https://srmshq.ir/zbd6uc
باز هم نوروز از راه رسید. نوروزی که پشت آن التهابهای فراوانی است. سالِ خسته، زخمی و خونآلود، تن بیجان خود را کشانکشان بر سر سفرۀ هفتسین میکشاند. سفرۀ هفتسین امسال، بوی خون گرفته است... . انگار سرمای زمستان امسال، تمامی ندارد! نمیدانم فرا رسیدن نوروز را باید شادباش گفت یا نه؟! اگر باید شادباش گفت، چگونه؟! سال خسته و زخمی و پر از خون که دیگر شادباشگویی ندارد! باید گفت غم آخرتان باشد؛ اما از سویی دیگر، با خود میاندیشم که اگر با وجود این همه تلخکامی، همین شادباشگویی را هم از یکدیگر دریغ داریم؛ پس دلخوش به چه هستیم؟! از چه رو زندهایم و کورسوی امید زندگیمان کجا میرود؟ چگونه جانی دوباره بگیریم تا برخیزیم و به رویارویی مشتهای کاریتر زندگانی برویم و ضربههای سنگینترش را تاب بیاوریم؟ نباید سکوت کرد. نباید دچار درد بی درمان سکون شد. نباید از پا درآمد. نباید خاموش شد...؛ و... .
چه خوش سروده «سیاووش کسرایی» عزیز:
«آری آری زندگی زیباست
زندگی آتشگهی دیرینه پابرجاست
گر بیفروزیش، رقص شعلهاش در هر کران پیداست
ورنه خاموش است و خاموشی گناه ماست»
از منظومۀ «آرش کمانگیر»
به بهانۀ ویژهنامۀ نوروز ۱۳۹۹، کوشیدیم تا قدری مطالب این شماره، متمایز از شمارگان پیش باشند. از همین رو، موضوعی را پیش رو نهادیم تا ضمن لذتبخش بودن، برآیندی از سینمای امروز را به واسطۀ یادداشتهای برخی دوستان و همکارانِ مطبوعاتی و سایر رشتهها به دست آوریم؛ تا امکان بررسی جایگاه سینما رفتن در برنامۀ زندگی افراد، نوع فیلمهای روز، کیفیت سالنهای سینما، مضامین داستان فیلمها و... در آینده فراهم گردد.
برای این منظور، عزیزانی از میان روزنامهنگاران، تصویرگران، عکاسان، مترجمان، داستاننویسان و طنزپردازان، اهالی موسیقی و حقوقدانان ما را یاری کردند. پرسشهایی مشترک برای این افراد طرح کرده و از هریک خواستیم پاسخهایی جداگانه به این پرسشها ارائه دهند. متن این پرسشها از اینقرار است:
۱- از فروردین امسال تا به اکنون، چند بار در سالن سینما (چه گیشه و چه هنر و تجربه) فیلم دیدهاید؟
۲- اگر در سالن فیلم ندیدهاید، دلیلش را شرح دهید.
۳- بهترین و بدترین فیلمی که از فروردین امسال تا به اکنون (چه در سالن و چه پشت سیستم شخصی خود) دیدهاید، چه بود و چرا آن فیلم را بهترین فیلم یا بدترین فیلم میدانید؟
هریک از مخاطبین این پرسشها، پاسخهایی جالب و خواندنی پیش رو گذاشتهاند. یکی داستان فیلمهایی -که درد اجتماع را بیان میکند- را ستوده است. یکی، همین نکته را بهعنوان مشکلِ فیلمهای تلخ عنوان نموده است. یکی مسائل مالی را عامل بازدارنده برشمرده و دیگری، بیکیفیتی فیلمهای ایرانی را عامل بیمیلیاش به دیدن فیلمهای ایرانی یادآور شده است. یکی از کیفیت سالنهای سینما در کرمان شکوه کرده و دیگری، دغدغهمندی و سلایقش را محور دیدن یا ندیدن فیلمهای امسال قرار داده است.
مجموع این دیدگاهها و پاسخها، مرا به سمت شناختی کلی از نگاه برخی از مخاطبان به مقولۀ سینما و دیدنِ فیلم رهنمون ساخت. امید است که برای شما خوانندگان گرامی نیز لذت بخش باشد. بیتردید میتوان این روند را به شکل پژوهشی دقیقتر، با مجموع پرسشهایی بیشتر و کاملتر و با مخاطبانی گستردهتر از طیفهای گوناگون دنبال نمود. باشد تا مجال مناسب آن فراهم آید؛ بهشرط ادامۀ زندگانی...
پاتوق فیلم کوتاه انجمن سینمای جوانان کرمان، در ماه گذشته، میزبان دکتر «پیروز ارجمند»، آهنگساز فیلم و مدرس دانشگاه بود تا از کارکرد و جایگاه موسیقی در سینما و بهویژه فیلم کوتاه برای علاقهمندان بگوید. لازم به یادآوری است که این نشست در طبقۀ فوقانی سالن سینما شهر تماشا، به همراه پخش چند فیلم کوتاه از فیلمسازان کرمانی برگزار گردید.
ویراست:
در میزگرد آموزش سینما در کرمان -که در سه شمارۀ پیش بهطور متوالی هر بخش از آن به چاپ رسید- مدرک تحصیلی جناب آقای «مسعود محمدی»، کارشناسی سینما عنوان شده بود؛ اما آخرین مدرک تحصیلی ایشان، کارشناسی ارشد پژوهش در هنرهای سنتی است.
