دبیر بخش تاریخ
https://srmshq.ir/3ewfxj
مرکز «کرمان شناسی» که در سال ۱۳۶۸ برای نخستین بار در کشور و با هدف معرفی و شناساندن ارزشهای غنی فرهنگی، تاریخی و پتانسیلهای اقتصادی استان کرمان تشکیل شد، به الگویی برای تأسیس مراکز مشابه در سایر استانها و بهویژه «ایرانشناسی» تبدیل شد. مرکز کرمانشناسی در طول سی سال فعالیت، ۳۰۰ عنوان کتاب در راستای هدف اولیه خود، یعنی معرفی جاذبهها و توانمندیهای استان کرمان، چاپ و منتشر کرده؛ همچنین برگزاری چندین همایش و سمینار در همین راستا در کارنامه سی سالۀ این مرکز قرار دارد. چندی پیش و در روزهای دوم تا پنجم اردیبهشتماه، به مناسبت سیامین سال تأسیس مرکز کرمانشناسی، جشنوارهای با عنوان «گنج سی ساله» در دانشگاه تهران و در روزهای هفتم تا چهاردهم اردیبهشتماه نیز در دانشگاه باهنر کرمان برگزار شد.
دوم خرداد ماه نیز به بهانۀ سی سالگی مرکز کرمانشناسی، نشستی در دفتر مجله سرمشق با موضوع نقد عملکرد سی ساله مرکز کرمان شناسی، با حضور سیدحسین مرعشی استاندار اسبق کرمان، سیدمحمدعلی گلابزاده مدیر مرکز کرمانشناسی، دکتر یدالله آقاعباسی استاد دانشگاه و هنرمند تئاتر، علیرضا هاشمینژاد خوشنویس، پژوهشگر و مدرس دانشگاه، مجید نیکپور، بتول ایزدپناه و چند تن از اعضای تحریریه سرمشق؛ فهیمه رضاقلی، مژده موذنزاده و کوروش تقیزاده برگزار شد.
در این نشست ابتدا مرعشی به بیان هدف و انگیزه اولیه از تشکیل مرکز کرمانشناسی پرداخت، سپس گلابزاده در خصوص فعالیتهای این مرکز و مشکلات و محدودیتهای آن طی سی سال فعالیت توضیحاتی داد. در ادامه هر یک از حضار به بیان انتقادات و پیشنهادات خود در مورد فعالیتهای مرکز کرمانشناسی پرداختند. مدیریت نشست با مجید نیکپور، دبیر بخش تاریخ سرمشق و برگزارکننده این جلسه بود. گزارش این نشست را در ادامه میخوانید.
نیکپور: خوشحالیم که فرصتی فراهم شد تا بتوانیم در مورد سی سال فعالیت مرکز کرمانشناسی، صحبت و نقدی داشته باشیم؛ خیلی شفاف و روشن. ابتدا از آقای مرعشی که بنیانگذار مرکز بودند، میخواهم در مورد انگیزه و اینکه فکر تأسیس مرکز کرمانشناسی از کجا شکل گرفت، توضیحاتی بفرمایند.
مرعشی: در آن دوره مسائلی در میان تحصیلکردهها و روشنفکرها و حتی فضای عمومی جامعه وجود داشت که نشان میداد تواناییهای کرمانیها و کرمان را بهعنوان یک نقطه مهم باور ندارند. استان کرمان به لحاظ شاخصهای اقلیمی و دوری از مرکز همیشه عقبتر از استانهای مطرح کشور بود و طبیعی هم بود؛ از لحاظ جمعیت هم در رتبه استانهای پرجمعیت کشور قرار نداشت. انتقاداتی در مورد کرمانیها مطرح میشد مثل اینکه تحرک کافی ندارند که به نظر من اصل مسئله بر سر بیان نکردن یا درست معرفی نکردن فعالیتها بود نه بیتحرکی. کرمانیها خیلی اهل عرضاندام نبودند و همین موجب این شبهه شده بود. کرمان را با مسئله اعتیاد میشناختند و در مورد آن جوکهایی ساخته میشد. آن زمان آقای گلابزاده مدیرکل دفتر اجتماعی استانداری بودند و به درخواست من، در بهمن ۱۳۶۴، ماههای اول استانداری من در کرمان، برای ریشهیابی این مسائل با حضور هشت نفر از اساتید و اهل فن از تهران ازجمله دکتر شریعتمداری، احدی و ... جلسهای تشکیل شد. من که بهشدت علاقهمند بودم که ریشه این مسائل را بفهمم، آن روز صبح و عصر در دو جلسه طولانی حضور داشتم و به همه اظهارنظرها گوش دادم ولی هیچکدام را نتوانستم بپذیرم. مثلاً یکی از آقایان، ارتفاع کرمان را بهعنوان عامل کمتحرکی بیان کرد. با این استدلال که ارتفاع کرمان ۱۷۵۵ متر از سطح دریا است و این موضوع موجب کم شدن اکسیژن و در نتیجه کمتحرکی مردم میشود؛ اما من بلافاصله در ذهن خودم یاد اهالی بافت و رابر افتادم که ارتفاع شهرشان دو هزار متر است ولی آنها به فعال بودن و سلحشوری شهرهاند و اهل عرضاندام و با روحیه خوب هستند؛ این عامل را نتوانستم بپذیرم. عامل دیگر خشکی هوا بود که من را به یاد یزد انداخت و اینکه یزد از کرمان هم خشکتر است.
