فیقا فیقِ سُرناها، دُم دُمِ دُهُل‌ها / پرسه‌ای در دوازدهمین جشنوارۀ موسیقی نواحی ایران

سیدفواد توحیدی
سیدفواد توحیدی
فیقا فیقِ سُرناها، دُم دُمِ دُهُل‌ها / پرسه‌ای در دوازدهمین جشنوارۀ موسیقی نواحی ایران

جشنواره موسیقی نواحی ایران از ۱۶ تا ۱۹ آبان‌ماه در استان نغمه‌ریز کرمان برگزار شد. ۲۸۰ هنرمند از ۲۰ استان کشور و کشورهای ترکیه، افغانستان و عراق در جشنواره امسال حضور داشتند. افتتاحیه جشنواره برای اولین بار در کاروانسرای گنجعلیخان با دستمال‌بازی و ساز و دهل سیرجانی‌های عزیز جان گرفت. فضایی زیبا ولی برای خیل دوست‌داران، کوچک. افتتاحیه با چند سخنرانی و چندین اجرای زیبای موسیقی از نقاط مختلف کشورمان و یک اجرا توسط هنرمندان کشور ترکیه به پایان رسید که روی‌هم‌رفته جذاب و باشکوه بود.

روز دوم با جلسات پژوهشی آغاز شد. «جُستاری در موسیقی نواحی استان کرمان» عنوان سخنرانی من در محل تماشاخانۀ پارس کرمان بود که با نمونه‌های صوتی و اجرای هوشنگ کردستانی و نغمۀ زال (نی محلی) مجتبی سالمی همراه بود. موضوع اصلی جشنوارۀ امسال منظومه‌های عاشقانه بود که هر عصر هنرمندان شرکت‌کننده را در محل سالن اجتماعات اتاق بازرگانی گردِ هم. می‌آورد؛ نکته عجیب این بخش عدم حضور هنرمندان منظومه‌خوان کرمانی بود؛ این در حالی است که کرمان یکی از قطب‌های منظومه‌خوانی کشور است. بعد از این بخش هنرمندان به محل اجراهای عمومی در محل کاروانسرای گنجعلیخان می‌رفتند و برای جمعیت مشتاق و هنردوست به هنرنمایی می‌پرداختند. مشکل این بخش از برنامه تراکم بیش از حد جمعیت در کنار سردی هوا بود.

جلسه بعدی پژوهشی به موضوع تغییرات آوای غربت‌نشینی می‌پرداخت.: «پرنگ فرازمند» پژوهش‌های خود را در خصوص تغییرات موسیقی مهاجران کُرد مقیم سوئد ارائه داد که بسیار دقیق و جذاب بود.

موضوع بعدی، موسیقی‌شناسی کاربردی در مواجهه با تغییرات فرهنگ‌های موسیقیایی اقوام بود که توسط «پیام یوسف» استاد ایرانی دانشگاه‌ هاروارد ارائه و بسیار مورد استقبال مخاطبان واقع شد. صحبت‌های دکتر همت سلیم کافکا سیالی از کشور ترکیه و قول مساعد او در جذب و بورسیۀ دانشجویان موسیقی ایرانی پایان‌بخش دومین جلسه پژوهشی جشنواره دوازدهم بود. هم‌زمان با شهر کرمان گروه‌های جشنواره در شهرستان‌های دیگر استان هم به اجرای برنامه می‌پرداختند که استقبال فوق‌العاده مردم در شهرستان‌ها هیچ دست‌کمی از شهر کرمان نداشت.

از دیگر بخش‌های جشنواره نمایشگاه عکس مربوط به پژوهش‌های موسیقی نواحی در گالری هومر، نمایشگاه سازهای نواحی در محل سازخانه هرندی کرمان و نمایشگاه محصولات موسیقی نواحی در محل هتل پارس بود.

بخش سوم جلسات پژوهشی با موضوعات مطالعۀ تطبیقی منظومه اصلی و کَرم در خراسان شمالی، قصه‌های عامیانه ترک‌ها از منظر موسیقی و سهم منظومه‌ها در ادبیات و فرهنگ مردم ایران بود که توسط مژگان چاهیان، پروفسور علی کافکا سیالی و اجرای موسیقیِ اساتید روشن گل‌افروز و اوزان نیهات برگزار شد. به‌طورکلی جلسات پژوهشی امسال که به همت دکتر مریم قرسو، دکتر کیوان آقا محسنی، دامون شش‌بلوکی و نوید وزیری برگزار شد از تمام ادوار جشنواره منسجم‌تر و پربارتر بود و همین مسئله برگزاری جشنواره‌ای مستقل در امر پژوهش را ضروری‌تر می‌کند. یکی از اتفاقات مبارک امسال حضور تعداد زیادی از دانشجویان مقطع کارشناسی ارشد رشته‌های اِتنوموزیکولوژی و موزیکولوژی دانشکدۀ موسیقی دانشگاه تهران در جشنواره بود. اختتامیه جشنواره در محل تالار خواجه نصیر برگزار شد.

صحبت‌های گله‌آمیز «احمد صدری»؛ دبیر جشنواره در خصوص عدم وجود زیرساخت‌های لازم ازجمله یک سالن استاندارد برای برگزاری چنین جشنوارۀ باکیفیتی منصفانه و قابل‌تأمل بود. استانی که ۱۲ دورۀ برگزاری را در کارنامۀ خود دارد هنوز مکان مناسب و استانداردی برای اجرای بهتر و بی‌دغدغه‌تر هنرمندان شرکت‌کننده فراهم نکرده است. از نقدهایی که به اختتامیه جشنواره وارد است اجرای بیش‌ازحد گروه‌ها در کنار سخنرانی‌ها و بخش اهدای جوایز بود.

به‌طور کلی و با نگاهی منصفانه جشنواره دوازدهم با کیفیتی خوب و قابل‌قبول برگزار شد که تلاش استاندار فرهنگ‌دوست کرمان، شهردار کرمان، مدیر کل میراث فرهنگی، مدیر کل صدا و سیما و شخصِ «سورج یاسایی» به‌عنوان دبیر اجرایی و تیم همراهش و سایر عوامل اجرایی استان و مرکز ستودنی است. به امید برگزاری پربارتر این جشنواره در سال‌های آتی.

