https://srmshq.ir/dbfc6a
اگر به آغاز نو سالمان نگاه کنیم درمییابیم که امسال سال نغمههاست. همه جای ایران پر از رویدادهای موسیقایی و اجراهای کوچک و بزرگ است. از مهمترین آنها میتوان به دومین جشنواره عودنوازی کشور در جزیرۀ قشم، رویداد کوچه در بوشهر و هفدهمین جشنواره موسیقی نواحی کشور در شهر بندرعباس اشاره کرد. در کرمان خودمان هم اداره فرهنگ و ارشاد با کمک بخش خصوصی در تدارک برگزاری چندین رویداد موسیقایی بزرگ در استان هستند. شهرداری کرمان هم که در این زمینه بسیار کوشاست و امیدوارم به جز موسیقی پاپ به سایر ژانرها هم گوشه چشم داشته باشند. تمام اینها نویدبخش روزهای خوب موسیقایی است. بارها گفتهام این هنر آنقدر جذاب است که کافی است معرفی شود بقیه مسیر با حمایت مخاطب پیش میرود. چرا مردم برای موسیقی پاپ هزینه میکنند؟ چون معرفی و شناخته شده است. موسیقی نواحی ما و حتی موسیقی کلاسیک ایران تریبون و رسانه ندارد. رسانه ملی به عمد یا به غیرعمد این موسیقیها را به حاشیه کشانده است. جشنوارهها بسیار کم و کم اثرند. میراث گرانقدر موسیقی نواحی ایران از نظر تنوع و کیفیت در جهان بیهمتا است ولی با تأسف ناشناخته به نظر میآید کمی فضا بهتر و امیدآفرینتر است. موسیقی حال آدمها را خوب میکند. تنشها و فشارهایی که ریشه در مسائل اقتصادی و معیشتی دارد با مواجهه با هنر و خصوصاً موسیقی کمرنگتر میشود و جامعه آرامتر و مهربانتری خواهیم داشت. ترویج موسیقی خوب خیابانی در هر ژانر، ایجاد بستر مناسب برای استفاده بیشتر مردم از موسیقی و اهتمام بیشتر رسانه به پخش آثار فاخر و عدم سانسور شمایل سازها و هنرمندان!!! و ساخت برنامههایی جهت شناخت بیشتر این هنر ارزشمند میتواند حال مردم را خوب و خوبتر کند. امیدوارم سایر مشکلات هم در سال نو از مردم نجیب ما دور شوند و همه با هم بدون دغدغههای اقتصادی به فکر حفظ و معرفی و ترویج فرهنگ و ادبیات و هنرهای ناب ایرانی باشیم و نام ایران را بیش از پیش با اینها عجین سازیم. بخش موسیقی سرمشق درنگی برای تمام هنرمندان موسیقی کشور است. هر یادداشت و هر نوشتار ارزشمندی از طرف شما با افتخار در این نشریه منتشر خواهد شد. منتظر آثار نوشتاری و نقدهای دلسوزانۀ شما هستم. همگی دلکام و دلشاد باشین.
یاحق
https://srmshq.ir/uhb0z5
۱. مقدمه
در حالت کلی میتوان موسیقی را به سه دسته اصلی تقسیم کرد: موسیقی کلاسیک، موسیقی مردمی و موسیقی مردمپسند. یکی از قدیمیترین تعریفهای موسیقی مردمپسند از عبدالقادر مراغی است، او سه گونه تصنیف را دستهبندی میکند: نقش، صوت و هوایی. نقش و صوت ساختاری شبیه هم دارند، اما هوایی را گونهای سبُک از تصنیف میداند: «اما هوایی، آنچنان باشد که نقشی یا صوتی که در میان مردم هر مدتی پیدا میشود و آن را مردمزاد میخوانند و آن را هر کسی چنانک خواهد در بدیهه بتراشد. گاه باشد که قید کنند یا نکنند؛ و آن اخف اصنافِ تصنیق باشد».
