داستان موسیقی

شهاب جعفری
شهاب جعفری

مدرس موسیقی و پژوهشگر هنر

ساسانیان، اقوامی ایرانی بوده که در فارس می‌زیسته‌اند و به نام جد خود، ساسان، به این نام خوانده شده‌اند. این سلسله که آخرین سلسله پیش از ظهور اسلام در ایران می‌باشد، بیش از ۴۰۰ سال بر ایران حکومت کرد. مؤسس این سلسله، اردشیر بابکان نام داشت. وی شیوه حکومت ملوک‌الطوایفی را در هم شکسته و همانند دورۀ هخامنشی به جای قدرت‌های پراکنده، قدرت را در دست حکومت مرکزی متمرکز گردانید که همین علت، باعث شکست این حکومت مرکزی و در نتیجه شکست عمومی ایران به دست اعراب گردید. اردشیر، دین زردشتی را نیز آیین رسمی کشور گردانید.

در دوران ساسانی، حدود ۴۰ پادشاه بر ایران حکومت کردند که از میان آن‌ها، چهار پادشاه از همه مهم‌تر بودند. در زمان این چهار پادشاه (اردشیر بابکان، بهرام گور، انوشیروان و خسرو پرویز)، تغییراتی در اوضاع کشور و وضع موسیقی و موسیقی‌دانان به وجود آمد. تجمل دربار ساسانیان نیز باعث رونق موسیقی در آن دوره شد و به همین جهت، در میان اعصار تاریخ ایران پیش از اسلام، این عصر به عنوان درخشان‌ترین دوره موسیقی شناخته شده است. در این دوره موسیقی‌دانان دربار از مقام شامخی برخوردار بودند. عبدالرحمان ابن‌خلدون، مورخ و متفکر تونسی، در کتاب تاریخ خود آورده است: «در دولت ساسانی در شهرها و ولایات ایران بحر ذخاری از موسیقی وجود داشته است.»

همان‌گونه که در فصل پیش نیز گفته شد، واژه هنیاگر در زبان فارسی میانه وجود داشته که در فارسی جدید به خنیاگر تبدیل شده است. علاوه بر آن در دوره ساسانی، واژه‌های نواگر، رامشگر و چامه‌گو نیز پدیدار شد و همان‌گونه که گفته شد، خنیاگر فارسی میانه همانند گوسان پارتی، هر سه مفهوم نوازنده، خواننده و شاعر را در بر می‌گرفته است. در واقع در این ادوار، شاعری، نوازندگی و حتی خوانندگی جدا از یکدیگر نبوده‌اند.

می‌توان موسیقی این دوره را ریشه موسیقی ایران بعد از اسلام و همچنین ریشه موسیقی ممالک‌اسلامی دانست.

موسیقی مذهبی

چنانچه پیش از این نیز ذکر شد؛ مردم، اوستا را به صورت سرودهای مذهبی می‌خوانده‌اند. آمده است که در زمان ساسانیان نیز، خنیاگران به دور معبد آتش جمع شده و روزی پنج بار گات‌ها و سرودهای مذهبی دیگر را که از اوستا انتخاب می‌شد، با آهنگ می‌خواندند. این آوازه‌خوانان که توسط مغ‌ها از بین جوانان انتخاب می‌شدند، لباس‌های مخصوصی که سفید یا ارغوانی بود، می‌پوشیدند و مراسم را اجرا می‌کردند. جشن مهرگان نیز در آن دوره در باشکوه‌ترین شکل خود برگزار می‌شد. در این جشن که شش روز به طول می‌انجامید، رامشگران برای هر روز آهنگی نو می‌ساختند و به نغمه‌خوانی و نوازندگی می‌پرداختند. آهنگ‌های آن‌ها که به نام همان روز نامیده می‌شد، وارد مقام‌های موسیقی شد مانند مهرگان بزرگ و مهرگان خردک.

دوران ساسانی از نظر مذهبی، به دورانی متلاطم و دگرگون تعبیر شده است؛ زیرا علاوه بر سرودهای زردشت، مانی و مزدک نیز در این دوران ظهور کرده و آیین‌هایی همراه با موسیقی به همراه آوردند که در ادامه، شرح آن خواهد آمد.

