https://srmshq.ir/crm9hf
امروزه تربیت کارگردانهای جوان با مشکل جدی روبهرو شده است. به نظر میرسد نظامهای آموزشی بسیاری برای تربیت و رشد کارگردانان و بازیگران وجود دارد. ظاهرا تعدد نظامهای آموزشی اغلب از سوی اساتید و کارگردانان و مربیان باسابقه در بدنهی آموزشی ــچه در دانشگاه و چه در آموزشگاه اتفاق افتاده است.
بنا بر شواهد چاپ کتب آموزشی در این زمینه، غالب کارگردانهای نسل پیشین کارگردانی را حرفهای علمی و عملی نمیدانستند و اساسا این امر را ذوقی و بنا بر تجربه انجام میدادند و برخی دیگر که معتقد بودند کارگردانی حرفهی جدی و علمیست هم چندان به منابع مکتوب علمی قابل استناد دسترسی نداشتند؛ مگر کارگردانهایی که از بختیاریشان زبان دیگری آموخته بودند و میتوانستند منابع را بخوانند و به کار گیرند. این میان، خیل عظیمی از اساتید با آموزههای دست دوم از نسل پیشینشان مواجه میشدند. در واقع تجربهآموزی استاد به شاگرد منتقل میشد و گاه همین شاگردها، آموزههایشان را بنا بر تجربههای شخصی و مشاهده و شرکت در دورههای کارسوقهای گروهی در جشنوارهها رنگ و لعابی تازه میبخشیدند. گسترش ترجمهی چندین کتاب راهنما و آموزشی در دو دههی اخیر باعث شد تا مفهوم کارگردانی به سوی این مهم که حرفه و مهارتی علمی و عملیست حرکت کند؛ مهارتی دقیق که بایست آموخته شود و به ممارست و تمرین مداوم نیاز دارد.
خواندن کتاب «مهارت کارگردان» با برگردان فارسیِ سکینه عربنژاد و ویرایش علمی رضا کوچکزاده، برای نسلی که با کمبودگیِ کتابهای راهنمای کارگردانی دورانی را سپری کردهاند، بسیار جذاب و مهیج و گاه نفسگیر است. چنان که در مسیر سوابق کاریشان، بارها و بارها به فراخورِ تجربه و گاهی با کشف و شهود به برخی پیشنهادها و توصیههای کیتی میچل روبهرو شدهاند و از آنها بهره بردهاند. گویی کیتی میچل حالا مهر تاییدی میشود بر تجربهها و راههای رفتهشان.
«مهارت کارگردان» حاصل تجربههای علمی و عملی کیتی میچل، کارگردان معاصر انگلیسی، است که در این کتاب، مرحلهی فرآیند تولید نمایش از متن تا اجرای نهایی را به شکلی مبسوط و با جزییاتی دقیق شرح میدهد. تاکید اصلی میچل در این کتاب، کار روی بازیگران است ولی مهارت کارگردان از نخستین مواجههی کارگردان با متن، آموزش را آغاز میکند.
با آن که ترجمهی روان عربنژاد این اجازه را به مخاطب میدهد که کتاب را بیوقفه بخواند، «مهارت کارگردان» را نبایست سرسری و از روی تفنن و سریع خواند. زیرا هر عنوانش در هر چهارده بخش و چهار فصلش، حاوی جزییات بسیاریست که مخاطب را به شکلی نظاممند و هدفمند به سوی تولید و اجرای اثر نمایشی راهنمایی میکند. چنان که میتوان هر عنوان از کتاب را به مثابهی تکلیفی برای مشق و الگوی تمرین به کار بست.
برای نمونه، ساماندهی دادهها با روش میچل، کارگردان را وادار میکند تا رابطهای عینی با متن برقرار کند و از همان آغاز، کارگردان و گروه اجرایی را از توهمات و تحلیلهای نادرست و برخوردهای احساسی با روند تولید یک اثر نمایشی دور میکند. میچل با ثبت تجربههای اجرا تلاش کرده تا به شکلی مستندگونه و آموزش قدم به قدم، کارگردانی نوآموز را به هدفش نزدیک کند. وی با هموار کردن مرارتهای نگارش گزارشِ تمرینهایش، روند مدیریت گروه، کار با بازیگران و دیگر عوامل تولید نمایش، تلاش میکند تا مخاطب را با صراحت و دقت با حرفهی ویژهی کارگردانی آشنا کند.
