https://srmshq.ir/cy8shq
نه اینکه فقط حرف من باشد! همه افراد و گروههایی که در کرمان اجرای موسیقی داشتهاند شاهدند که اینجا با جاهای دیگر متفاوت است. شاید موسیقی زیاد شنیدهاند. شاید ژنتیک باشد. در هر صورت این مردم موسیقی جدی را میشناسند. هیچ کار فاخری در این دیار کم مشتری نیست. یادم هست سالها پیش یک خواهرخواندگی موسیقایی بین کرمان و شهر وین اتریش برقرار شد و در شروع این مراوده یک گروه موسیقی کلاسیک برای اجرای برنامه به کرمان آمدند. سرپرست گروه در گفتوگو با یکی از نشریات گفته بود قبل از اجرا حداکثر مخاطب در شهر کرمان را بین ده تا بیست نفر تصور میکردیم. وقتی وارد تالار خانه شهر شدیم و از درز پرده صحنه تالار به جمعیت نگاه کردیم شوکه شدیم. بیش از هزار نفر برای شنیدن و دیدن کار ما به تالار آمده بودند. نگرانی بعدی ما رعایت نکردن سکوت توسط این جمعیت و به هم خوردن تمرکز گروه بود ولی باکمال تعجب در طول اجرای ما سکوت مطلق حاکم بود. او این اجرا را بهترین و موفقترین اجرای گروه خود عنوان کرد و از درک و اشتیاق کرمانیان سپاسگزاری کرد. این یک نمونه از استقبال مردم کرمان از یک موسیقی فاخر و البته کم آشنا برای اکثر مخاطبان بود. حالا میشود میزان استقبال از یک کار موسیقی کلاسیک ایرانی و یا موسیقی اقوام را حدس زد. برگزاری سیزده دوره جشنواره موسیقی نواحی کشور در کرمان و شور و نشاط و استقبال کرمانیان را کسی فراموش نکرده است.
جای دوری نرویم. در همین دو هفته پیش دهها رویداد هنری و موسیقایی در شهر و استان کرمان برگزار شد. من فقط به رویدادهایی که شخصاً حضور داشتم اشاره میکنم.
نخستین برنامه نشست پژوهشی خود من بود با عنوان رازِ ساز که در سالن باستانی پاریزی برگزار شد. با توجه به اینکه شش سال از دیار خودم دور بودم و همچنین پژوهشی بودن برنامه ابداً انتظار استقبال خوبی را نداشتم ولی یادم رفته بود اینجا کرمان است. شاید بهاندازه کل صندلیهای سالن بیرون سالن افرادی ایستاده بودند که جای نشستن پیدا نکرده بودند. روز بعد نشست موسیقایی در ماهان کرمان داشتم که آن نشست هم با استقبال عالی مخاطبان روبرو شد. بعد از یک روز استراحت در مجتمع گردشگری «خانه ما» نزدیک مشتاقیه کرمان برنامهای برگزار میشد تحت عنوان آیینهای موسیقایی و نگاهی به نقالی و پردهخواهی کرمان. من هم یکی از سخنرانان برنامه بودم. به همراه دکتر داوود سلطانی و جناب دکتر یدا... آقاعباسی. باز هم هجوم جمعیت هنردوست و مشکل کمبود جا تکرار شد و بسیاری نتوانستند از برنامه استفاده ببرند. این در حالی بود که نزدیک به چهارصد صندلی برای این برنامه پژوهشی در نظر گرفته شده بود که نیم ساعت قبل از برنامه همگی پُر شده بودند.
