https://srmshq.ir/30iohp
یادم است یکی از کارهای محسن نامجو تا مدتها سوژۀ خنده و تمسخر عدهای سطحینگر شده بود که چرا صدایش را نازک کرده؟ چرا با عشوه خوانده؟ چرا جیغ میزند؟ چرا مثل دلقکها اینجوری شعر را اجرا کرده؟ این جماعت، به این مسئله بیتوجهاند که هر اثر هنری را باید در فضای خود آن اثر مورد نقد قرار داد، نه در یک فضا و بستر کلی و بدون توجه به رویکرد و کارگان آن. در موسیقی مدرن دیگر کمتر به روایت گل و بلبل موضوعات پرداخته میشود. موسیقی جدید خود به عنوان یک نقد کننده و ابزاری چالشبرانگیز در برابر جامعه مطرح است. این ژانر از موسیقی، ابزار فریاد گری است که به هر حرکت ناهنجاری عکسالعمل نشان میدهد. جالبتر اینکه این چاقو گاهی دستۀ خودش را هم میبرد و اثر، خالق اثر را به چالش میکشد. اگر به هدف آثار توجه بیشتری شود دیگر از این قضاوتهای سطحی خبری نخواهد بود. این حرفها برای این نبود که یک هنرمند مدرن فاقد نقص است. نقص یکی از ویژگیهای ماست و البته همین نقص دلیل حرکت و رشد بشر است. مطمئناً یک اثر هنری از منظر بسیاری میتواند دارای ایراد باشد و هر کس از نگاه و رویکرد خود میتواند آن را به چالش بکشد ولی مهم این است که بجای اینکه به یک اثر نگاهی ابژه داشته باشیم رویکرد خلق آن را در روند نقد، دخیل کنیم. گاهی در یک اثر ایجاب میکند که خواننده فریاد بزند (به قول ما کرمانیها غاره). حتی ایجاب میکند قسمتهایی خارج و فالش خوانده شود. در تعریفی خواندم موسیقی علم بیان احساسات به وسیلۀ اصوات است. وقتی هنرمند پر از خشم است فریاد میزند و بیان این احساس چرا باید کاملاً مبتنی بر قواعد کلاسه شده باشد؟ چرا در یک قطعه نمیشود خود فریاد را بهعنوان نماد فریاد به کار برد؟ چرا در یک قطعۀ غمناک نمیشود گریست و این گریه را هنرمندانه در مسیر پردازش ملودی جای داد؟ مسلماً گروهی تابع این شعار هستند که هنر امری زیباست. من معتقدم زیبایی هنر در این است که یک مفهوم را به زیبایی منتقل کند نه اینکه خودش زیبا باشد. اگر موضوع زشت باشد هنر باید تبلور این زشتی باشد. وقتی صحبت از سقوط و هبوط است چرا این سقوط را با فروریختن اصوات منتقل نکنیم؟ البته به این نکته واقفم که انتقال حس در یک اثر میتواند در پرده و مبهم و همراه با ظرایف و تکنیکهای خاص هنری باشد ولی گاهی رُک بودن در انتقال، به شرط حفظ ویژگیهای زیباییشناسانه که مرز یک اثر هنری با یک اثر غیرهنری را مشخص میکند، میتواند اثرگذاری شگرفی را در پی داشته باشد. هنر امروز، هنری است رسا و موجز، بدون تکیه بر فلسفه و ادبیات و تاریخ. هنر امروز به خود متکی است. عکسالعملی است به آنچه میبیند و میشنود. این هنر نمیترسد. در لفافه سخن نمیگوید. غاره میزند و پای غارهاش میایستد.
در این شماره گفتوگویی داریم با سلام ریاضی آهنگساز و موسیقی درمانگر از دانشکده علوم درمانی دانشگاه هایدلبرگ در کنار گران نوشتارهایی از دکتر مسعود نکویی، شهاب جعفری، عبدی اوحدی و امیرحسام حقپرست. باشد که مقبول افتد.