این کتاب همانطور که از نامش پیداست، راهنمایی دقیق دربارهی فرآیند اجرا، کتابی جامع در خصوص تمرین و شیوههای هدایت بازیگر است. میچل کتاب را در سه مرحلهی پیشتولید و تولید و پساتولید اثر نمایشی تدوین کرده است. کتاب در ۱۴ بخش و چهار فصلِ پیوسته به هم، با تاکید بر نمایشنامهی «مرغ دریایی» به عنوان نمایشنامهی مصداقی در روند اجرا، مطالبش را در اختیار کارگردانان جوان قرار میدهد. نویسنده راهکارهایی برای کسب و افزایش تجربه پیشنهاد میکند تا با برانگیختن شناخت و بینش هنرجوی کارگردانی، امکانی برایش فراهم کند که جهان نمایشنامه و نیروهای درون آن را کشف کند و سپس با ارائهی راهکارهای مفید برای چگونگی منتقل کردن آن دادهها به بازیگران و هدایت آنها اقدام میکند. کیتی میچل با رویکردی جزیینگرانه و سهل و عاری از هر گونه پیچیدگی و ایهام تلاش میکند مرحله به مرحله تجربهی تولید یک اثر نمایشی را با مخاطبش در میان بگذارد.
فصل نخست ــآمادهسازی برای تمرینها شامل مراحل پیشتولید یک اثر نمایشیست. مرحلهی خوانشهای آغازین متن و تحلیل شخصیت بر اساس پرسشهای درونمتنی، تحلیل و تقسیمبندی کنش نمایشی بر اساس واحدها، تشخیص ژانر، انتخاب بازیگران و شکل دادن روابط گروه تولید و آمادهسازی محیط تمرین است.
فصل دو، آغاز روند تولید را گام به گام در اختیار مخاطب میگذارد. این فصل شامل ساماندهی روزهای نخست تمرین و نخستین برخوردهای گروه بازیگران با متن، ساختن جهان نمایشنامه، چگونگی ورود بازیگران به بحثهای تحلیلی کنش از راه بسط و گسترش دادن به واقعیتها ــشرایط مفروض و پرسشها، کار عملی روی ایدهها و احساسها، زندگینامهی شخصیتها، روابط، بداههپردازی و کار روی صحنههای نمایشنامه تا کار با طراحان است.
...
https://srmshq.ir/03wr49
نویسنده: کیتی میچل
برگردانِ فارسیِ سکینه عربنژاد
ویرایش تخصصی و ادبی: رضا کوچکزاده
ناشر: کانون کارگردانان خانهی تئاتر و نشر نوآزما
۴۶۰ صفحه، چاپ نخست ۱۳۹۹، ۱۰۰۰ جلد
بها: ۷۵۰۰۰ تومان
فقر دانش در میان بسیاری از اهالی تئاتر ــدانشگاهی و تجربی از جمله معدود اشتراکاتی است که در این سالیان به چشم میآید. فقری که هنرمندان ما را وادار به تکرار آنچه از پیشینیانشان به ارث بردهاند یا تقلید کورکورانه (کپیکاری) از آثار هنرمندان غیرایرانی میکند. اگرچه در یکی دو دههی اخیر بازار تألیف و ترجمه و چاپ کتاب رونق بسزایی گرفته، سهم ناچیزی به تئاتر اختصاص یافته است؛ و از میان اندک کتابهای تخصصی تئاتر که در طول سال روانهی بازار میشوند، انگشتشمارند کتابهایی که عطش خواندن و آموختن برانگیزند و التیامبخش نادانستههای بیشمارمان باشند. کتابهایی که بتوان از آنها با عنوان مرجع و راهنما و راهگشا یاد کرد.