در غرب، موسیقی مردمپسند اینگونه تعریف میشود: «موسیقیای که بیشترین ارزش را از نظر بیشترین تعداد افراد دارد، موسیقی پاپیولار است». تعریفی که با فرهنگ لاروس از واژۀ پاپیولار نیز تطبیق دارد «چیزی که بیشترین تعداد افراد، آن را میشناسند و دوست دارند». جان بلکینگ در این زمینه تعریف جامعتر و کاملتری ارائه میدهد: «اگر مردم موسیقی را ارزشگذاری میکنند برای این است که یا سیاسی است یا مذهبی یا پیام اجتماعی دارد؛ مردم در وهلۀ اول تحت تأثیر نمادهای موسیقایی قرار نمیگیرند. پاپیولار میوزیک، به عنوان چیزی جدا از احساسات مردم، وقتی قابل تشخیص است که مردم آهنگی را، صدایی را یا قطعهای موسیقی را به تمامی، بدون تأکید بر صفات غیر موسیقایی آن، دوست بدارند و سعی کنند بین خودشان و سازماندهی ریتمها، نغمهها و رنگهای صوتیای که دریافت میکنند، ارتباط برقرار کنند. در این معنا، موسیقی پاپیولار یک مقولۀ ارزشی است که میتواند به همۀ سبکهای موسیقی اطلاق شود. این موسیقیای که مردم عموماً دوست دارند و آن را تحسین میکنند و شامل باخ، بتهوون، بیتلز، راوی شانکار، مارشهای سوزا و آهنگ لاندن دری میشود و به دور از آن که انحرافی یا حمایت شده باشند، به طور مثبت، موسیقیای را توصیف میکند که در هدف پایهای خود که در ارتباطگیری به عنوان موسیقی است موفق شده است. موسیقیای که بیشتر مردم، بیشترین ارزش را به آن میدهند، موسیقی پاپیولار است؛ اما این که این چه موسیقیای است، بستگی به طبقۀ اجتماعی و تجربۀ آهنگسازان، اجراکنندگان و شنوندگان دارد».
در این مطلب تعریفی از سبک، گونه و جریان در موسیقی مردمپسند ایران ارائه شده است. این رسیدن به این هدف، بر اساس کتاب «جریانشناسیِ موسیقیِ مردمپسندِ ایران، نوشته سعید کریمی از نشر ماهریس، ۱۴۰۰»، جریانهای موسیقی مردمپسند ایران دستهبندی و معرفی شدهاند.
۲. جریانشناسیِ موسیقیِ مردمپسندِ ایران
مفهوم سبک در ادبیات ایران پیشینه دارد و از دورۀ صفویه بسیار به آن پرداخته شده است؛ اما در موسیقی ایران به دلایل تاریخی و فرهنگی، سبکشناسی موضوعی بکر است. در دوران معاصر به مفهوم مکتب در موسیقی ایرانی پرداخته شده که در نوع خود غنیمت است ولی این مفهوم نیز همیشه با مجادله همراه بوده و چنان با ردیف آمیخته شده که چنین معیاری برای سبکشناسی گونههای دیگر موسیقی، کارآیی ندارد.
مفهوم سبک (Style) در روند موسیقی مردمپسند غربی مشخص است و عناوینی چون: جز، بلوز، راک، آر اند بی، هیپهاپ و غیره ویژگیهای مشخص موسیقایی خود را دارند و هرکدام به مرور و با توجه به اقتضائات فرهنگی و فنآوری زیرشاخههای فراوانی پیدا کردهاند. سبک در موسیقی به معنای چیزی که غربیها تعریف میکنند حداقل در نوع مردمپسند و باکلامش، در موسیقی معاصر ایرانی پدید نیامده و همۀ سبکها و گونهها وارداتی بوده است. تنها جریانی که شکل و شمایلی سبکگونه یافته و پیشینۀ غیرغربی دارد، موسیقی کوچهبازاری است که در حقیقت گرایش به نوعی موسیقی سبُک ایرانی است که با لحن عربی آمیخته و از نظر ماهیت همانند جریان تصنیفسازی معمول ایرانی است.
کریمی در کتاب خود پیشنهاد میکند که برای دستهبندی موسیقی مردمپسند در ایران، از واژه جریان به جای سبک استفاده شود، زیرا بسیاری از الگوهای ترانهسازی رایج در موسیقی مردمپسند ایران در حد مفهوم سبک نیستند و مفهوم جریان برای آنها منطقیتر است.
تصنیفهای قاجاری، تختحوضی، آهنگفارسی، کوچهبازاری، جاز، گلها، پاپایرانی، بیتبندها، راکفارسی، پاپِ نوین، ترانهّهای انقلابی، حفظ و اشاعه، لسآنجلسی، پاپِ گل و بلبل، رپفارسی، نسلِ نو، شانزده جریانی هستند که کریمی برای موسیقی مردمپسند ایران در طول تاریخ در نظر گرفته است. از شانزده جریانی که در بالا ذکر شده است، برخی منسوخ شدهاند و فقط در یک دوره خاص مطرح بودهاند، اما برخی با گذشت زمان از نسلی به نسلی دیگر منتقل شده و جذابیت خود را برای نسل بعدی نیز حفظ کرده است. در ادامه به معرفی و بررسی شانزده جریان اصلی موسیقی مردمپسند ایران پرداخته شده است.