یاحق
https://srmshq.ir/zhum45
«سلام ریاضی» موسیقیدرمانگر، صدادرمانگر و آهنگساز. تحصیلکردۀ دانشکدۀ علوم درمانی دانشگاه هایدِلبِرگ، آکادمی صدا وُرمز، دانشکدۀ موسیقی دانشگاه هنر تهران و دانشکدۀ زبان و ادبیات دانشگاه آزاد تهران. او معرفِ مُدلِ تداوم یادآوری؛ یک مُدلِ پیشگیریِ موسیقیدرمانی برای تحلیل حافظه است. وی آچارصدادرمانی را در ایران بنیانگذاری کرد و ساز چَنگِتَن را ساخت. او آلبومهای از بوشهر (با حبیب مفتاح) و بینِ صِفر (با فارس اسحاق) را منتشر کرده است. وی دبیری هیئت تحریریۀ ماهنامۀ گزارش موسیقی و نگارش مطالب تخصصی را در کارنامۀ خود دارد. بهتازگی ترجمۀ مجموعه شعرِ فلسفی کمابیش خالیتر از او (با فرخ قدسی) به چاپ رسیده است.
کی به موسیقی رسیدید و چه شد که همراهش شدید؟
علاقۀ من به موسیقی، در سنین کودکی شکل گرفت. مهدکودک بودم که الفبای موسیقی را با ساز کیبُرد - که اون موقعها همه بهش میگفتند اُرگ - زیر نظر آقای «مسعود شاهینی» در بوشهر شروع کردم. ایشان اولین معلم موسیقی من بودند.
در دورۀ دبستان، زیر نظر آقای «اصغر قربانی» مدتی پیانوی کلاسیک زدم. در دورۀ راهنمایی، بهعنوان نوازندۀ کیبُرد و پیانو، به گروههای سرود دانشآموزی پیوستم. بعد از آن با ساکسُفُن، کلارینِت، تُرُمپت و طبلِ بزرگ آشنا شدم. در کنار آن، سازهای کوبهای بوشهر مثل دمام، ضرب و تیمپو، دایرهزنگی و سنج را در مراسم اجرا میکردم. همین باعث شد که اجرای صحنهای را به شکلهای مختلف تجربه کنم. میدانیم که اجرای صحنهای یا کنسرت برای هر موزیسینی، شرط است. خوشحالم که این تجربه در سنین نوجوانی برایم رقم خورد. در این دوره، آقایان «سعید احمدی»، «عبدالرضا اخلاقی» و «علیرضا رضایی» مربی و مشوق من بودند. با ورود به دورۀ دبیرستان، فعالیتم در زمینۀ موسیقی کمرنگ شد و به شعر و ادبیات تمایل پیدا کردم. بعد از پیشدانشگاهی، عاشق ساکسُفُن شدم و نواختن آن را در تهران زیر نظر زندهیاد آقای «پرویز شهبازی» شروع کردم. به پیشنهاد ایشان، مبحث تئوری موسیقی را زیر نظر دوست قدیمیشان، آقای سرهنگ «احمدوند» که معلم موسیقی ارتش بودند، فرا گرفتم.
به دعوت زندهیاد آقای «افشین یداللهی» - روانپزشک و ترانهسرا - در کارگاهی با عنوان «تحولی در بودن» شرکت کردم که زندهیاد «فرهاد غریب» - کارگردان سینما و روانشناس - آن را در تهران برگزار میکرد. گرچه آن کارگاه، ارتباطی با موسیقی نداشت، اما نقطهعطفی در زندگی من شد. چرا؟ چون این سؤال برایم به وجود آمد که موسیقی چه را در خود نهفته دارد که بر جسم و جان آدمی مینشیند؟...