فردای آن روز به آقای گلابزاده گفتم همه نتایج سمینار دیروز را بیرون بریزید؛ حتی عنوان آن را بد میدانستم؛ «بررسی علل خمودگی مردم کرمان»! ایشان جا خوردند. گفتم من هیچکدام از این حرفها را نمیتوانم بپذیرم. تنها عاملی که از مجموعه مباحث میتوانستم تا حدی قبول کنم، ضربه سنگین ناشی از حمله آقامحمدخان قاجار به کرمان [۱۲۰۹ ق.] بود؛ شکستن حصر قلعه کرمان، کشتار و فجایع انسانی و نیز تخریب قناتهای شهر که نماد زندگی در کرمان بود و ضربه اقتصادی سنگینی در کنار فجایع انسانی به کرمان زد؛ علاوه بر اینها، تبعید باقیماندۀ جمعیت کرمان به تهران، ری و میاندوآب از نتایج فاجعهبار حمله آقامحمدخان به کرمان بود. تبعیدشدگان به تهران و ری ممکن است برگشته باشند اما آنهایی که به میاندوآب رفتند، ماندگار شدند؛ هنوز محله سیرجانی و کرمانی و ... در آنجا هست؛ برخی از بازماندگان کتابی هم در این مورد نوشتهاند.
گفتم از امروز سیاست کلی استان را بر بیان نقاط قوت آن بگذاریم و یک مرکز متفاوت درست کنیم با عنوان «کرمانشناسی» و در آن تمام مزیتها، مشاهیر و بزرگان و توانمندیهای کرمانیها را معرفی و تبلیغ کنیم، به جای اینکه تسلیم دیدگاههای منفی نسبت به کرمان و کرمانیها شویم. اقدامات کرمانشناسی، صرف همایشها و جشنوارهها نبود؛ دهههای کرمانشناسی برگزار میکردیم و در این دههها به معرفی توانمندیهای شهرستانهای استان میپرداختیم. در یکی از همین دههها در شهرستان کهنوج، نخستین سینمای این شهرستان را ساختیم. اسم سینما را به مسابقه گذاشتیم و از مجموع نامها، «شوباد» که به معنی باد شبانگاهی کهنوج است، انتخاب شد. در واقع در قالب مرکز کرمانشناسی، یک مجموعه اقدامات انجام میشد؛ کارخانه خورشید که محل برگزاری اولین کنگرۀ کرمانشناسی بود، بعداً بازسازی و تبدیل به کتابخانه ملی شد. همزمان با برگزاری کنگره جهانی خواجو، باغ شاهزاده ماهان هم بازسازی و معرفی شد. فعالیتهای پیشتاز دیگری ازجمله راهاندازی هواپیمایی ماهان و کرمان خودرو شکل گرفت. حرکتهای همزمان اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی انجام میشد. درواقع یک برگشت به خود اتفاق افتاد که پیام کلی کرمانشناسی بود و آثار خود را حتی در بخشهای ارزشی کرمان گذاشت؛ مثلاً بعد از سمینار کرمان شناسی بود که حاج قاسم سلیمانی گفت باید برای جمعآوری یادداشتها و خاطرات دفاع مقدس کاری انجام دهیم و ما از طرف استانداری کمک کردیم و بنیاد نشر آثار دفاع مقدس راه افتاد. کار جمعآوری و نشر آثار دفاع مقدس ابتدا از کرمان شروع شد و بعد در تهران بنیادی برای این کار تأسیس شد. ساخت موزه جنگ و بازسازی موزه صنعتی هم انجام شد.