۳. جریان تصنیفهای قاجاری
قدیمیترین تصنیفهای ضبط شدهای که شناسایی شده، از دورهی قاجار به دست آمده است؛ هر چند که ممکن است برخی از آنها پیشینهای کهنتر داشته باشند. بسیاری از این تصنیفها در نخستین دورهی ضبط صفحه (۱۲۸۴ تا ۱۲۹۳) ضبط شده و همین امر باعث شده است که از یاد نروند. برخی هم به طور شفاهی و در میان روایتهای استادان آواز حفظ شده و بعدها بازخوانی شده است. این جریان در بازه زمانی دورۀ قاجار تا دهۀ بیست قرن چهاردهم خورشیدی رونق داشته است، اما اکنون دیگر منسوخ شده است.
تصنیف در این دوره هنوز به فرم مشخصی نرسیده و عموماً بندهای مختلفی است که در کنار هم قرار گرفته و یا یک بند با کلام مختلف بارها تکرار میشود. به لحاظ ملودی و حتی کلام، شباهت در این تصنیفها، چه رسمی و چه خیابانی، بسیار است و مشخص میشود که اصراری بر ساخت موتیفهای تازه در میان نبوده است. استفاده از اشعار کلاسیک در این تصنیفها رایج است.
۴. جریان تختحوضی
مردم از اواخر دورۀ قاجار در تهران گروههای نمایشی را به خانهها دعوت میکردند و تختههایی روی حوض میان حیاط میگذاشتند و قالی روی آن پهن میکردند و گروههای نمایشی به همراه نوازندگان دورهگرد، نمایشهای موزیکال اجرا میکردند. ترانههایی که در این نمایشها اجرا میشد، تخت حوضی یا روحوضی نامیده میشود. این جریان در بازه زمانی اواخر دوره قاجار تا اواخر دهۀ سی از قرن چهاردهم خورشیدی ادامه داشت، اما اکنون دیگر منسوخ شده است.
این جریان مهمترین جریان شناختهشدۀ ترانهسازی معاصر است که با نمایش همراه است. مضمون ترانهها کاملاً به زندگی شهری مرتبط است و برخلاف ترانههای آن روزگار در فضاهای سبک عراقی و گل و بلبل سیر نمیکند. همه چیز ملموس و صمیمی است. تفنن و مطایبه و شوخی در این ترانهها اهمیت دارد و از این حیث هم از جریانهای دیگر ترانهسازی متمایز است. اکثر ترانههای جریانهای دیگر عاشقانه است، در حالی که در این جریان مضمونهای اجتماعی و زیست شهری اولویت دارد.
۵. جریان آهنگفارسی
از اوایل دهۀ سی خورشیدی، با رونق صنعت سینما در ایران و پیدایش فرهنگ کاباره، اجرای ترانههای ضربی در سینما به سنتی همیشگی بدل شد و جریانی مستقل برای این منظور به وجود آمد. این جریان از حدود سال ۱۳۳۰ آغاز شد و تا زمان انقلاب بسیار رایج بود؛ اما بعد از انقلاب نیز محبوبیت خود را از دست نداد و با ممیزی ارشاد خود را تطبیق داد، هنوز هم هر از گاهی ترانههای فیلم فارسی با سیاقی مشابه قدیم ساخته میشود و در برخی فیلمهای فارسی استفاده میشود.
مؤلفه همیشگی ترانههای این جریان، رقصی و ضربی بودن است. کلام به جز استثناهایی چند، همیشه عامیانه و مضمون آن بسیار ساده است. هدف صرفاً تفنن و کمک به داستان فیلم است. در کل به لحاظ سبکشناسی، آهنگفارسی، بسیار به ترانههای تختحوضی و کوچهبازاری شبیه است.
۶. جریان کوچهبازاری
نوعی موسیقی مردمپسند ایرنی-عربی که بیشتر برای طبقۀ عوام جنوبشهری تولید میشد. کابارهها و سینما سهم بسزایی در رونق این نوع موسیقی داشتند. با توجه به رواج این نوع موسیقی در خیابان لالهزار، با عنوان موسیقی لالهزاری یا کابارهای هم از آن یاد شده است. این جریان از دهه سی تا دهه شصت خورشیدی رونق بسیاری داشت اما اکنون تقریباً منسوخ شده و فقط در برخی نقاط در داخل و خارج از ایران، آن هم با نوازندگان و خوانندگانی با سطح پایین ادامه دارد.
