فرهنگ مردم

محمدعلی علومی (هیرمند)
محمدعلی علومی (هیرمند)
فرهنگ مردم

بزرگان خراسان و هنرهای محبوب مردم کوچه بازار

خراسان –البته منظور خراسان بزرگ است– به جهات متعدد یکی از حیرت‌آورترین مناطق ایران و در مواردی حتی جهان است. خیّام (که با ترجمه فیتزجرالد، شاعری محبوب جهانیان شد)، عطّار (که پیتر بروک کارگردان سرشناس نمایشنامه در همین اواخر سیمرغ و سی‌مرغ او را به عرصه نمایش درآورد) فردوسی که یکی از معدود حماسه‌سرایان جهان باستان است در مواردی فراتر از هومر و انه‌اید قرار می‌گیرد. فردوسی عدالت‌خواه است: «فریدون فرّخ فرشته نبود/ به مشک و به عنبر سرشته نبود/ ز داد و دهش یافت این نیکویی/ تو داد و دهش کن فریدون تویی)، خردگرایی او: «خرد رهنمای و خرد دلگشا خرد دست گیرد به هر دو سرا» انسان‌دوستی و مردم‌داری، مثلاً نگاه کنید به داستان سیاوش. مهربانی گسترده او، نمونه‌اش رفتاری است که ایرانیان حتی با دشمنان خود دارند. مثلاً توس پس از کشتن پیران ویسه، نهایت احترام را در بزرگداشت او به عمل می‌آورد. مواردی از این دست و بیشتر از این‌هاست که فردوسی را بالاتر از همتایان خود قرار می‌دهد. حالا بگذریم که شخصیت‌پردازی‌ها و فضاسازی‌های شاهنامه که در خیلی از مواقع رگه‌های رآلیسم و رعایت مباحث علت و معلول را در نظر داشته است.

مولوی (که اصالتاً خراسانی بود) و از قول استاد باستانی پاریزی نقل می‌کنم که یکی از پژوهشگران ادبیات اروپا و فرانسوی‌الاصل نوشته بود که ما، گوته داریم و ایرانی‌ها حافظ را دارند. ما آناتول فرانس را داریم و ایرانی‌ها سعدی را دارند. ما، هومر را داریم و ایرانی‌ها فردوسی را دارند اما ایرانی‌ها مولوی را دارند و ما در برابر او هیچ‌کس را نداریم!

نمادها در فرهنگ‌عامه

کاووس سلاجقه
کاووس سلاجقه
نمادها در فرهنگ‌عامه

جغد (بوم)

هر آن کس را که باشد، راه بر بوم

نبیند جز که ویرانی بر و بوم

(ناصرخسرو)

جغد (بوف بوم) نام پرنده‌ای شکاری است، از راسته بوم‌سانان که قدرت بینایی زیادی در شب دارد. بوم، نام مشترک پرندگان گوشت‌خوار و بیشتر شب‌پرواز تیره بوم‌دیسان است. هو واچکوپار (ص ۴۰۱ – ۴۱۹)

سیزده نوع از پرندگان این تیره را در منطقه‌ای گسترده از خاور دریای مدیترانه و تا دوردست‌ترین نواحی افغانستان (بخش وسیعی از فلات ایران) گزارش کرده‌اند که یازده نوع از آن‌ها در ایران هم یافت می‌شود. (نیز، اسکات و دیگران، ص ۱۹۷ – ۲۰۶) این بوم‌دیسان ظاهراً از روزگار قدیم، لااقل در مغرب این منطقه بوده‌اند. چنان‌که در تورات، دست‌کم با یازده نام «عبری» به آنان اشاره شده است. (جودائیکا، ذیل owi) در زبان عربی هم از قدیم تا جدید، نام‌ها و کنیه‌های بسیاری برای جغدها یافت می‌شود. ولی تعریف نه‌چندان دقیق آن‌ها، بیشتر راجع به جنس نر و مادگی یا برخی از ویژگی‌های طبیعی مشترک آن‌هاست؛ مانند بوم، بومه/ صَدی، قیّاد/ هام، هامه/ صُوَع، ام‌الخراب، ام‌الصبیان/ و کنیه‌ها و نام‌های بسیار دیگر که در عربی بوده و هست. بنا به نوشته نویری (ج ۱، ص ۲۸۵ – ۲۸۶) گفته می‌شود که جغد پنج نوع است. نوعی که خرگوش شکار می‌کند؛ نوعی دو رنگ که در تپه‌ها و بیابان آشیان دارد؛ نوعی پُر نقش، به رنگ زرد که ابروها و شاخ‌هایی از پَر دارد و در دیوارها سکونت می‌کند؛ نوعی دیگر «هام» است که «غبشیه» نام دارد؛ و دیگری «قن» که همچون هام، صیحه می‌کشد؛ ولی آوایش باریک‌تر است. در این منابع ازجمله، (غالب، ذیل واژه «بومیات» و غیره) نام‌ها و کنیه‌های بسیار دیگری هم آمده است؛ که برخی از آن‌ها در مراجع قدیم نیست. در روزگار ما، شاید کوشیده‌اند؛ برای این نام‌ها و کنیه‌ها، هویش (هویتی) علمی وضع کنند یا در برابر نام‌های علمی بوم‌دیسان، معادلی عربی بیاورند که در اینجا، به آن نمی‌پردازیم.