دبیر بخش تئاتر
https://srmshq.ir/akcmj1
سال ۲۰۱۵ در روسیه، «سال ادبیات» نامگذاری و ساختمان «تئاتر شاعران» در مسکو ساخته شد. این ایده جذاب که البته پیشینهای به اندازه کل تاریخ درام و درامنویسی دارد، به هدف گردآوری هنرمندان بهویژه شاعران و هنرمندان تئاتر در یک مکان واحد و خلق نمایشهایی در تلاقی واژه، شعر و موسیقی بود. تجربههای گوناگون شاعرانگی در تئاتر پیشینهای بسیار قوی دارد. تاریخ تئاتر را که ورق میزنیم زیر عنوان تئاتر شاعرانه با اسامی مهمی همچون نمایشنامه نویسان یونان باستان، شکسپیر، راسین، گوته، ایبسن، برنارد شاو، کانتور و بسیاری دیگر و همچنین با تراژدیهای یونان باستان، تئاتر دوره رنسانس انگلیس، تئاتر ایرلند و ... روبرو میشویم.
واژههای Verse Drama, Poetic Drama, Dramatic Verse, Closet Drama واژههایی هستند که در طول تاریخ نمایش هر یک بهنوعی به وجوه شاعرانگی در درام اشاره داشتهاند. با این حال واژههای نمایشنامه شاعرانه و تئاتر شاعرانه به نظر آنچنان گستره وسیعی دارند که آنها را فارغ از هر چارچوب نظری و هر تعریف واحدی قرار میدهد؛ اما به هر شکل و برای نزدیک شدن به تعریفی از تئاتر شاعرانه، ناچار به بررسی عناصر شاعرانه در درام هستیم و از آن جا که همه انواع تئاتر به نوعی وابسته به متن نمایشی هستند، به نظر میرسد که در این مسیر باید به کشف وجوه شاعرانه زبان در نمایشنامه و تبیین عناصر زبانی شاعرانه در متن نمایشی بپردازیم. با این هدف که در نهایت دریابیم نمایشنامه بهواسطه غلبه کدامیک از عناصر شعر، به سمت شاعرانگی سوق یافته است؛ عناصری همچون تخیل و خیال، زیباییهای زبانی و جذابیتهای زبان شاعرانه، آرایههای بدیع معنوی و لفظی، آشناییزدایی، هنجارگریزی و به طور کلی صور خیال. باید به این بپردازیم که نمایشنامه چگونه و با چه ابزاری رابطه خود را با قوه افسونگری شعر و شاعرانگی قطع نمیکند.
در این شماره قصدمان این بود که ویژهنامهای درباره وجوه شاعرانگی تئاتر تهیه و تدوین کنیم، از تعداد زیادی مقاله و یادداشت که به دستمان رسید به چاپ چهار مطلب اکتفا کردیم. مطالب منتشر شده در این شماره، هرکدام میتوانند سرفصلهای جدیدی برای ورود به این مبحث باشند؛ از یادداشت پوریا موسوی که به عدم شاعرانگی پرداخته تا مطلب مازیار رشیدصالحی در اشاره به شاعرانگی در آثار اکبر رادی تا مقاله نسترن ارجمندی درباره کاریل چرچیل و شاعرانگی در نمایشنامههایش و همچنین مقاله پردیس مسرور که به امکان شاعرانگی در نمایشنامهنویسی میپردازد.