فراوانی مضامین اجتماعی و زیست شهری در کنار ترانههای معمول عاشقانه، شاخصه اصلی متن ترانههای این جریان است. به لحاظ ادبی کلام عموماً دچار ناپختگی است، ترانهها یا به زبان معیار هستند و یا محاوره-معیار بدون این که به یکدستی زبان ترانه توجه شود. به لحاظ موسیقایی این جریان آمیختهای از موسیقی ایرانی، عربی و بندری است. فرهنگ کاباره مهمترین عامل گسترش و محبوبیت این نوع موسیقی بوده است و جدا از ممنوعیتهای پیش آمده، برچیده شدن کابارهها بعد از انقلاب مهمترین دلیل افول این جریان است.
۷. جریان جاز
نخستین جریان فراگیر پاپ غربی در ایران که به اشتباه جاز خوانده شد، تکنیک آوازخوانی در این جریان ارتباطی به ردیف دستگاهی موسیقی ایران و سنت آوازی ایران ندارد و خوانندگان از متدهای آواز کلاسیک غربی پیروی میکنند. این جریان از دهۀ بیست آغاز شد و دوران اوج آن تا اواخر دهۀ پنجاه خورشیدی بود. بعد از آن جای خود را به جریانهای بعدی موسیقی مردمپسند ایران داد و در زمان حال، این جریان، با شکل و شمایل اولیه تقریباً منسوخ شده است.
این جریان، نخستین جریانی است که چارچوب و قواعدی تازه بر پایۀ اصول موسیقی غربی برای موسیقی مردمپسند ایران معرفی کرد. این استاندارد شامل ارکستر و آوازخوانی و تا حدودی ملودیسازی است. خوانندگان شاخص این جریان همه مَرد هستند. این جریان، نخستین جریانی است که به کاور و بازسازی آهنگهای روز دنیا پرداخته است. به لحاظ ملودی نویسی و به ویژه سازبندی و تنظیم، این جریان تحت تأثیر فولک اروپای شرقی و اسپانیایی است.
۸. جریان گلها
ترانههایی که در قالب برنامۀ رادیویی گلها ساخته و منتشر شدهاند، در یک جریان به نام گلها قرار میگیرند. استفاده از ردیف دستگاهی موسیقی ایران در این ترانهها بسیار رایج و پررنگ بود. این برنامه از سال ۱۳۳۵ آغاز شد و تا قبل از انقلاب ادامه داشت، اما اکنون دیگر منسوخ شده است. آهنگسازان، نوازندگان، خوانندگان، ترانهسرایان و تهیهکنندگان این جریان، از بهترین اساتید و چهرههای موسیقی ایران بودهاند.
تکامل فرم تصنیفسازی ایرانی که با عارف قزوینی شروع شده بود، در برنامه گلها به اوج خود رسید. این فرم بعد از گلها در جریانهای آهنگسازی مبتنی بر ردیف دستگاهی موسیقی ایران، تغییر چندانی نکرد. این جریان مهمترین آثار آوازی و تکنوازی موسیقی ایران را تولید کرده است. فراوانی آثار شاخص آوازی و سازی در این برنامه به قدری است که چهبسا بتوان ادعا کرد که بیشت از هفتاد درصد آثار مهم موسیقی معاصر در دو ساحت آوازی و سازی، در این برنامه تولید شده است. در این جریان به شعر کلاسیک ایرانی بسیار توجه شده و نقش مهمی در معرفی شعر کلاسیک ایرانی به شنوندگان داشته است.
۹. جریان پاپایرانی
نوعی موسیقی مردمپسند ایرانی برخاسته از ردیف دستگاهی موسیقی ایران است که به لحاظ سازبندی بیشتر غربی است و مانند تصنیف التزامی بر پیروی از ردیف ندارد و ممکن است فقط اشارهای به بعضی گوشهها داشته باشد. نمونههای منطبق با ردیف همراه با ربعپرده نیز در این جریان معمول است. این جریان از دهه سی خورشیدی آغاز شده و تا به امروز ادامه دارد؛ هرچند که امروزه آثار کمتری نسبت به سالهای قبل در این جریان تولید میشود.
جریان پاپایرانی، در عین استفاده از گوشهها و مایههای موسیقی دستگاهی، وفاداری کامل به آن ندارد. تنوع سازی در این جریان مهم است ولی ویولن چه به صورت سلو و چه گروه زهی، نقش بسیار مهمی دارد. در تصنیفخوانی و ادای تحریرها برخلاف جریان معمول موسیقی دستگاهی، در این جریان وفاداری کامل وجود ندارد. جدا از بحث آهنگسازی، بسیاری از ویژگیهای شخصی چون: توانایی و ذوق و درک و دریافتِ خواننده تعیین کننده است.
