فرهنگ مردم نگاهی به ارگ بم ارگ بر تپه‌هایی از سنگ‌های آتشفشانی بنا شده بود و در کشفیات پس از زلزله آثاری متعلق به شش هزار سال قبل در قسمتی از ارگ پیدا شد

محمدعلی علومی (هیرمند)
محمدعلی علومی (هیرمند)
فرهنگ مردم نگاهی به ارگ بم  ارگ بر تپه‌هایی از سنگ‌های آتشفشانی بنا شده بود و در کشفیات پس از زلزله آثاری متعلق به شش هزار سال قبل در قسمتی از ارگ پیدا شد

در جوامع ماقبل مدرن که فرهنگ شفاهی غالب است، طریق ارتباط و تداوم فرهنگ‌های باستانی، ارتباط مستقیم و رو در روی است. دانشکده‌ای نیست تا علوم و فنون را آموزش دهد و شاگرد در کارگاه‌های کوچک و صنایع‌دستی از استادش می‌آموزد. در معماری و موسیقی و پوشاک نیز وضع از همین قرار است.

باری درباره فرهنگ تعریف‌های بسیار متعدد و متفاوتی است. استاد روانشاد مهرداد بهار، فرهنگ را آموخته‌های جوامع می‌داند که به دو قلمرو مادی و معنوی (نحوه تفکر و ادراک) تقسیم می‌شود. به عبارتی میراث فرهنگی ملموس و محسوس داریم مانند معماری و پوشاک و میراث معنوی داریم مانند باورها، قصه‌ها، دوبیتی‌ها، موسیقی بومی و مانند این‌ها.

در این شماره می‌خواهم به معماری ارگ بم نگاه گذرایی داشته باشیم. همچنان که به‌خوبی می‌دانید بزرگترین بنای خشت و گلی جهان ارگ بم بود که در زلزله دچار خسارت‌های وسیعی شد.

این ارگ بر تپه‌هایی از سنگ‌های آتشفشانی بنا شده بود و در کشفیات پس از زلزله آثاری متعلق به شش هزار سال قبل در قسمتی از ارگ پیدا شد. آشکارا نیاکان دوردست ما در همان هزاره‌های کهن، آن صخره‌ها را که در دشتی صاف و مسطح قرار داشتند، جایی عجیب می‌پنداشتند. در سرتاسر جهان، کوه رمزی از ملکوت بود. به سبب ارتفاع و دوری از زمین و نزدیکی به آسمان، می‌پنداشتند که کوه، آن هم نه هر نوع کوه، بلکه به‌ویژه کوه‌هایی که ویژگی‌های خاص داشتند و قبلاً در سطح جلگه و فاقد هر نوع کوه، یک کوه یا حتی تپه و صخره باعث جلب‌توجه‌شان می‌شد. یا کوه‌هایی که رنگ متفاوتی با کوه‌های دیگر داشتند، این نوع از کوه‌ها هم در ذهن پیشا مدرن و ادراکات ماقبل علوم امروز، جلب‌توجه می‌کردند و درباره‌شان باورهای اساطیری شکل می‌گرفت. در روزگار کودکی من، در راه بم به کرمان و در حوالی ابارق، چند صخره با شکل‌های عجیب وجود داشت (هنوز هم هستند) با کمی دقت می‌شد کاروانی از شتر و یک ساربان را از میان آن شکل‌ها تصور کرد و مردم می‌گفتند حتی باور داشتند که این صخره‌ها یک وقتی واقعاً شتر و ساربان بوده‌اند. منتها ساربان گناهکار بوده و ناگهان او و شترهایش سنگ و به این شکل می‌شوند!

گفتیم که کوه رمزی از معنا و ملکوت محسوب می‌شد. الآن است که هر دانش‌آموز دوره دبستان نیز می‌داند که افلاک بی‌انتها است و نقل‌قولی داشته باشیم دردناک و طعنه‌آمیز از آلبرت انیشتین که گفته بود دو چیز بی‌انتهاست، یکی آسمان و کهکشان‌ها و دیگری، عقل بشر، البته در مورد دومی خیلی تردید دارم!