در آخرین بخش از این میزگرد -که شمارۀ پیش (سی و هشتم) چاپ و منتشر شد- عبارتِ «جوار- کارخانهای» در صحبتهای آقای محمدی (صفحۀ ۳۹، ستون دوم، پاراگراف دوم، خطهای دوم و هفدهم و پاراگراف سوم، خط نخست) بهاشتباه «جوال- کارخانهای» درج شده است. همینجا، از تکتک خوانندگان گرامی ماهنامۀ «سرمشق» بهویژه آقای محمدی عزیز به سبب این دو اشتباه پوزش میخواهم
https://srmshq.ir/8h0kqp
۱ و ۲- نمیدانم از کجا شروع کنم. فرقی هم نمیکند. از هرکجا که شروع کنم یادداشتم شبیه غر زدن میشود. کاری که اصلاً دوست ندارم. نمیدانم باید بگویم سینما رفتن، دلودماغ میخواهد. وقت آزاد میخواهد یا جیب پر از پول؟!
دوست و همکار عزیزم کورش تقی زاده شب عید نوروز ۹۸ از من خواسته بود که بهیادماندنیترین خاطرهام را از سینما رفتن بنویسم. کار دشواری نبود. بالاخره هر آدم غمگینی در طول چند دهه، چهار تا خاطرۀ خوب و بهیادماندنی هم توی زندگیاش پیدا میشود. برای همین در چشم به هم زدنی چند برگه A۴ را سیاه کردم؛ اما امسال در بدترین شرایط روحی من، برای شب نوروز ۹۹ یک کار سخت را پیش رویم گذاشت. سخت از این بابت که زمان را محدود کرده و پرسیده از فروردین ۹۸ تاکنون چند بار به سینما (چه گیشه و چه هنر و تجربه) رفتهاید؟ همین پرسش اول مثل پتک بر سرم فرود آمد. خودم هم باورم نمیشد امسال تا این لحظه (۱۸ بهمنماه) اصلاً گیشه نرفته باشم. لطفاً نگویید: «یارو با این ادعایش...!» من ادعایی ندارم و فقط قیافهام شبیه مدعیان است. بههرحال امیدوارم تهمانده سال را بتوانم به سینما بروم. قول میدهم سلفیام را در حال دیدن فیلم و خوردن پفک برایتان استوری کنم تا بدانید که اینقدرها هم آدم بیراهی نیستم!
امسال چند باری به تماشای فیلم مستند نشستم. آن هم خدا آبان ملک محمدی عزیز را بهسلامت بدارد که با پیامکهایش من و عدهای دیگر را پای فیلمهای هنر و تجربه به تماشاخانه پارس مینشاند.
۳ الف و ب- یکی از این فیلمها، «میدان جوانان سابق» ساختۀ مینا اکبری است که درباره روزنامهنگاری و سرنوشت برخی صاحبان این حرفه در دهه ۷۰ بود. (من این فیلم را دو بار دیدم و امید دارم که دبیر بخش سینما آن را دو فیلم به شمار بیاورد.) دیگر، «قصهگوی مردم»، فیلمی از مجید فدایی بود که بخشهایی از زندگی محمدعلی علومی -نویسنده و پژوهشگر کرمانی- را سوژه قرار داده بود.
اما با همۀ این احوال نباید من -راقم این سطور- را دستکم گرفت. درست است که برای دیدن فیلم داستانی به سینما نرفتم اما این امکان را داشتم که مثل بچه مثبتها توی خانه بنشینم و فیلم ببینم. هم خارجی و هم تولید داخلی!
فیلم خارجی «The Shape of Water» را برای بار دوم دیدم. «The Pretty Woman» را هم برای اولین بار. فیلمهای ایرانی «حوض نقاشی»، «شیر تو شیر»، «دریاچه ماهی»، «بیستوسه نفر» و... را نگاه کردم؛ اما اینهمۀ ماجرا نبود. علاوه بر خانه و تماشاخانه، در اتوبوس هم فیلم دیدم. «متری شش و نیم» را در اتوبوس بینشهری دیدم. همهچیز بهخوبی و خوشی پیش میرفت و شخصیت خلافکارِ داستان دلم را برده بود که در پایان فیلم به خاطر حکم اعدامش آنقدر جلز و ولز کرد که از دنبال کردن داستان پشیمان شدم. چشمهایم را بستم و روی صندلی خوابیدم. تا مقصد خواب میدیدم که طناب دار را دور گردنم انداختهاند و میخواهند اعدامم کنند. برای همین در مسیر برگشت بهمحض اینکه عنوان «متری شش و نیم» روی مانیتور نقش بست، خودم را به خواب زدم و فیلم را نادیده گرفتم.
خلاصه همۀ این فیلمها را به خاطر موضوع اجتماعیشان دوست داشتم؛ اما «حوض نقاشی»، «متری شش و نیم» و «The Pretty Woman» را به دلیل اینکه شناخت جدیدتری از اجتماع را پیش رویم گذاشتند، دوستتر داشتم.
https://srmshq.ir/1ur5gq
۱- از فروردین امسال تا به امروز اگر اشتباه نکنم در مجموع هشت فیلم در سالن سینما دیدهام.
۲- اینکه چرا بیشتر از این تعداد، فیلم در سالن سینما ندیدهام به چند دلیل است:
_ به غیر از فیلمهایی که گاهاً در خانه یا با دوستان میبینم، در جلسات هفتگی نمایش فیلم که توسط گروهی از علاقهمندان به سینما برگزار میشود شرکت میکنم.
_ ما امروزه بهواسطۀ تصاویر متحرک احاطه شدهایم. ویدیوها همواره در جلوی چشمان ما قرار دارند از تلویزیونِ همیشه روشن در خانه گرفته تا گوشی همراه در حال نمایشِ این تصاویر هستند. این وضعیت ما را اشباع کرده است و دیگر تشنگی سابق برای دیدن فیلم از بین رفته است.
_ اساساً زیاد فیلم دیدن را نمیتوان فضیلت بهحساب آورد، فیلم دیدن سرگرمی محسوب میشود.
۳ الف- امسال بهترین فیلمی که دیدهام، فیلم مستند «میدان جوانان سابق»
۳ ب- و بدترین آن، فیلم «گاگومان» است.