۱۰. جریان بیتبندها
نوعی موسیقی جوانپسند که تحت تأثیر گروه بیتلز، رولینگ استونز و دیگر گروههای راکاندرول در دهۀ چهل خورشیدی در ایران پدید آمد. مهمترین ویژگی این جریان کار گروهی در تولید و اجرای ترانههاست. گروهسازی به سبک و سیاق غربی با این جریان در ایران آغاز شده است. این جریان از اوایل دهه چهل آغاز شد و تا اواخر دهۀ پنجاه ادامه یافت؛ اما در ادامه جای خود را به جریانهای بعدی داد و منسوخ شد.
یکی از شاخصههای این جریان، دوری از فضاهای بومی و پیشین آزموده شده در موسیقی پاپ ایران و تلاش برای پیروی از الگوهای روز موسیقی دنیا میباشد. پیروی از موسیقی راکاندرول در ساخت ملودی، سازبندی، تنظیم و اجرا، دیگر شاخصه این جریان است. از ویژگی این جریان میتوان توجه به ریتمهای تند و رقصهای مهیج، آمیختن ریتم شش هشت ایرانی با الگوهای راکاندرول دانست. هویت گروهی در ساخت و ضبط و اجرا در این جریان اولویت داشت. مخاطب اصلی این جریان، جوانان بودند.
۱۱. جریان راکفارسی
جریان موسیقی مردمپسند راکفارسی، موسیقی راک غربی با کلام فارسی بود. کوروش یغمایی، یکی از نمایندههای این جریان بود و پایهگذار این جریان در ایران بود. این جریان از دهۀ چهل خورشیدی آغاز شد و با تغییراتی تا امروز نیز ادامه دارد. ستارگان جهانی راک، تأثیرگذارترین افراد این بر این جریان بودند که آهنگسازان راکفارسی از آنها تقلید میکردند.
۱۲. جریان پاپِ نوین
نوعی موسیقی مردمپسند تازه نسبت به نمونههای پیشین در ایران که در دهۀ پنجاه خورشیدی با استانداردهای روز دنیا و با گرایش به پاپِ اروپایی تولید و عرضه میشد. استانداردترین و باکیفیتترین ترانههای مردمپسندِ ایران به لحاظ معیارهای بینالمللی در این جریان تولید شده است. این جریان از دهۀ چهل خورشیدی آغاز شد و تا کنون نیز ادامه دارد.
در این جریان سازهای زهی و بادی برنجی اهمیت بسیاری در تنظیم داشتند. همچنین اهمیت سازهای کوبهای و بیس در ضبط و میکس در این جریان بالا بود. رقابت برای خلق و اجرای ملودیهای تکنیکی میان آهنگسازان و خوانندگان بالا بود. پرفرمنس (شیوه اجرا در روی سن) در اجرای خوانندگان بسیار بااهمیت بود. این جریان با جریان سینمای موج نو و سینمای جوانپسند در عرصۀ موسیقی و بازیگری همراهی میکرد.
۱۳. جریان ترانههای انقلابی
جریان ترانههای انقلابی شامل کلیه سرودها و ترانههایی که با موضوع انقلاب جمهوری اسلامی ساختهشده است، میشود. این جریان از حدود سال ۱۳۵۶ آغاز شد و تا حدود سال ۱۳۵۸ ادامه یافت. از لحاظ سبک و یا ویژگیهای موسیقایی، هیچ عنصر هویتسازی نداشت و تنها مؤلفه مشخص کننده این جریان، متن کلام و ترانه بود که باید درباره انقلاب، آزادی، امام و آرمانهای انقلاب باشد. در ادامه جریان سرودهای جنگ، از این جریان مشتق شد و متن ترانهها درباره جنگ و دفاع مقدس شد.
۱۴. جریان حفظ و اشاعه
نوعی رویکرد تازه در موسیقی ایرانی است که اواخر دهۀ چهل خورشیدی در مرکز حفظ و اشاعه شکل گرفت و دهۀ پنجاه رشد کرد و مهمترین جریان موسیقی است که در دهۀ شصت از سوی وزارت ارشاد اسلامی در جمهوری اسلامی اجازه فعالیت گرفت. مبنا بر این جریان رجعت به سنت و زدودن آثار غربزدگی در موسیقی ایرانی است.