باری، برگردیم به اصل موضوع که همان توجه نیاکان ما، در حدود شش و به عبارتی هفت هزار سال قبل در تپه‌هایی بود که بعدها ارگ را همان‌جا ساختند. یکی از دوستان من که راهنمایی گردشگران را انجام می‌دهد، مکانی را نشانم داد که در آن دوران دیر و دور، گورستان بوده است. این را ربط دهیم به موضوع کوه و نزدیک بودن به آسمان، در قدیم می‌پنداشتند که زمین مرکز کلّ کائنات است. آسمان را سقفی گنبدی شکل می‌دانستند از جنس سنگ یا آهن، از پیشوند «آس» که در واژه‌هایی مانند آسیاب، یعنی سنگ و آب یا دستاس، دست و سنگ هنوز کارکرد دارد. این که در متون کهن صحبت از گنبد دوّار و سقف آسمان می‌شود ناظر به همان معنا و باورهاست. قدما در همه جای جهان بر این باور بودند که ماه و خورشید و دیگر سیارات و ثوابت بر گرد زمین می‌چرخند. (البته در یونان باستان و رم کهن، فیلسوفان و ریاضی‌دان‌هایی بودند که این باور را نداشتند اما تعدادشان بسیار اندک بود) همه از سرگذشت دانشمندانی مثل کوپرنیک و گالیله اطلاع داریم که دستگاه تفتیش عقاید کلیسا، باورهای آن‌ها را خلاف متون و باورهای کلیسایی می‌دانست. گالیله با تلسکوپی ابتدایی توانسته بود ثابت کند که نظر کوپرنیک صحیح است و زمین نیز سیاره‌ای است که مانند دیگر سیارات منظومه شمسی گرد خورشید می‌چرخد. او را وادار کردند که نظریه خود را منکر شود وگرنه با مرگی فجیع مواجه می‌شد.

...

هنرهای مردمی/ بحرطویل

کاووس سلاجقه
کاووس سلاجقه
هنرهای مردمی/ بحرطویل

عصمت بخارایی گوید: "رنگ رخسار و در و گوش و خط و قد و خد و عارض و خال لبت ای سرو پری، روی سمن، پرشفق و کوکب و شام و سحر و طوبی گل زار بهشت است و هلال و طرف چشمه کوثر..."

این یک بخش کوتاه از یک سروده در قالب بحرطویل، سرودۀ عصمت بخارابی است. هم چنان‌که در بخش سوم مقالۀ نقالی از بحرطویل به‌عنوان یکی از قالب‌های مورد کاربرد در نقالی یاد کردیم، در اینجا به شرحی کامل‌تر، به بحرطویل می‌پردازیم تا نمونه‌ای دیگر از هنرهای فرهنگ‌عامه را معرفی کرده باشیم. این قالب شعری عامیانه، به دلیل چگونگی قرار گرفتن قافیه‌ها از یک‌سو و چگونگی پیوستگی پاره‌های شعری به یکدیگر که پایۀ آن بر پاره‌ها و لخت‌ها،نه بر اصول بیت استواراست. و از این روی است که نوای موسیقی و زیبایی آوایی آن ،گوش‌نواز و سرعت حرکت در موسیقی و روند واژگانیش، وجدآور می‌گردد. در "دانشنامۀ جهان اسلام" بحرطویل گزینۀ شعری معرفی می‌گردد، به تسلسل که از توالی اختیاری یک رکن عروضی سالم خارج از سنت‌های مرسوم عروضی به وجودمی‌آید. مانند؛ بحرطویل سویدا ( سدۀ ۱۲) در تضمین غزل حافظ .این گزینۀ شعری بحرطویل غیر از بحرهای خلیل_ احمد عروضی است،که بر پایۀ "فعولن، مفاعیلن، (دو بار ) نظم می‌گیرد که عرب‌ها در آن اقبالی نداشته‌اند.

از ویژگی‌های بحرطویل می‌توان به مواردی اشاره کرد، ازجمله؛ رکن زیاد،که ارکان عروضی در هر پاره، روال دو،سه یا چهارتایی ندارد،بلکه می‌تواند تا پایان یافتن،ردیف موسیقی آن ادامه یابد.و دیگر این‌که در آن بند، جای هر پارۀا مصراع را می‌گیرد، حرف "را" در آن تکرار می‌شود و پیوستگی رکن‌های عروضی جای وزن را می‌گیرد و موسیقی بیش‌تری ایجاد می‌کند. در این قالب از آرایه‌های زیبایی‌شناسی سخن، در انواع گوناگون آن بهره می‌برند و سخن خود را خیال‌انگیزتر و زیباتر می‌سازند. از ویژگی دیگر این قالب ، اقتباس ادبی عرب‌زبانان از فارسی‌زبانان است.

