ژوکر قهرمان می‌شود نگاهی به «ژوکر» ساخته تاد فیلیپس

سیدحسام فروزان
سیدحسام فروزان
ژوکر قهرمان می‌شود نگاهی به «ژوکر» ساخته تاد فیلیپس

ژوکر فیلم زمانه ماست و شاید اقبال چشمگیر آن و جایزه جشنواره ونیز به خاطر همسویی با روح زمانه باشد. جو رسانه‌ای ایجاد شده برای فیلم و همزمانی نمایش فیلم با اعتراضات خیابانی در لبنان و تایلند و به خصوص جنبش جلیقه زردها در فرانسه را می‌توان از دلایل موفقیت نامنتظره فیلم دانست. در سینمای آمریکا یک اسپین آف (فیلم دنباله) می تواند از فیلم اصلی جلو بزند و همه چیز را از آن خود کند. اینکه تاد فیلیپس جرأت کرده ابعاد ابرقهرمانی و فانتزی داستان را کمرنگ کند و گذشته ای انسانی و واقع گرایانه برای ژوکر خلق کند نقطه قوت فیلم است. هالیوود هنوز جایی است که چیزهای غیرمنتظره در آن اتفاق می‌افتد. این سیستمی است که از تجربه کردن نمی‌هراسد و به یک کارگردان معمولی اجازه می دهد رویکرد متفاوتی به یکی از مهمترین ضدقهرمان های کمیک استریپ های «مارول» داشته باشد و جهان دیگری خلق کند. بتمن (بروس وین) در این فیلم هنوز کودک است و مانده تا قهرمان شود. قهرمان این فیلم ژوکر است.

فیلم علاوه بر استفاده از پس‌زمینه داستان‌های مصور و مجموعه فیلم‌های قبلی بتمن ارجاعات آشکاری به «راننده تاکسی» و «سلطان کمدی» مارتین اسکورسیزی هم دارد. ژوکر را می‌شود در دسته فیلم‌هایی بامضمون طغیان فرد علیه سیستم (جامعه مدرن) هم قرار داد مانند «سقوط» و یا «دیوانه از قفس پرید». آرتور فلیک کمدین شکست‌خورده‌ای است که از بیماری خنده هیستریک رنج می‌برد و با مادر پیرش در گاتهام سیتی دهه ۱۹۷۰ زندگی می‌کند. او آدم روان رنجوری است که از جامعه طرد شده و تلاش هایش برای ایجاد ارتباط معقول با آدمها به شکست می انجامد. او به عنوان یک کمدین مطرود آرزویش این است که دیده شود و محترم شمرده شود، اما همین موضوع کمدی نیز توسط غولهای رسانه ای به سخره گرفته می شود. او هیچ قدرت خارق‌العاده ای به سیاق ژوکرهای قبلی ندارد و حتی مثل هیت لجر در شوالیه تاریکی یک شرور فیلسوف مآب آنارشیست هم نیست. بازی یواکین فینیکس با آن بدن مفلوک و استخوان های بیرون زده حیرت انگیز است. او موفق می‌شود به عنوان به یادماندنی ترین ژوکرهای تاریخ سینما در کنار جک نیکلسون (بتمن، ۱۹۸۹) و هیث لجر (شوالیه تاریکی، ۲۰۰۸) قرار بگیرد.

شهردار بی غم گاتهام سیتی در سالن مجلل شهر فیلم «عصر جدید» چارلی چاپلین را می بیند؛ فیلمی که هجویه ای است بر جامعه صنعتی و عصر ماشینیسم. همان عصری که به سرمایه داری امروزی منجر شده‌است و له شدن فرودستان زیر چرخ دنده ها ی جامعه مدرن . فیلم جایی عمیق می شود که نقبی به گذشته آرتور می زند. اینجاست که پای روانشناسی فروید و روان‌کاوی عقده های دوران کودکی هم به میان می آید. در شوالیه تاریکی، ژوکر خاطره‌ای تلخ از کودکی خود و خشونت بی‌رحمانه‌ی پدرش تعریف می‌کند. در اینجا هم آرتور با خواندن پرونده پزشکی مادرش به این حقیقت می‌رسد که عامل اصلی بیماریش رفتارهای سادیستیک مادرش بوده است. خانواده که قرار بوده مأمن آرامش باشد، خود اولین منشأ روان رنجوری آرتور است. مادر که اولین و آخرین پناهگاه کودک است چنان ضربات هولناکی به او زده که می‌شود بدون عذاب وجدان او را کُشت!