با توجه با رواج عامپسندی در موسیقی گلها و پاپایرانی، این جریان میکوشید تا نوعی به اصطلاح فرهیختهتر و خاصپسندتر از موسیقی ردیف دستگاهی ارائه دهد. با توجه به محتوای فکری این جریان میتوان آن را «دستگاهیِ بازگشت» یا «رجعت به سنت» یا حتی «نوقاجاری» نیز نامید. این جریان از اواخر دهۀ پنجاه خورشیدی آغاز شد و تا کنون ادامه دارد و هنوز هم در مقیاسی کمتر تولید میشود.
۱۵. جریان موسیقیِ لسآنجلسی
پس از وقوع انقلاب و مهاجرت بسیاری از کارورزان موسیقی در لسآنجلس پدید آمد و به تولید نوعی از موسیقی پاپ پرداخت که تولیدش در داخل کشور ممنوع بود. این جریان پس از انقلاب اسلامی از سال ۱۳۵۹ آغاز شد و تا امروز ادامه دارد و مخاطبان آن ایرانیان داخل و خارج از ایران هستند. در اوایل نوارها و کاستهای این جریان موسیقی از طریق قاچاق وارد ایران میشد و به صورت غیرقانونی به دست مخاطبین میرسید، در ادامه با پیشرفت تکنولوژی و حضور ماهواره و اینترنت، دسترسی به آن بسیار آسانتر شد.
این جریان به لحاظ موسیقی، به موسیقی دنسپاپ تعلق دارد و رقص و هیجان در آن همیشه اولویت دارد. بنیانگذاران و عموم کارورزان آن، پیش از انقلاب در ایران فعال بوده و به دلایل محدودیت و ممنوعیتهای پیش آمده از ایران مهاجرت کرده و عموماً ساکن ایالت کالیفرنیا شدهاند. تنظیمهای این جریان مبتنی بر کیبورد است و کلاً روش تنظیم مبتنی بر کیبورد، با این جریان به وجود آمد و رشد کرد. کلام در این جریان عموماً تفننی و چیزی فراتر از ترانههای آهنگفارسی و کوچهبازاری نیست.
۱۶. جریان پاپِ گل و بلبل
نوعی موسیقیِ پاپِ سفارشی است که دفتر موسیقی و سرود سازمان صدا و سیما جمهوری اسلامی در اوایل دهۀ هفتاد تولید میکرد و خالی از مفاهیم عاشقانه بود و محتوایی گل و بلبلی داشت. این جریان از دهۀ هفتاد خورشیدی آغاز شد و هنوز هم در مقیاس بسیار کم تولید میشود.
این جریان تنظیمهای کیبوردی با فرمهای بسیار ساده دارد و کلامی که عموماً به طبیعت و گل و بلبل اشاره دارد و میکوشد روحیهای مثبت را به مخاطب القا کند. خوانندگانی که به شیوۀ کلاسیک میخوانند و به سرودخوانی گرایش دارند در این جریان نقش داشتهاند. مضمون عاشقانه و موضوعات عاطفی در این جریان، اتفاقی کمیاب است. تنها جریان موسیقی مردمپسند است که مردم هیچ علاقهای به آن ندارند و هیچکس ترانههای آنان را بازخوانی و یا کاور نکرده است و بهجز رادیو و تلویزیون، دیگر هیچ جایی پخش و شنیده نمیشود.
۱۷. جریان رپ فارسی
جریان رپ فارسی، جریانی از موسیقی مردمپسند است که در آن سبک موسیقی رپ، با کلام فارسی به اجرا درمیآید. این جریان از اوایل دهۀ هشتاد خورشیدی در ایران آغاز شد و تا کنون ادامه دارد و روزبهروز در حال پیشرفت و ترقی است؛ همچنین با گذشت زمان به مخاطبان آن و کارورزان آن اضافه میشود. تنها جریان موسیقی مردمپسند ایران هست که تا کنون هیچگاه مجوز رسمی پخش آلبوم و کنسرت نگرفته است.
مخاطب اصلی این موسیقی جوانان و نوجوانان هستند و در بین بزرگسالان جامعه، جایگاه کمی دارد. مضمون اصلی جریان موسیقی رپ فارسی، اعتراض است. اعتراض به هر چیزی میتواند در قالب رپ قرار گیرد. در ادامه مضامین عاشقانه هم وارد این جریان شد.