آموزش زندگی به کودک با الفبای موسیقی/ به‌روز کردن شیوه‌های آموزش و یکسان‌سازی نرخ کلاس‌ها ضروری است/میزگردی با موضوع آموزش موسیقی کودک

سیدفواد توحیدی
سیدفواد توحیدی
آموزش زندگی به کودک با الفبای موسیقی/ به‌روز کردن شیوه‌های آموزش و یکسان‌سازی نرخ کلاس‌ها ضروری است/میزگردی با موضوع آموزش موسیقی کودک

موسیقی کودک یکی از موضوع‌های اساسی و مهم در بحث آموزش موسیقی است که متأسفانه در حد منزلت و جایگاه به آن پرداخته نشده است. شاید با یک برنامه‌ریزی مدون و اصولی بتوان کودکان را به سمت فراگیری درست و هدفمند موسیقی هدایت کرد؛ کاری که در کشورهای پیشرفتۀ دنیا عملی شده است. میزگرد این شمارۀ سرمشق با حضور مهسا ایرانمنش، نوشین‌السادات رحیمی، رومینا زمانی، امیر شهیدی‌زندی و علی کمالی، از مدرسان موسیقی کودک در کرمان برای شناخت مشکلات و معضلات این رشته و شناخت نسبی از جایگاه و سطح آموزش موسیقی به کودکان در این شهر انجام گرفته است. مسلماً عزم راسخ و وسعت افق دید دلسوزان این رشته می‌تواند آینده‌ای روشن و ایده‌آل را تضمین کند.

مهسا ایرانمنش، از سال ۸۵ ویولن ایرانی کار کرده و دو سال است که سنتور می‌نوازد. سال ۹۶ دورۀ موسیقی کودک را نزد استاد ناصر نظر گذرانده و یک سال و نیم است که موسیقی کودک را به‌صورت جدی شروع کرده است.

نوشین‌السادات رحیمی که موسیقی را از سال ۸۵ با پیانو شروع کرده. از سال ۸۷ به‌طور تخصصی وارد حوزۀ موسیقی کودک شده و در شیراز و تهران آموزش دیده است.

رومینا زمانی، ۱۹ ساله است؛ از ۱۲ سالگی پیانو می‌زده و الآن ویولن هم می‌نوازد. دو سال است که نزد استاد ناصر نظر در تهران آموزش می‌بیند و خود نیز به کودکان آموزش می‌دهد. ویولن، دف، تنبک، پیانو و سنتور را آموزش دیده ولی سازهای اصلی‌اش ویولن و دف است.

امیر شهیدی‌زندی، از سال ۷۵ کیبورد و پیانو را نزد حسین خسرویان آموزش دیده و سال ۸۷ یک دوره در شیراز نزد مهرزاد فروزان و بعد نزد ناصر نظر و مهناز دژاکام آموزش دیده است. او از سال ۸۷ در آموزشگاه‌های کرمان موسیقی کودک کار می‌کند.

علی کمالی، نوازندگی موسیقی را از سال ۶۸ شروع کرده، ساز اصلی‌اش پیانو است و نزد استاد قازاریان آموزش دیده است. او از همان ابتدا و با آموزش فلوت و بلز وارد عرصه موسیقی کودک شده است.

فؤاد توحیدی: موسیقی کودک از نظر شما چه تعریفی دارد؟

شهیدی: موسیقی کودک، پایه و شروع موسیقی است، دورۀ سنی پنج تا هشت‌سالگی را دربرمی‌گیرد و به‌نوعی می‌توان گفت ورود به دنیای موسیقی است. اکثر نوازندگان حرفه‌ای و نخبۀ دنیا موفقیت امروز را مدیون تلاش‌شان در این سن می‌دانند. یک مدرس خوب و دلسوز می‌تواند راهگشای آینده‌ای روشن برای ورود به عرصۀ موسیقی باشد و کودک را در مسیر درست پیشرفت قرار دهد.

رحیمی: موسیقی کودک سبکی از موسیقی است که سازهای خاص خودش را دارد و با سازهای ساده شروع می‌شود. موسیقی کودک شاد و مفرح است و باید به نحوی آموزش داده شود که بچه‌ها در آینده هم بخواهند موسیقی را با اشتیاق دنبال کنند.

کمالی: من اولین موسیقی برای کودک را صدای قلب مادر می‌دانم که پیش از به دنیا آمدن هم به گوش کودک می‌رسد. او در شکم مادر ریتم را می‌شنود و با آن آشنا می‌شود. به عقیدۀ من قرار نیست موسیقی کودک حتماً شاد باشد؛ آزمایش جالبی در این زمینه انجام شده، بچه‌هایی که بی‌تابی می‌کردند را داخل ماشین‌های مسابقه می‌گذارند و برای آن‌ها موسیقی با صدای بلند پخش می‌کنند و بچه‌ها با این صدا آرام می‌شوند. صدای قلب مادر هم وقتی بچه در رحم است، خیلی بلند است؛ بر همین اساس شروع موسیقی را از همان زمان می‌دانم. همۀ فرزندان یوهان سباستین باخ، موزیسین شدند چون زمانی که مادرشان باردار بوده، مدام در معرض صدای موسیقی قرار داشتند.

زمانی: به نظر من موسیقی کودک را باید به‌صورت ساده درآوریم طوری که برای بچه‌ها قابل درک و لمس باشد. موسیقی را ساده و غیرمستقیم با بازی و قصه به بچه‌ها آموزش می‌دهیم طوری که جذاب باشد و بچه‌ها علاقه پیدا کنند و بخواهند آن را ادامه دهند. بچه‌هایی که از ابتدا با یک ساز اصلی شروع می‌کنند یا نزد استادی درس می‌گیرند که با شیوۀ آموزش موسیقی به کودک آشنا نیست، دل‌زده می‌شوند و دوست ندارند ادامه ندهند. اینکه کودک خاطرۀ خوبی از موسیقی در کودکی‌اش داشته باشد بسیار مهم است.

ایرانمنش: خلاقیت بچه‌ها زیاد است و ما با استفاده از رنگ، بازی و صداهای متنوع، موسیقی را برایشان ساده می‌کنیم؛ این سادگی باعث می‌شود موسیقی را دوست داشته باشند و چون خلاقیت‌شان زیاد است زود یاد می‌گیرند. آموزش موسیقی به کودکان موجب می‌شود وقتی بزرگ‌تر شدند در ساز اصلی که انتخاب می‌کنند، موفق‌تر باشند و درواقع پایۀ موسیقی‌شان قوی‌تر می‌شود.

