https://srmshq.ir/n1a3ck
از اولین روزهایی که همکاری خود را با نشریه سرمشق آغاز کردم، دیدگاه مشترک من بهعنوان دبیر بخش تئاتر با سردبیر نشریه این بود که در این بخش تا جای ممکن به تئاتر استان کرمان پرداخته شود، چه از نظر تاریخی و بازتاب گذشته این هنر در کرمان و چه پرداختن به رویدادهای روز و فعالان حوزه تئاتر استان و در این راستا تلاش کردیم تا حد امکان مطالب بخش تئاتر را هنرمندان کرمانی یا کسانی که به تئاتر کرمان اشراف دارند، بنویسند. ضمن اینکه از آنجا که سرمشق یک مجله تخصصی در زمینه تئاتر نیست، ما سعی کردهایم که از چاپ و نشر مطالب و مقالات کاملاً تخصصی حذر کنیم و به مسائلی بپردازیم که عمومیت بیشتری دارند. حالا و بعد از گذشت بیش از دو سال از چاپ نشریه با تمام کم و کاستیهای این بخش که بهعنوان دبیر همه را به عهده میگیرم و البته انصافاً میتوانست بخش بسیار بهتری باشد، یکی از خرسندیهایم این است که نسبت به مطالبی که در حوزه تئاتر کرمان منتشر میشود، همیشه نظرات و بازتابهایی دریافت کردهایم، چه از هنرمندان تئاتر کرمان و چه خارج از استان. این نشاندهنده این است که سرمشق دیده و خوانده میشود.
از آنجا که بخش عمدهای از تاریخ تئاتر کرمان، بهویژه تئاتر پس از انقلاب ۵۷ همیشه بهصورت شفاهی ارائه شده و با مدارک مستند و مستدل در جایی مکتوب نشده، بخشی از تلاش ما این بوده که به سراغ هنرمندان معاصر تئاتر کرمان برویم و بدون نگاه کیفی و نقد و نظر، تنها روایت آنها از تاریخ تئاتر کرمان را بشنویم. این راه را با این آگاهی جلو رفتیم که میدانیم بهواسطه گذر زمان، فراموشی و سهلانگاری بخش جدانشدنی در روایت تاریخ شفاهی است و حقیقت در نگاهها و دیدگاههای مختلف جمع شده و نه در یک نگاه؛ بنابراین روایتهایی که در نشریه منتشر شده و یا خواهد شد، نقد و نظرها و کم و کاستیهایی به همراه خواهد داشت و برای ما بسیار خوشایند است که با بازتاب نظرات متفاوت و متضاد، خلأهای این گفتوگوها را بپوشانیم.
ما در دو شماره غیرمستمر در ویژهنامههایی به فعالیتهای دو هنرمند حوزه تئاتر کرمان پرداختیم؛ زندهیاد مهدی ارمز و آقای مهدی ثانی. انتشار شماره ۳۱ (ویژهنامه آقای ثانی) بازتابهایی را به همراه داشت. حاصل یکی از این بازتابها و توجه و احترام نشریه به نظرات خوانندگانش، گفتوگویی است با آقای ابوالفضل کارآمد که در ادامه خواهید خواند. از آنجا که در مقدمهای که آقای کارآمد خود بر گفتوگو نوشتهاند و همینطور در طول گفتوگو اشاره شده، مطلبی که خواهید خواند تنها معرفی یا گفتوگو با یک شخص نیست، بلکه نشان از هویت گروهی است که انگار در یادآوری شفاهی و کتبی تاریخ تئاتر کرمان نادیده انگاشته شدهاند. با این حال نشریه مثل همیشه با روی باز و طیب خاطر و با کمال میل پذیرا و منتظر نقد و نظر خوانندگان میباشد.
دبیر بخش تئاتر
https://srmshq.ir/3hyxcg
ابوالفضل کارآمد -
هر پدیدهای برای خودش تاریخی دارد. تاریخی که افت و خیز زمانه آن را در حافظه خود نگاه داشته و در موقع مقتضی در اختیار نسلهای بعد قرار میدهد. لاپوشانی تاریخ به هر حال و با توجه به روشهای پژوهشی مدرن علم تاریخ و علوم اجتماعی یقیناً امکانپذیر نیست. امکاناتی که به سهولت میتواند سره را از ناسره جدا کرده و حقیقت وقایع را عریان در اختیار جامعه بشری قرار دهد؛ بهویژه آنکه امروزه انواع رسانههای مکتوب و مجازی اجازه فراموش شدن وقایع و حقایق را از نوع بنیبشر سلب کرده است! و دیگر نیاز به تحقیق چندانی هم نیست!