۱۸. جریان نسلِ نو
نوعی موسیقیِ جوانپسند است که تحت تأثیر موسیقیهای روزِ دنیا (بیشتر خاورمیانه)، از دهۀ هشتاد در ایران رایج شده است. از اوایل دهۀ هشتاد خورشیدی این جریان آغاز شد و تا امروز ادامه دارد. بیشتر آلبومهای موسیقی که در حال حاضر در ایران تولید شده و مجوز پخش میگیرند، از این جریان هستند و بیشترین فروش بلیت کنسرت در ایران مربوط به این جریان است.
ترانههای این جریان دارای محتوای عاشقانه با زبان و محتوایی نوجوانپسند است. استفاده از نرمافزارهای ویرایش آواز و استفاده از سازهای سنپل نرمافزارهای رایانهای در تولید موسیقی در این جریان کاربرد زیادی دارد. مولدیهای این جریان دارای رنگ و بوی ترکی یونانی است. آثار این جریان گرایش به روزمرگی و محبوبیتهای کوتاهمدت و مقطعی دارد و پس از مدتی به دست فراموشی سپرده میشود.
مدرس موسیقی و پژوهشگر هنر
https://srmshq.ir/e2atoj
در ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ نظام سلطنتی پهلوی برچیده شد و برای نخستین بار در تاریخ ایران شکل حکومت از سلطنتی مشروطه به جمهوری انتقال یافت. جمهوری اسلامی که به رهبری آیتالله خمینی به پیروزی رسید از همان ابتدا همراه با تناقضاتی مرتبط با حیات اجتماعی زنان و در زیرمجموعه آنان، زنان موسیقیدان و آوازخوان بود. چنانکه از روزنامههای کثیرالانتشار آن زمان برمیآید، در ابتدا مسئله کشف حجاب زنان بود که فرآیندی بود که از دوران رضاخان شروع شد و در دوران محمدرضا شاه پهلوی اکثریت جامعه آن را پذیرفته بودند. در سالهای پایانی حکومت محمدرضاشاه پهلوی با چالشی جدی روبهرو شده بود. به همین دلیل در تظاهرات ضد رژیم پهلوی چنین برمیآید که گروههای تظاهرکننده شامل افراد باحجاب و بیحجابی بودند که بدون توجه به افکار و عقاید یکدیگر با احترام به حیطۀ حریم شخصی یکدیگر آنها که پوشش حجاب یا فاقد آن بودند در کنار یکدیگر به منظور هدف مشترکی که ایجاد زندگی بهتر و ساختار جدیدی بود، قرار گرفتند. نخستین اعلانهایی که از سوی وابستگان بر حکومت جدید در رسانهها انتشار یافته بود، به این نکته اشاره میکردند که در حکومت جدید نیز حجاب آزادانه بود و هیچگونه الزامی برای آن در نظر گرفته نمیشود.
بهتدریج اولین پایههای اجبار حجاب مربوط به کارکنان دولت بود که در وزارتخانههایی نظیر آموزش و پرورش و فرهنگ و ارشاد اسلامی به اجرا درآمد که درنهایت در سال ۶۲ در ماده ۱۰۲ قانون تعزیرات که بعداً بهصورت تبصرهای به ماده ۶۳ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۵۷ الحاق شد، بیحجابی جرمی تلقی شد که برای زندان و شلاق در نظر میگرفتند.
شرایط ماههای آغازین جمهوری اسلامی با شرایط جامعهای باز و استقرار دموکراسی و مشارکت جمعی مردم هیچگونه مناسبتی نداشت.، مصادره اموال دولتمردان پیشین خشونتهای اعمال شده سلیقهای در شهرستانها و مناطق مختلف پایتخت جملگی پیامی را میرسانند که حیات اجتماعی زنان در آخرین دهههای قرن بیست و یکم را بشارت نمیداد.