موسیقی بزمی

این موسیقی در دربار پادشاهان ساسانی و نیز در میان مردم آن عصر متداول بوده است. در خصوص موسیقی دربار، نقوش و حجاری‌هایی که از این دوره باقی مانده است (تاق بستان که بعداً به آن خواهیم پرداخت) نشان می‌دهد که موسیقی‌دانان در شعر و شکار همراه شاهان بوده‌اند و از طرف آنان طبقه‌بندی می‌شدند که در ادامه به طور مفصل از آن صحبت خواهد شد.

در کتب پهلوی، عربی و فارسی آورده شده است که موسیقی یکی از عوامل ثابت بزم شاهنامه، مراسم جشن و شادمانی و ضیافت‌های پادشاه و پهلوانان افسانه باستانی ایران است. سرانجام این موسیقی درباری که شاهان ساسانی در رواج آن می‌کوشیدند با زوال پادشاهی آنان به شدت ضربه دید ولی از میان نرفت بلکه موسیقی‌دانان دربار وارد توده مردم شدند. در خصوص موسیقی مردمی باید گفت که در این دوران خنیاگران دوره‌گرد، ترانه‌های عشقی و انتقادی می‌خواندند که از میان مردم سرچشمه می‌گرفت و سازنده مفاهیم آن ترانه‌ها نیز مردم بودند. این ترانه‌ها واقع‌گرا، زنده، ساده و برای هر کس قابل فهم بود، در حالی که هنر طبقه دربار بیشتر در خیال سیر می‌کرد و تنها وسیله‌ای برای خوش‌گذرانی و سرگرمی بود.

آمی ین مارسلین، می‌نویسد:

مرگ یک شخص عادی نیز با موسیقی و رقص که جزو تشریفات سوگواری بود. برگزار می‌گردید. گاهی نیز یک آواز دسته‌جمعی تشکیل می‌دادند و آواز و رقص هم بدان اضافه می‌کردند. این بازی‌ها را دسته‌بند می‌خواندند و ظاهراً چنین بوده است که دست یکدیگر را می‌گرفته و به شکل حلقه درآمده و می‌رقصیده‌اند و خود حلقه رقص نیز متحرک بوده و تغییر مکان می‌داده است. (راهگاتی ۱۳۷۷: ص ۱۰۳)

موسیقی رزمی

موسیقی نظامی این دوران نیز، همانند دوره‌های پیشین، به هدف ایجاد خوف و هراس در دل دشمن و تقویت روحیه و تهییج سربازان بوده است. در آن دوره نیز نوای هر ساز مفهومی خاص داشت، مثلاً شیپور مفهوم حمله و یا طبل، بیانگر تعقیب بود و سازهای دیگری نیز با مفاهیمی مخصوص به خود، فرمان‌های فرمانده را به گوش سربازان می‌رساندند. در کتاب ایران در زمان ساسانیان این‌طور آمده است: «به صدای شیپور لشکریان برای جنگ می‌شتافتند.»

مهم‌ترین ساز نظامی این دوران شیپور بود که از قرن‌ها پیش به عنوان آلت موسیقی جنگی، به کار می‌رفته و احتمالاً از برنز و مس ساخته می‌شده است. در شاهنامه نیز می‌آید که چون صدای کرنای از سراپرده سلطنتی بلند می‌شد، نشانه جنگ بوده است. در یک بشقاب نقره‌ای متعلق به دوره ساسانی که در موزه باستان‌شناسی سن پطرزبورگ محفوظ است نقش شش شیپورچی دیده می‌شود که از بالای حصار شهر، نزدیک شدن دشمن را اعلام می‌کنند.

...