الف- دربارۀ مستند «میدان جوانان سابق»: این فیلم که در گروه هنر و تجربه اکران شد، توسط مینا اکبری ساخته شده و به توقیف مطبوعات و حال و هوای سیاسی دوران اصلاحات و سرنوشت تلخ روزنامهنگارانی که روزگاری پر از امید بودند میپردازد. مضمون و محتوایی که بسیار به من میچسبد و ارزیابی من از درجۀ هنری بودن فیلم را برای خودم بیاهمیت میکند.
ب- دربارۀ مستند «گاگومان»: فیلم «گاگومان» که به کارگردانی و نویسندگی محمد رسولاف در سال هزار و سیصد و هشتاد منتشر شد را بهسختی میتوان اثر هنری بهحساب آورد.
آنچه که نمایش داده میشود فاقد فرم مطلوب است و داستان قادر نیست حتی به پشتوانه واژۀ مستند باورپذیر شود. به نظر میرسد برای مخاطب شایسته است این ماجرای گاگومان را در مطبوعات بخواند چراکه تماشا کردن آن وقت تلف کردن است.
البته دغدغۀ فیلم، نشان دادن مشکلات و معضلات جامعه است. جامعهای که مسئول آن دولت است، اما این مسائل نهتنها به بیان نرسیدهاند بلکه تقلیل داده شدهاند.
دربارۀ فیلمهای پشت سیستم:
درباره فیلمِ پاپ کُرنی «روزی روزگاری در هالیوود» و فیلم ترسناک و مؤثر «جوکر» -که اواسط امسال، نگاهها و گفتگوهای زیادی را به خود جلب کردند- مواردی به ذهنم میرسد که به نوشتهام اضافه میکنم:
۳ الف- «جوکر» که فنهای فیلمهای «کمیک بوکی» را ناامید کرد، در فروش موفق بود، سینماها را به آشوب کشید و در وقت اکران پلیس را در حالت آمادهباش قرارداد؛ فیلمی مؤثر است. حتی اگر دربارۀ واقعیتِ امروزِ غرب نباشد، خود حالا یک شعنصر واقعی در جهان است.
«تاد فیلیپس» کارگردان و نویسندۀ کار -که جوکر را از فیلمهای ابرقهرمانی به لایۀ عمیقتری فرستاد- نشان میدهد شخصیتی که در فیلم «شوالیه تاریکی» نولان یک اتفاق مهم است، چگونه شکل گرفته است؛ اما متأسفانه روشن نمیکند که دلیل اتفاق، آیا واقعیت سیستم سرمایهداری است یا توهم یک بیمار روانی؟ بیمار روانیای با بازی فوقالعادۀ «واکین فینیکس» که برای اینکه خیره کننده باشد، نقشآفرینی یگانه «هیث لجر» در «شوالیه تاریکی» را در مقابل خود داشت.
فشرده سخن، «جوکر» فیلمی است که تمام عوامل آن در مدتزمان دو ساعت، فرایندِ تغییر دلقکی که نمیتواند بخنداند را به یک جانی که میترساند، باورپذیر کرده است.
۳ ب- اما فیلم «روزی روزگاری در هالیوود» با تمام نبوغ و امکاناتی که کارگردان آن دارد، فیلم متوسطی است، شاهکار نیست. نهتنها این فیلم -که دربارۀ روزی روزگاری در هالیوود است- بلکه تمام فیلمهای کوئنتین تارانتینو همان سینمای هالیوودیی است که آدمها را شیفته و مجذوب خودش میکند.
تارانتینو سرگرمیساز است و فرهنگ سرمایهداری متأخر، این فرزند پستمدرنش را ستایش میکند. تکلیف ما هم روشن است، گاردمان در برابر آنچه نشانمان میدهد پائین است. او تقریباً هرکاری که دلش میخواهد میکند و ما با جان و دل برایش دست میزنیم، برایش غش میکنیم.
https://srmshq.ir/3dqk6n
۱و ۲- علیرغم اینکه دیدن فیلم در سالن سینما برایم جذاب است، اما متأسفانه امکانش چندان فراهم نبوده و تعداد فیلمهایی که در یک سال اخیر در این فضا دیدهام؛ به انگشتان یک دست هم نمیرسد.
۳ الف- اما از میان آنها، «شبی که ماه کامل شد» جذابیت بیشتری در نظرم داشت؛ شاید به این دلیل بود که داستان فیلم برایم ملموس و قابلدرک بود. روایتِ واقعیتی تلخ و هولناک در دهۀ ۸۰ که هراسی عجیب در دل کرمانیها -که هممرز و همسایه سیستان و بلوچستان هستند- انداخته بود. جالبتر اینکه گذشته از جنایت و عمل غیرانسانیای که عبدالمالک ریگی مرتکب آن میشد؛ نیت و هدفش این بود که برای نجات جهان از هیچ اقدام و تلاشی فروگذار نکند و همواره به مخاطب یادآور میشد که اینها برای خدا و نجات بشریت است و پاداش اخروی را به همراه دارد.
۳ ب- و اما فیلمی که چندان به دل ننشست:
در جامعه دردمند و پر از مشکلِ امروزِ ما فیلمهای طنز نه، بلکه خندهدار، فروش بالایی دارند و دلیل آن هم فقط فرار از فکر و دغدغه میتواند باشد؛ هرچند کوتاهمدت. «مطرب» که برخلاف تصورم چندان طنز و کمدی هم نبود انصافاً خالی از لودگی بود، اما انتظاری که به دلیل حضور «پرویز پرستویی» از آن میرفت را اجابت نکرد.
https://srmshq.ir/9it0l5
۱- یک بار و برای دیدن فیلم «مطرب» به سالن سینما رفتم.
