کارشناس نقاشی
https://srmshq.ir/5zsyk7
دیوار نگاره «شام آخر»، مشهورترین و مرموزترین نقاشی جهان، اثر هنرمند نابغه «لئوناردو داوینچی»، نقاش، مجسمهساز، معمار، موسیقیدان، ریاضیدان، مهندس، مخترع، آناتومیست زمینشناس، گیاهشناس و نویسنده ایتالیایی و نمونه بارز یک مرد رنسانس است.
وی اثر را در ابعاد ۴ متر و ۶۰ در ۸ متر و ۸۰ سانتیمتر با کادری افقی، طی ۳ سال (۱۴۹۵ - ۱۴۹۸)، بر دیوار تالار صومعه «سانتا ماریادله» در میلان ایتالیا و برای فرمانروای حامی خود، «دوک لودو ویچو» کشید.
رماننویس معروف «آلدوس هاکسلی» این اثر را غمگینترین اثر هنری جهان نامید.
شام آخر با ظاهری روایتگر و باطنی سرشار از رازهای پنهان، تفسیری عینی از رویدادی است که در هر ۴ انجیل آمده است، لحظهای غمانگیز از آخرین ساعات زندگی مسیح که حواریون را برای صرف شام گرد هم جمع کرده و مشغول غذا خوردن هستند، وی از سرنوشت محتوم خود قبل از طلوع آفتاب پرده برمیدارد و میگوید: «بیشک یکی از شما به من خیانت خواهد کرد.»
داوینچی در این اثر دست به تجربۀ تکنیکی جدیدی زد و برخلاف تکنیک مرسوم که آبرنگ بر روی گچ خیس بود، با ماندگاری بالا اما نیاز به سرعت عمل داشت، لئوناردو به دنبال فرصت بیشتر برای جزئیات دقیقتر، رنگ روغن و تخممرغ را بر روی گچ خشک برگزید که تجربه ناموفق بود و علیرغم درخشندگی و ظرافت بینظیر بسیار آسیبپذیر شد و همراه با نفوذ رطوبت، حتی قبل از پایان کار شروع به پوستهپوسته شدن کرد. به اضافه بیتوجهیها و بدشانسیها، همچنان در حال از بین رفتن است.
اثر در ۷ دوره زمانی طی ۵ قرن مورد مرمت قرار گرفته، در ۱۶۵۲ برای گشودن دری روی دیوار، بخشی از اثر از بین رفت، اگرچه بعدها، معبر بسته شد. در ۱۷۹۶، تالار، اصطبل اسبهای اشغالگران فرانسوی شد. در ۱۸۲۱ هنرمندی مأمور شد تا نقاشی را از دیوار جدا کرده و به مکانی مناسبتر منتقل کند و او پس از وارد کردن آسیبی جدی به اثر این کار را متوقف کرد.
در ۱۹۴۳ دیوارها و سقف تالار از بمباران ویران شد و نقاشی آسیب جدی دید. نقاشی امروزی شاید بخش کوچکی از اصالت خود را داشته باشد. در ۱۹۹۹، یک تیم حرفهای، بار فلکتوسکوپی مادونقرمز و ردیابهای صوتی، اقدام به برداشتن لایههای رنگ از روی دیوار و ترمیم اثر اصلی با دقت هر چه تمامتر کردند.
عیسی در زمانی که یهودیان مهیای برگزاری عید بودند وارد اورشلیم شد و معبر را از وجود صرافان خالی و در آنجا به بیان تعالیم مسیحی پرداخت و موجب نگرانی کاهنان یهودی شد که تصمیم به قتل وی گرفتند تا یکی از حواریون وی را در مقابل ۳۰ سکه نقره تسلیم کند.
در شب ضیافت، مسیح پای حواریون را شست تا به آنها خادم بودن را بیاموزد و هنگام غذا، مسیح نانی را متبرک کرده و تکههای آن را به حواریون داد و گفت: «بخورید این جسم من است» و جام شرابی را متبرک کرده و خواست تا همه از آن بنوشند و گفت: «این خون من است»
اعلام وجود یک خائن در جمع، هیجانی اندوهبار همراه با ترس و خشم، حواریون را در برگرفت که مسیح گفت: «آنکس که همراه با من دست در بشقاب غذا میبرد به من خیانت خواهد کرد.»
این شب بهعنوان اولین شب شکرگزاری و منشأ آئین «عشای ربانی» در میان مسیحیان است که همچنان برگزار میشود.
مسیحیان معتقدند که مسیح با جسم خود در مراسم «عشای ربانی» در کنار آنها حاضر میشود. کشیش قطعات کوچکی از نان متبرک با شراب را بین مؤمنان تقسیم کرده و با خواندن دعا، نان و شراب در بدن مسیحیان به گوشت و خون عیسی بدل میگردد و با او متحد میشوند.
