https://srmshq.ir/e3tz48
موضوع محوری کودکان و نوجوانان، برای تمامی بخشهای این شمارۀ ماهنامۀ «سرمشق»، در آغاز برایم جالب و جذاب مینمود. اما کمی که پیش رفتم، دریافتم که کرمان، در زمینۀ سینمای کودک و نوجوان، اثر شایان توجهی ارائه نکرده و بسیار ضعیف عمل نموده است.
بهطورکلی، کرمان در زمینۀ سینما بسیار ضعیف است. اما این ضعف در سینما با موضوع کودکان و نوجوانان، مشهودتر و پررنگتر است. فیلمسازان کرمانی، کمتر به سمت تولید کار روی این موضوع رفتهاند و همان اندک شمار فیلمسازانی هم که به این موضوع رو آوردهاند، نتیجۀ قابلتوجهی ارائه نکردهاند. این موضوع، شوربختانه هنوز جایگاه حقیقیاش را در بین تولیدات اندک ما در کرمان پیدا نکرده است.
کمی که پیش رفتم و پرسوجو کردم، به چند فیلم مستند برخوردم که در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ساخته شده بودند. یکی از این مستندها، «بازی کودکان» بود، ساختۀ «حمید عسکری» که توسط همین مرکز تهیه و تولید شده بود. در بین این پرسوجوها، به یک فیلم بلند داستانی نیز برخوردم: «مرادو» ساختۀ «مجتبی صفرعلیزاده» که بر اساس رمانی به همین نام از «محمدعلی آزادیخواه» توسط کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان کرمان تهیه و تولید شد. این اثر البته، در نوع ساخت و پرداخت سینمایی، بسیار ضعیف بود.
در بین همین تولیداتی که نام بردم، مستند «بازی کودکان» به کارگردانی «حمید عسکری»، بیش از بقیه توجهم را جلب کرد. البته فیلم کوتاه «کودکان ابری»، ساختۀ «رضا فهیمی»، تولید دفتر انجمن سینمای جوانان رفسنجان نیز مورد مناسبی برای بررسی هست، اما به دلیل اینکه پیشازاین نیز به آن پرداخته شده، از نوشتن دربارۀ آن و تکرار مکررات، پرهیز نمودیم.
مستند «بازی کودکان» چند سال پیش، در برنامۀ شبهای مستند -که در شبکۀ مستند سیما پخش میشد- به روی آنتن رفت و من نیز نخستین بار از همین طریق آن را دیدم. پس از پخش فیلم، به روال همیشگی برنامه، «سعید قطبی زاده» مجری و کارشناس برنامه، دربارۀ این اثر با «حمید عسکری» به گفتوگو نشست.
از زمانی که درگیر کار مطبوعات شدم، در پی مجالی بودم تا به این فیلم بپردازم. موضوع محوری این شماره، به من این امکان را میداد تا به این ایده جامۀ عمل بپوشم. اما از سوی دیگر، جایگاه موضوع کودک و نوجوان، در میان تولیداتی که تاکنون در کرمان انجامگرفته، بیشتر در حیطۀ آثار تلویزیونی بوده است و در بین این آثار، در دهۀ ۱۳۶۰ خورشیدی، مجموعهای با موضوع کودکان و نوجوانان در کرمان تهیه و ساخته شده بود که اغلب، از آن بهعنوان اثری درخور توجه یاد میکنند. مجموعۀ «جنگ پرواز» ساختۀ «محمد عقیلی». که به دلیل مهاجرت دائمی عقیلی به خارج از کشور، امکان گفتوگوی حضوری با وی فراهم نبود؛ ازاینرو ناگزیر، میبایست با یکی از عوامل و همکاران نزدیک به عقیلی، دربارۀ او به گفتوگو مینشستیم. دراینبین، «حمید عسکری»، بهعنوان یکی از نزدیکترین دوستان و همکاران عقیلی -که در «جنگ برای فردا» و «جنگ پرواز» بهعنوان بازیگر نوجوان همکاری داشت- بهترین گزینه برای گفتوگو بود.
در آغاز بنا داشتم دربارۀ هر دو زمینۀ (بازیگری در «جنگ پرواز» و کارگردانی «بازی کودکان») با او گپ و گفت نمایم، اما برای جلوگیری از دوپاره شدن بحث، باید یکی از این دو موضوع را برمیگزیدم. در نتیجه در این شماره، برای ادای دین و پاسداشت جایگاه «محمد عقیلی» در کرمان با «حمید عسکری» به گفتوگو نشستم.