۲- من خیلی شیفتۀ دیدن فیلم در سینما نیستم، اما فیلم دیدن را دوست دارم. دلیل دیگرم برای سینما نرفتن، کیفیت پایین سالنهای سینما در کرمان است. سال گذشته فیلم «متری شش و نیم» را در یکی از پردیسهای سینمایی تهران دیدم و از دیدن کیفیت سالن و استاندارد بودن آن (بهخصوص صداگذاری عالی و چندبعدی و مقایسۀ آن با سینماهای کرمان) رغبتم برای دیدن فیلم در سینماهای شهرمان کمتر شد.
۳ الف- بهترین فیلم «متری شش و نیم» بود که برای بار سوم در خانه دیدم. فیلمی که علاوه بر بازگو کردن واقعیتهای فراوان از فساد ریشهدار در جامعه، تمام مدت آدم را محو داستان و ماجراهای آن میکند. بخش تراژیک داستان هم خیلی به دلم نشست، چون واقعی و طبیعی بود، بازیها هم که فوقالعاده بودند. البته اگر از فیلمهای قدیمیتر هم میشود گفت، فیلمی که برای بیش از دهمین بار دیدم «شبهای روشن» بود که حسِ نزدیکی عمیقی با آن دارم و بسیار به دلم مینشیند.
۳ ب- بدترین فیلمی که دیدم «مطرب» بود که قبل از دیدن آن تصور میکردم قرار است یک کمدی جالب ببینم؛ چون بازیگرانی مثل پرویز پرستویی در آن بازی میکردند، اما درواقع طنز نبود، لودگی و هجو بود؛ و با تمام شدن فیلم فقط حس کردم وقتم را تلف کردهام.
۳ الف- اگر از فیلمهای غیرفارسی هم باید بگویم، بهترین فیلم «Me Before You» بود که آن را هم سه بار دیدم. فیلمهای سهگانۀ «Before Sunrise»، «Before Sunset» و «Before Midnight» هم بسیار خوب بودند؛ از آن دسته فیلمهایی که برای من جذاب است و مرا به دیدن چندبارۀ آن میکشاند. فیلم غیرفارسی دیگری که آن را هم چندین بار دیدهام و هر بار حالم را خوب میکند «While You Were Sleeping» است که آن را هم امسال مثل سال قبل چند بار دیدم. فیلمهای دیگری هم از فارسی و غیرفارسی دیدهام که در حال حاضر نام آنها در خاطرم نیست. واقعی بودن داستان فیلمها، محتوای آرام و تا حدی عاشقانه و اینکه داستان فیلم، حقیقتی از حقایق زندگی را بازگو کند، برای من خیلی مهم است.
https://srmshq.ir/4872dc
۱- من اصولاً فیلمهای سینمای گیشه را در جشنواره فجر میبینم. مثلاً فیلمهای «تختی»، «طلا»، «رد خون»، «درخونگاه»، «۲۳ نفر» فیلمهایی بودند که در سال ۹۸ اکران عمومی شدند، اما من پیشتر در جشنواره فجر ۹۷ آنها را تماشا کرده بودم.
۲- البته چند باری در طول سال ۹۸ به سینما رفتم. یک موردش «تگزاس ۲» بود که کار ضعیفی بود. «متری شش و نیم» را از قضا در سینمای نسبتاً خالی دیدم. فیلم شروع خیرهکننده و درخشانی داشت؛ جوری که نفس در سینه حبس میشد. رفتهرفته روند فیلم تغییر کرد اما به نسبت کار خوبی بود. فیلم دومی که در سینما دیدم «سرخپوست» بود که لوکیشنهای زیبا و تأثیرگذاری داشت. فیلم قابل قبولی بود.
اما در مورد سینما هنر و تجربه کاملاً وضعیت متفاوت است. من اغلب در طول سال به تماشاخانۀ پارس میروم. هم برای فیلمهای زبان فارسی و هم فیلمهای خارجی. مثلاً «آیریش من» و «داستان ازدواج»، «در جستجوی فریده»، «نسبت خونی» و «میدان جوانان سابق» و... را در سینما هنر و تجربه دیدهام.
خیلی از فیلمهای ایرانی و غیر ایرانی را هم از طریق شبکه خانگی دیدم. فیلمهای ایرانی مثل «زهرمار»، «شبی که ماه کامل شد»، «قصر شیرین»، «ژن خوک» و «قسم» را در سینمای خانگی دیدم.
این روزها آنقدر درگیر یک سری فعالیت اجتماعی هستم که در جشنوارۀ فجر فیلم ندیدهام.
۳- روی هم رفته «در جستجوی فریده» اگرچه سرِ نمایندۀ سینمای ایران در اسکار بودنش بهدرستی حرف و بحث بود، اما فیلم مستند خوبی بود؛ یک نوع نقد اجتماعی ظریف هم داشت، بیهیچ ادا و ژست شبه روشنفکرانهای. دو فیلم «متری شش و نیم» و «سرخپوست» هم از دید من کارهای خوبی بودند.
https://srmshq.ir/1n5wgs
۱ و ۲- دقیقاً یادم نمیآید چندبار سینما رفتم. ولی تا از فیلمی مطمئن نباشم و تعریفش را نشنیده باشم سینما نمیروم.
۳- از آنجایی که من حافظه داغانی دارم تمام فیلمهایی که امسال دیدم را یادم نمیآید. ولی از بین فیلمهایی که در سینما دیدم، فیلم «سرخپوست» را خیلی دوست داشتم. وقتی از سینما بیرون میآمدم راضی بودم که پول الکی بابتش ندادم.
فیلمهای «۲۳ نفر» و «منطقه پرواز ممنوع» را هم دوست داشتم. فیلمهایی بودند که با فضای فکری و ذهنی من تناسب داشتند و مسائلی که در آنها مطرح میشد برایم دغدغه بود.
https://srmshq.ir/83jf76
۱- از آغاز سال تاکنون ۹ بار روی پردۀ سینما فیلم دیدهام.
۲- ...