توحیدی: بنا به تعریف‌هایی که شد، شما موسیقی کودک را موسیقی‌ای می‌دانید که موجب جذب بچه‌ها می‌شود، اما به نظر من موسیقی کودک، آموزش صرف نیست؛ در واقع موسیقی، هوش بچه‌ها را تقویت می‌کند و ما سبک زندگی را از طریق موسیقی به آن‌ها آموزش می‌دهیم. امروزه ثابت شده که موسیقی برای درمان بسیاری از بیماری‌ها اثربخش است و همچنین موجب افزایش اعتمادبه‌نفس در زندگی شخصی و اجتماعی کودکان می‌شود. درواقع هدف موسیقی کودک خیلی فراتر از آموزش موسیقی است؛ همان‌طور که می‌دانید در دنیا هفت روش اصلی برای آموزش موسیقی کودک وجود دارد که متأسفانه در ایران بیشتر «اُرف» کار می‌شود.

کمالی: البته در بعضی آموزشگاه‌ها روش «سوزوکی» هم کار می‌شود.

...

نُت فقط چند خط است، احساس باید شنیده شود/ چون نُت کار نمی‌کردم خیلی اذیت شدم /گفت‌وگو با پویا بنی‌اسدی؛ مدرس موسیقی کودک

فهیمه رضاقلی
فهیمه رضاقلی
نُت فقط چند خط است، احساس باید شنیده شود/ چون نُت کار نمی‌کردم خیلی اذیت شدم /گفت‌وگو با پویا بنی‌اسدی؛ مدرس موسیقی کودک

متولد ۱۳۷۰ است، از ۱۴ سالگی موسیقی را با نواختن ویولن شروع کرده و از ۱۷ سالگی وارد آموزش موسیقی به کودکان شده است. «پویا بنی‌اسدی» کار کردن با کودکان را بسیار دوست دارد؛ یکی از جنبه‌های مثبت و لذت‌های آموزش به کودکان را اعتماد و باور کامل آن‌ها به معلم‌شان می‌داند که البته اگر دخالت‌های والدین این اعتماد را کمرنگ نکند. او یکی از مشکلات جدی آموزش موسیقی کودک را آسان پنداشتن یادگیری و آموزش آن می‌داند که باعث شده هر کسی با پایین‌ترین سطح دانش موسیقی وارد این رشته شود. بنی‌اسدی در آموزش موسیقی به کودکان بر استفاده نکردن از نت در مراحل اولیۀ تدریس تأکید دارد و یاد گرفتن شنیداریِ موسیقی را در انتقال حس آهنگ بسیار مؤثر می‌داند. نکتۀ جالب در مورد او این است که تحصیلات دانشگاهی‌اش در رشتۀ ریاضی را رها کرده و سراغ تحصیل موسیقی در دانشگاه هم نرفته با این استدلال که آنجا نمی‌تواند استادش را خودش انتخاب کند و به‌طور تخصصی و ویژه به یادگیری ویولن و پیانوی ایرانی که حیطۀ مورد علاقه‌اش در موسیقی است، بپردازد. گفت‌وگو با این هنرمند و مدرس جوان موسیقی کودک را در ادامه می‌خوانید.

موسیقی را با چه سازی شروع کردید؟ چه سازهایی می‌زنید‌ و نزد چه اساتیدی آموزش دیده‌اید؟

موسیقی را با ویولن شروع کردم و سه سال نزد آقای عادل منصوری آموزش دیدم؛ در همین حین پیانو را نزد آقای حسین خسرویان شروع کردم و یک سال شاگرد ایشان بودم. وقتی نواختن ویولن سینا سعیدی، از دوستان خوبم و خوانندۀ گروه خزان که سرپرستی آن را از سال ۸۸ تا ۹۰ برعهده داشتم را شنیدم، از زینت‌ها و حال و هوای سازش خوشم آمد و مدتی با هم کار کردیم و تغییراتی در نحوۀ ویولن زدنم ایجاد کردم. پیانوی کلاسیک را با آقای حسین خسرویان شروع کرده بودم اما علاوه بر موسیقی کلاسیک، علاقۀ زیادی به سبک پیانونوازی استاد مرتضی محجوبی داشتم، ازاین‌رو خودم پیانو را کوک ایرانی کردم و شروع به تمرین ردیف‌نوازی و پیانو‌نوازی استاد محجوبی کردم. ویولن را هم از روی نوارها و آثار اساتید بزرگ موسیقی، استاد پرویز یاحقی، استاد اسدالله ملک و استاد حبیب‌الله بدیعی و… ادامه دادم. از سال ۹۰ تاکنون نوازندگی ایرانی ویولن را بدون معلم کار کرده‌ام البته به‌نوعی معلم من آثار بزرگان ویولن ایران است. چند جلسه هم نزد آقای بابک کوهستانی، ویولن کلاسیک کار کردم و تکنیک‌های نوازندگی و اتودهای ویولن کلاسیک را آموخته‌ام. یک سال و نیم است نزد دکتر پویان آزاده در تهران آموزش پیانوی کلاسیک می‌بینم و دو سال نیز هنرجوی آهنگسازی و هارمونی دکتر محمدسعید شریفیان در تهران هستم. حدود سال‌ ۸۷ بود که آقای مالک شفیعی، از اساتید باسابقۀ موسیقی کودک در کرمان، وقتی دید من به کار کردن با بچه‌ها علاقه دارم به من گفت اگر دوست داری توضیحاتی بدهم و شروع به تدریس موسیقی کودک کنی؛ ایشان سرفصل‌های آموزش بلز در مهدکودک را به من آموختند و آموزش موسیقی کودک را از حدود ۱۷ سالگی شروع کردم.