آرتور قهرمان اجتماعی نیست و انگیزه طغیان او انتقام شخصی است. او از بی‌عدالتی و نادیده گرفته شدن عاصی شده و می‌خواهد به هر قیمتی که شده دیده شود و حق خود را بگیرد حتی با شرّ مطلق. جنایاتی که مرتکب می‌شود بیانگر همین مسئله است: سه مرد سرمایه‌دار وال‌استریت که در مترو او را مسخره می‌کنند، مادرش و همکاری که زیرآبش را می‌زند و باعث می‌شود از کار بیکار شود و البته مجری برنامه تلویزیونی مورد علاقه‌اش (رابرت دو نیرو) که او را مضحکه کرده. صحنه قتل روی آنتن زنده از نقاط عطف فیلم است. جای کمدی با تراژدی عوض می‌شود؛ همچنان که جای ژوکر با بتمن.

شورشِ فردی ژوکر با کمک رسانه‌ها خیلی زود به طغیانی اجتماعی تبدیل می‌شود. فرودستان جامعه گاتهام سیتی که از تبعیض و بی‌عدالتی به تنگ آمده‌اند مانند ژوکر نقاب دلقک بر چهره می‌زنند و همه شبیه هم می‌شوند و شهر را به آشوب می‌کشند؛ درواقع هویت تازه‌ای می‌یابند و به نیرویی اجتماعی تبدیل می‌گردند. آینده گاتهام سیتی پس از غلبه فرودستان چه خواهد شد؟ اگر فرودستان به جای سرمایه‌داران جامعه را در دست داشته باشند به کجا خواهیم رسید؟

فرض کنیم قسمت دوم ژوکر ساخته شده است. شورشیان ژوکر را از زندان آزاد کرده‌اند و او را بر مسند رهبری شهر قرار داده‌اند. آدمی روان‌پریش با آن گذشته تاریک چگونه رهبری خواهد بود؟ آیا به جای آرمان‌شهری که بتمن به دنبال آن است با یک دیستوپیا (شهرآشوب) روبرو خواهیم بود؟ حالا بتمن باید در تقابل با ژوکر کدام عدالت را محقق کند؟ انگار جایگاه‌ها عوض شده است. حالا عدالت را که تعریف می‌کند؟ فیلم اگرچه در یک‌سوم پایانی افت می‌کند اما طوری تمام می‌شود که راه را برای دنباله‌های بعدی باز بگذارد.

کتابی برای علاقمندان به عکاسی در ستایش امر واقعی

کتاب
کتاب

«در ستایش امر واقعی» شامل گزیده متن‌هایی درباره هنر و عکاسی است که از مهدی مقیم نژاد در فاصله سال‌های ۱۳۸۳ تا ۱۳۹۳، در قالب تألیف یا ترجمه به چاپ رسیده است. این کتاب با رویکردی تحلیلی به موضوعاتی متنوع در هنرهای تجسمی، از طراحی و نقاشی گرفته تا هنرهای چندرسانه‌ای، پرفورمنس و لایت آرت می‌پردازد هرچند که محوری‌ترین بحث‌هایش پیرامون عکاسی است. کتاب، ازنظر قالب‌های نوشتاری به دو جلد تقسیم می‌شود. جلد اول، به مقالاتی نظری اختصاص دارد که عمدتاً قالب پژوهشی دارند و جلد دوم به شکل مصداقی درباره‌ی هنرمندان و آثار هنری معین است و در این زمینه از قالب‌هایی چون مطالب مروری، مقدمه کتاب، گفت‌وگو و مطالب آزاد بهره گرفته شده است. اگر نخستین و واپسین مطلب این کتاب را درباره‌ی موضوع مشترک «طراحی» در نظر گیریم، روند نوشتاری متون آشکار می‌شود. حرکتی از مقالات نظری مفصل به سمت گفتارهایی کوتاه و شخصی. مهدی مقیم‌ نژاد دارای مدرک دکتری پژوهش هنر و عضو هیئت‌علمی دانشگاه هنر تهران، عکاس و پژوهشگر شناخته شدۀ ایرانی و صاحب تألیفات متعدد به زبان‌های فارسی و انگلیسی در حوزه‌ی تئوری هنر و عکاسی است.

این کتاب می‌تواند برای علاقمندان به هنر عکاسی و دانشجویان این رشته و مفید و قابل‌توجه باشد.