۳- در میان فیلمهایی که دیدم؛
بهترین فیلم ایرانی: «مسخرهباز»
بهترین فیلم خارجی: «گرین بوک»
و بطور کلی در میان تمام فیلمهای امسال هم گرین بوک بهترین فیلمی بود که دیدم.
۳ ج- انتخاب من با توجه به علائق شخصیام بوده است. من، در سینما هم مانند ادبیات، به کارهای جدی و آثاری که از نظر محتوا و مفهوم فکرم را درگیر کنند علاقه دارم.
بدیهی است که نگاه تخصصی سینمایی و دراماتیک ندارم و نمیتوانم از این زاویه فیلم مورد علاقهام را برگزینم و از این جهت فقط جلوههای بصری و بازی طبیعی و حرکت دوربین برایم کافی است؛ اما نمیتوانم مثلاً درباره میزانسن، بازیگردانی، زاویۀ دوربین، نور و نظایر آن نظر بدهم.
https://srmshq.ir/b6zdam
۱- از فروردین سال ۹۸ فیلمهای «سرخپوست»، «قصر شیرین» و «ما همه با هم هستیم» و... را در سینما دیدهام.
۲- ...
۳ الف- در این میان فیلم «سرخپوست» به نظرم فیلمنامۀ منسجمی داشت، بازی متفاوت نوید محمد زاده در نقش رئیس زندان، نظامی جدی ولی عاشق و بازسازی درست تاریخ ۱۳۴۶ به کارگردانی نیما جاویدی و... همه دستبهدست هم دادند تا از این فیلم خاطرهای زیبا در یاد بماند.
۳ ب- متأسفانه فیلم «ما همه با هم هستیم» را در شیراز و در جمعی غیرکرمانی دیدم با اینکه نویسندهها و یکی از بازیگران کرمانی بودند از دیدن سکانسی که جناب شادمانی بازی میکردند بسیار شرمسار شدم؛ حضور این همه بازیگر حرفهای هم نتوانست فیلم آشفتۀ کمال تبریزی را نجات دهد.
برای جواب سؤال ۳ باید قدری مفصلتر بنویسم: به دلیل پایاننامه فیلمهای زیادی دیدهام، از کلاسیک گرفته تا فیلمهای روز...
در میان فیلمهای خارجی «مسیر سبز» دارابونت را به چند دلیل دوست دارم. شخصیت سیاهپوست درشتهیکل با نام جان کافی یک مسیح مدرن و بسیار ستودنی است؛ این فیلم بدون هیچ شعاری درباره ایمان میگوید و رستگاری. جان کافی مانند مسیح زنده میکند و شفا میدهد و بازی خوب بازیگران خاصه تام هنکس از عوامل ماندگاری فیلم «مسیر سبز» است که در سال ۱۹۹۹ تولید شده است.
و اما از میان فیلمهای جدید که بهحق جایزههای فراوان گرفت، فیلم «جوکر» (۲۰۱۹) با بازی فوقالعاده واکین فینیکس را دوست دارم.
این فیلم با نهایت دقت در جزییات تغییر شخصیت آرتور به جوکر را نشان داد؛ شخصی مهربان که مادر پیرش را حمام میبرد و برای شاد کردن کودکان دلقک میشود؛ در جامعهای فاسد در کنار مردمی نامهربان تبدیل به آدمکش میشود.
https://srmshq.ir/veq4rp
۱- سینما رفتن را به همراه خانواده و دوستان دوست دارم و فکر میکنم بیش از ۱۰ بار فرصت شد تا به سینما برویم.
۲- ...
۳- اول فیلمهای بد و خوبی که توی سینما دیدم را میگویم:
۳ الف- بدترینش «چشم و گوش بسته» بود که خب بیشتر محض تفنن رفتیم و دیدیم و نتیجه کار هم معلوم بود! «سرخپوست» را هم زیاد دوست نداشتم.
۳ ب- در مورد بهترین هم «متری شش و نیم» فیلم قابلتوجهی بود. «هزار تو» را هم دوست داشتم.
اما در مورد فیلمهای پشت سیستم:
سریالهای «چرنوبیل» و «تاریکی» خیلی توجهم را جلب کردند و فیلم «ژوکر» را هم دوست داشتم. «درخشش» استنلی کوبریک را هم -که البته قدیمی بود- امسال دیدم که جزو بهترینها بود.
https://srmshq.ir/8e04va
۱- تعداد رفتن به سینما را خاطرم نیست. فکر میکنم بیش از ۲۰ بار رفتم. «ماجرای نیمروز ۲»، «قصر شیرین»، «متری شش و نیم»، «شبی که ماه کامل شد»، «۲۳ نفر» و در گیشه و در هنر و تجربه هم «میدان جوانان سابق» و «در جستجوی فریده» را دیدم. فیلم جالب دیگری هم در حوزه محیطزیست و موضوع فرونشستها دیدم که چون کور اسمی دارم فراموش کردم. اگر فیلمی را نوشتم که مربوط به سال ۹۸ نیست، به بزرگواری خودتان ببخشید.
۲- اول که تنبلی دوم هم حالا که فکر میکنم تنبلی.
۳ الف- بهترین به نظرم «شبی که ماه کامل شد» (شاید به دلیل انتخاب سوژه) است. خیلی در بحث ساخت و... مهارت ندارم. البته فیلمهای خوب دیگری هم داریم.
