شهر به روایت تئاتر

رامین برقعی
رامین برقعی

رابطه میان شهر و تئاتر هرچند که ممکن است در نگاه اول ساده و قابل فهم به نظر برسد، اما بسیار پیچیده‌تر و ظریف‌تر از رویه سطحی آن است. این رابطه چندبعدی، همواره مورد توجه پژوهشگران، هنرمندان و برنامه ریزان شهری بوده است و گستره‌ای از ساختمان‌های تئاتر تا بازار فروش، مدیریت هنری، ایدئولوژی‌های حاکم بر جامعه، فرهنگ ترافیک، سیاست‌گذاری‌های فرهنگی، شیوه‌های اقتصاد سیاسی و بسیار بیشتر از آن را دربرمی‌گیرد و تداخل‌ زیادی با یکدیگر دارند. با این حال پیوند بین تئاتر و شهر همیشه ساده و سرراست نیست و در واقع، ساختارها و فرآیندهای مختلفی در آن نهفته است که با نگاه سطحی به‌سختی قابل درک هستند. این ارتباط می‌تواند به همان اندازه که ساختاری است، مکانیکی نیز باشد. مثلاً زمانی که برای ساخت ساختمان تئاتر هزینه می‌شود و بنایی قدیمی را بازسازی و به ساختمان تئاتر تبدیل می‌کنند، دیدن تلاقی تئاتر و شهر آسان است؛ اما در موارد دیگر، این تقاطع به روش‌هایی اتفاق می‌افتد که بیشتر گذرا، یک‌باره یا در لایه‌هایی پوشیده هستند. در این مورد می‌توان از اقتصاد تئاتر، سیستم بلیط‌فروشی و درآمد، الزامات مدنی مثل مجوزها و... نام برد.

در ابتدای هر بحثی درباره ارتباط تئاتر و شهر، اولین موضوعی که به ذهن می‌رسد، ساختار فیزیکی و معماری ساختمان‌های تئاتر است. این ساختمان‌ها، علاوه بر کارکرد هنری و فرهنگی خود، از نظر اجتماعی نیز نمادهای مهمی در شهر به شمار می‌روند. ساختمان‌های تئاتر به‌عنوان فضاهایی عمومی، به طور خاص و ویژه‌ای با هویت شهرها و ساکنان آن‌ها در ارتباط هستند. زمانی که یک شهر اقدام به احداث یا بازسازی سالن تئاتر می‌کند، نه‌تنها به نیازهای هنری جامعه پاسخ می‌دهد، بلکه در فرآیند برنامه‌ریزی شهری و معماری نیز تأثیرات عمیقی خواهد داشت. این بازسازی و ساخت ساختمان‌های جدید می‌تواند نمادی از تغییرات فرهنگی، اجتماعی و حتی سیاسی یک جامعه باشد. به‌عنوان مثال، وقتی یک بنای قدیمی به یک سالن تئاتر تبدیل می‌شود، نه‌تنها یک تغییر فیزیکی در سطح شهر ایجاد می‌شود، بلکه این اقدام می‌تواند نشانه‌ای از یک بازتعریف هویت فرهنگی یا اجتماعی در آن منطقه باشد. این روند باعث می‌شود که تئاتر به‌عنوان یک عرصه فرهنگی، با مسائل روزمره شهری همچون ترافیک، حمل و نقل عمومی، ساختارهای اقتصادی و نیازهای اجتماعی گره بخورد.

در بسیاری از شهرهای بزرگ، فضاهای شهری به طور طبیعی و مستقیم با تئاتر پیوند می‌خورند. برای مثال، در شهرهایی مانند پاریس، لندن و نیویورک، ساختمان‌های تئاتر معمولاً در نقاط مرکزی و پرازدحام شهر قرار دارند. این امر نه‌تنها امکان دسترسی راحت‌تر به تئاتر را فراهم می‌کند، بلکه تئاتر را به بخشی جدایی‌ناپذیر از زندگی اجتماعی و فرهنگی شهروندان تبدیل می‌سازد. به این ترتیب، تئاتر در فضای شهری نه‌تنها یک مکان فرهنگی بلکه یک نهاد اجتماعی است که تأثیرات مستقیمی بر روندهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی شهر دارد. به‌عنوان مثال، تئاترهای معروفی همچون تئاتر ملی لندن یا اپرای سیدنی، نه‌تنها به عنان مراکز هنری بلکه به‌عنوان بخشی از میراث شهری شناخته می‌شوند.

طراحی این فضاها و قرارگیری آن‌ها در نواحی مختلف شهر، می‌تواند نشانه‌ای از اولویت‌ها و ارزش‌های فرهنگی آن جامعه باشد. از طرف دیگر، در بسیاری از کشورها بازسازی ساختمان‌های قدیمی و تبدیل آن‌ها به فضاهای تئاتر، به‌نوعی احیای دوباره هویت فرهنگی شهر را به همراه دارد. این امر به‌ویژه در شهرهای تاریخی با معماری خاص و قدیمی نمود پیدا می‌کند.

