ادبیات

کیمیا سعیدی
کیمیا سعیدی

شاعر

ادبیات

در این شماره بر خلاف سایر شماره‌های قبلِ بخش ادبیات که موضوعی واحد را مدنظر قرار می‌داد مقالاتی در موضوعات مختلف گنجانده شده است. جاوید جعفری نگاهی دارد بر مسألۀ پوچی با عنوان «درد بیهودگی»، مسأله‌ای هستی‌شناسانه که گاه با فروریزی و واژگونی همراه می‌شود.

‌‌ یاسر سیستانی‌نژاد در مقالۀ «آثاری برای سرمشق» سعی بر این دارد که بیاندیشد که چرا خواندن ادبیات کلاسیک ضروری است. و مصطفی بیان نگاهی کرده به دو داستان «گدا» و «آشغالدونی» از «غلامحسین ساعدی».

‌‌در بخش شعر، با شعری از آفاق شوهانی، فرزین پارسی‌کیا و سینا عقیلی‌نسب به معرفی این سه شاعر پرداخته‌ایم.

آدم‌فروشی و دریده شدنِ آدم‌های نیازمند

مصطفی بیان
مصطفی بیان

داستان‌نویس

آدم‌فروشی و دریده شدنِ آدم‌های نیازمند

«غم‌انگیزترین وجه نویسندگیِ ساعدی آنجاست که خلاقیت و تعهد به هم گره می‌خورند. جایی که ساعدی مجبور است چیزی بیش از نویسنده نشان دهد که یک‌جور پیام‌آور باشد، که قلمش را در تهییج و تحریک و مبارزه بگرداند. وجه تراژیک ساعدی در این است که هی مجبورش می‌کنند تا از تخیلش کم کند و بیشتر به تعهدات تحمیلی بپردازد. او از هر طرف با توقعاتِ رنگارنگی روبه‌روست. هی باید از قالبِ خودش درآید و به قالب دیگری برود. از چریک و دانشجو و ناشر گرفته تا ساواک، همه به شکلی مزاحمِ خلاقیتش هستند. در تفکر غالبِ زمانۀ ساعدی داستان‌نویس نمی‌توانست فقط یک داستان‌نویس باشد. همه از ساعدی تعهد می‌خواستند نه خلاقیت و تخیلِ صرف. برای همین ساعدی اوج و فرودهای فراوان دارد. آن جاها که بر نبضِ تخیلِ پیش رفته، ناب و شگفت و معرکه است و آنجا که تن به تعهد زمانه سپرده، داستان‌هایش شکسته‌بسته است.» (از کتاب شناخت نامۀ غلامحسین ساعدی اثر کورش اسدی).

حسن میرعابدینی در کتاب «صد سال داستان‌نویسی ایران» می‌نویسد: «ساعدی برای نشان دادن آثار روانی – اجتماعی خشونت جامعه بر ارواح مردم خرده پا، از مرزهای تثبیت شده واقع‌گرایی درمی‌گذرد و به نوعی سورئالیسم (یا رئالیسم وهم‌آلود) می‌رسد. در فضای غمگین داستان‌های او حوادث واقعی چنان غیرعادی می‌نمایند که هراس‌انگیز می‌شوند، به طوری که گاه به نظر می‌رسد نویسنده علت مسائل و مشکلات اجتماعی را در ماورالطبیعه می‌جوید.»

نفوذ نویسندگان بزرگی همچون «صادق هدایت» در فضای داستان‌های ساعدی آشکار است. پوسیدگی و مرگ بر همۀ داستان‌ها سایه افکنده است؛ اما نکتۀ مهم در این است که ساعدی «روانپزشک» بوده است و این فضا را به خوبی درک کرده و ملال، ترس، آسیب‌های روانی، شکست و غیره نکاتی بوده که ساعدی در مورد آن‌ها درس خوانده و به درمانِ آن‌ها آگاه بوده است. او با توجه به تخصص روان‌پزشکی خود می‌کوشد شخصیت‌های داستان‌هایش را از زاویه روان‌شناختی تجزیه و تحلیل کند.

دردِ بیهودگی

جاوید جعفری
جاوید جعفری
دردِ بیهودگی

«به پیرامونش نگریست؛ هیچ‌چیز جز خودش ندید. نخست فریاد برآورد: من هستم!... آنگاه هراسید، زیرا انسان می‌هراسد... هنگامی که تنهاست.»

بریهادارانیاکا (Brihadaranyaka) / اوپانیشاد*

-برای انسان هیچ چیز هراس‌آورتر از نبودن پاسخ نیست.