روز بعد برای داوری جشنواره موسیقی شرق کشور به شهر بیرجند در استان خراسان جنوبی رفتم. تعداد شرکتکنندگان بسیار قابل ملاحظه بود ولی با تأسف محل برگزاری جشنواره با شهر بیرجند فاصله داشت و مخاطب در خوری از جشنواره استقبال نکرده بودند. بعد از برگشت از بیرجند برای برگزاری جشنواره موسیقی نواحی استان کرمان به شهر بافت رفتم و طبق روال سالهای پیش در هر شب چند هزار نفر از این رویداد استقبال کرده بودند. ظهرها نیز چند گروه موسیقی را به بازار بافت بردم که مردم به صورت خودجوش با دستمالبازی و کللو کشیدن (کِل کشیدن) جو شورانگیزی را به وجود آورده بودند. این برنامهها فقط رویدادهایی بود که من حضور داشتم. در کنار اینها تعداد زیاد برنامههایی بود که آنها نیز با استقبال زیاد کرمانیان روبرو شده بود. با این مخاطب حرفهای جای افسوس دارد که جشنواره موسیقی نواحی را از وطن خود دور کردند و فقط بخش منطقهای را به آن واگذار کردند. در همین سال گذشته از میان پنج منطقه که برای جشنواره در نظر گرفتهاند فقط تالار کرمان بود که مملو از جمعیت شد و تعدادی پشت درهای بسته ماندند. در حالی که مرحله نهایی در تهران و در تالار رودکی فقط دویست مخاطب داشت. جشنوارهای که مخاطب نداشته باشد یک دورهمی است.
امیدوارم مسئولین جشنواره دست از لجاجت بردارند و این جشنواره را به زادگاه خود برگردانند.
به امید آن روز
یا حق
https://srmshq.ir/qbk5ye
در بهار امسال، چهاردهمین دورۀ فستیوال موسیقی قفقاز در کشور گرجستان برگزار شد. در این دوره از فستیوال گروه موسیقی کوبهای پَرهون به سرپرستی مهران جابرینسب و همکاری سینا غضنفریپور از کشور ایران شرکت کرد و توانست مقام اول و جایزهبزرگ (گرند پریکس) فستیوال قفقاز ۲۰۲۴ را کسب کند. گروه کوبهای پرهون یکی از افتخارات دیار کرمان و ایران است که از نوازندگان سازهای کوبهای در شهر کرمان توسط مهران جابرینسب تشکیل شده است.
مهران جابرینسب، متولد سال ۱۳۷۰ خورشیدی در شهر کرمان و دارای مدرک کارشناسی متالورژی است. مدرس و نوازندۀ سازهای کوبهای و شاگرد استادان بزرگی همچون بیژن کامکار بوده که توانسته است مقامهای زیادی در جشنوارههای موسیقی کسب کند. مقام اول نوازندگی ساز دف در جشنوارۀ آوای کویر، مقام سوم گروهنوازی در جشنوارۀ خلیجفارس با گروه موسیقی سماء، نفر برگزیده در چهارمین دورۀ جشنوارۀ دف نوای رحمت کردستان، تدریس در دهها آموزشگاه موسیقی در استان کرمان، عضویت و اجرای موسیقی به همراه بیش از سی گروه موسیقی در داخل و خارج از کشور ایران، تنها بخشی از رزومه هنری مهران جابرینسب است. به بهانۀ موفقیتِ بزرگِ ایشان در فستیوالِ قفقازِ کشور گرجستان، پیرامون زندگی هنری و گروه موسیقی پرهون با ایشان به گفتوگو پرداختیم که در ادامه آورده شده است:
با درود و عرض ادب بفرمایید که از چه زمانی و چگونه موسیقی را آغاز کردید؟
«با سلام و تشکر از شما و ماهنامۀ سرمشق. در دوران کودکی نزد پسرعموی خود، مازیار جابرینسب نوازندگی ساز تنبک را آغاز کردم. در ادامه نزد استادان روانشاد عطاالله مشرفزاده و آرمین کاویانی نوازندگی ساز تنبک را ادامه دادم. در سال ۱۳۸۱ نوازندگی ساز دف را نزد استاد روانشاد عطاالله مشرفزاده و سپس آقای مجتبی زرکاری آغاز کردم و برای یادگیری تخصصی این ساز نزد استاد بیژن کامکار به شهر شیراز رفتم (در آن دوران استاد کامکار هفتهای یک روز در شهر شیراز کلاس برگزار میکردند). همچنین در سال ۱۳۸۵ نزد آقای امین اخلاقی نوازندگی ساز سنتور را آغاز کردم. سازهای کوبهای دیگر را به صورت خودآموز و از طریق اینترنت و فضای مجازی آموختم».