ما بیشتر ارتباط و تأثیر مادی این دو پدیده را می‌بینیم و معمولاً از تأثیر زیرین و ارتباط عمیق‌تر آن‌ها بی‌اطلاع یا نسبت به آن بی‌اعتنا هستیم. در صورتی که مثلاً یکی از رشته‌های مهمی که تئاتر و شهر را به هم پیوند می‌زند، اقتصاد سیاسی است. اقتصاد برای جغرافیای شهری تئاتر بسیار اهمیت دارد؛ اما در عین حال، اقتصاد مستقل از ساختارهای سیاسی وجود ندارد. اقتصاد یکی از مهم‌ترین ابعاد تأثیرگذار بر تئاتر و فضای شهری است. برای درک این رابطه، باید به جنبه‌های مختلف اقتصادی که تئاتر و شهر را به هم متصل می‌کند، توجه کرد. اقتصاد تئاتر نه‌تنها به درآمد حاصل از فروش بلیط‌ها و حمایت‌های دولتی و خصوصی وابسته است، بلکه به‌طور گسترده‌تر با ساختار اقتصادی کلی جامعه و نیازهای شهروندان ارتباط دارد.

یکی از مهم‌ترین عوامل تأثیرگذار بر اقتصاد تئاتر، هزینه‌های ساخت و نگهداری ساختمان‌های تئاتر است. این هزینه‌ها می‌تواند شامل پرداخت‌های مربوط به اجاره یا خرید زمین، ساخت سالن‌ها، تأمین تجهیزات فنی و کارکنان هنری باشد. علاوه بر این، سیستم بلیط‌فروشی و درآمد حاصل از فروش بلیط‌ها، بخشی دیگر از اقتصاد تئاتر را تشکیل می‌دهند. این درآمدها نقش مهمی در تأمین مالی تئاترها و حمایت از تولیدات هنری دارند. در بسیاری از شهرها، تئاترهای دولتی یا غیردولتی برای جذب تماشاگر و تأمین هزینه‌های خود، از شیوه‌های مختلفی مانند فروش بلیط‌های با تخفیف، جذب اسپانسرها، برگزاری کارگاه‌های آموزشی یا رویدادهای خاص استفاده می‌کنند.

این فرآیندهای اقتصادی در رابطه با فضای شهری نیز قال توجه هستند. برای مثال، سالن‌های تئاتر در برخی مناطق شهری قابل است به دلیل موقعیت جغرافیایی خاص خود، مخاطبان خاصی را جذب کنند. این مسئله می‌تواند تأثیرات مستقیم بر روندهای اجتماعی و اقتصادی آن منطقه داشته باشد؛ به عبارت دیگر، تئاتر می‌تواند با جذب تماشاگران و گردشگران به توسعه اقتصادی کمک کند. همچنین، فضاهای شهری به‌عنوان یک میدان رقابتی برای جذب تماشاگران و حمایت‌های مالی برای تئاترها عمل می‌کنند.

از نگاهی دیگر، تئاتر به‌عنوان یک رسانه هنری همواره با مسائل سیاسی ارتباط داشته است. در بسیاری از جوامع، تئاتر به‌عنوان ابزاری برای نقد، اعتراض و آگاهی بخشی اجتماعی مورد استفاده قرار می‌گیرد. این نقدهای سیاسی می‌توانند به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم بر فضای شهری و نحوه سازمان‌دهی آن تأثیر بگذارند. بسیاری از هنرمندان تئاتر از طریق نمایش‌های خود، مسائل سیاسی و اجتماعی روز را به چالش می‌کشند و در نتیجه، این نمایش‌ها به فضایی برای بحث و گفت‌وگو تبدیل می‌شوند. از طرفی برنامه‌ریزی شهری و تصمیم‌های سیاسی در مورد تخصیص منابع مالی برای تئاتر نیز تأثیر زیادی بر رابطه میان تئاتر و فضاهای شهری دارند. در برخی از کشورها، دولت‌ها به طور مستقیم به حمایت از تئاتر پرداخته و آن را بخشی از سیاست‌های فرهنگی خود می‌دانند. این حمایت‌ها می‌توانند شامل تأمین مالی، ارائه مجوزهای خاص یا تخصیص فضاهای شهری برای برگزاری نمایش‌ها باشد. در برخی موارد، این سیاست‌ها با توجه به اهداف ایدئولوژیک خاص طراحی می‌شوند.

این وابستگی متقابل میان تئاتر و سیاست‌های شهری، می‌تواند به طور خاص در دوره‌های مختلف تاریخی و سیاسی و در کشورهای مختلف تغییر کند. به‌طور مثال، در دوره‌های بحران اقتصادی یا سیاسی، ممکن است دولت‌ها با هدف کنترل فرهنگ عمومی، محدودیت‌هایی را برای تولیدات تئاتری اعمال کنند. یا در کشورهایی که تحت رژیم‌های دیکتاتوری یا ایدئولوژی‌های خاص قرار دارند، تولیدات تئاتری با سانسور و نظارت روبه‌رو می‌شوند. این سانسورها می‌توانند بر محتوای نمایش‌ها، انتخاب موضوعات و حتی شیوه‌های اجرایی تأثیر بگذارند. در چنین شرایطی، تئاترها می‌توانند به‌عنوان ابزاری برای مقاومت یا اعتراض به سیستم سیاسی عمل کنند.

از سوی دیگر، تئاتر نه‌تنها تأثیرات اقتصادی و سیاسی بر فضای شهری دارد، بلکه به‌عنوان یک پدیده اجتماعی به‌طور گسترده‌ای بر روابط انسانی، هویت‌های اجتماعی و ساختارهای فرهنگی در شهرها نیز تأثیر می‌گذارد. در بسیاری از جوامع، تئاتر به‌عنوان یک ابزار برای ایجاد همبستگی اجتماعی و تبادل فرهنگی و ارتقاء آگاهی اجتماعی شناخته می‌شود و به‌عنوان یک فضای عمومی، فرصتی برای تجمع و تبادل‌نظر میان افراد مختلف جامعه فراهم می‌کند. چراکه در تئاتر، نه‌تنها هنرمندان بلکه تماشاگران نیز در خلق اثر مشارکت دارند. این مشارکت به‌ویژه در نمایش‌های تعاملی و تجربی بیشتر مشهود است و تماشاگران به‌طور فعال در روند نمایش دخالت می‌کنند. این فضای عمومی به‌طور مستقیم با روابط اجتماعی، هویت‌های فرهنگی و مسائل اجتماعی جامعه در ارتباط است؛ بنابراین، تئاتر می‌تواند به‌عنوان یک عامل مهم در شکل‌گیری و تقویت هویت اجتماعی و فرهنگی شهروندان نقش داشته باشد.

