتم ذیالحجه ۱۱۵۲/ بیستم مارس ۱۷۳۹ به سرحد دهلی (شاه جهان آباد) رسید. او ابتدا به محمدشاه پيغام فرستاد که قصد جنگ ندارد و از او درخواست کرد که برای دیدنش به اردو بیاید. محمدشاه نیز دعوت نادر را پذیرفت و به همراه دوازده مرد سپید پوش که او را بر روی تختی چوبی حمل میکردند نزد نادر آمد. نادر نیز مجلسی برای مهمان خود تدارک دید که وصف آن از زبان مروی چنین بیان شده است.
و روز دیگر، حسبالامر دارای زمان، چنان مقرر گردید که کارکنان سرکار عظمت مدار مجلسی به جهت قدوم میمنت لزوم محمدشاه آرایش داده، جشنی بس عظیم و بزمی چون خلد نعیم ترتیب داده، از روی اعزاز و احترام تمام به احضار آن پادشاه گردون غلام فرمان داد. بعد از تشریف قدوم همت قرین، آن دو پادشاه با تمکین چون نیرین که در یک برج قرار گیرند، بر یک مسند متمکن گشته، امرا و مقربان هر یک از طرفین در محل مناسب قرار گرفتند.
و به اقبال پادشاه فریدون جاه مجلسی منعقد گردید که تا مهروماه بر این کبودین خرگاه آرام گرفتهاند، به دیده بصیرت چنان بزمی مشاهده ننمودهاند. و تا ناهید (خنیا)گر قانون عشرتساز کرده، در بساط نشاط هیچ ذیشوکتی بدان هیئت و نزهت به قدم رفتار نفرموده. گردون پیر مزینات نجوم را در آن روز عشرتآیین بر آن بزم فردوس قرین (نثار) فرموده، جهت اصابت عينالكمال عقد پروین چون سپندان بر آتش خورشید پراکنده، سبعه سیاره از غرفات تدویر به نظاره آن جشن حیران، و فلک ثواب را از ثابتات عرق خجلت از تزیین آن بساط بر جبین روان. (محمدکاظم مروي ۱۳۶۹: ۷۳۵)/
محمدشاه به مدت یک هفته در اردوی نادر به سر برد. پس از آن نادر با حیلهای به همراه محمدشاه وارد دهلی شد و متعاقباً سپاهیانش شهر و خزائن آن را متصرف شدند. بدین ترتیب نادر توانست پایتخت امپراتوری گورکانیان هند را تسخیر کند.
به مجرد رسیدن خبر تسخیر هندوستان، رضاقلی میرزا که در اصفهان بود دستور داد تا شهر را آذین بسته و جشنی به میمنت این فتح و پیروزی به راه بیاندازند. مردی که خود نیز شخصاً در این جشن حضور داشته دربارهی اجرای موسیقی و رقص و مخصوصاً ریسمانبازی شخصی به نام حاجی ابراهیم به تفصیل سخن گفته است.
...