البته لازم به ذکر است که بحث سینمای کودک و نوجوان، گستردهتر از آن است که بتوان در همین شماره و تنها با یک گفتوگو به جنبههای گوناگون آن پرداخت. از اینرو قرار شد تا آسیبشناسی سینمای کودک و نوجوان و پرداخت به زوایای گوناگونِ آن را به یکی از شمارههای آتی موکول کنیم.
بخش دوم مبحث آموزش سینما در کرمان را در قالب میزگردی با حضور: «مسعود محمدی» و «محسن مجیدی»، دو تن از آموزگاران این عرصه در این شماره میخوانید.
به روال شمارههای گذشته، نگاهی خواهیم داشت به برخی از رویدادها و نشستهای سینمایی که در ماه گذشته در کرمان رخ دادهاند.
پاتوق فیلم انجمن سینمای جوانان کرمان، در دو نشست اخیر خود، میزبان دو تن از فعالان سینما و تئاتر بود. در نشست نخست، «علی نفیسی»، از تجربه بازیگری سینما گفت و در نشست دوم، «مهدی بوستانی شهربابکی» فیلمساز و رئیس انجمن فیلم کوتاه ایران، برای مخاطبان سخنرانی کرد. پاتوق فیلم، در آخرین نشست خود میزبان «سعید شیخبهایی» صدابردار کرمانی بود.
در چند روز اخیر، دو تن از فعالان عرصۀ سینما، راهی سفر جاودان شدند: نخست «همایون خسروی دهکردی»، که سالها در سمت مدیرمسئولی مجلۀ «سینما و ادبیات» در حوزه کار مطبوعات سینمایی و ادبی فعالیت داشت و شوربختانه، بهطور ناگهانی و به دلیل ایست قلبی، درگذشت. این ضایعه را به خاندان گرامی او و همچنین، جامعۀ مطبوعات و سایر همکارانش تسلیت میگوییم.
«نصرت کریمی» فیلمساز برجسته و نوگرای سینمای ایران، در سن ۹۵ سالگی بدرود حیات گفت. این اندوه را به جامعۀ سینمای ایران و بهویژه فرزند گرامیاش «بابک کریمی» عزیز تسلیت میگوییم.
روانشان شاد.
https://srmshq.ir/82r4kz
«محمد عقیلی» چطور به کرمان آمد و چه تأثیری روی تولیدات تلویزیونی این شهر گذاشت؟ این پرسش مرا بر آن داشت که دربارۀ این فیلمساز هرمزگانی بیشتر جویا شوم. عقیلی پیش از انقلاب، دورهای در سینمای آزاد هرمزگان، به کار فیلمسازی مشغول بود و به گفتۀ دوست و همکارش «حمید عسکری»، «پدر سینمای آزاد هرمزگان» بود. پس از انقلاب، به همراه همسرش «زینت هاشمی» (تهیهکنندۀ تلویزیون) از تهران به کرمان آمد تا در تلویزیون کرمان، دوران خدمت خود را سپری کند. به گفتۀ حمید عسکری، عقیلی، به دلیل دلخوری از این مأموریتِ ناخواسته، نمیخواست کاری در کرمان تولید کند، اما وقتی ظرفیتهای بومی استان را دید، چنان مفتونِ این شهر شد که دیدگاهش تغییر کرد. او نخست بخشهایی از آیتم نمایشی «جُنگ برای فردا» را در کرمان و برای شبکۀ یک سیما ساخت و سپس، تولید برنامهای به نام «پرواز» را در کرمان آغاز نمود. این برنامه در کرمان تولید و در شبکۀ یک سیما پخش میشد. پس از آن، عقیلی، به طور ناگهانی تصمیم به مهاجرت همیشگی از ایران گرفت و علیرغم اصرار دوستانش (از جمله عسکری) دیگر تا به امروز به ایران بازنگشت.
به دلیل در دسترس نبودن «محمد عقیلی» تصمیم گرفتم با یکی از نزدیکترین دوستان و همکاران او گفتوگو نمایم. «حمید عسکری» را نزدیکترین فرد به عقیلی یافتم که هنوز هم رابطهاش را با او حفظ کرده است.