در هر حال، همان‌طور که گفته شد رابطه میان تئاتر و فضای شهری، رابطه‌ای پیچیده و چندبعدی است که به عوامل مختلف اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی وابسته است. از یک‌سو، تئاتر به‌عنوان یک رسانه هنری و فرهنگی، تأثیرات عمیقی بر فضای شهری دارد و به شکلی ویژه با مسائل اجتماعی و فرهنگی مرتبط است. از سوی دیگر، شهر و سیاست‌های آن تأثیرات مستقیمی بر نحوه تولید و عرضه تئاتر دارند. این ارتباطات متقابل میان تئاتر و شهر، نشان می‌دهد که تئاتر و فضای شهری نه‌تنها به‌عنوان دو نهاد و پدیده مستقل، بلکه به‌عنوان بخشی از یک سیستم پیچیده و در هم تنیده، بر یکدیگر تأثیر می‌گذارند. درنتیجه، مطالعه و درک این رابطه می‌تواند به ما کمک کند تا فهم بهتری از نحوه تأثیرگذاری هنر، سیاست و فضای شهری در جوامع معاصر داشته باشیم.

همزیستی تئاتر و جامعه

روزبه آزموده
روزبه آزموده

تئاتر همواره یک ابزار بیان و یک تریبون عمومی مهم برای جامعه بوده است. این هنر در دوره‌های مختلف تاریخ، نقش‌های متنوعی در بازتاب وضعیت اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه ایفا کرده است. کلمه «تئاتر» یک کلمه یونانی و به معنای «مکان دیدن» است؛ بنابراین می‌توان گفت که تئاتر جایی است که مردم می‌آیند تا حقیقت زندگی و وضعیت اجتماعی را ببینند. گرایش به کاوش در وضعیت اجتماع و چگونگی تأثیر آن بر مردم در تئاترهای امروزی بسیار به چشم می‌خورد. جنبه‌های مختلف جامعه را می‌توان در بسیاری از نمایشنامه‌ها و حتی در اشکال انتزاعی‌تر تئاتر مدرن یافت. تغییرات در جامعه، ازجمله تغییر قدرت یا افول گروه‌های اجتماعی خاص، می‌توانند شروع خود را مدیون یک اثر داستانی باشند. درباره نمایشنامه‌های خاص و چگونگی بازتاب جامعه در آن‌ها تحلیل‌های زیادی صورت گرفته است. تئاتر با گرایش اجتماعی معمولاً در مسیری متفاوت از الگوهای قدرت غالب قرار می‌گیرد. این امر را می‌توان در طول تاریخ تئاتر در سراسر دنیا مشاهده کرد. پرسشی که این جا مطرح می‌شود این است که دقیقاً چه چیزی جامعه را تعریف می‌کند؟ آیا جامعه مجموعه‌ای از مردم است یا شیوه‌ای از زندگی برای یک فرهنگ خاص؟ و در هر تعریفی چگونه بر نگاه تئاتر امروز تأثیر می‌گذارد؟

معنای گزاره «تئاتر آینه زندگی» ریشه در این دارد که تئاتر واکنش انسان به رویدادهای پیرامونش را منعکس می‌کند؛ بنابراین، برای درک رابطه بین تئاتر و جامعه لازم است تاریخ تئاتر را از همان زمانی که آیینی بود و در یونان ریشه گرفت دنبال کنیم. نظر قطعی این است که در طول تاریخ، تئاتر همواره رابطه‌اش با جامعه را حفظ کرده است. در یونان، تئاتر توسط جامعه تأمین مالی می‌شد، از طنز سیاسی استفاده می‌شد و مخاطبان تصمیم می‌گرفتند که کدام نمایشنامه اجرا شود -نوعی داوری-. سبک رقص‌ها و حرکت‌ها در روی صحنه احتمالاً شبیه به نحوه حرکت مردم یونان در آن زمان بود. همه این عوامل موجب نزدیکی بیشتر تئاتر به جامعه می‌شد و نقش مهمی در شکل‌گیری گفتمان‌های اجتماعی و سیاسی ایفا می‌کرد. این رابطه آن‌قدر پررنگ بود که در طول جنگ پلوپونز بین آتن و اسپارت، جایزه میهن‌پرستانه‌ترین نمایشنامه اعطا می‌شد. یا در نمونه‌ای دیگر، نمایشنامه ابرها اثر آریستوفان درباره سقراط است و کاریکاتوری از او به نمایش می‌گذارد که او را احمق و تا حدی فاسد نشان می‌دهد و این امر منجر به محاکمه و اعدام او شد. در این دوره تئاتر مجبور به پیروی از «خط حزبی» دولت شد و از این طریق قدرت سیاسی بالقوه تئاتر نمایان شد، امری که امروزه نیز مورد توجه است.