آهنگساز، رهبر ارکستر و کر، پژوهشگر و نویسنده
https://srmshq.ir/t4hg59
مقدمه:
فرصتهای جدید کسب و کار موسیقی در راستای حفظ محیطزیست و جلوگیری از اتلاف انرژی و منابع طبیعی، میتوانند علاوه بر تولید نغمههای زیبای موسیقی، رسالت انسانی موزیسینها را نیز به انجام برسانند. معمولاً هنرمندان و خصوصاً موزیسینها الگوی جامعه هستند و هر رفتار آنها زیر ذرهبین و نگاه ریزبین جامعه است. اگر موزیسینها به محیطزیست احترام بگذارند، این موضوع در جامعه تسری پیدا میکند و در درازمدت باعث حفظ محیط پیرامونی میشود. علاوه بر اینکه این موضوع برد-برد است، یعنی در جانمایه خود نوعی کسب و کار نیز هست و با کاهش هزینهها و تولیدات غیرکاغذی و یا تولیدات جایگزین کاغذ چوبی، میتوانیم آیندهای سبز برای جهان رقم بزنیم. در ادامه به این موضوع خواهیم پرداخت.
پرسشهای نخستین موسیقی سبز...
موسیقی سبز چیست؟
این یک چالش و یا اجبار نیست!
این یک پویش است!
پویشی برای نجات طبیعت! نجات درختان! نجات زمین!
چرا موسیقی سبز؟
به خاطر چاپ پارتیتور برای هر موزیسین در هر سال یک درخت قطع میشود
به ازای بریدن هر درخت به خاطر انتشار برگههای نت ۲۷۰۰ لیتر اکسیژن در سال کمتر تولید میشود
به خاطر چاپ نتهای هر گروه موسیقی در هر سال یک پرینتر به ضایعات صنعتی اضافه میشود
پوسترهای تبلیغ کنسرتهای موسیقی در هر سال باعث قطع شدن هزاران درخت میشوند
۱۵ سال طول میکشد تا یک درخت به حدی رشد کند که من و شما به خاطر چاپ نتهایمان بیرحمانه قطعش کنیم
چگونه با موسیقی سبز، جهان سبزتر میشود؟!
از قطع هر درخت با ارتفاع ۱۲٫۲۰ متر و قطر بین ۱٫۸ تا ۲٫۴ متر حدود ۸۳۳۳ برگ a۴ و یا ۱۱۸۱۹ برگ B۵ با ۸۰ گرم وزن تولید میشود.
هر پارتیتور موسیقی کلاسیک به طور متوسط شامل ۲۰ صفحه است.
اگر هر گروه کر رپرتوار ۲۰ قطعهای داشته باشد یعنی هر خواننده ۴۰۰ برگ a۴ رپرتوار دارد.
هر گروه کر به صورت متوسط شامل ۴۰ خواننده میباشد.
اگر یک گروه کر شامل ۴۰ خواننده باشد یعنی ۱۶۰۰۰ برگ مورد نیاز است.
برای یک گروه کر به طور متوسط دو درخت قطع میشود
چه باید کرد؟
برای چاپ موسیقی و نتهای آن از چاپگر استفاده نکنیم
از پارتیتورهای الکترونیک استفاده کنیم
موسیقی و پارت خود را از بر کنیم
بازار هدف:
موزیسینهای جوان اعم از آهنگسازان، نوازندگان، خوانندگان، گروههای کر و ارکستر آماتور و حرفهای و علاقمندان
مدل کسب و کار:
ارزش برای مشتریان:
الف-ارزش این سیستم در جلوگیری از قطع درختان بهواسطه ایجاد پارتیتورهای مجازی و با شیوه اجرای موسیقی آن است. هر گروه موسیقی در سال به خاطر پارتیتور کاغذی باعث قطع چهار درخت میشود و یک پرینتر ضایعاتی به طبیعت میافزاید که در این روش از این مشکل جلوگیری میشود.