«حمید عسکری» مردی خوش خو و فروتن است که همواره گپ و گفت با او برایم جذاب بوده است. عسکری در این گفتوگو، همچون همیشه با اشتیاق و پر انرژی از سینما میگفت. در گفتمانهای متوالی، هر بار متوجه شدم که در هر بحثی، نکتهای او را ذوقزده میکند. این بار نیز، وقتی که از «محمد عقیلی» سخن به میان میآمد؛ با شوق از او میگفت. او در این گفتوگو، اظهار داشت که ذائقۀ مخاطب امروز، تغییر کرده است و مجموعۀ پرواز را در اوج کارنامۀ کاری تلویزیون در حیطۀ موضوعهای کودک و نوجوان قلمداد نمود. عسکری مهاجرت همیشگی عقیلی از ایران را تصمیم و اقدامی اشتباه خواند و از همدل نبودن برخی از عوامل تلویزیون و به ویژه همکاران «پرواز» با عقیلی، گلایه کرد. او، نقش عقیلی در یافتن مسیر زندگی آیندۀ خود و برخی دیگر از هم سن و سالانش در مجموعۀ «پرواز» را نقشی مؤثر دانسته و از عقیلی به عنوان فیلمسازی یاد کرد که به همکارانش درس جهانبینی و زندگی میداد.
تصمیم گرفتیم با «حمید عسکری»، دربارۀ همکاریاش با عقیلی در دو مجموعۀ «برای فردا» و «پرواز» و دوران فعالیت عقیلی در تلویزیون کرمان و همچنین نقش او در تولید آثاری با موضوع کودک و نوجوان و تأثیری که در این عرصه گذاشته است؛ گفتوگو نماییم. به این بهانه گریزی کوتاه هم به وضعیت کلی سینمای کودک در سالهای اخیر زدیم.
در آغاز بنا بود لابهلای این گپ و گفت، قدری هم به کارنامۀ کاری عسکری در زمینۀ فیلم کودک بپردازیم، اما به دلیل جلوگیری از دوپاره شدن موضوع، گفتمان دربارۀ کارهای او را به مجالی دیگر موکول نمودیم.
با «حمید عسکری»، در یکی از روزهای پاییز، در دفتر ماهنامۀ «سرمشق» گفتوگو کردم.
سپاسگزارم که این گفتوگو را پذیرفتید به بهانۀ سینمای کودک، نگاهی داشته باشیم بر بخشی از کارنامۀ آقای «محمد عقیلی» و تأثیری که وی در زمینۀ تولید فیلم و برنامهسازی کودک داشت.
در آغاز کمی دربارۀ نحوۀ آشنایی خودتان با آقای «محمد عقیلی» برایمان بگویید.
بنده در مدرسۀ شهاب کلاس دوم راهنمایی بودم. درسم را میخواندم و در کنار آن، در امور تربیتی کار تئاتر و بازیگری را هم شروع کرده بودم. تا اینکه یک روز یک پاترول زردرنگِ مخصوصِ سازمانِ صداوسیما داخل مدرسه آمد و خانم و آقایی از آن پیاده شده و به کلاس آمدند. به دلیل اینکه ما سابقۀ کار تئاتر داشتیم، مدرسه ما را به آنها معرفی کرده بود. آنها ما را خواستند و در فضایی جدای از کلاسهای درس -که در آن نماز جماعت برگزار شده و ساعتهای ورزش ما نیز در آنجا میگذشت- جمع کرده و خودشان را معرفی کردند. این دو نفر، خانم «زینت هاشمی» تهیهکنندۀ تلویزیون و آقای بسیار متشخصی به نام «محمد عقیلی» کارگردان تلویزیون بودند! خیلی زود متوجه شدیم که این دو زن و شوهر هستند.
چه سالی بود؟
اوایل سال ۱۳۶۳ بود. البته منظورم از اوایل، ابتدای فصل مدارس است. تعدادی از ما انتخاب شدیم تا تست بدهیم و از آن جمع ۴۰-۳۰ نفره، هفت یا هشت نفر انتخاب شدیم و باز همین تعداد هم به پنج نفر تقلیل پیدا کرد. این تعداد از مدرسۀ ما بود. از مدارس دیگر هم تعدادی انتخاب شده بودند. قراری را در سالن امور تربیتی، واقع در خیابان ابوحامد معین کردند.