و ویژگی دیگرش که آن را کاملاً در ردیف هنرها و ادبیات عامه قرار می‌دهد،" عامیانه بودن آن است. وقتی‌که از رکن زیاد در بحرطویل سخن می‌گوییم، بیان آن است که آن، قالبی است، در ردیف قصیده، غزل، مستزاد و مسمط با این تفاوت که در این انواع، شاعر مجاز است، که چهار یا شش یا هشت رکن سالم یا غیرسالم را در هر بیت به کار گیرد. درحالی‌که یک بند در بحرطویل ممکن است، بیست یا چهل یا صد و چهل رکن عروضی سالم یا بیش‌تر از آن‌هم حتی داشته باشد. و بدین گونه است که نمی‌توان در بحرطویل، پاره‌ها یا مصراع‌ها را مانند دیگر قالب‌ها دانست.از این روی در چنین شعری، به هر پارۀ سخن، یک بند می‌گویند.

تکرار حرف "را" در بسیاری از بحرطویل‌ها متداول است. چنآن‌که می‌توان گفت در حدود هشتاد درصد از آن‌ها ردیف "را" به‌عنوان جزء همیشگی در پایان بند تکرار می‌شود،که این ویژگی آشکارا در هر بند پدیدار است. و در عربی برای رعایت آن به تقلید از فارسی این ویژگی را در واژه‌هایی مانند؛ سر را، جهارا و نهارا و ... نشان می‌دهند.

قرار دادن سلسلۀ ارکان به‌جای وزن عروضی در تساوی پاره‌ها،نیز ویژگی دیگری از آن است، برای همین، به‌جای وزن و بحر باید از اصطلاح سلسله ارکان بهره گرفت، زیرا بحرطویل تنها از یک رکن و تکرار پی‌درپی آن ساخته می‌شود نه زحافات یک بحریا بحرهای مختلف ارکان.

ویژگی دیگری را می‌توان برای این بحر، برشمرد و آن بهره‌گیری از آرایه‌های زبانی و معنایی و نکته‌های مورد توجه در "معانی و بیان " و نکته‌های بلاغت است.

که از آن سود می‌برند. به‌ویژه از آرایه‌هایی چون ترصیع، تسجیع، تجنیس، تنسیق_ صفات، ایهام، مراعات نظیر، تضمین، ملمع و... که انواع آن را می‌توان در انواع بحرطویل یافت.

اقتباس ادبیات عربی از بحرطویل در زبان و ادبیات فارسی نیز یکی از ویژگی‌هایی است، که با ورود آن به زبان عربی و اقتباس آنان از فارسی‌زبانان است. و در زبان عربی نیز "بند" نام گرفته است. و حتا چنآن‌که یاد شد، آوردن "را" در پایان هر بند،در آن زبان‌ هم به‌درستی دیده می‌شود.

عامیانه بودن بحرطویل، از آن روی است، که بیش‌تر خاستگاه فرهنگی آن در میان عامه بوده است و حتی گاهی شاعران پدیدآورندۀ آن نیز از میان عامه بوده‌اند. پژوهشگران پیشین، بحرطویل را عامیانه خوانده‌اند و شایسته است،که آن را در حوزۀ هنر و ادب عامه به شمار آوریم. زیرا با پسندهای عامۀ مردم در پاسخ به نیازهای مذهبی - دینی، بسیار سازگار است. زبان بحرطویل، ساده وبی تکلف است و در محدودۀ زبان به‌کلی رسمی نمی‌ماند. و در آن، فضای عروضی لازم برای بیان مطالب فراهم است. سجع‌ها و عبارت‌های مرصع و پی‌درپی به‌ویژه هنگامی‌که با صدای بلند و به شیوۀ نقالی یا غیر آن، خوانده شود، آهنگی خوش و مردم‌پسند ایجاد می‌کند و برای مناقب خوانی ،نقالی، تعزیه، و سخنوری که از جلوه‌های ادب عامه‌اند، بسیار مناسبت می‌یابد.

...