دبیر بخش موسیقی
https://srmshq.ir/u9tq0e
سال ۹۸ هم آمد با یک سمفونی جدید. موومان اول قرار بود با صدای نقارههای بازار کرمان شروع شود که با همت بلند مسئولان، به جایش سکوت نشست تا بار دیگر ثابت کنند چیزهای مهمتر و پر سر و صداتری از فرهنگ و اصالت وجود دارد که ما بیخبریم! بعد از غرش سکوت، سُرنا و دهل خط ملودی را پیش بردند. مهم این بود که برخلاف سالهای پیش که گروههای نواحیِ خارج از شهر کرمان نغمهپردازِ بهارمان بودند. امسال گروههای نواحی و سنتی خود کرمان هم خودی نشان دادند. اجرای کنسرتهای تالار بسطامی هم نویدبخش سالی نغمهریز بودند. در ادامه فریدون شهبازیان هم ارکسترش را به کرمان آورد تا شاهد اجرای ارکستر ملی ایران آن هم در میدان تاریخی گنجعلیخان کرمان باشیم. همینجا لازم میدانم از مِهرِ ریاست خانه مطبوعات برای دعوت از بنده بهعنوان خبرنگار در این جشن موسیقیایی تشکر کنم کاری که همکاران من در انجمن موسیقی باز هم فراموش کردند!
بگذریم؛ همانطور که میبینیم این حجم برنامههای موسیقیایی در کنار اجراهای خیابانی شروع پرباری است برای سمفونی ۹۸. سرمشق هم بیکار ننشسته و در این شماره به معرفی دو اثر موسیقیایی ارزشمند به نامهای «ترانههای کبود» و «آدمآبی» از هنرمندان موسیقی کرمان پرداخته است. ترانههای کبود اجرای حرفهای و کلاسیکی است از موسیقی نواحی استان کرمان دکتر عماد توحیدی و حسین نظری سعی کردهاند قسمتی از هویت موسیقیایی جنوب کرمان را به رُخ مخاطبان بکشند که میتواند الگویی باشد وزین برای سایر نواحی استان. آدمآبی هم اثری است از هنرمند خوشآتیۀ کرمان عبدی اوحدی.
باید اعتراف کنم هیچگاه فکر نمیکردم کاری با این غنا و قدرت را بشنوم. اثری فاخر و تأثیرگذار که نشان از رشد و ارتقاء سطح موسیقی راک در شهر کرمان دارد. در کنار معرفی این دو اثر، نوشتاری در موضوع موسیقی مشروطه از یار همیشگی ِ سرمشق، شهاب جعفری داریم که بسیار میتواند برای پژوهشگران و مخاطبان مفید باشد. امیدوارم نوسالی پر از نغمههای شاد در انتظارمان باشد.
https://srmshq.ir/bm4fh7
عبدی اوحدی، هنرمند جوان کرمانی به تازگی نخستین آلبوم خود را به نام آدمآبی منتشر کرده و آهنگسازی، نوازندگی و خوانندگی این آلبوم را خودش به تنهایی انجام داده است. اگرچه نخستین اثر اوحدی در قالب راک نواخته شده و تداعیگر موسیقی راک دهه هفتاد میلادی است، اما او خود را محدود به این سبک نمیداند و معتقد است از هر سبک موسیقی میشود چیزی را بیرون کشید که حس خوشایندی را به انسان منتقل کند و حرفی برای گفتن داشته باشد. او علاوه بر تبحر در نوازندگی گیتار الکتریک، دانش موسیقی ژرفی هم بهخصوص در زمینه موزیک مدرن دارد. در گفتوگو با اوحدی از او درباره موسیقی راک، وضع فعلی این سبک در جامعه، فعالیتهای موسیقایی او و تجربه انتشار نخستین آلبوماش پرسیدیم.