شاید چندان بیراه نباشد که بگوییم تئاتر را پشت میز درس و سر کلاسهای تئوری دانشگاه نمیتوان آموخت بلکه آموزش آن نیازمند حضور مستمر در سالنهای تمرین و آزمون و خطاست؛ و چه بهتر که این تجربهی عملی زیر نظر استادانی مجرب و آگاه به علم روز تئاتر شکل گیرد و صیقل بخورد. اقبال بلند نسلهای اول تئاتری ما بیگمان آموختن از اساتید غیرایرانی است که با حضور و فعالیتشان در ایران، گروههای نمایشی را سامان دادند و بنیان نمایش نوین را در ایران استحکام بخشیدند. شماری از این هنرجویان در ادامهی راه، راهی اروپا شدند تا از سرچشمه سیرآب شوند. این ارتباط بیواسطه با روند جهانی تئاتر سبب شد که این هنرجویان، خود به استادانی بدل شوند و دانشجویانی درخور تربیت کنند.
اما بخت بد نسل امروز، با وجود زندگی در دهکدهی جهانی، عدم ارتباط با روند جهانی و روبهرشد تئاتر در سطوح آموزشگاهی و دانشگاهیست و آنچه میآموزد همان دستآورد پیشینیان است. و جای بسی تاسف که این شکاف در طی سالهای اخیر عمیقتر شده و دیگر خبری از کارگاههای پربار کارگردانان و نظریهپردازان درجه یکی همچون پیتر بروک، یژی گروتوفسکی، یوجینیو باربا، پیتر شومان یا حتا روبرتو چولی در حاشیهی جشنوارهی دانشگاهی یا جشنواره فجر نیست تا علاقهمندان ایرانی، تئاتر را بیواسطه بیاموزند.
کتاب «مهارت کارگردان» نوشتهی کیتی میچل، کارگردان معاصر و صاحبنام انگلیسی که حاصل بخشی از تجربهها و آزمون و خطای او بر صحنهی تئاتر در راستای خلق اثر نمایشیست و با زبانی ساده، بیآلایش و به دور از پریشانگویی نگاشته شده است، میتواند این فرصت را برای علاقهمندان و هنرجویان هنر تئاتر فراهم آورد تا قدم به قدم و نفس به نفس با او در فضایی کارگاهی، خلق یک اثر نمایشی را تجربه کنند. کیتی میچل کتابش را بر اساس مراحل آمادهسازی، تمرین (شیوهی کار با بازیگر) و به اجرا رساندن نمایشنامهی «مرغ دریایی» اثر آنتون چخوف طراحی و تنظیم کرده است. نمایشی که سال ۲۰۰۶ به صحنه برد و به عنوان یکی از موفقترین آثارش شناخته میشود. او میکوشد تا با شرحی دقیق و جزئینگر، تجربهاش از چگونگی اجرای این نمایش را با مخاطب در میان گذارد. کار کردن روی نمایشنامهی «مرغ دریایی» این امکان را برای خوانندهی کتاب فراهم میکند تا دوشادوش کارگردانی بزرگ، مهارت کارگردانی را بیاموزد و برای اجرای هر نوع نمایشنامهای به کار بندد.
آنچه میتواند اشتیاق خواندن این کتاب را در مخاطب تئاتر آشنا بیشتر کند، تجارب کموبیش مشترک میان او و نویسنده در فرآیند تولید اثر است. تجاربی که میتواند ریشه در دانستههای ما از مطالعات پیشینمان داشته باشد یا بر اساس آزمون و خطای عملی به دست آمده باشد. برای نمونه، متد استانیسلاوسکی یکی از نامآشناترین شیوههای هدایت بازیگر و برخورد با نقش برای کارگردانهای ماست که اکثراً آن را از طریق سهگانهی «آمادهسازی هنرپیشه، شخصیتسازی و نقش آفرینی» ترجمهی مهین اسکویی یا واحدهای کارگردانی نصفه و نیمهی دانشگاه میشناسند. کیتی میچل نیز شیوهی کارش را وامدار متد استانیسلاوسکیست و تمرینهای کتابش را بر مبنای آن طرحریزی کرده است. این آشنایی میتواند وجه اشتراک و در عین حال وجه افتراق مخاطب کتاب «مهارت کارگردان» با پدیدآورندهی آن باشد؛ زیرا تفاوت نگاه و دانش و تجربهی میچل، خواننده را متوجه میسازد که دریافت و آگاهی درستی از متد استانیسلاوسکی نداشته و نیازمند اصلاح و بازنگری دانستههای خویش است. تفاوتی که کیتی میچل را ــبه اعتقاد بسیاری از اهل فن به یکی از برجستهترین کارگردانهای زندهی دنیا تبدیل کرده است.