۳ ب- بدترین فیلم (اگر اسمش را اشتباه نکنم) «قانون مرفی» کار طنزی بود که به اصرار چند تا دوست ناباب رفتم و در اواسط فیلم از تاریکی سالن استفاده کردم و زدم بیرون و رفتم در کافهای نزدیک سینما اسپرسو خوردم.
https://srmshq.ir/avkby4
دیدن فیلم در سینما حال و هوایی خاص دارد. جلوههای ویژهای كه در سینما و روی پرده نقرهای میبینیم، هرگز با صفحۀ كوچكِ كامپیوتر و قابِ تلویزیون قابل مقایسه نیست، اما متأسفانه در شرایط فعلی جامعه، گاهی علاوه بر حس و حال نداشته، هزینۀ سینما رفتن هم یك مانع جدی است. یادم میآید در جمع تعدادی از دانشجویانی -كه اكثراً از كارمندان دولت بودند- راجع به فیلم دیدن و سینما رفتن صحبت میکردیم؛ بیشترشان میگفتند: «ما به دلیل هزینههای زندگی سینما نمیرویم.» و دلیلش را هم گرانی بلیط و هزینههای جنبی آن میدانستند و اینكه «یك خانواده چند نفره هستیم و اگر بخواهیم در سینما فیلم ببینیم، علاوه بر گرانی بلیط مخارج دیگری هم دارد كه بودجه ما كفافِ آن را نمیدهد. درنتیجه ترجیح میدهیم با یك «دیویدی» كل خانواده و دوستان و آشنایان فیلم ببینم!» میخواهم بگویم سینما رفتن هزینه دارد و با شرایط اقتصادی بسیار بدی كه مردم دارند، از پس فیلم دیدن در سینما برنمیآیند و مطمئن باشید با این شرایطی كه روزبهروز هم بدتر میشود، کمکم همۀ بستههای فرهنگی از سبد خریدِ خانوار كنار گذاشته میشوند.
دوم اینكه فرهنگِ سینما رفتن و فیلم دیدن هم خودش مسئله مهمی است. خود من ترجیح میدهم از لذتِ دیدنِ همۀ آن جلوهای ویژه بگذرم و به فكر صنعت سینما هم نباشم! توی خانه و در آرامش كامل فیلم ببینم. یادم نمیرود مدتی پیش بهاتفاق یكی از اعضای خانواده برای دیدنِ فیلمِ «فروشنده» ساختۀ اصغر فرهادی به یكی از سالنهای سینما در شهر كرمان رفتیم، بلیطها شمارۀ صندلی نداشتند، معنیاش این بود كه انتخاب صندلی با خودمان است. جایی انتخاب كردیم و نشستیم، «فروشنده» از آن فیلمهایی بود كه دلم میخواست حتماً روی پردۀ سینما ببینم. فیلم شروع شد اما هیچ خبری از سكوت و آرامش نبود! هرچند ثانیه یکبار درِ سالن باز میشد و همزمان نور موبایل به درون سالن میتابید و تمركزمان را به هم میریخت، تا نیم ساعت بعد از شروع فیلم این صحنۀ آزاردهنده ادامه داشت و همینطور جمعیت بود كه وارد سالن میشد و چون بلیطها شماره صندلی نداشتند با سروصدای بیشتری به دنبال پیدا كردن جا برای نشستن میگشتند و تازه بعدش هم صدای باز كردن بستههای پفك و چیپس و پج پچهای تعارف و... و به همین دلایل مدتها است كه در كرمان سینما نمیروم؛ از خیر جلوههای ویژه و زیبا هم میگذرم.
هرچند كه میدانم باید به سینما رفت و فیلم دید.
در سینمای هنر و تجربه دو فیلم دیدم «میدان جوانان سابق» كاری از مینا اكبری كه به خاطر سوژهاش بسیار به دلم نشست و احساس قرابت كردم و دیگری «قصه گوی مردم» كاری از دكتر مجید فدایی كه جای حرف بسیار دارد.
۱- از اول سال فیلمهای زیادی دیدم اما هرچه بیشتر فیلم دیدم كامم تلختر و تلختر شد! چندتایی را یادم هست: «متری شش و نیم»، «مغزهای كوچك زنگزده»، «عصبانی نیستم»، «داركوب»، «شعلهور»، «نبات» و...
۲- باور میکنید دلم تنگ شده برای دیدن فیلمی مثل «ماهیها عاشق میشوند» یا «در دنیای تو ساعت چند است»؟!
۳ الف- و اما یكی از فیلمهای خوبی كه دیدم «شبی كه ماه كامل شد» از نرگس آبیار بود. نرگس آبیار حالا یك كارگردان مطرح است. من فقط بهعنوان یك زنِ كارگردان به او نگاه نمیکنم، او خوب بلد است چطور فیلم بسازد و راهش را تا حدودی از دیگران جدا كرده است. به هر واقعهای كه میپردازد، قوی و جذاب كار میکند. كاری به سفارشی بودن یا نبودنِ سوژههایش هم ندارم كه همانها را هم با نگاه جدیتر و عمیقتری دنبال میکند و نشان داده است كه دغدغۀ فیلم ساختن دارد.
فیلم «شبی كه ماه كامل شد» از همان اول آدم را روی صندلی میخكوب میکند. ابتدا با یك قصۀ عاشقانه روبهرو میشویم، یك عشقِ داغ كه به ازدواجی بدفرجام ختم میشود. آنچه در بخش اول میبینیم، همه و همه نشان از عشقی رمانتیك و نجواهایی عاشقانه دارد، با دورنمایی از یك زندگی آرام و عاشقانه؛ اما زندگی خیلی زود روی دیگرش را نشان میدهد و ماجرا به داستان واقعی و هولناكی ختم میشود كه حداقل برای ما کرمانیها تا حدودی آشنا است و... .
اما آنچه همیشه برایم جای سؤال باقی گذاشته و دلم میخواهد به آن اشاره كنم این است كه چرا فیلمنامهنویسان و کارگردانان ما به تلخی و خشونت خو گرفتهاند؟! قصۀ بیشترِ فیلمها با خشونت و غم و اندوه گرهخورده است، تلخیها تا دلتان بخواهد کشدار و جانكاه است، تلخیهایی كه تمامی ندارد و روح و روانمان را به هم میریزد. واقعاً نمیتوانم بفهمم در تیرهروز كردن و بدبخت كردن شخصیتهای فیلم چه مزیت و برتری وجود دارد؟!
https://srmshq.ir/vgz734
۱- ۴ مرتبه
۲- کم بودن تعداد فیلمهای خوب که ارزش دیدن داشتند.