بعد از کرمانشناسی، مراکز فارسشناسی، یزدشناسی و همدانشناسی هم شکل گرفتند. دکتر حسن حبیبی، معاون اول رئیسجمهور وقت برای جلوگیری از استانشناسی افراطی، مرکز «ایرانشناسی» را تأسیس کرد و کرمان الگوی همه این مراکز بود. امروز کرمان در هر عرصهای یک استان پیشتاز است و دیگر خبری از آن دیدگاههای منفی نیست. البته هنوز تولید ناخالص هر کرمانی ۰.۸ هر ایرانی است اما یک زمانی ۰.۴ بود؛ شاید در برخی شاخصها از سطح ملی عقب باشیم اما روحیه مردم که به نظر من از هر شاخصی مهمتر است، مثبت شده و نگاه ملی به کرمان تغییر کرده است؛ دیگر کرمان را یک نقطه عقبافتاده و دور از دسترس نمیدانند. امروز در کل کشور پنجاه منطقه ویژه اقتصادی داریم که سه منطقه متعلق به کرمان است. بنیان مناطق ویژه اقتصادی در سیرجان شکل گرفت و ایدهاش متعلق به کرمان بود. در سفر آقای هاشمی رفسنجانی به بندر انزلی که من آن زمان رئیس دفتر رئیسجمهور بودم، مردم شعار میدادند «هاشمی، هاشمی بندر را آزاد کن»؛ آنها منطقه آزاد میخواستند؛ آقای هاشمی پشت تریبون رفت و گفت «ما برای انزلی یک منطقه ویژه اقتصادی از نوع سیرجان میسازیم.» تمام آئیننامهها و دستورالعملهای این منطقه ویژه اقتصادی را بچههای کرمان نوشتند. کرمان در زمره استانهای پیشتاز قرار گرفت و کارهای نوینی در آن انجام میشد؛ کرمانشناسی یک نقطه آغاز برای این تحولات بود و نباید اقدامات آن را فقط محدود به سمینارها و کتابهای این مرکز بدانیم. کرمانشناسی آغازگر خوبی بود و پیامی داد که دریافت شد؛ هنوز هم میتوانیم آن را تقویت و کامل کنیم. کرمانشناسی، نسل جوانی را پرورش داد و از این پس نیز نسل جوان امروز را وارد عرصه فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی میکند و به پیش میرود. من فکر میکنم کرمانشناسی جهتگیری خوبی داشته و ما توانستیم دیدگاههای منفی را مثبت کنیم. من یادم هست زمانی که در حال تدوین سیاستهای کلی مرکز بودیم، یک روز از شبکه یک تلویزیون با من تماس گرفتند و گفتند میخواهیم در مورد اعتیاد در کرمان با شما صحبت کنیم. من گفتم ما که در کرمان معتاد نداریم، من مصاحبه نمیکنم. با تعجب گفتند یعنی کرمان معتاد ندارد، در حالی که معروف است به این مسئله! گفتم کرمان همانقدر معتاد دارد که تهران و سایر شهرها دارند، چرا در مورد اعتیاد در تهران یا همدان صحبت نمیکنید؟ میخواهید من بیایم به خاطر یک مصاحبه، مردم و شهرم را تحقیر کنم؟ اعتیاد در کرمان خیلی کمتر از متوسط کشور است و ما این صحبتها را قبول نداریم، شما هم جوسازی نکنید. گفتند لااقل بگذارید با معاون شما صحبت کنیم، گفتم هر کس از مقامات کرمان از معاون من تا دادستان که در مورد اعتیاد در کرمان صحبت کند، برکنار میشود؛ ما این همه موضوع خوب در استان کرمان داریم، شما روی این مسئله زوم کردهاید. در واقع، کرمانشناسی نوک پیشران یک بسته سیاستی بود که انتهایش باید خودباوری، تحرک و نوآوری برای کرمان میشد.