کرمان، پاتوقِ ثابت موسـیقی نواحی

سید فؤاد توحیدی
سید فؤاد توحیدی

جشنواره موسیقی نواحی امسال با شعار وحدت در کثرت موسیقیایی اقوام ایران بر اساس محورهای سنت، اصالت و آفرینش‌های درون قومی و بین قومی از ۲۹ مهرماه تا ۲ آبان ماه ۱۴۰۰ در شهر کرمان برگزار شد. ریاست جشنواره بر عهده محمد الله‌یاری مدیرکل دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و دبیری جشنواره بر عهدۀ دکتر محمدعلی مرآتی اتنوموزیکولوگ و آهنگساز و نوازنده کمانچه بود. دبیر اجرایی جشنواره هم به محمدرضا علیزاده مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی کرمان سپرده شد.

سیدمجتبی حسینی معاون وقت هنری وزارت فرهنگ و ارشاد، کیوان آقا محسنی، نرگس ذاکر جعفری، احمد صدری و حمیدرضا عسگری را به‌عنوان اعضای شورای سیاست‌گذاری جشنواره معرفی کرد. کار این شورا بررسی موضوع جشنواره، تعیین دبیر تخصصی و همچنین مشخص کردن اهداف و خط مشی جشنواره بود. با توجه به محدود بودن ظرفیت شرکت در جشنواره محمدعلی مرآتی هیئتی را جهت بازبینی آثار و مشخص کردن گروه‌ها و افراد برای حضور در جشنواره معرفی کرد. هیئت انتخاب از بین پژوهشگران و کارشناسان موسیقی نواحی ایران بود که شناخت لازم و کافی از موسیقی نواحی و هنرمندان مناطق مختلف موسیقیایی داشتند. اعضای این هیئت عبارت بودند از محمدابراهیم عالمی، بهمن حاج امینی، احمد بیت سیاح، فاروق رحمانی، دامون شش بلوکی، مجتبی قیطایی و شخص من. بعد از پایان مهلت ارسال آثار بیش از ۳۰۰ گروه نواحی آثار خود را به دبیرخانه جشنواره فرستادند. بازبینی آثار در محل تالار رودکی تهران و به مدت دو روز انجام شد. حدود ۳۲ گروه از نقاط مختلف کشور برای شرکت در جشنواره انتخاب شدند. از ۸ نفر پیشکسوت موسیقی نواحی هم برای تجلیل در جشنواره دعوت شد. محل اقامت هنرمندان، خبرنگاران و تیم اجرایی هتل پارس کرمان بود. محلی از هتل به استودیوی ضبط تصویری آثار هنرمندان اختصاص داده شده بود. شرکت هفدانگ ضبط این آثار و البته ساخت تیزر جشنواره را به عهده داشت. جلسات پژوهشی هم در یکی از سالن‌های هتل به صورت روزانه برگزار می‌شد. موضوع گفت‌وگوهای پژوهشی عبارت بودند از محورهای سه‌گانه، سنت، اصالت، آفرینش‌های درون قومی و برون قومی در موسیقی اقوام ایران، مقوله ریتم در موسیقی اقوام و ترمینولوژی (واژه‌شناسی) «مقام» در موسیقی اقوام ایرانی و رابطه با موسیقی دستگاهی

مدعوین پنل‌های گفت‌وگو عبارت بودند از دکتر احمد صدری، شخص من، نوید وزیری، علیرضا میرخسروی و دبیر تخصصی جشنواره.

البته دانشجویان اتنوموزیکولوژی و علاقمندان هم در بحث‌ها شرکت می‌کردند. خروجی این جلسات بسیار خوب و مفید بود. اجراهای جشنواره برای اولین بار در باغ موزه وزیری کرمان انجام شد که محیطی بسیار زیبا با معماری اصیل ایرانی بود. اولین برنامه جشنواره به اجرای گروهی از ایل قشقایی اختصاص داشت و قرار بود دامون شش بلوکی توضیحات مربوط به موسیقی قشقایی و گروه مذکور را اعلام کند که درست در همان لحظه خبر درگذشت مادر گرامی ایشان و یکی از نوادر موسیقی قشقایی بانو پروین بهمن داده شد. دبیر تخصصی جشنواره با تأثر خبر درگذشت ایشان را اعلام کرد. گروه قشقایی به احترام درگذشت این هنرمند بزرگ موسیقی نواحی نخست سوگ نواخت و سپس سور.