بگذارید به قدر دقایقی لذت حضور در این کارگاه را با شما به اشتراک گذارم. تصور کنید در جایگاه کارگردان قرار است نمایشی را به صحنه ببرید و خانم میچل به عنوان راهنما میخواهد در مورد چگونگی کار عملی روی احساس بازیگر به شما مشاوره دهد؛
«مطالعهی چگونگی تاثیر احساس بر بدن میتواند راهی مناسب برای انجام کارهای بازیگری عملی در مراحل آغازین تمرین باشد؛ پیش از آن که بازیگر آماده باشد تا بهطور مستقل روی شخصیت کار کند... هنگام آماده کردن نمایش، متوجه میشوید که شخصیتها برخی حسها را با شدتی بیش از حسهای دیگر تجربه میکنند. برای نمونه در «ایفیژنی در اولیس» اثر اوریپید، یکی از حسهای غالب ترس است؛ هر شخصیت در لحظهای حیاتی از نمایشنامه، ترس را تجربه میکند و بخشهایی بزرگ از نمایش در شرایط تهدیدکنندهی زندگی رخ میدهد که ترس سبب رفتار ناروا میشود. ...وقتی کار روی «ایفی ژنی در اولیس» را آغاز کردم، از بازیگران خواستم به موقیعتی در زندگیشان فکر کنند که ترسیده بودند ...روز بعد از آنها خواستم که این وضعیت را بازسازی کنند ...از بقیهی گروه خواستم توجه کنند که بدن بازیگران چه رفتاری نشان میدهد وقتی با محرک ترسناک روبهرو میشود. در گفتوگوهایی که پس از هر تمرین داشتیم از هر گونه تحلیل روانشناختی دوری کردم و توجه را به بُعد تنانی افراد کشاندم.
یکی از بازیگران، لحظهای از زندگیاش را بازسازی کرد که مجبور شده بود در فیلمی، صحنهای را با یک شیر بازی کند. در تمرین آموزشی، او باید وارد قفس شیر میشد؛ وارد شد و برای ده ثانیه سر جایش خشکش زد. سپس کف دستهایش را با رانهایش پاک کرد، قدمهای کوچکی به جلو برداشت و قدمهای کوچکی به عقب؛ بیآنکه اصلا به سوی شیر حرکت کند. سپس سرش را بارها و بارها از دوربین به شیر چرخاند. دمای بدنش بالا رفت و قرمز شد. ما میتوانستیم بالا رفتن ضربان قلبش را از روی رگ گردنش حس کنیم که متورم شده بود. نفسش بند آمده بود و میدیدیم وقتی حرف میزند، دهانش خشک است.
وقتی پس از تمرینها با بازیگران بحث میکنید، در صورت امکان آنها را به لحظهها یا رویدادی در نمایشنامه مربوط کنید ...پس از بازسازی صحنهی رؤیارویی با شیر در قفس، از گروه پرسیدم که آیا در متن «ایفی ژنی در اولیس» لحظههایی هست که در آن برخی یا همهی شخصیتها همین نشانههای بدنی را داشته باشند که در تمرین دیدیم؟ یکی پیشنهاد داد که ممکن است ببینیم بدن آگاممنون، وقتی به محراب نزدیک میشود تا گلوی ایفیژنی را ببرد، چنین رفتاری داشته باشد. یکی دیگر گفت ممکن است زمانی که به زنان گروه همسرایان خبر میرسد که ایفیژنی باید قربانی شود، سکوت ناگهانی برای ده ثانیه مفید باشد ....به این ترتیب، شما بازیگران را تشویق میکنید که برای برقراری ارتباط لحظهها در نمایشنامه از دادههای بدنی بسیار دقیق از موقعیتهای واقعی زندگی بهرهبرداری کنند.