۳ الف- بهترین فیلمی که دیدم فیلم «مسخرهباز» به کارگردانی همایون غنیزاده، بود. تکنیکیترین فیلم ایرانی که تابهحال دیدم، نورپردازی، فیلمبرداری (تداعیکننده فیلم «امیلی» که داریوش خنجی فیلمبرداری آن را بر عهده داشت.) انتخاب زوایای غیرمتعارف و هنرمندانه، بازی بسیار عالی شخصیتها، جلوههای ویژۀ فیلم که در تاریخ سینمای ایران مثلش را شاهد نبودم، حال و هوای سوررئال فیلم که به سلیقه بنده بسیار نزدیک است، داستان بسیار جالب فیلم، استفاده از میزانسنهای تئاتری در دل فیلم و... باعث شده بودند فیلم خوبی بشود.
۳ ب- به خاطر تحقیقی که قبل از دیدن فیلمها میکنم، فیلمی که بشود گفت بدترین فیلم بوده، ندیدهام.
دبیر بخش موسیقی
https://srmshq.ir/qcst60
۱- هفت تا فیلم را در سینما دیدم و بالای پنجاه فیلم را با ویدئو سیدی...
۲- ...
۳ الف- بهترین فیلم: «مغزهای کوچک زنگ زده»
۳ ب- بدترین فیلم: «مطرب»
۳ ج- سوژه و داستان، اجرا و بازی.
عکاس
https://srmshq.ir/azo6dh
۱ و ۲- قرار است از سینما رفتنها و فیلمهایی که امسال دیدهام بگویم؛ خیلی خوب است؛ اما این سؤال دوباره من را با خودم درگیر میکند و منِ عاشق تصویر را با دوراهی همیشگی روبهرو میکند: سینما رفتن یا نرفتن همیشه دغدغه این سالهای من بوده؛ راستش اول هم گفتم من عاشق تصویرم؛ سینما و عکاسی همیشه به من این فرصت را دادهاند که با دنیایی از زیبایی بصری، تصویر و نگاه متفاوت روبرو شوم؛ اما اگر بخواهم صادقانه بگویم در سینمای ایران کمتر توانستهام گمشدهی ذهنم را بیابم و با آن عشقبازی کنم، از من پرسیده شده چند بار به سینما رفتهای؟ چند بار... یک، دو، سه، چند بار؟ اگر همهچیز روال عادیاش را داشت الآن قطعاً تعداد سینما رفتنهایم از دستم درمیرفت اما متأسفانه اینجور نیست؛ «ژان لوک گدار» معتقد است که سینما چیزی است بین هنر و زندگی برخلاف ادبیات و نقاشی؛ همین من را مجذوب خود کرده، گاه فیلمی من را به دنیای نقاشی میبرد و گاه با شاعرانگیاش لذتی صدچندان به من میدهد و این یعنی خود زندگی؛ همیشه دنبال فیلمهایی با این رویکرد بودهام که متأسفانه در سینمای ایران کمتر یافتهام و برای همین تمایلم به سینما رفتن کمتر شده و این همان دوراهی همیشگی است. چندین سال پیش بود که فیلم «شبهای روشن» «فرزاد مؤتمن» من را مجذوب خود کرد و بارها آن فیلم را دیدم و هنوز هم دوست دارم آن را ببینم، نماها و پلانهای شاعرانه این فرصت را به من داد تا با فیلم زندگی کنم. حسی که چند سال بعد با فیلم «در دنیای تو ساعت چند است» «صفی یزدانیان» تکرار شد و در آن فیلم منِ عکاس توانستم با نگاه فیلمساز همراه شوم و ارتباط سینما و عکاسی را ببینم و چندین روز حالِ خوبِ دیدنِ فیلم با من همراه باشد. این فیلمها کمتر در سینمای ایران ساخته میشود و اگر هم بشود فرصت اکران زیادی ندارد و من بیشتر در خانه چندبار آنها را دیدهام. متأسفانه امروز نوع نگاه و تفکر در سینمای ما کمرنگ شده و مخاطب دنبال اینها نیست؛ خود جامعه این را نخواسته و مردم را به دیدن این فیلمها عادت نداده و جایش را سطحینگری گرفته است.
چندین سال پیش برای دیدن فیلم «وقتی همه خوابیم» «بهرام بیضایی» با خانواده به سینما رفتیم یادم نمیرود که فقط خانوادۀ ۶ نفرۀ ما به تماشای فیلم نشست، آن روز خیلی حرص خوردم که چرا برای فیلم یکی از بزرگان سینمای ما سالن اینقدر خالی است؟! چندین سال از آن روز میگذرد و امروز فهمیدم که واقعاً همه خوابیم... چون ما خودمان خواستیم که از فیلمهای «بیضایی»، «حاتمی»، «تقوایی» و ... به فیلمهای نازل امروزی برسیم و من باید امروز حسرت بخورم که دیگر بیضایی و خیلیهای دیگر فیلم نمیسازند که من بتوانم در همان سالن خالی حداقل فیلمی به معنای واقعی ببینم. دلایل کمتر سینما رفتن من همینها است، وقتی فیلمسازان مطرح ما یا گوشهگیرند و به انزوا راندهشدهاند یا عطای وطن را به لقایش بخشیدهاند من با چه ذوقی به سینما بروم؟! «وقتی همه خوابیم» بیضایی را که در سالن خالی دیدم امیدوار بودم اوضاع بهتر شود ولی انگار امیدم واهی بود و من بارها در سالن خالی فیلم دیدم و هر بار چشم به آینده داشتم ولی انگار خوابمان ابدی است و خیال بیدار شدن نداریم.