سایر گروه‌های شرکت کننده هم به ترتیب در چهار روز به اجرای برنامه پرداختند و قبل از هر برنامه در مورد موسیقی هر قوم توضیحاتی توسط کارشناسان داده می‌شد. حضور معاون هنری وزیر ارشاد، ریاست دفتر موسیقی و ریاست انجمن موسیقی ایران و همچنین مسئولان بلندپایه استان نکته مثبتی در این دوره بود. بهترین اتفاق جشنواره به نظر من دائمی شدن دبیرخانه جشنواره در شهر کرمان بود که توسط دکتر شالویی معاون هنری وزیر ارشاد اعلام شد. البته پاسداری از این رویداد میمون به تلاش کادر دبیرخانه در کرمان برمی‌گردد تا بیش از پیش قابلیت‌های اجرایی کرمانیان روشن شود. حضور دو هنرمند نوجوان یکی اهل کردستان و دیگری اهل جزیره کیش از رویدادهای جذاب جشنواره بود. به طور کلی جشنواره امسال کیفیت بسیار خوبی داشت. البته اعلام دائمی شدن دبیرخانه جشنواره در کرمان به مذاق بعضی‌ها خوش نیامد. ضعف‌های جشنواره امسال از نظر من درگیری‌های مالی هر ساله برای فراهم کردن بودجه جشنواره بود. فکر می‌کنم استانداری کرمان باید راهی برای فراهم شدن این بودجه حداقل یک ماه قبل از برگزاری پیدا کند تا استرس‌های دبیر اجرایی جشنواره کمتر شود تا بتوانند با تمرکز بیشتری به مسائل جشنواره بپردازند. برگزاری جشنواره عکس در محل باغ موزه هم هیچ ربطی به موسیقی نواحی نداشت و عکس‌ها که هیچ‌کدام هم توضیحی نداشتند به پرتره‌هایی از هنرمندان موسیقی کلاسیک ایران اختصاص داشت. هوای سرد محیط هم در کیفیت برگزاری تأثیرگذار بود و کمی مشکل ایجاد کرده بود. به نظر برگزاری جشنواره کمی باید زودتر از این تاریخ باشد تا در هوای مطلوب‌تری برگزار شود.

نقد دیگر به جشنواره، پرداخت کمک هزینه رفت و آمد یکسان به تمام هنرمندان بود؛ یعنی کسی که از تبریز یا کردستان به کرمان می‌آمد با کسی که از خود شهر کرمان در جشنواره شرکت می‌کرد هزینه یکسانی را دریافت می‌کرد. فکر می‌کنم این ایراد هم بهتر است در سال‌های بعد رفع گردد. در نهایت حُسن‌های جشنواره امسال آنقدر زیاد بود که نام یک جشنواره موفق و کم حاشیه را به خود بگیرد. با تثبیت دبیرخانه در کرمان می‌توان از همین امروز برای برگزاری یک جشنواره درجه یک برنامه‌ریزی کرد. به نوعی این دبیرخانه اولین پاتوق ثابت برای هنرمندان موسیقی نواحی کشور است که می‌تواند در کنار امورات جشنواره تعامل بیشتری با هنرمندان نواحی کشور داشته باشد و با همکاری با نهادهایی مثل صندوق اعتباری هنر می‌تواند گوشه‌ای از مشکلات این بزرگان بی‌ادعا را حل نماید و نقطه امیدی باشد برای این عزیزان. به امید روزهای درخشان.