شخصیتپردازی حواریون و حالات هر یک، پس از شنیدن خبر خیانت نشان میدهد روی تکتک شخصیتها تحقیق و فکر شده و همه حواریون پشت میز و رو به مخاطب قرار دارند تا قویترین حس را منتقل کنند.
چهرهها نمادین نبوده و همگی واقعی و انسانهایی باورپذیر با طبیعت بشری ترسیم شدهاند و یک نسخه خطی کشف شده به شناخت حواریون کمک کرده است.
مسیح با گردنی متمایل به چپ و صورتی غمگین و حالتی آرام، کاملاً در وسط تصویر نشسته است. عیسی با دستانی باز در حالی است که دست راستش به سمت برداشتن نان یا جام شرابی است که حضور ندارد و شانههایش به کسی تکیه ندارد.
قطعاً خائن، با چهره تیرهتر از بقیه و مو و ریش سیاه در سمت راست مسیح که همزمان دست به سمت همان نانی دراز کرده که مسیح دست برده، «یهودا» است و با شنیدن سخن مسیح، ناخودآگاه خود را با حالت تدافعی به عقب کشیده و در دست دیگرش کیسه پولی است که قطعاً برای تسلیم مسیح دریافت کرده. برخی معتقدند وی خزانهدار گروه بوده است.
در سایر نقاشیهای شام آخر عیسی، هنرمندان، برای منزوی کردن «یهودا»، او را از جمع جدا کرده و در سمت دیگر میز کشیدهاند، اما لئوناردو او را در همان سمت اما در سایه و یک قدم جلوتر از بقیه قرار داده است.
هویت شخصی که دقیقاً در سمت راست مسیح نشسته، بسیار مورد بحث است و نظریههای گوناگونی حول او مطرح شده است. عدهای او را «سنت جان»، از حواریون محبوب مسیح میدانند و برخی او را با توجه به ظرافت اندام و حالت چهره و دستهایش یک زن میدانند که همان «مریم مجدلیه» تنها زن حاضر در جمع حواریون است که حالت سر و بدن و لباسهایش در تقارن کامل با مسیح بوده و بدون هیجان در آرامش نشسته است.
در انجیل «مریم مجدلیه» زنی تنفروش و بسیار زیبا معرفی شده که توسط عیسی از سنگسار نجات یافت و از یاران مؤمن و همیشه همراه او بود.
مدارکی تاریخی وجود دارد که نشان میدهد «مریم مجدلیه» همسر عیسی بوده است. در برگی از پاپیروس و تنها متن کشف شدۀ باستانی آمده: «عیسی به حواریون گفت که همسر من میتواند ازجمله حواریون من باشد.»
«دن براون» در کتاب «راز داوینچی» مدعی است که مسیح هنگام مرگ مجرد نبوده و همسر وی مریم مجدلیه، نهتنها فاسد نبوده، بلکه از خانوادهای اشرافی و اصیل بوده است. این در حالی است که در آن زمان ازدواج برای روحانیون مسیحی طبق قوانین مسیحیت حرام بوده است.
برخی هدف مسیح از این شام را اعلام ازدواج خود با مریم میدانند که همهمه حواریون را با گفتن رازی غیر قابل پذیرش برانگیخته و خجالتزدگی مریم بدین دلیل است.
کاربرد رنگی مشترک در ردای مریم و عیسی که در فرهنگعامه و خصوصاً در انجیل به معنی عشق و شهوت است ممکن است دلیلی بر اعتقاد داوینچی به وجود این رابطه باشد. ضمن اینکه پوشش و نگاههایشان در تناسب و مکمل یکدیگر است.
نفر دوم از سمت چپ «آندریاس»، دستان خود را به حالت انکار بالا برده و عدد ۱۰ را نشان میدهد که در فرهنگ مسیحیت به مفهوم خداوند است.
«پطرس» که پشت سر یهودای خائن نشسته، چاقویی را در دست دارد و دست دیگرش را به حالت تهدید یا پرسش به سمت گردن مریم نشانه گرفته، گویی سؤالی میپرسد که یهودا نگران از پاسخ مریم، وحشتزده به چهره مریم خیره شده است.
از سمت چپ «فیلیپ» در حالتی زار میپرسد: «آیا آن شخص من هستم؟»
بر سر میز غذا، نمک ریخته شده در نزدیکی آرنج یهودا معانی متفاوتی دارد، نمادی از بدشانسی و فقدان یا نمکنشناسی و یا مسیح به عنوان نمک و برکت زمین است.
غذای انتخابی نیز مورد بحث است که مارماهی یا شاهماهی است. مارماهی در ایتالیایی نماد آموختن تعالیم مذهبی و شاهماهی توصیف کننده فردی است که در مخالفت با مذهب است.