مهمترین دلیل عدم انتخاب مطالب دیگر، دور بودن آنها از موضوع مورد بحث و اکتفا کردن به کلیات بود. به همین دلیل عنوان مقدمه این شماره «مدخلی بر شاعرانگی در تئاتر» است. مهمترین دستاورد این ویژهنامه این بود که دریافتیم متأسفانه مانند بسیاری از زمینههای دیگر در ایران، درباره مبحث شاعرانگی نیز مطالعه و پژوهش جدی و ویژهای صورت نگرفته است. موضوع شاعرانگی در تئاتر موضوعی قابل پژوهش، کاربردی و مفید است و مطالعه آن حداقل از دو منظرِ بررسی ضرورتهای فردی برای تولید اثر شاعرانه و همچنین این که شاعرانگی پیشنهادشده در متن نمایشی چگونه راه خود را به صحنه باز میکند و چگونه بر روی صحنه خلق میشود؛ بسیار بااهمیت است. امیدواریم که در ماهنامه سرمشق بتوانیم بار دیگر به این موضوع رجوع کرده و بهطور عمیقتر و مفصلتری به آن بپردازیم.
https://srmshq.ir/z9aybi
آنچه در این نوشتار خواهید خواند سراسر تکرار است. احتمالاً چیز جدیدی دَرَش یافت نمیشود. نهایتاً پژواک است؛ اگر خوب، درست حسابی از پس کلماتش بربیایم. تکرار است؛ از صد و خردهای سال پیش هم دارد تکرار میشود، هر بار بیرمقتر. ما هنوز در انقطاع مدام هستیم. مدام قطع میشویم، زیستمان جریان ندارد، سر راهش میافتد به چاله و چوله، دستآخر هم میخورد به سطح صافی که پخش میشویم، بخار میشویم، میمیریم و دیگر نیستیم که بخواهیم شاعر باشیم و روی صحنه یا روی کاغذ شاعرانگی کنیم.
سراسر این نوشته تکرار است چون انگار اصلاً باید این سکون را هی با کلمات به رخ کشید. باید تکرارش کرد تا به یاد بیاوریم سالها پیش کسی از جوانمرگی در نثر فارسی حرف زد و آنجا گفت ما صد سال است درجا زدهایم، پیش نرفتهایم، آرمانهایمان همان است که بود و...و امروز هم انگار هنوز همان است که بود. پس برای همین است که تکرار میکنم، سمبهای پرزور هم پشت این تکرار میگذارم، بلکه از زور تکرار و دویدن این کلمات توی هم، همۀ سالهای این سکون و انقطاعِ مدام بیاید جلوی چشممان، تا بشود هذیان و پریشان شویم، سرگیجه شاید بگیریم، بعد از جا بلند شویم و دور خود بچرخیم، به خودمان تکان بدهیم و از پا ننشینیم که این چرخ و نیمچرخ با تکرار حرفهای روی لبمان بشود شعر و ما سروده باشیم اش.
https://srmshq.ir/k3deis
مفهوم شاعرانگی فارغ از تعاریف و تعابیر مختلفِ تقریباً همشکل، کلیتی به نظر سادهانگارانه میآید. شعر در انواع ادبی ما جزو دستههای پرمخاطب و با تنوع شکلی بسیار زیاد محسوب میشود و اینگونه ادبی در هر شکل و شمایلی مخاطب خود را شناسایی و راه ارتباطی خود را پیدا میکند. با این حال مفهوم شاعرانگی را نمیتوان تنها در قالب ادبی منظوم جستجو کرد و پیچیدگیهایش را نادیده گرفت. عموماً شاعرانگی در تعریف با خیال همراه است.
باختین معتقد است هرگاه ما به جای استفاده از کلمات مستقیم برای انتقال معنا، از ما به ازای استعاری استفاده کنیم به قوه تخیل مخاطب وارد و از نثر به شعر حرکت کردیم.