متولد چه سالی هستید تحصیلاتتان در کدام رشته بوده و چه شد که سمت موسیقی آمدید؟
متولد شهریور ۱۳۶۹ در کرمانم و در حال حاضر دانشجوی دکترای رشته زبان و ادبیات انگلیسی هستم. علاقه به موسیقی همیشه در خانواده ما وجود داشته اما آنچه بیشتر روی من اثر داشت انیمیشنهایی بود که در بچگی میدیدم بهخصوص انیمیشنهای والت دیزنی. انیمیشنها اغلب موزیکال بودند، اینها در ذهنم میماند و خیلیها را با خودم میخواندم با اینکه اصلاً نمیدانستم چه میگویند؛ ده ساله بودم که به صورت اتفاقی در خانه یکی از اقوام در تهران صدای گیتار را شنیدم و هنوز یادم هست که آن لحظه چه حس عجیبی به من دست داد؛ مسخ آن صدا شده بودم و از خانوادهام خواستم برایم این ساز را بگیرند.
اولین استادتان چه کسی بود و در این سالها از چه اساتیدی آموختید؟
اولین استادم آقای فرزان بوریازاده بودند که آن زمان در ساختمان ارشاد گیتار کلاسیک درس میدادند و خیلی به من لطف داشتند. چند سالی به صورت پراکنده کلاس میرفتم در این مدت معلمهای مختلفی داشتم تا سال ۸۹ که آقای همایون مجدزاده به کرمان آمدند و فرصت خوبی فراهم شد که نزد ایشان درس بگیرم. به نظرم در دنیای امروز که با وجود اینترنت، دانش و مباحث علمی به راحتی به دست میآید، استاد کسی است که جدا از اینکه دانش را منتقل میکند، چگونگی خوانش و منش را در موسیقی و حتی در زندگی به شما بیاموزد. ما در کرمان با فقر دانش در زمینه موسیقی مواجه بودیم. جدای از مطالب تئوریک و فنی فراوان و باارزشی که استاد مجدزاده به ما یاد دادند، از ایشان آموختم چطور از موسیقی لذت ببرم و دید من را به موسیقی و زندگی تغییر دادند. حضور ایشان در کرمان، نقطه عطف مهمی در زندگی من بود.
چه چیزِ سبک راک برایتان جذاب بود که شما را به این سمت کشاند؟
این مسائل در ذهن اتفاق میافتد و بیشتر حسی است. من اولین بار که صدای گیتار را شنیدم، گیتار الکتریک بود که اغلب در این سبک از آن استفاده میشود و من ناخودآگاه دنبال این بودم که کجا میشود این صدا را بیشتر شنید و همینطور جلو رفتم تا با این سبک مواجه شدم و دیدم چقدر از لحاظ احساسی من را تحت تأثیر قرار میدهد. من یک بچه آرام و ساکت بودم و این موسیقی یک فوران احساسی در خود داشت که برای من خیلی جذاب بود. شکوه و هیجان داشت برای من و میتوانستم همه احساساتی را که بروز ندادهام به این وسیله بیان کنم. روزهای اول درگیر فرم موضوع بودم که چقدر جذاب و شنیدنی است و کشش دارد، بزرگتر که شدم شروع به ترجمه متنها و اشعار کردم و دیدم چقدر این اشعار حس و روح دارد و موضوعش انسانی است؛ کلام اشعار بهگونهای بود که حرف دل مرا بیان میکرد؛ بنابراین روزبهروز بیشتر جذب آن شدم؛ اما هیچوقت اینطور نبوده که بگویم فقط این سبک موسیقی را دوست دارم؛ من معتقدم از هر سبک موسیقی میشود چیزی را بیرون کشید که حس خوشایندی را به انسان منتقل کند و حرفی برای گفتن داشته باشد. سبک یک چهارچوب است و شاید فقط برای این باشد که به اشکال مختلف موسیقی نظم دهد، مثل قفسههای یک مغازه که به اجناس آن نظم میدهد. برای لذت بردن از موسیقی نباید خود را محدود به سبک خاصی کنیم، هر موسیقیای میتواند شنیدنی باشد.
از خصوصیات موسیقی راک بگویید، تفاوت آن با بلوز و جَز در چیست؟
ابتدا کمی از نظر تاریخی به موضوع بپردازیم؛ موسیقی جَز و بلوز در اواخر قرن نوزدهم میلادی بعد از موسیقی کلاسیک شکل گرفتند و بیشتر به امریکا برمیگردد؛ بهواسطه حضور سیاهپوستانی که برده بودند، سبکی از موسیقی از افریقا به امریکا راه یافت؛ کارگران و بردهها در حال کار در مزارع پنبه برای خودشان آواز و اشعار غمناک و مرثیههایی میخواندند که این اشعار کمکم با ساز تلفیق شد و موزیک بلوز را به وجود آورد...
https://srmshq.ir/mz4fj7
۱.
