https://srmshq.ir/aq2cef
«هر نفسی که فرو میرود، ممدّ حیات است و چون برمیآید، مفرح ذات. پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمت شکری واجب.
از دست و زبان که برآید
کز عهدۀ شکرش به در آید»*
در این روزهای پر از تشویش که خبرِ مرگ رایجترین و ارزانترین خبرِ سراسرِ جهان است، به کنجِ خلوت و آرامِ اتاقکِ کوچکِ خود خزیده، دهانۀ اسبِ سرکش و ناآرام روان خویش را رها کرده و در کوچه سارِ خیالِ خویش، به کوی پر پیچوخم روحپرور ادبیاتِ کهنِ ایران راه کج کردم، تا جانِ خویش در چشمهسارِ همیشه زلالِ سخنِ پارسی شسته، غبار از اندیشۀ خویش زدوده و از خمرۀ چند هزارساله و کهن ادبِ ایرانی، جامی به شکرانۀ این زنگار زدایی از آیینۀ دل، بر لب برم و جانی تازه کنم. در این گشتوگذار در کوچهپسکوچههای خیالانگیز ادبیات، عطر «گلستان» سعدی چنان مستم کرد که دامنم از دست برفت. سرآغاز این دفتر، بسیار گویای حال من است. آن هم در روزهایی که نفس چنان در سینهام تنگ میآید که دیگر برآمدنش مفرحِ ذات نیست. شیخ اجل، که هماره شهد از سخنش میچکد و لب و جان از زمزمۀ شیرین شکرشکن واژه واژهاش به هم میچسبد و از سر قلماش عسل میتراود و جانهای مردۀ بسیاری را روحی تازه میبخشد؛ گو که آن دم، از حال من گفته باشد. سر برداشتم و به همۀ داشتههایم اندیشیدم و اینکه اگر هر نفس دو نعمت باشد، پس شکرانۀ این همه داشتهها را چگونه میتوان به جای آورد؟!
بگذارم و بگذرم...
موضوع حماسه، موضوعی است که باید دو شمارۀ پیش _و همراه با بخشهای دیگری که به این موضوع پرداختند_ به آن پرداخت میشد؛ اما به سبب به درازا کشیدن مطالب، مباحث و گفتوگوهای مربوط به جشنوارۀ فیلم کرمان، به تأخیر افتاد و ماند تا بدین شماره. این تأخیر، البته مجالی در اختیار نویسندگان این بخش قرار داد، تا با تأمل و تعمق بیشتری بر این موضوع دشوار درنگ کرده و به گونۀ عمیقتر و شایستهتری آن را مورد کاوش قرار دهند.
حماسه و تلاش برای شناخت آن، بحثی سنگین و دشوار است که از قلمروی ادبیات و بهویژه ادبیات شفاهی آغاز شده و نرم نرمک به حیطۀ ادبیات رسمی و مکتوب وارد و بسط و گسترش یافته است. در ادبیات شکل یافته و مبتنی بر ابزارهای ادبی، واجد شاخصهها و مؤلفههای ویژۀ خود، متناسب با آن قالب گردیده است.
ویژگیها و مؤلفههای حماسه در ادبیات، با گونههای نمایشی و تئاتر، بهتر توانسته است مطابقت یابد. دلیل آن هم ویژگیهای اجرایی- شفاهی و بیان مبتنی بر گفتار تئاتر و گونههای نمایشی است که در مجموع، گونهای از روایت مبتنی بر گفتار (شفاهی) بوده و از همین رو است که تئاتر، شاید بیشتر از دیگر قالبهای روایی توانسته است خود را با مفهوم حماسه در ادبیات همگن کرده، بار حماسه را پس از ادبیات بر دوش کشیده و آن را در قالب رسانهای فراگیرتر از ادبیات مکتوب، به مخاطبان عرضه دارد. این است که در سنت نمایشی ایران، گونههای اجرایی همچون: قوالی، نقالی، پردهخوانی و... در قهوهخانهها، کوی و برزن، گذرگاهها و میادین شهر، حماسههای ادبی را به بیان درآورده و سینه به سینه و دهان به گوش، به مخاطبان منتقل میکردند؛ اما پرسشی که در این میان مطرح میگردد، این است که سینما، بهعنوان قالب هنری مدرن و رسانهای بسیار فراگیر و تأثیرگذار در روزگار کنونی، چقدر قابلیت و توانایی رسیدن به بیان حماسی و بازنمایی تصویری این ژانر را با استفاده از ابزارهای مدیوم خود دارا است؟
https://srmshq.ir/kzqe2g
اپیک چیست؟
برای درک یک اصطلاح، قدم اول این است که در لغتنامه و دایرۀالمعارف مرتبط، به دنبال معنای اصلی آن واژه بگردیم. ما در اینجا به دنبال معنای «اپیک» در سینما هستیم، اما با کمی جستوجو ریشۀ اصلی این واژه را در ادبیات پیدا میکنیم. اپیک در زبان انگلیسی از واژۀ لاتین «epicus» میآید و این واژه هم خود، از یونان باستان و برگرفته از «epikos» است؛ که بهعنوان صفت برای اشعاری بلند _که روایتگر زندگی انسانهایی خدا گونه و فوق بشری بودند_ استفاده میشد.