...
https://srmshq.ir/h4o6gx
دلیل اهمیت ندادن به دانشاندوزی در روزگار امروز چیست؟ آموزش سینما، از چه استانداردهایی باید پیروی کند؟ چرا باید در هر مقطعی، متناسب با سطح همان مقطع آموزش داد؟ اینها، بنیادیترین پرسشهای مطرح شده در بخش دوم میزگردی با موضوعِ آموزشِ سینما در کرمان بودند. کارشناسان این میزگرد، «مسعود محمدی» (سرگروه و آموزگار سینما در هنرستان هنرهای زیبای پسران) و «محسن مجیدی» (نمایندۀ جامعۀ دانشگاهی و آموزگار انجمن سینمای جوانان کرمان) بودند.
در بخش نخست این میزگرد در شمارۀ پیشین، «مسعود محمدی»، فیلمساز، عکاس و دانشآموختۀ کارشناسی مونتاژ، در ابتدا از عدمحمایت مسئولین اداره کل فرهنگ و ارشاد و آموزشوپرورش از این رشته در مقطع هنرستان گلایه کرد. او نبود امکانات آموزشی لازم، امکانات تولید فیلم و بهویژه کمبود نیروهای انسانی متخصص به جهت آموزش این رشته در مقطع هنرستان را در میان گفتارش یادآور شد. محمدی در ادامۀ گفتارش، از تجربۀ تألیف سه کتاب برای دروس مختلف مقطع هنرستان یاد کرد که هماکنون از یکی از این کتابها (فن سینما) بهعنوان منبع آموزشی آن درس بهره میبرد. او، مشکلات انتشار و تکثیر این منابع را نیز در میان صحبتهایش خاطرنشان کرد. محمدی در بخش پایانی صحبتهایش در میزگرد پیشین، از سیستم گزینش هنرجویان در سالهای گذشته گلایه کرد و گزینش هنرجویان امسال را امیدوارکننده دانست.
«محسن مجیدی»، دانشآموختۀ کارشناسی کارگردانی سینما و کارشناس ارشد پژوهش هنر نیز در میزگرد شمارۀ قبل، اینگونه عنوان کرد: «متأسفانه... افرادی که بتوانند گلیم آموزش را از آب بکشند، کم هستند. سعی خودم بر این بود که در طی این سالها به دوستانی که دانشگاه رفتهاند، درس خواندهاند و مدرک تخصصی این رشته را دارند یا کار تجربی در این رشته انجام دادهاند؛ توصیه یا از آنها خواهش کنم به حوزۀ آموزش ورود کنند و خلأ مدرسین آموزش را پوشش دهند.» او همچنین از کمبود فضاهای نقد و گفتمان هنری، در کنار مراکز رسمی آموزش هنری گلایه کرده و آن را یکی از خلأهای آموزشی دانست. وی در بخش پایانی صحبتهایش، در نظر گرفتن معیارهای اخلاقی و تربیتی را در بحث گزینش هنرجویان هنرستان، نشانۀ سلب مسئولیت اجتماعی مدیران فرهنگی قلمداد نمود و پیشنهاد پذیرش هنرجویان علاقهمند و بیسرپرست یا بد سرپرست را مطرح کرد.
در این شماره، کوشیدیم تا در ادامۀ همین مباحث، به زوایایی تازه از مباحث مربوط به آموزش سینما در کرمان بپردازیم. مسعود محمدی و محسن مجیدی، هریک به پرسشهای مطرح شده، پاسخهایی جداگانه دادند:
محمدی، غرور و افادۀ برخی از هنرجویان و دانشجویان این رشته را آسیبزا دانست و سرمنشأ این غرور را هم خودِ سینما معرفی کرد. او بهترین قاضی را نسبت به کار استادان و آموزگاران، هنرجویان و دانشجویان آنها دانسته و باور دارد که باید بهترین بازخورد را از آنها گرفت. او آموزش را امری مهم برشمرد که باید برای آن وقت گذاشت و نباید وقت تلف کرد. محمدی، محسوس بودن عدم حضور مجیدی و شفیعیبافتی در مجموعۀ آموزشی هنرستان هنرهای زیبا را نوعی قدردانی از ایشان تلقی کرد و این را نشان از عشقِ این دو آموزگار نسبت به کارشان دانست. او، همچون دیگر همکارش (مجیدی) رعایت استاندارهای سطح آموزش در هر مقطع را از لازمههای آموزش برشمرد و اظهار داشت: «هنرجویان ظرفیت محدودی برای یادگیری و آموزش دارند. وقتی بیشازحد ظرفیتش به او یاد بدهید، بهاصطلاح اور دوز میکند. یعنی زده میشود.»