در کرانههای رود باستانی هلیل، که از ارتفاعات جنوب کرمان کهن سرچشمه میگیرد و به حوزۀ آبریز جازموریان میپیوندد، از دیر سال مردمانی زندگی میکنند با تنوع اقلیمی، فرهنگی و شیوۀ زیستی که همواره تاریخ، تمدن، ادب، هنر و میراث معنوی ایران زمین وامدار آنهاست. بخش مهمی از این ناحیه را اقلیم «رودبار بزرگ» در برمیگیرد که نواحی رودبار جنوب، فاریاب، کهنوج، منوجان، قلعهگنج بخشهایی از جیرفت و عنبرآباد را شامل میشود. رودبار زمین به دلیل همجواری با استانهای هرمزگان و بلوچستان همواره در تبادلی فرهنگی با این دو ناحیۀ همسایه بوده است. علاوه بر ساکنان باستانی دشتها و جلگهها و کوههای جنوب کرمان، به دلیل مرغزارها و مراتع بیبدیل، خاک فراخ نعمت و آب فراوان در کرانههای رود هلیل به عنوان بزرگترین رود جنوب شرقی ایران، در طول تاریخ نیز اقوام و قبایل بسیاری از سراسر ایران به این نواحی کوچ کردهاندکه با خود آداب، اشعار و موسیقی ویژه خود را به این ناحیه آوردهاند.
۲.
رودبار زمین وادی ساز و سرود کرمان است سامان ترانههای شبانی، آوازهای ساربانی و اقوال عیش و نشاط و رقص، موسیقی رودباری، از دل یک فرایند فرهنگی کهن میآید و به لحاظ غنا در ترانه، تنوعساز، شیوههای آوازی، آداب و ادب شفاهی آئین و مناسک، سرزمینی بیهمتاست، برای نمونه میتوان به لیکو (دهو) خوانی اشاره کرد که مقام و سبکی حیرتانگیز در موسیقی نواحی ایرانی است. لیکو شعری است پنج هجایی، موزون ومقفا که ادامۀ سنت اشعار هجایی مانند خسروانی و لاسکوی در ایران باستان است...
https://srmshq.ir/urfhe1
در این روزگار ملتهب و سطحیپسند و با توجه به دسترسی عموم جامعه به فضای مجازی همه چیز رنگ بیرنگی به خود گرفته است. یکدست شدن و یکرنگ شدن گویی امری است اجتنابناپذیر. اگر سفری را آغاز و از شهرهای مختلف دیدن کنید خانهها و سازهها تفاوت چندانی با هم ندارند و این آغاز نابودی شاخصههای فرهنگ بصری ایرانزمین است که همه ما در آن شریک بودهایم و هستیم.
عرضه محصولات فرهنگی و هنری مناطق مختلف ایران محدود میشود به نمایشگاههایی که هرسال در آستانه عید نوروز برپا میشوند و بازدیدکنندگان در عرض چند روز یک بسته فرهنگی هنری عموماً خوراکی را میبینند و بعد هم روز از نو روزی از نو.
در این بازار سودازده و پرآشوب که بودن در همه جا و به هر قیمتی از سوی به ظاهر هنرمندان به یک ماراتون زشت تبدیل شده است، «نبودن» شاید مزیتی نه! چارهای است که هنرمندان راستین از روی جبر میپذیرند.
فرهنگ شنیداری ما بهمراتب وضعیت اسفبارتری دارد. ناگفته پیداست که این حرف به معنای نفی وجود و تولید ولو اندك آثار ارزشمند در هیچ جای این سرزمین به هر شکل و هر زبانی نیست؛ لکن با گسترش اطلاعات دمدستی و به دنبال آن ذائقه سازیهای تهیهکنندگان كاسبخو در موسیقیهای عرضه شده كه مبتنی است بر ارائه پارامترهای مبتذل و حمایت مدیران فرهنگی نابلد و نادان از این روال، زوال تدریجی موسیقی ایرانی رقم خورده است.