یاحق

نظری به بازی‌های محـلی به شیوۀ آکاپلا

مسعود نکویی
مسعود نکویی

آهنگ‌ساز، رهبر ارکستر و کر، پژوهشگر و نویسنده

پیشگفتار

بازی‌های محلی کرمان یادگار بازی‌های ایرانیان دوران پارینه‌سنگی تا امروز است که پیشینه برخی از این بازی‌ها حدود۱۱۰۰۰ سال می‌باشد. در سرزمین کهن ایران که اقوام بی‌شماری در آن ساکن شدند، بازی‌های محلی جزو کار و فعالیت روزانه به شمار می‌رفت و بسیاری از کارآواها فرم بازی نیز به خود گرفتند. این بازی‌ها تا سه دهه پیش به‌صورت جدی در محله‌ها و منازل و محافل سرگرمی مردم بود تا اینکه به دورانی رسیدیم که با هجوم بازی‌های مجازی و رایانه‌ای و تلفن همراه و ... بازی‌های کهن ایرانی نفس‌های آخر خود را می‌شمرند و در حال فراموشی هستند. سیستم‌های هوشمند رایانه‌ای و تکنولوژی‌های همراه با امکانات ارتباطات مجازی و بازی‌های مجازی، عرصه را بر بازی‌های ایرانی تنگ نموده‌اند و از کودکان ما انسان‌هایی کم‌هوش و مصرف‌گرا و کم‌تحرک ساخته‌اند. بازی‌های واقعی با رویکرد گروهی و رقابت‌ها و فداکاری‌ها و روحیه یاری و یاوری و افزایش قدرت محاسبات و تصمیم‌گیری محیط حقیقی و در کوتاه‌ترین زمان ممکن، کودکان و نوجوانان را برای زندگی واقعی آماده می‌سازد.

این بازی‌ها با فرم و حرکات نمایشی و اجرای قوانین بازی در حین آواز همراه است تا کودکان بتوانند مهارت‌های متنوعی را به‌طور هم‌زمان کسب نمایند و آن‌ها را به اجرا درآورند. در کرمان بسیاری از بازی‌ها بخشی از آواهای کار و زندگی هستند که در محیط کار اتفاق می‌افتند و این بازی‌ها در هنگام انجام کار و یا به وقت استراحت انجام می‌شوند.

در ادامه به ارائه و تحلیل یک بازی کودکانه و بررسی آن از نظر گردش ملودی، تنظیم و حرکت‌گذاری خواهیم پرداخت تا بیش از پیش با ساختار آن‌ها آشنا شویم.

آشنایی با شیوه پژوهش و تنظیم اثر:

هر بازی بر اساس خاستگاه فرهنگی و شعری و حرکتی آن پژوهش و تنظیم شده است. حفظ اصالت‌های ملودیک در کنار تنظیمی که به طراوت ملودیک آسیب نرساند و آن را از موسیقی آن قوم و ملت دور نکند از ویژگی‌های این بازسازی موسیقی و حرکت است.

استفاده از حرکت‌های متناسب با ضرباهنگ هر قطعه و ایجاد حرکت‌های متناسب با موسیقی کنترپوانتیک و استفاده از سوژه‌ها و کنتر سوژه‌های متناسب با آن‌ها، از ویژگی‌های منحصربه‌فرد تولید این اثر است.

در این‌گونه آثار باید توجه شود که هارمونیک صدا دادن این آثار آن‌ها را از اصالت ایرانی آن دور می‌کند و رنگ و طعم کلاسیک به خود می‌گیرد. در این حالت این نوع تنظیم‌ها مانند حل‌المسائل موسیقی هستند و تمام ایده‌ها شبیه موسیقی غربی و کلاسیک می‌شوند و تمام نقش‌ها از ابتدا لو می‌روند و جذابیت خاصی برای مخاطب نخواهند داشت.

در تنظیم آثار کتاب‌های پخ پخو و آشُق تأکید بر اصالت ملودی، تنظیم به شیوه‌های کنترپوانتیک، هُمُفُنیک با ملودی اصیل، پلی فنیک و هِتِرُفُنیک و گاهی با همراهی آکوردهای کوارتال و سِکندال و کمتر به‌صورت تریاد صورت گرفته است و در موارد مورد نیاز بصورت تُتّی و اُنیسُن صورت گرفته است تا با دقت از مصالح هارمُنی و کنترپوان برای این آثار استفاده شود.

موردِ قابل اهمیت دیگر در تنظیم بازی‌های محلی کرمان توجه به لهجه و گویش‌های متنوع این سرزمین فرهنگی است. اکسنت یا همان لهجه در واقع بیانگر تفاوت تأکیدها و دیرندهاست و این مقوله ادبیاتی به بخش اتنیک مربوط می‌شود. درواقع، زمانی که از زبان مشترکی استفاده می‌کنیم، تفاوت لهجه‌ها از جابجایی تأکیدها و دیرندهای هجاها و گلیساندوها و پرتامنتوها و استکاتوها و کردشندُ و دکرشندُها قابل لمس است. وقتی همه این عوامل به‌عنوان ابزارهای تغییر لهجه در کنار هم قرار گیرند و در تنظیم آثار استفاده شوند می‌توانند به خلق آثار اتنیک نزدیک به فرهنگ واقعی آن منطقه منجر شود.