فرمودید که از همان دوران کودکی نوازندگی ساز تنبک و سازهای کوبهای را آغاز کردید، دلیل علاقهمندی شما به سازهای کوبهای چیست؟
«همیشه در جمعهای خانوادگی در خانوادۀ پدری، موسیقی بخشی از دورهمی بود و پسرعموی من با ساز تنبک موسیقی اجرا میکرد. از کودکی علاقۀ زیادی به ساز و نوازندگی ایشان داشتم و این امر باعث شد که ساز تنبک را شروع کنم. در ادامه زمانی که با خانوادۀ سازهای کوبهای آشنا شدم، ساز دف را بهعنوان ساز اصلی انتخاب کردم. دلیل این انتخاب را کاملاً به خاطر دارم. زمانی که نوازندگی آقای علی فلاح با ساز دف را بهصورت اجرای زنده دیدم، فوقالعاده جذب نوازندگی و ساز ایشان شدم و باعث شد که این ساز را بهعنوان ساز اصلی خودم انتخاب کنم».
از اعضای خانواده شما، بهجز پسرعموی خودتان، آیا فرد دیگری علاقهمند به موسیقی و نوازندگی ساز بود؟
«بله، همۀ پسرعموها، دخترعموها، پسرعمهها و دخترعمههای من ساز مینوازند. همچنین دو نفر از عموهای من نیز نوازنده موسیقی هستند. همیشه در جمعهای خانوادگی ما صدای ساز و موسیقی حضور داشت و اجرای موسیقی بخش مهمی از دورهمی خانوادگی بود».
از چه زمانی کار تدریس موسیقی را آغاز کردید؟
«از اول مهرماه سال ۱۳۸۸ در آموزشگاه موسیقی کامکار، آموزش موسیقی را به لطف خانم کامکار آغاز کردم و در کنار آموزشگاه کامکار، در آموزشگاههای موسیقی بنان، ستارهها، باران، مهرآوا و فرهنگسرای کوثر در شهر کرمان و در شهرستانهای سیرجان، زرند و رفسنجان هم موسیقی تدریس کردهام. اکنون هم بهصورت تماموقت در آموزشگاه موسیقی کامکار به تدریس موسیقی مشغول هستم».
ساز دف در گذشته جزو خانوادۀ سازهای کلاسیک (موسیقی سنتی) ایرانی نبوده و مربوط به موسیقی مقامی و نواحی ایران بوده، اما امروزه به یکی از پرکاربردترین سازهای در موسیقی کلاسیک ایران تبدیل شده است. به نظر شما دلیل فراگیر شدنِ ساز دف در دهههای اخیر چیست؟
«تا جایی که سواد بنده اجازه میدهد استاد بیژن کامکار ساز دف را دوباره به موسیقی کلاسیک ایرانی و به روی صحنه آوردند تا قبل از آن از نوازندگی ساز دف در خانقاهها استفاده میشد و ایشان از ساز دف استفاده کردند و این ساز مطرح شد و به موسیقی ایرانی راه یافت. از آن دوران به بعد، این ساز وارد موسیقی ایرانی شد».
با توجه به تب و تاب آموزش موسیقی به کودکان از سنین پایین در جامعۀ امروز، پیشنهاد شما برای یادگیری ساز دف چه سنی است؟
«اگر بخواهیم فقط درباره نوازندگی ساز دف صحبت کنیم، برای شروع باید دستها به یک رشد کافی رسیده باشد تا بتواند ساز را نگه دارد و استقامت برای تحمل وزنِ ساز در زمان نوازندگی را داشته باشد. معمولاً ما پیشنهاد میدهیم که از حدود ده سالگی برای آموزش ساز دف اقدام کنند؛ اما برای ورود به سازهای کوبهای بهتر است که با نوازندگی ساز تنبک آغاز کنند تا بتوانند ضرب را درک کنند و اصول رعایت متر و ریتم را فرابگیرند. پنج یا شش سالگی میتواند سن مناسبی برای شروع ساز تنبک باشد و در ادامه میتوانند نوازندگی سازهای کوبهای دیگر را آغاز کنند».