گروه «خزان» که اشاره کردید را چه سالی تشکیل دادید؟ چند نفر بودید؟

آقای منصوری، گروهی داشت به اسم «گلپونه‌ها» و ما نوازنده‌های آن گروه بودیم؛ ایشان لطف کردند و اجازه دادند از نوازنده‌های آن گروه برای خودم گروه دیگری تشکیل دهم به اسم «خزان»؛ آن زمان به‌صورت تجربی آهنگ‌سازی می‌کردم؛ با هشت نوازندۀ ویولن گروهی را تشکیل دادم و آهنگ‌هایی که می‌ساختم را با هم می‌زدیم. هدفم این بود که چند آهنگ را با گروه ضبط کنیم تا در تهران، خاله‌ام که صدای خوبی دارد روی آن کارها بخواند. هدف اولیه این بود و برنامه‌ای برای اجرای کنسرت نداشتیم. گروه متشکل از هشت ویولن (چهار ویولنِ یک و چهار ویولنِ دو) بود و خودم که سولو می‌زدم؛ یکی از دوستان تار می‌زد و یک نفر تمبک. آقای منصوری به من گفتند تو آهنگ‌های آمادۀ زیادی داری، اگر گروهت را کامل کنی می‌توانید در کنسرت ما چند قطعه هم شما اجرا کنید؛ این اتفاق موجب شد بهنام صفایی، نوازندۀ پیانو و استاد محمدعلی باقری، نوازندۀ کلارینت هم به گروه‌مان اضافه شوند و نفر آخر، خوانندۀ گروه بود که بعد از شنیدن صدای بسیاری از خواننده‌ها، سینا سعیدی را انتخاب کردم که صدای پراحساس و خاصی دارد؛ او کسی بود که آهنگ‌هایم را دقیقاً همان‌گونه که می‌خواستم، می‌خواند، گروه کامل شد و ما ادامه دادیم؛ اجراهای زیادی داشتیم تا آخرین اجرای این گروه در جشنوارۀ ملی موسیقی جوان در سال ۸۹ که چهارم شدیم.

چه شد که گروه‌تان غیرفعال شد؟

کلاً در کرمان کار گروهی انجام دادن خیلی سخت است؛ چند اجرا که انجام می‌دهند، دیگر هر جایی نمی‌آیند و سر تمرین‌ها درست حاضر نمی‌شوند؛ البته الآن بهتر شده، می‌بینم گروه‌های زیادی کار می‌کنند اما حدود ده سال پیش واقعاً کار گروهی خیلی سخت بود، نوازنده در تمرین‌ها حاضر نمی‌شد یا دیر می‌آمد و نمی‌شد چیزی بگویی چون آن‌موقع نوازنده کم بود و توان جایگزین کردن نداشتیم؛ این شد که سراغ کار با کودک رفتم و کار گروهی با بزرگسالان را کنار گذاشتم.

...

می‌خواهید فرزند شما نوازنده شود؟

شهاب جعفری
شهاب جعفری

مدرس موسیقی و پژوهشگر هنر

می‌خواهید فرزند شما نوازنده شود؟

تمرین (با کمک والدین) کمال می‌آفریند. «آیا تمرین کرده‌ای؟» همین چند کلمه است که مایۀ ترس کودکان بی‌میل و والدین پرمشغله شده است. هر کسی می‌تواند چند نت را روی یک ساز یاد بگیرد، اما همانطور که می‌دانیم تنها تمرین مستمر است که نتیجه و موفقیت دارد. هرچقدر هنرجو استعداد موسیقی داشته باشد بدون تمرین پیشرفت نخواهد کرد؛ اما والدین چگونه می‌توانند تمرین مفید را از نواختن صرف تشخیص بدهند؟ تعداد دفعات و طول مدت هر بار تمرین، همیشه پرسش والدین بوده است. نیازی نیست که والدین موسیقیدان باشند تا بتوانند به فرزندشان در آموختن یک ساز کمک کنند. در واقع بدترین کاری که والدین ممکن است انجام دهند، معلم سرخانه شدن برای فرزندشان است.

در مراحل اولیه یادگیری، یک برنامه اساسی ضروری است. اگر والدین بتوانند یک تمرین منظم را در بین روز مانند شستن دندان‌ها هدف قرار بدهند و تقریباً ۱۰ دقیقه باشد، آن‌ها یک کار پایه‌ای و اساسی انجام داده‌اند، حتی اگر وقتی‌که فعالیت‌های مدرسه تمرکز بچه‌ها را به خود جذب می‌کند و با تمرکز بر روی تمرین موسیقی رقابت می‌کند، یک تمرین کم و مداوم باید ثابت نگه داشته شود. هرگز نباید منتظر یک زمان آزاد و کامل بود اما می‌توان مثلاً برای یک هفته، انجام کاری را در اولویت قرار داد. مثلاً نواختن ۴ میزان به‌طور صحیح و کامل که البته این ۴ میزان می‌توانند دقیقاً همان بخش از کل یک قطعه باشند که همیشه اشتباه نواخته می‌شود. قرار نیست که تمرین کردن کاری کسل‌کننده باشد، بلکه می‌تواند سریع، کوتاه و ناگهانی صورت بگیرد. به حافظه سپردن موسیقی از طریق انگشتان و یا به ذهن سپردن آن می‌تواند بسیار مهم باشد و البته این عقیده که زمانی موسیقی واقعاً یک سرگرمی است که ناآگاهانه و ناخودآگاه باشد یک اشتباه محض است و این معادل خلاقیت نیست. راه مستقل خود انضباطی، یک راه پرصلابت می‌باشد و شاید همه معلمین متفق‌القول باشند که مقدار متناسبی از تشویق و پاداش از طرف والدین بی‌اندازه ضروری است. یادگیری یک ساز تا حدی به‌اندازۀ نبرد با خویشتن است. مادامی که کودکان دقیقاً به نواختن خودشان گوش می‌دهند و تلاششان برای تصحیح مشکلاتشان، به نظر می‌آید تذکر دائم اشکالات، تنها باعث تجدید اضطرابشان خواهد شد و بهتر است در این مواقع به نکات مثبتشان اشاره کرد که این البته به معنای نادیده گرفتن نقطه‌ضعف‌ها نمی‌باشد.

هرچه کودکان بزرگتر می‌شوند جدی‌تر شدن تمرین‌ها و برنامه سخت‌تر درسی مدرسه با هم به رقابت می‌پردازد. در این مرحله زمان‌های طولانی‌تر و متمرکزتری برای تمرین مورد نیاز است که در نظر گرفته شود چراکه هنرجو این زمان را برای آموختن قطعاتی که به رپرتوار خود می‌افزاید نیاز دارد. شاید این زمان در تعطیلات آخر هفته میسر باشد که البته تمرین‌های همه روزه مثلاً صبح‌های زود بر روی تمرین‌های تکنیکی می‌تواند این آمادگی ذهنی و فیزیکی را برای زمان طولانی‌تر تمرین در آخر هفته ایجاد کند.