در ادبیات، اصطلاح اپیک به روایاتی طولانی در قالب شعر نسبت داده میشود که این روایات شامل سرنوشت و زندگی زنان و مردانی خارقالعاده با ویژگیهایی منحصربهفرد هستند. روایاتی که ریشۀ حوادث آنها به پیش از زندگی انسانهای زمینی بازمیگردد که ما به اسم اساطیر از آنها یاد میکنیم. موجوداتی گاه فرازمینی و خدا گونه که پیش از خلقت انسان زندگی میکردند و تواناییهای آنها از دایرۀ تخیلات انسانی فراتر بوده است.
از طرفی دیگر، اپیک به اشعار و روایاتی نسبت داده میشود که موضوع اصلی آنها، قهرمانان و شخصیتهایی با دغدغههای ملی یا تاریخی است و در بطن روایات، به آداب و رسوم و باورهای یک سرزمین و مردمان آن میپردازد. داستانهایی که برآمده از قصههای شفاهی و کتابهای مقدس، در خدمت افزایش روحیۀ میهنپرستی و دلاوری و گاه آموزش و تعلیمِ مفاهیم ملی و مذهبی هستند.
حدوداً در بازۀ زمانی دو دهۀ ۱۹۱۰ و ۱۹۲۰ میلادی، به مرور این سبک نوشتاری از ادبیات، جای خود را میان آثار سینمایی باز میکند و سینماگران با هزینههای گزاف و دکورهای عظیم شروع به ساخت این روایات خارقالعاده میکنند. آثاری که امروزه با کمک ابزارهای فنی و تکنولوژی روز سینما، هیبتی دو چندان به خود گرفتهاند. «دی. دبلیو گریفیث» با فیلم «تولد یک ملت» (۱۹۱۵) و «سیسیل بی. دومیل» با ساخت فیلم «ده فرمان» (۱۹۲۳) با جلوههای ویژهای که آن زمان (بهخصوص برای شکافتن دریای سرخ در فیلم «ده فرمان») استفاده کردند، از پیشتازان سینمای اپیک هستند. دوران طلایی سینمای اپیک، به سالهای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ بازمیگردد و بعدازآن در سالهای ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰ بار دیگر این ژانر سینمایی در میان فیلمسازان محبوب شد و با کمک تکنیک ۱CGI فیلمهایی از جمله «گلادیاتور» (۲۰۰۰)، «تروی» (۲۰۰۴) و سهگانۀ «ارباب حلقهها» ساخته شدند.
در سالهای جدید اما سبک و سیاق ساختار اپیک و موضوعات آن، بنا به سلیقۀ مخاطب، با تغییراتی همراه شده است و تمرکز فیلمسازان بیشتر به قهرمانان کتابهای مصور مثل «مرد عنکبوتی» و «بتمن» معطوف شد و ژانر کلاسیک هالیوودی جای خود را به فیلمهای Blockbuster امروزی داد. البته اینطور نیست که دیگر آثار حماسی با موضوعات ملی، مذهبی یا اسطورهای ساخته نشود، اما فیلمهایی با جنبههای ابر قهرمانانه و به شیوۀ علمی- تخیلی بیشتر از این آثار طرفدار دارند.