مصر باستان علیرغم برخورداری از جامعه‌ای توسعه یافته، اعتقادی راسخ به زندگی پس از مرگ داشت. هر دوی این ویژگی‌ها به‌عنوان انگیزه‌های قوی برای توسعه درام رسمی در قالب «نمایشنامه‌های معمایی» عمل کردند. این اجراها در خدمت روشن کردن باورهای مذهبی غالب درباره مرگ و رستاخیز خدای اوزیریس بودند و اهمیت خود را بیشتر در بافت زندگی فرهنگی تثبیت می‌کردند. جشنواره‌های زیادی در مصر برگزار می‌شد که شهروندان را در مواجه مستقیم با تئاتر قرار می‌داد. این نمایشنامه‌ها بعدها به شکل مکتوب جمع‌آوری شدند.

در هر حال، یونان باستان به‌عنوان زادگاه تئاتر معرفی می‌شود. تئاتر در یونان جنبشی آموزشی - فلسفی بود که آن را به بخشی جدایی‌ناپذیر از فرهنگ یونانی و در واقع به نهادی تبدیل کرد که بسیاری از جنبه‌های زندگی یونانی با آن مورد بررسی و تأمل قرار گرفت. قطعاً تلاش برای خلاصه کردن بیش از نیم هزاره تاریخ تئاتر در چند سطر امکان‌ناپذیر است، اما نمی‌توان سهم تئاتر یونان را در بیان هنری و اندیشه غربی نادیده گرفت.

دوره رنسانس زمان افزایش تنش بین ثروت و علم و همچنین قدیم و جدید بود، دوران تغییرات بزرگ علمی و اجتماعی در اروپا و زمانی که جایگاه انسان در جهان زیر سؤال رفت؛ مانند یونان باستان، بسیاری از تئاتری‌های دوره رنسانس می‌خواستند به مخاطب آموزش دهند. با این حال، برخلاف یونانیان، نمایشنامه نویسان دوره رنسانس بیشتر روی نمایشنامه کار کردند و کتاب‌هایی نیز در این مورد نوشتند. مثلاً در سال ۱۵۳۶، لودوویکو کاستلوترو نفسیری بر فن شعر ارسطو نوشت. هدف او به جای طرح کلی نظریه درام، توضیح مکانیسم ساخت یک طرح دراماتیک بود. پیچیدگی‌های بیش از حد این دوران، در نهایت به رنسانس انگلیسی منجر شد. رنسانس انگلیسی مفهوم کلی تئاتر نخبه‌گرا و مبتنی بر متن و همچنین علاقه تازه احیا شده به صحنه به عنوان مکانی برای آموزش را حفظ کرد.

امروزه، تئاتر و جامعه آن‌قدر در هم ادغام شده‌اند که جدا کردن این دو غیرممکن است. امروزه تئاتر در تلاش برای جستجوی ریشه‌ها، آیین‌ها و ایجاد یک سبک زندگی جامع‌تر است و به نظر می‌رسد که اشتیاق شدیدی برای درک گذشته نسل بشر وجود دارد. مسیرهایی که جوامع امروزی برای این اشتیاق طی می‌کنند بسیار عجیب است، اما یکی از راه‌های رایج، تلاش برای بازآفرینی گذشته است. این امر نشان‌دهنده رابطه تنگاتنگ‌تر تئاتر و جامعه امروزی است، زیرا مخاطب بخش مهمی از فرایند و ماهیت تئاتر امروزی است. دهه‌هاست که در همه جای دنیا از تئاتر اجتماعی استقبال گسترده‌ای می‌شود. تئاترهای اجتماعی معمولاً گروه‌های غیرانتفاعی هستند و از شهروندان محلی تشکیل می‌شوند؛ که برای بازگشت به شکل ناب‌تری از تئاتر، فارغ از مزاحمت‌های صنعت تئاتر و پیام‌های بیش از حد تجاری‌سازی شده تلاش می‌کنند. همین‌جاست که رابطه بین تئاتر و جامعه در جای درستی ایستاده است، زیرا از طرف گروهی از مردم اتفاق می‌افتد که سعی می‌کنند خود را از طریق هنر درک و منعکس کنند.

تأثیر تئاتر بر هویت فرهنگی مردم در جهان در حال جهانی شدن مورد توجه ویژه پژوهشگران قرار گرفته است. به عنوان مثال، پژوهشی نشان می‌دهد که در بین تمام هنرها این تئاتر است که بیشتر به سمت ثبت و بازآفرینی و حتی نقد اقوام و فرهنگ‌های بومی رفته است و این یعنی جستجو و همچنین انتقال هویت فرهنگی و اجتماعی؛ بنابراین تئاتر می‌تواند ابزار قدرتمندی برای آموزش و فعالیت در جهت تغییر اجتماعی باشد، چه تئاتری با دیدگاه برشتی تولید شود یا بر اساس ایده‌های آگوستو بوآل یا رویکردهای جدیدتری مانند تئاترهای محیطی و چندرسانه‌ای.

بخش زیادی از هویت فرهنگی، هنجارها و ارزش‌های فرد از جامعه به او می‌رسد؛ اما مواردی وجود دارد که یک فرد یا یک جامعه تمایل دارد که از فرهنگ اصلی خود چشم‌پوشی کند و فرهنگی دیگر را بپذیرد و در تقابل با فرهنگ غالب قرار گیرد. به‌عنوان مثال، استعمار نمونه‌ای از چنین موقعیتی است که در آن مستعمره تمایل دارد فرهنگ سنت‌های استعمارگر را جذب کند. این امر منجر به تضاد فرهنگی و این تضاد تبدیل به شکلی از بیان می‌شود. این شکل از بیان در تئاتر با رویکردهای متفاوت دیده می‌شود، شاید نمونه بارز آن نمایش خیابانی یا تئاترهای تعاملی و محیطی باشد. این رویکردها همیشه سویه‌ای نقادانه و پرسشگر در برابر ایده‌ها و فرهنگ غالب دارند و در ذات خود نوعی هنر اعتراضی و نشان‌دهنده بازتابی از جوامع اقلیت در نمایش جامعه اکثریت هستند و اهمیت جامعه‌شناختی دارند و این آغاز یک همزیستی خواهد بود.