میخائیل باختین*

-در میان رویکردهای گوناگون نسبت به انسان و هستی، گویی «مسئلۀ پوچی» که در پی آگاهی از تنهایی و بی‌پاسخ ماندن پرسش‌های انسان در سیر مواجه‌اش با جست و جوی حقیقت سر برمی‌آورد و به تکراری مدام و هولناک بدل می‌شود، در فرآیند تجربه‌های انسانِ مدرن بیش از پیش به دغدغه‌ای فلسفی تبدیل شده است. کما اینکه همواره این برداشت و درک انسانی، در مواجهه با هستی، از نخستین جرقه‌های آگاهی او آغاز می‌شود؛ اما در دوران معاصر و با توجه به دگرگونی و پیشرفت‌های عظیم فکری، فلسفی، هنری و علمی انسان و رویارویی عریان‌تر با مسائل بی‌پایان، این موضوع بسیار عمیق‌تر و انضمامی‌تر از گذشته پا به عرصۀ تحلیل‌پذیری گذاشته است. محتوای این جُستار ناچیز، در تلاش خواهد بود نگاهی گذرا و کلی به سیر این مسئله داشته باشد. لازم به ذکر است که نگارنده، عنوانِ این جُستار را متأثّر از عنوانِ کتاب «دردِ بی‌خویشتنی / بررسی مفهوم الیناسیون در فلسفۀ غرب» اثر ارزشمند مترجم و پژوهشگر معاصر آقای نجف دریابندری، «دردِ بیهودگی»، برگزیده است.

مفهوم پوچی در تفکر معاصر، به‌واسطۀ این دو اصطلاح مشهور بیان و بررسی شده است: هیچ‌انگاری / نیست‌انگاری (Nihilism) که برگرفته از واژۀ لاتینی (nihilo) به معنای هیچ است و پوچ‌انگاری (Absurdism). در حال حاضر هر دو اصطلاح در متون فلسفی و انتقادی به کار می‌رود که البته در مواردی اختلاف‌های تفسیری و اصطلاح شناسانۀ جزئی نیز در کاربرد این دو اصطلاح وجود دارد.

از لحاظ تاریخچۀ بحث، شاید بتوان برخی از فلاسفۀ ماقبل سقراطی در یونان باستان را که بر دیدگاه نسبی انگاری محض و عدم وجود و امکان دستیابی به حقیقت تأکید می‌ورزیدند را نخستین جرقه‌های هیچ‌انگاری در تاریخ فکر غربی تلقی کرد. در این مورد به نام «گرگیاس» متفکر سوفسطایی یونانی که افلاطون نیز یکی از آثار خود را به نام او کرده است، بیش و پیش از دیگران اشاره می‌شود. صورت کلی استدلال مشهور او این‌گونه است که گرگیاس مدعی بود که به عبارتی میانِ وجود و عدم (لاوجود) تفاوتی نیست، و بنابراین وجود، موجود نیست، و اینکه فرضاً هم وجود، موجود باشد، قابل شناختن نیست؛ و دیگر اینکه اگر هم قابل شناختن باشد، معرفتش از شخصی به شخص دیگر قابل افاضه نخواهد بود. *

آثاری برای سرمشق

یاسر سیستانی‌نژاد
یاسر سیستانی‌نژاد
آثاری برای سرمشق

اساسی‌ترین تعریفی که از «کلاسیسیسم» می‌شود، بازگشت به هنر قدیم یونان و روم به‌تبع نهضت اومانیسم و رنسانس است.

واژه «کلاسیک» به معنی وسیع خود همه آثاری است که نمونه ادبیات کشوری شمرده می‌شود و مایه افتخار ادبیات ملی آن کشور است. مثلاً ما می‌توانیم همه آثار جاودانی شاعران بزرگمان را کلاسیک‌های ادبیات فارسی بنامیم.

آئولوس جلیوس محقق رومی، نویسندگان را به دو گروه «کلاسیک» و «عامه» تقسیم می‌کرد. او کسی را نویسنده کلاسیک می‌دانست که آثار او شایسته مطالعات طبقه بالای جامعه باشد. به‌تدریج این تعریف معنی وسیع‌تری به خود گرفت و به آثاری اطلاق شد که شایسته تدریس در کلاس‌ها و تربیت نسل نوجوان باشد. آثاری که به‌عنوان سرمشق برای دانش آموزان پیشنهاد می‌شد.

از نظر معلمان؛ بهترین آثار، آثاری هستند که با گذشت دوران، اهمیت خود را از دست نداده باشند و به قول فردوسی از باد و باران، گزند نیافته باشند. چنان‌که می‌سراید: «پی افکندم از نظم کاخی بلند/ که از باد و باران نیابد گزند»

یا اینکه سعدی در فصل گُل (اردیبهشت‌ماه جلالی) سُرایش گلستان را آغاز می‌کند و در دیباچه آن می‌نگارد: «کتاب گلستان توانم تصنیف کردن که باد خزان را بر ورق او دست تطاول نباشد. به چه کار آیدت ز گل طبقی/ از گلستان من ببر ورقی» آنگاه گلستان را با گل قیاس می‌کند و ادامه می‌دهد: «گل همین پنج روز و شش باشد/ وین گلستان همیشه خوش باشد»

‌‌ اصول و قواعد مکتب کلاسیک

کلاسیسیسم بر اصول زیر استوار است؛

تقلید از طبیعت: هنرمند کلاسیک از نقوش در هم طبیعت، جوهر هر چیز خوب یا بد را بیرون می‌کشد و این جوهر را به نحوی که با حقیقت و واقعیت منطبق باشد، به طور کامل بیان می‌کند. هنرمند کلاسیک به دنبال تقلید از تمام طبیعت نیست. به گفته بوالو: «در طبیعت مارها و حیوانات نفرت‌انگیزی وجود دارد که تقلید از آن‌ها به‌وسیله هنرمند ناخوشایند خواهد بود.»