حضور نان و شراب بر سر میز در حالت کلی نماد سعادت است.
فضای خالی مابین مسیح و مریم مجدلیه، حرف V را میسازد که نماد زن است و ترکیب عیسی و مریم در کنار هم شبیه به حرف M است که میتواند نشانه Marriage به معنای ازدواج باشد.
نمای سرسبز منظره پشت پنجره شاید نماد بهشت است.
۱۲ حواری در ۴ گروه ۳ نفره قرار گرفتهاند و ۳ پنجره پشت سر آنهاست که عدد ۳ در هنر کاتولیک نماد «تثلیث»، پدر - پسر - روحالقدس است.
محققان بیش از ۵۰ سال تحقیقات خود برای کشف اسرار و رموز نهفته در این اثر را ادامه میدهند.
«اسلاوسیایشی» تکنولوژیست اطلاعات، با معکوس کردن نقاشی و انطباق آن بر اصل اثر، بُعد سومی به دست میآورد که تصاویری پنهان در خود دارد. ازجمله: زنی ایستاده در سمت چپ با نوزادی در آغوشش که احتمالاً «مریم مقدس» است، شوالیهای که در انتهای سمت چپ میز با پوشش کامل و کلاهخود نشسته، از این انطباق در انتهای سمت راست میز، چهره خود داوینچی شکل میگیرد که درون نقاشی پنهان شده و مستقیماً به مخاطب مینگرد و با توجه به نبوغ بالای هنرمند نمیتوان آن را تصادفی دانست. همچنین در تصویر معکوس، یهودا حضور ندارد و جای او یک فضای خالی است.
از دیگر نظریههای جنجالی اثر، مثلث مریم، عیسی و نوزاد است. اگر مریم مجدلیه را از محل خود برداشته و سمت چپ مسیح قرار دهیم، قسمت آبی لباس مریم کاملاً منطبق بر ردای مسیح و تکمیل میشود و سر مریم بهآرامی بر شانه مسیح قرار گرفته و دستان گره کرده مریم منطبق بر دست چپ مسیح میشود. در بدن یهودا نوزادی در قنداق آبی قابلرؤیت است که اگر آن را به میان مریم و مسیح منتقل کنیم، نگاههای پرمهر و عطوفت آن دو به سمت نوزاد خواهد بود.
تصویر کردن فرستاده خدا در قالبی کاملاً واقعگرایانه و زمینی، اوج انسانگرایی رنسانس را رقم زد.
«جیوانی ماریاپالا» موسیقیدان برجسته اثر را کاملاً دارای ریتم موسیقیایی میداند. او توضیح میدهد که داوینچی چگونه ۱۲ نت و علامات موسیقی را میان اجزای رومیز پنهان کرده است.
همچنین از طرز ایستادن حواریون، نوشتههای عبری شکل میگیرد که یهودی بودن مادر داوینچی را ثابت میکند.
داوینچی از پرسپکتیو یا علم ژرفنمایی، برای تأکید بر چهره مسیح بهره برد. به دلیل علاقه به ریاضی و تقارن اثر را کاملاً متقارن کشیده و سر مسیح دقیقاً در مرکز تابلو قرار دارد و تمام خطوط پرسپکتیوی در محل سر مسیح با هم تلاقی دارند.
داوینچی معماری را بسیار ساده کرده و تمامی جزئیات مرسوم را حذف و همه چیز در خدمت تقدس و جایگاه شخصیتهای حاضر است.
«شام آخر» داوینچی، این ارباب هنر تمام دورانها، با وجود آسیبهای فراوان، همچنان در ردیف قدرتمندترین و تأثیرگذارترین آثار هنری جهان است.
پ.ن: رنسانس یک تحول ۳۰۰ ساله است که در ۱۳۰۰ میلادی از فلورانس ایتالیا آغاز و به عصر روشنگری اروپا انجامید که دوره نوزایی پس از دوران تاریک قرونوسطی بود.
https://srmshq.ir/djs1wp
کتاب روش مدیریت ویل دان یکی از بهترین کتابهای جمعی اثر کنت بلانچارد، تدلاسیناک، چاک تامپ کینز و جیم بالارد با ترجمه نازنین نوید از انتشارات ابوعطا است. این کتاب به تمام کسانی که تصمیم دارند در زندگی خود یک تغییر بزرگ ایجاد کنند توصیه میشود. خلاصهی این کتاب صد و ده صفحهای در یک جمله است روش ویلدان به جای روش گات چا! به زبان سادهتر دیدن خوبیها و انرژی مثبت و ندیدن زشتیها و نکات منفی.