بنابراین می‌توان بر این نظر پافشاری کرد که؛ تئاتر همواره به‌عنوان ابزاری برای تغییرات اجتماعی و شکلی هنری برای به چالش کشیدن و تحریک و در عین حال بازتاب و تحلیل رویدادهای اجتماعی مورد استفاده قرار گرفته است. در نگاهی کلان، تئاتر یک فضای فرهنگی است که جامعه می‌تواند خود را در آن بررسی کند، می‌تواند آگاهی را افزایش دهد و انگیزه کنش ایجاد کند و این فرصت را به مخاطب می‌دهد که به «تغییر» فکر کند. تئاتر، افراد با هر فرهنگی را گرد هم می‌آورد تا به «تصویر بزرگ» نگاه کنند و مسائلی که با آن روبرو هستند را بررسی کنند و از این طریق به درک اجتماعی و سیاسی دست یابند؛ بنابراین با قاطعیت می‌توان گفت که تئاتر همچنان پرسش‌ها و دغدغه‌های جامعه را منعکس می‌کند.

جامعه عادلانه‌تر جامعه‌ای است که در آن دسترسی گسترده‌ای به آموزش وجود داشته باشد. چرا که آموزش، بر هویت یک فرد و توانایی او برای مشارکت و درک دنیای پیرامونش تأثیر فراوانی دارد. تئاتر در دوران ما یک سیستم آموزشی پویاست که فقط در اختیار نخبگان نیست و در راستای افزایش آگاهی و ایجاد کارآیی جمعی برای ایجاد تغییرات مثبت گام برمی‌دارد.

هر چند در دهه‌های اخیر، تئاترهای اجتماعی و سیاسی توجه زیادی را جلب کرده‌اند و در قالب گروه‌های غیرانتفاعی و با هدف برقراری ارتباط مستقیم با مخاطبان محلی شکل گرفته‌اند، اما همچنان سرگرمی و تفریح یکی از جنبه‌های جدانشدنی و ازلی و ابدی هنر تئاتر است. در گذشته وجود داشته، در حال هست و در آینده نیز خواهد بود. این ویژگی با ویژگی‌های دیگر، مانند آموزش و اعتراض و نقد و پرسشگری نه‌تنها در تضاد و تناقض نیست، بلکه قطعه‌ای از پازل رنگارنگ تئاتر و خصلتی بسیار ارزشمند و نشان‌دهنده قدرت تئاتر است. ارزش تئاتر برای یک جامعه بیشتر در سختی‌ها و کشمکش‌ها آشکار می‌شود. در طول تاریخ، در درگیری‌ها، ظلم‌ها، رکودهای اقتصادی، تهاجم و جنگ، نمایش همیشه ادامه داشته است؛ زیرا درست در همین لحظات است که از خلال نقد و پرسشگری، ارزش سرگرمی و تفریح نیز آشکار می‌شود. این رویکرد از ابتدای تاریخ تئاتر وجود داشته است. به‌عنوان مثال، همان‌طور که در یونان باستان نمایشنامه‌های کمدی آریستوفان ابزاری برای نقد سیاسی فراهم می‌کردند، امروزه نیز طنز سیاسی نوعی سرگرمی محبوب است، ابزاری برای رهاسازی احساسات و عواطف و هم‌زمان انگیزه‌ای برای غلبه بر وحشت عصر مدرن.

در همزیستی تئاتر و جامعه می‌توان گفت که تأثیر فرهنگ و فضای سیاسی بر هنر امری انکارنشدنی است و در عین حال تأثیری که تئاتر بر این دو و بر اجتماع می‌گذارد نیز قابل تأمل است. در زمان‌های خاص و در بحران‌های اجتماعی و جمعی، هدف اصلی تئاتر افزایش روحیه همبستگی و ایجاد امید و شور و میهن‌پرستی است و تئاتر به قلمرو سیاسی صرف منحرف می‌شود و فاقد ارزش‌های دراماتیک می‌شود. در واقع این خطر وجود دارد که در چنین لحظاتی تئاتر بلندگوی تبلیغی و سیاسی رژیم‌ها شود و نه یک تئاتر با نگرش، سویه و واگویه‌های سیاسی. طبیعتاً، دولت‌های سرکوبگر و توتالیتر، تئاتری را سانسور می‌کنند که برانداز و برای وضعیت موجود -خود این دولت‌ها عامل اصلی به وجودآمدن آن هستند- چالش‌برانگیز باشد. این امر هنرمند تئاتر - هنرمند پرسشگر، معترض و منتقد و نه هنرمند وابسته به حکومت - را مجبور می‌کند که در خلق و ارائه پیام‌های خود «حیله‌گر» باشد و به تمثیل و استعاره متوسل شود یا اثری خلق نکند یا جغرافیایش را تغییر دهد تا بتواند آزادانه به خلق اثر بپردازد.