تعریف سینما برای من سالنی پر از تماشاگر است ولی این را خیلی کم در این سالها دیدم. البته سالنهای فیلمهای نازل تجاری پر است اما من از تعریف فیلم به معنای واقعی حرف میزنم. دیگر اینکه سالنهایی که با کمترین امکانات در شهر کرمان وجود دارد، نمیتواند حس خوبی به من عشقِ فیلم منتقل کند؛ ما همان سالنهای ۲۰ سال پیش را داریم. فقط سالن کوچک هتل پارس با نمایش فیلمهای «هنر و تجربه» -که امسال چندین فیلمش از جمله «در جستجوی فریده»، «رضا» و ... را دیدم- من را تا حدودی راضی میکند؛ وگرنه هر بار که در سالنهای سینمای شهر فیلمی دیدم بیشتر از خودِ فیلم درگیر حواشی شدهام؛ آخرین بار برای دیدن فیلم «جهان با من برقص» «سروش صحت» به سینما رفتم؛ تعریف فیلم را شنیده بودم و مشتاق دیدن؛ توقعم برآورده شد و فیلم همانی بود که میخواستم، اما تمام مدت فیلم صحبتهای بلند دختران جوان ردیف جلو -که انگار برای هر کار دیگری بهجز فیلم دیدن به سینما آمده بودند- توجه من را به آن سمت میبرد جوری که مجبور به تذکر دادن شدم، هرچند تأثیری نداشت و ادامه داشت اما مدتی سکوت برقرار شد. خیالم از جلو که راحت شد کودک ردیف پشت که با مادرش آمده بود شروع به قدم زدن و صحبت کرد! دیگر چارهای نبود و باید فیلم را به پایان میرساندم؛ رساندم و منتظر خروج کودک و مادرش ماندم که تذکر دهم تا شاید اثری داشته باشد اما جواب مادر وقتیکه گفت: «شما چهکار به بچۀ من دارید و زورتان به سر بچه رسیده» را که شنیدم فهمیدم قرار نیست فرهنگ سینما رفتن ما درست شود و این کودک همان دختران جوان ردیف جلو هستند که آداب سینما رفتن را از سنین کودکی در خانواده و حتی جامعه یاد نگرفتهاند. وقتی فیلم موردعلاقهات را اینجوری ببینی دیگر تمایلی به سینما رفتن داری؟! حالا هرچقدر از رونق چرخه سینما بگویند باز هم ترجیح میدهی فیلم را خریداری کنی و در خانه ببینی، تازه اگر بخری؛ که همان هم بازار دانلود و کپی امروز داغ داغ است، اینها همه حلقههای به هم پیوستهای است که مرا نسبت به دیدنِ فیلم در سالن سینما دلسرد میکند.
باز هم از دلایل سینما نرفتن بگویم یا مثل همیشه در آرزوی حل شدنش بمانم، مگر چارهای هم دارم؟! با اینکه روزبهروز بدتر شده اما محکوم به امیدواریام.
۳ الف- بگذریم؛ قرار است از بهترین و بدترین فیلمهایی که دیدم هم بگویم؛ امسال فیلمهایی زیادی را دیدم که بیشترشان در خانه بود: «سرخپوست» «نیما جاویدی» یکی از فیلمهای دوستداشتنی امسال من بود که برای من عکاس پر از تصاویر و کادرهای جذاب و بازی با نور و فرم بود که گاه شکل نقاشی به خود میگرفت و من را ترغیب به دیدن چندباره فیلم کرد. همین حس زیبا در فیلم «جهان با من برقص» «سروش صحت» بهنوعی دیگر در من تکرار شد، فیلمی که من را با نگاهی زیبا به زندگی و مرگ آشنا کرد. فیلم دیگری که برایم جذاب بود فیلم «رفتن» «نوید محمودی» بود که توانست خط داستان و روایتگری در نگاه مستند را به من بیاموزد و لذت دیدنش را با من همراه کند؛ اما اگر بخواهم بهترین فیلم را انتخاب کنم باید چند نام را بگویم؛ اما فقط نام فیلم «۱۹۱۷» «سم مندس» را میبرم چون پر از لحظات ناب برای من عاشق عکاسی و سینما بود و یکی از بهترین فیلمهای ژانر جنگی بود که بعد از مدتها دیدم.
۳ ب- از بدترین هم باید بگویم. این روزها به هر طرف که نگاه کنی بدهای زیادی میبینی که ما را احاطه کردهاند. فیلمهای زیادی هم بوده که از دیدنش پشیمان شدم؛ اما یکی از آنها فیلم «قانون مورفی» «رامبد جوان» بود که در جمعی دوستانه دیدم که نه برایم سرگرمکننده بود و نه هیچچیز دیگری داشت و حتی نتوانستم آن را تا آخر ببینم.
https://srmshq.ir/rok1zc
۱- امسال مجموعاً ۶ بار سینمای گیشه رفتم و فیلمهای «مطرب»، «متری شش و نیم»، «شبی که ماه کامل شد»، «ماجرای نیمروز» و «ایکس لارج» را در آنجا دیدم.
در سینمای هنر و تجربه تعدادی از آثار کوتاه فیلمساز کرمانی آقای بابک دقیقی را دیدم. (این نکته را اضافه کنم که پلههای سینمای هنروتجربه واقعاً عذابآور است و ایکاش دسترسی به این سینما راحتتر بود.)
۲- سالها است که دیگر چندان پیگیر دیدن فیلم در سالنها نیستم و دلیل آن به کیفیت فیلمها برمیگردد. سینمای ما دیگر حال و هوای گذشتهها را ندارد، اما اگر فیلم خوبی مانند «متری شش و نیم» اکران شود دو سه بار آن را در سینما خواهم دید.
۳ الف- در سینما: بهترین فیلم «متری شش و نیم» و پشت سیستم: بهترین فیلم «مرد ایرلندی»
۳ ب- در سینما: بدترین فیلم «ایکس لارج» و پشت سیستم: بدترین فیلم رمبوی ۵