برای آموزش نوازندگی ساز دف، چه روشها و الگوهایی مرسوم است؟
«در زمان قدیم در شهر کرمان ساز دف با شیوۀ استاد توحیدی تدریس میشد و شیوۀ نوازندگی ایشان ملاک بود. در ادامه شیوۀ استاد حبیبی و استاد کامکار هم مرسوم شد. همچنین سبک نوین نوازندگی ساز دف بر اساس روش استاد نبیل یوسف شریداوی و استاد حمید کرباسیزاده است. امروزه شیوه نوازندگی نوین ساز دف بر اساس سبک کُردی آموزش داده میشود و من هم بر اساس این شیوه آموزش میدهم».
با توجه به استقبال زیاد همشهریان به ساز دف در دهههای اخیر، شرایط تدریس نوازندگی ساز دف در شهر کرمان چگونه است و با چه مشکلاتی روبهرو هستید؟
«خوشبختانه در دهههای اخیر موسیقی و نهتنها ساز دف، بلکه همۀ سازها گسترش و طرفدار بسیاری پیدا کرده و این موضوع به دلیل آگاهی، افزایشِ دانش و اطلاعات مردم و گسترش فضای مجاری است. آموزشگاههای موسیقی و مدرسان دارای صلاحیت در شهر کرمان حضور دارند اما متأسفانه افرادی که هنوز توانایی تدریس موسیقی ندارند، در پاساژها و اماکن دیگر مشغول به تدریس ساز شدند و مخاطبانی را جذب کردند که باعث یادگیری غلط و اشتباه شدهاند. از طرفی متأسفانه مدرسان سازهای کوبهای در کرمان با یکدیگر همکاری و هماهنگی ندارند و رقابتِ ناسالم بهصورت تخریب در بین آنها برقرار است که امکان پیشرفت و تعامل را گرفته است».
در مورد شیوههای جدید نوازندگی سازهای کوبهای و نزدیک شدن ریتم سازهای کوبهای ایران به درامز و سازهای سایر ملل نظر شما چیست؟
«سازهای ملودیک موسیقی ایرانی مثل تار، سهتار، سنتور و کمانچه، دارای حجم صدای کمی نسبت به سازهای غربی هستند و وقتی ساز کوبهای دف با آنها همنوازی میکند، باعث میشود که صدای آنها پنهان شود. ساز تنبک این مشکل را ندارد زیرا حجم صدای کمی نسبت به دف دارد اما ساز دف دارای این مشکل است. اضافه شدن سازهایی مثل کاخُن، داربوکا، طبلا و دیگر سازهای کوبهای اقوام به موسیقی ایرانی باعث شده است که موسیقی ما تنوع و جذابیت بیشتری پیدا کند و جوانان و نوجوانان به این موسیقی علاقهمند بشوند. در دوران قدیم موسیقی در ایران، اداور ایقاعی و دورهای ریتمیک مخصوص موسیقی ایرانی موجود بوده که امروزه بسیار کمرنگ و فراموش شده است و ریتمها و مترهای غربی جایگزین آن شدهاند».
...