تأثیر فضاهای شهری بر روایت و شخصیت‌ها

بردیا منطقی
بردیا منطقی

صحنه نگاری مفهومی است که از دل هنرهای نمایشی برآمده و به‌مرور زمان جای خود را در برنامه‌ریزی شهری و طراحی محیط‌های عمومی باز کرده است. این مفهوم به نحوه تجسم و سازماندهی فضا برای ایجاد تجربه‌ای خاص اشاره دارد. صحنه نگاری در اصل به طراحی فضاهای تئاتری اشاره دارد، اما تأثیر آن از قرن نوزدهم به حوزه‌های دیگری ازجمله معماری و شهرسازی نیز گسترش یافته است. شهرهای بزرگ اروپا، مانند پاریس و وین، از طراحی صحنه‌وار برای خلق فضاهای عمومی بهره برده‌اند؛ بلوارهای عریض و میدان‌های بزرگ که حس تماشاگر بودن را برای شهروندان ایجاد می‌کنند. نظریه‌پردازانی همچون آدولف آپیا به نقش جو و احساس در طراحی صحنه پرداخته‌اند که این ایده‌ها امروزه در معماری و طراحی شهری به کار گرفته می‌شوند. در طول تاریخ، مکاتب معماری و شهرسازی نیز تأثیر زیادی بر صحنه نگاری فضاهای شهری داشته‌اند. رنسانس با محوریت تقارن و هماهنگی، مدرنیسم با تمرکز بر کارکردگرایی و پست‌مدرنیسم با توجه به تنوع و چندمعنایی، هرکدام نقشی در شکل‌گیری فضاهای شهری ایفا کرده‌اند.

صحنه نگاری در تئاتر و سینما به‌ویژه در محیط‌های شهری یکی از مهم‌ترین ابزارهای انتقال مفاهیم و احساسات است. فضای شهری نه‌تنها به‌عنوان یک پس‌زمینه عمل می‌کند، بلکه به یکی از شخصیت‌های اصلی در روایت تبدیل می‌شود که به‌طور مستقیم بر رویدادها و روابط انسانی تأثیر می‌گذارد. محیط‌های شهری با ویژگی‌های خاص خود، نقش قابل‌توجهی در بازتاب مشکلات اجتماعی، فرهنگی و روانی شخصیت‌ها ایفا می‌کنند و می‌توانند به‌عنوان ابزاری برای تحلیل و نقد وضعیت اجتماعی به کار روند.

یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های فضای شهری در آثار نمایشی، قابلیت آن برای انعکاس وضعیت اجتماعی است. در بسیاری از آثار نمایشی، شهر و محیط‌های شهری به‌عنوان نماد فشارهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی عمل می‌کنند. فضاهای شهری با گوناگونی و پیچیدگی خود می‌توانند زندگی روزمره افراد را در بستر ارتباطات اجتماعی، مشکلات اقتصادی، تعارضات طبقاتی و هویت‌های فردی به تصویر بکشند. در نمایشنامه‌هایی که به مشکلات اجتماعی پرداخته‌اند، فضاهای شهری می‌توانند محلی برای بروز این مسائل باشند. این ویژگی در آثار بسیاری از نمایشنامه نویسان ایرانی وجود دارد و شهر به‌عنوان مکانی که فشارهای اقتصادی و اجتماعی در آن تجلی می‌یابد و به‌عنوان یکی از شخصیت‌های درام در روند دراماتیک اثر تأثیرگذار است.

یکی دیگر از جنبه‌های مهم صحنه نگاری در محیط‌های شهری، رابطه‌ای است که بین شخصیت‌ها و فضای شهری برقرار می‌شود. شخصیت‌های آثار نمایشی به‌ویژه در محیط‌های شهری، در تعامل با فضای پیرامونشان، هویت و جایگاه اجتماعی خود را شکل می‌دهند. به‌طور خاص، فضای شهری می‌تواند تأثیر زیادی بر شخصیت‌ها بگذارد و روابط آن‌ها را تحت تأثیر قرار دهد. در آثار نمایشنامه نویسان و کارگردانان معاصر، فضای شهری به‌عنوان بخشی جدایی‌ناپذیر از شخصیت‌ها شناخته می‌شود. گاه شهر به‌عنوان جایی است که شخصیت‌ها مجبورند هم برای بقا و هم برای شناخت هویت خود در آن زندگی کنند، هر چند ممکن است آن را دوست نداشته باشند و به آن دلبستگی خاصی نداشته باشند. گاه شخصیت‌ها در تعامل با فضاهای شهری -فضای بیرونی- و خانه‌های خود -فضای درونی- مجبور به انتخاب هستند و این تعامل به‌طور مستقیم بر رابطه‌های اجتماعی و فردی آن‌ها تأثیر می‌گذارد.

در تحلیل صحنه‌نگاری شهری، انتخاب مکان‌ها و فضاهای شهری در آثار نمایشی می‌تواند معنای خاصی به خود بگیرد. انتخاب مکان و طراحی صحنه در محیط‌های شهری می‌تواند نمادی از وضعیت اجتماعی یا درونی شخصیت‌ها باشد. به‌ویژه در نمایشنامه‌های رئالیستی، جایی که زندگی روزمره و مشکلات اجتماعی شخصیت‌ها در بستر واقعی‌تر قرار می‌گیرد، طراحی صحنه و فضای شهری می‌تواند نشانه‌ای از تعارضات درونی و بیرونی شخصیت‌ها باشد.