نیکپور: الآن شما کاملاً از عملکرد کرمانشناسی راضی هستید؟
مرعشی: کامل که نه. حتماً میشد کارهای بهتر و کاملتری انجام داد ولی از نظر من کرمانشناسی فقط راهنمای یک مسیر بوده است.
نیکپور: آقای گلابزاده! شما که از ابتدا مدیر کرمانشناسی بودهاید، در مورد عملکرد و فعالیتهای این مرکز بفرمایید.
گلابزاده: با توضیحات کامل آقای مرعشی جایی برای صحبت من باقی نمیماند. یادم هست قبل از اولین سمینار کرمانشناسی، بحث عدم شناخت کرمان یک مسئله جدی بود که من و دکتر محمود روحالامینی در این مورد زیاد حرف میزدیم. یک روز خانم فاطمه جهانگرد گله میکرد که من سر کلاس از بچهها پرسیدم آیا میدانید «بهمنیار» که مدرسه شما در خیابانی به نام اوست که بوده؟ هر کسی یک چیزی گفت و همه اشتباه بود، یک نفر هم گفت اسم یک بازیگر است که دیگر پیر شده، البته بازیگری به این نام داشتیم. ایشان میگفتند چقدر تأسفبار است کسی که استاد اساتید بوده، در بین همشهریانش ناشناخته باشد.
روزی که میخواستیم فعالیت مرکز کرمانشناسی را شروع کنیم، هیچ چیز نداشتیم؛ نه جا داشتیم، نه بودجه و نه دستورالعمل. دو اتاق در ورودی کتابخانه ملی که انبار بیل و کلنگ شکسته نیروهای شهرداری بود را بهعنوان دفتر انتخاب کردیم. خانم اسما طیاری (از استانداری) هم بهعنوان همکار آمد. آجرهای کفپوش همه شکسته و خراب بود. روزی یک آقایی برای کاری مراجعه کرده بود، وقتی کف اتاق را دید، گفت اگر سنگ را من بدهم شما کسی را دارید که بیاید درستش کند؟ ما هم با میراث فرهنگی صحبت کردیم چند نفر را فرستادند و کف اتاق را درست کردند. میخواهم بگویم در چنین وضعیتی کار را شروع کردیم. یک نمایشگاه از تولیدات و محصولات مختلف استان راه انداختیم و برای آن بلیت فروختیم، مبلغی از این نمایشگاه به دست آوریم و از آن برای شروع به کار استفاده کردیم. چون هیچ تصویر ذهنی از این مجموعه نداشتیم، بهعنوان اولین قدم رفتیم سراغ پیشکسوتان دانشگاهی؛ اولین کسی که وارد این گود شد دکتر عطاءالله وحدتی، رئیس دانشگاه میراث فرهنگی آن زمان بود. بعد رفتیم سراغ دکتر محمدابراهیم باستانی پاریزی، دکتر محمود روحالامینی و دکتر حمید فرزام که هم کرمانی بودند و تعلقخاطری به کرمان داشتند و هم پایه و اساس دانشگاهی داشتند. همه راهنماییهای این دوستان را به کار گرفتیم و یک دستورالعملی تهیه کردیم؛ شورای عالی مرکز ساماندهی شد. اکثر قریب به اتفاق اعضای آن شخصیتهای دانشگاهی بودند. رئیس دانشگاه باهنر و شخصیتهای برجستهای مثل نیاز کرمانی و هوشنگ مرادی کرمانی از اعضای اصلی آن بودند، مضافاً اینکه به خاطر دور نماندن از فضای جاری فرهنگی در استان، مدیرکل صدا و سیما، مدیرکل میراث فرهنگی و آموزش و پرورش هم از دیگر اعضای شورای عالی بودند و هنوز هستند. تمامی تلاش ما این بود که وجهه علمی و فرهنگی مرکز پایین نیاید و به همین دلیل اکثر قریب به اتفاق کارها و کتابها از یک فیلتر معتبر علمی میگذشت و سعی کردیم کار روحوضی و غیرعلمی انجام ندهیم. البته در این میان یک سری افراد مراجعه میکردند که کارهایی خارج از دانشگاه انجام داده بودند؛ ما میدانستیم و الآن هم میگوییم این قبیل کارها خیلی منسجم نیست اما بهعنوان اولین قدم در آن حوزه میتوانست مطرح شود. مثلاً یک نفر میآید که راجع به تاریخچه کاظمآباد کرمان کارهایی انجام داده، من میدانم این کار، علمی و