البته انتخاب حسی غالب، طیفی گسترده از حسهای دیگر را مستثنا نمیکند که در نمایشنامه بیان میشود. با وجود این، جلب توجه به یک حس، لحنی را برای دقت و ارزیابی همهی حسها در اثر ایجاد میکند. این کار به بازیگران یادآوری میکند که بدن یکی از اصلیترین وسیلههاییست که تماشاگر از راه آن احساس را میخواند و میفهمد درون فرد چه اتفاقی میافتد. کار دربارهی احساس [...] مجموعهای از نکتههایی دقیق را در اختیار شما میگذارد که بعدها در روند کار بتوانید به آنها بازگردید. برای نمونه بعدتر در طول کار و زمانی که صحنهای را تمرین میکنید، اگر حس کردید که بازیگری ترس را با دقت بدنی کافی بازی نمیکند، میتوانید چیزی مانند این بگویید «یادت میآید وقتی بن تمرین شیر را انجام داد، چطور مرتب کف دستهایش را با شلوارش پاک میکرد و قدمهایی کوچک به عقب و جلو برمیداشت؟ به این فکر کن که شخصیتی که بازی میکنی، چطور میتواند ترس را در بدنش بیان کند.» این نکته به بازیگران یادآوری میکند که آن جزئیات بدنی را به کاری بیفزایند که انجام میدهند.
این تمرین به این معنا نیست که بازیگران در آنچه از نظر بدنی انجام میدهند، اغراق یا مبالغه کنند. در عوض، از آن بهره میگیرید تا آنها بتوانند شکلی دقیق از حسی خاص را پدید آورند که در مقیاس و سرعت زندگی، واقعی باشد. شگفتزده میشوید از این که این حرکتها و رفتار تا چه اندازه میتوانند بزرگ باشند. وقتی روی «ایفیژنی در اولیس» کار میکردیم، یکی از بازیگران لحظهای از زندگی خودش را بازسازی کرد که درِ آپارتمانش را باز کرده بود و موشی بالای پلهها دیده بود. او سه متر به عقب پرید. پس از انجام تمرین، این بازیگر شگفتزده شد که تا چه حد پریده است. تصورش این بود که فقط قدمی به عقب برداشته است. پس از آن، این پرش بزرگ را در اجرا آمیختیم؛ به عنوان واکنشی به خبر ازدواج اشیل با ایفیژنی» (صفحات ۳۰۲ تا ۳۰۵ کتاب).
چنان که میبینید کیتی میچل با صبر و حوصلهای مثالزدنی و در کمال خضوع و صمیمیت میکوشد تا داشتههایش را در اختیارتان بگذارد؛ و از شما کارگردان بهتری بسازد. اکنون بهتر میتوانید تصور کنید کار کردن در کنار آموزگاری منحصر بفرد که از جمله سرآمدان دنیای نمایش است، چگونه میتواند باشد.
کتاب «مهارت کارگردان» در چهار فصل آمادهسازی برای تمرینها، تمرینها، ورود به تئاتر و اجراهای همگانی، زمینه ها و منابع ــکه به سیر تکاملی رابطهی کیتی میچل با کار و میراث استانیسلاوسکی میپردازد به رشتهی تحریر درآمده است.
او خود در مورد محتوای کتابش میگوید؛
من فکر میکنم لذت کارگردانی در آمادهسازیست؛ مطالعهی دقیق نمایشنامه، فریم به فریم، شرح وظایفی بسیار ساده و ملموس برای بازیگران و بعد با آمادگی وارد تمرین میشوی و باید خیلی زیرک باشی تا بازیگرها را شانه به شانهی خودت نگه داری بدون این که این حس را ایجاد کنی که همه چیز را میدانی و چیزی برای آنها وجود ندارد تا کشف کنند. ایدهی اصلی میتواند این باشد؛ کارگردانها دستور میدهند و بازیگرها انجام میدهند. کارگردانها باید دستور مشخص و ملموس و مربوط به آن مکان خاص را بدهند زیرا بازیگرها واقعاً نمیتوانند ایدههای مبهم و انتزاعی را به چیزی تبدیل کنند که تماشاگران بتوانند تماشایش کنند. ... (گفتوگو با کیتی میچل/ اندی لوندر/ برگردانِ ندا جبرئیلی)
...
