مشیرالممالک یزد و «فرماندهان کرمان»

سید محمدعلی گلاب‌زاده
سید محمدعلی گلاب‌زاده

سرپرست بنیاد ایران‌شناسی ـ شعبه کرمان و مدیر مرکز کرمان شناسی

مشیرالممالک یزد و «فرماندهان کرمان»

دوستی یزدی‌ها و کرمانی‌ها به‌گونه‌ای بود که در بسیاری از موارد با فراخوان یکدیگر، به این دو شهر سفر می‌کردند و به‌اصطلاح «آب به آب» می‌شدند. این دعوت‌ها و رفت آمدها ـ که امروز نیز برقرار است ـ هم در میان مردم عادی وجود داشت و هم در میان بزرگان و سیاستمداران. مثلاً پیش از این و در روزگار اتابک سام، مؤیدالدین ریحان ـ سیاستمدار عصر سلجوقیان کرمان ـ به یزد رفت و بسیار محبت دید، آن‌گونه که افضل کرمانی (۶۱۵ – ۵۳۰ ھ. ق) می‌نویسد:

«من در خدمت اتابک یزد بودم، بعد از ده پانزده سال که مؤیدالدین گذشته بود، هیچ درج کلام اتابک سام از وظیفه شکر مؤیدالدین خالی نبود.»۱ و یا خود افضل که به دعوت علاءالدوله پسر اتابک سام به یزد رفت و در حق او مهربانی‌ها شد، حتی هنگامی که قصد برگشت داشت، علاءالدوله به او گفت هرچه مال و پست و مقام می‌خواهی به تو می‌دهم که در یزد بمانی، به‌جز او مجدالدین اتابک یزد نیز به او پیشنهاد کرد که اگر در یزد ماندگار شوی هم دارالانشاء را به تو می‌دهیم و هم طبابت خاصه پادشاه را که البته افضل، به این دلیل که «این عجایز را آب‌وهوای این خطّه موافق نمی‌افتد» از ماندن در یزد پوزش خواست.

بی‌گمان محبت و مهربانی بیش از این امکان‌پذیر نیست، هرچند که کرمانی‌ها هم این بزرگواری‌ها را نادیده نگرفتند، مثلاً همین افضل در پایان قرن ششم هجری و در روزگار اتابکان یزد به امور درمانی دارالسیاده، سر و سامانی داد و نخستین بیمارستان (مارستان) را برای یزدی‌ها ساخت و هدیه آن‌ها نمود.

باری این‌گونه دوستی‌ها و مراودات، بخشی از زندگی مردم یزد و کرمان بود، نمونه دیگر آن‌که با شکل‌گیری یک اثر گران‌قدر تاریخی و فرهنگی همراه شد و بنیاد آن بر دوستی مشیرالممالک یزدی و شیخ یحیی احمدی کرمانی استوار بود و در رهگذر آن هم مشیر، رسالت میزبانی را به‌گونه‌ای شایسته به انجام رساند و هم شیخ یحیی، مهربانی‌های میزبان را به نیکوترین وجه پاسخ داد؛ کتاب ارزشمند «فرماندهان کرمان» است که در آن بخش‌هایی از تاریخ یزد و کرمان را نوشت و به‌عنوان سپاسگزاری از مشیر، به او تقدیم کرد.

جنایت پلیس جنوب در شهربابک

زهرا حسینی موسی
زهرا حسینی موسی
جنایت پلیس جنوب در شهربابک

سرکار خانم زهرا حسینی موسی از بانوان فرهیخته و پرتلاش استان کرمان در حوزۀ تحقیق و پژوهش است که تاکنون چندین اثر ارزشمند از ایشان منتشر گردیده است، از جمله: «شهربابک سرزمین فیروزه» که در سال ۱۳۸۰ ش. با مقدمۀ جامع و ارزندۀ زنده یاد دکتر باستانی پاریزی توسط انتشارات کرمان‌شناسی منتشر و تا کنون چهار مرتبه تجدید چاپ شده است. «فرهنگ واژگان و کنایات شهربابک» (۱۳۸۴)، «شهربابک در آیینه اسناد» (۱۳۹۱)، «چهره‌های علمی شهر بابک» (سال۱۳۹۴) «بومی سرودهای شهربابک» (۱۳۹۶) و «نقش زن در جامعه شهربابک» را نیز در دست مطالعه و تدوین دارد.