ب- ارزش این خدمت به آن چیزی است که برای موزیسینها زمانبر و هزینهبر و گاهی نشدنی است زیرا برخی از موزیسینها یا نتنویسی بلد نیستند، یا اگر مینویسند امکان شنیدن اجرای اثر را به شکل مناسب ندارند. این سیستم خدمت را با کمترین هزینه و با رویکرد خدمت به محیطزیست و بدون کاغذ و صرف انرژی مضاعف انجام میدهد.
ج-کسانی که در نقاط دورافتاده و به دور از آموزش موسیقی هستند میتوانند آهنگهای مورد علاقه خود را بهصورت علمی و چندصدایی کار کنند.
فضای بازار:
قطعه اجراشده تصویری مورد درخواست خاص مخاطب از آثار خودش و یا اثری که وی دوست دارد با این شیوه بشنود و یا با گروه خود اجرا کند اما به احترام محیطزیست از کاغذ استفاده نکند. گروههای موسیقی اغلب دغدغه نت خوانی روان و راحت را دارند و اگر اجرای قطعه را به همراه پارتیتور تصویری ببینند و بشنوند سریعتر یاد میگیرند و تعداد کمتری تمرین حضوری برای آمادهسازی قطعه مورد نیاز است. اگر مخاطب آهنگساز آماتور باشد و بخواهد قطعه خودش را بدون داشتن گروه بشنود این قطعه توسط گروههای پشتیبان سایت اجرا و به همراه پارتیتور به وی تحویل داده میشود. خدمتی که تابهحال در فضای مجازی دیده نشده است که در وقت و هزینه صرفهجویی میشود و هم برای هنرمندان اجراکننده درآمد دارد.
سیستم منبع یابی قابل دفاع:
منابع این سیستم، عمدتاً نرمافزاری و هنری است که در تیم اجرایی و پشتیبانی وجود دارد.
منابع نرمافزاری توسط متخصصین نرمافزار تیم و منابع امور موسیقی نیز اعضای گروه موسیقی هستند که در این زمینه تخصص لازم را دار هستند.
تیم اجرایی:
- تیم نرمافزار برای تبدیل همزمان فایلهای نتنویسی به فایلهای میانی و در نهایت تصویری
- تیم ۸ نفره اجرایی قطعات موسیقی آوازی
- دو نفر مسلط به نرمافزارهای استودیویی برای سمپلگذاری و میکس و مسترینگ
- یک مدیر توسعه وب و یک نفر کنترلر و پایشگر مسیر خدمات و تولیدات
- ناظر فنی خدمات و تولیدات مجموعه
تعریف مدل درآمدی مناسب:
در تمامی مراحل تبدیل و اجرای موسیقی به شکل خواسته شده هزینه مشخص و البته مقرون به صرفه برای مشتری در نظر گرفته شده که به نسبت مقیاس سفارش در شرایط غیرمجازی بسیار مقرونبهصرفه برای طرفین خواهد بود.
مشتری در مرحله بارگذاری فایل midi کمترین هزینه ممکن را میپردازد و اگر اجرای آوازی و سازی بهصورت مجازی مورد نظرش باشد هزینه بسیار ناچیز است و سپس به فیلم پارتیتور مربوطه تبدیل میشود و با لینک ارسالی از طرف سایت میتواند پارتیتور مجازیاش را با اجرای کامپیوتر دریافت کند؛ اما اگر همان اثر را با اجرای زنده بخواهد در بخش مربوطه درخواست خود را انتخاب میکند و اثر توسط گروه پشتیبان به تفکیک و ترکیب خطوط آوازی و سازی اجرا میکنند و با فیلم پارتیتور مربوطه آن را برای مشتری میفرستند. درآمد حاصل از این اجرا بهصورت جداگانه به تیم مربوطه پرداخت میشود.