مجیدی، دیگر کارشناس حاضر در این میزگرد، دلیل اهمیت ندادن به مقولۀ آموزش را رویکردهای فرهنگی حاکم بر جامعه دانست و ایجاد انگیزه در افراد متخصص در این زمینه، پر و بال دادن به آنها و اعتماد به آنها را یکی از ارکان مهم بالندگی و شکوفایی این افراد یاد کرد. او ایجاد تعامل دوستانه با هنرجویان و دانشجویان را عامل مهمی در راستای پذیرفته شدن آموزگار در میان شاگردان عنوان کرد. مجیدی، آموزش مباحثی سنگینتر از سطح هر مقطعی را اشتباه و آموزگاران را ملزم به پیروی از سرفصلهای ارائه شده از سوی مراکز آموزشی دانست. او در پایان این گفتوگو، انگیزۀ فردیاش از راهاندازی کارگاههای آموزشی در حوزۀ هنری کرمان را داشتن یک جامعۀ فرهنگی و فرهیختهتر که در آن سینما را بهتر بشناسند عنوان نمود.
بخش دوم میزگرد آموزش سینما، پیش روی شما قرار دارد. بخش سوم این گفتوگو، در شمارۀ آتی ماهنامۀ سرمشق به خوانندگان گرامی تقدیم خواهد شد.
شوربختانه در روزگار کنونی کمتر کسی به دانش سینمایی اهمیت میدهد و تحصیل علم و دانش، بهنوعی از سکه افتاده است. حتی در دیدگاه خانوادهها هم این صحبت و سؤال مطرح میشود که «بچههایمان را میفرستیم کاری یاد بگیرند؛ درس بخوانند که چه بشود؟!» همین سؤال جدای از خانواده، روی سیستم آموزشی و آموزگاران هم به شکل دیگری تأثیر گذاشته است. آموزگار هم از خود میپرسد که مگر قرار است از این بچهها چه خروجی حاصل شود که من دانشم را برای آنها صرف کنم. این نگاه که نتیجۀ از سکه افتادن آموزش است، به سیستم آموزش و مهمتر از آن دانش ضربه میزند. به نظر شما چرا آموزش و یادگیری دانش ارزش گذشتۀ خودش را در میان عموم ندارد؟
محمدی: یکی از دلایلش که قبلاً هم اشاره کردم این است که کسانی جذب این کار میشوند که سواد دانشگاهی ندارند و بعد به دنبال گرفتن مدرک رشتۀ خودشان میروند. وقتی هم که وارد محیط آموزشی میشوند، توقع دارند که بهعنوان یک استاد یا پیشکسوت سینما یا تلویزیون با آنها برخورد شود.
یعنی دچار نوعی توهم هستند و خودشان را بالاتر میبینند.
محمدی: بله. این اتفاق برای بچههای هنرستان هم میافتد. یعنی در همان ماه اول شما میبینید که موهایش بلند شده و روی شانههایش میآید، کلاهی روی سرش میگذارد، گردنبندی دور گردن و دستبندی به دور دستش میبندد؛ شلوار تنگ و پارهپورهای هم میپوشد و از اصل هنرمند بودن، اینها را نشانۀ هنرمندی میداند. شاید باورتان نشود که سالهای بعد میآید و از همین استادانی که در هنرستان از آنها یاد میگیرد، ایراد میگیرد و سوادشان را زیر سؤال میبرد. این جالب و خندهدار است!
مجیدی: این بهوفور اتفاق میافتد.
محمدی: بله. این غرور کاذبی است که سینما به افراد میدهد. بیشترین بازخورد این رفتار را هم در میان تدوینگران میبینیم. من چون خودم رشتۀ تحصیلیام تدوین است این حرف را میزنم.
گمان میکنم دلیل عمدهاش این است که گروهی از این افراد به اشتباه تصور میکنند که فیلم روی میز مونتاژ و توسطِ آنها ساخته میشود.
محمدی: بله. اگر شما کنار یک تدوینگر بنشینید و جای چند پلان را جابهجا کنید یا بخواهید اتصال دو پلان را اتود بزنید، تدوینگر با شما بحث میکند که آقا! شما خودت هم نمیدانی چه پلانی باید به چه پلانی بچسبد.
...