https://srmshq.ir/dhmcy5
واژه حماسه، چه در معنای اسمی و چه در کاربرد صفتی آن، ریشه در ادبیات کهن دارد و در فرهنگهای لغت به معنای مشترک دلاوری و شجاعت است و در تعریف و بسط واژۀ آن نیز میتوان چنین گفت: «آثار منظوم و منثور حماسی، از رخدادهای پهلوانی و اعمال دلاوری و مردانگی قهرمانان و پهلوانان یک ملت یا یک آئین و کیش گزارش و توصیف میشود.» (رزمجو حسین ۱۳۸۱ - ۲۴) که البته این تعاریف در خود ادبیات، با تأکید بر پیشینۀ فرهنگ شفاهی است و مطالعات عرصۀ ادبیات حماسی نشان میدهد که حماسه به مانند گونههای دیگر ادبی در هر جغرافیایی گسترش نیافته و «در شرایط خاص حیات فرهنگی و اجتماعی ملتهای کهنسالی چون ایران، یونان و هند _که دارای پیشینه دیرپایی در کار سازندگی فرهنگ و تمدن بشری هستند و موقعیت اقلیمی و تاریخی کشورشان آمادگی برای ظهور داستانهای پهلوانی و رزمی را داشته است_ به وجود آمده و با توجه به اصول مذکور و عوامل دیگر، در ادبیاتِ برخی از ملل که فاقد آن ویژگیهای فرهنگی و تاریخی هستند؛ آثار حماسی به معنی دقیق علمی که از نوع حماسه مورد نظر است وجود ندارد... مثلاً در جغرافیای عرب، با وجود گستردگی مرزها و تبحر در سخنسرایی آن قوم، در قیاس با تعریف و ساختار حماسی دنیا، کتب حماسی را نمیتوان یافت.» (ذبیحالله صفا ۱۳۳۳-۲۴). حماسهسرایی در سینما، با توجه به قابلیتها و نیازهای روایت حماسی برای تصویر کشیدن کمال عظمت و رشادتها، نیاز به زیرساختهای تکنولوژی، هزینهای و نیروی انسانی داشته و در نتیجه کار را پیچیدهتر میکند. بهگونهای که «سوزان هیوارد» معتقد است: «چون هزینۀ ساخت فیلمهای حماسی سر به آسمان میزند،... و نهتنها هزینههای عظیم بلکه صحنههای بزرگ و هزاران هزار بازیگر ... بهطورکلی حماسه عمدتاً یک ژانر آمریکایی است و هالیوود منابع لازم [این چنینی] را برای ساخت آن دارد.» (سوزان هیوارد ۱۳۸۶-۲۴۶) حال این سؤال ایجاد میشود که آیا ادبیات کهن آمریکا حماسه داشته است که اثر تولیدی در هالیوود نمایندگی کشور صاحب اثر را داشته باشد؟ و آیا ملتی میتواند به نمایندگی از ملتی دیگر حماسهسرایی سینمایی کند؟ یا صرفاً برای جذب مخاطب و قدرتنمایی به شکل موضوعی به سراغ دسته فیلمهایی مانند «شجاع قلب» (مل گیبسون) میرود؟
حماسه دینی به شکل مستقل داستان حماسی تعریف شده و در دستهبندیهای حماسی ملی قرار نمیگیرد؛ چراکه این دسته از داستانها نمایندگی قومی و ملی ندارند، مگر اینکه به «لحظات خاصی از حیات ملی یک قوم مربوط گردند» (ذبیحالله صفا ۱۳۳۳-۱۰). فرامین دینی، فرای محدودۀ ملی یا جغرافیایی هستند و از سویی اگر در حیطۀ روایت، قهرمانپروری قومی باشد، با ایجاد اختلاف، برخلاف فرامین و اهداف والای ادیان الهی قرار میگیرد. واژۀ تعریفی «دین» پس از کلمۀ «حماسه» دستۀ جدیدی از روایات حماسی را در پهنۀ ادبیات دینی شکل داده که مورد پذیرش بسیاری از اُدبا (ازجمله دکتر رزمجو) است که برای ادبیات حماسی نوع قائل شده، تعریف متفاوتی ارائه داده و برای آن تعاریف سبکی برشمرده است؛ مانند اینکه شخصیتها علاوه بر احترام، دارای تقدس نیز هستند و در بسیاری از آنها برخلاف حماسههای ملی که گفته میشود «شاعر هیچگاه عواطف شخصی خویش را در اصل داستان وارد نمیکند» (همان) و «باید بر اساس ترتیب زمانی شکل بگیرد و خواننده با وقایعی روبهرو میگردد که در اعمال عادی بشری شکل میگیرد؛ گاهی در حماسههای دینی با غلوها و ارادات شاعرانه همراه میگردد و یا شخصیتهایی مانند دیو، پری، جن و فرشته هم به روایات اضافه میگردند.» (ذبیحالله صفا ۱۳۳۳- ۲۱۷)...