حفظ نغمهها و ملودیهای محلی با نتنویسی آنها یکی از دغدغههای فرهنگی است و تمامی مردم میتوانند با ارسال نغمههای محلی و بومی خود و درخواست نتنویسی آنها، نغمهها و ملودیهای محلی خود را بهصورت مکتوب حفظ و حراست کنند و بهصورت فیلم پارتیتور دریافت نمایند.
آهنگسازان جوانی که داشتن گروه برای اجرای آثارشان بسیار پرهزینه و غیرممکن است میتوانند از طریق این سامانه قطعات اجرایی ارسال خود را با متن مورد نظر بهصورت فیلم پارتیتور ببینند و بشنوند و هزینه منصفانه آن را از طریق سایت به دست هنرمندان اجراکننده برسانند.
و...
آیا سازمان ما قادر است در مورد ارزش یا ارزشهای ارائه شده با دیگران رقابت كند؟
اولین گام در راهاندازی مدل تجاری تعریف دقیق ارزش ارائه شده در كسب و كار است. به این منشور سه موضوع باید كاملاً مشخص شود:
۱- انتخاب بخش بازار (Market Segment): دو بعد اساسی در انتخاب بخش عبارتاند از جذابیت بازار و توان شركت برای رقابت در بازار.
جذابیت این بازار بسیار زیاد است زیرا هنوز کسی با جدیت وارد این عرصه نشده است و نرمافزارها به تنهایی جوابگوی تولید یک موسیقی واقعی در این خصوص نبودهاند و ماکتسازی این موسیقیها کاملاً ساختگی و غیر قابل استفاده بوده است و البته هنوز موسیقی سبز پرداخته نشده است و سالیانه میلیونها درخت به خاطر پارتیتورهای موسیقی قطع و تبدیل به کاغذ میشوند و این رویکرد نخستین پویش در این مسیر است پس هنوز رقیب ندارد.
۲- انتخاب مزایا و سودمندیهای كلیدی برای مشتریان:
مزایای کلیدی این سیستم امکان انجام انواع موسیقی جدی با قیمتی بسیار مناسب و با پاسداشت محیطزیست و فرهنگ موسیقی همه مناطق کشور و جهان است که در دیدگاهی میتواند برای گروههای موسیقی و موزیسینهای جوان راهگشا باشد.
معیارهای مورد نظر:
۱- معیارهای مورد نظر مشتری: آیا مشتریان قادر به درك خدمت ارائه شده و ارزشهای آن هستند؟ آیا خدمت ارائه شده با نیازهای آنها مطابقت دارد؟ آیا مشتری به آن اعتماد خواهد كرد؟ آیا سرویس و خدمت ارائه شده نسبت به رقبا مزیتی را برای مشتریان ایجاد میکند؟
۲- معیارهای مورد نظر شركت: آیا شركت منابع و توانمندیهای لازم برای ارائه سرویس مورد نظر دارد؟ آیا ارائه سرویس مورد نظر امكان اراده خدمات جدیدتر و دستیابی به بازارهای دیگر را فراهم میآورد؟
۳- معیارهای رقابتی: آیا دیگر رقبا تلاش میکنند خدمات مشابهی را ارائه دهند؟ آیا شرکتهای رقیب اجازه میدهند شركت بازار را در حیطه خدمت مورد نظر در دست بگیرد؟ آیا در آینده رقبای بالقوه بهراحتی قادر خواهند بود سرویسهای مشابهی را ارائه كنند و وارد بازار شوند؟
https://srmshq.ir/xif3eb
موسیقی ایران در دوران اساطیری (پیشدادیان و کیانیان)
به نظر برخی از تاریخ نویسان، از آغاز تاریخ ایران تا حمله اعراب به این سرزمین، هفت سلسله بر ایران حکومت کردند:
١- پیشدادیان - ۲۴۴۱ سال - (حدوداً از ۳۵۶۹ تا ۱۱۲۸ پیش از میلاد)
٢- کیانیان - ۴۲۰ سال - (از ۱۱۲۸ تا ۷۰۸ پیش از میلاد)
۳- مادها - ۱۵۸ سال - (از ۷۰۸ تا ۵۵۰ پیش از میلاد)
۴- هخامنشیان - ۲۲۰ سال - (از ۵۵۰ تا ۳۳۰ پیش از میلاد)
۵- سلوکیه - ۱۴۳ سال - (از ۳۳۰ تا ۱۸۷ پیش از میلاد)
۶- اشکانیان - ۴۷۵ سال - (از ۲۴۹ پیش از میلاد تا ۲۲۶ پس از میلاد)
۷- ساسانیان - ۴۲۸ سال - (از ۲۲۴ تا ۶۵۲ پس از میلاد)
این گروه از تاریخ نویسان، بهطور قطع از میان منابع تاریخی، شاهنامه را نیز مدنظر قرار دادهاند. همانگونه که فریدون جنیدی نیز در کتاب زمینه شناخت موسیقی ایرانی برای ایران دو سرگذشت در نظر میگیرد؛ یکی شاهنامه و متون کهن و دیگری نوشتههای مورخان یونانی که البته نوع سومی را هم به آنها میافزاید که کشفیات باستانشناسی است و وی معتقد است که این کشفیات دلایلی قوی برای شاهنامهاند. در خصوص موسیقی پیشدادیان و کیانیان که کوچکترین اشارهای از سوی محققان و مورخان به آن نشده است، به منظومه حماسی شاهنامه، بهعنوان سند دورۀ اساطیری ایران، رجوع میکنیم که با استناد به آن میتوان به استمرار موسیقی در آن دوران پی برد.
اینگونه آمده است که انسان پیش از آغاز به نوشتن به ترانهخوانی و داستانسرائی میپرداخته، مورخان نیز ناگزیر با همین مصالح تاریخ ملت خویش را بر اساس افسانههای کهن و روایات باستانی به رشته تحریر درآوردهاند.
فردوسی، حماسهسرای بزرگ ایران، منظومه حماسی شاهنامه را که با افسانه و حقیقت آمیخته است، بر اساس همین روایات به نگارش درآورده است.
از شاهنامه پیداست که موسیقی در دوران اساطیری در مراسم بزم، رزم و آیینهای مذهبی همواره نقشی برجسته داشته است و بالأخص در صحنههای نبرد، عاملی مهم در ایجاد هیجان در جنگجویان بوده است.
مسلم است که فردوسی، منابع و مدارکی داشته که از آنها در خلق این اثر بزرگ بهره گرفته است. مهمترین منبع فردوسی کتاب مقدس ایرانیان یعنی اوستا، متون پهلوی ازجمله خداینامه پهلوی و داستانهای رایج عصر باستان بوده است. کتاب اوستا، نخستین و کهنترین کتابی است که داستانهای ملی و حماسی ایران در آن تدوین شده است. در این کتاب، نام بسیاری از پادشاهان دوره پیشدادی ذکر شده که در شاهنامه نیز این اسامی به همان شکل آمده است. البته ذکر این نکته ضروری به نظر میرسد که نام برخی از این پادشاهان به همانگونه که در اوستا و شاهنامه آمده، در ادبیات سانسکریت و ودانی نیز ذکر گردیده است. این وجه اشتراک میان داستانهای ایرانی و هندی به احتمال زیاد به دوران همزیستی این دو قوم برمیگردد. دکتر زهره سرشناس در مقاله تداوم سنتی کهن در میان اقوام ایرانی اینگونه مینویسند:
بر طبق یافتههای جدید ایرانشناسی، سرودهای اوستایی حاوی مضمونهای ادبی است که به دوران هند و ایرانی و حتی هند و اروپایی بازمیگردد. ساختار اصلی اشعار اوستایی را به ساختار شعر نخستین یونان، یعنی اشعار هومری، تشبیه کردهاند! ... از سوی دیگر، سنجش اوستا و ودا - کتاب مقدس هندوان - از وجود پهلوانان مشترک ایرانیان و هندوان، پیش از جدایی این دو قوم از یکدیگر، حکایت دارد؛ پهلوانانی مانند جم و آبتین و ... که برای هر یک از آنان داستانی خاص تداول داشته و بهواسطه قوالان با خنیاگران انتقال یافته است. (زرشناس ۱۳۸۳:ص۶۲)
نکتهای که از سطر آخر این نقلقولی به ذهن متبادر میشود این است که انتقال این داستانها را منسوب به قوالان یا خنیاگران دانستهاند. در واقع این داستانها طی قرنها از طریق سنت شفاهی توسط همین قوالان یا خنیاگران نقل شده و رفتهرفته به صورت مکتوب درآمدهاند. در این مقاله آمده است که ظاهراً دلایل کافی برای اثبات این امر و آگاهی درباره قؤالان ادبیات شفاهی در دوران کهن وجود دارد. در جای دیگر این مقاله آمده است که:
در جوامع بشری، پیش از اختراع خط، افرادی اشعار و داستانها - این سنتهای ادبی شفاهی - را برای عامه مردم بیان میکردند. بیانکنندگان ممکن بود تصنیف کننده - قوال - نوازنده و یا نوازنده - فؤال همراه با موسیقی یا بدون همراهی آن باشند (زرشناس ۱۳۸۳:ص۵۹)
ظاهراً اینها، گروههایی حرفهای بودند که دورههای آموزشی جدی و درازمدتی را برای انتقال این سنتهای شفاهی میگذراندند که بر اساس مدارک کافی، چنین آموزشهایی در دوران هند و اروپایی شناخته شده بوده است.
https://srmshq.ir/1axqwh
در زندگی روزمرۀ ما انسانها، همه چیز به سمت جمع و جور شدن میرود. خیلی چیزها حذف میشوند و مختصر و چکیدهای برای ما باقی میماند. مثلاً خلاصۀ یک بازی فوتبال، یا خلاصهای از یک کتاب، یا خلاصهای از یک فیلم. این خلاصهسازی تا جایی پیش رفته است که حتی احساسات ما را نیز تحتالشعاع قرار داده و به طبع بر ابراز این احساسات هم تأثیر گذاشته است.
مدیومهای مختلف هنری را میتوان در واقع و از دیرباز، وسیلهای برای ابراز احساسات بشر دانست. در میان این مدیومهای هنری، بیشک موسیقی یکی از جهانشمولترین این ابزارها برای بیان احوالات هم هنرمند و هم مخاطبان محسوب میشود.
اتفاقی که در دنیای امروزی بسیار ملموس و مشهود در حال به وقوع میباشد، محدود شدن احساسات رد و بدل شدۀ در موسیقی، به دو حس شادی و غم است. برای عموم مردم، این دوقطبی چنان قدرتمند عمل میکند که گویی انسانها از تمام حواس دیگر خود مبرا شده و تنها همین دو حس را در وجود خود احساس میکنند.
همانطور که در دیدگاههای نقد ساختارگرایانه و توسط نظریهپرداز برجستۀ این جنبش، فردیناند دو سوسور آمده است، ریشۀ پدیدۀ «دوقطبی» را میتوان در بسیاری از لایههای زبانی و فکری بشر که در طی قرنها شکل گرفته است، جستجو کرد. شاید بنیان آن را بتوان در میان شخصیتهای داستانهای کهن یافت. جایی که شخصیتی خیر مطلق و دیگری شر مطلق است.