یک جنبه از نوازندگی که هیچ هنرجویی شاید بدون آن نتواند ادامه دهد، پیش رو داشتن زمانی تعیین شده برای اجرا می‌باشد. (که خوشبختانه آموزشگاه موسیقی دژاکام با برگزاری کنسرت‌های هنرجویی این امکان را برای هنرجویان عزیز ایجاد می‌کند.) هرچند که ممکن است به نظر عده‌ای صرفاً آموزش دیدن و پیشرفت کردن لذت بردن از نواختن بدون وجود امتحان یا مسابقه یا اجرای عمومی کافی باشد، اما شاید زمان مشخص و تعیین شده‌ای را پیش رو داشتن، خود به‌عنوان یک عامل آموزشی در تمرکز فکری، فوق‌العاده مؤثر باشد.

توصیه‌هایی به والدین

• شما ممکن است که وقت نداشته باشید یا مایل نباشید که در جلسات درس بنشینید؛ اما سعی کنید که از طریق تلفن با معلم حداقل دو بار در ترم صحبت کنید و کنترل کنید آن‌ها چگونه پیشرفت می‌کنند.

• اگر فرزندان شما برای نواختن یک اثر موسیقی بسیار کلنجار می‌روند آن‌ها را تشویق کنید که کل قطعه را به قسمت‌های کوچکتری مثلاً چند میزانی تقسیم کنند و هر بار بر روی چند میزان مهارت کامل به دست بیاورند.

• به خاطر داشته باشید که برای هنرجویی که نواختن سازهای زهی (مثل ویولن و...) یا سازهای بادی برنجی (مثل ترومپت و ...) و یا سازهای بادی چوبی (مثل کلارینت) را می‌آموزد در ابتدا، ساختن صحیح صدا اهمیت دارد؛ بنابراین از آنان توقع نداشته باشید که در آغاز راه، نت‌های بسیاری را سریع بنوازند.

• هنرجویان ممکن است به هر بهانه‌ای از زیر بار کلاس رفتن یا نواختن شانه خالی کنند. این می‌تواند دلایل مختلفی ازجمله ضعف کار معلم و یا عدم اعتماد به نفس هنرجو و یا فقط انتخاب اشتباه ساز باشد که به هر حال بهتر است دلیل اصلی را کشف کنید.

بایدها (برای والدین)

• با کودکان خود به هنگام تمرین آن‌ها بمانید، به آن‌ها گوش دهید. به تمرکز آن‌ها کمک کنید. این مطلوب‌ترین کاری است که شما می‌توانید برای آن‌ها انجام دهید.

• نکته‌هایی را که معلم در دفترچه تمرین نوشته است بررسی کنید. این کار هم به شما و هم به فرزندانتان در جلسات تمرین کمک می‌کند.

• هر روز را برایشان روز تمرین تعیین کنید. اگر خیلی کوچک هستند یا خیلی گرفتار، به آن‌ها اجازه بدهید یک یا دو روز در هفته را تمرین نداشته باشند و اجازه بدهید خودشان این دو روز را تعیین کنند و پس از آن به حفظ این جدول زمانی توسط خودشان کمک کنید.

• اطمینان حاصل کنید که کودکان زمان کافی برای تمرین در اختیارشان قرار می‌گیرد و مزاحمت‌های بیرونی وقتشان را محدود نمی‌کند.

نبایدها (برای والدین)

• تلاش نکنید معلم دوم بچه‌ها در منزل باشید. به‌عنوان والدین نقش شما تنها یک حمایت‌کننده است نه مدرس.

• کودکان خود را به خاطر اشتباهات زود مسخره نکنید و اجازه ندهید که بقیه خانواده این کار را انجام بدهند.

• بیش از حد از فرزندانتان انتقاد نکنید و برای اولین نشانه‌هایی که از آموختن نشان می‌دهند به آن‌ها پاداش بدهید. به آن‌ها شجاعت بدهید.

خود مشت و مالی/ نقدی بر آموزش موسیقی کودکان در شهر کرمان

حمید آزادگان
حمید آزادگان

به خاطر دارم زمانی که می‌خواستم موسیقی یاد بگیرم و به کلاس موسیقی بروم در شهرمان هیچ آموزشگاهی وجود نداشت و من که کودکی شش ساله بودم برای یادگیری پیانو مجبور شدم نزد استادی بروم که نظامی بود و کلارینت می‌نواخت. ولی هم‌اکنون در شهر تعداد زیادی آموزشگاه موسیقی وجود دارد که در همه این آموزشگاه‌ها موسیقی برای کودکان هم آموزش داده می‌شود و هم‌اکنون بعضی‌ها به‌خصوص قدیمی‌ها اعتقاد دارند که همان قدیم بهتر بود و بعضی‌ها به‌خصوص جوان‌ترها اعتقاد دارند که زمان حال برای یادگیری موسیقی بهتر است. در هر صورت این موضوع نشان‌دهنده افزایش متقاضی برای یادگیری موسیقی در سنین پایین است که در کل فرایند خوبی است و رشد سطح فکری و فرهنگی جامعه را نشان می‌دهد و با توجه به اینکه یادگیری موسیقی در دوران کودکی اثرات مثبت فراوانی دارد باید از این فرصت استفاده کنیم و این آموزش‌ها را به بهترین شکل انجام دهیم تا بتوانیم بهترین بهره را از این فرصت داشته باشیم تا جامعه غنی و نسلی پربار را پرورش دهیم.

متأسفانه به نظر بنده که حدود ۱۸ سال است که در امر آموزش موسیقی به کودکان فعالیت دارم آموزش موسیقی کودکان هم‌اکنون در شهر ما از کیفیت مناسبی برخوردار نمی‌باشد و آن تأثیر مناسبی را که باید بر کودکان ما داشته باشد را ندارد و این امر دلایل مختلفی دارد که می‌خواهم تا حدودی به آن بپردازم و آنچه را که دیده‌ام و تجربه کرده‌ام به اشتراک بگذارم.

اولین مورد مهدکودک‌ها و مراکزی هستند که کار نگهداری و آموزش کودکان را در طول سال تحصیلی به عهده دارند و بزرگترین مشکل از همین‌جا شروع می‌شود چون اولین مکانی که بچه‌ها با موسیقی به‌صورت عملی و از نزدیک مواجه می‌شوند همین‌جا است و تصوری که از موسیقی در ذهنشان نقش می‌بندد از همین مکان شکل می‌گیرد. پس مهدکودک حساسیت بسیار زیادی دارد.