https://srmshq.ir/f9cg0x
نوشتن در مورد کتاب «دیباچۀ نوین شاهنامه» دشوار است. ولی به خاطر قولی که به دوست عزیز و گرانقدرم دادهام، راهی جز به اتمام رساندن این پروژۀ سنگین ندارم. کتاب «دیباچۀ نوین شاهنامه» فیلمنامهای است به قلم استاد «بهرام بیضایی»، که زندگینامۀ فردوسی بزرگ در آن نمایش داده میشود. فردوسی در این فیلمنامه تبدیل به پهلوانی حماسی میشود که از زبان پارسی دفاع میکند و برای آن به جنگ برمیخیزد. داستان فیلم از زمانی آغاز میشود که عدهای کمی میخواهند مردی بینامونشان را به خاک بسپارند. مکان شهر توس، شهر زادگاه فردوسی است. دو مرد پلید و گجستک صفت _که او را قرمتی میخوانند_ قصد دارند تا نگذارند او در گورستان مسلمانان دفن شود. از مرگ او خوشحالاند و فریاد شادی سر میدهند. تعداد کمی اندیشمند، پنهانی در سوگ او اشک میریزند. فرد متوفی کسی نیست جز فردوسی بزرگ!
فیلمنامه تاریخ و افسانه را درهمآمیخته است. در پس مرگ هر انسان بزرگ و فرهیختهای، افسانههایی به وجود میآید که جدای از حقیقت نیستند. مرگ و زندگی فردوسی هم با افسانه و واقعیت در این فیلمنامه آمیخته شده است و با سمبلهایی، واقعیت را از دید هنر برایمان به تصویر کشیده است.
استاد «محمدعلی اسلامی ندوشن» در کتاب «زندگی و مرگ پهلوانان در شاهنامه»، تاریخ اجتماعی آن زمان و وضعیت شهر توس را به زیبایی بیان کرده است. ایران و توس در هنگامۀ ظهور فردوسی بسیار آشفته بوده است. ایرانیان در زمان ساسانیان از پادشاهان نالایق و پیشوایان دین زرتشت بسیار زخم خورده بودند. برای همین زمانی که اعراب با دست خالی به خاک ایران یورش آوردند؛ مقاومتهای مردمی کمی بهصورت محلی در مقابل بیگانگان صورت گرفت. ولی عربها پس از چند قرن، راه و رسم خود را فراموش کرده و حکومتهای بنیامیه و عباسیان، ظلم و ستم به ایرانیان را آغاز میکنند. ایرانیان دردمند و ستمدیده، یاد دوران شکوه کشور خود افتاده، ستم پادشاهان ساسانی را فراموش کرده و میخواهند به گذشتۀ خود بازگردند. این افراد _که قصد احیای ایران را دارند_ عموماً از طبقۀ متوسط و آگاه و فرهنگی هستند. مردم عادی و رعیتها درگیر زندگی روزمرۀ خود هستند. در این میان یکی از اندیشمندان آن زمان فردوسی است، که میخواهد فرهنگ و هنر گذشتۀ ایران را زنده کند و بزرگی و قدرت پهلوانان ایرانی را یادآور شود. ولی چرا مردی از توس دست به این کار میزند؟ جواب این سؤال را در زیرمتن فیلمنامه میتوانیم بررسی کنیم. استاد اسلامی ندوشن هم در کتاب به این موضوع اشاره کردهاند...