پرونده کولینی فیلمی برای قضات و وکلای جوان

وحید قرایی
وحید قرایی
پرونده کولینی فیلمی برای  قضات و وکلای جوان

فرض کنید به‌عنوان یک وکیل در جریان پرونده قتلی قرار گرفته‌اید که آن‌قدر واضح و روشن می‌نماید که حتی می‌توان تصور کرد تعیین وکیل تسخیری برای دفاع از متهم به قتل نیز چندان حساسیت آفرین نباشد و بتوان کار را به یک وکیل تازه‌کار و بی‌تجربه هم سپرد چراکه قرار نیست اتفاق غیرمنتظره‌ای در جریان رسیدگی به این پرونده بیفتد و وکیل و دادگاه و دادستان با چالشی مواجه شوند؛ اما در ادامه آن‌چنان وقایع در کنار هم قرار می‌گیرند که کل مسیر پرونده با یک چالش غیرقابل‌تصور مواجه می‌شود. فیلم پرونده کولینی دقیقاً چنین مسیری را طی می‌کند و یک قتل به‌ظاهر عادی به نبش قبر یک رویداد بسیار مهم و جنایت جنگی در جریان جنگ جهانی دوم منتهی می‌شود. دیدن این فیلم شاید برای قضات و وکلا و حقوقدانان بسیار جالب‌توجه باشد چه اینکه نشان می‌دهد در هر پرونده‌ای ممکن است یک زمینه و رویداد بسیار مهم نهفته باشد که نباید از دید قضات و وکلای پرونده مغفول بماند. فیلم پرونده کولینی محصول آلمان ساخته ۲۰۱۹ به کارگردانی مارکو کروزپنتر و فیلنامه رابرت گلد و فردریک اتو، با بازی الیاس مبرک و فرانکو نرو می‌باشد که براساس رمانی به همین نام که توسط فردیناند فون شیراک نوشته شده در سال ۲۰۱۱ است.

در این فیلم فابریزیو کولینی صنعتگر حدوداً ۷۰ ساله ایتالیایی (فرانکو نرو) به سراغ ژان باتیست هانس مایر (هاینر لاترباخ) صنعتگر بزرگ آلمانی می‌رود و دقایقی بعد در لابی با لباسی خون‌آلود ظاهر می‌شود که دستگیر و به اتهام قتل به زندان می‌رود. دولت وکیلی جوان را برای دفاع از کالینی تعیین می‌کند، کاسپار لاینن (الیاس مبرک) در اولین پرونده مهم خود درمیابد که باید از متهم به قتلی دفاع می‌کند که یکی از بزرگترین حامیان مالی و معنوی او را به قتل رسانده است و حالا به‌عنوان یک وکیل با چالش بزرگی مواجه است و آن هم تقابل قضایی با خانواده‌ای که بیشترین حمایت را از او داشته‌اند.

پافشاری وکیل جوان رازهای سر به مهری را برملا می‌کند که می‌تواند از نظر قاتل توجیه‌کننده یک قتل باشد. بیننده فیلم قطعاً در مسیر تماشای فیلم با این چالش‌ها همراه خواهد بود.

رنج و سرمستی میکل آنژ

زهرا رمضانی‌پور
زهرا رمضانی‌پور

کارشناس نقاشی

رنج و سرمستی میکل آنژ

کتاب رنج و سرمستی، داستان زندگی و زمانه میکل‌آنژ، ترجمه محمدحسین باجلان فرخی، در ۴ جلد توسط انتشارات اساطیر به طبع رسیده که کامل‌ترین برگردان از متن اصلی کتاب:

The agony and the ecstasy: A Biographi cal novel of michelagelo

اثر ارونیگ استون است. ارتباط تنگاتنگ آثار میکل آنجلو بوئوناروکی (۱۴۷۵ - ۱۵۶۴ م) مجسمه‌ساز شهیر قرن ۱۶ و اوضاع سیاسی، اجتماعی زنانش چون تار و پودی درهم‌تنیده‌اند که با کشیدن هر تاری بخشی از داستان نامفهوم می‌نماید و تلخیص به پیوندهای اصلی داستان آسیب می‌رساند.

مترجم، همچنین واژه‌های «وجه» و «شیدایی» را نیز جایگزین‌های مناسبی برای واژه‌ی "ecstasy" می‌داند. چراکه «وجه» را شادمانی ناب و برانگیختی حین آفرینش با آگاهی شهودی می‌داند که همخوان با حس و حال میکل‌آنژ است.

داستان از ۱۳ سالگی پسرکی لاغر و زشت‌رو با چشمانی درشت و عسلی آغاز می‌شود که زبانه‌های آتشی در درونش او را به مسیری خلاف پیشه تبار خود سوق می‌دهد که سرآغاز انقلاب، در حرفه‌ای است که پدر آن را دون شأن خانوادگی می‌پندارد، غافل از اینکه شعله‌های عشق مسیر خود را می‌یابند.