مهدکودک‌ها که بخش بسیار مهمی از کارشان آموزش به کودکان است و بنا به دلایل مختلف از موسیقی استفاده زیادی می‌کنند و معمولاً شخصی در این مراکز به‌عنوان مربی موسیقی در طول سال تحصیلی مشغول به فعالیت است که بیشتر کار نوازندگی را به عهده دارد و معمولاً بچه‌ها را در هنگام خواندن شعر و سرود با نواختن آهنگ همراهی می‌کند و تمام تصور یک کودک از موسیقی را این شخص شکل می‌دهد و برای بچه‌ها بسیار تأثیرگذار است. به‌عنوان‌مثال اگر این شخص در جمع بچه‌ها گیتار بنوازد بیشتر بچه‌ها به یادگیری گیتار علاقمند‌ می‌شود و اگر این شخص فلوت بنوازد بیشتر بچه‌ها به یادگیری فلوت علاقمند می‌شوند و ...

پس نقش این شخص هم بسیار مهم و تأثیرگذار می‌باشد ولی متأسفانه مهدکودک‌ها و مراکز آموزشی برای اینکه در هزینه‌ها صرفه‌جویی کنند ترجیح می‌دهند از اشخاصی استفاده کنند که حق‌التدریس کم‌تری را دریافت می‌کنند و معمولاً کسانی که تجربه و علم و آگاهی چندانی در این زمینه ندارند حاضر می‌شوند این کار و مسئولیت مهم را بپذیرند و مهدکودک را به آزمایشگاه و کودکان را به موش آزمایشگاهی تبدیل می‌کنند و هنگامی که این افراد پس از چند سال کار کردن و آزمون و خطا کردن و به دست آوردن تجربه لازم دیگر حاضر نمی‌شوند که با همان مبلغ اندک به کارشان ادامه دهند دوباره مهدکودک‌ها و مدیران دست به دامان افراد کم‌تجربه و ناآگاه و جوان با هزینه کم می‌شوند؛ و این چرخه دوباره ادامه پیدا می‌کند. البته گاهی افراد بااستعداد و دلسوز هم در این میان پیدا می‌شوند و این امر مهم و حساس را به عهده می‌گیرند ولی زمانی که از نظر مالی به‌اندازه کافی بهره‌مند نشوند نمی‌توانند برای مدت‌زمان زیادی ادامه دهند و مجبور می‌شوند به کارهای دیگر بپردازند؛ بنابراین ما هیچ‌وقت نمی‌توانیم مطمئن باشیم که در مهدکودک‌ها آموزش موسیقی خوبی ارائه می‌شود چون همیشه مربیان موسیقی در مهدکودک‌ها افرادی کم‌تجربه هستند در صورتی که باید برعکس این مورد باشد. به نظر من بچه‌ها در این مقطع بدون اینکه کسی متوجه شود بزرگترین ضربه‌ها را از نظر یادگیری موسیقی می‌خورند و از آن تأثیری که باید موسیقی روی ذهن و روانشان داشته باشد بی‌بهره می‌مانند.

مورد دوم مربیان مهدکودک‌ها هستند که متأسفانه از علم موسیقی آگاهی چندانی ندارند و اگر زمانی شخص باتجربه و کاربلدی هم پیدا شود و بخواهد که از موسیقی به روش درستی در مهدکودک استفاده کند با مخالفت و مقاومت مربیان مواجه می‌شود چون که اغلب این مربیان به روش‌های نادرست و اشتباهی که قبلاً داشته‌اند و سال‌های سال استفاده کرده‌اند عادت کرده‌اند و تغییر این روش‌ها برای آن‌ها بسیار سخت و دشوار است و ترجیح می‌دهند که همان کارهای قبلی را تکرار کنند در صورتی که با کمی تحقیق و پژوهش می‌توانند آگاهی خود را بالاتر ببرند و از این فرصت‌ها بهترین استفاده را بکنند و کیفیت آموزش خود را بالا ببرند.

سومین و یکی از بزرگترین عوامل، مربیان موسیقی تازه‌کاری هستند که برای کسب تجربه قبول می‌کنند با حق‌الزحمه کم در مهدکودک‌ها شروع به کار کنند و بدون توجه به اینکه این کار چقدر مهم و حساس است صرفاً برای کسب تجربه و حقوق اندک به بهانه‌هایی مثل علاقه‌مند بودن به کودکان و آموزش و عشق به موسیقی و...حاضر می‌شوند که بچه‌ها را موش آزمایشگاهی کنند تا خودشان تجربه کسب کنند و از بچه‌های بی‌گناه پله‌هایی می‌سازند برای پیشرفت خودشان و بیشتر از این افراد مدیران مهدکودک‌ها مقصر هستند که حاضر می‌شوند به خاطر پرداخت دستمزد کم افراد بی‌تجربه و ناآگاه و را به کار گیرند.

به نظر من اشخاصی که قصد دارند در مهدکودک‌ها به‌عنوان مربی موسیقی شروع به کار کنند باید ویژگی‌های متعددی داشته باشند؛ باید هم به علم موسیقی آگاهی کامل داشته باشند هم بتوانند با بچه‌ها ارتباط خوبی برقرار کنند هم روانشناس خوبی در حیطه کاری خودشان باشند هم خلاقیت بالایی داشته باشند هم انرژی کافی داشته باشند هم صبر و حوصله کافی و اعصاب فولادین و تجربه کافی در زمینه کار با بچه‌ها را داشته باشند. ولی متأسفانه اشخاصی که در حال حاضر این کار را انجام می‌دهند شاید فقط یکی یا دو تا از این فاکتورها را دارند و بعضی‌ها هیچ‌کدام را ندارند.