در اکثر مواقع آهنگسازان و تنظیم‌کنندگان فکر می‌کنند که هر چه آثار را به سمت موسیقی غربی ببرند علمی‌تر و قابل‌قبول‌تر است در صورتی که چنین نیست زیرا به قدری از اصالت خود دور می‌شوند که حتی مخاطبان غربی و جهانی هم آن را به‌عنوان آثار اصیل ایرانی نخواهند پذیرفت.

شرح آثار:

در مثال‌های این گفتار، اثر تشله انتخاب شده که علاوه بر پارتیتور تکنوازی و تکخوانی ساده، ارکسترال ساده و همچنین پارتیتور کُرال آکاپلای آن نیز آورده شده است. دلیل این تفکیک، کارکرد هر یک برای منظوری مشخص است. برای تکنوازی و تکخوانی ساده علاوه بر سادگی ریتم، به سادگی سرکلید برای نواختن با سازهای بلز و فلوت ریکوردر نیز توجه شده است. در نسخه ارکسترال ساده، علاوه بر سادگی ملودیک، به ساختار هارمونیک و کنترپوانتیک نیز توجه ویژه‌ای صورت گرفته تا ضمن بیان کامل منظور ملودیک و هارمونیک، ساختار هجاوندی و ادبیاتی و جمله‌بندی آن اثر نیز حفظ شود و صدمه نبیند. نسخه کرال پلی فنیک آکاپلا هم که ابتدا مبتنی بر ادبیات و سپس موارد تنظیم و بخش‌بندی آن است.

...

مخاطبانِ فریب‌خورده

عبدی اوحدی
عبدی اوحدی

در دنیای موسیقی، هرگاه صحبت از سواد به میان می‌آید، همۀ ما به فکر یاد گرفتن بیشتر می‌افتیم. به این فکر می‌کنیم که از کدام وب‌سایت و کتاب و منبع، داده‌های بیشتری را به دست آورده و به معلومات خوب بیفزاییم. معلوماتی که گاهاً بسیار جذاب هستند؛ اما اگر یک ماه بعد از یافتنشان به یادشان بیافتیم، پی می‌بریم که به کلی آن را از یاد برده و فراموش کرده‌ایم.

نکته ظریفی در میان است. ما به فکر ارتقای سواد خود هستیم، اما در حالتی ایزوله و انفرادی. برای بیشتر دانستن تلاش زیادی می‌کنیم، اما به نتیجه و بازدهی آن توجه چندانی نداریم. شاید تنها کارایی این‌گونه دانستن آن باشد که اگر جایی صحبتی در باب موضوعی تئوریک به میان آمد ما هم چیزی برای گفتن داشته باشیم و از دور خارج نشویم.

ارتقاء سواد افراد تا یک حد و مرزی کارکرد ثمربخش دارد و از جایی به بعد کارایی خود را از دست می‌دهد. راهکار بهتری که می‌توان آن را در نظر داشت ارتقاء سواد موسیقایی است. موضوعی بسیار مهم که نه‌تنها برای مخاطبان، بلکه برای هنرمندان نیز بستر مناسب‌تری را جهت ارائۀ آثار خود فراهم می‌آورد.

اگر پای صحبت موزیسین‌های واقعی بنشینیم، همگی از بازار روز و سلیقۀ عمومی نالانند و گلایۀ بسیار دارند. این حجم از موسیقی بی‌ارزش. این حجم از موسیقی یک‌شکل. این حجم از موسیقی بی‌محتوا. این حجم از خواننده‌های بی‌هویت. این حجم از تنظیم‌کننده‌های کاسب. این حجم از مخاطبان فریب‌خورده. بی‌سابقه است.