شرایطی که در ذیل بیان میشود از سال ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۷ است که امام خمینی فتوایی درباره موسیقی صادر میکنند. بر اساس آنچه پیش از این آمد سیاستهای خشن انقلابی که همراه با رفتارهای نظامیگری و چریکی بود، منجر به بالاترین فشارها و آسیبها به موسیقی و موسیقیدان گردید. برای نمونه گشتهای محلهای و در بیرون جادههای شهری وجود داشت که در بازرسیهای مرسوم همراه داشتن حتی یک عدد نوار کاست موسیقی از جرائمی محسوب میشد که در مواردی افراد را نیز به بازداشتگاه میکشاندند. اینگونه هیجانات انقلابی بهگونهای بود که نیروی نظامی انقلابی جدید گاه به منظور شکستن سازها و منهدم کردن آثار صوتی و موسیقیایی به خانههای برخی از موسیقیدانان شناخته شده حمله میبردند و بدون هیچگونه مجوز قانونی و تأیید شده از سوی مراجع قضایی و رسمی کشور زندگی و متعلقات موسیقیایی این هنرمندان را به تاراج میبردند. یکی از آثار باقی مانده آن تاکنون عدم نمایش ساز در صدا و سیما است. موسیقی انقلابی واژهای بود که در مراکز رسمی با عنوان سرود از آنها یاد میشد و مرکز آهنگ و سرودهای انقلابی وزارت ارشاد در سال ۱۳۵۸ تأسیس گردید و عمده آهنگهایی که در آن زمان پخش میشد با مضامینی از انقلاب اسلامی، امام خمینی و شهیدان انقلاب همراه بود. چنانکه برخی از آهنگسازان و خوانندگانی که در آن زمان با انقلاب اسلامی همکاری داشتند در مصاحبهها و مقالاتی که نوشتهاند اظهار داشتهاند این آهنگها و یا در اصطلاح آن زمان سرودهای انقلابی بهواسطه همنشینی شاعران و هنرمندانی صورت میگرفت که بعدها بخشهای عظیمی از سیاستهای فرهنگی و موسیقایی را در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و صدا و سیما به عهده گرفت آنچه در ارتباط با موسیقی و انقلاب اسلامی حائز اهمیت است اینکه بسیاری از صاحبنظران فرهنگی معتقدند یکی از پایههای کمک به شکلگیری انقلاب اسلامی مربوط به موسیقیای بود که برخی موسیقیدانان و روشنفکران و ضد رژیم پهلوی برای تظاهرکنندگان آن سالها در غالب شعارهای موسیقیایی میساختند به رقم این همکاری که بین اهالی موسیقی و شکلگیری انقلاب اسلامی صورت پذیرفت همانگونه که در صفحات پیشین اشاره گردید در ابتدا به موسیقی و اهالی موسیقی عنایتی نشان داده نشد. در تأیید موارد فوق سعید مستغاثی در یک گزارش مطبوعاتی، سیر تاریخ موسیقی را تا سال ۱۳۶۷ ه. ش.چنین بررسی میکند. «بهزودی موسیقی سنتی خود را در فضای هنری نظام تازه تأسیس نشان داد.
اولین گامها بهوسیلۀ گروه چاووش که از ترکیب دو گروه موسیقی سنتی عارف به سرپرستی حسین علیزاده و شیدا به سرپرستی حمیدرضا لطفی به وجود آمده بود، برداشته شد. به این شکل که سرودهای انقلابی در قالب موسیقی اصیل ایرانی و دستگاههای آن ارائه گردید. نوارهای کاست چاووش، یک به یک به بازار آمد و دو خوانندۀ اصلی آن یعنی محمدرضا شجریان و شهرام ناظری به عنوان نخستین خوانندگان آواز و ترانه بعد از انقلاب مطرح شدند. روند تولید موسیقی اصیل ایرانی با شروع جنگ تحمیلی دچار وقفهای طولانی شد و بنا به ضرورت ایام دفاع مقدس، باب سرودها و آهنگهای مربوط به رزم و رزمندگان جبهه و جنگ گشوده گشت. در تمام این سالها و دوران چه قبل از آغاز جنگ تحمیلی که شور و شوق انقلاب و چه بعد از آن پتانسیل بالای دفاع از آب و خاك در جوانان پدید آمده بود، تقریباً جایی برای موسیقی غیرانقلابی و غیرسیاسی به چشم نمیخورد؛ اما درباره وضعیت موسیقی زنان در این ایام تا قبل از ۱۳۶۷ باید اذعان داشت که در ایام آغازین انقلاب عرضه دو کاست با صدای هنگامه اخوان و سیما مافیها در بازار موسیقی، صدای زنان در سرودهای دستهجمعی، همان گروههای موسیقی از چپ گرفته تا گروههای دیگر به گوش میرسید. در کلاسهای آموزش موسیقی چون چاووش زنان و مردان تعلیم موسیقی و آواز میدیدند. در آغاز به جدا کردن کلاسهای بانوان از آقایان رضایت داده شد. بازگشایی هنرستانها در دو بخش دختران و پسران ۱۳۵۹ ه.ش. این امکان را به وجود آورد تا دختران به آموختن موسیقی و ساز بپردازند. آواز زنان همچنان زیر سؤال بود. صدا و سیما که زودتر از دیگر مراکز تحت نظارت دولت درآمد به حرف موسیقی زنان پرداخت. کلاس تعلیم آواز زنان چاووش تعطیل شد و به ناچار زنان در زمینههای دیگر موسیقی به فعالیت پرداختند. نوازندگی و آهنگسازی و...»