چهارمین عامل آموزشگاه‌های موسیقی شهر ما هستند که می‌توان گفت آن‌ها هم در خراب کردن این موضوع نقش مهمی دارند و اولین موردی که می‌توانم به آن اشاره کنم نداشتن محیط مناسب برای آموزش موسیقی به کودکان است اگر به هرکدام از آموزشگاه‌های سطح شهر مراجعه کنیم می‌بینیم که محیط آموزش موسیقی به کودکان دقیقاً همان محیط آموزش به بزرگسالان است و امکانات لازم برای آموزش موسیقی به کودکان بسیار کم و ناچیز است و مورد بعدی که اشتباه بزرگتری می‌باشد استفاده از مربیان کم‌تجربه و نامناسب است که اغلب همان افرادی هستند که در مهدکودک‌ها مشغول به فعالیت می‌باشند و معمولاً پس از یک یا دو سال تجربه کار نادرست و اشتباه در مهدکودک به این فکر می‌رسند حالا که ما در مهدکودک با این همه کودک سر و کار داریم می‌توانیم در آموزشگاه هم به این کار ادامه دهیم و معمولاً زمانی این فکر به ذهن این اشخاص می‌رسد که پیشنهادی از سوی مدیر یک آموزشگاه دریافت می‌کنند که حکایت همان مدیر مهدکودک است و به خاطر تعداد زیاد آموزشگاه‌ها و کمبود مربی کار بلد مدیران آموزشگاه‌ها هم دست به دامان این افراد می‌شوند.

پنجمین عامل هم به نظر من خود خانواده‌ها هستند که متأسفانه در انتخاب مربی کودکشان تحقیق لازم را به عمل نمی‌آورند و معمولاً آن‌ها هم دست به دامان همان مربیانی که در مهدکودک مشغول به کار بوده‌اند می‌شوند و بدون اینکه بدانند در مهدکودک چه اتفاقی برای یادگیری کودکشان در زمینه موسیقی افتاده است و آیا کارهایی که انجام شده مؤثر بوده یا خیر دوباره کودکشان را به دست افراد کم‌تجربه برای ادامه کار می‌سپارند و متأسفانه اغلب بچه‌ها بعد از پایان دوره موسیقی کودک به توانایی لازم برای آنچه که باید به آن دست پیدا کنند نرسیده‌اند و زمانی والدین به این نتیجه می‌رسند که دیگر دیر شده و فرصت بسیار باارزشی را از دست داده‌اند. ضمن اینکه بسیاری از بچه‌ها علیرغم استعداد زیادی هم که دارند اصلاً به این مرحله نمی‌رسند و به دلیل استفاده از روش‌های اشتباه در میانه راه موسیقی را رها می‌کنند و شاید برای همیشه از این هنر دل‌زده می‌شوند.

به نظر من بیشتر این اشتباهات از یک جا سرچشمه می‌گیرد و آن هم تفکر اشتباهی است که همه ما با آن دست به گریبان هستیم و آن هم دست‌کم گرفتن و بی‌توجهی به آموزش کودکان است در صورتی که آموزش این مقطع سنی بسیار مهم و حیاتی و حساس است. در بسیاری از کشورهای پیشرفته مربیان و معلمان از بین بهترین و باهوش‌ترین و بااستعدادترین افراد جامعه انتخاب می‌شوند و بالاترین حقوق‌ها را دارند ولی متأسفانه در شهر و کشور ما این قضیه برعکس است.

موسیقی عامل اعتلای مهارت‌های کودکان

شهاب جعفری
شهاب جعفری

مدرس موسیقی و پژوهشگر هنر

موسیقی عامل اعتلای مهارت‌های کودکان

موسیقی یکی از شاخه‌های هنری است که مفید بودن آموزش آن و نقش یاری رسانیش به ذهن و روان انسان بر کسی پوشیده نیست. این هنر تنها هنری است که در تقسیمات فلاسفه، مستقیماً با روح انسان پیوند برقرار ساخته و بی‌واسطه، گوش و جان او را لبریز می‌کند. صدا به‌عنوان پدیده‌ای روانی، دارای بار عاطفی و یا هیجانی است، صداهای موزون به انسان آرامش عطا می‌کند و صداهای ناهنجار در او تنش و اضطراب را افزایش می‌دهد. آشنا ساختن انسان با این هنر، به‌نوعی در طبیعت آغاز می‌شود، ضربان قلب که با ریتمی خاص او را همراهی می‌کند، نغمه پرندگان و مرغان خوش‌آواز، او را با صوت خوش آشنا می‌سازد و به‌نوعی نیاز به موسیقی را در او بیدار می‌کند. در جوامع کنونی نیز افراد انسان بی‌نیاز از ارضای حس زیبایی دوستی خود نمی‌باشند و در این میان به هنر روی می‌آورند؛ و موسیقی نیز یکی از هنرهایی است که همیشه فرد را به خود جلب می‌کند.

موسیقی قادر است در پایه‌گذاری و روند آموزشی، مدخلی به دروازه‌های دانش باشد. نوازندگی و یا تصنیف یک قطعه کوچک موسیقی شاید بتواند، شفاف‌تر از کلمات، رابطه برقرار نماید. کشف و پژوهش در ریتم، می‌تواند به دانش آموزان در درک مفاهیم دیگر دروس یاری رساند. آموزش آواز و یا یک ساز بادی در یادگیری درس فیزیک و فهم آن اثری راهبردی دارد.

طرفداران آموزش هنر، معتقدند که آموزش موسیقی به کودکان یاری می‌کند تا در مدرسه، بهتر بیاموزند. مربیان و معلمان تصدیق کردند که آموزش موسیقی فرصت بروز مهارت‌های تحصیلی و پایه را، در اختیار دانش‌آموز قرار می‌دهد. در سال ۲۰۱۴ سنجشی آشکار کرد که ۴۰ درصد از افراد موفق و مستعد در علوم، از آموزش موسیقی و تمرینات آن بهره برده‌اند (در کالیفرنیا ۲۰۱۴). یادگیری و نواختن یکی از سازهای موسیقی به دانش آموزان کمک می‌کند که در زمینه‌های حسی، روحی، ذهنی و جامعه‌شناختی، توانایی‌های خود را گسترش بخشند دکتر فرانک ویلسن، معاون کلینیک تخصصی عصب‌شناسی بخش پزشکی دانشگاه کالیفرنیا، گزارش داده است که تحقیقات، نمایانگر این نتیجه‌اند که تمرینات موسیقی، یاری‌رسان حافظه، افزایش‌دهنده تمرکز و پیشرفت دید و بینایی و تیزی شنوایی است. وی نتیجه گرفت که یادگیری نوازندگی یک ساز به‌طور مستمر، باعث توسعۀ قوای ذهنی، فکر و تأثیرگذاری بر نظام جریان عصبی می‌شود.