دانشگاهی نیست، ولی وقتی میبینم تا به حال کسی جرئت نکرده وارد این مقوله شود و این آدم آمده و برای اولین بار برای روستای خودش این کار را کرده، به نظرم باید حمایت شود. ما هم برای چنین آثاری، مقدمهای مینوشتیم و در آن اشاره میکردیم، ممکن است این مطلب خیلی منسجم و علمی نباشد اما از آنجا که اولین کار در این موضوع است مورد احترام است و میتواند مبنای پژوهشهای دقیق و علمی قرار گیرد و ما از کسانی که تمایل داشته باشند در این حوزه پژوهش کنند، حمایت میکنیم؛ اما گذشته از این موارد، فعالیتهایمان جنبه علمی داشت. مثلاً دو اثر اخیر که منتشر کردیم، دو تحقیق که یکی توسط استاد احمد امیری خراسانی راجع به ایل امیری انجام شده و یکی تحقیق دکتر تکلوزاده راجع به ایل تکلو است. هر دو کار در حوزه خودشان، اولین هستند. در طول این مدت، فعالیتهای مختلف در حد امکان صورت گرفت. علاوه بر سیصد عنوان کتاب، بیش از پنج هزار ساعت برنامه رادیویی و تلویزیونی راجع به کرمان داشتیم و این اقدامات موجب شد که کرمانشناسی بتواند برد خارج از کرمان پیدا کند. در یک سفر با دکتر محمدجواد فدایی به کتابخانه دانشگاه تورنتو کانادا رفته بودیم، آقای دکتر گفتند ببینیم این دانشگاه راجع به ایران کتاب دارد، جستجو کردیم و آثاری را دیدیم. بعد گفتند ببینیم راجع به کرمان کتاب دارد، وقتی جستجو کردیم دیدیم تمام کتابهای مرکز کرمانشناسی در این کتابخانه موجود است. مورد دیگر، یک مسافر آلمانی در هتل اخوان بود که سراغ مرکز کرمانشناسی را گرفته بود، او را راهنمایی کرده بودند وقتی به مرکز آمد، پرسیدم چطور با کرمانشناسی آشنا شدید؟ گفت من در دانشگاه آلمان گفتم میخواهم به کرمان بروم و یک سری اطلاعات بگیرم از کجا میتوانم؟ آنها به من گفتند به مرکز کرمانشناسی بیایم. نمیخواهم بگویم ما مدینه فاضله تشکیل دادیم؛ اصلاً میشد خیلی بیشتر و بهتر از این کار شود اما بر این باور هستم که با توجه به امکاناتی که در اختیار ما بوده بهترین کار را انجام دادیم. ما برخی کتابهای مرکز را برای مراکز سایر استانها میفرستیم؛ یک روز خانمی از بنیاد اصفهانشناسی تماس گرفته بود و گلایه میکرد که ما زیر نظر شهرداری اصفهان هستیم و شهرداری فقط ماهانه ۵۰، ۶۰ میلیون به ما میدهد و با این پول کاری نمیتوانیم بکنیم، من وقتی کار شما را دیدم گفتم کاش کسی پیدا میشد مثل مرکز کرمانشناسی را برای ما راه میانداخت. گفتم خانم! والله ما آرزوی ۵۰ میلیون بودجه شما را داریم؛ ما پولی نداشتیم و این کارها را کردیم.
کارنامه مرکز مشخص است. قطعاً ایرادات و اشکالاتی داشتهایم؛ فقط دیکته ننوشته است که غلط ندارد. من مدتها قبل هم گفتهام ما کاری را آغاز کردیم و قدمی برداشتیم، الآن وقتش است که جوانها بیایند و کار را به دست بگیرند، ما هم همراهیشان خواهیم کرد. حرف من این است که هر کس دلش برای کرمان میسوزد، وارد کار شود. عدهای درها را میبندند که مبادا کسی بیاید و بخواهد پا توی کفش آنها کند، ولی ما کفشهایمان را درآورده و میگوییم ما راهمان را رفتهایم حالا نوبت بقیه است، بیایند و قدمی بردارند. ما در طول این مدت توانستیم جوانهای خوبی پرورش دهیم، خیلی از آنها را میشناسید؛ خود آقای نیکپور که در سازمان اسناد و در همجواری ما بود شاهدی بر این مدعاست. سی سالههای بعدی مرکز را آنها برگزار کنند و انشاءالله یادی هم از ما بکنند.