انسانها ما در طول زندگی در راستای اعمال و رفتارهای یکدیگر به چهار روش پاسخ میدهند: بدون پاسخ، پاسخ منفی، هدایت مجدد و پاسخ مثبت که معمولاً در دو روش اول و دوم همگی تبحر خاصی داریم اما روش مدیریت ویل دان مجموعه پاسخ سوم و چهارم است. هدایت مجدد یعنی اینکه شما بدون تخریب، کار اشتباه دیگران را توضیح دهی، تبعاتش را گوشزد نمایی و کمی مسئولیت آن را حال در مقام پدر، مادر، مدیر، کارفرما، همکار، دوست و ... بر عهده بگیری. (حس مسئولیت و عامل بودن) و در نهایت طرف مقابل را تشویق کنی (دادن حس امنیت) و قابلیتهای آن شخص را یادآوری نمایی.
پاسخ مثبت هم یعنی اینکه شما نکات مثبت رفتار دیگران را - خلاقیت و هوش و ذکاوت - نحوه مدیریت و میزان تسلط آنها را در محیط کار، خانه، اجتماع، هرچند جزئی و کوچک را ببینی و از آنها چه به صورت کلامی (قدردانی، تشویق و لبخند) و چه بهصورت عملی (پاداش) تقدیر نمایی.
این کتاب از این روش برای تربیت نهنگها قاتل استفاده کرده در مرحله اول به نهنگها اطمینان میدهند که قرار نیست هیچ آزاری به آنها وارد شود بعد از حاصل شدن این اطمینان هر دفعه که نهنگها کار درستی را انجام میدهند به آنها جایزه داده میشود نقطه عطف و جالب این کتاب در این است که زمانی نهنگها خطا میکنند تنبیه نمیشوند و مربیان آنها این خطا را نمیبینند. (هنر ندیدن) زمانی که این کتاب را میخواندم به این میاندیشیدم که چقدر جامعه امروز ما به این هنر نیاز دارد. امروزه همه ما گرفتار مجموعهای از انرژیهای منفی در محیطهای کوچک و بزرگ هستیم که قطعاً با روش ویل دان میتوان این زنجیره را پاره کرد و این زیباترین میراثی است که میتوان از خود به جای گذاشت. اگر مردم اشتباهاتشان را تصحیح کنند، روابط با اطمینان بیشتری ایجاد میشود و این اطمینان و حس امنیت اخلاقی و رفتاری در چرخه تکرار قرار میگیرد و دوباره به خودمان بازمیگردد. تنها چیزی که ما را از دیگران متمایز میکند روابطی است که با دیگران داریم. اگر به دیگران احترام بگذاریم - اگر نکات مثبت ببینیم، اگر تشکر کردن را یاد بگیریم و اگر زیبا دیدن را تمرین کنیم- به مرور میبینیم که دیگران هم برای خشنودی خود و ما همین رفتارها را انجام میدهند و این سطح کیفیت زندگی در اجتماع را بالا میبرد.
تمام کسانی که این کتاب را میخوانند شاید باور نمیکردند که موجودی به نام شامو زندگی، کار و حرفه آنها را اینچنین تحت تأثیر قرار دهد. برای شناخت بهتر شامو خواندن این کتاب را حتماً توصیه میکنم.
*شامو نهنگی است که بهواسطه آن سایر نهنگها آموزش میبینند
https://srmshq.ir/h42mu3
چمدانها
***
۱) خاطرات روی هم انباشته شدهاند... چمدانهای سرشار از دیدهها و شنیدههای آدمهایی که خسته و ناتوان یا شاد و هدفمند به جادههای ناشناخته زدهاند که تصویری از اتفاقات پیش رو نداشتند... انباشته بر روی هم حالا بدون مسافرانی که روزی دست در دستشان داشتند و آنها را از یک جا به یک جای سبز یا سیاه دیگر میکشاندند. چمدانها اگر زبانی برای حرف داشتند چه کتابهایی که چاپ نمیشد و چه سرگذشتهایی که تعریف نمیشد... چه دلتنگیها چه وصلهایی که به یاد دارند... چمدانها عشق و نفرت صاحبانشان را در دستانشان دیدهاند... شاید چمدان من هم در پس زمانهای گم در همینجا تلمبار شده و من اما الآن مشتی خاک رها در جهانم و چمدانم افتاده در مکانی سرد و نمناک...
۲) دلتنگیهایم را میریزم در چمدانم... میزنم به دل جاده... تنها همراهم همین است... من و چمدانم التهاب رفتن داریم... هر دو از سکون خستهایم هر دو تب رفتن داریم. ما مردهایم و چمدانهایمان زنده، نشسته در انبوه خاطراتمان، گرم صحبت از عشقهامان، زندگیهامان بیترس و بیفریاد، انباشته بر هم فشرده بر هم، میگویند و میخندند و میگریند شاید از دلهایمان...
۳) دلم را در چمدانم جا دادهام، غمم را به دست باد دادهام کهنه چمدانم پر است از امید، من راهی جادهای پر از مهربانی...