در پروژۀ تحقیقاتی دیگری در آکادمی علوم و انسان‌شناسی نروژ، مابین دانش‌آموزانی که استعداد موسیقایی داشتند و اشتیاق به پیشرفت در تحصیل، رابطه‌ای عمیق یافت شد. پیشرفت در یادگیری موسیقی، کودکان و دانش آموزان را چنان خودباور می‌سازد که آنان را به یادگیری دروس دانشگاهی راغب می‌کند. درواقع درس‌های موسیقی، راهبری برای جلب علاقه به دروس دانشگاهی هستند. کودکان عقب‌مانده و استثنایی از نظر ذهنی نیز از این امر مستثنی نمی‌باشند، هنگامی که آنان مورد تعلیم موسیقی قرار می‌گیرند، قادر به بسط و پرورش قوای ذهنی خود خواهند شد. آموزش موسیقی، مهارت‌های شنوایی کودکان را نیز، اعتلا می‌بخشد. در پاسائیک نیوجرسی، برنامه‌ای تابستانه برای کلاس‌های دوم تا ششم، در نظر گرفته شده بود که در آن‌ها موسیقی، به هنگام آموزش انگلیسی به کودکان اسپانیایی‌زبان و خواندن انگلیسی به کودکان انگلیسی‌زبان بکار گرفته می‌شد. برنامه، گاهی به‌صورت سازی و گاه به‌صورت آوازی دنبال می‌شد و نهایتاً همه دانش‌آموزان این دوره به موفقیت دست یافتند.

انجمن روانشناسان آمریکا نیز، تحقیقاتی را صورت داد که طی آن تجربه و تحلیل‌هایی در خصوص فرایند متابولیستی «احساس آرامش» انجام گرفت. در این پژوهش ۲۰ دانش‌آموز که عملکرد متفاوت و متغیری در خصوص دریافت آموزش، داشتند، از طریق موسیقی به آرامش و ثبات فزاینده‌ای دست یافتند که با گوش کردن به آن حاصل آمده بود. همچنین از این تحقیقات حاصل شد که رابطه نزدیکی بین موسیقی به‌مثابه ابزاری آرامش‌بخش ذهن و روان کودکانی که امتحان‌های کلاس اول را می‌گذرانند وجود دارد. در این امتحانات از موسیقی به‌عنوان «تنظیم‌کننده روان» استفاده شده بود.

پیشرفت در موسیقی، به کودکان استثنایی که از نظر ذهنی عقب‌مانده‌اند، یاری می‌بخشد تا در زمینه‌های مختلف پیشرفت حاصل نمایند. در واقع آموزش موسیقی، عملکردی را شامل می‌شود که به‌موجب آن، درمان و توانبخشی در این کودکان را افزون می‌سازد؛ و نهایتاً این سازگارپذیری است که زمینه دستیابی به پیشرفت‌های مختلف می‌شود. دانش‌آموزان عقب‌مانده، مشخصاً با آموزش از طریق موسیقی، پیشرفت می‌یابند. درواقع موسیقی و آموزش آن، در خصوص کسب مهارت‌های دائمی و توسعه علایق و مهارت‌های کلاسی بسیار موفق عمل می‌کند. نقش آموزشی موسیقی، علاوه بر اینکه ایجاد نوعی انگیزه است، به‌عنوان نوعی نظام نشانه‌ای نیز عمل می‌کند. وجود این نظام در یادگیری تأثیر فراوان دارد. موسیقی و آموزش‌های مختلف به کودک کمک می‌کند تا در یادگیری، به یاد سپردن و به خاطر آوردن مطالب، از آن به‌عنوان نشانه و جایگزین استفاده کند.

کودکانی که آموزش‌های موسیقی یا هنر دیگری دریافت می‌کنند، پیشرفت‌های قابل‌ملاحظه‌ای در گوش دادن، صحبت کردن، خواندن و مهارت‌های نوشتاری، تمرکز و ... به نسبت سایر دانش آموزان می‌یابند. کودکانی که درس‌های موسیقی را دریافت می‌کنند در ریاضیات و تاریخ نیز از دیگر دانش آموزان پیشرفته‌ترند. ولی گفتنی است که IQ یا ضریب هوشی آنان تفاوتی با دیگر دانش آموزان ندارد. این نتایج توسط هارل، مدیر برنامه‌ریزی هنری موسیقی در مدارس کانزاس، مطرح شد. او گزارشی ارائه نمود که در آن طی تحقیقی، سیزده هزار دانش‌آموز از ۴۲ مدرسه مورد بررسی قرار گرفتند و هنرها به انضمام موسیقی وارد برنامه آموزشی – تحصیلی‌شان شد. کسب گستردۀ تعلیم موسیقی توانست برای گسترده شدن پیشرفت‌های درسی و ریاضیات بسیار مثمر ثمر باشد. مجمع هنرهای کالیفرنیا نیز در این برنامه آموزشی دخیل بود و در این برنامه مدارس از سال ۲۰۱۷، دسته‌بندی و برگزیده شده بودند. در این طرح، هنرها، سازندۀ ادراک و شناخت‌های گوناگون، یافت شدند. هنگامی‌که دوره موسیقایی، افزایش می‌یافت، کودکان موفقیت بیشتری را در میانگین متوسط دریافت ریاضیات در یک ساعت یا یک نیمه‌وقت، نشان می‌دادند. آموزش هنرها، علی‌الخصوص موسیقی، نیازمند دیدی است که آن را به‌عنوان عنصری سازنده در روند آموزش، بپذیرد. این امر رابطه‌ای نزدیک و دوجانبه مابین تخیل و عقلانیت، برقرار می‌سازد. در واقع ارزش آموزش هنرها، پایه‌ای است برای ارتباط آن‌ها با تخیل و دیگر صور فکر. در آموزش هنرها، تصویر و تصویرها خلق می‌شوند که در واقع مدخلی برای درک و فهم، به شمار می‌روند. تحقیقاتی در خصوص عملکرد هنر، روشن ساخته که موسیقی و هنرها، فعالیت‌های فکری و ذهنی را افزایش می‌دهد، ذهن نابالغ او ظرفیت و گنجایش بیشتری می‌یابد و در واقع بر دانش زیبایی‌شناسی او افزوده می‌شود. این ذهن نابالغ نیازمند است تا تحریک شود و از این طریق به رشد طبیعی دست یابد. استدلال گرایی فرضی و قیاسی معمولاً تا سن یازده سالگی برای انسان، ناممکن است. تلفیق یکی از هنرها در جهان آموزش، ابزاری برای دانش آموزان در توسعۀ ادراک خواهد شد.