مرعشی: نه آقای گلابزاده، شما یک سی سال دیگر هم باشید، بعد واگذار کنید (خنده حضار)
https://srmshq.ir/zad479
در شماره ۳۱ ماهنامۀ وزین سرمشق آقای مجید نیکپور در مقالهای تحت عنوان «آب کرمان در گذشته» به بررسی وضعیت قنوات، یخدانها و آبانبارهای قدیمی در شهر کرمان و دیگر مناطق استان ازجمله: شهداد، بم، راور و ... پرداختهاند. در این مقاله از وجود هزاران رشته قنات در مناطق مختلف استان کرمان یاد و با استناد به مدارک و منابع، به حدود ۷۰ رشته قنات اشاره شده که فقط از شهر کرمان و حومه آن عبور میکرده است چون قناتهای مستوره، اکبرآباد، گنجعلیخان، حسنآباد، بداغآباد، مؤیدی، فتحآباد، سلسبیل، شوروئیه، علیآباد و ...
در همین راستا، ممکن است برای افرادی که با پیشینه و وضعیت منابع آب استان کرمان آشنا نباشد، این سؤال پیش آید که این همه قنوات چه سرنوشتی پیدا کردهاند، چرا اکنون اکثریت قریب به اتفاق آنها نابود شده و یا اثری از آنان نیست؟ یا طرح این سؤالات که، از کی، چگونه و چرا این اتفاق روی داده است؟
اگر بخواهیم به صورت ریز و جزئی به واکاوی این موضوع بپردازیم که به قول حکیم فردوسی: «یکی داستانی است پر آب چشم»۲؛ اما در این یادداشت سعی گردیده ضمن پرداخت اجمالی به این مهم، اشارهای کوتاه نیز به روند نابودی قنوات و همچنین نگاهی به آیندۀ منابع آب استان داشته باشیم.
واقعیت این است که تا اوایل دهۀ ۳۰ شمسی، یعنی تا حدود ۷۰ سال قبل، قنوات به همان روال پار و پیرار و قرون و اعصار قبلی خود حیات داشتند و زمزمه خوش جویبارها در پهنۀ صحراها و کنارههای این سرزمین خشک، جاری بود؛ اما از این مقطع زمانی به بعد، که مقارن با ورود اولین تکنولوژی حفاری و پمپ به استان کرمان بود، خواب خوش دشتها بهتدریج به کابوس و سراب تبدیل گردید. چراکه در ابتدا توسط دستگاههای حفاری، چاههایی به عمق ۱۰ الی ۱۵ متر در اطراف مناطقی چون کرمان و رفسنجان حفر گردید و با موتورهایی ازجمله «بلاکستون»۳ شروع به پمپاژ آب از زمین شد.
در ابتدا همه چیز عالی به نظر میآمد و تمام امور بر وفق مراد، که به مدد تکنولوژی جدید و دستگاههای مدرن روز، گامهای بلندتری نسبت به پدران و اجداد خود برداشتهایم و شاید در دل به زحمات طاقتفرسای کشاورزان گذشته نیز تأسف میخوردیم؛ که ای کاش زنده بودند و میدیدند که فرزندانشان اکنون به جای حفر یک قنات به طول مثلاً ۳۰ کیلومتر، با آن مشقات، کافی است تنها یک چاه به عمق ۱۰ الی ۱۵ متر حفر نموده و توسط یک موتور و پمپ، آب زلال را به سطح زمین بیاورند.
در اندک زمانی این شیوه جدید برداشت از منابع آب بهشدت رواج پیدا کرد و چاههای کمعمق زیادی حفر شد. این نحوۀ برداشت از منابع آب زیرزمینی رویدادی بزرگ محسوب میگردید و بالطبع تأثیرات شگرفی نیز بر زندگی ما گذاشت.