هنر ارزشمند تئاتر نیز همچون دیگر پدیدهها از داشتن تاریخ محروم نیست که خوشبختانه این موضوع راه را بر هرگونه تحریف، کتمان و نادیده انگاری بسته است! دوست هنرمند و پیشکسوت من جناب مهدی ثانی در یک مصاحبه گفتهاند: «در زندگی آن روزهای ما «معرفت» موج میزد، به ما یاد میدادند که دروغ نگوییم.» (سرمشق – ۳۱) این سخن، درستی و راستی را ترویج میکند و آن گاه که چنین باشد یعنی معرفت باشد و دروغ و لاپوشانی نباشد، بدون تردید تئاتر از نان شب هم واجبتر میشود! از روزهای آغازین تاریخ، بزرگان و پیامبران توصیه به صدق و راستی کردهاند و تئاتر میتواند این دیدگاه را ترویج دهد و این همان آموزشهای «اخلاق هنری» است که بایستی در تئاتر نیز تدریس شود.
تئاتر کرمان در مقطع پس از انقلاب هم برای خودش تاریخ ناگفتهای دارد که هویت گروههای فعال و تلاشگر آن دوران را آشکار میسازد؛ هویت هنرمندانی که آغازگر و بهاصطلاح امروزی «خطشکن» صحنه نمایش بودند بهخصوص خانمهایی که پس از انقلاب در کرمان روی صحنه رفتند و اجراهایی ارزشمند از خود به یادگار گذاشتند. بدیهی است که هویت گروهها را میزان عملکرد آنها تعیین میکند و با حذف گرایی و به فراموشی سپردن عمدی یا غیرعمدی نمیتوان هویت واقعیتهای ملموس جامعه را نادیده انگاشت.
تئاتر کرمان هرگز «دوره توقف» نداشته است. چنین برداشتی ممکن است به عدم اطلاع و عدم اشراف به تاریخ هنر تئاتر استان بازگردد و البته عناصر هوشمند هنری راه را برای رسیدن به حقایق و واقعیتها کشف میکنند. به همین دلایل و بهمنظور وضوح و تبیین فعالیتهای تئاتر استان کرمان در مقطع ۱۳۶۳ - ۱۳۵۸ و از آنجایی که طی سی و پنج سال گذشته تلاش صمیمانه و بدون تبلیغات جمعی از هنرمندان فعال کرمانی نادیده انگاشته شده به نظر میرسد که این گفتوگو جهت آشنایی نسل نو با تاریخچه مختصری از فعالیتهای گروه تئاتر «ما» که آغازگر تئاتر کرمان در دوران پس از انقلاب است، مفید واقع شود و بر این امر تأکید شود که تئاتر کرمان در هیچ مقطعی توقف نداشته و پیوسته فعال و دینامیک و زنده بوده است. در انتها یاد میکنم از دو هنرمند گرانقدر گروه «ما»، محمدحسین ضیا عزیزی و محمود مدد نیا که در خاکریزهای نبرد با دشمن متجاوز «هنرشان» را کامل کردند و «سردار» شدند! روحشان شاد!
***
سکینه عربنژاد:
از چگونگی آشناییتان با تئاتر برایمان بگویید.
سیزده یا چهارده ساله بودم که در حال عبور از کنار پارک شهر تهران با تبلیغات بیرونی سالن نمایشی، وارد سالنی شدم که بازیگر آن در حال آواز خواندن بود. نمایش برایم جذاب بود و تا پایان آن را نگاه کردم. متأسفانه از محتوای آن نمایش چیزی به یادم نمانده است، اما بعدها متوجه شدم که نام آن بازیگر علی نصیریان و نام نمایش تکپردهای که دیدم «بلبل سرگشته» بوده است. این اولین تجربه من از دیدن یک نمایش بود و به نظر میرسید دیدن آن نمایش کار خودش را کرده بود و من یک نوع دلبستگی و علاقه به تئاتر و نمایش پیدا کرده بودم.