روح و جان میکل‌آنژ در تب تراشیدن مرمر می‌سوخت و فقط با لمس آن بود که آتش درونش فرو نشسته و بر اوج لذت می‌رسید. متن کتاب لحظه‌به‌لحظه ما را با رنج‌ها و دردها و لذت‌های مسیر کشف و شهود توسط میکل‌آنژ همراه می‌‌کند، شرح افعال خارج عُرفی که وی برای ایستادن بر قله هنر خویش بر خود هموار کرد. ازجمله تشریح شبانه اجساد مردگان علیرغم ممنوعیت آن توسط کلیسا برای شناخت آناتومی بدن یا مهندسی و ساخت جاده‌ای به مدت بیش از دو سال برای دستیابی به قطعات مرمر ناب.

وی معتقد بود در دل مرمرهای سفید بی‌عیب، تن‌های زیبا و پویایی نهفته‌اند که با زدودن سنگ‌های اضافی خود را نمایان می‌سازند.

اما میکل‌آنژ علیرغم عشق وافر خود به مجسمه‌سازی، به نقاشی و معماری نیز پرداخته و حتی مدت‌ها مأمور حفظ استحکامات نظامی در جنگ‌های داخلی فلورانس بود و در طول زندگی پرفراز و نشیب خود آثاری جاودانه پدید آورد، ضمن اینکه هیچ‌گاه از خانواده خود غافل نشد و تقریباً از نوجوانی تا پایان عمر مهم‌ترین منبع درآمد خانواده بود.

مجسمه‌های داوود، پی‌اتا و موسی، نقاشی‌های نمازخانه سیستین و معماری پطرس قدیس (واتیکان) برجسته‌ترین و بدیع‌ترین آثار وی هستند.

وقتی به اجبار نقاشی سقف و دیوارهای نمازخانه سیستین را پذیرفت. سبکی نوین پایه نماد و نقاشی را چنان متحول کرد که معاصرانش معتقد به رسیدن نقاشی به نقطه پایان خود بودند و اینکه میکل‌آنژ جایی برای کشف و شهود نسل‌های بعد بافقی نگه داشته است. همچنین به دلیل ارادت و حس دین نسبت به مسیحیت، خود خواستار طراحی و معماری و نظارت کامل بر ساخت کلیسای پطرس قدیس شد تا اثری رفیع و فاخر و ماندگار بیافریند.

هنر و هنرمند در این قرون کاملاً در خدمت مسیحیت و تحت سلطه کلیسا بوده و پاپ‌ها و کاردینال‌ها سفارش‌دهندگان اصلی آثار هنری و کلیساها، کاخ‌های پاپ‌ها و آرامگاه‌های ایشان موزه‌های اصلی ظهور و نمود آثار ارزشمند هنری بودند که میکل‌آنژ نیز از این قاعده مستثنی نبوده و از نخستین سفارش تا آخرین لحظه عمر نود ساله خویش آثاری بس شگرف‌، یگانه و تکرار نشدنی در زمینه‌ها مجسمه، نقاشی و معماری به سفارش پاپ‌ها خلق کرد که اگرچه فردی معتقد بر مسیحیت بود، گاهاً از تکرار موضوعات و در بند بودن به‌شدت درد می‌کشید اما آزادگی خود را در آفرینش اثر حفظ کرده و چنان خلاقیت و بدعتی به خرج می‌داد که عشق و سرمستی و ارضا را از آن روح خود می‌کرد و ناب‌ترین آثار موافق با جان خویش را می‌آفرید.

میکل‌آنژ هرگز ازدواج نکرد چراکه نمی‌توانست فکر و روح و تن خود را از آفرینش تهی کند و در هنگام اشتغال به کار بسیار ضعیف می‌شد و معتقد بود خوردن و خوابیدن دقت او را تلف می‌کرد.

نویسنده همچنین بسیار ظریف و قابل درک به عشق‌ها و روابط میکل‌آنژ با دوستان و نزدیکان دیگر هنرمندان هم‌عصرش پرداخته است.

بخش قابل‌توجهی را نیز به تشریح اوضاع سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ایتالیا خصوصاً فلورانس و رُم که اصلی‌ترین شهرهای حضور میکل‌آنژ هستند و دردناک‌ترین دوران زندگی هنرمند که حاکی از خفقان تفتیش عقاید، سوزاندن و نابود کردن آثار هنری و معماری توسط کلیسا و جنگ‌های داخلی بود، اختصاص داده و بیان سلایق متفاوت پاپ‌ها در سفارشات که مستقیماً بر چرایی و چگونگی خلق هر اثر مؤثر بوده است.

اثر فوق خواننده را در رنج و درد و لذت و شیدایی توأمان با خود همراه می‌کند و میکل‌آنژ قهرمان یکه‌تاز برقراری تعادل میان آن‌ها و الگویی بس استوار، صبور و توانا در هدایت شعله‌های عشق درونی خویش است.