اما از آن طرف قضیه، تفاوت اساسی بین چگونگی بهرهبرداری از قنوات و چاهها به میان آمده بود. به بیان ساده در قنات به دلیل محدودیت در دسترسی و استفاده از آبهای عمیق تا یک سطحی از آبهای زیرزمینی قابل استفاده بود؛ در واقع آنچه که توسط نزولات جوی تولید و صرف تغذیه زمین میشد، در همان حد از طریق قنات میتوانست مورد بهرهبرداری قرار گیرد و به همین دلیل در زمان خشکسالی، آب قنوات کاهش و در ترسالیها افزایش مییافت؛ اما چنین محدودیتی در استفاده از چاهها وجود نداشت و با وجود تکنولوژی و دستگاههای پمپاژ، آب از سطوح پایین به بالا منتقل میشد و هرگاه چاهی هم کم آب میشد، با افزایش عمق آن، یا حفر چاه عمیقتر دیگری، آب منطقه بهراحتی مورد بهرهبرداری قرار میگرفت.
و این آغازی بود بر تراژدی آب در منطقه که با شور و شعفی خاص شروع و هر روز به پایان غمانگیز و تلخ خود نزدیک و نزدیکتر شده و میشود؛ زیرا با افزایش تعداد چاهها و با برداشت هر چه بیشتر از آبهای زیرزمینی، بهتدریج سطح آب دشتها شروع به پایین رفتن کرد. اندکاندک آب قنواتی که در داخل دشتها بود شروع به کم شدن کرد. این زنگ خطر هم نهتنها ما را خواب خوش غفلت بیدار نکرد بلکه با بهرهبرداری بیشتر از طریق چاهها، آنها نیز یکی پس از دیگری خشک شدند و بدین طریق، داستان قنواتی که چونان رگهای حیات در سرتاسر سرزمین ما امتداد داشتند، به خشکی روی نهاد و اکنون متأسفانه از آن تعداد کثیر قنوات، تنها تعداد اندکی باقی و به حیات خود ادامه میدهند که بهطور معمول مادر چاه آنها یا در کوهستانها و یا در مجاورت آن قرار دارند و از محل تجمع چاهها به دور هستند.
ماجرا به همینجا خاتمه نیافت، بلکه از طرفی با افزایش تعداد چاههای نیمه عمیق و از سوی دیگر، با پایین رفتن سطح آب سفرهها این چاهها نیز بهتدریج کم آب شدند، ولی سرنوشت قنوات را پیدا نکردند زیرا به جای آنها، چاههای عمیقتری حفر گردید. در ادامه نیز هر روز به تعداد چاهها و عمق آنها افزوده گشت؛ اما این روند تا کجا میتوانست و یا میتواند ادامه یابد؟ اگر روزگاری تنها با حفر یک چاه به عمق ۱۵ متر میتوانستیم به آب برسیم و از آن بهرهبرداری کنیم، امروز گاهی در همان نقطه با بیش از ۳۰۰ متر حفاری، باز هم، یا به آب نمیرسیم یا اگر هم آبی پیدا شود، تلخ است یا شور.
آری، اینچنین بود که ما با عطش سیریناپذیر خود در کسب منافع بیشتر باعث شدیم بسیاری از مناطق خشک و یا در آستانۀ خشک شدن قرار گیرند و این سؤال مهم باقی میماند که در صورت ادامه این روند، آیندۀ ما چه میشود؟
اجازه بدهید موضوع را از زاویه دیگری مورد بررسی قرار دهیم. استان ما در منطقهای از این کره خاکی قرار دارد که به دلیل شرایط اقلیمی، میزان بارندگی آن کمتر از ۲۰ درصد متوسط جهانی است. پس ما در یک منطقه خشک و کم آب واقع هستیم و از طرف دیگر دشتهای بسیار حاصلخیزی داریم که استعداد بالایی در کشت محصولاتی چون پسته، خرما، مرکبات، صیفیجات و ... دارند. همین موضوع تقاضا جهت مصرف هر چه بیشتر آب را افزایش میدهد. با چنین شرایطی، عقلانیت و منطق حکم میکند که هر مقدار آب از طریق بارندگی تولید میشود، به همان میزان از سفرههای آب زیرزمینی برداشت گردد تا هم دشتهایمان حفظ گردند و هم آینده خود و فرزندانمان تضمین شود.