پیتر بروک در برخی از آثار خود به استفاده از فضاهای شهری پرداخته است. او به‌ویژه از فضاهای بی‌روح و بدون شخصیت برای تأکید بر وضعیت بی‌هویتی و سرگردانی شخصیت‌ها استفاده کرده است. در نمایش‌هایی مانند «مردگان» که در فضای بیرونی و شهر اجرا می‌شود، شهر به‌عنوان نمادی از بی‌رحمی و قطع ارتباطات انسانی نمایش داده می‌شود. در این نوع صحنه نگاری، شهر به‌عنوان یک فضای سرد و بی‌روح عمل می‌کند که شخصیت‌ها در آن تنها و محصورند.

درنهایت، فضای شهری در آثار نمایشی نه‌تنها یک پس‌زمینه یا مکان ثابت است، بلکه به‌عنوان یکی از شخصیت‌های اصلی در روایت عمل می‌کند. این فضاها به‌ویژه در آثار اجتماعی و رئالیستی به‌طور مداوم در حال تعامل با شخصیت‌ها و پیشبرد داستان هستند. از این رو، تحلیل صحنه نگاری شهری می‌تواند به ما کمک کند تا بهتر درک کنیم چگونه این فضاها به بازنمایی مسائل اجتماعی، فرهنگی و روانی در آثار هنری کمک می‌کنند و نقش اساسی در شکل‌دهی به درک مخاطب از شخصیت‌ها و داستان دارند.

تئاتر؛ کاتالیزور تغییر: هنر، اجتماع و سیاست

شیما ساداتی
شیما ساداتی

از همان زمان که اجتماع انسانی شکل گرفت و مردم شروع به خلق تئاتر کردند، این هنر به ابرازی برای ابراز عقیده، جلب افکار عمومی و حتی ایجاد تغییرات سیاسی و اجتماعی تبدیل شد. درواقع تئاتر به‌عنوان یک هنر اجتماعی با زندگی و دغدغه‌های مردم گره خورده، به طور ذاتی با اجتماع عجین است و گستره وسیعی از اجراهای روی صحنه تا تکنیک‌های نمایشی که توسط سیاستمداران استفاده می‌شود را در برمی‌گیرد؛ بنابراین می‌توان این گزاره را با قطعیت بیشتری به کار برد که؛ تئاتر نه‌تنها ابزاری قدرتمند برای تغییرات اجتماعی است، بلکه به خودی خود بخشی از فرآیند تغییر است. این ادعا پیشینه‌ای قوی در تاریخ تئاتر جهان دارد، از تئاترهای سیاسی در یونان باستان که ایدئولوژی‌های مختلف را به چالش می‌کشیدند تا استفاده کلیسا از نمایش در قرون‌ وسطا برای گسترش تعالیم مذهبی، از تفسیرهای شکسپیر درباره قدرت و سلطنت تا نمایشنامه‌های هنریک ایبسن که مفاهیمی چون حقوق زنان و هویت فردی را برجسته می‌کنند و به‌طور کلی حول محور جامعه می‌چرخند تا بازخوانی‌های سیاسی اخیر، تئاترهای مشارکتی، پرفورمنس‌های محیطی و دیگر رویکردهای نوین. تئاتر در ذات خود به دنبال انعکاس و بازتاب نظر مردم است، به تکامل خود ادامه می‌دهد و همان‌طور که ما به سمت آینده‌ای حرکت می‌کنیم که در آن اجراها برای مشارکت و تماشا در دسترس تر می‌شوند، روشی که ما به واسطۀ آن از تئاتر به‌عنوان ابزاری برای تغییر استفاده می‌کنیم نیز باید تکامل یابد.

نباید فراموش کنیم که تئاتر به‌طور ذاتی به تماشاگر وابسته است و فرصتی برای تغییر نظر، واکنش عاطفی و همذات‌پنداری و در کل درگیری ذهنی با اثر است. امری بدیهی است که تئاتر چه در بافت اجرای سنتی اتفاق بیفتد، چه خارج از آن، پدیده‌ای تأثیرگذار است و این مسئله به متغیرهای مختلفی بستگی دارد، از محل تولید گرفته تا توانایی آن در جذب مخاطب؛ اما عده‌ای بر این باورند که تئاتری که خارج از چارچوب اجراهای مرسوم روی می‌دهد، می‌تواند تأثیر بیشتری بر مخاطب بگذارد. هر نقدی که بر این نظر داشته باشیم، نمی‌توانیم منکر این شویم که مثلاً تئاتر مشارکتی یا تئاتر محیطی و نحله‌هایی از این دست، اگر نه بیشتر، اما تأثیر سریع‌تری بر مخاطب دارند. این امر به دلیل تأکید و تمرکز بر تماشاگر است. به دلیل همین تأثیر است که اکنون در بسیاری از کشورهای در حال توسعه تئاتر مشارکتی از اقبال و استقبال زیادی برخوردار است و به‌شدت محبوب است. این نوع تئاتر به افراد جامعه اجازه می‌دهد که علاوه بر انعکاس مشکلات و مسائل خود، راه‌حل‌های ممکن را نیز به کمک خود مخاطب جستجو و پیشنهاد کند.

مخرج مشترک هر دو دیدگاه این گزاره است که؛ تئاتر کاملاً به تماشاگر وابسته است. با این حال، اگر تماشاگران معمولی تئاتر به تماشاگران «همیشگی» تبدیل شوند و تلاش برای جذب مخاطب جدید از قشرها و با فرهنگ جدید و متفاوت نشود، می‌توان استدلال کرد که تئاتر چیزی بیش از تأیید آن چه مردم از قبل به آن اعتقاد دارند، انجام نمی‌دهد. این دیدگاهی است که امروزه طرفداران زیادی دارد. طرفداران این دیدگاه بر این باورند که اگر در تئاتر همه تفکر رایج و غالب را تقویت کنند و پذیرای دیدگاه‌های مختلف نباشند، تئاتر نمی‌تواند امیدوار باشد که واقعاً بتواند تغییر ایجاد کند.