بر این اساس میتوان نمونههای زیادی را در آثار نمایشنامهنویسانی مانند لورکا تعقیب کرد. در این مجال اگر بخواهیم کمی دقیقتر به تعریف شاعرانگی بپردازیم میتوان به دیدگاه شفیعی کدکنی اشاره کرد. دکتر کدکنی پایه شاعرانگی را در خیال میداند. در دیدگاه او در واقع تجربه شعری، چه منظوم و چه غیر منظوم از تخیل، خیال و تصویر متأثر است.
https://srmshq.ir/2cjqe1
کاریل چرچیل /Caryl Churchill (۱۹۳۸)، نمایشنامهنویس بریتانیایی، با سبک نوشتاری انقلابی خود، تشویش موجود در زندگی معاصر را با تخیلی قوی و شاعرانه به قلمرو تئاتر میکشاند (بهعنوان مثال، در نمایشنامههای شریکر (۱۹۹۴)، این یک صندلی است (۱۹۹۹)، خیلی دور (۲۰۰۰) و مستی کامل برای ابراز عشق (۲۰۰۶). او در نمایشنامههایش سکوت را به ابراز مستقیم مقصود یا مفهومی مشخص ترجیح میدهد. این یکی از بارزترین ویژگیهای سبک نوشتاری چرچیل است که او را از نمایشنامهنویسان معاصرش باز میشناساند.
چرچیل بیننده را به برداشتی مشخص و یکطرفه از نمایش خود سوق نمیدهد. فضایی که میان نمایشنامهنویس و متن ایجاد میکند، برداشتهای چندگانه از نمایش را ممکن میسازد و مخاطب را متوجه سردرگمی و پیچیدگی متن میکند. از یک نمایشنامه تا نمایشنامۀ دیگرش، میتوان شاهد مهارت هنرمندانۀ چرچیل در بازخلق تکنیک و زبان تئاتری بود. همانطور که خود چرچیل بیان میکند. نمایشنامههایش عموماً حول محور موضوعاتی نظیر «قدرت، ضعف، استثمار، امیال انسانی، عقده روحی، وسواس و وهم و رؤیا» چرخ میخورد. نمود این تمایلاتِ غالباً متضاد را میتوان در بسیاری از نمایشنامههایش مشاهده کرد که به شیوهای مداخلهگرانه در هم آمیخته شدهاند: آمیزهای از شکل مستدل و ویرانگر واقعیت و قدرت و نیروی بازیگوشانه، اختلالی و غیرمستدل توهم.
https://srmshq.ir/rmdb7s
بررسی امکان شاعرانگی در نمایشنامه نویسی
پرانتز باز - فیلسوفی میگوید عظیمت اصیل در تفکر زمانی آغاز میشود که به شعر روی میآوریم. گاه تاریخ و فلسفه و حتی نظریههای علمی هم، چنان در سایهای شعرگونه مأمن میگیرند که تبدیل به استدلالی ناموجه و بیدلیل میشوند و نیروی محرکهای با خود همراه میکنند برای فهم آن موضوع خاص. سایهای که چنان شرق را درنوردیده که چشماندازی مقدس از هنر و ویژگی این سرزمین به وجود آورده است. اندیشمندان این پرسش را مطرح کردهاند که تفکر جدید و اصیل (در اینجا مشخصاً بررسی تأثیر هنر) با اختلاط تفکر و زبان شاعرانه مقدور میشود یا بهرغم آنکه در این صورت انتخابی جز واقعیت محض باقی نمیگذارد، سادهترین کارکرد شعر تأثیرگذاری و تحریک احساس در مسیر تفکر است و رسالت اولیۀ هر هنر قطعاً فراهم کردن تار و پود اندیشهای عمیق و در مرحلۀ عامتر دادن طرح و نقشهای است از فکر.
به خدمت گرفتن هنر، دامنۀ انتخاب هنرمند را بهاندازهای گسترش میدهد که چشم و دیدی تعلیمدیدهتر از سایرین به او میبخشد. این حق انتخاب گاه ترکیبی از چندین نوع آن را در یک کالبد زیبا میپسندد و گاهی مخلوطی از آن را در یک قالب تأثیرگذار به دست میدهد. در اینجا این پرسش مطرح میشود که کارکرد و کمیت هر جزء در کلیت ایجادشده بهعنوان مثال ترکیب نور و معماری، هنر و روانشناسی و پزشکی و... در حس و شکل درک شده از این کلیت هنری چیست؟