اما همیشه بوده و هستند معدود هنرمندانی که در شرایط نابسامان جامعه و دور از هیاهوی بازار آشفته خرید و فروش کمر همت بربستهاند و دست به خلق آثار فرهنگی ماندگار و اصیل زدهاند. عماد توحیدی ازجمله این هنرمندان است که اشراف او بر موسیقی و هنرهای دیگر و ادبیات و فلسفه از او چهرهای خاص در هنر امروز ایران ترسیم كرده است. چهرهای فعال و جسور كه در آهنگسازی و نوازندگی توقفناپذیر و همواره تحسینبرانگیز مینماید. او به همراه حسین نظری، نوازنده قیچک و خواننده صاحبنام مناطق جنوب كرمان، از میان نغمههای ماندگار این کهن بوم و بر، آواهایی را برگزیده و به ارمغان آوردهاند که راوی هزار راز ناگفتهاند. تو گویی هر دو عمری در دل تأثیرات این نواها زیسته و بالیده و حال راوی رمز و راز دیار شگفتیهای طبیعی و فرهنگی ـکرمانـ این کهن دیار مرموز و ناشناختهاند.
...
مدرس موسیقی و پژوهشگر هنر
https://srmshq.ir/bm4fha
انقلاب مشروطۀ ایران (۱۲۸۵ ه.ش) بهعنوان یک حرکت بزرگ سیاسی- اجتماعی، همۀ شئون زندگی ایرانیان را تحت تأثیر قرار داد. در این میان حوزۀ فرهنگ و هنر نیز تحولاتی مهم از سر گذراند. نکتهای که باید هنگام صحبت از انقلاب مشروطه مورد توجه قرار داد آن است که مشروطیت نتیجۀ تغییر در بنیان اندیشۀ ایرانی در آغاز عصری نو بود. عصری که افزایش مراودات با جوامع دیگر، آشنایی با دستاوردهای آنها در عرصههای سیاسی- اجتماعی و استفاده از یافتههای آنها در علوم و فنون ویژگی بارز آن بود. به این ترتیب در یک رابطۀ علت و معلولی، انقلاب مشروطه معلول وضعیت جامعۀ ایرانی در عصر خود بود. در آستانۀ این عصر نو، رواج نقد سنت و به چالش طلبیدن آن در فرهنگ غربی، جایگاه بلامنازع سنت، بهعنوان اصلی تخطی ناپذیری را در زندگی ایرانیان متزلزل کرد. این تغییر شگرف نیز که در زمان خود تأثیرگذارترین عامل بر فرهنگ و هنر ایران بود، معلول وضعیت ایران و تابعی از تغییر اوضاع جهان به حساب میآمد؛ بنابراین پرداختن به موسیقی عصر مشروطه یا سایر حوزههای فرهنگی - هنری آن عصر، نه بحث بر سر یک رابطۀ علت و معلولی که صحبت از دو معلول متأثر از علتی کلیتر است، هرچند که ابعاد این دو معلول و جایگاه هر یک در حیات اجتماعی ایران آن عصر متفاوت بود و انقلاب مشروطه با ابعاد سیاسی- اجتماعی وسیع خود تحول غالب به حساب میآمد. منشعب شدن هر دو معلول از بنیان اندیشگی واحد آنها را در یک مجموعه قرار میداد که در آن کنشی متقابل بین زیرمجموعهها وجود داشت. به این ترتیب، گرچه موسیقی دورۀ مشروطه، از انقلاب و اوضاع ناشی از آن تأثیراتی برگرفت، اما ویژگیهای آن را نمیتوان معلول انقلاب مشروطه دانست. موسیقی در عصر مشروطه بیش از هر چیز از نگاه جدید اندیشۀ ایرانی به جهانی تأثیر گرفت که درهای آن به رویش گشوده شده بود؛ همانطور که انقلاب مشروطه زاییدۀ همین نگاه بود. با در نظر داشتن این رابطۀ درون مجموعهای میتوان گفت که در ارتباط با انقلاب مشروطه، حوزههای فرهنگی و هنری دو نقش تأثیرگذار و تأثیرپذیر را همزمان ایفا کردند. به این ترتیب که از سویی همچون همۀ ارکان جامعه از اوضاع جدید در تحول مضمون و ساختار خود بهره بردند و از سوی دیگر، از آنجا که متولیان امور فرهنگی اغلب روشنفکرانی فعال در جریان انقلاب بودند، با تسری افکار آنها در محتوای فرهنگ و هنر بستر لازم برای بروز انقلاب فراهم شد.