https://srmshq.ir/v2du5l
شورای مرکزی کانون کارگردانان خانهی تئاتر در پی ضرورت انتشار کتابهای تخصصی تئاتر، بر آن است به پژوهش و ترجمه و انتشار منابع تازهی این حوزه بپردازد. کتابهایی در این رویکرد تازه ترجمه شدهاند یا در دست پژوهش هستند. در اینباره گفتوگویی با رضا کوچکزاده (کارگردان و پژوهشگر هنرهای نمایشی و مسؤول کارگروه پژوهش کانون کارگردانان خانهی تئاتر) انجام دادهایم که در ادامه میخوانید. کوچکزاده در آغاز دههی ۱۳۹۰ سه کتاب مهم و مرجع «فهرست توصیفی شبیهنامههای دورهی قاجار»، «فهرست توصیفی شبیهنامههای پراکنده» و «فهرست توصیفی شبیهنامههای ملک» و نیز پژوهش مهم «رضاینامه» را در عرصهی شبیهپژوهی منتشر کرده بود که منابعی تازه به پژوهندگان افزود و اینک در پایان این دهه همهی آنها نایاباند و نیازمند چاپ تازه هستند. همچنین زمستان ۱۳۹۸ نیز کتاب بینارشتهای و اثرگذار «تئاتر (و) جامعه (و) تئاتر» را در نشر نو منتشر کرد که بسیار کارآمد است و این کتاب نیز ماههاست نایاب شده است. او با دبیری مجموعه کتاب «گسترهی خیال» در حوزهی هنرهای نمایشی نشان داد که تا چه حد میتوان بر کتابهای خواندنی و کارآمد تئاتر افزود.
دلیل روی آوردن کانون کارگردانان خانهی تئاتر به انتشار کتابهای تخصصی تئاتر چیست؟
اعضای هیأت مدیرهی جدید ِکانون کارگردانان خانهی تئاتر که در انتخابات حدود سه سال پیش انتخاب شدند، در چشمانداز فعالیتها و برنامهی آیندهی خود بخش پژوهش را برای آموزش و رشد مهارت اعضا در نظر داشتند و مرا به عنوان مسؤول کارگروه پژوهش برگزیدند. بیماری کرونا باعث شد که یک سال فعالیت کانون مختل شود و اعضا به این نتیجه رسیدند که فرصتی برای بخش پژوهش فراهم آمده است. البته مصوبهی آن پیش از کرونا بود ولی در ایام کرونا اجرایی شد.
من کتابی پیشنهاد دادم که شامل مجموعه مقالههای تخصصی کارگردانی بود و خیلی زود دریافتیم با تعطیلی کتابخانهها در این دوره و حس ناامیدی فراگیر در دوستان پژوهشگر، آمادهسازی آن خیلی زمانبر است. برای همین انتشار آن کتاب به زمان دیگری افتاد. پس تصمیم گرفتم انتشار کتاب دوم را به نام «مهارت کارگردان» نوشتهی کیتی میچل به جریان بیندازیم که ۱۰ سال پیش برای برگردان به زبان فارسی کاندیدا کرده بودم و قرار بود در مجموعهی «گسترهی خیال» نشر یابد ولی ترجمهاش هر بار به تعویق افتاد. کیتی میچل کارگردان پرآوازهی انگلیسیست و در سالهای نزدیک به نوآوریهایی ویژه در بهکارگیری و آمیختن سینما و تئاتر دست یافته است که نمایشهایش را از دیگران جدا میکند. آنچه او در این کتاب نوشته است، دستآورد تجربههای کارگردانیاش از سالهای آغازین کار حرفهایست. در نهایت خانم سکینه عربنژاد زحمت برگردانِ فارسیِ آن را در نوروز ۱۳۹۹ کشید و بیش از دو ماه برای این کار زمان گذاشت. ویرایش تخصصی و ادبی اثر هم حدود سه ماه زمان برد. و آنچه تا کنون از بازتاب نظر خوانندگان کتاب به ما رسیده، دستآورد آن کتابی خوشخوان و قابل درک است. کتاب اصلی «هندبوک» است و میدانید که ویژگی اصلی چنین کتابهایی این است که مسائل را بهسادگی و بهشکل کارآمد توضیح میدهد و رویکردشان تئوریپردازی به زبان تخصصی یا جملهپردازی مبهم و بازی با واژگان نیست. تمرینهایی هم که در کتاب آمده بهگونهای است که مخاطب با آن ارتباط برقرار میکند و مفاهیم زیرمتن را بهآسانی به خواننده انتقال میدهد.