ادامه این مطلب را در شماره ۸۰ ماهنامه سرمشق مطالعه فرمایید
مدرس موسیقی و پژوهشگر هنر
https://srmshq.ir/zx4g36
عارف قزوینی در سال ۱۸۸۲ متولد شد و در سال ۱۹۳۴ از دنیا رفت. وزیری، در مقایسه با این شاعر که کابوسی نیز برایش بود، عمری طولانیتر داشت. وزیری در سال ۱۸۸۷ به دنیا آمد و در سال ۱۹۷۹ وفات یافت. وزیری عمر بسیار طولانیاش را صرف ایجاد نهادهایی کرد که به تصورش به ارتقای آموزش موسیقی کمک میکردند و به تفصیل به نظریاتش درباره نحوه درست برخورد با موسیقی جهت تضمین منافع اخلاقیاش برای ملت پرداخت. وزیری، در یادداشتهای آموزشی، سخنرانیها و مقالاتش در چندین دهه، به اظهارنظر درباره اخلاقی بودن موسیقی پرداخته بود. عارف نیز نظراتش درباره همین مسائل را در بافتار بسیار محدودتر دیوان خود، ارائه داده بود و مانند وزیری، نظراتش را با شور و اشتیاق فراوان بروز میداد و دیدگاههایی را بیان میکرد که در تضاد با دیدگاههای وزیری درباره نقش مؤثر سنت ردیف - دستگاه در تقویت هر چه بیشتر ملت قرار داست.
استدلالهای وزیری و عارف از بسیاری جهات در چارچوب تقابل مدرنگرا و سنتگرا قرار میگیرند؛ اما همین استدلالها نشاندهنده وسعت ملاحظات فرهنگی مدرنیته جهت یافتن اخلاقیترین مسیر برای موسیقی بومی در جهان مدرن هستند. وزیری و عارف اعتقاد داشتند ایران دارای فرهنگی عظیم است که در دوران باستان ریشه دارد و موسیقی میتواند برای این فرهنگ باستانی هم مفید و هم زیانبار باشد. این دو صاحبنظر درباره نحوه منفعت بردن فرهنگ ایرانی از موسیقی اختلافنظر داشتند؛ اما مخالفت شدید اخلاقیشان با موسیقی ریشه در نظریهای داشت که ناتوانی کشور در حفظ فرهنگ (از جمله موسیقی) خود در طول تاریخ را عامل به مخاطره انداختن موجودیت آن میدانست. هر دو نفر دریافته بودند همه تصمیمهایی که درباره روش درست خلق موسیقی گرفته میشوند پیامدهایی اخلاقی برای کل ملت دارند. وزیری و عارف نگران حفظ انسجام ایران در دنیای مدرن بودند و دغدغه این را داشتند که بهترین راه احیای عظمت ایران در دوران مدرن را پیدا کنند. عارف شاعر، ترانهخوان و آهنگسازی مشهور در دوران مشروطیت ایران و پس از آن بود. او ابتدا قصد داشت روحانی شود؛ اما، در نهایت، این مسیر را کنار گذاشت و از زادگاهش در قزوین به تهران آمد. عارف مدتی کوتاه در دربار قاجار اشتغال داشت. در همانجا بود که برای اولین بار با نوازندگانی درباری روبرو شد که از سنت ردیف - دستگاه بهره میبردند. عارف، مانند سایر خدمتگزاران دیرینه دربار قاجار، اجراهای عمومی موفقی نیز در کارنامه حرفهایاش دارد. او، علاوه بر آن که شاعر و ترانهخوانی معروف بود، در زمره شبهنظامیان سیاسی صریحاللهجه نیز قرار داشت. در حدود سال ۱۹۱۶، عارف، به همراه سایر شبهنظامیان مخالف قاجار، بخشی از دوران عمرش را در تبعید در استانبول گذراند و آشکارا در مخالفت با حکومت دودمانی و حمایت از استقلال ایرانیان صحبت میکرد. سیاست او تعیینکننده چارچوب قطعات تصنیفش بود که اغلب انتقادی شدید به نخبگان دودمانی بودند و ملت ایران را که تحت ستم حکومت مستبدشان قرار داشت میستودند. عارف خود را صدای مردم ایران میدانست و حامی ایرانیان باستانی بود که قلب ملت ایران بودند.