در دنیای امروزی میتوان به سراغ ورزش فوتبال در کشور خودمان رفت که دوقطبی آبی و قرمز را به وجود آورده و غالب طرفداران را در این دو دسته گنجانده است. چهبسا که این دیدگاه دوقطبی گاهاً برای ایجاد مفهوم «بهتر» و یا «برنده» اساساً واجب است. این را تصور کنید که در دنیای فوتبال امروز، دوقطبی رونالدو و مسی وجود نداشت و تنها یکی از این دو میدرخشید. در این صورت شاید هیچکدام به بزرگی نامی که امروز به آن دست یافتهاند نمیرسیدند و وجود قطب دیگر بوده که باعث رشد دیگری شده و به آن دامن زده است.
در دنیای موسیقی، ریشۀ چنین دیدگاه دوقطبیای را میتوان در روزگاران گذشته و بهطور برجسته و مشهود در دوران بارّک یافت. در این دوران با پدید آمدن Equal Temprament و تقسیمبندی هر اکتاو موسیقی به دوازده نیمپردۀ هماندازه و یکسان (چیزی که تا به امروز نیز در موسیقی غربی متداول ادامه داشته است)، این امکان برای آهنگسازان فراهم آمد تا بتوانند با در نظر گرفتن هریک از این دوازده نت بهعنوان نت پایه، قطعات موسیقیای را خلق کنند.
https://srmshq.ir/wgicq0
بسیار خواندهایم و شنیدهام که اوضاع فعلی و احوالِ روزگار موسیقی ایران چنین است و چنان..!؟
فیالواقع هم همین است و غیر از این نیست ونمی تواند هم باشد!!!
حوزۀ علوم اجتماعی و مباحث فرهنگی و هنری (در اینجا با گرایش موسیقی) امری است بسیار پیچیده و ظرائف و دقایقش، کاری میطلبد کارشناسانه و البته که همراه با جامعهشناختی!
موسیقی نواحی که با مردم شناختیِ اقوام پیوند و گره خورده در ساختارش جغرافیا و بر پیکرهاش همواره تاریخ این سرزمین گذشته است.
خروجی نغماتِ نواحی ِ ایرانزمین ردیف را شکل داد (پدیدارشناختی بخش ملّی موسیقی ایران) و نوازندگان و خوانندگانِ ممتاز و تراز اوّلِ این هنر، راویانِ راستین و متبحّر آوا و نواهای معاصر شدند و بُردند و ستاندند هوش و گوش از مردمان هر کوی و برزن تا اهالی خاص و حرفهای!
اما حالا و اکنون چندی است این راه و رسم دیرین ساز و آوازش خوش نیست و اگر نبود آن همه بر جای مانده از ایّام موسیقی گلها و کانون چاووش بهراستی چه داشتیم از زخمه و آواز!!؟؟
کدام نغمه را در جمع و مجلس و محفل زمزمه میکردیم و مینواختیم؟!
کدام ضربیها را دوره میکردیم؟!
کدام چهارمضرابها را مینواختیم؟!
و...و...و..!
بله!
درست است!
تبحّر و توانمندیها کم نیست و در اجرا شاهد و شنوای توانِ جسمانی و فیزیکی مجریان هستیم امّا چیزی کم است!!!
و آن همان ذات و جوهرۀ لازم در موسیقی شرقی از نوع ایرانی است که مقولهای است مفصّل و مجالی دیگر میطلبد!
البته این حال و هوا کمتر به سراغ و سروقت موسیقی نواحی آمده چه تمایل و تمرکز مردمان یک سامان و خطّه برای حفظ و پاسداشتِ آیینها بیشتر شکل گرفته است! و امید که راویان و حافظان موسیقی نواحی و ملّی ایران آرام و پیوسته با گذر و گذار روزگاران البته یاد آن شب باشند و بی اُفتند که صبا بر سر ما گل میریخت...!
* عنوان این نوشتار، برگرفته و برداشتِ شخصی و ذهنیِ نگارنده از غزلی سرودۀ دکتر باستانی پاریزی میباشد؛
یاد آن شب که صبا بر...