روند تغییرات موسیقی در عصر مشروطه به طور همزمان از اوضاع داخلی و ارتباطات خارجی جامعۀ آن دوره متأثر بود. بررسی تحولات موسیقی در عصر مشروطه مستلزم آگاهی از وضع موسیقی ایران پیش از مشروطه است. لذا ابتدا چشماندازی اجمالی از موسیقی ایران بهویژه جایگاه اجتماعی آن در آستانۀ مشروطیت ارائه میشود.
موسیقی ایران در آستانۀ مشروطیت
عصر قاجار بهویژه از دورۀ ناصری به بعد را میتوان عصر نفوذ روزافزون فرهنگ و تمدن غرب در ایران دانست (کسروی ۲۵۳۵: ۱۸). هرچند که در دورههای قبل، از جمله در عصر صفوی نیز، مراوداتی بین ایران و غرب وجود داشت، اما در دورۀ قاجار این مراودات جنبهای سنتزدا یافتند.
کاهش قدرت اقتصادی دولت و از دست رفتن اعتبار سیاسی آن در افکار عامه، عامل نفوذ روزافزون امپریالیسم خارجی در آن دوره بود (آدمیت ۲۵۳۵: ۳). از آنجا که ایرانیان از نیمۀ سلطنت قاجار، به دلیل اوضاع مذکور، از موضع ضعف به جوامع مترقی غربی مینگریستند، با حالتی انفعالی پذیرای هجمۀ وسیع تمدن غرب شدند؛ تا جایی که تجددطلبان ایرانی، غربی شدن همۀ شئون زندگی ایرانیان را تنها راه رهایی از بنبست عقبافتادگی و رکود جامعۀ ایرانی میدانستند. به این ترتیب در بیشتر حوزهها، ازجمله فرهنگ و هنر، الگوهای غربی جایگزین نمونههای سنتی شدند. در زمینۀ موسیقی نیز تأثیرپذیری از موسیقی غرب در دورۀ قاجار ابعادی تازه یافت و از نظر کمی و کیفی رشدی چشمگیر کرد.
سفرهای ناصرالدینشاه به اروپا تأثیری فراوان در انتقال موسیقی غربی به ایران داشت، زیرا وی خواهان ایجاد تشکیلاتی شبیه موسیقی نظامی فرانسه در ایران بود. از این رو ارکستری نظامی با نام «ارکستر سلطنتی» تأسیس کرد که موسیقیدانانی اروپایی سرپرستی آن را بر عهده داشتند. او همچنین از ایدۀ تأسیس نهادهای آموزش موسیقی به شیوۀ غربی در ایران استقبال و از آن حمایت کرد (برای اطلاعات بیشتر در این زمینه، نک. سپنتا ۱۳۶۹ و درویشی ۱۳۷۳). از سوی دیگر، ساختار طبقات اجتماعی در ایران عصر قاجار بر اثر افزایش مراودات ایرانیان با غرب دستخوش تغییر شد و طبقهای شکل گرفت که ضمن در اختیار داشتن صنایع و نهادهای الگوبرداری شده از غرب، در سبک زندگی نیز تابع نمونههای غربی بودند. اعضای این طبقه معمولاً با فرهنگ موسیقایی غرب آشنایی داشتند و خواستار شنیدن و یادگیری موسیقی غربی بودند. به این ترتیب نوعی جدید از صدادۀ موسیقی و رفتارهای فرهنگی- اجتماعی پیرامون آن مورد توجه قرار گرفت که اساس آن بر موسیقی غربی استوار بود (کلانتری ۱۳۸۳: ۴۳).
...