علینقی وزیری از خانوادهای میآمد که بسیاری از اعضایش کنشگر و نظامی بودند. وزیری، پسر بیبی خانم، از فعالان حقوق زنان بود و مانند پدرش، به عضویت ارتش در آمد و مدتی در تیپ قزاقها خدمت کرد تا به درجه سرهنگی رسید. عارف تحت آموزشهای مذهبی معمول آن زمان قرار گرفته بود؛ اما وزیری در اروپا تحصیل کرده بود و دیدگاههایش معمولاً به حمایت از نفوذ اروپاییها در ایران نزدیکتر بودند. دوران عضویت وزیری در انجمن اخوت ظاهراً نقشی مهم در شکلگیری ادراکش از اهمیت سنت ردیف - دستگاه در ایران داشت. انجمن اخوت، در زمان افتتاح مدرسه موسیقی خصوصی وزیری در سال ۱۹۲۳، منحل شده بود. همین مسئله نیز انگیزهای برای او شد تا گروه خصوصی دیگری را برای اجرای موسیقی تأسیس کند. این گروه که در سال ۱۹۲۴ شکل گرفت، «باشگاه موسیقی» نام داشت. پس از سقوط قاجارها، وزیری در مناصب مختلفی در دولت رضاشاه ظاهر شد. در سال ۱۹۲۸، به سمت رئیس مدرسه موسیقی دولت منصوب شد. در سال ۱۹۳۵، وزیری استاد ادبیات و زیباییشناسی دانشگاه تهران که دانشگاهی تازهتأسیس بود، شد. وزیری بقیه سالهای عمرش را به تدریس در دانشگاه تهران پرداخت و البته، در فاصله سالهای ۱۹۴۰ تا ۱۹۴۶، مناصب دولتی متعدد دیگری نیز داشت.
در همین راستا، وزیری به عضویت شورای عالی ارتباطات رادیو ملی ایران درآمد و برای مدتی کوتاه بار دیگر به ریاست مدرسه موسیقی دولت رسید که به کنسرواتوار موسیقی (هنرستان موسیقی) تغییر نام داده بود.
اولین نسخه از دیوان عارف خود زندگینامهای است که در سال ۱۹۲۴ نوشته است. عارف مجموعه اشعارش را بین خاطرات زندگی، فلسفههای کلیتر و دیدگاههایش مطرح کرده است. او، در این دیوان، از فلسفههایش میگوید و در یادداشتهای مرتبط با تصنیفهایش، آنها را در مقابل وزیری قرار میدهد. عارف بهصورت مستقیم وزیری را در نوشتههایش خطاب قرار میدهد و با انتقاد از وزیری، او را به دلیل ایجاد تغییراتی خطرناک در موسیقی، شخصی غیراخلاقی معرفی میکند. وزیری، در اکثر سالهای عمرش، مدرس، نوازنده و آهنگسازی فعال بود؛ اما اکثر گفتمان او درباره موسیقی و نقشش در تقویت ملت به یادداشتها و سخنرانیهایش در دوران پیش از سال ۱۹۵۰ محدود میشود. وزیری، در فاصله دهههای ۱۹۲۰ تا ۱۹۴۰، درباره این موضوع بسیار صحبت میکرد.
بنابراین، انتقادات عارف از او به همان اوایل دوران فعالیت حرفهای عمومیاش مربوط میشوند.
وزیری خود انتقادهای اخلاقی کلیتری را به موسیقی بد و خطراتی داشت که نتیجه توسعهنیافتگی بیان موسیقی درست در ایران بودند و کمتر انتقادهایش را بهصورت خاص روانه موسیقیدانهایی مشخص میکرد و آنها نام نمیبرد. اروپا در زمینه موسیقی اروپایی تحصیل کرده بود و همین مسئله تأثیراتی مهم بر حرفه او در جایگاه آهنگساز داشت. مفاهیم و نظرات فلسفی اروپاییان چارچوبی برای درک او از سنت ردیف - دستگاه و تأثیر کلی موسیقی بر اخلاقیات ملت بودند. در این بافتار، عارف صرفاً به گرایشهای وزیری در حوزه موسیقی مشکوک نبود. البته، دیدگاههای فلسفی و سیاسی عارف نیز به بسیاری از مفاهیم وابسته بودند که ریشه در اروپا داشتند؛ اما او وزیری را آشکارا دنبالهروی فلسفههای اروپایی و تهدیدی باری انسجام ملی ایران میدانست.