در طول تاریخ، تئاتر بارها و بارها به بستری برای اعتراضات اجتماعی و سیاسی تبدیل شده است. در اروپای شرقی در دوران جنگ سرد، نمایشنامه نویسان با استفاده از زبان نمادین و استعاری به نقد رژیم‌های تمامیت‌خواه پرداختند. در کشورهای مستعمره، از آفریقا تا آسیا، تئاتر به ابزاری برای مقابله با استعمارگران و بازتعریف هویت‌های فرهنگی تبدیل شد. تئاتر خیابانی نقشی کلیدی در مبارزات استقلال ایفا کرد، چراکه با هزینه‌ای اندک و دسترسی آسان، می‌توانست پیام‌های اتحاد و مقاومت را به گوش عامه مردم برساند. این تأثیر تنها به گذشته محدود نمی‌شود. در دوران معاصر نیز، تئاتر مشارکتی در جوامعی که با بحران‌های سیاسی، اقتصادی یا اجتماعی مواجه هستند، به ابزاری برای تقویت صداهای حاشیه‌ای تبدیل شده است. این نوع تئاتر به افراد امکان می‌دهد داستان‌های خود را روایت کنند و همزمان با تجربه دیدگاه‌های دیگران، به تحلیل عمیق‌تر مسائل بپردازند.

تئاتر همچنین در برنامه‌های اجتماعی و بازپروری نیز نقش مؤثری ایفا کرده است. پروژه‌هایی که با زندانیان، مهاجران یا افراد در معرض آسیب اجتماعی اجرا می‌شوند، نشان داده‌اند که تئاتر می‌تواند فراتر از یک تجربه هنری، به فرآیندی درمانی و هویتی تبدیل شود. برای مثال استفاده از تکنیک‌های نمایشی در کار با جوانان در معرض خطر، به افزایش اعتمادبه‌نفس و مهارت‌های اجتماعی آنان کمک کرده است.

یکی دیگر از جنبه‌های کلیدی تأثیرگذاری تئاتر، قدرت آن در برانگیختن همذات‌پنداری است. انسان‌ها به‌طور طبیعی از طریق داستان‌گویی با یکدیگر ارتباط برقرار می‌کنند و تئاتر، به‌عنوان یکی از قدیمی‌ترین شکل‌های روایت، از این ویژگی بهره می‌برد. وقتی مخاطب با داستان‌هایی درباره درد، امید یا مبارزه شخصیت‌هایی شبیه به خود روبرو می‌شود، احساسات و افکار او عمیقاً تحت تأثیر قرار می‌گیرد. این همذات‌پنداری می‌تواند منجر به تغییر نگرش یا حتی تحریک به کنش شود.

با این حال، تئاتر نیز با چالش‌هایی مواجه است. یکی از این چالش‌ها، محدودیت دسترسی برای گروه‌های اجتماعی خاص است. سالن‌های نمایش رسمی اغلب پرهزینه یا غیرقابل دسترسی هستند و این مسئله می‌تواند تئاتر را به فعالیتی نخبه‌گرایانه تبدیل کند. برای مقابله با این محدودیت، بسیاری از هنرمندان تلاش کرده‌اند اجراهای خود را به مکان‌های عمومی ببرند و مخاطبانی از طیف‌های مختلف اجتماعی را جذب کنند.

از سوی دیگر، فناوری‌های نوین نیز تأثیر زیادی بر تئاتر و نقش آن داشته‌اند. پخش زنده نمایش‌ها، استفاده از واقعیت مجازی و افزوده و اجراهای دیجیتالی، امکان دسترسی به مخاطبانی گسترده‌تر را فراهم کرده است؛ اما این تغییرات نیز چالش‌های جدیدی به همراه دارند. آیا تئاتر دیجیتال می‌تواند همان حس زنده و درگیرکننده تئاتر سنتی را ایجاد کند؟ آیا مخاطبان همچنان به تجربه جمعی و زنده تئاتر نیاز خواهند داشت؟ و در کل این تغییرات با ماهیت تئاتر چه ارتباطی دارند و چه کنش و واکنشی برانگیخته می‌شود؟

با وجود این چالش‌ها، تئاتر همچنان یکی از ابزارهای مؤثر برای ایجاد تغییرات اجتماعی است، اما این تغییرات تنها در صورتی محقق می‌شوند که هنرمندان جرئت مواجهه با موضوعات دشوار و چالش‌برانگیز را داشته باشند. همچنین، تماشاگران نیز باید از حالت منفعل خارج شوند و به بازیگرانی فعال در فرآیند تغییر تبدیل شوند. تئاتر آینه‌ای است که به ما نشان می‌دهد چه هستیم و چه می‌توانیم باشیم. این هنر نه‌تنها بازتاب‌دهنده وضعیت کنونی ماست، بلکه ما را به تفکر درباره آینده و امکان‌های آن وامی‌دارد. در جهانی که با بحران‌های اجتماعی، اقتصادی و زیست‌محیطی بسیاری روبروست، نقش تئاتر حتی بیش از گذشته اهمیت پیدا کرده است. تئاتر، با تمام قابلیت‌های خود، همچنان ابزاری قدرتمند برای ایجاد همذات‌پنداری، برانگیختن احساسات و تغییر نگرش‌ها باقی می‌ماند.