آیا این کتاب همان کتاب «حرفه کارگردان» نوشتهی کیتی میچل است که بهتازگی توسط نشر بیدگل منتشر شده است؟
بله. در زمان گرفتن مجوز از ادارهی کتاب وزارت ارشاد تغییرات خواستهشدهی بررس در چند واژه باعث شد که صدور مجوز و انتشار کمی به تعویق بیفتد و متوجه شدم همزمان آقای اکبر علیزاد که از دوستان سالیان دور من است، این کتاب را با نام «حرفه کارگردان» ترجمه کرده است. به نظرم میرسد «مهارت کارگردان» عنوان دقیقتریست زیرا کتاب روی مهارتها و شگردهای کارگردانی تاکید دارد و کیتی میچل باور دارد که خلاقیت و نگرش زیباییشناسی کارگردان را نمیتوان آموزش داد. ولی مهارت را، بهعنوان نخستین گام آغازگر کارگردانی تخصصی، میتوان به دست آورد. امیدوارم هر دو کتاب خوانده شوند. زیرا تفاوت فقط در ترجمه و نگاهها و واژهگزینیهاست. آن برگردان هم خوب است و بیشتر جنبهی درسی دارد ولی با پیچیدگی متن در زبان فارسی، دیگر هندبوک نیست و برای همگان خواندنی نیست. به نظرم بد نیست که روزی دوستان صاحبنظر و باتجربه در ترجمه، برگردان فارسی این دو کتاب را با هم بسنجند و نکاتی را یادآور شوند که هم به مترجمان و هم به خوانندگان و ناشران کمک کند.
...
https://srmshq.ir/g5lj29
کتاب «مهارت کارگردان» (کتابچهی راهنمای تئاتر)، نوشتهی کیتی میچل با برگردانِ فارسیِ سکینه عربنژاد و ویرایش فنی و ادبیِ رضا کوچکزاده بهمن ۱۳۹۹ از سوی «کانون کارگردانان خانهی تئاتر» منتشر شده است. فرصتی دست داد تا با مترجم کتاب که خود دانشآموختهی کارشناسی ارشد ادبیات نمایشیست و پیشتر نمایشنامههایی را به زبان فارسی برگردانده، گفتوگویی داشته باشیم.
در آغاز از کیتی میچل بگویید و جایگاه او در تئاتر جهان.
کیتی میچل، کارگردان انگلیسی تئاتر و اپرا، زادهی ۱۹۶۴ است. او پیش از شروع کار به عنوان دستیار کارگردان در کمپانیهای تئاتر، کارش را در پشت صحنهی تئاتر لندن آغاز کرد. کارگردانی را در مدرسهی شبانهروزی و در ۱۶ سالگی آغاز کرد ولی به شکل حرفهای در دههی ۱۹۹۰ شروع به کار کرد. پیش از آن در سال ۱۹۸۹ برای تحصیل کارگردانی در روسیه، گرجستان، لیتوانی و لهستان بورس تحصیلی دریافت کرد. کارگردانی اپرا را نیز در سال ۱۹۹۶ در اپرای ملی ولز آغاز کرد و تا به حال اجراهایی گوناگون در خانهی اپرای سلطنتی، اپرای ملی انگلیس، گلیندبورن، جشنوارهی سالزبورگ، اپرای دولتی برلین، اپرای سلطنتی دانمارک، اپرا-کمیک (پاریس)، اپرای ژنو و... داشته است. میچل در حرفهای ۳۰ ساله بیش از ۷۰ تئاتر و نزدیک به ۳۰ اپرا را کارگردانی کرده است و اینک استاد کارگردانی تئاتر در «رؤیال هال وی» دانشگاه لندن است و دورههای طولانی و فشردهی تمرین با بهرهگیری از سیستم استانیسلاوسکی و همچنین آموزههای تئاتر شرقی را طی کرده است.
میچل با اینکه در حوزهی کارگردانی تئاتر سرشناس است، منتقدان و ستایشگران زیادی هم دارد.