بله بی‌سابقه است چرا که عموم جامعه اطلاعی از موسیقی ندارند. نمی‌دانند وقتی که به قطعه‌ای گوش می‌کنند می‌توانند به چه المان‌هایی دقت کنند. نمی‌دانند لایه‌های تشکیل دهندۀ یک قطعه چیست. صداها را نمی‌شناسند. از زیبایی‌شناسی موسیقی هیچ نمی‌دانند. حتی به زشتی‌های آن نیز واقف نیستند. تنها چیزهایی که نظر آن‌ها را به یک قطعه جلب می‌کند دو توانایی غریزی آن‌هاست؛ یکی توانایی همراهی با ضربان موسیقی که مغز هر انسانی به‌طور مادرزاد آن را داراست و دیگری همراهی با کلام قطعه که از حس غریزی و لذت‌بخش تقلید نشأت می‌گیرد. همین. عملاً عموم جامعه در طول زندگی خود هیچ چیز دیگری را از موسیقی درنمی‌یابند. سواد آن را ندارند. تعلیم نمی‌یابند. چراکه اهل موسیقی سخاوت این را نداشته‌اند که راه و چاه را به آن‌ها نشان دهند. سخاوت این را نداشته‌اند که ساده‌ترین چیزها را لابه‌لای حرف‌هایشان به مردم بیاموزند. فقط ژست باسوادی گرفته‌اند و بی‌سوادی عموم را پله‌ای برای بالا ایستادن خویش دیده‌اند.

حال در این وانفسا، من هنرمند اگر علامه دهر هم باشم و کل کتاب‌های دنیا را از بر کنم، اگر ریز به ریز سوادم را در اثرم به کار ببرم، اگر ظریف‌ترین نکات زیبایی‌شناختی را هم در نظر بگیرم چه کسی به آن گوش خواهد داد؟ چه کسی آن را می‌فهمد؟ چه کسی سوادش را دارد؟ برای چه کسی مهم است؟ در چنین آشوبی تنها یک راه‌کار به نظر عملی می‌آید؛ آن هم اینکه به‌کلی قید مخاطب را بزنم و هنر برای هنر را سرلوحۀ کار خویش قرار دهم. شاید بعد از مرگم عده‌ای به سراغ کارهایم رفتند و تحلیلی دربارۀ آن‌ها صورت گرفت. تازه آن هم بعید است با قحط‌الرجالی که در حوزۀ نقد و بررسی فنی موسیقی غیر سنتی و غیر کلاسیک کشورمان برقرار است.

درستش اما این است که عموم مردم بیشتر بدانند. باید با آن‌ها حرف بزنیم. از هنر. از زیبایی. از موسیقی. از ساختارهای بنیادین‌اش. به زبان خودشان. به زبان ساده. به زبان ملموس و قابل فهم. راه‌حل این است که در یک جمع کوچک دوستان و در کافی‌شاپ‌نشینی‌های پر دود و تلخ‌مان، بجای قی کردن کلمات درشتی که در گلوی خودمان هم گیر کرده و به زور پایین می‌روند، بجای عقده‌گشایی از بی‌هویتی و سردرگمی خود، بجای اثبات منیت خود به دیگران، حرف‌های ساده و قابل درکی درباره موسیقی بزنیم. شوقی را در دیگران برانگیزیم که به چیزی فراتر فکر کرده و دقت کنند. از زیبایی موسیقی بگوییم. اگر هم می‌خواهیم از ارادت شخصی خود به هنرمندی کلام به میان آوریم، بجای ارائۀ تعصب گونۀ عقاید، با شوق و عشق از علاقه و تجربه شخصی خود از شنیدن هنر آن هنرمند بگوییم.

حرف بزنیم. دانسته‌های ما اگر در سر ما تنها بمانند فاسد می‌شوند و می‌پوسند. شک نکنید که اگر آدم‌های دیگر بیشتر بدانند شما هم بهتر می‌توانید هنرتان را به نمایش بگذارید. وقتی مردم باسوادتر شوند هنر شما هم بیشتر و بهتر ارج نهاده خواهد شد. البته اگر هنری در بساط دارید.