اهمیت و ارزش کار این بانوی سخت‌کوش شهربابکی از چند جنبه قابل توجه و تقدیر است: نخست این که به رغم آن که تحصیلات دانشگاهی وی در رشته علوم آزمایشگاهی است اما به دلیل تعلق به فرهنگ و تمدن زادگاه خویش، تمامی تحقیقات و آثارش را در حوزه تاریخ و فرهنگ عامیانه اختصاص داده است. دیگر این که وی «خانه‌دار» است و با وجود مدیریت مدبرانۀ امور منزل، بیشتر وقت خود را صرف مطالعه و تحقیقات میدانی نموده است. نکتۀ قابل توجه دیگری که بایستی به آن توجه ویژه نمود، این که، تمامی آثار منتشرۀ خود را بدون هیچ گونه حمایت مالی نهاد و سازمان دولتی و خصوصی، تنها با حمایت‌های فکری و مالی همسرش جناب آقای «محمدرضا میرشکاریان» به سرانجام رسانده و ـ همان گونه که استاد باستانی پاریزی در مقدمه کتاب ایشان آورده‌اند ـ یک تنه و تنها، کاری مردانه انجام داده است.

دبیر سرویس تاریخ

زهرا حسینی موسی

هم‌زمان با جنگ جهانی اول (۱۹۱۸ ـ ۱۹۱۴ م/ ۱۲۹۷ ـ ۱۲۹۳ ش.) که اوضاع ایران نیز متأثر از وضعیت دیگر کشورهای جهان، آشفته و نابسامان بود، پلیس جنوب به فرماندهی ژنرال سرپرسی سایکس انگلیسی و به بهانۀ‌ مأموریت برقراری نظم در جنوب ایران، پی‌ریزی شد.۱ سایکس به همراه تعدادی از افسران انگلیسی و هندی در سال ۱۹۱۶م/ ۱۲۹۵ ش. در بندرعباس پا به خاک ایران گذاشت و بدون اطلاع و رضایت دولت ایران، هسته اولیۀ نیرویی نظامی را در جنوب ایران پی‌ریزی نمودند. این نیرو که نام اصلی آنSouth Persian Rifles گذاشته شد که به‌اختصار به S.P.R اشتهار یافت و در ایران نیز به عناوینی چون «قشون جنوب»، «پلیس جنوب» و «تفنگداران پلیس جنوب» نامیده می‌شد.

هدف ظاهری از تشکیل چنین نیرویی، ایجاد پادگان‌های قوی برای تنبیه قبایل راهزن و ایجاد امنیت در جنوب ایران بیان شده است، اما در واقع دولت انگلستان در راستای مبارزه با نفوذ خارجی‌های غیر انگلیسی به‌ویژه آلمانی‌ها و عثمانی‌ها در این مناطق، تأمین امنیت راه‌های جنوبی ایران برای تردد كاروان‌های تجاری و تداركاتی و نظامی انگلیسی‌ها و همچنین تأمین امنیت منابع نفتی ایران كه تحت سلطه انگلستان قرار داشت، تشکیل این نیروی نظامی را ضروری دانسته و آن را به وجود آورد.

«طی دو سال این نیروی انگلیسی مستقر در جنوب ایران، ۱۱ هزار عضو داشته و در آخرین روزهای عمر آن ۷۸۵۲ نفر از آن ایرانی، ۲۷۰۰ نفر هندی و ۴۷۵ نفر انگلیسی بوده‌اند. در دوران جنگ و مبارزه مردم فارس علیه پلیس جنوب، اکثر نیروهای ایرانی پلیس جنوب، پادگان‌ها را ترک می‌کرده‌اند، اما پلیس جنوب مدام عضو‌گیری و سربازگیری می‌کرده است ... در سیزدهم مارس ۱۹۱۸ (۳۱ اسفند ۱۲۹۶ ش.) تعداد نیروهای ایرانی پلیس جنوب بدین قرار بوده است:

فرماندهی: ۱۰۲ نفر ـ بریگارد فارس: ۳۸۱۰ نفر ـ بریگارد کرمان: ۲۶۲۴ نفر ـ بریگارد بندرعباس: ۸۸۹ نفر ـ جمع: ۷۴۲۵ نفر.

در اول ماه مه ۱۹۱۸ م. (۱۱ اردی‌بهشت ۱۲۹۷ ش.) تعداد افراد ایرانی پلیس جنوب بدین شرح بوده است:

نیروی فرماندهی: ۱۰۲ نفر ـ بریگارد فارس: ۳۹۷۳ نفر ـ بریگارد کرمان: ۲۸۸ نفر ـ بریگارد فارس: ۱۸۲۵ نفر ـ جمع: ۷۸۲۵ نفر.

بدین ترتیب، به‌رغم فرار مداوم ایرانیان از پلیس جنوب، از ۳۱ مارس تا اول ماه مه، یعنی در طی ۵۰ روز، ۴۰۰ نیرو به آن اضافه شده است.»