اجراهای او همیشه بحثبرانگیز بوده است؛ چه در انگلستان و چه در کشورهای دیگر. انگار او هم در جغرافیایی دیگر مهر بیشتری دید تا در وطن خودش. برخی منتقدان انگلیسی، رویکرد او را نسبت به متنهای کلاسیک و تغییراتی که در متنها میدهد، نوعی تخریب میدانند و بر این باورند که رویکرد او به این نمایشنامهها بهگونهای است که آنها را به هدف مشکوک خود تحریف میکند و او را به «بیتوجهی عمدی به متنهای کلاسیک» متهم کردهاند. ولی پاسخ میچل به آنها این بوده که «هر کارگردانی در اثرش امضای خودش را دارد» و او نمیخواهد با «امضای یک شخص معتبر» کار کند. میچل در آلمان با شرایط راحتتری کار میکند. در سال ۲۰۱۶ او به عنوان «ملکهی تئاتر انگلیس در تبعید» و کارگردانی توصیف شد که آثارش «واکنشهایی شدید را برانگیخت»، آثاری که «به دلیل شدت احساسات و واقعگرایی در بازیگری، جهانی کاملاً متمایز را میسازد». گاهی او را کارگردانی با رویکرد شدید فمنیستی توصیف کردهاند، گاهی کارگردانی خودخواه و برخی هم او را بزرگترین کارگردان تئاتر زندهی بریتانیا میدانند. دیگرانی هم هستند که علاقهای به کارهای او ندارند. ولی گذشته از همهی این موارد اختلاف، در شیوهی کارگردانی دقیق و پر از جزئیات او اختلاف نظری نیست. او تا کنون نمایشنامههایی از اوریپید، چخوف، اشیل، مارتین کریمپ، استریندبرگ، ژان ژنه، بکت، هرتا مولر و نمایشنامهنویسان مطرح بسیاری را به صحنه برده است.
تا کنون کتابهایی در حوزهی کارگردانی تئاتر منتشر شده است که در دانشگاهها هم تدریس میشود. تفاوت کتاب حاضر با آنها چیست؟ چه مبحث تازهای در این کتاب هست؟
اگر بگویم کتاب مهارت کارگردان از بهترین کتابهاییست که دربارهی کارگردانی تئاتر نوشته شده است، اغراق نکردهام. میچل سال ۲۰۰۹ کتابش را برای کمک به کارگردانان جوان نوشت. همیشه نسلی از كارگردانان جوان تئاتر دستیارش بودهاند و در كنار او درس گرفتهاند و بسیاری از آنها شیوهی کار او را بهشدت رهاییبخش میدانند. چرا كه كارگردانی را با شرح «گامهایی كه برای پر كردن شكاف میان نمایشی كه در تصوراتت هست با آنچه در نهایت روی صحنه میبینی»، توضیح میدهد. او بر این باور است که كارگردانی، مجموعه مهارتهاییست که میتوان به دست آورد و آنها را اصلاح كرد، تا این كه تنها متکی بر استعداد و تخیل و خلاقیت باشد. میچل این کتاب را از نخستین گام کارگردانی، یعنی انتخاب متن آغاز میکند و با طمانینه و جزئیات، آرامآرام پیش میرود تا به آخرین مراحل؛ اجراهای عمومی و نقدهای پس از اجرا. او در این کتاب به همهی جزئیات رابطهی کارگردان با اثر میپردازد؛ ارتباطش با متن، بازیگران، حضور در تمرینها، مسائل فنی، ارتباط با مطبوعات و... جزئیاتی که در بسیاری از کتابهایی که دربارهی کارگردانی نوشته شده است، دیده نمیشود. میچل ابزارهای کلیدی عملی که برای نزدیک شدن کارش با بازیگران، تیمهای تولید و متن به کار میبرد، به اشتراک میگذارد؛ حتا چالشهایی که کارگردان با آن روبهرو میشود، در این کتاب با جزئیات آمده است. این کتاب برای همه آموزنده است؛ از کارگردانی مبتدی تا یک متخصص کارگردانی که به دنبال بازسازی و احیای حرفهی خویش است. او مسائل و تعاریف را ساده بیان میکند، اما این سادگی در توصیف، دشواری آنها را در عمل نفی نمیکند.
..