دوره دبیرستان – دبیرستان محمدعلی فروغی تهران – فرصت دیگری دست داد تا یک نمایشنامه مذهبی و تاریخی را با کمک معلممان –که دانشجویی فعال و انقلابی بود – در منزل ایشان تمرین کنیم. آقای سید علی صالحی خودش کار را کارگردانی میکرد و من هم نقش کوتاهی داشتم که بعد از تمرینهای مکرر، به دلیل ترس از برخورد ساواک کار اجرا نشد؛ اما به هر حال مدتی را در فضای تمرین نمایش بودیم.
هرچه به سالهای ۵۷ نزدیکتر میشدیم و فعالیتهای سیاسی و اجتماعی رونق بیشتری پیدا میکرد، به همان اندازه فعالیتهای فرهنگی و هنری هم گستره وسیعتری پیدا میکرد. ازجمله این فعالیتها میتوان به شبهای شعر گوته که در مهر ۵۶ با همکاری کانون نویسندگان ایران و انجمن روابط ایران و آلمان و توسط انیستیتو گوته برگزار میشد، اشاره کرد. من هم در آن مراسم شرکت میکردم. آن شبهای بارانی و پرالتهاب را هرگز فراموش نمیکنم؛ شبهایی که شعر و باران از آسمان میبارید.
قبل از آن رضا دانشور بر اساس کتاب «ابوذر سوسیالیست خداپرست» نوشته جودِ السحار و ترجمه دکتر علی شریعتی، نمایشنامه «ابوذر» را نوشته بود که در سال ۴۹ با کارگردانی داریوش ارجمند و بازی ایرج صغیری در تالار رازی دانشکده فردوسی مشهد اجرا شده بود. دو سال بعد در سال ۵۱ به درخواست حسینیه ارشاد این نمایش با نام «یک بار دیگر ابوذر» در تهران به نمایش درآمد. من موفق به دیدن این نمایش در حسینیه ارشاد نشدم، اما اجرای آن را در مسجد ابوالفضل در جنوب تهران دیدم. آن موقع ۱۴ سال بیشتر نداشتم و تازه اخبار و آگاهیهایی از جریان حرکتهای سیاسی به گوشم میرسید. این حرکتها و وقایع بالطبع زمینه کارهای فرهنگی و هنری را در من تقویت میکرد و مرا شیفته این مسیر دشوار کرد.
فعالیت در زمینه تئاتر در کرمان را از کی شروع کردید؟
شرایط کشور هر روز بحرانیتر میشد. دیگر خبری از فعالیتهای فرهنگی – هنری به سبک معمول آن نبود. قبل از پیروزی انقلاب من بهعنوان دانشجوی رشته علوم آزمایشگاهی پزشکی وارد کرمان و دانشکده پیراپزشکی (آرشام) و در انجمن اسلامی مشغول فعالیت شدم. چاپ نشریه، سخنرانی، تأسیس کتابخانه و... ازجمله فعالیتهای ما بود، اما یک کار شاخص ما را فعالتر کرده بود و آن اجرای یک نمایش به نام «شهادت» بود که در آمفیتئاتر دانشکده پیراپزشکی برای اولین بار بعد از انقلاب به اجرا درآمد و با استقبال دانشجویان مواجه شد. کارگردانی این کار مشترک و بهصورت گروهی بود. بعد از اجرای دانشگاه، تصمیم به اجرای عمومی این نمایش در سطح شهر گرفتیم.
هیچکدام از ما شهر کرمان را نمیشناختیم. در همان روزها در حال پرسه زدن در خیابانها بودیم و به ساختمانی رسیدیم که میگفتند مرکز ساواک بوده است. وقتی سؤال کردیم که سالن مناسب برای اجرای نمایش در کرمان کجا پیدا میشود؟ نشانی خانه شهر جنب همان ساختمان قبلی ساواک را دادند. در آنجا با آقای نیکطبع برای اجرای نمایشمان صحبت کردیم و ایشان موافقت کردند که در خانه شهر اجرا برویم. این اولین اجرای رسمی نمایش در شهر کرمان بود که در آغازین روزهای سال ۵۸ (دوازده تا نوزدهم فروردینماه) به صحنه رفت. اجرای نمایش «شهادت» یک نوع «خطشکنی» در آغاز فعالیتهای هنری شهر کرمان بود که توسط ما و دوستانمان انجام شد.
...